پژوهش های هستی شناختی
پژوهش های هستی شناختی سال دهم پاییز و زمستان 1400 شماره 20 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ترکیب امکان خاص از دو امکان عام از مواضع مشکل در فلسفه اسلامی تلقی شده است. جنبه نخست، تبیین چگونگی ساخت مفهوم امکان خاص و مشکله دوم نتایج حاصل از تبیین های ارائه شده است. اشکال اول آنکه اگر امکان خاص از دو امکان عام حاصل شود، قضایای امکانیه به دو قضیه تحلیل می شوند. اشکال دوم اینکه اگر امکان خاص از امکان عام حاصل شود، به تبع امکان عام، نسبتش با موضوع خود مجازی می شود درحالیکه نسبت امکان خاص به ماهیت، نسبتی حقیقی است. همچنین سلبی بودن معنای امکان خاص سبب می گردد تا کاربست امکان در قضایای ممکنه ایجابی با ایراد روبرو گردد. در این مقاله با مطالعه ای بین رشته ای و با استفاده از نظریه آمیختگی مفهومی روشن گردید که در ساخت امکان خاص، برخی از مؤلفه های معنایی امکان عام به فضای امکان خاص منتقل می شود و برخی از مؤلفه ها و لوازم به فضای آمیخته فرا افکنده نمی شوند. از یکسو آمیختگی مفهومی با ادغام سلوب، آن ها را به سلب واحد تبدیل می کند. از دیگرسو به دلیل کارکرد خاص آمیختگی مفهومی، مجازی بودن نسبت در امکان عام، به امکان خاص منتقل نمی شود و بدین ترتیب نسبت امکان خاص به موضوع خویش حقیقی است. با ایجاد معنایی ایجابی در فضای آمیخته امکان خاص، اشکال دیگر مبنی بر سلبی بودن امکان خاص – نیزمرتفع می گردد.
تحلیل و نقد بعد هستی شناسی و معناشناسی الهیات تنزیهی حکیم تبریزی بر مبنای حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رجبعلی تبریزی یکی از نظریه پردازان الهیات تنزیهی می باشد. وی بر این باورست که همه اوصاف خداوند، جنبه سلبی دارند و تنها از نوعی تنزیه حکایت می کنند و ارجاع اوصاف الهی به سلب مقابل آن است.مبنای این دیدگاه بر اساس آموزه های اصالت ماهیت و اشتراک لفظی وجود و تفسیرها و برداشت های ظاهری و قشری ازآیات وروایات می باشد ورگه های فکری مکتب نوع افلاطونی نیز درآن مشاهده می شود.حکیم بسیاری از امهات حکمت متعالیه، همچون، اصالت وجود و لوازم آن،بالاخص، عینیت ذات وصفات الهی را،در سه بعد هستی شناختی،معرفت شناسی و معناشناسی انکار کرده است. حکیم در استدلال های خود در بعد هستی شناسی و معنا شناسی دچار خلط مفهوم و مصداق شده است . نگارنده بر اساس اصالت وجود و اشتراک معنوی وجود و تشکیک خاصی وجود و اصولی همچون قاعده بسیط الحقیقه و حیثیت تقییدیه اندماجی و قاعده معطی الشی دیدگاه های حکیم را نقد کرده است .
