یکی از تمایزات فرهنگی و اجتماعی که در انسجام و پیوستگی جوامع بشری اثرگذار است، تفاوت های ناشی از روابط و مناسبات درون قومی و برون قومی یا همسازی اجتماعی بین اقوام است. این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که هم در به وجودآمدن پیوستگی اجتماعی و هم در قرارگرفتن جامعه در وضعیت گسست و ستیز اجتماعی می تواند از نقش برجسته ای برخوردار باشد. پژوهش حاضر در همین راستا و با هدف تبیین جامعه شناختی همسازی اجتماعی گروه های قومی در افغانستان انجام شده است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. جامعه آماری این مطالعه، افراد بزرگسال بازه سنی 20 تا 50 سال شهر کابل بودند که از چهار قوم عمده و بزرگ پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک انتخاب شده اند. حجم نمونه 1055 نفر بود که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که بین حمایت اجتماعی (414/0 = r) و احساس محرومیت نسبی (160/0- = r)، اعتماد اجتماعی (083/0 = r)، مشارکت اجتماعی (25/0 = r)، تعلق اجتماعی (212/0 = r)، بی تفاوتی اجتماعی (177/0- = r)، مدارای اجتماعی (413/0 = r) و فاصله اجتماعی (233/0- = r) با همسازی اجتماعی همبستگی معناداری وجود دارد. تجزیه وتحلیل معادلات ساختاری نشان داد که محرومیت نسبی، بیشتر تأثیر غیرمستقیم دارد تا تأثیر مستقیم. تأثیر مستقیم محرومیت نسبی بر همسازی اجتماعی برابر با 004/0- و تأثیر مستقیم برابر با 101/0- است. همچنین تأثیر مستقیم مشارکت اجتماعی برابر با 084/0، اعتماد اجتماعی برابر با 086/0، تعلق اجتماعی برابر با 201/0، حمایت اجتماعی برابر با 326/0، مدارای اجتماعی برابر با 126/0، بی تفاوتی اجتماعی برابر با 276/0- و فاصله اجتماعی برابر با 202/0- است. نتایج پژوهش نشان می دهد که نبود احساس محرومیت نسبی، مشارکت اجتماعی، تعلق اجتماعی و اعتماد اجتماعی بین اقوام و گروه های گوناگون در ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان می تواند به شکل گیری تعاملات و ارتباطات اجتماعی بین آن ها منجر شود و زمینه همسازی اجتماعی اقوام و فقدان واگرایی قومی را به همراه داشته باشد.