درباره مسئله «عاملیت- ساختار»، سه دیدگاه کلی وجود دارد: برخی جانب عاملیت را گرفته اند؛ برخی جانب ساختار را؛ و برخی دیگر سعی کرده اند نظریاتی میانی ارائه کنند. نظریه «اصالت جامعه»، که از سوی برخی متفکران مسلمان ارائه شده، راه کاری است میانی برای جمع میان عاملیت و ساختار. این نظریه دارای دو صورت بندی است. صورت بندی اولیه آن توسط علّامه طباطبائی و شهید مطهّری مطرح شده است که در تأیید مدعای خود، صرفاً به برخی شواهد قرآنی و تجربی استناد می کنند. اما صورت بندی جدید آن، که توسط دکتر پارسانیا ارائه شده و با نام «اصالت فرهنگ» شهرت یافته است، برای دفاع از آموزه «اصالت جامعه»، به دلیلی پیشینی و فلسفی متمسک می شود. استدلال دکتر پارسانیا به طور خاص، مبتنی بر دو آموزه حکمت صدرایی است: اصل «اتحاد علم، عالم و معلوم»، اصل «سِعی بودن کلی». مقاله حاضر پس از تقریر صورت بندی اولیه و صورت بندی جدید نظریه «اصالت جامعه»، صورت بندی جدید آن را نقد می کند و نشان می دهد که این نظریه از تبیین ویژگی های اصلی فرهنگ ناتوان است.