رابطه هستی شناختی سوژه بدنمند با جهان در پدیدارشناسی مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که در پدیدارشناسی مرلوپونتی بدن به مثابه سوژه بدنمند به واسطه نحوه های وجودی خاص خودش، از لحاظ هستی شناختی، رابطه ای وجودی با جهان دارد. برای تبیین این موضوع لازم است ماهیت ادراک را بشناسیم که ذاتاً با بدن و در نتیجه با جهان ارتباط وجودی دارد و نیز برای فهم رابطه وجودی بدن با جهان لازم است ماهیت نظرگاه بدنی را که بیانگر در-جهان-بودن جسمانی سوژه است را نیز تحلیل نماییم. به طور کلی مرلوپونتی با انتقاد از ثنویت روح و جسم دکارتی در سنت فلسفی و تقلیل روح یا سوژه به ساحت اندیشه، می کوشد با نفی این ثنویت هم بدنمندی سوژه را به اثبات برساند و هم نشان دهد که سوژه بدنمند از سنخ یا گوشت جهان طبیعی است و از اینرو رابطه آن با جهان رابطه ای طبیعی و وجودی است. این پرسش که بدن و جهان در فلسفه مرلوپونتی چه رابطه ای دارند یقینا جواب این پرسش معرفت شناختی یا روان شناختی نخواهد بود بلکه اگزیستانسیالیستی خواهد بود و این پاسخ از یک منظر خلاء معرفتی است که این مقاله در مرلوپونتی پژوهشی به دنبال پر کردن آن است. بنابراین، مرلوپونتی با طرح مفاهیمی مثل سوژه بدنمند، گوشت، نظرگاه بدنی، در جهان بودن و غیره در صدد آن است که به نحو هستی شناختی نشان دهد که ما روابط پیچیده ای با جهان داریم و بدون فهم این روابط نمی توان شناختی از خود و جهان داشت.
حقیقت هیولای اولی بر اساس مبانی فلسفه صدرا (از منظر شارحان معاصر حکمت متعالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماده اولی یکی از ارکان فلسفه اسلامی است که در بسیاری از مسائل مهم هستی شناسی و معرفت شناسی آن، نقش سازنده ای دارد، لیکن هویت هیولا در حکمت متعالیه با چالش ها و ابهاماتی مواجه شده و همواره مورد اختلاف مفسرین حکمت متعالیه از جمله شارحان معاصر واقع شده است. اکنون پرسش این است که آیا از نظر شارحان معاصر، ماده اولی با همان تفسیر ارسطویی و مشائی همچنان مورد قبول این متفکران است یا تفسیر دیگری از آن ارائه شده است؟ و اگر هم اسمی و نامی از آن به میان می آید تنها اشتراک لفظی با تعبیر مصطلح و ارسطویی دارد؟ پاسخ این است که بر اساس رویکرد توصیفی- تحلیلی می توان گفت که ماده اولی، بر پایه مبانی فلسفه صدرایی به ویژه نظریه تحوّل و اشتداد وجودی، دیگر همان ماده المواد مرسوم و مشهور در بستر تاریخی و ارسطویی نیست و مفهوم ماده به عنوان یک مفهوم انتزاعی و معقول ثانی فلسفی از مقایسه وجود ضعیف در حال استکمال با مرتبه بعدی آن، انتزاع و حاصل می شود. تعبیرات صریحی نیز (مبتنی بر مبانی حکمت متعالیه) در آثار خود ملاصدرا و شارحان و مفسران آثار او وجود دارد که بر نفی هیولا به عنوان یک جوهر مستعد (مشائی) دلالت دارد و ماجرای حرکت را بر اساس تحول و شکوفایی وجود ضعیف و رقیقه تبیین می کند. تشریح و تبیین این نکته بنیادی، همان وظیفه ای است که این مقاله بر عهده گرفته است.
تصور علامه طباطبایی از ذات خدا؛ عارفانه یا فیلسوفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه و گفتگو درباره خدا، جزء موضوعاتی است که از ابتدای تأملات بشری جایگاه ممتازی داشته است. بسیاری از مسائلی که در مورد خداوند مطرح می شود متوقف بر چگونگی تصور خداست. تصور فلاسفه از خدای متعال با تصور عرفا نسبت به خدا متفاوت است. در نگاه فیلسوفانی که قائل به کثرات متباین هستند، ذات حق تعالی حقیقت بشرط لا است و در نگاه فیلسوفانی که قائل به وحدت تشکیکی وجود هستند، خدای سبحان حقیقت لابشرط قسمی است. در حالی که در نگاه عارفان ذات خدای سبحان حقیقت لابشرط مقسمی، مطلق از حد، و بریئ از هر گونه قید حتی قید اطلاق است. خدای تصور شده نزد آن فیلسوفان تنها تعینی از تعینات حقیقت مطلقه حق تعالی و مقید به قید اطلاق است. سوال پژوهش این است که رویکرد علامه طباطبایی نسبت به خدا رویکردی عرفانی یا فلسفی؟ یا یکی را دقیق و دیگری را دقیق تر می داند؟ در این پژوهش روشن می شود که ایشان با عبور از «تشکیک در وجود» به «تشکیک در مظاهر» نه تنها رویکرد عرفانی دارند بلکه رویکرد عرفانی را دقیق تر از رویکرد فیلسوفانه می بیند.
