قصد اصلی این نوشتار خوانش واسازانه مرگ کولبران است. نشانه رخداد مرگ کولبر در این جا دستمایه ای است برای تأمل در وضعیتی که در آن پدیده کولبری شکل گرفته و کولبر به ابژه ای برای کنترل، سیاست گذاری و مدیریت بدل شده است. این فرایند نام گذاری و ابژه سازی کولبر روی دیگر سکه سلب مسؤلیت اخلاقی از سوژه مرکزنشین در برابر مرگ دیگریِ مرزنشین است. این پژوهش تلاشی است برای خوانش واسازانه این مرگ، یعنی واکاوی ژرف مکانیسم ها و شگردهایی که گفتمان فرادست به کارشان می برد تا از این دیگری موجودی غیرقابل گفتگو و غیرقابل-ترحم بسازد. برای نیل به این مقصود از مضامین راهگشایی مثل تقابل رانه مرگ و رانه زندگی، دیالکتیک اروس تاناتوس، منازعه امر معمولی و سیاست، و سلسله مراتب توزیع امر محسوس بهره خواهیم گرفت. در کنار این مضامین نظری، با استفاده از روش خوانش واسازانه می کوشیم ژرفای زیستِ روزمره کولبران را واکاوی کنیم و وضعیت عینی تولید پدیده کولبری و نشانه رخداد مرگ کولبر را قرائت نماییم. نتایج این تأمل گویای آن است که منطق اقتصاد سیاسیِ حاکم بر استان های مرزی با تبدیل اقشار متوسط و فقیر به انسان های زائد و توده های مازاد بر فضای شهری عملاً آنان را به سوی فعالیت های قاچاقِ برون شهری سوق می دهد. سپس در چرخه اِعمال امنیت / تجارت مرزی زمینه مرگ کولبر فراهم می شود و دست آخر مرگ او به مثابه رخدادی اتفاقی و ذیل مقوله هزینه امنیت بازنمایی می شود. نشانه رخداد مرگ کولبر در فرم فعلی آن برساختی رسانه ای است که عمده ترین کارکردش پنهان ساختن و به فراموشی سپردن تبدیل انسان های معمولی به موجوداتی شرور و بی خاصیت است.