نقش ادبیات داستانی در بررسی آثار هنری بر پایه نظریه جامعه شناسی واثنو (مطالعه موردی: نگارگری صفوی و رمان نام من سرخ اثر اورهان پاموک) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
عصر صفوی به عنوان یکی از درخشان ترین دوره های هنری در ایران، با حمایت پادشاهان از هنرمندان همراه بود. نقل و انتقالات سیاسی این دوره، باعث آشنایی بیشتر هنرمندان شرقی با هنر غرب شد. پژوهش حاضر ضمن بررسی جوانب بصری و نظری نگارگری صفوی از دیدگاه رمان «نام من سرخ» بر پایه جامعه شناسی واثنو، تفاوت های بین دو مکتب هرات و تبریز دوم را بررسی نموده و نتایج به دست آمده را با یک قطعه «شکار» صفوی، تطبیق داده است. پاموک از فلسفه حاکم بر نگارگری ایرانی و تفاوت آن با نقاشی غرب آگاهی داشته و در این رمان، وجودِ اختلاف نظر بین دو دیدگاه سنتی و مدرن در کارگاه نقاشی امپراتوری عثمانی را واکاوی کرده است. اینکه اثر مذکور، پیرو کدام یک از مکاتب نگارگری صفوی است و چگونگی ارتباط آن با این مکتب از منظر جامعه شناسی، سؤالاتی است که در این پژوهش به آن ها پاسخ داده می شود. طبق نتایج به دست آمده، این اثر از نظر ترکیب بندی، مربوط به مکتب تبریز دوم می باشد و هنرمند در عین وفاداری به اصول نهادینه شده در مکتب مدنظر، از نوآوری های هم عصر خود بهره برده است. نتایج این مقاله اهمیت ارجاع به ادبیات داستانی در نقد آثار هنری را به خوبی نمایش می دهد.The role of fiction in the study of works of art based on Wuthnow’s sociology (Case study: Safavid miniature and the novel My Name is Red)
Safavid epoch, as one of the most brilliant eras in art periods in Iran, was along with the support of kings from artists. Meanwhile, the new political transfers and relations caused more acquaintance of Oriental artists with western art. The present research, while studying visual, ideological and sociological aspects of Safavid miniature from the viewpoint of the novel “My name: Red” based on Wuthnow theory, contrast the present differences between two miniatures schools of Herat and Tabriz II and the obtained results are matched with one of the miniatures without identification information left from this period. As per the novelist, he had been familiar with the philosophy governing Iranian miniature and its differences with western paintings and investigated the existing differences between traditional and modern views in the miniature workshop of the Ottoman Empire Palace. The points that how the said miniature was following one of the schools of Safavid miniature and how had been its relation with governing miniature school are discussed in this research. The findings of the present research indicate that from the composition viewpoint, this miniature belong to Tabriz II school and the artist, while being institutionalized with environmental conditions and principles, remains royal to the school in question and in some parts benefitted from his contemporaneous innovations. The findings of this article well indicate the importance of referring to fictions in artworks criticism.