کاربری زمین و تحولات مربوط به آن نتیجه یک شبکه پیچیده تعامل بین نیروهای بیوفیزیکی و اجتماعی- اقتصادی در فضا و زمان است. در این میان، انسان به واسطه ی فعالیت های خود به عنوان یکی از محرک های تغییر کاربری شناخته می شود. به منظور مدلسازی این محرک از روش های تحلیل مختلفی در بحث تغییرات کاربری زمین استفاده می شود. این روشها در زمینه ی تغییر کاربری زمین عمدتاً به دنبال ارائه ی مدل پیش بینی تغییرات هستند و کمتر مدلی با توانایی ارائه ی کاربری متناسب با توجه به شرایط منطقه ای در این مقیاس ارائه شده است. برای رفع این خلاء، از مدلی تحت عنوان الگوی بهینه تخصیص کاربری زمین(OLUAP) استفاد شده تا از طریق آن به مسئله ی چگونگی تأثیر محرک های انسانی در تغییر کاربری زمین در زمان آینده در مقیاس منطقه ای پرداخته شود. مدل مورد استفاده در تغییر کاربری در این تحقیق، میزان تناسب تغییر در هر مکان را بر مبنای شاخص ها و ویژگی های مکانی مطرح می کند و تنها رویکرد بهینگی اقتصاد را در نظر نمی گیرد. در واقع این مدل، مکان پایه محسوب شده و با توجه به شرایط مکانی منطقه مطلوب ترین تغییر انواع پهنه های کاربری را مشخص می کند. از این رو، مقاله پیش رو تلاش دارد تا با استفاده از این مدل مزبور، به تدوین الگوی بهینه تخصیص کاربری زمین از طریق عوامل محرک انسانی در شهرستان چالوس بپردازد. نتایج یافته ها نشان می دهد بخش شمال غربی و همچنین مرکزی منطقه به دلیل برخورداری بالا از خدمات و زیرساخت ها نسبت به دیگر مناطق برای استقرار پهنه های شهری و صنعتی مناسب تر تشخیص داده شده و این دو کاربری دارای اولویت های اول و دوم تخصیص در این ناحیه هستند. از سوی دیگر با توجه به شرایط محیط انسان ساخت و همچنین شرایط ویژه ی زیست محیطی، مدل زمین های پست جنوبی و بخش های شمالی (به استثنای نوار ساحلی) را به صورت پراکنده به اولویت های اول و دوم استقرار پهنه های کشاورزی و طبیعی تخصیص داده است. به طور کلی نتایج یافته ها در منطقه نشان می دهد که بایستی برای تخصیص الگوی بهینه کاربری زمین در نقاط مختلف بایستی به ویژگی ها و امکانات منطقه، چیدمان زیرساخت ها و... توجه شود.