سازمان دهی حقوق و تعهدات متقابل فرد و جامعه از بسترهای فکری فیلسوفان سیاسی بوده است. یکی از منظم ترین مباحث فلسفی درباره شهروندی در فلسفه سیاسی کلاسیک، مربوط به ارسطوست. ارسطو در کانون مباحث شهروندی، مؤلفه اعتدال را قرار می دهد. او حقوق و تعهدات متقابل فرد و جامعه را بر اساس اصل اعتدال صورت بندی می کند. پیوند کمال و فضیلت با مؤلفه اعتدال، از ویژگی های بنیادین شهروندی در نظام فلسفی ارسطوست. فارابی نیز به عنوان بنیان گذار فلسفه سیاسی اسلامی با سه عنصر بنیادین به شهروندی می پردازد که عبارت اند از: حقیقت، فضیلت و سعادت. او حقیقت را در مرکز نظام شهروندی خود قرار می دهد و ارتباطی وثیق میان شریعت و فلسفه برقرار می کند. شهروندی حقیقت گرایانه فارابی بر اساس تعامل نزدیک شریعت و فلسفه بازسازی می گردد. معرفت ناب حاصل شده از این تعامل است که به عنوان مؤلفه بنیادین در مرکزیت گفتمان شهروندی در فلسفه فارابی قرار می گیرد. حقوق و تعهدات متقابل فرد و جامعه در درون نظم مبتنی بر حقیقت سازمان دهی می گردد تا با رساندن شهروند به فضیلت، سعادت او را میسر سازد. براین اساس ارزش هایی چون آزادی، برابری، عدالت، مالکیت، قانون مداری و دیگر مؤلفه های شهروندی با توجه به اقتضائات حاصل از تعامل نزدیک حقیقت، فضیلت و سعادت، کانون توجه قرار می گیرد. در این نوشتار، مفهوم شهروندی با استفاده از توصیف، مقایسه و ارزیابیِ مبتنی بر تحلیل عقلی، بررسی می شود.