رابطه بین سبک های تفکر و حل مسئله با رضایت زناشویی در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
doi:
10.61186/iau.920763
شماره صفحات:
۵۹ - ۷۳
دریافت مقاله
 
تعداد دانلود  : 
۲۳
آرشیو
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های تفکر و حل مسئله با رضایت زناشویی در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر بود. جامعه ی آماری تمامی زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر در شهر یزد بود. نمونه پژوهش ۱۵۰ نفر زن بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد.برای گردآوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه رضایت زناشویی انریج (۱۹۸۹)، پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ و واگنر (۱۹۹۱) و پرسشنامه سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (۱۹۹۶) استفاده شد. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه هم زمان تجزیه وتحلیل شدند. نتایج یافته ها نشان داد که بین رضایت زناشویی با سبک های تفکر قانون گذار، اجرایی، سلسله مراتبی، آنارشی ، جزئی نگر، درون نگر، برون نگر و نیز سبک حل مسئله کارآمد رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین رضایت زناشویی با سبک قضاوتی ، سبک الیگارشی و حل مسئله ناکارآمد همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد. و بین رضایت زناشویی با سبک های تفکر مونارشی، کلی نگر، آزاداندیش و محافظه کار همبستگی معنی داری وجود ندارد. هم چنین نتایج نشان داد که سبک های تفکر قانون گذار، سلسله مراتبی، جزئی نگر، درون نگر و سبک های حل مسأله کارآمد و ناکارآمد توانسته اند ۹/۵۶ درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیش بینی کنند(۰۰۱/۰p<). وسایر متغیرها توان پیش بینی رضایت زناشویی را نداشتند. بنابراین برخی از سبک های تفکر وسبک های حل مسئله در زنانی که مورد بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسران خود قرارگرفته اند می توانند با بهره گیری از زمینه های فرهنگی و اجتماعی مناسب موجب افزایش رضایت زناشویی شوند.Examining the Relationship Between Thinking and Problem-Solving Styles with Marital Satisfaction in Women Experiencing Spousal Emotional and Cultural Abuse
This research aimed to examine the relationship between thinking and problem-solving styles with marital satisfaction in women who experienced spousal emotional and cultural abuse. The statistical population of the study consisted of all women who had experienced spousal emotional and cultural abuse in Yazd city. Among them, 150 individuals were selected as the sample using purposive sampling method. The research was designed as a descriptive correlational. To collect data, the Enrich Marital Satisfaction Questionnaire (Fowers & Olson, 1989), Thinking Styles Questionnaire (Sternberg and Wagner, 1991), and Problem-Solving Styles Questionnaire (Cassidy and Long, 1996) were implemented. The data were analyzed by applying Pearson correlation coefficient and simultaneous multiple regression as main statistical procedure. The results indicated a significant positive relationship between marital satisfaction, legislative thinking, executive thinking, hierarchical thinking, anarchic thinking, local thinking, introvert thinking, extrovert thinking and effective problem-solving styles. The results also revealed that marital satisfaction was significantly and negatively correlated with judicial thinking, monarchic thinking and inefficient problem solving styles. And that there was not existed a significant correlation between monarchic thinking, global thinking, liberal thinking, conservative thinking styles and marital satisfaction. The findings also showed that legislative thinking, hierarchical thinking, local thinking, introvert thinking, effective and inefficient problem-solving styles predicated 56.9 percent of the marital satisfaction variance (p<0.001). Other variables were not able to predict the marital satisfaction. Therefore, some of the thinking styles and problem solving styles in women who experienced spousal emotional and cultural misbehaviors could improve marital satisfaction by taking advantage of proper social and cultural contexts.