در سال های اخیر اصطلاحاتی از قبیل «پارادایم اجتهادی دانش دینی» یا «پارادایم اسلامی علوم انسانی» کاربرد فراوانی داشته است. این امر نشان می دهد عده ای از فعالان عرصه علم دینی و به ویژه علوم انسانی اسلامی تلاش می کنند تا در چارچوب علم شناسی پارادایمی کوهن، یا نسخه های جدیدتر آن، ایده علوم انسانی اسلامی را پیش ببرند. در این مقاله پس از اشاره به تاریخچه استفاده از اصطلاح پارادایم، معنای پارادایم در علم شناسی کوهن و اندیشمندان پس از وی و همچنین استفاده از این اصطلاح در عرصه علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی به پرسش هایی از ان دست پاسخ داده شده است: کسانی که اصطلاح پارادایم را در حوزه علوم انسانی به کار گرفتند، چه تغییراتی در معنای مدنظر کوهن از اصطلاح پارادایم اعمال کردند و کاربست علم شناسی پارادایمی در علوم انسانی با چه نقدهایی روبه روست. همچنین تلقی آن ها از این اصطلاح چیست و چه نقدهایی به کاریست این اصطلاح در عرصه علوم انسانی اسلامی وارد است. از سوی دیگر لوازم و دلالت های کاربست اصطلاح پارادایم در بحث علوم انسانی اسلامی و این مقوله که آیا فعالان عرصه علوم انسانی اسلامی به این لوازم و دلالت ها توجه و التزام دارند نیز بررسی و تحلیل شده است. درمجموع به نظر می رسد استفاده از اصطلاح پارادایم در بحث علوم انسانی اسلامی، رکن اصلی معنای کوهنی از پارادایم که ناظر به وجه اجتماعی و ساختاری آن است را نادیده گرفته است و همین امر موجب گردیده به نقش عوامل اجتماعی در دست یابی به علوم انسانی اسلامی کم توجهی شود.