نگارنده تلاش دارد با استفاده از دستاوردهای جریان های مختلف در فلسفه علم، امکان علم دینی و فرایند شکل گیری آن را نشان دهد. براساس این نظریه، علم دینی از حاصل پیوند معرفتی علم به زمینه دین حاصل می آید. این پیوند موجب می شود که ویژگی های معرفتی و شناختی دین از دو جهت در علم تأثیر بگذارد: یکی از جهت فراهم آوردن زمینه متناسب و سازگار با دین برای علم و دیگر، از جهت تأثیر دین در ساختار درونی علم؛ به عبارت دیگر، دین از دو جهت بر مسیر تحوّل و رشد علم تأثیر می گذارد: یکی از جهت دست بردن در امور بیرونی علم (مبانی و ارزش ها) و دیگر، از جهت تأثیرگذاری در ویژگی ها و عناصر درونی علم (نظریات و مدل ها و مسائل وغیره). روشن است که این نظریه «پیوند معرفت شناختی» میان علم و دین را نشان می دهد. همان طور که در «پیوند زیست شناختی» اوصاف و ویژگی های یک گیاه مثلاً در گیاه دیگر تأثیر می گذارد و گیاه دوم از یک جهت وابسته به گیاه نخست است، در پیوند معرفت شناختی هم اوصاف معرفتی دین و مؤلفه های معرفت دینی به صور مختلف در علم تأثیر می گذارد. دین و علم به صورت دو فضای مفهومی در ذهن عمل می کنند که میان آنها روابط و نسبت هایی پیدا می شود و تلفیق هایی به وجود می آید. حاصل پیوند زیست شناختی میوه ای جدید با خصوصیاتی تازه است، حاصل تلفیق علم با دین هم علم دینی است که ویژگی های تازه ای دارد؛ اما این پیوند، برخلاف پیوند زیست شناختی، غالباً با اختیار صورت نمی گیرد. بلکه به طور طبیعی در ذهن دیندار شکل می گیرد. کلیدواژه ها :