هدف از نگارش این مقاله، معرفی استدلالی الگویی مناسب برای سنجش دینداری در ایران و محک تجربی آن است. لذا با تکیه بر دو اصل جامعیت و مانعیت در تعریف، بین دو الگوی دینداری «گلاک و استارک» به عنوان الگوی غربی و «شجاعی زند» به عنوان الگوی بومی و داخلی، مقایسههایی انجام دادهایم که با توجه به استدلالات منطقی، الگوی شجاعی زند را الگویی مناسبتر از الگوی گلاک و استارک، برای سنجش میزان دینداری در جامعه ایران یافتیم. پس از آن با استفاده از روش پیمایش و ابزار پرسشنامه، به عملیاتی کردن الگوی دینداری شجاعی زند و سنجش میزان دینداری توسط آن پرداختیم. جمعیت تحقیق حاضر، دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس بود، که از میان آنها تعداد 376 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی به عنوان نمونه آماری تحقیق انتخاب شدند. در تجزیه و تحلیل دادهها از آمارهای توصیفی همچون میانگین و جداول توزیع فراوانی و فن تحلیلی آزمون تی استفاده شد. یافته های تحقیق باور دینی دانشجویان را قوی نشان میدهد(میانگین 7/2 از 3). پایبندی دانشجویان به اعمال عبادی (عبادیات) در مقایسه با دیگر ابعاد کمتر است(میانگین 2 از 3). نمره پایبندی به اخلاقیات و شرعیات دانشجویان برابر است (میانگین 3/2 از 3) که نشاندهنده پایبندی بیشتر دانشجویان به این دو بُعد نسبت به بُعد عبادیات است. به طور خلاصه در مورد دینداری کلی افراد میتوان گفت که 7/45 درصد از دانشجویان دارای دینداری قوی هستند که نسبت به سطح متوسط و ضعیف بیشتر است و میتوان نتیجه گرفت که الگوی دینداری شجاعی زند، دینداری افراد را بالا نشان داده است.