آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

در ادبیات ایران شناسى مفهوم شهر و اقتصاد شهرىِ پیشاسرمایه دارى به صور مختلف تعریف شده است. آن یا به مثابه تبعات ثانویه اقتصاد فئودالى و محل استقرار اربابانِ غایب از ده (رویکرد مارکسیست هاى روسى)، و یا به عنوان مکان استقرار بوروکراسىِ حکومتى براى مدیریت منابعِ ارضى (رویکرد مارکسیست هاى آسیاگرا) مفهوم یابى شده است. رویکرد سومى نیز وجود دارد که شهر را محل تولدِ طبقه تجار ایرانى مى داند، لیکن تجارى که به دلیل دخالت حکومت مستبد نتوانسته اند هنجارهاىِ عقلانىِ رفتارِ اقتصادى را، همانند تجار غربى، نهادینه سازند (رویکرد وبر گرایان). در هر دو تعریفِ نخست، شهر فاقد منطقِ اقتصادىِ مجزا، و تابعِ اقتصاد روستایى است و در تعریف سوم نیز، شهرِ ایرانى به شکل سلبى از روى مفهوم شهرِ غربى، به عنوان نمونه آرمانىِ شهر، تعریف مى شود. هر سه تعریفِ فوق، به دلیل ساختار تئوریک شان توان شناسایى منطقِ اقتصادىِ مجزا براى اقتصادهاىِ شهرىِ ایرانِ پیشاسرمایه دارى را نداشته و به تبع آن فاقد توان لازم براى مفهوم سازىِ مستقل از شهر ایرانى هستند. این مقاله با عنایت به نقایص تئوریکِ موجود در ادبیات ایران شناسى بر آن است تا با رویکرد مارکسیسم ساختارى، مفهومى مستقل از شهر ایرانى در دوره پیشاسرمایه دارى ارائه نماید. یافته ها نشان مى دهد با کاربرد نظریه شیوه تولید خرده کالایى و نظریه مفصل بندى،مى توان تعریفى مستقل ازشهر ایرانى در عصر پیشاسرمایه دارانه ارائه کرد.

تبلیغات