آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۱

چکیده

متن

هانس رایشنباخ (1953 ـ 1891)    Hans Reichenbach
رایشنباخ فیلسوف علم آلمانی و یکی از رهبران اصلی جنبش فلسفی مشهور به تجربه‌گرایی منطقی (Logical empricism)، در هامبورگ به‌دنیا آمد و در لس‌آنجلس. کالیفرنیا از دنیا رفت. او نخست برای مدتی کوتاه مهندسی خواند، اما آن را رها کرد و به ریاضیات و فلسفه و فیزیک روی آورد و در دانشگاه‌های برلین و مونیخ و گوتینگن به تحصیل پرداخت. رایشنابخ در 1915 از دانشگاه ارلانگن (Erlangen) در فلسفه دکترا گرفت و موضوع پایان‌نامة او مربوط بود به جنبه‌های ریاضی و فلسفی احتمالات، او یک سال بعد (در 1916) در ریاضیات و فیزیک نیز از دانشگاه گوتینگن درجه گرفت. با ظهور هیتلر و نشستن او بر مسند قدرت، رایشنباخ نخست به استانبول و سپس به دانشگاه کالیفرنیا در لُس‌آنجلس مهاجرت کرد و تا زمان مرگش در آن‌جا بود. رایشنباخ قبل از مهاجرت به امریکا، استاد فلسفة علم در دانشگاه برلین و رئیس نحلة تجربه‌گرایان منطقی برلین بود و با اینشتاین رابطة نزدیک داشت. او به همراه کارنپ اِرکِنْتینس (Erkentnis)، مهم‌ترین مجلة فلسفة علمی در زمان پیش از جنگ جهانی دوم را بنیان گذاشت.
رایشنباخ نخست پیرو کانت بود، اما مدت دورة پیروی از کانت برای او بسیار کوتاه بود، زیرا به‌زودی در مقابل افکار کانت موضع گرفت و در آثارش، و به‌ویژه در نظریة نسبیت و معرفت پیشینی (Relativiätstheorie und Erkentnis Apriori, 1920) و فلسفة زمان و مکان (Philosophie der Raum-Zeit-lehre, 1928) و جهت زمان (The Directon of Time, 1956) استدلال کرد که آموزة  کانت درباب خصلت پیشینی و ترکیبی مکان و زمان و علیت با علم جدید، و به‌ویژه با نظریة نسبیت ناسازگار است. او از این پس به‌عنوان قهرمان تجربه‌گرایی مطرح بود. استدلال اصلی او این بود که حفظ هندسة اقلیدسی جز به بهای کنار گذاشتن علیت متعارف، و حفظ دیدگاه علیت متعارف جز به بهای کنار گذاشتن هندسة اقلیدسی ممکن نیست. نظریة نسبیت حفظ هر دوی آن‌ها براساس یک زمینة پیشینی را نمی‌پذیرد و رد می‌کند.
او در مقام قهرمان تجربه‌گرایی، معیار تأییدپذیری (verifiability) معناداری شناختی را پذیرفت اما برخلاف پوزیتیویست‌های منطقی حلقة وین معتقد بود که تأییدپذیری احتمالاتی (به‌عنوان بدیل تأییدپذیری فراگیر ـ دیدگاه پوزیتیویست‌های منطقی حلقة وین) کفایت می‌کند.
دیدگاه‌های رایشنباخ در جهات دیگر نیز با دیدگاه‌های پوزیتیویست‌ها تفاوت داشت. او پدیدارگرایی (phenomenalism) را ردّ کرد، و به‌جای آن معتقد شد که معرفت ما از جهان بر ادراکات‌مان از جهان فیزیکی مبتنی است، هرچند نمی‌توان مطمئن بود که این معرفت مطابق با واقع است. علاوه بر این، او دربارة هستارهای مشاهده‌ناپذیر واقع‌گرای بود و می‌گفت تحصیل معرفت احتمالاتی دربارة این‌گونه هستارها ممکن است. او این دیدگاه‌هایش را در 1938 در کتاب تجربه و پیشگویی (Experience and Prediction) مطرح کرد، و همین کتاب او بود که به‌مثابه اثری در ابطال پوزیتیویسم منطقی تلقی شد.
بخش مهم دیگری از کارهای رایشنباخ به مسئلة احتمالات و استقرا مربوط است. او در 1935 کتاب بزرگی در این‌باره نوشت تحت عنوان نظریه احتمالات (Wahrscheinlichkeits lehre)، که در لیدن چاپ شد، و ویرایش دوم آن، در 1949 جزو انتشارات دانشگاه کالیفرنیا منتشر گردید. او در این کتاب حساب ریاضی احتمالات را مطرح کرد، و در این باره از تفسیر بسامد محدود جانبداری کرد و نشان داد که اگر این تفسیر پذیرفته شود اصول متعارف حساب ریاضی احتمالات بدیهیات حساب خواهند بود. او از قاعدة خودش به‌نام «قاعدة استقرا» (به‌ویژه استقرا از راه شمارش) به مثابه روش تثبیت ارزش‌های بسامد محدود استفاده کرد.
رایشنباخ نقدهای هیوم به استقرا را جدی گرفت و در پاسخ به آن‌ها یک توجیه عمل‌گرایانه (pragmatic) از قاعدة خودش در پیش نهاد. خلاصة توجیه او این بود که هرچند نمی‌توانیم بدانیم که آیا طبیعت همواره بدین‌سان عمل خواهد کرد یا نه، با به کار بستن استقرا هرچه را ممکن است به دست می‌آوریم و البته چیزی را از دست نمی‌دهیم، اگر روشی بتواند مؤثر باشد، آن استقراست. به تعبیر فنی‌تر، استدلال او این بود که اگر وقایع متوالی بسامد محدود دارند قاعدة استقرای او، دیر یا زود، به مسلماتی رهنمون می‌شود که با هر درجه از دقت مطلوب قابل قبول‌اند. این نتیجه به‌طور بی‌واسطه از تعریف حد و ویژگی قاعدة او به حاصل می‌آید. در عین حال، او این را نیز تشخیص داد که طبقة نامتناهی از «قواعد مجانب‌وار» (asymptotic rules) همان خصلت همگرایی را دارند، اما او هرگز به‌طور موفقیت‌آمیز نشان نداد که چگونه توجیه قاعدة خودش بر دیگر قواعد مجانب‌وار را توجیه می‌کند.
معرفت‌شناسی رایشنباخ کلاً تجربه‌گرایانه و خطاپذیر بود. به‌عقیدة او معرفت واقعی ما کاملاً بر تجربه مبتنی است، و تجربه نمی‌تواند معرفت یقینی نسبت به جهان تولید کند.
او درباب مکانیک کوانتوم، برای بررسی بی‌نظمی‌های علّی منطقی سه ارزشی را پذیرفت. در باب مکان و زمان از قراردادی بودن هندسه سه و همْ زمانی دفاع کرد.
بسیاری از آثار رایشنباخ با زبان و ادبیات فنی نوشته شده است، اما او همیشه علاقه‌مند بود که دیدگاه‌هایش را به زبان غیرفنی نیز بیان کند؛ یکی از کتاب‌های او که با زبانی غیرفنی دیدگاه‌هایش را در آن بیان کرده است کتاب طلوع فلسفة علمی (The Rise of Scientific Philosophy) است که در 1951 منتشر شد. این کتاب تحت همین عنوان به فارسی نیز ترجمه، و توسط انتشارات علمی و فرهنگی چاپ و منتشر شده است.
 

تبلیغات