آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی ارتباط ویژگی های شخصیتی با تجربه های شناختی است و روش آن «بررسی تطبیقی» است. مرور پژوهش ها نشان می دهد وابستگی داشتن یا نداشتن به میدان، به عنوان دو ویژگی شخصیتی، موجب ادراک متفاوتی از اشیاء می شود؛ یعنی تفسیر افراد از محیط، در معنابخشیدن به رویدادهای محیطی به دلیل نظام سازه ای متفاوت گوناگون است. در اهداف و باورها نیز این تفاوت مشاهده می شود. همچنین یافته هایی که با بررسی تطبیقی به دست آمده، نشان می دهد بین دیدگاه جورج کلی و علامه مصباح دربارهٔ تجربهٔ شناختی تفاوت وجود دارد؛ کِلی و دیگر پدیدارشناسان «ذهن» را به عنوان فاعل شناسا «شرط عینی» شناخت می دانند و برای شناخت تنها هویت «پدیداری و فِنُومِنی» قائل هستند. حال آنکه در اندیشهٔ اسلامی، به ویژه علامه مصباح، دخالت «ذهن» در ادراک تنها در حد «شرط ذهنی» است؛ به گونه ای که بتوان آن شناخت را به فرد نسبت داد و این گونه نیست که «شناخت» تنها هویت فِنُومِنی داشته و با نُومِن و نفس الامر انطباق پذیر نباشد. در زمینهٔ «باورها» و «اهداف» نیز نقش «فاعل شناسا» تنها ارتباط فرد با گزارهٔ معرفتی را نشان می دهد و نقش انگیزشی دارد؛ بنابراین ویژگی های شخصیتی فاعل شناسا سبب نمی شود تجربه های شناختی تنها هویت پدیدارشناختی داشته باشند.

تبلیغات