مهدی مقرنسی

مهدی مقرنسی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۳۰ مورد.
۱.

تاثیر تمرینات تداومی بر سطوح پلاسمایی آدیپولین، حساسیت به انسولین و درصد چربی زنان دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۱۸ تعداد دانلود : ۸۵
زمینه و هدف : آدیپولین، یک آدیپوسایتوکاین ضدالتهابی و حساس به انسولین است که در تعدیل عدم تحمل گلوکز و مقاومت انسولینی نقش دارد. این آدیپوکاین از بافت چربی سفید ترشح می شود و سطح آن در شرایط چاقی و دیابت کاهش می یابد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر هشت هفته تمرین تداومی با شدت 45 تا 60 درصد ضربان قلب بیشینه بر سطوح پلاسمایی آدیپولین، حساسیت به انسولین و درصد چربی بدن زنان دارای اضافه وزن و چاق بود. روش تحقیق : در این مطالعه نیمه تجربی، 30 نفر از زنان دارای اضافه وزن و چاق به طور هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (15=n) و کنترل (15=n) تقسیم شدند. برنامه ﺗﻤﺮﯾنی ﮔﺮوه تجربی شامل30 دقیقه دویدن با شدت 60-45 درﺻﺪ ﺿﺮﺑﺎن ﻗﻠﺐ بیشینه ﺑﻮد. در اوﻟﯿﻦ ﺟﻠﺴﻪ، ﺗﻤﺮﯾﻦ با شدت 45 درﺻﺪ ﺿﺮﺑﺎن ﻗﻠﺐ بیشینه آﻏﺎز شد و ﺑﻪ ﺗﺪرﯾﺞ ﺑﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ آﻣﺎدﮔﯽ شرکت کننده ها، ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ پنج درصد بر شدت ﺗﻤﺮﯾﻦ اﻓﺰوده گردید و ﭘﺲ از رﺳﯿﺪن  ﺑﻪ ﺷﺪت 60 درﺻﺪ ﺿﺮﺑﺎن هدف، اﯾﻦ وﺿﻌﯿﺖ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎن برنامه تمرینی ﺣﻔﻆ شد. خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی در دو مرحله پیش و پس آزمون انجام و متغیرهای مطالعه اندازه گیری گردید. از آزمون های شاپیرو-ویلک برای طبیعی بودن توزیع داده ها و به منظور بررسی تغییرات درون گروهی و بین گروهی به ترتیب از آزمون های t  وابسته و t  مستقل در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها : پس از هشت هفته تمرین تداومی با شدت سبک تا متوسط، سطح آدیپولین پلاسما (001/0>p) و حساسیت به انسولین (001/0>p) نسبت به قبل تمرین افزایش معنی داری پیدا کرد، اما درصد چربی بدن کاهش معنی داری (0001/0>p) داشت. در مقایسه بین گروهی، مقادیر آدیپولین پلاسما (001/0>p) و حساسیت به انسولین  (001/0>p) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل، افزایش معنی داری داشت؛ اما درصد چربی بدن با کاهش معنی دار  (001/0>p) همراه بود. نتیجه گیری : تمرینات تداومی با شدت سبک تا متوسط، به عنوان یکی از راهکارهای درمانی مناسب، با افزایش آدیپولین، حساسیت به انسولین و کاهش درصد چربی بدن می تواند در کاهش اختلالات مرتبط با اضافه وزن و چاقی موثر باشد.
۲.

تاثیر 4 هفته تمرینات موازی مقاومتی- هوازی به روش های تناوبی و تداومی بر توان، قدرت عضلانی و حداکثر اکسیژن مصرفی بازیکنان جوان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۱۲۶
زمینه و هدف: نیاز به آمادگی جسمانی و حرکتی بالا به منظور موفقیت در فوتبال، مربیان و ورزشکاران را به سمت استفاده از تمرینات همزمان مقاومتی- هوازی سوق داده است. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر چهار هفته تمرین موازی مقاومتی-هوازی بر توان، قدرت عضلانی و حداکثر اکسیژن مصرفی مردان جوان فوتبالیست بود. روش تحقیق : تعداد 30 فوتبالیست 18 تا 20 ساله (با میانگین قد 8±177 سانتی متر و وزن 4/3±70 کیلوگرم) به دو گروه تمرین همزمان مقاومتی- هوازی تناوبی (شدت بالا) و تمرین مقاومتی- هوازی تداومی (شدت متوسط) تقسیم شدند. هر دو گروه 3 جلسه در هفته و به مدت 4 هفته به تمرین پرداختند. قبل و بعد از 4 هفته تمرین حداکثر اکسیژن مصرفی شرکت کننده ها با آزمون یویو ریکاوری مرحله 1، قدرت اندام های فوقانی و تحتانی با آزمون حداکثر قدرت عضلانی و هم چنین توان عضلانی با آزمون پرش عمودی سارجنت اندازه گیری شد. به منظور بررسی تغییرات درون گروهی و بین گروهی به ترتیب از آزمون های t وابسته و مستقل در سطح معنی داری 05/0>p استفاده گردید. یافته ها : تمرینات همزمان مقاومتی-هوازی منجر به بهبود توان و قدرت عضلانی در هر دو گروه شد (005/0=p)، اما فقط تمرین مقاومتی-هوازی تناوبی  در بهبودی حداکثر اکسیژن مصرفی اثر داشت (03/0=p). نتیجه گیری : در مجموع نتایج نشان داد تمرینات مقاومتی- هوازی تناوبی در بهبود برخی از عوامل آمادگی جسمانی و حرکتی مردان فوتبالیست موثرتر است.
۳.

