هرچند امروزه خانه داری از شکل سنتی آن فاصله گرفته و زندگی مدرن شهری از جهاتی از رنج های آن کاسته است، امّا بسیاری از امتیازات عاطفی و منزلتی آن را نیز روبوده تا جایی که بیشتر زنان خانه دار، خانه داری را شغلی پر زحمت، یکنواخت و امروزه کم ثمر، تلقی می کنند. در حالی که با وجود تحولات جوامع شهری و حتی روستایی هنوز همان انتظارات سنتی از نقش زن در خانه در نگرش اکثر افراد باقی است. سئوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که آیا با وجود باقی ماندن این انتظارات سنتی، جامعه ما جایگاه و منزلت واقعی نقش خانه داری را برای ایفاگران این نقش قائل است و یا آنکه از همان منزلت سنتی نیز فروکاسته است؟ این موضوع دارای ریشه ها و علل جامعه شناختی و روانشناختی عمیقی است که در این مقاله تلاش شده است با بررسی عوامل نگرشی مسئله منزلت خانه داری به عنوان یک نقش اجتماعی از طریق به کارگیری روش کیفی -مصاحبه مسئله محور با زنان جوان- ابعاد تاثیر مؤلفه های شخصیتی و نیازهای افراد و دیدگاه گروه خودی، الزامات موقعیتی و همچنین تاثیر تصورات قالبی افراد جامعه بر منزلت این نقش توصیف شود. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه های فردی در نگرش شاغلین بیشتر از خانه دارها مؤثر بوده است و با وجود اهمیت مؤلفه دیدگاه گروه خودی در انتخاب خانه داری نتایج بیانگر آن است که گروه خودی نتوانسته در فرد انتخاب کننده خانه داری احساس رضایت پایدار نسبت به این انتخاب ایجاد کند. براین اساس آنچه مهم و ضروری به نظر می رسد آن است که به جای اتخاذ رویکردهای اقتصادی به این مسئله، جامعه کنونی ما نیازمند اتخاذ سیاستگذاری فرهنگی در این زمینه می باشد تا با تغییر نگرش خانه داری به عنوان وظیفه بانوان که ریشه در تصورات قالبی جامعه ما دارد، منزلت حقیقی این نقش را بازگرداند.