تعیین نقش و نحوه حضور ایدئولوژی در نظام آموزش و پرورش و عناصر مختلف آن از جمله برنامه های درسی از موضوعات مناقشه انگیز حوزه فرهنگ و آموزش است. در این مقاله با رویکردی تحلیلی – استنتاجی تلاش گردیده تا برخی ابعاد و زوایای این مسئله مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. با مروری بر دیدگاهها و ادبیات نظری موجود، رابطه و نسبت ایدئولوژی با نظام آموزشی در قالب دو شکل ضمنی(غیرمستقیم) و صریح(مستقیم) مطرح شده است. در رویکرد اول، ایدئولوژی در معنای ارزش های بنیادین و چهارچوب های کلان فلسفی حاکم بر آموزش و پرورش به کار گرفته شده که فقط جهت گیری کلی حرکت نظام آموزشی را نشان داده و تلاشی برای تعیین و مهندسی روندهای جاری و ساری آموزش در مدارس و مراکز آموزشی از خود نشان نمی دهد. به نظر می رسد در چنین حالتی وجود و حضور ایدئولوژی در آموزش و پرورش می تواند امری قابل توجیه و پذیرش باشد. اما در رویکرد صریح(مستقیم) رابطه و نحوه تعامل ایدئولوژی با نظام آموزشی به گونه ای رقم می خورد که برنامه های درسی تحت کنترل و حاکمیت ایدئولوژِی قرار گرفته و بسترهای ذهنی و فکری مخاطبان جوان یعنی دانش آموزان و دانشجویان جهت پذیرش و درونی کردن ارزش ها و هنجارهایی خاص آماده می شود. در این صورت، نقش آفرینی ایدئولوژی در نظام آموزشی از کیفیات وشرایط مناقشه انگیزی برخوردار می شود که خود ضرورت توجه و بازاندیشی سیاستگذاران و برنامه ریزان را به اصلاح این روند جلب می کند.