محدودیتها و مسؤولیتهای دولت اسلامی در پولیکردن کسر بودجه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده سیاست کسر بودجه از ابزارهای برنامة توسعه است؛ امّا پولی شدن آن بی تردید به تورّمهای شدید میانجامد. تورّم سبب توزیع ناعادلانة درآمد و مخدوش شدن وظایف پولی است. نگارنده، با بررسی آیات و روایات نشان میدهد، از آنجا که دولت اسلامی مجری عدالت است، سیاستی اتخاذ نخواهد کرد که باعث توزیع ناعادلانة درآمد در جامعه شود؛ افزون بر اینکه این آیات و روایات از تخلّف و مخدوش کردن مقیاسهای سنجش متداول و متعارف جامعه و بی ارزش کردن اموال مردم به شدّت نهی میکند. حال آن که پول از جملة مهم ترین اموال بوده و در جایگاه مقیاس سنجش، این اموال با پول ارزشگذاری میشود؛ پس مخدوش کردن آن، بهمراتب فساد اقتصادی بیشتری در پی دارد. در عین حال، دولت اسلامی میتواند به سبب مصلحت حفظ اصل نظام و مصلحت رشد اقتصادی آن، از این سیاست به شرط موقّت بودن و اجرای سیاست هماهنگی پرداختها در حقوق و دستمزدها استفاده کند.متن
مقدّمه
سیاست کسری بودجه در کشورهای در حال توسعه، از ابزارهای مهم توسعه شمرده شده است؛ امّا اینکه چگونه آن را تأمین مالی کنند تا سبب تورّم و آثار زیانبار ناشی از آن نشود، مسألهای است که بهطور جدّی ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول کرده است. آنان برای جلوگیری و کنترل دولت در استفاده بیاندازه از روش استقراض از بانک مرکزی واستفاده از حقّ انتشار پول که تورّم لجام گسیخته را در پی دارد، راهکارهایی اندیشیدهاند. یکی از آن راهکارها مقیّد کردن دولت به رعایت اصل پایبندی در حفظ ارزش پول و راهکار دیگر، به کارگیری سیاست هماهنگ پرداختها در حقوق و دستمزد (Indeaxtion) جهت تعدیل آثار تورّم و رفع نگرانیهای ناشی از آن است. نگارنده در این مقاله با بهرهگیری از عمومات قرآنی، نصوص روایی و قواعد فقهی، درصدد فراهمآوری پشتوانة قانونی و اثبات این هدف است که در نظام مردم سالار دینی، دولت، حافظ ارزش پول بوده در صورت تخطّی از آن به جهت مصالح نظام، به ترمیم و جبران دستمزدها و حقوق میپردازد. مقالة حاضر ابتدا به سیاست کسری بودجه، چگونگی پولی شدن و آثار و عوارض منفی ناشی از آن میپردازد؛ سپس با بهرهگیری از آموزههای اسلام و در بخشدوم با عنوان محدودیتهای دولت اسلامی، این مدّعا را اثبات میکند که شرع مقدّس اسلام به هیچیک از این آثار ملتزم نیست. نگارنده در بخش سوم با عنوان مسؤولیتهای دولت اسلامی با بررسی مصلحت نظام، آن را موقّت دانسته در پایان به بیان ادّلة شرعی جبران دستمزدها و حقوق میپردازد.
بخش اوّل: کسر بودجه چگونه پولی میشود
برای بودجه، تعاریف گوناگونی وجود دارد؛ امّا ویژگی مشترک تمام این تعاریف این است که بودجه، برنامة مالی و کاری دولت شمرده میشود که در آن، درآمدها و هزینهها برای مدت یکسال پیشبینی شده است.
بودجه، ابزار اصلی دولت برای ایجاد و توسعه طرحها و برنامهها است. بودجه ریزی در جایگاه یکی از رشتههایعلمی، تابع اصولی است. یک از آن اصلها، تعادل بودجه است. منظور از این اصل، رعایت تعادل بین درآمدها و هزینههای دولت در یک سال مالی است. در خصوص اینکه آیا دولت باید تعادل بودجه را به صورت سالانه حفظ کند یا نه، نظریههایگوناگونی وجود دارد که میتوان همة آنها را تحت دو نظریه ذیل قرار داد.
1. رعایت تعادل بین درآمدها و هزینهها برای یکسال مالی: کلاسیکها طرفدار رعایت این اصل هستند آداماسمیت در کتاب ثروت ملل، وظایف دولت را به حفظ نظم، دفاع از کشور، برقراری عدالت و حمایت ازحق افراد در برابر افراد دیگر محدود دانسته است. به نظر کلاسیکها توسعة فعّالیت دولت با آزادی فردی مغایر است؛ از این رو، براساس محدودیت هزینهها، باید حداقل درآمد برای دولت در نظر گرفته شود. به نظر اینها، کسر بودجه، سرانجام توسّل به سیاست قرضه و سیاست تورّم پولی از نظر تأمین مالی برای اضافه مخارج دولت را در پی خواهد داشت. سیاست قرضه، نیز پرداخت اصل و بهرة دیون در سالهای بعد را به همراه دارد و بدهیهای مکرّر، هزینههای استهلاک اصل و فرع دیون دولت را پیوسته افزایش میدهد و افزایش مخارج دولت را به استقراضهای دیگر وامیدارد وچون ظرفیت مالی دولت محدود است، بدهیهای پیدرپی، دولت را به ورشکستگی مالی میکشاند (فرزیب، 1378: ص50).
دولتها برای مصون ماندن از عوارض استقراض، به یکی دیگر از منابع درآمدی که به راحتی در اختیارشاناست، یعنی سیاست تورّم پولی پناه میبرند؛ زیرا یکی از منابع درآمدی دولتها قدرت ایجاد و نشر پول، تعیین مقدارپول در گردش و تنظیم و کنترل اعتبارهای بانکی است. هنگامی که درآمدهای حاصل از مالیات، عوارض، قروض و سایر منابع درآمدی، از هزینههای دولت کمتر باشد یا هزینههای دولت به جهت برنامههای توسعه یا پذیرش وظایف بیشتر یا دیگر عوامل بر درآمدهایش فزونی یابد، پدیده کسری بودجه در اقتصاد نمایان میشود. در چنین موقعیتی، دولتها برای تأمین مالی کسری بودجه به انتشار پول اضافی دست مییازند (القیسی، بی تا: ص79).
نتیجه غیرقابل انکار این سیاست، به نظر کلاسیکها تورّم است؛ زیرا بر اساس نظریة مقداری پول، انتشار پول اضافی باعث افزایش سطح عمومی قیمتها است و افزایش قیمتها خود سبب افزایش مخارج دولت خواهد شد؛ به طوری که دولت به انتشار مجدّد پول مجبور میشود. انتشار مجددّ پول با افزایش قیمتها به هماننسبت همراه است و این دور سلسلهوار ادامه خواهد یافت و هر بار به انتشار پول بیشتر و افزایش هزینههای دولت و افزایشمشکلات اقتصادی مردم خواهد انجامید؛ به همین جهت میلتون فریدمن، در سال1982، خواستار وضع قانونی در خصوص ایجاد تعادل اجباری در بودجه سالانه امریکا شد (ابراهیمینژاد و فرجوند، 1382: ص126).
تا پیش از آغاز جنگ بینالملل اوّل، اصل تعادل همواره مورد توجّه و تأیید قرار داشت؛ امّا با وقوع جنگ و مخارج سنگین آن از یک طرف و پایان جنگ و مخارج هنگفت بازسازی ویرانیهای ناشی از جنگ از طرف دیگر، آثار عدم توازن و تعادل مالی در بودجه کشورهای درگیر ظاهر شد و به طور آشکار و نهان تا سال 1929 ادامه داشت. بحران و نوسانات اقتصادی سالهای 1929 تا 1939 به اندازهای شدید بود که هیچ اصلی نتوانست به طور قطعی و مداوم منشأ تصمیمهای مالی قرار گیرد. در سال 1939 و با آغاز جنگ جهانی دوم، رشد و عدم تعادل درآمد و هزینة دولتها به صورت کسر بودجههای متوالی ظاهر شد و سرانجام با متراکم شدن بدهیهای خزانه، بودجه به بنبست رسید (فرزیب، 1378: ص48).
2. نظریه عدم تعادل در بودجة دولت: طرفداران این نظریه معتقدند که مهمترین وظیفة دولت، ایجاد ثبات اقتصادی، از راه بودجه در اقتصاد است و به هیچوجه نباید به تعادل یا عدم تعادل بودجه توجّه شود؛ بنابراین، از نظر این گروه، عدم تعادل در بودجه دولت نه تنها ناپسند نیست، بلکه گاهی برای دستیابی به اهداف اقتصادی درسطح کلان لازم است (ابراهیمینژاد و فرجوند، 1382: ص127).
کینزینها و مالیون جدید معتقدند: وقتی اقتصاد در اشتغال ناقص است و دستگاههای تولیدی آن را به سمت اشتغال کامل هدایت نمیکند، استفاده از کسر بودجه و انتشار پول اضافی برای تأمین آن به مقدار کم و کنترل شده، سبب سرمایهگذاری و شکوفایی اقتصاد در کمترین زمان ممکن خواهد شد (القیسی، بیتا، ص79). بر اساس نظریة اقتصادی پیروان کینز در حالت کسر بودجه، با قرار گرفتن پول در دست مردم و تاجران، تقاضای کالاها و خدمات افزایش مییابد و این امر سبب تحریک اقتصاد میشود. بر عکس مازاد بودجه، پول را از اقتصاد بیرون کشیده، تقاضای کل برای کالاها و خدمات را کاهش میدهد و اقتصاد را محدود میکند(Anderson, 1994, 162). در مالیه جدید، کسر بودجة عمرانی، کسر بودجة معقول شمرده میشود. حتی برخی مدّعی هستند که کسر بودجه عمرانی، کسر بودجه نیست؛ زیرا مخارج عمرانی، مخارج تولیدی است و به موازات آن ظرفیت اقتصادی جامعه توسعه مییابد و توسعة ظرفیت اقتصادی، در پی خود، ظرفیت مالی جامعه را افزایشمیدهد؛ به گونهای که دولت میتواند از طریق تحصیل درآمدهای اضافی، به تدریج درآمد هزینة خود را متوازن سازد (ابراهیمینژاد و فرجوند، 1382: ص70).
به عقیدة قرهباغیان (1373: ج 2، ص 614)، سیاست کسر بودجه شاید بهترین و مناسبترین روش برای تشویق توسعة اقتصادی در کشورهای در حال توسعه باشد؛ زیرا یکی از ویژگیهای کشورهای توسعهنیافته، ناچیز بودن سرمایهگذاریهای خصوصی به دلیل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و ساختاری است؛ از این رو، وظیفة افزایش نرخ سرمایهگذاری خالص در اقتصاد ملّی بر عهدة دولت است و دولت به علّت کمبود سرمایه برای سرمایهگذاری در پروژههای اقتصادی و اجتماعی، مجبور است به روش سیاست کسر بودجه روی آورد.
به نظر قرهباغیان (همان: ص615 ـ 618)، سیاست کسر بودجه با اینکه وسیلهای مناسب برای توسعه اقتصادی است، آثار زیانآوری نیز در پی دارد. این آثار زمانی ظاهر میشود که این سیاست وارد دوران تورّمی خود شود؛ زیرا حتی زمانی که دولت از طریق سیاست کسر بودجه، مخارج طرحهای عمرانی خود را تأمینمیکند، تقاضا، اشتغال و درآمد افزایش مییابد. در این وضعیت، مازاد درآمد، صرف تقاضا برای کالاهای مصرفی میشود و در صورت ثابت بودن عرضه تولید، این افزایش تقاضا سبب افزایش سطح عمومی قیمتها خواهد شد.
در عین حال، در پاسخ به این پرسش که آیا سیاست کسر بودجه، آثار نامساعد اقتصادی دارد نمیتوان جواب کلّی و دقیقی ارائه کرد؛ بلکه باید علل پدید آورنده و روشهای تأمین مالی آن را بررسی کرد؛ به طور مثال، اگر علّت کسری بودجه، افزایش مخارج جاری دولت باشد، با توجّه به اینکه این نوع مخارج فقط باعث افزایش تقاضای کل، بدون افزایش در تولید میشود، تورّم را در پی خواهد داشت یا اگر کسری ایجاد شده از طریق ایجاد پول، تأمین شود، اثر اجتنابناپذیر آن، تورّم و افزایش مستمر سطح عمومی قیمتها است و اگر تورّم به صورت لجام گسیخته درآید، نهتنها از نظر اجتماعی، بلکه از نظر اقتصادی نیز نامطلوب شمرده میشود. به گفتة میشکین (1382: ص5 و 6) در مورد اینکه تورّم به زیان رشد اقتصادی است، به ویژه هنگامی که شدّت بالایی داشته باشد، توافق عمومی وجود دارد. بیشتر بررسیها نشان دهندة رابطة منفی بین تورّم و رشد اقتصادی در میانمدّت و بلندمدّت هستند و در مورد کوتاهمدّت، نتایج یکسانی به دست نیامده است. بر اساس نتایج به دست آمده از مدل تجربی کمیجانی و علوی (کمیجانی و علوی، 1378: ص46) در مورد ایران، اثر کوتاهمدّت تورّم بر رشد اقتصادی مثبت و حدود 41درصد، اثر میان مدّت آن منفی و حدود 61درصد و اثر بلندمدّت تورّم بر رشد منفی حدود 29 درصد است.
روشهای تأمین مالی کسر بودجه و آثار زیانآور پولی شدن آن
برای تأمین مالی کسر بودجه و از بین بردن شکاف بین درآمد و هزینه، روشهای گوناگونی وجود دارد که در مجموع به دو سیاست افزایش درآمدها و کاهش هزینهها بر میگردد. افزایش درآمدها به ویژه در مورد ایران ممکن است از طریق افزایش صادرات نفت خام، افزایش صادرات غیرنفتی، افزایش مالیاتها و فروش طلا و ارز در بازار پول وسرمایه یا از طریق استقراض داخلی از نظام بانکی و انتشار اوراق مشارکت صورت گیرد. کاهش هزینهها نیز ممکن است به دو صورت کاهش اعتبارهای جاری و کاهش اعتبارهای عمرانی صورت گیرد؛ امّا در عمل، افزایش درآمدها از طریق افزایش صادرات نفت به سبب محدودیت ظرفیتهای تولید و سهمیه بازار اوپک و افزایش صادرات غیرنفتی به جهت کم کشش بودن کالاهای صادراتی و عدم بازاریابی علمی و مسائل سیاسی و افزایش مالیات به دلیل عدم کارایی نظام اداری و مالیاتی، به اندازهای نیست تا کسری بودجه را بپوشاند. از سیاست کاهش هزینههای جاری و عمرانی هم نمیشود استفاده کرد؛ زیرا در کشوری مثل ایران که اقتصاد دولتی، بخش عظیمی از اقتصاد را در دست دارد، کاهش هزینة جاری بر دامنة بیکاری میافزاید. کاهش هزینههای عمرانی نیز برای کشورهایی که در حال توسعه هستند؛ اصلاً ممکن نیست؛ چرا که این کشورها به طور معمول به سبب اجرای طرحهای عمرانی برای توسعه کشور، به سیاست کسر بودجه متوسّل میشوند؛ در نتیجه یگانه راه استفاده ازسیاست قرضه از نوع استقراض از بانک مرکزی است که سرانجام به انتشار پول اضافی که در اصطلاح، به آن پولی شدن کسربودجه میگویند، میانجامد.
به اعتقاد کینز و مالیون جدید، هنگامی که اقتصاد در اشتغال ناقص است و دستگاههای تولیدی آن را به سمت اشتغال کامل هدایت نمیکند، استفاده از کسر بودجه و انتشار پول اضافی برای تأمین آن به مقدارکم و کنترل شده، سبب سرمایهگذاری و شکوفایی اقتصاد در کمترین زمان ممکن خواهد شد. استفاده از این روش، برتأمین مالی از طریق افزایش مالیات یا استقراض رجحان دارد؛ زیرا مالیات اضافی باعث کاهش مخارج مصرفی و سرمایهگذاری میشود و قرضه نیز سرمایهگذاری بخش خصوصی را محدود میکند (القیسی، بی تا: ص79)؛ امّا استفاده از این روش همانگونه که کینز سفارش کرده است، باید کم و کنترل شده و متناسب با وضعاقتصادی صورت گیرد، و گرنه در کشورهای در حال توسعه که با مشکلات ساختاری در بخش تولید، توزیع و بازار سرمایه مواجه هستند، تأمین مالی کسر بودجه از طریق ایجاد پول به تورّم همه جانبه در این کشورها و کاهش شدید ارزش پول میانجامد. قرهباغیان (1373: ص618) علّت ظهور تورّم همه جانبه در این کشورها را ساختار نامناسب اقتصادی آنها میداند؛ زیرا ناکامل بودن بازارها و عدم تحرّک منابع تولید در این کشورها بسیار چشمگیر است و سبب بیکشششدن عرضة تولید میشود. این اقتصادها به کمبود ذخایر منابع جدید دچارند، و ضمن اینکه تقاضا برای آنها در زمانافزایش هزینههای دولت چند برابر میشود، افزون بر آن، عدم تحرّک منابع، سبب کمبود در صنایع و بخشها و نواحی معیّن شده و همة اینها کمبودهای عرضه را در وضعیت افزایش تقاضا بیشتر خواهد کرد که در انتها به افزایشسطح عمومی قیمتها و تورّم همه جانبه میانجامد.
