ساختار و محتوای هر اثر ادبی به میزان رشد فکری و علمی عصر مؤلف بستگی دارد. بسیاری از آثار به جای مانده از سده های آغازین اسلامی حکایت از فقدان نظریه و مبانی اصولی علوم متداول آن عصر دارند که البته این، دلیل بر ناتوانی مصنّفان و مؤلفان آن آثار نیست، بلکه به نبودِ ثبات و استقرار در مفاهیم و اصطلاحات بلاغت میان علمای بلاغت نگار مربوط است. این مقاله به بررسی انتقادی تطور علم بدیع در کتب بلاغت عرب و نیز در آثار متقدّم بلاغت فارسی ( ترجمان البلاغه ، حدایق السحر ، المعجم فی معاییر اشعار العجم ) می پردازد و ضمن تحلیل انتقادی مبانی نظری و ساختاری این سه کتاب فارسی، اهداف، دیدگاه ها و نظرات مؤلّفان این کتاب ها درباره اثر خود و نیز چشم انداز آن ها را در باب تطور علوم بلاغی و به ویژه علم بدیع ارزیابی می کند. نقد تعاریف، شواهد، وضع اصطلاحات و معادل های فارسی و نیز طبقه بندی فصول در سه کتاب مذکور از اهمّ اهداف این مقاله است.