تأثیر شش هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره آبی دانه زیره سیاه بر سطح سرمی آدیپولین و تغییرات پروفایل لیپیدی موش های صحرایی نر چاق عنوان کوتاه: تمرین هوازی و مصرف زیره سیاه بر سطح سرمی آدیپولین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آدیپولین پروفایل لیپیدی تمرین هوازی زیره سیاه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۲ تعداد دانلود : ۲۰۶
آدیپولین، آدیپوسایتوکاین ضدالتهابی مترشحه از بافت چربی است. با توجه به نقش گیاهان دارویی در کنترل چاقی، این مطالعه با هدف تعیین تأثیر 6 هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره آبی دانه زیره سیاه بر سطح سرمی آدیپولین و تغییرات پروفایل لیپیدی موش های صحرایی نر چاق انجام گرفت. در این مطالعه تجربی، از 24 سر موش صحرایی نر چاق شده، در پی 12 هفته رژیم غذایی پرچرب استفاده شد، که به طور تصادفی به چهار گروه 1. کنترل، 2. تمرین، 3. عصاره زیره سیاه و 4. تمرین + عصاره زیره سیاه تقسیم شدند. گروه های تمرین 5 روز در هفته به مدت 6 هفته تمرین هوازی (معادل 55% VO2max) انجام دادند. سطح سرمی آدیپولین و تغییرات پروفایل لیپیدی و وزن بدن اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی Tukey تحلیل شدند. نتایج کاهش معنا دار وزن بدن، LDL-C، TG، TC (05/0>P) و افزایش معنا دار سطح سرمی آدیپولین و HDL-C (05/0> P) در گروه تمرین + عصاره زیره سیاه نسبت به سایر گروه ها را نشان داد. با توجه به نتایج، به نظر می رسد ترکیب همزمان تمرین هوازی با شدت متوسط و مصرف عصاره آبی زیره سیاه می تواند با افزایش سطح سرمی آدیپولین، HDL-C و کاهش LDL-C ، TG و  TC به کاهش وزن منجر شود.
۴.

تأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مصرف مکمل شنبلیله بر سطوح پلاسمایی پروتئین واکنش پذیر C و کورتیزول زنان دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پروتئین واکنش پذیر C تمرین تناوبی شدید مکمل شنبلیله کورتیزول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۰
مقدمه و هدف: بیشتر بیماری های قلبی - عروقی با انجام تمرینات منظم و استفاده از مکمل های گیاهی قابل پیشگیری هستند. از این رو هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مصرف مکمل شنبلیله بر سطوح پلاسمایی پروتئین واکنش  پذیر C  و کورتیزول زنان دارای اضافه وزن و چاق بود. مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 48 نفر از زنان چاق و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 7.8±29.79 سال و شاخص توده  بدنی 2.6±29.29 کیلوگرم بر مترمربع، به صورت هدفمند برای شرکت در این مطالعه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در 4 گروه 12 نفری تمرین + دارونما، تمرین + مکمل، مکمل و دارونما قرار گرفتند. گروه های مصرف  کننده مکمل، روزانه یک کپسول 500 میلی  گرمی شنبلیله را مصرف کردند. گروه های تمرین، هفته ای سه جلسه به مدت 6 هفته تمرینات تناوبی شدید را با حداکثر سرعت اجرا نمودند. خونگیری قبل و بعد از دوره تمرینی و مصرف مکمل برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق انجام شد. تحلیل آماری داده ها با آزمون های تحلیل کوواریانس و تعقیبی شفه در سطح معنی داری 0.05>P انجام گرفت.یافته ها: CRP < span lang="FA"> در گروه تمرین + مکمل (0.04=P < span lang="FA">) و کورتیزول در گروه های تمرین (0.039=P < span lang="FA">)، مکمل (0.033=P < span lang="FA">) و تمرین + مکمل (0.006=P < span lang="FA">) در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری را نشان دادند.بحث و نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد تمرین تناوبی شدید و مصرف مکمل شنبلیله به تنهایی و به صورت همزمان تاثیر مثبتی بر CRP < span lang="FA"> و کورتیزول دارد؛ که با مهار روندهای بالادست تولید شاخص های التهابی، اثرات منفی التهاب را به حداقل می رساند. کاهش این شاخص ها  گامی موثر در کاهش بیماری های مرتبط با سیستم ایمنی می باشد.
۵.

تاثیر 10 هفته تمرین سرعتی و استقامتی و یک دوره بی تمرینی بر سطوح سرمی نسفاتین-1، نیمرخ لیپیدی، درصد چربی بدن و شاخص توده بدنی مردان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۱۷ تعداد دانلود : ۱۰۱
زمینه و هدف : آدیپوکاین ها در بیماری های وابسته به چاقی نقش دارند و ممکن است نشانه ای از افزایش خطر ابتلا به بیماری های قلبی <sub>-</sub> عروقی باشند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر 10 هفته تمرین سرعتی و استقامتی و یک دوره بی تمرینی بر سطوح سرمی نسفاتین-1، نیمرخ لیپیدی، درصد چربی بدن و شاخص توده بدنمردان سالم غیرفعال بود. روش تحقیق: در این مطالعه 39 نفر از دانشجویان پسر غیرفعال به صورت تصادفی ساده در سه گروه 13 نفره (تمرین سرعتی، تمرین استقامتی و کنترل) قرار گرفتند. گروه های تمرین (تمرین استقامتی با شدت 60 تا 85 و تمرین سرعتی با شدت 80 تا 100 حداکثر اکسیژن مصرفی)  یک برنامه تمرینی 10 هفته ای با تکرار  3 جلسه در هفته را اجرا کردند و پس از آن 4 هفته بی تمرینی را تجربه کردند. خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی در مراحل مختلف و با شرایط مشابه انجام شد و مقادیر سرمی متغیرهای وابسته توسط کیت های تحقیقاتی اندازه گیری گردید.  نتایج با استفاده از آزمون های شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی حداقل اختلاف معنی دار در سطح معنی داری 05/0>p  استخراج گردید. یافته ها: نتایج نشان داد، پس از 8 هفته تمرین  در مقایسه بین گروهی تفاوت معنی داری در متغیرهای تحقیق بین گروه های مطالعه مشاهد نشد(05/0<p). اما در گروه تمرین استقامتی درصد چربی بدن با کاهش معنی داری همراه بود (05/0>p). همچنین در گروه تمرین سرعتی مقادیر کلسترول(TC)، تری گلیسیرید(TG) کاهش معنی دار و HDL-C  افزایش معنی داری داشت (05/0>p). پس از 4 هفته دوره کوتاه مدت بی تمرینی، تغییر معنی داری در متغیرهای تحقیق مشاهده نگردید (05/0<p). نتیجه گیری: می توان بیان کرد در این مطالعه در مقایسه بین دو شیوه تمرین استقامتی و سرعتی، با توجه به تغییرات بیشتر و بهبود برخی عوامل خطرزای نیمرخ لیپیدی پس از تمرین سرعتی در مقایسه با گروه تمرین استقامتی، این شیوه تمرینی مفیدتر و موثرتر بوده است. مشخص شد با توقف تمرین و دوره کوتاه مدت بی تمرینی با افزایش برخی عوامل خطرزای قلبی- عروقی، سازگاری های مطلوب تمرین از بین رفته و افراد در معرض عوامل خطرزای قلبی- عروقی قرار می گیرند.
۶.