کسر بودجه در ایران و پولی شدن آن
بررسیهای انجام شده دربارة کسر بودجة ایران پس از انقلاب نشان میدهد، عملیات مالی دولت بر متغیّر حجم پول و نقدینگی تأثیر گذاشته و سرانجام با پولی شدن کسر بودجه به طور مستقیم در ایجاد تورّم دخالت داشته است.طبیبیان و سوری (1376: ص21) در پژوهشی با عنوان «بررسی متغیرهای کلان اقتصادی کشور» به این نتیجهرسیدند که به علّت ساختار ویژة بودجه دولت در ایران، عملیات مالی دولت بر متغیّر حجم پول و نقدینگی اثرگذاشته، به طور مستقیم زمینههای تورّم را فراهم کرده است. این دو با بررسی ساختار بودجه ایران بیان میکنند که یکی از ویژگیهای ساختار بودجه، با ثبات بودن نسبی روند رشد هزینههای دولت به قیمت ثابت است؛ یعنی پیوسته بودجة دولت به قیمت ثابت، دارای روند کاهشی بوده و در نتیجه تأمین درآمدهای بودجه از طریق افزایش درآمدهای مالیاتی، یا از طریق تغییر نرخ تسعیر ریال تحقق یافته است. در این میان، درآمدهای مالیاتی سهم ناچیزی از درآمدهای دولت را تأمین کرده است. به عقیدة این دو، یکی از ویژگیهای نظام مالی کشور، ارتباط بودجه با متغیّرهای پولی است؛ به این گونه که کسر بودجهای که پیوسته به علل یاد شده رخ داده، به بانک مرکزی منتقل شده و به ایجاد پول جدید انجامیده است. با نگاهی به ارقام کسر بودجه و بدهی بخش دولتی به شبکة بانکی میتوان دید که تا سال 1367 کسر بودجه دولت به طور مستقیم با افزایش بدهی بخش دولتی به شبکة بانکی انطباق داشته است. در سالهای پس از 1367 کسری بودجه در ترازهای درآمد و هزینة دولت پنهان شده است. دلیل این امر نیز خارج کردن شرکتهای بزرگ دولتی از جداول بودجه و قراردادن آنها در تبصرههایی است که بانک مرکزی را به پرداخت اعتبار به این گونه دستگاهها مکلّف میکند؛ بنابراین، از سال 1368 به بعد، کسر بودجة واقعی همان رقم افزایش خالص بدهی دولت به شبکة بانکی کشور است.
در مورد تورّم در ایران و علل آن به ویژه رابطة آن با افزایش حجم پول و نقدینگی، بررسیهای فراوانی انجام شده است. بیشتر بررسیها از پولی بودن تورّم ایران نشان دارند و سایر عوامل از جمله عوامل مربوط به سمت عرضه یا فشار هزینه آثار کمتری بر افزایش سطح عمومی قیمتها داشته است. دادخواه (1985) نشان داده است که یک درصد افزایش در عرضة پول، به7/0 درصد افزایش در سطح عمومی قیمتها میانجامد. نیلی (1366) به این نتیجهرسیده که 10 درصد افزایش نقدینگی سبب 12 درصد افزایش در قیمتها میشود. به اعتقاد نیلی، چون افزایش حجم پول به طور عمده از طریق ایجاد «پول بیرونی»، است، داراییهای بخش خصوصی از این طریق همواره در حال افزایش بوده، و طبیعی است که ضریب رشد نقدینگی بیش از یک باشد. ایکانی (1987) نشان داده است که 10 درصد افزایش عرضة پول با حفظ ثبات عوامل دیگر، نرخ تورّم را به میزان 3 درصدافزایش میدهد. کمیجانی و بیدآباد (1369 و 1370 و 1371) به این نتیجه رسیدند که در بلند مدّت، 99 درصد ازتغییرات سطح عمومی قیمتها، از افزایش حجم نقدینگی ناشی است. نائینی (1376) این نسبت را 64 درصد، کمیجانی و علوی (1378) اثر بلند مدّت رشد نقدینگی بر تورّم را 88 درصد و اثر میان مدت آن را 92درصد برآورد کردند. همة این تحقیقات جز یک مورد نشان میدهند رابطة محکمی بین رشد عرضة پول و تورم در ایران وجود دارد و مؤیّد این واقعیت هستند که تورم در ایران، پدیدهای پولی است، و با این گفته معروف فریدمن(Friedman, 1976, 42) که «تورّم همیشه و همه جا پدیدة پولی است» سازگار است.
آثار ناگوار تورّم بر پول و کلّ اقتصاد
همه با تورّم به معنای افزایش مستمر و شتابان سطح عمومی قیمتها یا کاهش متوالی ارزش پول و آثار ناگوار و پیامدهای اقتصادی آن بر توزیع درآمد، پسانداز، مصرف، تولید و سرمایهگذاری، تخصیص منابع، تصمیمگیری اقتصادی، بودجة دولت و تراز پرداخت خارجی آشنا هستند. به عقیدة جاکوب فرانکل (1382: ص5 و 6) هزینههای ناشی از تورّم، کاملاً شناخته شده است. حتی اگر تورّم، کاملاً مورد انتظار هم باشد، باعث جایگزینی منابعواقعی به جای خدمات پولی خواهد شد. این جایگزینی پرهزینه است؛ زیرا منابع و زمان فراوانی از این مبادلات صرف میشود. از آنجا که در عمل، تورّم کاملاً انتظاری نیست، هزینههای اضافی ناشی از عدم اطمینان نیز باید به دیگر هزینهها افزوده شود. در محیط تورّمی، ساز و کار قیمت به مثابه انتقال دهندة اطلاعات آسیب میبیند و به کاهشضریب کارآمدی بازارهای کاری و مالی میانجامد. قراردادهای اسمی برای دورههایی زمانی منعقد میشود که کوتاهتر از زمانی است که به لحاظ اجتماعی بهینه قلمداد میشود. افق برنامهریزیها کوتاهتر شده و برنامههای زمانی سرمایهگذاریها نیز به دورههای کوتاه مدّتتر تمرکز مییابد؛ افزون بر اینکه محیط تورّمی، اعتبار سیاستهای دولت را کاهش داده به وضعیت اقتصاد در بازار سرمایة جهانی آسیب میرساند.
دربارة آثار تورّم بر توزیع درآمدها و وظایف پولی که شاید مهمترین اثر و نتیجه تورّم باشد و مقاله حاضر نیز فقط درصدد بررسی این آثار بر اساس آموزههای اسلام است، باید گفت: یکی از ویژگیهای بارز پدیده تورّم، عدم تناسب و ناهماهنگی تغییرات قیمتها و درآمدها است به این ترتیب که قیمت برخی کالاها و درآمد برخی از طبقات و گروهها، با آهنگی بسیار شدید افزایش مییابد؛ حال آن که قیمت دیگر کالاها و درآمد طبقات و قشرهای دیگر به کندی بالا میرود یا حتی ثابت میماند. این عدم تناسب، سبب میشود که درآمد و ثروت حقیقی بعضی از طبقات و گروهها به ضرر طبقات و گروههای دیگر از دارندگان درآمد ثابت مانند پساندازکنندگان و کارمندان افزایش یابد. به عقیدة فریدمن (1375: ص29) در این حالت که تورّم ناشی از تأمین مالی کسر بودجه از طریق پولی است، بار سنگین مخارج دولت بر دوش صاحبان درآمدهای ثابت و نیمه ثابت و بستانکاران و خریداران اوراق قرضه خواهد افتاد. افرادی که درآمدشان در مقایسه با افزایش قیمتها بالاتر افزایش مییابد نه تنها چیزی نمیپردازند، بلکه سودهای کلانی به جیب میزنند؛ افزون بر اینکه این نوع تورّم به وظایف پولی آسیب میرساند و پول دیگر به انجام وظایفش در جایگاه واحد محاسبه و ذخیرة ارزش و پرداختهای آتی توانا نیست؛ از اینرو، چنین سیاستی برای تأمین هزینهها در مقایسه با مالیات بسیار ناعادلانه است؛ به همین سبب بیشتر اندیشهوران اقتصادی و اقتصاددانان مسلمان با آن مخالفند و آن را غیرعادلانه میدانند. دکتر شابرا (1992: ص52) پس از اینکه تورّم را از عوارض کسر بودجه و بدون شک باعث بیعدالتی دانسته است، میگوید: تورّم معنایش این است که پول، دیگر قادر به انجام وظایفش در جایگاه واحد محاسبه، امین و عادل نیست؛ همانگونه که برای پرداختهای آتی، مقیاسی غیرعادلانه، و برای ذخیرة ارزش، نامطمئن است.
بخش دوم: دولت اسلامی و محدودیتهای آن
پرسش اساسی این است که آیا بر اساس آموزههای اسلام، دولت اسلامی میتواند سیاستی اتخاذ کند که قدرت خرید پولهای مردم کاهش یابد، و اگر به سبب مصالح نظام، از سیاست پولی تورّمزا استفاده کرد، نباید قدرت خرید قشرهای آسیبپذیر را به آنها برگرداند؟ به عقیده نگارنده، سیاستهای پولی تورّمزا، آثار و لوازمی دارد که از آموزههای اسلام میتوان استنباط کرد، شرع به این آثار ملتزم نیست و این معنا مستلزم محدودیتهای دولت اسلامی در بهرهگیری از این سیاستها است.
رهنمودها و آموزههای اسلام دربارة آثار برخی سیاستهای پولی
در این بخش، ابتدا با برشمردن وظایف پول آثار منفی تورّم بر این وظایف را از نظر آیات و روایات بررسی میکنیم؛ سپس بر اساس وظایف حاکم اسلامی ناعادلانه بودن سیاستهای تورمی در توزیع درآمد را یادآور میشویم.
أ. پول و وظایف آن
اقتصاددانان برای تعریف پول، از نقش و وظایف آن در اقتصاد بهره گرفته و آن را چنین تعریف کردهاند:
پول چیزی است که دارای سه وظیفه واسطه مبادله، معیار سنجش و ذخیره ارزش است (زمانی فراهانی، 1378: ص17).
گردش روان اقتصاد جامعه به چیزی نیازمند است که این سه وظیفه را به خوبی انجام دهد و اگر در هر یک از وظایف آن خدشهای وارد شود، اقتصاد دچار بحران میشود و در معرض از هم پاشیدگی قرار میگیرد؛ افزون بر اینکه هیچچیز دیگری هم نمیتواند جای پول را بگیرد.
پول، واحد محاسبة ارزش اموال
از آنجا که بشر، موجودی مدنی است، برای انجام معامله چارهای نداشت جز اینکه معیار سنجشی برای اندازهگیری ارزش اموال خودش قرار بدهد. کالاهای مورد رغبت و نیاز انسان با اینکه در جنس، نوع، فصل و عوارض مختلفند، در یک چیز اشتراک دارند و آن این است که مورد رغبت و خواست انسان هستند و برای آنها ارزش دارند، و خود ارزش هم درجات گوناگونی دارد. برای فهمیدن ارزش اشیا و کالاها (اموال) نزد اجتماع، لازم است یک کالای مورد رغبت انسان که میزان ارزش آن نزد همه معلوم است، ملاک و معیار سنجش دیگر ارزشها قرار گیرد. از اینجا بود که افراد بشر، طلا و نقره را در مراحل تکاملی پول، بهترین وسیلة سنجش ارزش یافت. پس از آنکه ارزش مقداری معیّن از طلا و نقره (واحد پول) و رابطة مبادلة آن با تمام کالاهای دیگر نزد اجتماع مشخّص شد، احساس و درک مشترکی برای همة افراد جامعه پدید میآید. با این درک مشترک، شخص میتواند همة اشیای دیگر را با آن معیار سنجیده، رغبت اجتماعی را دربارة آن بیابد. او میتواند ارزش خانه را نزد اجتماع از ارزش اتومبیل در همان اجتماع تشخیص دهد و بدین وسیله به مبادله پردازد.
این مقیاس سنجش گرچه همانند دیگر مقیاسها است، با آنها فرق اساسی و مهم دارد، و آن این که ارزش این مقیاس متغیّر است. اگر قرار باشد واحدهای مقادیر طبیعی مانند متر، لیتر و کیلوگرم هر سال تغییر کند، نابسامانی را در پی خواهد داشت؛ از این رو، خداوند در آیاتی از قرآن کریم به وفای وزن و کیل امر کرده و از نقصان در آنها نهی کرده است و در برخی از روایات، معصومان ـ علیهم الصلوة والسلام ـ از معامله با دراهم مغشوشه بر حذر داشتند. اکنون به بررسی این آیات و روایات و میزان دلالت آنها بر موضوع مخدوش شدن پول در جایگاه واحد محاسبة ارزش اموال مردم میپردازیم.
یکم: آیاتی که در آنها به وفای وزن و کیل امر، و از نقصان در آنها نهی شده است.
1. أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلاَ تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیم» (شعراء (26): 181 و 182).
ای مردم! ]آنچه میفروشید[ سنگ تمام بدهید و از کم فروشی کناره گیرید. اجناس را با میزان صحیح ]و ترازوی درست[ بسنجید.**
2. فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (اعراف (7): 85).
حقّ پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید و در روی زمین، بعد از آنکه ]در پرتو ایمان و دعوتانبیا[ اصلاح شده است، فساد نکنید. این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید.
3. وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ، الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ، وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ، أَلاَّ یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُم مَبْعُوثُونَ (مطففین (83): 1 و 2 و 3).
وای بر حال کمفروشان! آنان که چون به کیل ]یا وزن[ چیزی از مردم بستانند، تمام بستانند و چون چیزی بدهند در کیل و وزن، به مردم کم دهند. آیا آنها نمیدانند که ]پس از مرگ برای مجازات[ برانگیخته میشوند؟
از فراوانی این نواهی و تکرار داستان زندگی قوم شعیب و سرنوشت شوم آنها به سبب کم فروشی در سورههای گوناگون قرآن و اختصاص یک سورة قرآن به نام کمفروشان (مطففین) و سرزنش آنها از طرف خداوند و وعدة عذاب سخت برای عمل ننگینشان، چنین استنباط میشود که حفظ امنیت اقتصادی و رعایت عدل و انصاف در معاملات مورد اهتمام شدید خداوند سبحان است؛ پس اگر بر هم زدن کیل و وزن، چنین سبب فساد و خیانت در زمین، و مستوجب عذاب سخت در دنیا و آخرت میشود، چرا تخلّف در عیار و برابری واحد پول که معیار و مقیاسسنجش تمام ارزشهای اقتصادی است باعث فساد و مستوجب عذاب الاهی نشود؛ بلکه این تقلّب و تخلّف مفاسدی شاید به مراتب بیشتر از تقلّب و تخلّف در مقیاس کیل و وزن داشته باشد.
دکتر شابرا (1992: ص52) بعد از بیان این آیات میگوید: این معیارها فقط بر افراد منطبق نیست؛ بلکه بر اجتماع و دولت نیز منطبق است و فقط در مقیاسهای کیل و وزن متعارف منحصر نبوده؛ بلکه همة مقیاسهای ارزش را در بر میگیرد و چون پول، مقیاس تمام ارزشهای اقتصادی است، هر گونه کاهش مستمر و مهمّی در ارزش فعلی آن را میتوان بر اساس قرآن، به افساد در عالم تفسیر کرد؛ زیرا این کاهش اثر بسیار بدی بر عدالت اجتماعی ومصالح عمومی میگذارد.
دوم: روایات معصومان ـ علیهمالصلاة و السلام ـ در نهی از معامله با دراهم مغشوشه
یک. مرحوم شیخ طوسی به سند معتبر از موسی بن بکر روایت میکند که گفت نزد موسی بن جعفر?بودیم. دینارهایی جلو روی حضرت بود. به یکی از آنها نگریست؛ آنگاه آن را برداشت و دو نیمش کرد؛ سپسفرمود: «القه فی البالوعة حتی لا یباع شیء فیه غش». این را در چاه بیندازید تا با چیزی که در آن غش و ناخالصی هست خرید و فروشی صورت نگیرد (حرعاملی، بی تا: ج 12، ص 29).
دو. قال رسول اللَّه: من غشّ مسلماً فی شراء او بیع فلیس منّا. در حدیث دیگر میخوانیم: نهی رسولاللَّه ? أن یشاب اللبن بالماء للبیع (حرعاملی، بی تا: ج 12، ص 208).
از میان مذاهب اربعة اهل سنّت، شافعی، اوّل فقیهی است که بر اساس این روایات از آثار تورّم و کراهت ضرب دراهم مغشوشه از طرف امام مسلمانان سخن به میان آورده است (ابنالنووی، بی تا: ج 6، باب 10).
