آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

به طور کلی در شاهنامه حدود بیست زن نقش آفرینی می کنند که اکثر آنان در دوره پهلوانی می زیند. از جمله این زنان می توان از تهمینه و گردآفرید نام برد که هر دو در روند داستان رستم و سهراب مؤثّر بوده اند. در این پژوهش با رویکردی روان شناختی و از دیدگاه کارن هورنای و زیگموند فروید شخصیت تهمینه و گردآفرید بررسی شده است. یافته های اساسی پژوهش بیانگر این است که تهمینه بر اساس نظریه هورنای تلاشی شدید به کار می گیرد تا با تصاحب رستم در قالب شریک زندگی مقتدر بر اضطراب اساسی و نیاز به ایمنی فایق آید و در فراق رستم با جایگزینی سهراب به دنبال برآورده سازی این نیاز است، اما با مرگ سهراب نه تنها از این وضعیت رهایی نمی یابد، بلکه سبب عدم توفیق وی در گذر از مراحل سوگ شده و در نهایت منجر به مرگ زودهنگامش می شود. گردآفرید نیز به نظر می رسد با توجه به نظریه فروید، عقده الکترا در وجود او سبب شکل گیری فراخود ناقص شده، در نتیجه با توسل به مکانیسم دفاعی شبیه سازی مردانه و با روش های انتقامی زنان علیه مردان سعی می کند با اعتراض به جنس مذکر برتری خود را بر نوع مرد به اثبات برساند. مهم تر از آن با فرار از نگاه دون مردانه علیه زن، می خواهد از زنانگی خود بگریزد، اگرچه حتی به قیمت نفی ویژگی های اصلی زنانه اش باشد. این در حالی است که در پایان با بازگشت به شخصیت واقعی خود (استفاده از ویژگی های زنانه) در نبرد توفیق بیش تری می یابد.

تبلیغات