نقد و بررسی دیدگاه ابوالحسن عامری پیرامون امکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی این پژوهش این است که دیدگاه ابوالحسن عامری درباره امکان چیست؟ با روش توصیفی و تحلیلی پیرامون این پرسش اصلی به کندوکاو پرداختیم. از جهت تاریخی بحث جهات مثل سایر مباحث منطقی، از ارسطو آغاز شد. او جهات را به چهار قسم واجب، ممتنع، محتمل و ممکن تقسیم کرد، اما فیلسوفان مسلمان از جمله عامری، بحث مواد و جهات را به سه قسم واجب، ممتنع و ممکن تقسیم کرده اند. عامری در برخی مواضع، مقسم این سه قسم را مقدرات و در برخی دیگر از مواضع، حیثیت عقلی قرار داد. او روابط میان حوادث عالم طبیعت و عقل را به اقسام مختلفی تقسیم کرده و بر این باور است که میان امکان و واجب تقابل وجود دارد و امکان را به سه قسم طبیعی، تقلبی و نادر تقسیم کرده است و سپس در توضیح هریک از این اقسام، از حوادث روزانه زندگی بهره گرفته است. عامری در مباحثش، درباره امکان با امور عادی، پیوند میان نظر و عمل، زیاد توجه کرده است و شاید یک عامل عمده طرح بحث او درباره امکان، به مبارزه با جبرگرایی برگردد. در تاریخ فلسفه به اصطلاحات مجعول او درباره امکان، توجه چندانی نشده است.
ادله وحدت محور اصالت وجود و ارزیابی شبهه دور و مصادره به مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصالت وجود از محوری ترین اصول هستی شناخت در حکمت متعالیه و عرفان نظری است. مخالفان و معارضان در رویارویی با وحدت وجود طرق گوناگونی را پیموده اند. معارضه با اصول زیربنایی به نظر آنان کارسازترین گزیر بوده و اصالت وجود از این رهگذر تأمین کننده اغراض آنان است. حکیم سبزواری چهار دلیل بر اصالت وجود بر محور وحدت گرایی در هستی شناسی اقامه کرده، که از سوی آن مخالفان، با اتهام دور و مصادره به مطلوب مخدوش انگاشته شده است. برخی از دانش پژوهان نیز به حمایت از این شبهه برخاسته و اتهامات معارضان را تام پنداشته اند. منشأ بروز این شبهه به شمار آوردن این ادله، در تراز ادله مستقیم بوده است. شارحان و مدرسان حکمت متعالیه این ادله را با توجه به اعمال روش خلف در آنها، تام دانسته اند. تأمل و دقت کافی در صورت منطقی و محتوای استدلال ها، نشان می دهد این ادله مستحکم و متین است و مفاد آنها وافی به مقصود بوده و شبهه دور و مصادره به مطلوب هرگز روایی ندارد.