برای انطباق روایات یاد شده در پول باید به این پرسش پاسخ دهیم که در نظام کنونی پولی، ارزش پول چگونه تغییرمیکند. برای پاسخ به این پرسش بر اساس نظریة طبیعی پول** ارزش پول از دو منشأ سرچشمه میگیرد: یک ارزش اوّلیه که منشأ آن قانون است و به حکم قانون به آن داده میشود و یک ارزش ثانویه که منشأ آن کمیابی در برابر تولید ملّی واقعی است. پول کنونی (برخلاف اموال دیگر) ارزش اوّلیهاش اعتباری است و ارزش ثانویهاش همانند اموال دیگر از کمیابی سرچشمه میگیرد.
در نظام پولی جدید با دو مرتبه اعتبار روبهرو هستیم: اعتبار اوّل در شکلگیری واحد پولی هر کشور و ارزش اوّلیه آن نقش اصلی و اساسی دارد. بدین صورت که مقامات پولی هر کشور، واحد پولی آن کشور را بر اساس مقدار معیّنی از طلای خالص یا مالی که ارزش آن نزد همه معلوم است، تعیین میکنند؛**[2]آنگاه با این اعتبار است که مردم با واحدهای پولی سروکار یافته، و به آن عادت میکنند. ما هر پول را با واحد آن میشناسیم. تمام مقادیر واحد پول مثل هم هستند؛ زیرا در غیر اینصورت نمیتوانند واحد محاسبه و معیار سنجش قرار گیرند. صد ریال یعنی صد تا یک ریال که مثل هم هستند. تنها فرقش با اموال دیگر این است که مثلیّتش اعتباری است؛ پس هرگاه با تعریف قانون یا با عملکرد سیاست پولی، برابری جدیدی ایجاد شود، این ریالهای جدید با هم همسان هستند؛ ولی هرگز همسان ریالهای پیشین نیستند و یگانه اشتراکشان لفظی است.
اعتبار دومی که روی اسکناس صورت گرفت و آن را مال مستقل کرد، بدین صورت بود که مردم به سبب دردسرهای معاملة پایاپای و حمل و نقل فلزات گرانقیمت و سرباز زدن دولتها از پرداخت فلز طلا و نقره در ازای تحویل اسکناس، برای انجام معاملات نقد، این اعتبار را پذیرفتند که هرگاه اسکناس به شخص بستانکار داده شود، برائت ذمّه حاصل میشود و در صورتی که تلف یا گم شود، دارندة اسکناس هیچگونه حقّی برای اقامة دعوا نخواهد داشت (ضیایی، 1368: ج 2، ص 738). با پذیرش این اعتبار، اسکناس مال مستقل شد و گشایشعظیمی در اقتصاد پدید آمد و از آنجا که حاکی مقدار ارزش عددی خاصّی براساس واحد پول است، ارزش مکتوب آن مقبول عامّه قرار گرفت و مثل دیگر کالاهای مورد رغبت، کمیابیاش آن را ارزشمند و میزان عرضهاش سببتغییر در ارزش آن شد.
در این نظام، هرگاه متناسب با رشد درآمد ملّی حقیقی، دولت که حقّ انتشار پول دارد، پول اضافی منتشر کند، ارزش پول تغییری نمیکند؛ امّا اگر بر اثر بحرانهایی همچون جنگ و خشکسالی تولید ملّی کاهش یابد، و در نتیجه، عرضة پول در مقایسه با نیاز پولی فزونی داشته باشد، مالیت و ارزش پول کاهش مییابد. این کاهش مالیت در اصطلاح «نقص در مالیّت» است و بر اساس قواعد و اصول فقهی برای دولت، حکمی و تعهّدی در پی ندارد؛ امّا در صورتی که بدون افزایشی در تولید ملّی واقعی، بخواهد پول جدید منتشر، و اسناد بدهی جدیدی وارد بازار کند، مفهومش این است که برابری واحد پول را از بین برده و اصل پایبندی را زیر پا گذاشته است؛** پس اگر دوبرابر حجم پول موجود، پول جدید منتشر کند، معنایش این است که واحد پول مثلاً ریال در برابر نصف آن مقدار تعریف شده در قانون قرار گرفته است؛ چه آن را در قانون بیاورد یا نیاورد. ماهیت عمل عین کاهش عیار در مسکوکات فلزی بدون فرق است. این عمل مصداق عنوان فقهی «نقص در مال» است و مشمول نهی آیات ذکر شده قرار میگیرد.
تورّم یا کاهش ارزش پول، در هر دو ارزش بیان شده ریشه دارد. اگر به ارزش ثانویه برگردد، مصداق «نقص در مالیت است» و هیچ حکم و تعهّدی برای دولت نمیآورد؛ امّا اگر به تغییر در ارزش اوّلیه برگردد، مصداق «نقص درمال» بوده مشمول تمام احکام تحت این عنوان میشود؛ گرچه احمدحسن (1999: ص97) در کتاب الاوراق النقدیه فیالاقتصاد الاسلامی بهعکس مطالب پیشین اظهار نظر کرده و قدرت قانون را فقط در الزام مردم به پذیرفتن آن دانسته و نقشی برای آن در تغییر ارزش پول قائل نشده است و تورّم را فقط منحصر در ارزش ثانوی پول که با کاهش یا افزایش تولید ملّی واقعی مرتبط است، دانسته است.
این در حالی است که تمام مباحث جبران کاهش ارزش پول از قبیل محدودیت و مسؤولیت دولت یا سیاست هماهنگی پرداختها یا حساب آن در دیون کوتاهمدّت و بلندمدّت فقط میتواند در حول و حوش تغییر ارزش اوّلیه پول به وسیله دولت مطرح باشد و بررسی شود.
پول، وسیلهای برای ذخیرة ارزش
وظیفه یا نقش دیگر پول این است که به صورت مالی برای ذخیرة ارزش استفاده شود؛ زیرا بیشتر افراد نمیخواهند درآمد خود را بیدرنگ خرج کنند؛ بلکه دلشان میخواهد زمانی که به خرید گرایش مییابند، آنها را خرج کنند. پول در جایگاه منبع ذخیرة ارزش باعث میشود قدرت خرید تا زمانی که پول به مصرف نرسیده باشد، حفظ شود. این ویژگی به پول منحصر نیست؛ بلکه داراییهای دیگری مانند زمین، خانه، جواهر آلات و سهام نیز دارای این ویژگی هستند؛ ولی پول به سبب قدرت نقد شوندگی بسیار بالایی که دارد، بر دیگر اموال و داراییها ترجیح داده میشود؛ امّا مشکل اینجا است که ارزش پول در جایگاه «مالی برای ذخیرة ارزش»، هنگام وجود تورّم به سرعت دستخوش تغییرات شده کاهش مییابد؛ در نتیجه اشخاصی که ثروتشان را به صورت پولی نگه میدارند، به شدّت متضرّر میشوند. در حالی که در آیاتی از قرآن کریم که ذکر شد از بیارزش کردن ظالمانه اموال مردم نهی شده است.
صاحب تفسیر مجمعالبیان (طبرسی، 1412 ق: ج 3 و 4، ص 553) در معنای بخس که در آن آیات بکار رفته است میگوید: بخس یعنی ایجاد کاهش و نقصان در شیء از حدّی که حق آن شیء است. صاحب تفسیرالجامع لاحکام القرآن (قرطبی، 1985 م: ج 7، ص 248) نیز همین معنا را با تفصیل بیشتری آورده است.
علاّمه طباطبایی (1417 ق: ص 191) میفرماید:
حضرت شعیب بعد از آنکه قوم خویش را به توحید که اصل دین است دعوت کرد، به آنها گفت که حق پیمان و کیل را به تمام ادا کنند و از اموال مردم چیزی نکاهند؛ چه اینکه در آن زمان، ایجاد فساد در معاملات بین مردم رایج و شایع بود؛ آنگاه آنها را دعوت کرد به اینکه در زمین بعد از آنکه اصلاح شده است، فساد نکنند؛ یعنی خویشتن را از فساد در زمین بر حذر دارند بعد از آنکه آن را به حسب طبعش و به حسب فطرت انسانی اصلاح کرد؛ زیرا انسان میداند که امور زندگی سعادتمند با اصلاح زمین است که تنظیم میشود و افساد فی الارض گرچه به حسب اطلاق، شامل جمیع گناهان اعم از حقوق اللَّه و حقوق الناس هر چه باشد میشود، با نظر به ما قبل آیه و ما بعد آن، مختص به افسادی میشود که سلب امنیت عمومی در اموال و نوامیس و نفوس را شامل است.
با این تفاصیل در مییابیم که حفظ امنیت اقتصادی، مورد اهتمام شارع مقدّس، و عقل سلیم و فطرت پاک انسانی هم گواه بر این مطلب است؛ از این رو، برای حفظ امنیت اقتصادی، خداوند متعالی از عوامل بر هم زنندة آن نهیکرده است. ابتدا از کمفروشی که مورد ابتلای عصر شعیب ? بوده، نهی فرموده؛ آنگاه با یک نهی عمومی هرگونه نقصان ارزشی را ممنوع کردهاند: «و لا تبخسوا النّاس اشیاءهم». اشیا در اینجا به معنای اموال است؛ یعنی از اموال مردم چیزی نکاهید. در این آیات از هر چه سبب از ارزش انداختن ظالمانه اموال مردم میشود، نهی شده است.
از جمله چیزهایی که مال شمرده میشود، «پول» است؛ بلکه بخش قابل توجّهی از اموال مردم به صورت پول است (حسن، 1999: ص278 دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1374: ص24).
بلکه اموال دیگر در اهمیّت با پول قابل قیاس نیستند؛ دولت موظّف است به سبب حفظ مصالح بندگان، ارزش پول را (البتّه در حدّ معقول) ثابت نگه دارد.
ب. توزیع درآمد و کاهش ارزش پول
در این قسمت با توجّه به وظایف حاکم اسلامی، پدیدة کاهش ارزش پول و اثر منفی آن بر توزیع درآمد و ناعادلانه شدن آن را بررسی میکنیم.
مطابق روایات حاکم اسلامی حافظ جان، مال و نوامیس مسلمانان است و باید با آنان به عدالت رفتار کند.
یک. عبداللَّه بن مسعود از رسول نقل میکند که حضرت فرمود: حرمة مالالمسلم کحرمة دمه. احترام مال مسلمان، مانند احترام خون او است (کلینی، 1363: کتابالحج، باب 158).
دو. ورام بن ابیفراس از پیامبر اکرم? روایت میکند که فرمود: کلّکم راع و کلکم مسئول عن رعیته فالامیر علیالناس راع و هو مسئول عن رعیته (مجموعه ورام، بی تا: ص14).
آگاه باشید که تمام شما حافظ و نگهبان یکدیگرید و همه مسؤول افراد زیر نظر خود هستید؛
پس امیر و فرمانروای مردم در برابر ایشان مسؤول است.
سه. اباحمزه از امام باقرu? در مورد حقّ امام بر مردم و حقّ مردم بر امام چنین نقل میکند: از امام باقرu? پرسیدم که حقّ امام بر مردم چیست. حضرت فرمود: حق امام بر مردم این است که به او گوش فرا دهند و در اطاعتش باشند؛ آنگاه گفتم: پس حقّ مردم بر امام چیست؟ فرمود: آن است که میان مردم بهطور مساوی تقسیم، و با همه به عدالت رفتار کند (کلینی، 1363: ج 1،
ص405).
چهار. امام خمینی در همین باره میگوید:
حکومت اسلامی مانند هیچیک از انواع طرز حکومتهای موجود نیست؛ مثلاً استبدادی نیست که رئیس دولت، مستبد و خودرأی باشد؛ مال و جان مردم را به بازی بگیرد و در آن به دلخواه دخل و تصرّف کند؛ هرکس را ارادهاش تعلّق گرفت بکشد و هرکس را خواست انعام کند و به هر که خواست قول بدهد و اموال و املاک ملّت را به این و آن ببخشد. رسول اکرم و حضرت امیرالمؤمنینu و سایر خلفا چنین اختیاراتی نداشتند (خمینی، 1360: ص52).
پس حاکم اسلامی حافظ امنیت اقتصادی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی جامعه است؛ میان مردم طبق قوانین الاهی و موازین شرع به عدل و داد حکم میراند؛ حقّ هیچ کس را ضایع نمیکند؛ به هیچ کس بیجهت احسان نمیکند و تعادل و توازن ثروت را میان مردم برقرار میسازد؛ پس او سیاستی اتّخاذ نخواهد کرد که پولهای مردم از ارزش
بیفتد و تورّم لجام گسیخته در جامعه فراگیر شود و توزیع درآمد به نفع سرمایهداران و به ضرر فقیران به شدّت تغییر کند و آنچه را تاکنون طرح کردیم، براساس احکام اوّلیه بوده است؛ امّا موارد و مصالحی پیش میآید که ایجاب میکند حاکم اسلامی از احکام
اوّلیه عدول کند. موارد عدول، حدود و شرایط آن در بخش سوم بررسی و ارزیابی خواهد شد.
بخش سوم: دولت اسلامی و مسؤولیتهای آن
أ. مسؤولیت حفظ اصل نظام
اسلام، دین جامع است. هم مصلحت فرد و هم مصلحت جامعه را میبیند و گاه که مقتضی باشد، مصلحت فرد را فدای مصلحت جامعه میکند. هم برای فرد و هم برای اجتماع برنامه دارد و نظام و سیاست و اقتصاد. و حکومت را برای رسیدن افراد جامعه به اهداف متعالی اسلام مورد اهتمام قرار میدهد.
حفظ نظام و حاکمیت سیاسی اسلامی از مهمترین هدفهایی است که حاکم اسلامی در تمام سیاستهایش تعقیب میکند.
اهداف دیگر اقتصاد اسلامی، همچون رفع فقر، ایجاد رفاه عمومی و رشد و... باید در چارچوب اهداف مهمتر مانند حاکمیت سیاسی اسلام، تحکیم ارزشهای اخلاقی و ایجاد عدالت اجتماعی در نظر گرفته شوند؛ یعنی در صورتی آن اهداف باید تعقیب شوند که به حاکمیت سیاسی اسلام و مانند آن لطمه وارد نشود.
چنانکه پیامبر اکرم محاصره در شعب ابیطالب را بر تسلیمشدن در برابر کافران ترجیح داد، جهاد با مال و جان و دفاع از اسلام و مسلمانان در مقابل کفر و تجاوز به همین منظور است؛ بنابراین، رفاه و رشد باید با رعایت ارزشهای اخلاقی، عدالت اجتماعی و حاکمیت سیاسی اسلام پدید آید.
در مقام مقایسه بین این اهداف عالی، حاکمیت سیاسی اسلام از همه بالاتر است؛ بهگونهای که در صورت ضرورت حتی باید عدالت اجتماعی را فدا کرد تا مسلمانان زیر سلطه بیگانگان نروند؛ زیرا با از بین رفتن حاکمیت سیاسی اسلام، هیچ یک از اهداف دیگر به خوبی تحقّق نخواهد یافت؛ ولی با بقای حاکمیت، زمینة تحقّق شایستة اهداف مربوط نیز فراهم میشود؛ پس هنگامی که حاکمیت سیاسی اسلام به خطر میافتد، لازم است با تمام قوا و با جان و مال برای حفظ آن قیام کنیم؛ زیرا خداوند به جهاد با مال و جان دستور داده است.
إنفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیلاللَّه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون (توبه
(9): 41).
سبکبار و گرانبار ]برای جهاد[ بیرون روید و با مالها و جانهای خویش در راه خدا جهاد کنید که این برای شما بهتر است، اگر میدانستید.
در این وضعیت اگر حاکم اسلام نتواند از راههای معمول و در فرصت کم، برای حفظ نظام، تأمین مالی کند میتواند طبق مصلحت نظام به استقراض از بانک مرکزی به هر نحو که صلاح میداند اقدام کند. همانگونه که روشناست، این کار در جامعه تورّم و گاه تورّمهای بسیار شدید پدید میآورد، که از آن به مالیات پنهان تعبیر میکنند؛ امّا ازآنجا که ولیّ امر مسلمانان حق دارد برای ادارة جامعه مالیات وضع کند میتواند این نوع سیاست را نیز اتخاذ کند؛ زیرا طبق آیة شریفه:
النّبی أولی بالمؤمنین انفسهم (احزاب (33): 1)
پیامبری که به جانهای مؤمنان اولیا است؛ به اموال آنها اَوْلاتر است. این اولویت به سِمَت زعامت نبی و ولیّ برمیگردد؛ یعنی جزو وظایف حکومتی شمرده میشود.
در مسأله مصلحت نظام، امام خمینی، در نامهای مینویسد:
آنچه که در حفظ نظام اسلامی دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام میشود و آنچه که ضرورت دارد که ترک آن یا فعل آن مستلزم فساد است و آنچه که فعل یا ترک آن مستلزم حرج است، پس از تصویب موضوع به وسیلة اکثریت وکلای مجلس شورای اسلامی با تصریح به موقّت بودن آن، مادام که موضوع محقّق است، پس از رفع موضوع خود به خود لغو میشود، مجازند در تصویب و اجرای آن و... (وزارت ارشاد، 1361: ج 15، 188).
