هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین باورهای هوشی، اهداف پیشرفت (رویکردی – عملکردی و تبحری) و خودکارآمدی است. پژوهش حاضر از نوع همبستگی می باشد. برای این منظور از بین جامعه دانشجویان کارشناسی دانشگاه پیام نور شهرستان تربت حیدریه (تعداد 4000 دانشجو)، تعداد 400 دانشجو در رشته های علوم پایه و علوم انسانی به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل سه پرسش نامه باورهای هوشی دوپیرات و مارین، خرده مقیاس اهداف پیشرفت میدلتون و میگلی و پرسش نامه باورهای خودکارآمدی شوارزر و جروسالم بود. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ برای باورهای هوشی ذاتی، باور هوشی افزایشی، اهداف تبحری، اهداف رویکردی، عملکردی و خودکارآمدی به ترتیب برابر بود با 95/0، 97/0، 92/0، 70/0 و 93/0.
داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که اثر عِلّی مستقیم باورهای هوشی ذاتی روی اهداف پیشرفت عملکردی مثبت (12/3=t و 15/0-B=) و بر روی خودکارآمدی منفی (18/8-t= و 39/0-B=) و اثر عِلّی اهداف پیشرفت رویکردی -عملکردی روی خودکارآمدی منفی (51/0-t= و02/0-B=) است. همچنین اثر عِلّی مستقیم باورهای هوشی افزایشی روی اهداف پیشرفت تبحری (67/8 t=و40/0B=) و خودکارآمدی مثبت (84/7t= و 38/0 (B=و اثر عِلّی اهداف پیشرفت تبحری روی خودکارآمدی (68/3 t=و 18/0B=) مثبت می باشد. حدود 15/0 از واریانس خودکارآمدی توسط باور هوشی ذاتی و اهداف عملکردی و 23/0 از واریانس آن توسط باورهای هوشی افزایشی و اهداف تبحری تبیین شده است. در کل نتایج نشان داد که باورهای هوشی افزایشی اثر مثبتی روی خودکارآمدی از طریق نقش واسطه ای اهداف پیشرفت تبحری دارد.