اثر تعاملی تمرین روی چرخ کارسنج و مصرف عصاره ضدالتهابی گزنه بر تغییرات برخی شاخص های التهابی مرتبط با چاقی در زنان دچار اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۷۷
زمینه و هدف: بافت چربی به عنوان یک بافت اندوکرین، محل تولید بیش از 50 سایتوکاین و سایر مولکول هایی است که در فرآیندهای ایمنی و التهابی بدن دخیل می باشند. هدف این مطالعه بررسی اثر تعاملی تمرین روی چرخ کارسنج و مصرف عصاره ضدالتهابی گزنه، بر تغییرات برخی شاخص های التهابی مرتبط با چاقی در زنان دچار اضافه وزن و چاق بود. روش تحقیق: تعداد 46 نفر زن دارای اضافه وزن و چاق با BMI بزرگ تر از 25 کیلوگرم بر مترمربع و دامنه سنی 45-25 سال به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به 4 گروه شامل گروه های تمرین + گزنه (12 نفر با میانگین نمایه توده بدن 4/83±31/28)، تمرین + دارونما (12 نفر با میانگین نمایه توده بدن 3/11±30/34)، گزنه (11 نفر با میانگین نمایه توده بدن 4/22±29/66) و دارونما (11 نفر با میانگین نمایه توده بدن 2/63±29/79) تقسیم شدند. تمرین هوازی شامل فعالیت به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته، هر جلسه 16 تا 30 دقیقه با شدت 55 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به صورت رکاب زدن روی چرخ کارسنج بود. شرکت کنندگان در دو گروه مصرف کننده گزنه روزانه 8 میلی لیتر عصاره هیدروالکلی گزنه دریافت نمودند و دارونمای مورداستفاده نیز ترکیبی از آب و رنگ مشابه عصاره به میزان روزانه 8 میلی لیتر بود. داده ها با آزمون های کولموگروف – اسمیرنوف، آنالیز واریانس یک سویه و t وابسته در سطح معنی داری 05/0p≤ تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پس از 8 هفته مداخله، مقادیر عامل نکروز دهنده تومور آلفا در گروه های تمرین + گزنه (0/005=p)، تمرین + دارونما (0/04=p) و گزنه (0/02=p) به طور معنی دار کاهش یافت. همچنین 8 هفته مداخله موجب کاهش معنی دار IL-6 در گروه های تمرین + گزنه (0/03=p) و تمرین + دارونما (0/004=p) گردید؛ درحالی که در گروه دارونما افزایش معنی داری داشت (0/01=p). نتیجه گیری: تمرین هوازی روی چرخ کارسنج به عنوان یک شیوه غیرتهاجمی و مصرف عصاره گزنه به عنوان یک مکمل گیاهی، می توانند به تنهایی و به صورت ترکیبی، شاخص های التهابی را در افراد دارای اضافه وزن یا چاق تعدیل نمایند.
۷.

تأثیر هشت هفته تمرین هوازی با چرخ کارسنج و مصرف عصاره گزنه بر سطوح پلاسمایی نسفاتین-1 و پروتئین واکنشگر C در زنان دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: چاقی پروتئین واکنشگر C نسفاتین-1 چرخ کارسنج گزنه

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
  4. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۱۶۰ تعداد دانلود : ۸۱۳
هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی با چرخ کارسنج و مصرف عصاره گزنه بر سطوح پلاسمایی نسفاتین-1 و پروتئین واکنشگر C در زنان دارای اضافه وزن و چاق بود. 46 زن دارای اضافه وزن و چاق با دامنه سنی 45-25 سال و kg/m 225<BMI به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به چهار گروه؛ تمرین+گزنه (12نفر)، تمرین+دارونما (12نفر)، عصاره گزنه (11نفر) و دارونما (11نفر) تقسیم شدند. گروه های مصرف کننده عصاره گزنه و دارونما به ترتیب به مدت هشت هفته روزانه 8 میلی لیتر عصاره گزنه و محلول دارونما پس از وعده غذایی اصلی دریافت کردند. تمرین هوازی نیز هشت هفته و هر هفته سه جلسه تمرین با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب ذخیره بود. مرحله اول خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی و مرحله دوم  48 ساعت پس از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. سطح پلاسمایی نسفاتین-1 پس از هشت هفته تمرین هوازی و مصرف گزنه به طور معناداری در گروه های تمرین+گزنه، تمرین+دارونما و گزنه افزایش یافت (05/0>P) که بیشترین افزایش مربوط به گروه تمرین+گزنه بود. تغییرات وزن، BMI و درصد چربی در همه گروه های مداخله نسبت به پیش آزمون تفاوت معناداری را نشان داد (01/0>P). همچنین سطح پلاسمایی CRP در گروه های تمرین+گزنه، تمرین+دارونما و گزنه به طور معناداری کاهش یافت (05/0>P). در نتیجه به نظر می رسد تمرین هوازی روی چرخ کارسنج، یک شیوه تمرینی مؤثر به همراه مصرف عصاره گزنه می تواند با کاهش شاخص التهابی CRP و افزایش سطوح پلاسمایی نسفاتین-1، بدن را در برابر بیماری های التهابی مرتبط با چاقی ایمن کند.
۸.