امام خمینی (همان: ج 10، 138)، حتّی در مسألهای پایینتر از حفظ نظام هم حاکم را مجاز در مصادرة بخشی از اموال میداند. وی در این زمینه قائل است به اینکه دولت اسلام برای حفظ توازن اقتصادی و جلوگیری از طبقاتی شدن جامعه میتواند در کنار مالیاتهای ثابت چون زکات، خمس و... به وضع مالیات تصاعدی یا حتی مصادره بخشی از اموال اقدام کند. حضرت امام در اینباره میفرماید:
مالکیت را در عین حال که شارع مقدّس محترم شمرده است، لکن ولیّ امر میتواند همین مالکیت محدود که ببیند خلاف صلاح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت را محدودش کند به یک حد معیّن و با حکم فقیه از او مصادره میشود.
آنچه از سخنان حضرت امام، درامر ضرورت و مصلحت نظام استفاده میشود، این است که مصلحت موقّت بوده و تا هنگامی است که موضوع مصلحت محقّق است؛ پس اگر موضوع مصلحت از بین رفت یا مصلحت به مفسده تبدیل شد، حکم منتفی است.
ب. مسؤولیت رشد اقتصادی نظام
پرسشی که باید به آن پاسخ داده شود، این است که آیا برنامة رشد هم داخل مصلحت نظام است تا حاکم اسلامی بتواند به هدف رشد از سیاست پولی انبساطی که تورّمزا بوده، سبب کاهش ارزش پول میشود، بهره گیرد.
برخی مصلحت را بر سه قسم میدانند: مصلحت ضرور، مصلحت حاجی، مصلحت تحسینی.
مرتبهای از مصلحت که حافظ دین، جان، نسل، عقل، مال انسان از تباهی است مصلحت ضرور است.
مصلحت حاجی، مرتبهای است که گرچه بدون آن، امور پیشگفته نابود نمیشوند، با سختی و تنگی همراه هستند؛ برای مثال، مصلحت حاجی دین در این است که افزون بر حفظ اصل دین، بهطور معمول و عادی نیز به حیات خود در قلب مردم و در برپایی مراسم دینی و مانند آن ادامه دهد.
مصلحت تحسینی، یا تزئینی، مرتبة کمال و غایت مطلوب مصالح است؛ برای مثال، با وجود اصل دین و رواج آن، توسعهکمّی و کیفی آن نیز وجود داشته باشد.
حاکم مسلمانان میتواند با رعایت اهمیت و مراتب مصلحت، هر یک از اقسام آن را پایة حکومت قرار بدهد.
یک وقت رشد اقتصادی در مرتبة مصلحت ضرور است؛ زیرا همانگونه که میبینیم، وابستگی سیاسی بسیاری از کشورهای جهان اسلام در اثر وابستگی اقتصادی آنها است؛ حاکم اسلامی باید رشد را به صورت هدف و برنامه راهبردی در سیاست خودش لحاظ بکند.
در عین حال، با توجّه به مطالعة تاریخ گذشته چاپ بیاندازة اسکناس چنین برمیآید که این کار مانند شمشیر دو لبه است که ممکن است برگردد و خود نظام را نابود کند؛ چنانکه در آلمان 1923 این مطلب را به روشنی میبینیم (کتابی، 1368: ص18).
ج. مسؤولیت دولت اسلامی در برابر مردم
پرسش دیگر این است که آیا حاکم اسلامی خسارت ناشی از کاهش ارزش پول را باید جبران کند یا نه.
روشن است که سیاستهای پولی انبساطی به دنبال خود، تورّمهای مزمن و دامنهداری را ایجاد میکند. بازندگان اصلی این سیاست قشرهایی هستند که حقوق ثابت و نیمهثابت دارند و حقوق و دستمزدشان به همراه سطحعمومی قیمتها رشد نمیکند. به دو دلیلی که بیان میشود، حاکم اسلامی موظّف است حقوقها و دستمزدها را ترمیم بکند.
اوّلاً حاکم اسلامی به عدل و داد حکم میراند؛ زیرا طبق فرمودة امام باقرu حق مردم بر والی این استکه «یقسم بالسویة و یعدل فیالرعیه». حال اگر این روش تأمین مالی را نوعی اخذ مالیات بدانیم، چنانکه کارشناسان اقتصادی (فریدمن، 1375: ص 29) بدان اذعان دارند و از آن به مالیات پنهان تعبیر میکنند بنابراین عدالت اسلامی حکم میکند که از درآمدهای بالا مالیات کافی گرفته و خسارت این جبران شود.
در روایتی (حرعاملی، بیتا: ج 11، 116) از امام صادقu آمده است:
ما اوسع العدل، ثم قال: انّالناس یستغنون اذا عدل بینهم. عدل چقدر گسترده است؛ سپس فرمودند: به تحقیق هرگاه میان مردم عدالت اجرا شود، بینیاز میشوند.
ثانیاً با توجّه به مطالبی که پیرامون مصالح نظام آمده، این مطلب متفقٌ علیه است که حکم شامل هر چیزی میشود که در دایرة مصلحت باشد؛ برای مثال، در ایجاد خیابان عریض، مصلحت در خراب کردن خانههای مردم است نه اینکه ارزش اموال و خانههای تخریب شدة آنها را ندهیم. بله، هرگاه تصرّف در اموال، داخل در دایرة مصلحت باشد،حاکم اسلامی میتواند تصرّف کند؛ چنانکه در مسألة مصادره اموال از امام خمینی?؛ فتوایی را نقل کردیم؛ پسمصلحت به همان دایرة مصلحتی خودش محدود و محصور است. در اتّخاذ سیاست پولی انبساطی صرفاً افزایش حجم پول داخل در دایره مصلحت نظام قرار دارد؛ امّا خسارتی را که از اتخاذ و عمل به این سیاست بر روی طبقات کمدرآمد و حقوقبگیر وارد میآید، خارج از دایره مصلحت نظام است؛ پس اینگونه خسارت باید به نحو مقتضیجبران شود.
استاد شهید مرتضی مطهری (مطهری، 1370: ج 2، ص84) در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، میگوید:
... به هر حال، تزاحم یعنی باب جنگ مصلحتهای جامعه. در اینجا یک فقیه میتواند فتوا بدهد که از یک حکم به خاطر حکم دیگر عملاً دست بردارند و این نسخ نیست. زمانی ]میخواستند[ این خیابانی را که در قم از کنار ابنبابویه میگذرد و تا پایین شهر و مسجد جمعه میرود ]احداث کنند[ از مرحوم آقای بروجردی سؤال کردند که این کار را بکنیم یا نه. چون آن زمان بدون اجازة ایشان اینجور کارها صورت نمیگرفت.
]ایشان[ گفتند: اگر مسجد خراب میشود، مانعی ندارد. اینکار را انجام بدهید و پول مالکها را هم بدهید.
امام خمینی، (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1371: ص170) در همین رابطه میفرماید: حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند، و پول منزل را به صاحبش رد کند.
از مضمون این دو فتوا چنین برمیآید که دایره مصلحت به همان خراب کردن خانهها است؛ پس ارزش و قیمت اموال و خانههای تخریب شده باید به صاحبان آنها رد شود.
در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که هرگاه برای رسیدن به رشد به کسر بودجه متوسّل شویم و برای تأمین آن به استقراض از بانک مرکزی رو بیاوریم یا از حقّ انتشار پول بیاندازه استفاده کنیم، گرچه برای ترمیم حقوقها و دستمزدها روش سیاست هماهنگی پرداختها به کار رود، این سیاست آثار و لوازمی به دنبال دارد که شرع به آن آثار و لوازم ملتزم نیست.
نتیجة این سیاست تورّم، و کاهش ارزش پول بوده، سبب توزیع ناعادلانة درآمد و تمرکز ثروت در دست عدّه معدودی از افراد جامعه میشود. این امر، شدید شدن فاصلة طبقاتی در جامعه را در پی دارد؛ حال آنکه سیاستهای اقتصادی حاکم اسلامی باید در جهت تعدیل و توازن ثروت باشد، نه تمرکز ثروت و طبقاتی شدن جامعه. (حشر (59): 8).
خلاصه و نتیجه
استفاده بیرویّه از روش استقراض از بانک مرکزی (به هر دلیل) بدون تردید به تورّمهای شدید میانجامد وتورّم:
اوّلاً باعث توزیع ناعادلانه درآمد و پایمال شدن حقوق قشرهای آسیبپذیر جامعه میشود.
ثانیاً وظیفة واحد محاسبه بودن پول مخدوش میشود.
ثالثاً مسئولیت حفظ و ذخیرة ارزش بودن پول نامطمئن خواهد شد.
از آنجا که دولت اسلامی مجری عدالت در جامعه است، سیاستی اتّخاذ نخواهد کرد که باعث توزیع ناعادلانة درآمد و پایمال شدن حقوق قشرهای آسیبپذیر جامعه شود؛ افزون بر اینکه قرآن از تخلّف و مخدوش کردن مقیاسهای سنجش متداول و متعارفجامعه به شدّت نهی کرده، و پول از جمله مقیاسهای سنجش و مهمترین آن در جایگاه محاسبة ارزش اموال مردم است. در برخی دیگر از آیات قرآن کریم بیارزش کردن اموال مردم، نهی شده است و پول از جمله مهمترین اموال مردم است و در صورت تشخیص مصلحت ضرور حفظ اصل نظام یا رشد اقتصادی آن با شرط موقّت بودن و به اندازة مصلحت میتوان از روش مذکور استفاده کرد با این شرط که دولت بهدنبال آن، سیاست هماهنگی پرداختها را اجرا کند.
توصیه
أ. استقلال بانک مرکزی از قوّة مجریه میتواند راهکار خوبی برای حفظ ارزش پول باشد.
ب. مرجع تشخیص مصلحت ضرور خارج از قوّه مجریه و در مجموعه نظام باشد.
ج. برای تأمین مالی کسر بودجه بهتر است از روشهای دیگر تأمین مالی استفاده شود.
منابع و مآخذ
منابع فارسی
1. ابراهیمینژاد، مهدی و فرجوند، اسفندیار، بودجه از تنظیم تا کنترل، تهران، سمت، 1382 ش.
2. توسّلی، محمداسماعیل، نقد و بررسی نظریات برخی از اندیشمندان اسلامی پیرامون
ماهیت پول، ارائه شده در سومین نشست تخصصی محققان اقتصاد اسلامی، دانشگاه اصفهان، 1382 ش.
3. جلال نائینی، سیداحمدرضا ، بررسی روند تورّم و سیاستهای پولی، ارزی و اعتباری، در: اقتصادایران، تدوین و تنظیم مسعود نیلی، تهران، مؤسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه، 1376 ش.
4. خمینی، روحاللَّه الموسوی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، امیرکبیر، 1360 ش.
5. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، 1371 ش.
6. ــــــــــــــــ ، پول در اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، 1374 ش.
7. زمانی فراهانی، مجتبی، پول، ارز و بانکداری، تهران، نشر ترمه، 1378 ش.
8. صرّامی، سیفاللَّه، «احکام حکومتی و مصلحت نظام»، فصلنامه راهبرد، شماره 4، 1374 ش.
9. ضیایی، منوچهر، مجموعه قوانین پولی و بانکی و سایر قوانین مربوط (از سال 1285 تا سال1370)، تهران، مؤسسه تحقیقات پولی و بانکی، 1368 ش.
10. طبیبیان، محمد و سوری، داوود، بررسی تحولات متغیرهای کلان اقتصادی کشور، در:
اقتصاد ایران، تدوین و تنظیم مسعود نیلی، تهران، مؤسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه، 1376 ش.
11. فرزیب، علیرضا، بودجهریزی دولتی در ایران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1378 ش.
12. فریدمن، میلتون ، اقتصاد مکتب پولی، مهدی تقوی، و حسن مدرکیان، تهران، مرکز آموزشمدیریت دولتی، 1375 ش.
13. قرشی، سیدعلیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1371 ش.
14. قرهباغیان، مرتضی، اقتصاد رشد و توسعه، تهران، نشر نی، ج2، 1373 ش.
15. کتابی، احمد، تورّم علل و آثار و راههای مقابله با آن، تهران، اقبال، 1368 ش.
16. کمیجانی، اکبر و بیدآباد، بیژن، تبیین پولی تورّم در اقتصاد ایران و امکانپذیری حصول اهداف برنامهپنجساله اوّل توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، وزارت امور اقتصادی و دارایی،معاونت امور اقتصادی، 1369 ش.
17. سیاستهای پولی مناسب جهت تثبیت فعّالیتهای اقتصادی درایران، طرح تحقیقاتی مرحلة اوّل، وزارت اقتصادی و دارایی، معاونت امور اقتصادی، 1370 ش.
18. سیاستهای پولی و ارزی مناسب جهتتثبیت فعالیتهای اقتصادیدر ایران، طرح تحقیقاتی مرحله دوم، وزارت اقتصادی و دارایی، معاونت امور اقتصادی، 1371 ش.
19. کمیجانی، اکبر و علوی، سیدمحمود، اثر متقابل رشد و تورم در ایران، نهمین کنفرانس سیاستهای پولی و ارزی، تهران، مؤسسه تحقیقات پولی و بانکی، 1378 ش.
20. اثر متقابل رشد و تورّم در ایران: یک تحلیل اقتصادسنجی باتأکید بر علل تورّم و منابع رشد، نهمین کنفرانس سیاستهای پولی و ارزی، تهران، مؤسسه تحقیقات پولی و بانکی، 1378 ش.
21. میشکین، فردریک، بانکداری مرکزی در جامعه مردمسالاری، در: چهار مقاله پیرامون بانکداری مرکزی، دکتر علی حسنزاده و نسرین ارضروم چیلر ـ تهران، پژوهشکده پولی و بانکی، 1382 ش.
22. نیلی، مسعود، «بررسی آثار افزایش حجم پول بر نظام اقتصادی کشور در دو دهه اخیر»، فصلنامه برنامهو توسعه، شماره نهم، تهران، 1366 ش.
23. وزارت ارشاد اسلامی، صحیفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1361 ش.
منابع عربی
1. ابنالنووی، المجموع شرحالمهذّب، 6/10، کتابالزکاة، بابالزکاة الذهب والفضّة، بیروت، دارالفکر، بی تا.
2. الحرالعاملی، شیخ محمدحسن، وسائلالشیعه الی تحصیل مسائلالشریعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بیتا.
3. حسن، احمد ، الاوراقالنقدیة فیالاقتصاد الاسلامی، دمشق، دارالفکر، 1999م.
4. شابرا، محمدعمر، نحو نظام نقدی عادل، سیّدمحمدشکر، عمّان، اردن، دارالبشیر النشر والتوزیع، 1992م.
5. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، 1417 ق.
6. طبرسی، شیخ ابوعلی فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن الکریم، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1412 ق.
7. علاّمه حلّی، حسن بن یوسف؛ تذکرةالفقهاء، قم، مؤسّسه آلالبیت لاحیاء التراث، 1374 ش.
8. القرطبی، ابوعبداللَّه محمد بن احمد الانصاری، الجامع لاحکامالقرآن، بیروت، دار احیاءالتراثالعربی، 1985م.
9. القیسی، اعاد حمّود، حمود، المالیة العامّة والتشریع الضریبی، عمّان، اردن، مکتبة دارالثقافة النشر والتوزیع، بیتا.
10. الکلینی الرازی، ابوجعفر محمد بن یعقوب اسحاق ، الاصولالکافی، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، 1363 ش.
11. مجموعه ورام، تهران، طبع آخوندی، بیتا.
منابع لاتین
1. Anderson, Jame S. E.; Public Policy making, Boston, Houghton Mifflin Company, 1994
2. Dadkhah, Kamran, The In flationary Process of the Iranian Economy, International Journal of Middle East Study, 1985,P 17.
3. Fridman, M. Amonetary fiscal framwork for Economics Stability, American Economic Review 38, June, 1948
4. Fridman, M. The counter, Revolution In Monetary Theory, Institute of Economic Affairs, Paper No 33, London, 1970
5. Ikani, Azizollah, The Dynamics of Inflation in Iran, Netherland, Tilbury university Press, 1987
پی نوشت:
* برای ترجمه آیات از ترجمه فارسی آقای مهدی قمشهای استفاده شده است.
* ر.ک: توسلی، محمد اسماعیل، (1382) نقد و بررسینظریات برخی از اندیشهوران اسلامی دربارة ماهیت پول، و ارائه نظریهای جدید به نام «نظریه طبیعی پول» ارائه شده در سومین نشست تخصّصی محقّقان اقتصاد اسلامی، دانشگاه اصفهان.
** برای مثال ریال در قانون پولی و بانکی ایران مصوب 1351شمسی چنین تعریف شده است: «ریال که واحد پولی ایران است، برابر یکصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده میلیونیم گرم (0108055/0) طلای خالص است که این برابری به پیشنهاد بانک مرکزی و موافقت وزیر دارایی و تأیید هیأت وزیران و تصویب کمیسیونهای مجلس میتواند تغییر کند (ضیایی، 1368: ج 2، 737).
