آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

با توجه به شرایط اجتماعی و دانشگاهی دهه 1970، گروهی از جامعه شناسان مبتکر و خلاق و با سنت های فکری مختلف، در شکل گیری جامعه شناسی اقتصادی جدید سهم و نقش بسزایی داشتند. آن ها سعی کردند که پدیده های اقتصادی را متمایز از رویکرد اقتصاد نوکلاسیک تحلیل کنند. دراین میان، برخی از پژوهشگران حوزه جامعه شناسی اقتصادی را به دو گونه قدیم و جدید تقسیم بندی کردند و پیشگام جامعه شناسی اقتصادی جدید را «گرانووتر» معرفی کردند؛ درحالی که سنت های فکری متعددی در پدیدآمدن حوزه جامعه شناسی اقتصادی جدید نقش داشته اند؛ ازجمله رویکرد تحلیل شبکه، حوزه جامعه شناسی اقتصادی جدید و دیدگاه جامعه شناسی تحول یافته فرهنگی. حک شدگی، محوری ترین مفهوم درمیان سنت های فکری جدید است که براساس آن، پدیده های اقتصادی متفاوت از علم اقتصاد متعارف تبیین شده اند. در این مقاله با بررسی انتقادی این تقسیم بندی در حوزه جامعه شناسی اقتصادی نشان داده می شود که جامعه شناسی نومارکسیستی احیاشده در دهه 1970، ازنظر مفهومی و تجربی دستاوردهای مهمی در حوزه جامعه شناسی اقتصادی داشته است که از سهم و نقش آن در شکل گیری این حوزه غفلت شده است. یافته ها نشان می دهند که در تعامل و ارتباط میان جامعه شناسی اقتصادی و رویکرد جامعه شناسی اقتصادی نومارکسیستی، جهت گیری و تحلیل های چندجانبه و جدیدی ایجاد می شوند. همان گونه که جامعه شناسی نومارکسیستی احیاشده در دهه 1970 در جامعه شناسی متعارف پذیرفته شده است و از دستاوردهای آن بهره گرفته می شود، در جامعه شناسی اقتصادی نیز چنین تعاملی با جامعه شناسی نومارکسیستی سازنده است.

تبلیغات