تأثیر 10 هفته تمرین استقامتی روی چرخ کارسنج بر سطوح نسفاتین- 1 و مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دیابت نوع 2 تمرین استقامتی مقاومت به انسولین- نسفاتین-1

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۶۹۵ تعداد دانلود : ۳۷۱
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 10 هفته تمرین استقامتی بر سطوح نسفاتین-1 و مقاومت به انسولین زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود. 16 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی ( 8 نفر) و کنترل (8 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی، تمرین استقامتی را به مدت 10 هفته، سه جلسه در هفته (با شدت 50-40 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 25-20 دقیقه شروع و با افزایش تدریجی به 80-70 درصد ضربان قلب بیشینه و مدت زمان 45-40 دقیقه در جلسات پایانی) انجام دادند. گروه کنترل در طول دوره پژوهش هیچ گونه فعالیت ورزشی نداشت. نمونه های خونی در حالت 12 ساعت ناشتایی و به منظور بررسی سطوح نسفاتین-1، انسولین و گلوکز در مراحل پیش و پس آزمون جمع آوری شدند. داده های حاصل با استفاده از آزمون های کولموگروف- اسمیرنوف، t مستقل و وابسته با نرم افزار Spss نسخه 21 در سطح معنا داری 05/0>α تجزیه وتحلیل شدند. 10 هفته تمرین روی چرخ کارسنج در گروه تجربی، سبب کاهش گلوکز و مقاومت به انسولین شد (05/0P<)، درحالی که سطوح نسفاتین-1 و انسولین تغییر معنا داری نکرد (05/0P>). تغییرات پیش تا پس آزمون فقط در مقادیر گلوکز گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل معنا دار بود (05/0P<). در نتیجه تمرین روی چرخ کارسنج یک شیوه درمانی غیردارویی به منظور کاهش گلوکز خون و مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی است.
۹.

ارزیابی اثرات حفاظتی مصرف مکمل آغوز بر شاخص های آسیب عضلانی ناشی از ورزش در موش صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۹ تعداد دانلود : ۸۶
زمینه و هدف: مطالعات نشان داده اند که کلستروم یا آغوز گاوی دارای خاصیت ضداکسایشی است اما تاکنون مطالعه ای که اثربخشی آن را بر آسیب ورزشی مورد ارزیابی قرار داده باشد یافت نشد. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مصرف مکمل آغوز گاوی بر آسیب عضلانی ناشی از  ورزش شدید اجرا گردید. روش تحقیق: 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به شش گروه مساوی تقسیم شدند گروه 1 (کنترل)، گروه 2 (ورزش هوازی)، گروه 3 (ورزش بی هوازی)، گروه 4 (مکمل بدون ورزش)، گروه 5 (مکمل با ورزش هوازی)، گروه 6 (مکمل با ورزش بی هوازی). پس از انجام 1 هفته ای بارگیری مکمل و تمرین، نمونه گیری خون از تمام موش ها انجام و سطح پلاسمایی آنزیم های LDH و CK توسط کیت های استاندارد و دستگاه اتوآنالایز تعیین گردید. داده ها با آزمون های آماری ANOVA و آزمون تعقیبی توکی در سطح 0/05>p تحلیل شد. یافته ها: مقادیر پلاسمایی LDH (p=0/010) و CK (p=0/006) درگروه ورزش بی هوازی به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت. اختلاف معنی داری بین گروه ورزش هوازی و گروه کنترل در متغیرهای CK و LDH (p=0/86) وجود نداشت. موش های دریافت کننده مکمل و ورزش بی هوازی شدید (گروه 6) به طور معنی داری سطح CK و LDH کمتری در مقایسه با گروه ورزش بی هوازی بدون مکمل (گروه 3) داشتند (0/001=p)، نتایج نشان داد که بارگیری 7 روزه مکمل آغوز توانست افزایش سطوح CK و LDH ناشی از تمرین بی هوازی را در موش ها مهار نماید. نتیجه گیری: مکمل آغوز با توجه به خواص ضداکسایشی، می تواند به عنوان یک مکمل ورزشی جهت کاهش آسیب های عضلانی استفاده گردد.
۱۰.

بررسی تأثیر ده هفته تمرین مقاومتی بر HSP70 و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین مقاومتی مقاومت به انسولین دیابت نوع دو پروتئین شوک حرارتی70

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۷۹۹ تعداد دانلود : ۳۵۱
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر ده هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی پروتئین شوک حرارتی 70 (HSP70) و مقاومت به انسولین زنان دیابتی نوع دو بود. روش : 20 زن مبتلا به دیابت نوع دو به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر، میانگین سنی 27/6±13/47 سال و شاخص توده بدنی 32/3±45/28 کیلوگرم بر متر مربع) و گروه کنترل (10 نفر، میانگین سنی 97/9±30/50 سال و شاخص توده بدنی 45/2±78/28 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل ده هفته تمرین مقاومتی، هر هفته سه جلسه به مدت 90 دقیقه در هشت ایستگاه با شدت 30 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه (1RM)بود. خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی، 48 ساعت قبل از شروع پژوهش و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های شاپیرو- ویلک، t مستقل و وابسته با نرم افزار spss نسخه 21 در سطح معناداری 05/0>α تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد ده هفته تمرین مقاومتی در گروه تجربی، سبب کاهش معناداری در سطوح HSP70، گلوکز و مقاومت به انسولین شد (05/0>P)، درحالی که سطوح انسولین تغییر معنا داری نکرد (05/0<P). تغییرات پیش تا پس آزمون HSP70 و گلوکز در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل معنا دار بود (05/0>P) بنابراین، به نظر می رسد شیوه تمرینات مقاومتی سبب کاهش گلوکز خون ناشتا و مقاومت به انسولین و افزایش سطوح HSP70 در بیماران دیابتی نوع دو می شود، در نتیجه این تمرینات به عنوان درمان کمکی در این بیماران توصیه می شود.
۱۱.