* به گفتة فریدمن (1375: ص29)، انتشار پول اضافه و بدون پشتوانه به وسیلة دولت از همان زمانهای قدیم به وسیلة فرمانروایان کشورها از طریق جایگزینینقره با طلا یا فلزات دیگر رواج داشت و به این وسیله، پایة پول را تغییر میدادند. بعدها پول کاغذی جانشین سکّهها با عیار پایین شد. در این دوران، بانکهای مرکزی با ثبت در دفاتر و با عنوان گمراهکننده «سپرده» دولتها را از همان مزایا با ابعاد بسیار گستردهتری برخوردار کردند. دولتها هم از این پولهای بدون پشتوانه برای تأمین هزینهها یا بازپرداخت وامهای خود استفاده میکنند. وی (Feridman, 1948) در جایدیگر میگوید: تأمین مالی کسر بودجه دولت با انتشار پول جدید سبب کاهش ارزش پول میشود؛ در نتیجه اقتصاد با پدیده تورّم روبهرو خواهدشد.
سیاست کسری بودجه در کشورهای در حال توسعه، از ابزارهای مهم توسعه شمرده شده است؛ امّا اینکه چگونه آن را تأمین مالی کنند تا سبب تورّم و آثار زیانبار ناشی از آن نشود، مسألهای است که بهطور جدّی ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول کرده است. آنان برای جلوگیری و کنترل دولت در استفاده بیاندازه از روش استقراض از بانک مرکزی واستفاده از حقّ انتشار پول که تورّم لجام گسیخته را در پی دارد، راهکارهایی اندیشیدهاند. یکی از آن راهکارها مقیّد کردن دولت به رعایت اصل پایبندی در حفظ ارزش پول و راهکار دیگر، به کارگیری سیاست هماهنگ پرداختها در حقوق و دستمزد (Indeaxtion) جهت تعدیل آثار تورّم و رفع نگرانیهای ناشی از آن است. نگارنده در این مقاله با بهرهگیری از عمومات قرآنی، نصوص روایی و قواعد فقهی، درصدد فراهمآوری پشتوانة قانونی و اثبات این هدف است که در نظام مردم سالار دینی، دولت، حافظ ارزش پول بوده در صورت تخطّی از آن به جهت مصالح نظام، به ترمیم و جبران دستمزدها و حقوق میپردازد. مقالة حاضر ابتدا به سیاست کسری بودجه، چگونگی پولی شدن و آثار و عوارض منفی ناشی از آن میپردازد؛ سپس با بهرهگیری از آموزههای اسلام و در بخشدوم با عنوان محدودیتهای دولت اسلامی، این مدّعا را اثبات میکند که شرع مقدّس اسلام به هیچیک از این آثار ملتزم نیست. نگارنده در بخش سوم با عنوان مسؤولیتهای دولت اسلامی با بررسی مصلحت نظام، آن را موقّت دانسته در پایان به بیان ادّلة شرعی جبران دستمزدها و حقوق میپردازد.
بخش اوّل: کسر بودجه چگونه پولی میشود
برای بودجه، تعاریف گوناگونی وجود دارد؛ امّا ویژگی مشترک تمام این تعاریف این است که بودجه، برنامة مالی و کاری دولت شمرده میشود که در آن، درآمدها و هزینهها برای مدت یکسال پیشبینی شده است.
بودجه، ابزار اصلی دولت برای ایجاد و توسعه طرحها و برنامهها است. بودجه ریزی در جایگاه یکی از رشتههایعلمی، تابع اصولی است. یک از آن اصلها، تعادل بودجه است. منظور از این اصل، رعایت تعادل بین درآمدها و هزینههای دولت در یک سال مالی است. در خصوص اینکه آیا دولت باید تعادل بودجه را به صورت سالانه حفظ کند یا نه، نظریههایگوناگونی وجود دارد که میتوان همة آنها را تحت دو نظریه ذیل قرار داد.
1. رعایت تعادل بین درآمدها و هزینهها برای یکسال مالی: کلاسیکها طرفدار رعایت این اصل هستند آداماسمیت در کتاب ثروت ملل، وظایف دولت را به حفظ نظم، دفاع از کشور، برقراری عدالت و حمایت ازحق افراد در برابر افراد دیگر محدود دانسته است. به نظر کلاسیکها توسعة فعّالیت دولت با آزادی فردی مغایر است؛ از این رو، براساس محدودیت هزینهها، باید حداقل درآمد برای دولت در نظر گرفته شود. به نظر اینها، کسر بودجه، سرانجام توسّل به سیاست قرضه و سیاست تورّم پولی از نظر تأمین مالی برای اضافه مخارج دولت را در پی خواهد داشت. سیاست قرضه، نیز پرداخت اصل و بهرة دیون در سالهای بعد را به همراه دارد و بدهیهای مکرّر، هزینههای استهلاک اصل و فرع دیون دولت را پیوسته افزایش میدهد و افزایش مخارج دولت را به استقراضهای دیگر وامیدارد وچون ظرفیت مالی دولت محدود است، بدهیهای پیدرپی، دولت را به ورشکستگی مالی میکشاند (فرزیب، 1378: ص50).
دولتها برای مصون ماندن از عوارض استقراض، به یکی دیگر از منابع درآمدی که به راحتی در اختیارشاناست، یعنی سیاست تورّم پولی پناه میبرند؛ زیرا یکی از منابع درآمدی دولتها قدرت ایجاد و نشر پول، تعیین مقدارپول در گردش و تنظیم و کنترل اعتبارهای بانکی است. هنگامی که درآمدهای حاصل از مالیات، عوارض، قروض و سایر منابع درآمدی، از هزینههای دولت کمتر باشد یا هزینههای دولت به جهت برنامههای توسعه یا پذیرش وظایف بیشتر یا دیگر عوامل بر درآمدهایش فزونی یابد، پدیده کسری بودجه در اقتصاد نمایان میشود. در چنین موقعیتی، دولتها برای تأمین مالی کسری بودجه به انتشار پول اضافی دست مییازند (القیسی، بی تا: ص79).
نتیجه غیرقابل انکار این سیاست، به نظر کلاسیکها تورّم است؛ زیرا بر اساس نظریة مقداری پول، انتشار پول اضافی باعث افزایش سطح عمومی قیمتها است و افزایش قیمتها خود سبب افزایش مخارج دولت خواهد شد؛ به طوری که دولت به انتشار مجدّد پول مجبور میشود. انتشار مجددّ پول با افزایش قیمتها به هماننسبت همراه است و این دور سلسلهوار ادامه خواهد یافت و هر بار به انتشار پول بیشتر و افزایش هزینههای دولت و افزایشمشکلات اقتصادی مردم خواهد انجامید؛ به همین جهت میلتون فریدمن، در سال1982، خواستار وضع قانونی در خصوص ایجاد تعادل اجباری در بودجه سالانه امریکا شد (ابراهیمینژاد و فرجوند، 1382: ص126).
تا پیش از آغاز جنگ بینالملل اوّل، اصل تعادل همواره مورد توجّه و تأیید قرار داشت؛ امّا با وقوع جنگ و مخارج سنگین آن از یک طرف و پایان جنگ و مخارج هنگفت بازسازی ویرانیهای ناشی از جنگ از طرف دیگر، آثار عدم توازن و تعادل مالی در بودجه کشورهای درگیر ظاهر شد و به طور آشکار و نهان تا سال 1929 ادامه داشت. بحران و نوسانات اقتصادی سالهای 1929 تا 1939 به اندازهای شدید بود که هیچ اصلی نتوانست به طور قطعی و مداوم منشأ تصمیمهای مالی قرار گیرد. در سال 1939 و با آغاز جنگ جهانی دوم، رشد و عدم تعادل درآمد و هزینة دولتها به صورت کسر بودجههای متوالی ظاهر شد و سرانجام با متراکم شدن بدهیهای خزانه، بودجه به بنبست رسید (فرزیب، 1378: ص48).
2. نظریه عدم تعادل در بودجة دولت: طرفداران این نظریه معتقدند که مهمترین وظیفة دولت، ایجاد ثبات اقتصادی، از راه بودجه در اقتصاد است و به هیچوجه نباید به تعادل یا عدم تعادل بودجه توجّه شود؛ بنابراین، از نظر این گروه، عدم تعادل در بودجه دولت نه تنها ناپسند نیست، بلکه گاهی برای دستیابی به اهداف اقتصادی درسطح کلان لازم است (ابراهیمینژاد و فرجوند، 1382: ص127).
کینزینها و مالیون جدید معتقدند: وقتی اقتصاد در اشتغال ناقص است و دستگاههای تولیدی آن را به سمت اشتغال کامل هدایت نمیکند، استفاده از کسر بودجه و انتشار پول اضافی برای تأمین آن به مقدار کم و کنترل شده، سبب سرمایهگذاری و شکوفایی اقتصاد در کمترین زمان ممکن خواهد شد (القیسی، بیتا، ص79). بر اساس نظریة اقتصادی پیروان کینز در حالت کسر بودجه، با قرار گرفتن پول در دست مردم و تاجران، تقاضای کالاها و خدمات افزایش مییابد و این امر سبب تحریک اقتصاد میشود. بر عکس مازاد بودجه، پول را از اقتصاد بیرون کشیده، تقاضای کل برای کالاها و خدمات را کاهش میدهد و اقتصاد را محدود میکند(Anderson, 1994, 162). در مالیه جدید، کسر بودجة عمرانی، کسر بودجة معقول شمرده میشود. حتی برخی مدّعی هستند که کسر بودجه عمرانی، کسر بودجه نیست؛ زیرا مخارج عمرانی، مخارج تولیدی است و به موازات آن ظرفیت اقتصادی جامعه توسعه مییابد و توسعة ظرفیت اقتصادی، در پی خود، ظرفیت مالی جامعه را افزایشمیدهد؛ به گونهای که دولت میتواند از طریق تحصیل درآمدهای اضافی، به تدریج درآمد هزینة خود را متوازن سازد (ابراهیمینژاد و فرجوند، 1382: ص70).
به عقیدة قرهباغیان (1373: ج 2، ص 614)، سیاست کسر بودجه شاید بهترین و مناسبترین روش برای تشویق توسعة اقتصادی در کشورهای در حال توسعه باشد؛ زیرا یکی از ویژگیهای کشورهای توسعهنیافته، ناچیز بودن سرمایهگذاریهای خصوصی به دلیل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و ساختاری است؛ از این رو، وظیفة افزایش نرخ سرمایهگذاری خالص در اقتصاد ملّی بر عهدة دولت است و دولت به علّت کمبود سرمایه برای سرمایهگذاری در پروژههای اقتصادی و اجتماعی، مجبور است به روش سیاست کسر بودجه روی آورد.
به نظر قرهباغیان (همان: ص615 ـ 618)، سیاست کسر بودجه با اینکه وسیلهای مناسب برای توسعه اقتصادی است، آثار زیانآوری نیز در پی دارد. این آثار زمانی ظاهر میشود که این سیاست وارد دوران تورّمی خود شود؛ زیرا حتی زمانی که دولت از طریق سیاست کسر بودجه، مخارج طرحهای عمرانی خود را تأمینمیکند، تقاضا، اشتغال و درآمد افزایش مییابد. در این وضعیت، مازاد درآمد، صرف تقاضا برای کالاهای مصرفی میشود و در صورت ثابت بودن عرضه تولید، این افزایش تقاضا سبب افزایش سطح عمومی قیمتها خواهد شد.
در عین حال، در پاسخ به این پرسش که آیا سیاست کسر بودجه، آثار نامساعد اقتصادی دارد نمیتوان جواب کلّی و دقیقی ارائه کرد؛ بلکه باید علل پدید آورنده و روشهای تأمین مالی آن را بررسی کرد؛ به طور مثال، اگر علّت کسری بودجه، افزایش مخارج جاری دولت باشد، با توجّه به اینکه این نوع مخارج فقط باعث افزایش تقاضای کل، بدون افزایش در تولید میشود، تورّم را در پی خواهد داشت یا اگر کسری ایجاد شده از طریق ایجاد پول، تأمین شود، اثر اجتنابناپذیر آن، تورّم و افزایش مستمر سطح عمومی قیمتها است و اگر تورّم به صورت لجام گسیخته درآید، نهتنها از نظر اجتماعی، بلکه از نظر اقتصادی نیز نامطلوب شمرده میشود. به گفتة میشکین (1382: ص5 و 6) در مورد اینکه تورّم به زیان رشد اقتصادی است، به ویژه هنگامی که شدّت بالایی داشته باشد، توافق عمومی وجود دارد. بیشتر بررسیها نشان دهندة رابطة منفی بین تورّم و رشد اقتصادی در میانمدّت و بلندمدّت هستند و در مورد کوتاهمدّت، نتایج یکسانی به دست نیامده است. بر اساس نتایج به دست آمده از مدل تجربی کمیجانی و علوی (کمیجانی و علوی، 1378: ص46) در مورد ایران، اثر کوتاهمدّت تورّم بر رشد اقتصادی مثبت و حدود 41درصد، اثر میان مدّت آن منفی و حدود 61درصد و اثر بلندمدّت تورّم بر رشد منفی حدود 29 درصد است.
روشهای تأمین مالی کسر بودجه و آثار زیانآور پولی شدن آن
برای تأمین مالی کسر بودجه و از بین بردن شکاف بین درآمد و هزینه، روشهای گوناگونی وجود دارد که در مجموع به دو سیاست افزایش درآمدها و کاهش هزینهها بر میگردد. افزایش درآمدها به ویژه در مورد ایران ممکن است از طریق افزایش صادرات نفت خام، افزایش صادرات غیرنفتی، افزایش مالیاتها و فروش طلا و ارز در بازار پول وسرمایه یا از طریق استقراض داخلی از نظام بانکی و انتشار اوراق مشارکت صورت گیرد. کاهش هزینهها نیز ممکن است به دو صورت کاهش اعتبارهای جاری و کاهش اعتبارهای عمرانی صورت گیرد؛ امّا در عمل، افزایش درآمدها از طریق افزایش صادرات نفت به سبب محدودیت ظرفیتهای تولید و سهمیه بازار اوپک و افزایش صادرات غیرنفتی به جهت کم کشش بودن کالاهای صادراتی و عدم بازاریابی علمی و مسائل سیاسی و افزایش مالیات به دلیل عدم کارایی نظام اداری و مالیاتی، به اندازهای نیست تا کسری بودجه را بپوشاند. از سیاست کاهش هزینههای جاری و عمرانی هم نمیشود استفاده کرد؛ زیرا در کشوری مثل ایران که اقتصاد دولتی، بخش عظیمی از اقتصاد را در دست دارد، کاهش هزینة جاری بر دامنة بیکاری میافزاید. کاهش هزینههای عمرانی نیز برای کشورهایی که در حال توسعه هستند؛ اصلاً ممکن نیست؛ چرا که این کشورها به طور معمول به سبب اجرای طرحهای عمرانی برای توسعه کشور، به سیاست کسر بودجه متوسّل میشوند؛ در نتیجه یگانه راه استفاده ازسیاست قرضه از نوع استقراض از بانک مرکزی است که سرانجام به انتشار پول اضافی که در اصطلاح، به آن پولی شدن کسربودجه میگویند، میانجامد.
به اعتقاد کینز و مالیون جدید، هنگامی که اقتصاد در اشتغال ناقص است و دستگاههای تولیدی آن را به سمت اشتغال کامل هدایت نمیکند، استفاده از کسر بودجه و انتشار پول اضافی برای تأمین آن به مقدارکم و کنترل شده، سبب سرمایهگذاری و شکوفایی اقتصاد در کمترین زمان ممکن خواهد شد. استفاده از این روش، برتأمین مالی از طریق افزایش مالیات یا استقراض رجحان دارد؛ زیرا مالیات اضافی باعث کاهش مخارج مصرفی و سرمایهگذاری میشود و قرضه نیز سرمایهگذاری بخش خصوصی را محدود میکند (القیسی، بی تا: ص79)؛ امّا استفاده از این روش همانگونه که کینز سفارش کرده است، باید کم و کنترل شده و متناسب با وضعاقتصادی صورت گیرد، و گرنه در کشورهای در حال توسعه که با مشکلات ساختاری در بخش تولید، توزیع و بازار سرمایه مواجه هستند، تأمین مالی کسر بودجه از طریق ایجاد پول به تورّم همه جانبه در این کشورها و کاهش شدید ارزش پول میانجامد. قرهباغیان (1373: ص618) علّت ظهور تورّم همه جانبه در این کشورها را ساختار نامناسب اقتصادی آنها میداند؛ زیرا ناکامل بودن بازارها و عدم تحرّک منابع تولید در این کشورها بسیار چشمگیر است و سبب بیکشششدن عرضة تولید میشود. این اقتصادها به کمبود ذخایر منابع جدید دچارند، و ضمن اینکه تقاضا برای آنها در زمانافزایش هزینههای دولت چند برابر میشود، افزون بر آن، عدم تحرّک منابع، سبب کمبود در صنایع و بخشها و نواحی معیّن شده و همة اینها کمبودهای عرضه را در وضعیت افزایش تقاضا بیشتر خواهد کرد که در انتها به افزایشسطح عمومی قیمتها و تورّم همه جانبه میانجامد.
