آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۷

چکیده

هدف: هنر به عنوان زبان قدسی و آسمانی همیشه در کنار دین حضور داشته و بار انتقال مفاهیم دینی را بر دوش کشیده است. در دوران مدرن میان دین و هنر فاصله افتاده است. در این پژوهش به دنبال این بودیم که کدام هنر توان انتقال مفاهیم دینی را دارد و کدام دسته از هنرها چنین توانایی ندارند. روش: نوشتار حاضر در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در استنتاج از روش توصیفی تحلیلی بهره برده است. یافته ها: با ملاک صورت (فرم) می توان نسبت هنر با دین را تعریف و هنر را به دو دسته هنرهای مقرّب و هنرهای مبعّد تقسیم بندی کرد. نتیجه گیری: هنرهای مقرّب هنرهایی اند که امکان تقرّب هنر به مفاهیم دینی را فراهم می آورند؛ با این ویژگی که چندان به جزییات نمی پردازند و با کمک نمادها موضوع اثر را به نمایش می گذارند. مخاطب در این دست هنرها، انسانی منفعل نیست؛ بلکه با کمک اوست که اثر هنری تکمیل می شود. هنرهای اسلامی بیشتر از نماد استفاده می کنند و به واسطه نماد، منظور خود را به مخاطب منتقل می کنند و آسیبی به مفهوم دینی اثر وارد نمی کنند. هنر مقرّب می تواند مفاهیم دینی را با حفظ چارچوب آن به مخاطب منتقل کند؛ اما هنرهای مبعّد، هنرهایی اند که تلاش می کنند همه جزییات را به تصویر بکشند و کوچک ترین نکته ای را فرو نمی گذارند؛ در حالی که تلاش برای نمایش جزییات در امور غیر محسوس، موفّقیت آمیز نیست؛ زیرا از یک سو اصرار دارد تصویر همراه با جزییات امر غیر محسوس را نمایش دهد و از سوی دیگر، تصویری از امر غیر محسوس نزد خود ندارد. در نتیجه، تصویر تحریف شده و جعلی از امور غیر محسوس دینی ارائه می دهد. روشن است که این دست هنرها نمی توانند واسط میان مخاطب و پیام دینی باشند.

تبلیغات