تاثیر 8 هفته تمرین تناوبی بر مقاومت به انسولین و نیمرخ چربی مردان دیابتی نوع 2 تحت درمان با متفورمین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین تناوبی مقاومت به انسولین دیابت نوع2 متفورمین نیمرخ چربی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۱۹۲ تعداد دانلود : ۵۶۸
دیابت نوع2 یک بیماری متابولیکی و متفورمین یکی از پرمصرف ترین داروهای کاهنده قند خون در این بیماران است. مطالعات نشان داده است ورزش نقش مهمی در بهبود نیمرخ چربی و کنترل قند خون در بیماران دیابتی نوع2 دارد. هدف این پژوهش، بررسی اثر تمرین تناوبی روی دوچرخه کارسنج بر مقاومت به انسولین و نیمرخ چربی مردان دیابتی نوع2 تحت درمان با متفورمین بود. 36 مرد مبتلا به دیابت نوع2 مصرف کننده متفورمین (میانگین سن 08/3 ±08/46 سال، شاخص توده بدنی 32/2±1/30 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تمرین تناوبی (هشت هفته تمرین تناوبی، 3 روز در هفته، 35 تا50 دقیقه تمرین با 40 تا 55 درصد ضربان قلب ذخیره) و کنترل تقسیم شدند. مقادیر ناشتایی کلسترول تام (TC)، تری گلیسرید (TG)، لیپوپروتئین با چگالی پایین (LDL-C)، لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL-C)، انسولین،گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله در قبل و بعد از هشت هفته تمرین اندازه گیری شد. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر وt مستقل در سطح معناداری 05/0> αتحلیل شدند. نتایج نشان داد مقادیر سرمی انسولین، گلوکز، TG، TC، LDL-C، هموگلوبین گلیکوزیله و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تمرین به طور معنا داری کاهش یافت (05/0>P)، ولی این تغییرات در گروه کنترل معنا دار نبود (05/0<P). همچنین مقادیر HDL-Cدر گروه تمرین با افزایش غیرمعنا داری همراه بود (05/0<P). با توجه به تأثیرات مطلوب تمرین تناوبی بر شاخص مقاومت به انسولین، هموگلوبین گلیکوزیله و نیمرخ لیپیدی به نظر می رسد این شیوه تمرین روی دوچرخه کارسنج را می توان یک روش درمانی غیرتهاجمی برای افراد دیابتی نوع2 مصرف کننده متفورمین معرفی کرد.
۱۲.

تأثیر تمرینات مقاومتی دایره ای و بی تمرینی پس از آن بر مقادیر پلاسمایی امنتین-1 و ترکیب بدنی دانشجویان دختر دارای اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: چاقی بی تمرینی تمرین مقاومتی دایره ای امنتین-1

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی مدیریت ورزشی
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۳۲۹ تعداد دانلود : ۴۸۳
امنتین-1، آدیپوکاینی است که در بافت چربی احشایی بیان و ترشح می شود و حساسیت انسولینی را افزایش می دهد اما پاسخ آن به تمرینات مقاومتی و بی تمرینی به درستی مشخص نیست. هدف پژوهش حاضر، تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و بی تمرینی پس از آن بر مقادیر پلاسمایی امنتین-1 دختران دارای اضافه وزن و چاق بود. در این پژوهش نیمه تجربی 22 نفر از دختران دارای اضافه وزن و چاق به طور تصادفی ساده انتخاب و به دو گروه تجربی (12=n) و کنترل (10=n) تقسیم شدند. گروه تجربی در یک برنامه تمرینی هشت هفته ای و هر هفته چهار جلسه، طبق برنامه تمرینی ای با شدت 65 تا 80 درصد 1RM به تمرین پرداختند و پس از آن چهار هفته بی تمرینی را تجربه کردند تا آثار بی تمرینی نیز بررسی شود. خون گیری پس از دوازده ساعت ناشتایی در مراحل مختلف با شرایط مشابه انجام و مقادیر پلاسمایی امنتین-1 اندازه گیری شد. بر اساس یافته ها هشت هفته تمرین مقاومتی، تغییرات معناداری در همه متغیرهای پژوهش ایجاد کرد و پس از چهار هفته بی تمرینی، این مقادیر به سطوح پایه تغییر یافتند که این تغییر نیز معنادار است (05/0p<). در مقایسه گروهی نیز در مقادیر BMI (017/0p= و 019/0p=) و VO2max (022/0p= و 024/0p=)، در مرحله پس آزمون و چهار هفته بی تمرینی و در مقادیر امنتین-1 در مرحله پس آزمون نسبت به گروه کنترل، تغییرات معناداری دیده شد (013/0p=). تمرین مقاومتی با افزایش معنادار امنتین-1، تأثیری پیش گیرانه برای بیماری های قلبی عروقی داشته، در حالی که با توقف تمرین، سازگاری های مطلوب تمرین از بین می رود و با کاهش معنادار امنتین-1، افراد در معرض عوامل خطرزای قلبی عروقی قرار می گیرند.
۱۳.