کسر بودجه در ایران و پولی شدن آن
بررسیهای انجام شده دربارة کسر بودجة ایران پس از انقلاب نشان میدهد، عملیات مالی دولت بر متغیّر حجم پول و نقدینگی تأثیر گذاشته و سرانجام با پولی شدن کسر بودجه به طور مستقیم در ایجاد تورّم دخالت داشته است.طبیبیان و سوری (1376: ص21) در پژوهشی با عنوان «بررسی متغیرهای کلان اقتصادی کشور» به این نتیجهرسیدند که به علّت ساختار ویژة بودجه دولت در ایران، عملیات مالی دولت بر متغیّر حجم پول و نقدینگی اثرگذاشته، به طور مستقیم زمینههای تورّم را فراهم کرده است. این دو با بررسی ساختار بودجه ایران بیان میکنند که یکی از ویژگیهای ساختار بودجه، با ثبات بودن نسبی روند رشد هزینههای دولت به قیمت ثابت است؛ یعنی پیوسته بودجة دولت به قیمت ثابت، دارای روند کاهشی بوده و در نتیجه تأمین درآمدهای بودجه از طریق افزایش درآمدهای مالیاتی، یا از طریق تغییر نرخ تسعیر ریال تحقق یافته است. در این میان، درآمدهای مالیاتی سهم ناچیزی از درآمدهای دولت را تأمین کرده است. به عقیدة این دو، یکی از ویژگیهای نظام مالی کشور، ارتباط بودجه با متغیّرهای پولی است؛ به این گونه که کسر بودجهای که پیوسته به علل یاد شده رخ داده، به بانک مرکزی منتقل شده و به ایجاد پول جدید انجامیده است. با نگاهی به ارقام کسر بودجه و بدهی بخش دولتی به شبکة بانکی میتوان دید که تا سال 1367 کسر بودجه دولت به طور مستقیم با افزایش بدهی بخش دولتی به شبکة بانکی انطباق داشته است. در سالهای پس از 1367 کسری بودجه در ترازهای درآمد و هزینة دولت پنهان شده است. دلیل این امر نیز خارج کردن شرکتهای بزرگ دولتی از جداول بودجه و قراردادن آنها در تبصرههایی است که بانک مرکزی را به پرداخت اعتبار به این گونه دستگاهها مکلّف میکند؛ بنابراین، از سال 1368 به بعد، کسر بودجة واقعی همان رقم افزایش خالص بدهی دولت به شبکة بانکی کشور است.
در مورد تورّم در ایران و علل آن به ویژه رابطة آن با افزایش حجم پول و نقدینگی، بررسیهای فراوانی انجام شده است. بیشتر بررسیها از پولی بودن تورّم ایران نشان دارند و سایر عوامل از جمله عوامل مربوط به سمت عرضه یا فشار هزینه آثار کمتری بر افزایش سطح عمومی قیمتها داشته است. دادخواه (1985) نشان داده است که یک درصد افزایش در عرضة پول، به7/0 درصد افزایش در سطح عمومی قیمتها میانجامد. نیلی (1366) به این نتیجهرسیده که 10 درصد افزایش نقدینگی سبب 12 درصد افزایش در قیمتها میشود. به اعتقاد نیلی، چون افزایش حجم پول به طور عمده از طریق ایجاد «پول بیرونی»، است، داراییهای بخش خصوصی از این طریق همواره در حال افزایش بوده، و طبیعی است که ضریب رشد نقدینگی بیش از یک باشد. ایکانی (1987) نشان داده است که 10 درصد افزایش عرضة پول با حفظ ثبات عوامل دیگر، نرخ تورّم را به میزان 3 درصدافزایش میدهد. کمیجانی و بیدآباد (1369 و 1370 و 1371) به این نتیجه رسیدند که در بلند مدّت، 99 درصد ازتغییرات سطح عمومی قیمتها، از افزایش حجم نقدینگی ناشی است. نائینی (1376) این نسبت را 64 درصد، کمیجانی و علوی (1378) اثر بلند مدّت رشد نقدینگی بر تورّم را 88 درصد و اثر میان مدت آن را 92درصد برآورد کردند. همة این تحقیقات جز یک مورد نشان میدهند رابطة محکمی بین رشد عرضة پول و تورم در ایران وجود دارد و مؤیّد این واقعیت هستند که تورم در ایران، پدیدهای پولی است، و با این گفته معروف فریدمن(Friedman, 1976, 42) که «تورّم همیشه و همه جا پدیدة پولی است» سازگار است.
آثار ناگوار تورّم بر پول و کلّ اقتصاد
همه با تورّم به معنای افزایش مستمر و شتابان سطح عمومی قیمتها یا کاهش متوالی ارزش پول و آثار ناگوار و پیامدهای اقتصادی آن بر توزیع درآمد، پسانداز، مصرف، تولید و سرمایهگذاری، تخصیص منابع، تصمیمگیری اقتصادی، بودجة دولت و تراز پرداخت خارجی آشنا هستند. به عقیدة جاکوب فرانکل (1382: ص5 و 6) هزینههای ناشی از تورّم، کاملاً شناخته شده است. حتی اگر تورّم، کاملاً مورد انتظار هم باشد، باعث جایگزینی منابعواقعی به جای خدمات پولی خواهد شد. این جایگزینی پرهزینه است؛ زیرا منابع و زمان فراوانی از این مبادلات صرف میشود. از آنجا که در عمل، تورّم کاملاً انتظاری نیست، هزینههای اضافی ناشی از عدم اطمینان نیز باید به دیگر هزینهها افزوده شود. در محیط تورّمی، ساز و کار قیمت به مثابه انتقال دهندة اطلاعات آسیب میبیند و به کاهشضریب کارآمدی بازارهای کاری و مالی میانجامد. قراردادهای اسمی برای دورههایی زمانی منعقد میشود که کوتاهتر از زمانی است که به لحاظ اجتماعی بهینه قلمداد میشود. افق برنامهریزیها کوتاهتر شده و برنامههای زمانی سرمایهگذاریها نیز به دورههای کوتاه مدّتتر تمرکز مییابد؛ افزون بر اینکه محیط تورّمی، اعتبار سیاستهای دولت را کاهش داده به وضعیت اقتصاد در بازار سرمایة جهانی آسیب میرساند.
دربارة آثار تورّم بر توزیع درآمدها و وظایف پولی که شاید مهمترین اثر و نتیجه تورّم باشد و مقاله حاضر نیز فقط درصدد بررسی این آثار بر اساس آموزههای اسلام است، باید گفت: یکی از ویژگیهای بارز پدیده تورّم، عدم تناسب و ناهماهنگی تغییرات قیمتها و درآمدها است به این ترتیب که قیمت برخی کالاها و درآمد برخی از طبقات و گروهها، با آهنگی بسیار شدید افزایش مییابد؛ حال آن که قیمت دیگر کالاها و درآمد طبقات و قشرهای دیگر به کندی بالا میرود یا حتی ثابت میماند. این عدم تناسب، سبب میشود که درآمد و ثروت حقیقی بعضی از طبقات و گروهها به ضرر طبقات و گروههای دیگر از دارندگان درآمد ثابت مانند پساندازکنندگان و کارمندان افزایش یابد. به عقیدة فریدمن (1375: ص29) در این حالت که تورّم ناشی از تأمین مالی کسر بودجه از طریق پولی است، بار سنگین مخارج دولت بر دوش صاحبان درآمدهای ثابت و نیمه ثابت و بستانکاران و خریداران اوراق قرضه خواهد افتاد. افرادی که درآمدشان در مقایسه با افزایش قیمتها بالاتر افزایش مییابد نه تنها چیزی نمیپردازند، بلکه سودهای کلانی به جیب میزنند؛ افزون بر اینکه این نوع تورّم به وظایف پولی آسیب میرساند و پول دیگر به انجام وظایفش در جایگاه واحد محاسبه و ذخیرة ارزش و پرداختهای آتی توانا نیست؛ از اینرو، چنین سیاستی برای تأمین هزینهها در مقایسه با مالیات بسیار ناعادلانه است؛ به همین سبب بیشتر اندیشهوران اقتصادی و اقتصاددانان مسلمان با آن مخالفند و آن را غیرعادلانه میدانند. دکتر شابرا (1992: ص52) پس از اینکه تورّم را از عوارض کسر بودجه و بدون شک باعث بیعدالتی دانسته است، میگوید: تورّم معنایش این است که پول، دیگر قادر به انجام وظایفش در جایگاه واحد محاسبه، امین و عادل نیست؛ همانگونه که برای پرداختهای آتی، مقیاسی غیرعادلانه، و برای ذخیرة ارزش، نامطمئن است.
بخش دوم: دولت اسلامی و محدودیتهای آن
پرسش اساسی این است که آیا بر اساس آموزههای اسلام، دولت اسلامی میتواند سیاستی اتخاذ کند که قدرت خرید پولهای مردم کاهش یابد، و اگر به سبب مصالح نظام، از سیاست پولی تورّمزا استفاده کرد، نباید قدرت خرید قشرهای آسیبپذیر را به آنها برگرداند؟ به عقیده نگارنده، سیاستهای پولی تورّمزا، آثار و لوازمی دارد که از آموزههای اسلام میتوان استنباط کرد، شرع به این آثار ملتزم نیست و این معنا مستلزم محدودیتهای دولت اسلامی در بهرهگیری از این سیاستها است.
رهنمودها و آموزههای اسلام دربارة آثار برخی سیاستهای پولی
در این بخش، ابتدا با برشمردن وظایف پول آثار منفی تورّم بر این وظایف را از نظر آیات و روایات بررسی میکنیم؛ سپس بر اساس وظایف حاکم اسلامی ناعادلانه بودن سیاستهای تورمی در توزیع درآمد را یادآور میشویم.
أ. پول و وظایف آن
اقتصاددانان برای تعریف پول، از نقش و وظایف آن در اقتصاد بهره گرفته و آن را چنین تعریف کردهاند:
پول چیزی است که دارای سه وظیفه واسطه مبادله، معیار سنجش و ذخیره ارزش است (زمانی فراهانی، 1378: ص17).
گردش روان اقتصاد جامعه به چیزی نیازمند است که این سه وظیفه را به خوبی انجام دهد و اگر در هر یک از وظایف آن خدشهای وارد شود، اقتصاد دچار بحران میشود و در معرض از هم پاشیدگی قرار میگیرد؛ افزون بر اینکه هیچچیز دیگری هم نمیتواند جای پول را بگیرد.
پول، واحد محاسبة ارزش اموال
از آنجا که بشر، موجودی مدنی است، برای انجام معامله چارهای نداشت جز اینکه معیار سنجشی برای اندازهگیری ارزش اموال خودش قرار بدهد. کالاهای مورد رغبت و نیاز انسان با اینکه در جنس، نوع، فصل و عوارض مختلفند، در یک چیز اشتراک دارند و آن این است که مورد رغبت و خواست انسان هستند و برای آنها ارزش دارند، و خود ارزش هم درجات گوناگونی دارد. برای فهمیدن ارزش اشیا و کالاها (اموال) نزد اجتماع، لازم است یک کالای مورد رغبت انسان که میزان ارزش آن نزد همه معلوم است، ملاک و معیار سنجش دیگر ارزشها قرار گیرد. از اینجا بود که افراد بشر، طلا و نقره را در مراحل تکاملی پول، بهترین وسیلة سنجش ارزش یافت. پس از آنکه ارزش مقداری معیّن از طلا و نقره (واحد پول) و رابطة مبادلة آن با تمام کالاهای دیگر نزد اجتماع مشخّص شد، احساس و درک مشترکی برای همة افراد جامعه پدید میآید. با این درک مشترک، شخص میتواند همة اشیای دیگر را با آن معیار سنجیده، رغبت اجتماعی را دربارة آن بیابد. او میتواند ارزش خانه را نزد اجتماع از ارزش اتومبیل در همان اجتماع تشخیص دهد و بدین وسیله به مبادله پردازد.
این مقیاس سنجش گرچه همانند دیگر مقیاسها است، با آنها فرق اساسی و مهم دارد، و آن این که ارزش این مقیاس متغیّر است. اگر قرار باشد واحدهای مقادیر طبیعی مانند متر، لیتر و کیلوگرم هر سال تغییر کند، نابسامانی را در پی خواهد داشت؛ از این رو، خداوند در آیاتی از قرآن کریم به وفای وزن و کیل امر کرده و از نقصان در آنها نهی کرده است و در برخی از روایات، معصومان ـ علیهم الصلوة والسلام ـ از معامله با دراهم مغشوشه بر حذر داشتند. اکنون به بررسی این آیات و روایات و میزان دلالت آنها بر موضوع مخدوش شدن پول در جایگاه واحد محاسبة ارزش اموال مردم میپردازیم.
یکم: آیاتی که در آنها به وفای وزن و کیل امر، و از نقصان در آنها نهی شده است.
1. أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلاَ تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیم» (شعراء (26): 181 و 182).
ای مردم! ]آنچه میفروشید[ سنگ تمام بدهید و از کم فروشی کناره گیرید. اجناس را با میزان صحیح ]و ترازوی درست[ بسنجید.**
2. فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (اعراف (7): 85).
حقّ پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید و در روی زمین، بعد از آنکه ]در پرتو ایمان و دعوتانبیا[ اصلاح شده است، فساد نکنید. این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید.
3. وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ، الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ، وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ، أَلاَّ یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُم مَبْعُوثُونَ (مطففین (83): 1 و 2 و 3).
وای بر حال کمفروشان! آنان که چون به کیل ]یا وزن[ چیزی از مردم بستانند، تمام بستانند و چون چیزی بدهند در کیل و وزن، به مردم کم دهند. آیا آنها نمیدانند که ]پس از مرگ برای مجازات[ برانگیخته میشوند؟
از فراوانی این نواهی و تکرار داستان زندگی قوم شعیب و سرنوشت شوم آنها به سبب کم فروشی در سورههای گوناگون قرآن و اختصاص یک سورة قرآن به نام کمفروشان (مطففین) و سرزنش آنها از طرف خداوند و وعدة عذاب سخت برای عمل ننگینشان، چنین استنباط میشود که حفظ امنیت اقتصادی و رعایت عدل و انصاف در معاملات مورد اهتمام شدید خداوند سبحان است؛ پس اگر بر هم زدن کیل و وزن، چنین سبب فساد و خیانت در زمین، و مستوجب عذاب سخت در دنیا و آخرت میشود، چرا تخلّف در عیار و برابری واحد پول که معیار و مقیاسسنجش تمام ارزشهای اقتصادی است باعث فساد و مستوجب عذاب الاهی نشود؛ بلکه این تقلّب و تخلّف مفاسدی شاید به مراتب بیشتر از تقلّب و تخلّف در مقیاس کیل و وزن داشته باشد.
دکتر شابرا (1992: ص52) بعد از بیان این آیات میگوید: این معیارها فقط بر افراد منطبق نیست؛ بلکه بر اجتماع و دولت نیز منطبق است و فقط در مقیاسهای کیل و وزن متعارف منحصر نبوده؛ بلکه همة مقیاسهای ارزش را در بر میگیرد و چون پول، مقیاس تمام ارزشهای اقتصادی است، هر گونه کاهش مستمر و مهمّی در ارزش فعلی آن را میتوان بر اساس قرآن، به افساد در عالم تفسیر کرد؛ زیرا این کاهش اثر بسیار بدی بر عدالت اجتماعی ومصالح عمومی میگذارد.
دوم: روایات معصومان ـ علیهمالصلاة و السلام ـ در نهی از معامله با دراهم مغشوشه
یک. مرحوم شیخ طوسی به سند معتبر از موسی بن بکر روایت میکند که گفت نزد موسی بن جعفر?بودیم. دینارهایی جلو روی حضرت بود. به یکی از آنها نگریست؛ آنگاه آن را برداشت و دو نیمش کرد؛ سپسفرمود: «القه فی البالوعة حتی لا یباع شیء فیه غش». این را در چاه بیندازید تا با چیزی که در آن غش و ناخالصی هست خرید و فروشی صورت نگیرد (حرعاملی، بی تا: ج 12، ص 29).
دو. قال رسول اللَّه: من غشّ مسلماً فی شراء او بیع فلیس منّا. در حدیث دیگر میخوانیم: نهی رسولاللَّه ? أن یشاب اللبن بالماء للبیع (حرعاملی، بی تا: ج 12، ص 208).
از میان مذاهب اربعة اهل سنّت، شافعی، اوّل فقیهی است که بر اساس این روایات از آثار تورّم و کراهت ضرب دراهم مغشوشه از طرف امام مسلمانان سخن به میان آورده است (ابنالنووی، بی تا: ج 6، باب 10).
برای انطباق روایات یاد شده در پول باید به این پرسش پاسخ دهیم که در نظام کنونی پولی، ارزش پول چگونه تغییرمیکند. برای پاسخ به این پرسش بر اساس نظریة طبیعی پول** ارزش پول از دو منشأ سرچشمه میگیرد: یک ارزش اوّلیه که منشأ آن قانون است و به حکم قانون به آن داده میشود و یک ارزش ثانویه که منشأ آن کمیابی در برابر تولید ملّی واقعی است. پول کنونی (برخلاف اموال دیگر) ارزش اوّلیهاش اعتباری است و ارزش ثانویهاش همانند اموال دیگر از کمیابی سرچشمه میگیرد.
