آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

آلن و بوریج در کتاب زبان به مثابه سپر و سلاح به دو کارکرد زبان شناختی-کاربردشناختیِ موجود در یک متن اشاره می کنند ؛ زبان حسن تعبیری به مثابه سپر و زبان قبح تعبیری به مثابه سلاح. میزان و نحوه حضور هریک از این دو در یک متن، از عوامل قاطع در تشخیص گونه متن، سبک و دلالت های ضمنی آن و نیز تشخیص اغراض ثانویه پنهان در متن است. از این منظر، می توان صور خیال را به لحاظ کارکرد، به دو گروه حسن تعبیری و قبح تعبیری تقسیم کرد: گروه اول برای «محاکات تحسینی» و گروه دوم، برای «محاکات تقبیحی» به کار می رود. نظر به اینکه قبح تعبیرات در مثنوی از عوامل سبک ساز بوده و در کمتر پژوهشی به شکل مستقل به آن پرداخته شده است، نوشتار حاضر با بررسی دلایل و دلالت های قبح تعبیرگونه در دفتر پنجم مثنوی ، به چهار ابزار زبانی اصلی در شکل گیری قبح تعبیرهای هنری (تقابل، تمثیل و استعاره، کنایه و مجاز) اشاره می کند تا نشان دهد قبح تعبیرهای متن عمدتاً در زمره حسن تعبیرهای قبح تعبیرگونه و چندبعدی است و در راستای قطب بندی ایدئولوژیک از نوع «خود» مثبت و «دیگریِ» منفی عمل می کند تا در نهایت، به تثبیت گفتمان تصوف بینجامد.

تبلیغات