کلیفورد گیرتز و میراث فکری وی یکی از برجسته ترین رویکردهای نظری، نه تنها در انسان شناسی، بلکه در علوم اجتماعی و علوم انسانی معاصر است. برنامه نظری گیرتز در انسان شناسی را می توان از خلال سنت هایی که پایه های اصلی تفکر وی را تشکیل می دهند درک، تجزیه و تحلیل نمود. گیرتز با تلفیق سنت ایده آلیسم آلمانی و رویکردهای هرمنوتیک قاره ای؛ با میراث فکری وبر و پارسونز در جامعه شناسی؛ رویکرد فلسفه تحلیلی ویتگنشتاین؛ و مهم تر از همه سنت انسان شناختی مطالعات میدانی، مشاهده مشارکتی و اتخاذ رویکردهای اتیک در این حوزه؛ به پایه گذاری سنتی اهتمام ورزید که سبب چرخشی پارادایمی، در مجموعه علوم اجتماعی گردید. این مقاله، به بررسی رویکرد روشی گیرتز در حوزه انسان شناسی، با تاکید بر دو کار عمده وی، یعنی تفسیر فرهنگ ها و صورت بندی مجدد تفکر اجتماعی پرداخته است و از خلال بررسی سنت های فکری موثر و همچنین زمینه اجتماعی تفکر وی، سعی در به دست دادن خوانشی کلی از دیدگاه روشی وی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی به طور کل و انسان شناسی به طور خاص دارد.