در نظام پولی جدید با دو مرتبه اعتبار روبهرو هستیم: اعتبار اوّل در شکلگیری واحد پولی هر کشور و ارزش اوّلیه آن نقش اصلی و اساسی دارد. بدین صورت که مقامات پولی هر کشور، واحد پولی آن کشور را بر اساس مقدار معیّنی از طلای خالص یا مالی که ارزش آن نزد همه معلوم است، تعیین میکنند؛**[2]آنگاه با این اعتبار است که مردم با واحدهای پولی سروکار یافته، و به آن عادت میکنند. ما هر پول را با واحد آن میشناسیم. تمام مقادیر واحد پول مثل هم هستند؛ زیرا در غیر اینصورت نمیتوانند واحد محاسبه و معیار سنجش قرار گیرند. صد ریال یعنی صد تا یک ریال که مثل هم هستند. تنها فرقش با اموال دیگر این است که مثلیّتش اعتباری است؛ پس هرگاه با تعریف قانون یا با عملکرد سیاست پولی، برابری جدیدی ایجاد شود، این ریالهای جدید با هم همسان هستند؛ ولی هرگز همسان ریالهای پیشین نیستند و یگانه اشتراکشان لفظی است.
اعتبار دومی که روی اسکناس صورت گرفت و آن را مال مستقل کرد، بدین صورت بود که مردم به سبب دردسرهای معاملة پایاپای و حمل و نقل فلزات گرانقیمت و سرباز زدن دولتها از پرداخت فلز طلا و نقره در ازای تحویل اسکناس، برای انجام معاملات نقد، این اعتبار را پذیرفتند که هرگاه اسکناس به شخص بستانکار داده شود، برائت ذمّه حاصل میشود و در صورتی که تلف یا گم شود، دارندة اسکناس هیچگونه حقّی برای اقامة دعوا نخواهد داشت (ضیایی، 1368: ج 2، ص 738). با پذیرش این اعتبار، اسکناس مال مستقل شد و گشایشعظیمی در اقتصاد پدید آمد و از آنجا که حاکی مقدار ارزش عددی خاصّی براساس واحد پول است، ارزش مکتوب آن مقبول عامّه قرار گرفت و مثل دیگر کالاهای مورد رغبت، کمیابیاش آن را ارزشمند و میزان عرضهاش سببتغییر در ارزش آن شد.
در این نظام، هرگاه متناسب با رشد درآمد ملّی حقیقی، دولت که حقّ انتشار پول دارد، پول اضافی منتشر کند، ارزش پول تغییری نمیکند؛ امّا اگر بر اثر بحرانهایی همچون جنگ و خشکسالی تولید ملّی کاهش یابد، و در نتیجه، عرضة پول در مقایسه با نیاز پولی فزونی داشته باشد، مالیت و ارزش پول کاهش مییابد. این کاهش مالیت در اصطلاح «نقص در مالیّت» است و بر اساس قواعد و اصول فقهی برای دولت، حکمی و تعهّدی در پی ندارد؛ امّا در صورتی که بدون افزایشی در تولید ملّی واقعی، بخواهد پول جدید منتشر، و اسناد بدهی جدیدی وارد بازار کند، مفهومش این است که برابری واحد پول را از بین برده و اصل پایبندی را زیر پا گذاشته است؛** پس اگر دوبرابر حجم پول موجود، پول جدید منتشر کند، معنایش این است که واحد پول مثلاً ریال در برابر نصف آن مقدار تعریف شده در قانون قرار گرفته است؛ چه آن را در قانون بیاورد یا نیاورد. ماهیت عمل عین کاهش عیار در مسکوکات فلزی بدون فرق است. این عمل مصداق عنوان فقهی «نقص در مال» است و مشمول نهی آیات ذکر شده قرار میگیرد.
تورّم یا کاهش ارزش پول، در هر دو ارزش بیان شده ریشه دارد. اگر به ارزش ثانویه برگردد، مصداق «نقص در مالیت است» و هیچ حکم و تعهّدی برای دولت نمیآورد؛ امّا اگر به تغییر در ارزش اوّلیه برگردد، مصداق «نقص درمال» بوده مشمول تمام احکام تحت این عنوان میشود؛ گرچه احمدحسن (1999: ص97) در کتاب الاوراق النقدیه فیالاقتصاد الاسلامی بهعکس مطالب پیشین اظهار نظر کرده و قدرت قانون را فقط در الزام مردم به پذیرفتن آن دانسته و نقشی برای آن در تغییر ارزش پول قائل نشده است و تورّم را فقط منحصر در ارزش ثانوی پول که با کاهش یا افزایش تولید ملّی واقعی مرتبط است، دانسته است.
این در حالی است که تمام مباحث جبران کاهش ارزش پول از قبیل محدودیت و مسؤولیت دولت یا سیاست هماهنگی پرداختها یا حساب آن در دیون کوتاهمدّت و بلندمدّت فقط میتواند در حول و حوش تغییر ارزش اوّلیه پول به وسیله دولت مطرح باشد و بررسی شود.
پول، وسیلهای برای ذخیرة ارزش
وظیفه یا نقش دیگر پول این است که به صورت مالی برای ذخیرة ارزش استفاده شود؛ زیرا بیشتر افراد نمیخواهند درآمد خود را بیدرنگ خرج کنند؛ بلکه دلشان میخواهد زمانی که به خرید گرایش مییابند، آنها را خرج کنند. پول در جایگاه منبع ذخیرة ارزش باعث میشود قدرت خرید تا زمانی که پول به مصرف نرسیده باشد، حفظ شود. این ویژگی به پول منحصر نیست؛ بلکه داراییهای دیگری مانند زمین، خانه، جواهر آلات و سهام نیز دارای این ویژگی هستند؛ ولی پول به سبب قدرت نقد شوندگی بسیار بالایی که دارد، بر دیگر اموال و داراییها ترجیح داده میشود؛ امّا مشکل اینجا است که ارزش پول در جایگاه «مالی برای ذخیرة ارزش»، هنگام وجود تورّم به سرعت دستخوش تغییرات شده کاهش مییابد؛ در نتیجه اشخاصی که ثروتشان را به صورت پولی نگه میدارند، به شدّت متضرّر میشوند. در حالی که در آیاتی از قرآن کریم که ذکر شد از بیارزش کردن ظالمانه اموال مردم نهی شده است.
صاحب تفسیر مجمعالبیان (طبرسی، 1412 ق: ج 3 و 4، ص 553) در معنای بخس که در آن آیات بکار رفته است میگوید: بخس یعنی ایجاد کاهش و نقصان در شیء از حدّی که حق آن شیء است. صاحب تفسیرالجامع لاحکام القرآن (قرطبی، 1985 م: ج 7، ص 248) نیز همین معنا را با تفصیل بیشتری آورده است.
علاّمه طباطبایی (1417 ق: ص 191) میفرماید:
حضرت شعیب بعد از آنکه قوم خویش را به توحید که اصل دین است دعوت کرد، به آنها گفت که حق پیمان و کیل را به تمام ادا کنند و از اموال مردم چیزی نکاهند؛ چه اینکه در آن زمان، ایجاد فساد در معاملات بین مردم رایج و شایع بود؛ آنگاه آنها را دعوت کرد به اینکه در زمین بعد از آنکه اصلاح شده است، فساد نکنند؛ یعنی خویشتن را از فساد در زمین بر حذر دارند بعد از آنکه آن را به حسب طبعش و به حسب فطرت انسانی اصلاح کرد؛ زیرا انسان میداند که امور زندگی سعادتمند با اصلاح زمین است که تنظیم میشود و افساد فی الارض گرچه به حسب اطلاق، شامل جمیع گناهان اعم از حقوق اللَّه و حقوق الناس هر چه باشد میشود، با نظر به ما قبل آیه و ما بعد آن، مختص به افسادی میشود که سلب امنیت عمومی در اموال و نوامیس و نفوس را شامل است.
با این تفاصیل در مییابیم که حفظ امنیت اقتصادی، مورد اهتمام شارع مقدّس، و عقل سلیم و فطرت پاک انسانی هم گواه بر این مطلب است؛ از این رو، برای حفظ امنیت اقتصادی، خداوند متعالی از عوامل بر هم زنندة آن نهیکرده است. ابتدا از کمفروشی که مورد ابتلای عصر شعیب ? بوده، نهی فرموده؛ آنگاه با یک نهی عمومی هرگونه نقصان ارزشی را ممنوع کردهاند: «و لا تبخسوا النّاس اشیاءهم». اشیا در اینجا به معنای اموال است؛ یعنی از اموال مردم چیزی نکاهید. در این آیات از هر چه سبب از ارزش انداختن ظالمانه اموال مردم میشود، نهی شده است.
از جمله چیزهایی که مال شمرده میشود، «پول» است؛ بلکه بخش قابل توجّهی از اموال مردم به صورت پول است (حسن، 1999: ص278 دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1374: ص24).
بلکه اموال دیگر در اهمیّت با پول قابل قیاس نیستند؛ دولت موظّف است به سبب حفظ مصالح بندگان، ارزش پول را (البتّه در حدّ معقول) ثابت نگه دارد.
ب. توزیع درآمد و کاهش ارزش پول
در این قسمت با توجّه به وظایف حاکم اسلامی، پدیدة کاهش ارزش پول و اثر منفی آن بر توزیع درآمد و ناعادلانه شدن آن را بررسی میکنیم.
مطابق روایات حاکم اسلامی حافظ جان، مال و نوامیس مسلمانان است و باید با آنان به عدالت رفتار کند.
یک. عبداللَّه بن مسعود از رسول نقل میکند که حضرت فرمود: حرمة مالالمسلم کحرمة دمه. احترام مال مسلمان، مانند احترام خون او است (کلینی، 1363: کتابالحج، باب 158).
دو. ورام بن ابیفراس از پیامبر اکرم? روایت میکند که فرمود: کلّکم راع و کلکم مسئول عن رعیته فالامیر علیالناس راع و هو مسئول عن رعیته (مجموعه ورام، بی تا: ص14).
آگاه باشید که تمام شما حافظ و نگهبان یکدیگرید و همه مسؤول افراد زیر نظر خود هستید؛
پس امیر و فرمانروای مردم در برابر ایشان مسؤول است.
سه. اباحمزه از امام باقرu? در مورد حقّ امام بر مردم و حقّ مردم بر امام چنین نقل میکند: از امام باقرu? پرسیدم که حقّ امام بر مردم چیست. حضرت فرمود: حق امام بر مردم این است که به او گوش فرا دهند و در اطاعتش باشند؛ آنگاه گفتم: پس حقّ مردم بر امام چیست؟ فرمود: آن است که میان مردم بهطور مساوی تقسیم، و با همه به عدالت رفتار کند (کلینی، 1363: ج 1،
ص405).
چهار. امام خمینی در همین باره میگوید:
حکومت اسلامی مانند هیچیک از انواع طرز حکومتهای موجود نیست؛ مثلاً استبدادی نیست که رئیس دولت، مستبد و خودرأی باشد؛ مال و جان مردم را به بازی بگیرد و در آن به دلخواه دخل و تصرّف کند؛ هرکس را ارادهاش تعلّق گرفت بکشد و هرکس را خواست انعام کند و به هر که خواست قول بدهد و اموال و املاک ملّت را به این و آن ببخشد. رسول اکرم و حضرت امیرالمؤمنینu و سایر خلفا چنین اختیاراتی نداشتند (خمینی، 1360: ص52).
پس حاکم اسلامی حافظ امنیت اقتصادی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی جامعه است؛ میان مردم طبق قوانین الاهی و موازین شرع به عدل و داد حکم میراند؛ حقّ هیچ کس را ضایع نمیکند؛ به هیچ کس بیجهت احسان نمیکند و تعادل و توازن ثروت را میان مردم برقرار میسازد؛ پس او سیاستی اتّخاذ نخواهد کرد که پولهای مردم از ارزش
بیفتد و تورّم لجام گسیخته در جامعه فراگیر شود و توزیع درآمد به نفع سرمایهداران و به ضرر فقیران به شدّت تغییر کند و آنچه را تاکنون طرح کردیم، براساس احکام اوّلیه بوده است؛ امّا موارد و مصالحی پیش میآید که ایجاب میکند حاکم اسلامی از احکام
اوّلیه عدول کند. موارد عدول، حدود و شرایط آن در بخش سوم بررسی و ارزیابی خواهد شد.
بخش سوم: دولت اسلامی و مسؤولیتهای آن
أ. مسؤولیت حفظ اصل نظام
اسلام، دین جامع است. هم مصلحت فرد و هم مصلحت جامعه را میبیند و گاه که مقتضی باشد، مصلحت فرد را فدای مصلحت جامعه میکند. هم برای فرد و هم برای اجتماع برنامه دارد و نظام و سیاست و اقتصاد. و حکومت را برای رسیدن افراد جامعه به اهداف متعالی اسلام مورد اهتمام قرار میدهد.
حفظ نظام و حاکمیت سیاسی اسلامی از مهمترین هدفهایی است که حاکم اسلامی در تمام سیاستهایش تعقیب میکند.
اهداف دیگر اقتصاد اسلامی، همچون رفع فقر، ایجاد رفاه عمومی و رشد و... باید در چارچوب اهداف مهمتر مانند حاکمیت سیاسی اسلام، تحکیم ارزشهای اخلاقی و ایجاد عدالت اجتماعی در نظر گرفته شوند؛ یعنی در صورتی آن اهداف باید تعقیب شوند که به حاکمیت سیاسی اسلام و مانند آن لطمه وارد نشود.
چنانکه پیامبر اکرم محاصره در شعب ابیطالب را بر تسلیمشدن در برابر کافران ترجیح داد، جهاد با مال و جان و دفاع از اسلام و مسلمانان در مقابل کفر و تجاوز به همین منظور است؛ بنابراین، رفاه و رشد باید با رعایت ارزشهای اخلاقی، عدالت اجتماعی و حاکمیت سیاسی اسلام پدید آید.
در مقام مقایسه بین این اهداف عالی، حاکمیت سیاسی اسلام از همه بالاتر است؛ بهگونهای که در صورت ضرورت حتی باید عدالت اجتماعی را فدا کرد تا مسلمانان زیر سلطه بیگانگان نروند؛ زیرا با از بین رفتن حاکمیت سیاسی اسلام، هیچ یک از اهداف دیگر به خوبی تحقّق نخواهد یافت؛ ولی با بقای حاکمیت، زمینة تحقّق شایستة اهداف مربوط نیز فراهم میشود؛ پس هنگامی که حاکمیت سیاسی اسلام به خطر میافتد، لازم است با تمام قوا و با جان و مال برای حفظ آن قیام کنیم؛ زیرا خداوند به جهاد با مال و جان دستور داده است.
إنفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیلاللَّه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون (توبه
(9): 41).
سبکبار و گرانبار ]برای جهاد[ بیرون روید و با مالها و جانهای خویش در راه خدا جهاد کنید که این برای شما بهتر است، اگر میدانستید.
در این وضعیت اگر حاکم اسلام نتواند از راههای معمول و در فرصت کم، برای حفظ نظام، تأمین مالی کند میتواند طبق مصلحت نظام به استقراض از بانک مرکزی به هر نحو که صلاح میداند اقدام کند. همانگونه که روشناست، این کار در جامعه تورّم و گاه تورّمهای بسیار شدید پدید میآورد، که از آن به مالیات پنهان تعبیر میکنند؛ امّا ازآنجا که ولیّ امر مسلمانان حق دارد برای ادارة جامعه مالیات وضع کند میتواند این نوع سیاست را نیز اتخاذ کند؛ زیرا طبق آیة شریفه:
النّبی أولی بالمؤمنین انفسهم (احزاب (33): 1)
پیامبری که به جانهای مؤمنان اولیا است؛ به اموال آنها اَوْلاتر است. این اولویت به سِمَت زعامت نبی و ولیّ برمیگردد؛ یعنی جزو وظایف حکومتی شمرده میشود.
در مسأله مصلحت نظام، امام خمینی، در نامهای مینویسد:
آنچه که در حفظ نظام اسلامی دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام میشود و آنچه که ضرورت دارد که ترک آن یا فعل آن مستلزم فساد است و آنچه که فعل یا ترک آن مستلزم حرج است، پس از تصویب موضوع به وسیلة اکثریت وکلای مجلس شورای اسلامی با تصریح به موقّت بودن آن، مادام که موضوع محقّق است، پس از رفع موضوع خود به خود لغو میشود، مجازند در تصویب و اجرای آن و... (وزارت ارشاد، 1361: ج 15، 188).
امام خمینی (همان: ج 10، 138)، حتّی در مسألهای پایینتر از حفظ نظام هم حاکم را مجاز در مصادرة بخشی از اموال میداند. وی در این زمینه قائل است به اینکه دولت اسلام برای حفظ توازن اقتصادی و جلوگیری از طبقاتی شدن جامعه میتواند در کنار مالیاتهای ثابت چون زکات، خمس و... به وضع مالیات تصاعدی یا حتی مصادره بخشی از اموال اقدام کند. حضرت امام در اینباره میفرماید:
مالکیت را در عین حال که شارع مقدّس محترم شمرده است، لکن ولیّ امر میتواند همین مالکیت محدود که ببیند خلاف صلاح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت را محدودش کند به یک حد معیّن و با حکم فقیه از او مصادره میشود.
آنچه از سخنان حضرت امام، درامر ضرورت و مصلحت نظام استفاده میشود، این است که مصلحت موقّت بوده و تا هنگامی است که موضوع مصلحت محقّق است؛ پس اگر موضوع مصلحت از بین رفت یا مصلحت به مفسده تبدیل شد، حکم منتفی است.
ب. مسؤولیت رشد اقتصادی نظام
پرسشی که باید به آن پاسخ داده شود، این است که آیا برنامة رشد هم داخل مصلحت نظام است تا حاکم اسلامی بتواند به هدف رشد از سیاست پولی انبساطی که تورّمزا بوده، سبب کاهش ارزش پول میشود، بهره گیرد.
برخی مصلحت را بر سه قسم میدانند: مصلحت ضرور، مصلحت حاجی، مصلحت تحسینی.
مرتبهای از مصلحت که حافظ دین، جان، نسل، عقل، مال انسان از تباهی است مصلحت ضرور است.
مصلحت حاجی، مرتبهای است که گرچه بدون آن، امور پیشگفته نابود نمیشوند، با سختی و تنگی همراه هستند؛ برای مثال، مصلحت حاجی دین در این است که افزون بر حفظ اصل دین، بهطور معمول و عادی نیز به حیات خود در قلب مردم و در برپایی مراسم دینی و مانند آن ادامه دهد.
مصلحت تحسینی، یا تزئینی، مرتبة کمال و غایت مطلوب مصالح است؛ برای مثال، با وجود اصل دین و رواج آن، توسعهکمّی و کیفی آن نیز وجود داشته باشد.
حاکم مسلمانان میتواند با رعایت اهمیت و مراتب مصلحت، هر یک از اقسام آن را پایة حکومت قرار بدهد.
یک وقت رشد اقتصادی در مرتبة مصلحت ضرور است؛ زیرا همانگونه که میبینیم، وابستگی سیاسی بسیاری از کشورهای جهان اسلام در اثر وابستگی اقتصادی آنها است؛ حاکم اسلامی باید رشد را به صورت هدف و برنامه راهبردی در سیاست خودش لحاظ بکند.
در عین حال، با توجّه به مطالعة تاریخ گذشته چاپ بیاندازة اسکناس چنین برمیآید که این کار مانند شمشیر دو لبه است که ممکن است برگردد و خود نظام را نابود کند؛ چنانکه در آلمان 1923 این مطلب را به روشنی میبینیم (کتابی، 1368: ص18).
ج. مسؤولیت دولت اسلامی در برابر مردم
پرسش دیگر این است که آیا حاکم اسلامی خسارت ناشی از کاهش ارزش پول را باید جبران کند یا نه.
روشن است که سیاستهای پولی انبساطی به دنبال خود، تورّمهای مزمن و دامنهداری را ایجاد میکند. بازندگان اصلی این سیاست قشرهایی هستند که حقوق ثابت و نیمهثابت دارند و حقوق و دستمزدشان به همراه سطحعمومی قیمتها رشد نمیکند. به دو دلیلی که بیان میشود، حاکم اسلامی موظّف است حقوقها و دستمزدها را ترمیم بکند.
اوّلاً حاکم اسلامی به عدل و داد حکم میراند؛ زیرا طبق فرمودة امام باقرu حق مردم بر والی این استکه «یقسم بالسویة و یعدل فیالرعیه». حال اگر این روش تأمین مالی را نوعی اخذ مالیات بدانیم، چنانکه کارشناسان اقتصادی (فریدمن، 1375: ص 29) بدان اذعان دارند و از آن به مالیات پنهان تعبیر میکنند بنابراین عدالت اسلامی حکم میکند که از درآمدهای بالا مالیات کافی گرفته و خسارت این جبران شود.
در روایتی (حرعاملی، بیتا: ج 11، 116) از امام صادقu آمده است:
ما اوسع العدل، ثم قال: انّالناس یستغنون اذا عدل بینهم. عدل چقدر گسترده است؛ سپس فرمودند: به تحقیق هرگاه میان مردم عدالت اجرا شود، بینیاز میشوند.
ثانیاً با توجّه به مطالبی که پیرامون مصالح نظام آمده، این مطلب متفقٌ علیه است که حکم شامل هر چیزی میشود که در دایرة مصلحت باشد؛ برای مثال، در ایجاد خیابان عریض، مصلحت در خراب کردن خانههای مردم است نه اینکه ارزش اموال و خانههای تخریب شدة آنها را ندهیم. بله، هرگاه تصرّف در اموال، داخل در دایرة مصلحت باشد،حاکم اسلامی میتواند تصرّف کند؛ چنانکه در مسألة مصادره اموال از امام خمینی?؛ فتوایی را نقل کردیم؛ پسمصلحت به همان دایرة مصلحتی خودش محدود و محصور است. در اتّخاذ سیاست پولی انبساطی صرفاً افزایش حجم پول داخل در دایره مصلحت نظام قرار دارد؛ امّا خسارتی را که از اتخاذ و عمل به این سیاست بر روی طبقات کمدرآمد و حقوقبگیر وارد میآید، خارج از دایره مصلحت نظام است؛ پس اینگونه خسارت باید به نحو مقتضیجبران شود.
استاد شهید مرتضی مطهری (مطهری، 1370: ج 2، ص84) در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، میگوید:
... به هر حال، تزاحم یعنی باب جنگ مصلحتهای جامعه. در اینجا یک فقیه میتواند فتوا بدهد که از یک حکم به خاطر حکم دیگر عملاً دست بردارند و این نسخ نیست. زمانی ]میخواستند[ این خیابانی را که در قم از کنار ابنبابویه میگذرد و تا پایین شهر و مسجد جمعه میرود ]احداث کنند[ از مرحوم آقای بروجردی سؤال کردند که این کار را بکنیم یا نه. چون آن زمان بدون اجازة ایشان اینجور کارها صورت نمیگرفت.
]ایشان[ گفتند: اگر مسجد خراب میشود، مانعی ندارد. اینکار را انجام بدهید و پول مالکها را هم بدهید.
امام خمینی، (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1371: ص170) در همین رابطه میفرماید: حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند، و پول منزل را به صاحبش رد کند.
از مضمون این دو فتوا چنین برمیآید که دایره مصلحت به همان خراب کردن خانهها است؛ پس ارزش و قیمت اموال و خانههای تخریب شده باید به صاحبان آنها رد شود.
در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که هرگاه برای رسیدن به رشد به کسر بودجه متوسّل شویم و برای تأمین آن به استقراض از بانک مرکزی رو بیاوریم یا از حقّ انتشار پول بیاندازه استفاده کنیم، گرچه برای ترمیم حقوقها و دستمزدها روش سیاست هماهنگی پرداختها به کار رود، این سیاست آثار و لوازمی به دنبال دارد که شرع به آن آثار و لوازم ملتزم نیست.
نتیجة این سیاست تورّم، و کاهش ارزش پول بوده، سبب توزیع ناعادلانة درآمد و تمرکز ثروت در دست عدّه معدودی از افراد جامعه میشود. این امر، شدید شدن فاصلة طبقاتی در جامعه را در پی دارد؛ حال آنکه سیاستهای اقتصادی حاکم اسلامی باید در جهت تعدیل و توازن ثروت باشد، نه تمرکز ثروت و طبقاتی شدن جامعه. (حشر (59): 8).
خلاصه و نتیجه
استفاده بیرویّه از روش استقراض از بانک مرکزی (به هر دلیل) بدون تردید به تورّمهای شدید میانجامد وتورّم:
اوّلاً باعث توزیع ناعادلانه درآمد و پایمال شدن حقوق قشرهای آسیبپذیر جامعه میشود.
ثانیاً وظیفة واحد محاسبه بودن پول مخدوش میشود.
ثالثاً مسئولیت حفظ و ذخیرة ارزش بودن پول نامطمئن خواهد شد.
از آنجا که دولت اسلامی مجری عدالت در جامعه است، سیاستی اتّخاذ نخواهد کرد که باعث توزیع ناعادلانة درآمد و پایمال شدن حقوق قشرهای آسیبپذیر جامعه شود؛ افزون بر اینکه قرآن از تخلّف و مخدوش کردن مقیاسهای سنجش متداول و متعارفجامعه به شدّت نهی کرده، و پول از جمله مقیاسهای سنجش و مهمترین آن در جایگاه محاسبة ارزش اموال مردم است. در برخی دیگر از آیات قرآن کریم بیارزش کردن اموال مردم، نهی شده است و پول از جمله مهمترین اموال مردم است و در صورت تشخیص مصلحت ضرور حفظ اصل نظام یا رشد اقتصادی آن با شرط موقّت بودن و به اندازة مصلحت میتوان از روش مذکور استفاده کرد با این شرط که دولت بهدنبال آن، سیاست هماهنگی پرداختها را اجرا کند.
توصیه
أ. استقلال بانک مرکزی از قوّة مجریه میتواند راهکار خوبی برای حفظ ارزش پول باشد.
ب. مرجع تشخیص مصلحت ضرور خارج از قوّه مجریه و در مجموعه نظام باشد.
ج. برای تأمین مالی کسر بودجه بهتر است از روشهای دیگر تأمین مالی استفاده شود.
منابع و مآخذ
منابع فارسی
1. ابراهیمینژاد، مهدی و فرجوند، اسفندیار، بودجه از تنظیم تا کنترل، تهران، سمت، 1382 ش.
2. توسّلی، محمداسماعیل، نقد و بررسی نظریات برخی از اندیشمندان اسلامی پیرامون
ماهیت پول، ارائه شده در سومین نشست تخصصی محققان اقتصاد اسلامی، دانشگاه اصفهان، 1382 ش.
3. جلال نائینی، سیداحمدرضا ، بررسی روند تورّم و سیاستهای پولی، ارزی و اعتباری، در: اقتصادایران، تدوین و تنظیم مسعود نیلی، تهران، مؤسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه، 1376 ش.
4. خمینی، روحاللَّه الموسوی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، امیرکبیر، 1360 ش.
5. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، 1371 ش.
6. ــــــــــــــــ ، پول در اقتصاد اسلامی، تهران، سمت، 1374 ش.
7. زمانی فراهانی، مجتبی، پول، ارز و بانکداری، تهران، نشر ترمه، 1378 ش.
8. صرّامی، سیفاللَّه، «احکام حکومتی و مصلحت نظام»، فصلنامه راهبرد، شماره 4، 1374 ش.
9. ضیایی، منوچهر، مجموعه قوانین پولی و بانکی و سایر قوانین مربوط (از سال 1285 تا سال1370)، تهران، مؤسسه تحقیقات پولی و بانکی، 1368 ش.
10. طبیبیان، محمد و سوری، داوود، بررسی تحولات متغیرهای کلان اقتصادی کشور، در:
اقتصاد ایران، تدوین و تنظیم مسعود نیلی، تهران، مؤسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه، 1376 ش.
11. فرزیب، علیرضا، بودجهریزی دولتی در ایران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1378 ش.
12. فریدمن، میلتون ، اقتصاد مکتب پولی، مهدی تقوی، و حسن مدرکیان، تهران، مرکز آموزشمدیریت دولتی، 1375 ش.
13. قرشی، سیدعلیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1371 ش.
14. قرهباغیان، مرتضی، اقتصاد رشد و توسعه، تهران، نشر نی، ج2، 1373 ش.
15. کتابی، احمد، تورّم علل و آثار و راههای مقابله با آن، تهران، اقبال، 1368 ش.
16. کمیجانی، اکبر و بیدآباد، بیژن، تبیین پولی تورّم در اقتصاد ایران و امکانپذیری حصول اهداف برنامهپنجساله اوّل توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، وزارت امور اقتصادی و دارایی،معاونت امور اقتصادی، 1369 ش.
17. سیاستهای پولی مناسب جهت تثبیت فعّالیتهای اقتصادی درایران، طرح تحقیقاتی مرحلة اوّل، وزارت اقتصادی و دارایی، معاونت امور اقتصادی، 1370 ش.
18. سیاستهای پولی و ارزی مناسب جهتتثبیت فعالیتهای اقتصادیدر ایران، طرح تحقیقاتی مرحله دوم، وزارت اقتصادی و دارایی، معاونت امور اقتصادی، 1371 ش.
19. کمیجانی، اکبر و علوی، سیدمحمود، اثر متقابل رشد و تورم در ایران، نهمین کنفرانس سیاستهای پولی و ارزی، تهران، مؤسسه تحقیقات پولی و بانکی، 1378 ش.
20. اثر متقابل رشد و تورّم در ایران: یک تحلیل اقتصادسنجی باتأکید بر علل تورّم و منابع رشد، نهمین کنفرانس سیاستهای پولی و ارزی، تهران، مؤسسه تحقیقات پولی و بانکی، 1378 ش.
21. میشکین، فردریک، بانکداری مرکزی در جامعه مردمسالاری، در: چهار مقاله پیرامون بانکداری مرکزی، دکتر علی حسنزاده و نسرین ارضروم چیلر ـ تهران، پژوهشکده پولی و بانکی، 1382 ش.
22. نیلی، مسعود، «بررسی آثار افزایش حجم پول بر نظام اقتصادی کشور در دو دهه اخیر»، فصلنامه برنامهو توسعه، شماره نهم، تهران، 1366 ش.
23. وزارت ارشاد اسلامی، صحیفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1361 ش.
منابع عربی
1. ابنالنووی، المجموع شرحالمهذّب، 6/10، کتابالزکاة، بابالزکاة الذهب والفضّة، بیروت، دارالفکر، بی تا.
2. الحرالعاملی، شیخ محمدحسن، وسائلالشیعه الی تحصیل مسائلالشریعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بیتا.
3. حسن، احمد ، الاوراقالنقدیة فیالاقتصاد الاسلامی، دمشق، دارالفکر، 1999م.
4. شابرا، محمدعمر، نحو نظام نقدی عادل، سیّدمحمدشکر، عمّان، اردن، دارالبشیر النشر والتوزیع، 1992م.
5. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، 1417 ق.
6. طبرسی، شیخ ابوعلی فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن الکریم، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1412 ق.
7. علاّمه حلّی، حسن بن یوسف؛ تذکرةالفقهاء، قم، مؤسّسه آلالبیت لاحیاء التراث، 1374 ش.
8. القرطبی، ابوعبداللَّه محمد بن احمد الانصاری، الجامع لاحکامالقرآن، بیروت، دار احیاءالتراثالعربی، 1985م.
9. القیسی، اعاد حمّود، حمود، المالیة العامّة والتشریع الضریبی، عمّان، اردن، مکتبة دارالثقافة النشر والتوزیع، بیتا.
10. الکلینی الرازی، ابوجعفر محمد بن یعقوب اسحاق ، الاصولالکافی، تهران، دارالکتاب الاسلامیة، 1363 ش.
11. مجموعه ورام، تهران، طبع آخوندی، بیتا.
منابع لاتین
1. Anderson, Jame S. E.; Public Policy making, Boston, Houghton Mifflin Company, 1994
2. Dadkhah, Kamran, The In flationary Process of the Iranian Economy, International Journal of Middle East Study, 1985,P 17.
3. Fridman, M. Amonetary fiscal framwork for Economics Stability, American Economic Review 38, June, 1948
4. Fridman, M. The counter, Revolution In Monetary Theory, Institute of Economic Affairs, Paper No 33, London, 1970
5. Ikani, Azizollah, The Dynamics of Inflation in Iran, Netherland, Tilbury university Press, 1987
پی نوشت:
* برای ترجمه آیات از ترجمه فارسی آقای مهدی قمشهای استفاده شده است.
* ر.ک: توسلی، محمد اسماعیل، (1382) نقد و بررسینظریات برخی از اندیشهوران اسلامی دربارة ماهیت پول، و ارائه نظریهای جدید به نام «نظریه طبیعی پول» ارائه شده در سومین نشست تخصّصی محقّقان اقتصاد اسلامی، دانشگاه اصفهان.
** برای مثال ریال در قانون پولی و بانکی ایران مصوب 1351شمسی چنین تعریف شده است: «ریال که واحد پولی ایران است، برابر یکصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده میلیونیم گرم (0108055/0) طلای خالص است که این برابری به پیشنهاد بانک مرکزی و موافقت وزیر دارایی و تأیید هیأت وزیران و تصویب کمیسیونهای مجلس میتواند تغییر کند (ضیایی، 1368: ج 2، 737).
* به گفتة فریدمن (1375: ص29)، انتشار پول اضافه و بدون پشتوانه به وسیلة دولت از همان زمانهای قدیم به وسیلة فرمانروایان کشورها از طریق جایگزینینقره با طلا یا فلزات دیگر رواج داشت و به این وسیله، پایة پول را تغییر میدادند. بعدها پول کاغذی جانشین سکّهها با عیار پایین شد. در این دوران، بانکهای مرکزی با ثبت در دفاتر و با عنوان گمراهکننده «سپرده» دولتها را از همان مزایا با ابعاد بسیار گستردهتری برخوردار کردند. دولتها هم از این پولهای بدون پشتوانه برای تأمین هزینهها یا بازپرداخت وامهای خود استفاده میکنند. وی (Feridman, 1948) در جایدیگر میگوید: تأمین مالی کسر بودجه دولت با انتشار پول جدید سبب کاهش ارزش پول میشود؛ در نتیجه اقتصاد با پدیده تورّم روبهرو خواهدشد.