بازتاب عرفان دیونوسیوس مجعول در اندیشه ماریون: گذار از هستی شناسی آنالوژیک آکویناس به پدیدارشناسی عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار رویکرد ماریون به هستی شناسی آکویناس بررسی می شود. ماریون با بررسی مبانی رویکرد تشابهی آکویناس در الهیاتِ عرفانی دیونوسیوس مجعول نشان می دهد که آکویناس انتوتئولوژیست نیست. ماریون علاوه بر این رویکرد سلبی، از پدیدارشناسی عشق به عنوان بدیل ایجابی برای ارتباط با خداوند استفاده می کند. به نظر او تجربه عاشقانه، آیکون یا تمثال ارتباط با خداوند است. او انکشاف الهی را محل تلاقی «پدیده اشباع شده» و آیکون می داند. در تشابه (آنالوژی) به تفاوت مطلق وجود خداوند و مخلوقات و عدم اشتراک معنوی وجود پی می بریم ولی عشق در مورد خداوند و انسان ها از اشتراک معنوی برخوردار است. ماریون علاوه بر تحلیل پدیدارشناسانه عشق به عنوان زمینه ای برای فهم ارتباط خدا با جهان و انسان، از وجه نفس الامری و آفرینندگی عشق نیز غافل نیست. او معتقد است که برخلاف نگرش هایدگر، ندا یا دعوتِ «رویداد از آنِ خود کننده» ناظر به وجه سوبژکتیو آن است. درواقع ماریون به جای اینکه هستی را امری غیر شخصی بداند، حقیقت هستی را سوژه ای متعالی می انگارد که آدمی را به سوی خود فرامی خواند. الهیات ماریون می تواند برای فلاسفه دین تحلیلی که به دنبال آرمان ضرورت، کلیت و عینیت هستند و از تجربه شهودی و اخلاقی دین غفلت می کنند، منشاء بینشی نوین باشد.
تبیین میزان سازگاری نظام الهیاتی ابن سینا در باب "وجود واجب تعالی”(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظام الهیاتی ابن سینا، موضوع مربوط به «وجود واجب تعالی» در دو بخش الهیات بالمعنی الاعم و الهیات بالمعنی الاخص بررسی و تبیین شده است. ابن سینا در امور عامه، احکام «موجود بما هو موجود» اعم از واجب و ممکنات را تبیین کرده و در مبحث الهیات بالمعنی الاخص نیز، به صورت مبسوط و مستوفی به اثبات واجب تعالی و بیان صفات و افعال او پرداخته است. در بررسی دیدگاه های شیخ الرئیس در هر دو موضع است که میزان سازگاری و ناسازگاری نظام الهیاتی او قابل رصد، تحلیل و نقد می باشد. نظام الهیاتی سینوی، علی رغم توفیقاتی که در اثباب واجب الوجود و احکام تقسیمی «موجود بما هو موجود» داشته، به دلیل عدم ارتقاء از «وحدت تشکیکی عام» به «وحدت تشکیکی خاص» در تبیین مسائلِ «وجود» و «وحدتِ» واجب تعالی در دو قلمرو «مفهوم» و «حقیقت مصداق» با چالش های جدّی مواجه گردیده است. این مقاله، با رویکرد تحلیلی- انتقادی و با تمرکز بر عناوینی نظیرِ «نحوه وجود واجب تعالی» و رابطه «انیّت و ماهیتِ» او، نشان می دهد که بین اجزاءِ درونی نظام مذکور در محدوده موضوع مقاله ناسازگاری هایی وجود دارد و در نتیجه باید اذعان نمود که در این نظام الهیاتی وفاق و سازگاری صددرصدی مشاهده نمی گردد.
خوانش آیزیا برلین و دیوید وست در باب مبانی هستی شناختی آزادی مثبت در اندیشه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیزیا برلین و دیوید وست از جمله فیلسوفان سیاسی هستند که به تحلیل مفهوم آزادی مثبت در اندیشه اسپینوزا پرداخته اند. آن ها در تلاش برای تبیین معنای آزادی مثبت در اندیشه اسپینوزا تفاسیر و بینش های متفاوتی را اتخاذ کرده اند و به نتایج متفاوتی هم رسیده اند. برلین در مقاله دو مفهوم از آزادی، رساله الهی سیاسی اسپینوزا را منشأ دفاع از اصالت اقتدار و نادیده گرفتن آزادی های فردی قلمداد می کند. در حالی که وست با نگرشی جامع تر به دفاع از اندیشه سیاسی اسپینوزا برخاسته است، و با تحلیل وسیع تری از ابعاد مفهوم آزادی مثبت (هستی شناختی، اخلاقی و سیاسی) در اندیشه اسپینوزا معتقد است که لزوماً آزادی مثبت به اقتدارگرایی مستبدانه ای منجر نمی شود که برلین عموماً آن را به نظریه های سیاسی عقل گرایانی چون افلاطون، فیشته و هگل نسبت می دهد. پرسش های راهبر ما در این مقاله عبارتند از: خوانش اسپینوزا از آزادی چگونه منجر به دو رهیافت و نتیجه متفاوت از سوی برلین و وست شده است؟ تا چه حد نقدهای برلین به آزادی مثبت اسپینوزا مبنی بر وجوه مقتدرانه آن وارد است؟ وست چگونه بر اساس مبانی هستی شناختی و اخلاقی در اندیشه اسپینوزا، آزادی مثبت را نه در مقابل آزادی منفی، بلکه مکمل آن می داند؟ پیشنهاد نهایی این است که اگرچه خوانش برلین درباره آزادی مثبت در اندیشه اسپینوزا از برخی وجوه صادق است، اما از رویکردی تقلیل گرایانه برخوردار است که در آن تنها بر برخی از مواضع اسپینوزا در رساله الهی سیاسی تمرکز دارد. این در حالی است که خوانش وست به دلیل توجه به ابعاد مختلف اخلاقی، هستی شناختی و سیاسی واقع بینانه تر و جامع تر است.
بررسی انتقادی دیدگاه ادوارد جاناتان لو در باب وجود کلی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادوارد جاناتان لو (Lowe, Edward Jonathan) که یکی از فیلسوفان بریتانیایی عصر حاضر است که تحقیقات گسترده ای روی کلی ها انجام داده است. وی دیدگاه های نام گرایی، شباهت انگاری، تروپیزم و نظریه کلاف را مورد نقد قرار می دهد و در مقابل واقع گرایی را مبنای خوبی برای توجیه پدیده های جهان و قانون طبیعت می داند. از نظر لو کلی ها در عین وابستگی به افرادشان، اموری انتزاعی هستند، یعنی به قلمرو خارج از زمان و مکان تعلق دارند. از نگاه وی همراهی کلی با مصادیقش در زمان و مکان، مستلزم توالی فاسدی مانند اتصاف امر واحد به صفات متضاد است، لذا کلی ها نباید در زمان و مکان حضور داشته باشند. نگارندگان این مقاله، جاناتان لو را در تبیین نحوه وجود کلی ها و جایگاه آن ها ناموفق می دانند. هرچند که او می کوشد از طرفی با نام گرایی و از سوی دیگر با مُثُل افلاطونی مخالفت ورزد امّا انتزاعی دانستن کلی ها مستلزم یکی از این دو نظریه است. نگارندگان بر این باورند که امور کلی در ضمن زمان و مکانِ افراد حاضر هستند و اشکال هایی که متوجه حضور کلی ها در زمان و مکان است، ناشی از خلط احکام جزئی ها با کلی ها است.
چگونگی مواجهه متکلمان امامیه با بخش فیزیک هیئت قدیم در مسائل مربوط به عالم آخرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم هیئت قدیم که به دلیل شهرت بطلمیوس، با نام هیئت بطلمیوسی نیز از آن یاد می شود، از دو بخش هیئت ریاضی و هیئت فیزیک تشکیل شده است. طرح مباحثی مانند ازلی بودن افلاک، کروی بودن آسمان، امتناع خرق و التیام افلاک و بحث امتناع خلأ در عالم افلاک، دربخش هیئتِ فیزیک باعث شده بود تا آموزه های دینی همچون اصل وجود عالم دیگر، معاد جسمانی، مکان بهشت و جهنم و فرجام دنیا به چالش کشیده شود؛ بنابراین ضروری بود که مکاتب کلامی و متکلمان مسلمان دیدگاه خود درباره تطبیق یا عدم تطبیق دیدگاه این هیئت با آموزه های اسلامی درباره مباحث عالم آخرت را اعلام کنند. پژوهشِ حاضر با تبارشناسی میان رشته ای و با رویکردی تاریخی به روابط دوعلم هیئت قدیم و کلام اسلامی پرداخته و با روش توصیفی-تحلیلی، به تبیین چگونگی مواجهه متکلمان امامیه با هیئت فیزیک قدیم در مسائل مربوط به عالم آخرت پرداخته و به این نتیجه رسیده است که متکلمان امامیه با توجه به رویکرد فلسفی یا غیر فلسفی خود، در برابر این چالش یکی از سه نوع مواجهه یعنی سکوت، قبول چالش و دفاع از عقاید دینی و استفاده از داده های هیئت برای توجیه آموزه های کلامی را برگزیده اند.
بررسی چگونگی تکوّن نفس انسانی از منظر قرآن کریم و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت جوهره انسان و نحوه خلقت آن برای فهم بهتر از خود، امری ضروری و گریزناپذیر می باشد. ازاین رو مساله اصلی این نوشتار بیانِ چگونگیِ شکل گیری و ایجاد انسان به نحو عام و جوهر و حقیقت آن به نحو خاص در قرآن کریم و حکمت متعالیه می باشد. با بررسی صورت گرفته شده به روش اسنادی تحلیلی و براساس بررسی گزاره های ناظر به این موضوع در این دو نظامِ معرفتی، مشخص می شود که با وجودِ آن که نظرگاه قرآن کریم در این مسأله صرفاٌ بررسی هستی شناسانه نبوده است؛ بین گزارش های قرآن کریم و حکمت متعالیه نقاط مشترکی وجود دارد. لیکن از منظر واقع نمایی گزاره ها، گزارش های قرآن کریم عمدتاً ناظر به بیان چیستی و بیان مراحل این تکون انسان بوده و حکمت متعالیه اهتمام خود را به چگونگی این تکون معطوف نموده است. همچنین در بیان مراحل تکوّن نیز حکمت متعالیه این مراحل را به صورت کلان و با رویکرد تحلیلی عقلی به این امر می پردازد لیکن قرآن کریم به صورت مصداقی و عینی از منظری شهودی و الهی این مراحل را گزارش می نماید. ازاین رو با بررسی تطبیقیِ گزاره های این دو نظام معرفتی، و با استمداد از قرآن کریم؛ می توان به یک نظر گاه جامع و در عین حال دقیق در پاسخ به این مسأله دست پیدا کرد تا از این رهگذر شمای کاملی از نحوه تکون انسان بدست آید.
تحلیل شهودی هستی و استنباط وجود واجب نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه های کسب معرفت خدا همواره از دغدغه های فیلسوفان بوده است. در فلسفه اسلامی ابن سینا در آثار خود معرفت خداوند را مورد بررسی قرار می دهد و بخصوص در کتاب اشارات شیوه متفاوتی را در باره معرفت خداوند ارائه می نماید به نحوی که خود در نمط چهارم فصل بیست و نهم بدان عنوان صدیقین می دهد. هدف پژوهش حاضر دفاع از شیوه صدیقین سینوی است که به اشتباه به برهان صدیقین معروف گشته است. پرسشی که در این پژوهش بدان پاسخ داده می شود این است آیا روش جدیدی را که ابن سینا درباره معرفت واجب در کتاب الاشارات و التنبیهات معرفی نموده است از خطای استنباط مصداق از مفهوم رنج می برد؟ در این رابطه نویسنده با تکیه بر آثار ابن سینا ضمن ارائه تقریری شهودگرایانه نشان خواهد داد که ابن سینا در تحلیل شهودی هستی ، وجود واجب را به عنوان نتیجه تحلیل خود نشان می دهد و در این طریق او دچار خطای استنباط مصداق شئ از مفهوم ، نمی گردد. همچنین آشکار می گردد که ابن سینا در تحلیل شهودی خود بی واسطه و بدون نیاز به مقدمات معرفت هستی واجب را نشان می دهد. نتیجه و دستاورد پژوهش حاضر، این است که ارزش فلسفی شیوه ای – شیوه صدیقین -که ابن سینا در کتاب اشارات در رابطه با معرفت واجب ارائه نموده است درقالب تفکر فلسفی که با تکیه بر مفاهیم نظری مدعیات ، مورد تحلیل قرار داده می شود شیوه ای معتبر است. و در چهارچوب مفاهیم نظری گامی موفق و رو به جلو بوده است.