تأثیر یک دوره تمرین استقامتی توام با تزریق تستوسترون بر مقادیر کمرین و آپلین رت های دچار ایسکمی قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۴ تعداد دانلود : ۱۳۰
زمینه و هدف: توانبخشی و نوتوانی قلبی، از رویکردهای جدیدی است که به طرق مختلف با هدف افزایش عملکرد و کارآیی بیماران انجام می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی توام با تزریق تستوسترون، بر مقادیر کمرین و آپلین در فرآیند توانبخشی رت های دچار ایسکمی قلبی بود. روش تحقیق: 40 سرموش صحرایی نر نژاد ویستار (میانگین وزن 10 ± 200 گرم و سن 8 هفته) در محیط کنترل شده نگهداری و به طور تصادفی در چهار گروه 10 تایی شامل گروه کنترل ( C )، گروه تزریق تستوسترون پروپیونات ( TP )، گروه تمرین استقامتی ( ET ) و گروه تمرین استقامتی و تزریق تستوسترون ( ETTP )؛ تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی به مدت 12 هفته (5 روز در هفته) به تمرین پرداختند و گروه تزریق تستوسترون 3 روز در هفته به صورت درون صفاقی تستوسترون پروپیونات دریافت کردند. برای القا ایسکمی قلبی، ایزوپروترنول به صورت 2 روز متوالی و با فاصله 24 ساعت و دوز 50 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن به همه رت ها تزریق شد. بعد از اتمام 12 هفته تمرین و تزریق تستوسترون، رت ها با تزریق تیوپنتال سدیم بی هوش شدند و نمونه گیری خونی انجام شد. غلظت سرمی کمرین و آپلین با استفاده از روش الایزا اندازه گیری شد و داده های حاصل با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح 05/0 ˂ p تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: مقادیر کمرین در گروه های تمرین استقامتی (008/0= p )، تزریق تستوسترون (03/0= p ) و تمرین استقامتی توام با تزریق تستوسترون (01/0= p ) به طور معنی داری کاهش یافت؛ در مقابل، افزایش معنی داری در مقادیر آپلین در گروه های تمرین استقامتی (001/0= p )، تزریق تستوسترون (001/0= p ) و تمرین استقامتی توام با تزریق تستوسترون (001/0= p ) مشاهده شد. نتیجه گیری: استفاده از تزریق تستوسترون و تمرین استقامتی در فرآیند توان بخشی، بهبود عوامل کلیدی درگیر در سلامت قلب و عروق را به دنبال دارد.
۱۴.

تأثیر دو شیوه تمرین استقامتی و مقاومتی بر سطوح آپلین پلاسمایی و برخی متغیرهای آنتروپومتریکی دختران دچار اضافه وزن و چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین مقاومتی چاقی تمرین استقامتی متغیرهای آنتروپومتریکی آپلین

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
  4. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی فیزیولوژی ورزشی کاربردی
تعداد بازدید : ۹۲۴ تعداد دانلود : ۵۱۵
هدف این پژوهش، بررسی اثر دو شیوه تمرین استقامتی و مقاومتی بر سطوح آپلین پلاسمایی و برخی متغیرهای آنتروپومتریکی دختران دچار اضافه وزن و چاق بود. 34 دختر دچار اضافه وزن و چاق (kg/m225 <BMI) به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه استقامتی (12=n) (سن 44/2±81/22سال، قد 33/5±55/158سانتی متر و وزن 81/6±17/76کیلوگرم)، مقاومتی (12=n) (سن 67/2±50/22سال، قد 74/7±60/161 سانتی متر و وزن 92/9±69/77 کیلوگرم) و کنترل (10=n) (سن 41/2±50/21 سال، قد 40/6±20/159 سانتی متر و وزن 37/1±69/77 کیلوگرم) تقسیم شدند. تمرین استقامتی دویدن، شامل هشت هفته و چهار جلسه در هفته با شدت 65 تا 80 درصد HRmax و تمرین مقاومتی کار با وزنه نیز به مدت هشت هفته، هر هفته چهار جلسه با شدت 65 تا 80 درصد 1RM بود. خون گیری در حالت ناشتا، 24 ساعت قبل از شروع و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام گرفت. داده ها با آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، t وابسته، آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح معنا داری 05/0>α تحلیل شدند. آپلین در گروه استقامتی کاهش معنا داری داشت (005/0=P)، ولی در گروه مقاومتی با تغییر معناداری همراه نبود. همچنین بین تغییرات WHR، Vo2maxو سطوح آپلین گروه های تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنا داری دیده شد (05/0P<). متغیرهای آنتروپومتریکی در هر دو گروه تجربی با کاهش معنا داری همراه بود (05/0>P).یافته ها نشان داد، تمرین استقامتی نسبت به تمرین مقاومتی تأثیر بیشتری در بهبود سطوح آپلین و عوامل وابسته به چاقی داشته است.
۱۵.

اثر مکمل دهی امگا 3 بر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی (hs-CRP و IL-6) پس از تمرینات هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین هوازی HS-CRP IL-6 مکمل امگا 3 بیماری های قلبی-عروقی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی قلب و عروق و تنفس
تعداد بازدید : ۱۵۲۷ تعداد دانلود : ۸۲۳
شواهد علمی، حاکی از تاثیر تمرین هوازی و مکمل امگا 3 -هر دو- بر بهبود دستگاه قلبی-عروقی است. هدف این پژوهش، بررسی اثر مکمل دهی امگا 3 بر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی (hs-CRP و IL-6) پس از تمرینات هوازی در مردان سالمند بود. در این مطالعه 36 مرد سالمند غیر ورزشکار در دامنه سنی 50 تا 70 سال از بین مردان سالمند به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در 4 گروه 9 نفره به ترتیب، گروه اول: تمرین + مکمل امگا 3، گروه دوم: تمرین + دارونما، گروه سوم: مکمل امگا3 و گروه چهارم: دارونما قرار گرفتند. برنامه تمرینی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه با مدت و شدت مشخص(55 تا 70 درصد HRmax) اجرا شد. مقدار مصرف مکمل امگا 3 روزانه 2 عدد کپسول 1000 میلی گرمی بود. خونگیری پس از 14 ساعت ناشتایی قبل از شروع تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام شد. داده ها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، آنالیز واریانس یکطرفه و t وابسته در سطح معنی داری 05/0≥α تحلیل شد. یافته ها نشان داد پس از 8 هفته، تنها در گروه مکمل امگا 3 مقادیر hs-CRP با کاهش معناداری همراه بود(05/0≥p). در گروه تمرین هوازی+مکمل امگا3، گروه تمرین هوازی+دارونما و گروه مکمل امگا3 مقادیر شاخص های التهابی کاهش محسوسی یافت که از نظر آماری معنادار نبود(05/0≤p). همچنین، در مقایسه بین گروه های پژوهش پس از 8 هفته تفاوت معناداری در متغیرهای پژوهش مشاهده نگردید(05/0 ≤p ). بنابراین، می توان گفت مکمل دهی امگا 3 باعث کاهش معنادار شاخص التهابی hs-CRP در گروه مکمل امگا 3 شد. اما اثر تعاملی 8 هفته مکمل دهی امگا 3 و تمرین هوازی، تاثیر معناداری بر مقادیر hs-CRP و IL-6 نداشت. به نظر می رسد برای تغییرات معنادار در مقادیر حساس ترین شاخص های پیشگویی کننده بیماری های قلبی-عروقی باید به عواملی چون، شدت، طول دوره تمرین و مقدار دوز مصرفی مکمل امگا 3 توجه داشت که خود لزوم مطالعات بیشتر را فراهم می کند.
۱۶.

تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد (HIIT) بر سطوح لپتین و عوامل وابسته به چاقی دانشجویان دختر دچار اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: چاقی اضافه وزن BMI درصد چربی لپتین تمرین تناوبی با شدت زیاد

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۹۴۱ تعداد دانلود : ۵۱۱
لپتین، یک هورمون مترشح از بافت چربی است که در تنظیم متابولیسم سلولی و تعادل انرژی نقش مهمی دارد. هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی با شدت زیاد بر سطوح لپتین و عوامل وابسته به چاقی دانشجویان دختر دچار اضافه وزن بود. در این پژوهش نیمه تجربی، 24 نفر از این دانشجویان با شاخص توده بدنی بین 25 تا 30 kg/m2 ، به صورت هدفمند انتخاب و تصادفی، در دو گروه تجربی با میانگین سن 97/0±60/22سال، وزن 37/2±50/85 کیلوگرم و قد 82/2±80/166 سانتی متر و کنترل با میانگین سن 3/1±20/23 سال، وزن 18/3±90/82 کیلوگرم و قد 87/1±20/168 سانتی متر، قرار گرفتند.گروه تجربی در برنامه تمرینی تناوبی با شدت زیاد، به مدت دوازده هفته و هر هفته سه جلسه با شدت بالای 90 درصد ضربان قلب بیشینه به تمرین پرداختند. قبل و پس از تمرین مقادیر لپتین پلاسما، وزن، درصد چربی، شاخص توده بدن و نسبت کمر به لگن محاسبه شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، t وابسته و مستقل در سطح معناداری 05/0≥ α تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد، دوازده هفته تمرین تناوبی دویدن با شدت زیاد، بر کاهش سطوح سرمی لپتین پلاسما، وزن بدن، درصد چربی،BMI و WHR در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل تأثیر معناداری داشته است (05/0≥P). به نظر می رسد که تمرین تناوبی با شدت زیاد به عنوان یک روش غیرتهاجمی و غیردارویی، می تواند اثر مثبتی بر کاهش مقدار لپتین و برخی عوامل وابسته به چاقی و اضافه وزن داشته باشد.
۱۷.

اثر دوازده هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر پروتئین واکنشگر C و نیمرخ لیپیدی زنان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نیمرخ لیپیدی پروتئین واکنشگر C تمرین مقاومتی دایره ای بیماری های قلبی - عروقی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۲۲۰ تعداد دانلود : ۶۵۴
افزایش شاخص التهابی پروتئین واکنشگر C (CRP) و نیمرخ لیپیدی با افزایش خطر بیماری های قلبی-عروقی همراه است. با وجود این، تأثیر تمرینات مقاومتی بر این عوامل خطرزای قلبی-عروقی در زنان ناشناخته است. هدف: بررسی اثر دوازده هفته تمرین مقاومتی دایره ای بر پروتئین واکنشگر C و نیمرخ لیپیدی زنان غیرفعال. روش: 24 زن جوان غیرفعال با میانگین سنی 50/3± 26 سال، قد 50/2±160 سانتی متر و وزن 93/6±62 کیلوگرم،به طور داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی ساده به دو گروه 12 نفره کنترل و تجربی تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل دوازده هفته تمرین مقاومتی دایره ای، هر هفته سه جلسه به مدت 20 تا 60 دقیقه، در هشت ایستگاه با شدت 65 تا80 درصد یک تکرار بیشینه(1RM) بود. خون گیری پس از 14 ساعت ناشتایی قبل از شروع تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی انجام گرفت. داده ها با آزمون کولموگروف-اسمیرنوف، t وابسته و مستقل در سطح معناداری 05/0≥α تحلیل شد. نتایج: پس از دوازده هفته تمرین مقاومتی، در گروه تجربی و در مقایسه بین گروهی، مقادیر CRP، تری گلیسرید (TG)، کلسترول تام (TC) و لیپوپروتئین کم چگال (LDL-C) و لیپوپروتئین خیلی کم چگال (VLDL-C) با تغییرات معناداری همراه بود (05/0≥p)، درحالی که لیپوپروتئین پرچگال (HDL-C) تغییر معناداری نداشت (05/0≤p). نتیجه گیری: بنابراین، به نظر می رسد این شیوه تمرین مقاومتی دایره ای با توجه به کاهش عوامل خطرزا، روشی مفید و ارزشمند برای پیشگیری و کاهش بیماری های قلبی-عروقی و ارتقای سلامت زنان باشد.
۱۸.

اثر تمرین هوازی و مکمل اسیدهای چرب امگا 3 بر مولکول چسبان بین سلولی sICAM-1 در مردان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین هوازی مولکول چسبان بین سلولی اسیدهای چرب امگا 3 آترواسکلروز بیماری قلبی-عروقی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
تعداد بازدید : ۱۴۲۲ تعداد دانلود : ۶۴۲
هدف از این پژوهش بررسی اثر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل اسیدهای چرب امگا 3 بر مولکول چسبان بین سلولی sICAM-1 در مردان سالمند بود. 36 مرد سالمند غیرورزشکار 50 تا 70 ساله به صورت در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در 4 گروه 9 نفره قرار گرفتند. گروه اول: تمرین هوازی+ مکمل امگا 3؛ گروه دوم : تمرین هوازی+ دارونما؛ گروه سوم: مکمل امگا 3 ؛ گروه چهارم: دارونما. برنامة تمرین هوازی 8 هفته و هر هفته 3 جلسه به مدت 30 تا 45 دقیقه و با شدت 55 تا 70 درصد HRmax اجرا شد. مقدار مصرف مکمل اسیدهای چرب امگا 3، روزانه 2000 میلی گرم بود. خونگیری پس از 14 ساعت ناشتایی قبل از شروع تحقیق و 48 ساعت پس از آخرین جلسة تمرینی انجام گرفت. داده ها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، t وابسته، آنالیز واریانس یک طرفه در سطح معنی داری 05 /0≥α تحلیل شد. پس از 8 هفته تمرین، در گروه تمرین هوازی + مکمل امگا 3 و مکمل امگا 3 در مقادیر sICAM-1 کاهش غیرمعناداری دیده شد(05 /0≤p) . همچنین، در مقایسة بین گروه های پژوهش پس از 8 هفته تمرین تفاوت معناداری مشاهده نشد(05 /0 ≤ p ). بنابراین، می توان گفت 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل امگا 3، تاثیر معناداری بر مقادیرsICAM-1 نداشت. به نظر می رسد تغییرات معنادار در مقادیر این عامل جدید خطرزای قلبی-عروقی، به مدت و شدت تمرین و مقدار مصرفی مکمل امگا3 بستگی داشته باشد که این خود لزوم مطالعات بیشتر را طلب می کند.
۱۹.

اثر چهار هفته بی تمرینی پس از تمرینات سرعتی شدید بر عوامل خطرزای(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بی تمرینی تمرین سرعتی میانجی های التهابی مولکول چسبان بین سلولی آسیب های التهابی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۵۱ تعداد دانلود : ۹۶۰
هدف از این پژوهش، مطالعه اثر چهار هفته بی تمرینی پس از هشت هفته تمرین سرعتی شدید بر عوامل خطرزای آسیب های التهابی آتروژنز بود. به این منظور 42 سر موش نر 3 ماهه نژاد ویستار به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (24= تعداد با وزن 7 ±210 گرم) و کنترل (18= تعداد با وزن 3 ±211 گرم) قرار گرفتند. برنامه تمرینی ابتدا به مدت 12 هفته و هفته ای 3 جلسه، با مدت و شدت مشخص بین 85 تا 100 درصد و فراتر از 100 درصد VO2max) اجرا شد. پس از 24 جلسه تمرین، 6 سر موش از آزمودنی های این گروه، بی تمرینی را تجربه کردند تا آثار بی تمرینی بررسی شود. خونگیری پس از ناشتایی در مراحل مختلف تمرین با شرایط مشابه انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون های کولموگروف – اسمیرنوف، اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی LSD و آزمون t مستقل تحلیل شدند. نتایج نشان داد مقادیر متغیرهای گروه تمرینی در مراحل مختلف پژوهش افزایش یافته است که پس از 36 جلسه تمرین معنی دار بود sICAM-1 (004/0=P)، IL-1?(023/0=P)، TNF-a (040/0=P) . همچنین مشخص شد، پس از چهار هفته بی تمرینی، شاخص های التهابی کاهش غیرمعنی داری یافتند sICAM-1 (152/0=P)، IL-1?(063/0=P)، TNF-a (099/0=P)، اما آثار بی تمرینی در مقایسه با گروه تمرینی معنی دار بود sICAM-1 (024/0=P)، IL-1?(037/0=P)، TNF-a (018/0=P). به طور کلی، می توان گفت چهار هفته بی تمرینی به دلیل توقف تمرینات سرعتی شدید، ممکن است عوامل خطرزای آسیب های التهابی آتروژنز را کاهش دهد
۲۰.

تاثیرات کوتاه مدت و طولالانی مدت سه نوع فعالیت ورزشی سرعتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مالون دی آلدئید نوع فعالیت ورزشی آسیب عضلانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۱۷ تعداد دانلود : ۸۵۹
با توجه به اینکه عضلات اسکلتی، بافت اصلی درگیر در فعالیت های بدنی اند، بنابراین بررسی تغییرات و آسیب های وارده بر این بافت طی فعالیت های ورزشی گوناگون اهمیت زیادی دارد. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیرات کوتاه مدت (یک جلسه) و طولانی مدت (36 جلسه) فعالیت های ورزشی گوناگون (سرعتی، استقامتی و ترکیبی) بر شاخص های پلاسمایی آسیب عضلانی لاکتات هیدروژناز (LDH) ، کراتین کیناز (CK) و مالون دی آلدوئید (MDA) است. به این منظور 40 سر موش جوان سه ماهه به شکل تصادفی در چهار گروه 10 تایی کنترل، ورزش استقامتی، سرعتی و ترکیبی قرار گرفتند. 24 ساعت پس از اولین و سی و ششمین جلسه تمرینی آزمودنی ها، خونگیری به منظور بررسی تاثیرات کوتاه مدت و طولانی مدت اجرای برنامه های گوناگون ورزشی انجام شد. اندازه گیری شاخص ها با استفاده از کیت های مربوط و به کمک دستگاه اتوآنالایزر انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آنالیز واریانس تکراری (و در صورت لزوم آزمون t مستقل و همبسته)، نشان داد پس از یک جلسه فعالیت، مقادیر CK و LDH (و نه MDA) در بیشتر گروه های تمرینی (نسبت به گروه کنترل) افزایش معنی داری یافت. این افزایش پس از 36 جلسه تمرین بارزتر شد. در کل نتایج این تحقیق نشان داد انجام فعالیت های کوتاه مدت و طولانی مدت ورزشی (هر دو) موجب بروز آسیب های عضلانی می شود و شدت این آسیب ها در گروه فعالیت ورزشی ترکیبی بیش از دو گروه دیگر تمرینی است. همچنین چون شاخص MDA در بیشتر مراحل ارزیابی، بین گروه ها تفاوت معنی داری نداشت، درحالی که شاخص های CK و LDH تفاوت معنی داری داشتند، می توان نتیجه گرفت که پراکسیداسیون چربی، مکانیسم احتمالی راه اندازی آسیب نیست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان