بررسى فقهى ابزارهاى مالى مشتقه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده کارکرد اوراق مشتقّه در بازار بورس و گسترش آن، سبب لزوم بررسى صحّت و سقم آن از دید فقه اسلامى شده است. قراردادهاى آتى به معامله دین به دین و کالى به کالى و تفاوت آن با بیع کلّى به کلّى ارتباط دارد. قرارداد آتى، صورتهاى گوناگونى دارد و بر اساس پذیرش بطلان برخى از اشکال معامله دین به دین مىتوان صحّت برخى صورتها را اثبات کرد؛ ولى باید بین بازار اولیه و ثانویه تفاوت قائل شد. حقّ اختیار معامله را نمىتوان شبیه قولنامه یا بیمه یا بیع العربون دانست؛ ولى قابلیت تصحیح شرعى را دارد.متن
مقدّمه
بازار بورس، امروزه در بر دارنده یکسرى معاملات گوناگون است که در اقتصاد کشور، آثار فراوانى دارد. خرید و فروش انواع اوراق بهادار، باعث تجهیز پس اندازهاى کشور و نقدینگى بخش خصوصى به منظور تأمین مالى پروژههاى سرمایه گذارى بلند مدّت مىشود. آثار مهم و تعیین کننده بازار بورس سبب گسترش آن در سطح جهان و تحقّق بازارهاى بزرگ بورس در مناطق اروپا و امریکا و خاور دور شده است. امروزه، بازارهاى بورس، نبض اقتصاد جهانى است؛ به گونهاى که کمترین نابسامانى در امور اقتصادى به سرعت، بازارهاى بورس را به تپش وا مىدارد و میلیاردها «دلار»، «یورو» یا «ین» را به ضرر یا به نفع افراد و مؤسّسهها جابهجا مىکند. بازار بورس، نهاد جدیدى است که در دهههاى اخیر رشد بى سابقهاى داشته است و با برخوردارى از تجهیزات الکترونیکى و به کارگیرى سیستمهاى رایانهاى و اینترنتى، هزاران معامله را در اندک زمانى بین افرادى که در نقاط گوناگون جهان به سر مىبرند، انجام مىدهد. کشورهاى اسلامى نیز به تدریج در بازارهاى بورس جهان شرکت کرده، سرمایههاى خود را به خرید سهام، اوراق قرضه و غیر آن اختصاص مىدهند. ورود ابزارهاى جدید براى انجام «مبادلات کالا در زمان آینده با نرخ معیّن» و اهمّیت نفت در قرن بیستم، اوراق مربوط به خرید و فروش نفت را جزو مهمترین اوراق بهادار قرار داده است. بورس اوراق بهادار تهران با پشت سر گذاشتن حوادث انقلاب، کار دوباره خود را پس از جنگ آغاز کرده و به تدریج، با گسترش مبادلههاى سهام و اوراق مشارکت، عرصه عمل خود را در اقتصاد ایران گسترش داده است. لزوم تطابق معاملههاى بازار بورس با قواعد شرعى، اندیشهوران مسلمان را واداشته تا درباره معاملههاى بورس بررسىهایى فقهى را انجام دهند. با توجّه به صحّت معاطات و لزوم آن طبق رأى متأخّران، بحث صحّت خرید و فروش سهام امروزه مسلّم است؛ امّا در بازارهاى بورس جهان، افزون بر سهام عادى و سهام ممتاز انواع اوراق قرضه دولتى و شرکتى، اوراق اختیار خرید و فروش، قراردادهاى تحویل آتى خاص و یکسان در باره کالاهاى اساسى مثل نفت، طلا و غیر آن مبادله مىشود. مقاله حاضر مىکوشد تا اوراق پیشین را تعریف کند؛ سپس مباحث فقهى مربوط به آن را مطرح و صحّت و سقم آن را روشن سازد.
انواع اوراق بهادار
در بازارهاى بورس، اوراق متنوّعى مورد مبادله قرار مىگیرد. براى بررسى آنها تعریف مختصرى از هر یک ارائه مىکنیم.
1. اوراق سهام: بخش مهمّى از مبادلهها در بورس، به خرید و فروش اوراق سهام اختصاص دارد. بر اساس قواعد حقوقى و امکان تأسیس شرکتهاى سهام عام، سهام این گونه مؤسّسهها که نشاندهنده مالکیت بخشى از آن واحد است، در بورس خرید و فروش مىشود. در بازار بورس، کارگزاران متعدّدى به وکالت از سوى خریدار و فروشنده، کارشناسى اساسى را انجام داده، با دریافت حقّ الوکالة، معامله را براى خریدار و فروشنده برقرار مىکنند. صحّت معاملهّ اوراق سهام بر صحّت وکالت در امر خرید و فروش، دارا بودن شرایط بیع صحیح و یا انطباق عقد عرفى صحیح جدید بر معاملههاى سهام متفرّع است. اوراق سهام، انواع متعدّدى مثل سهام عادى و ممتاز دارد. دارندگان اوراق سهام عادى، همگى حقوق و مزایاى یکسانى دارند و قیمت این سهام نیز برابر است؛ ولى دارنده سهام ممتاز در مقایسه با سهام عادى، در دریافت سود، اولویت دارد. هنگام محاسبه و پرداخت سود به دارندگان اوراق سهام، ابتدا دارندگان سهام ممتاز حقوق خود را دریافت مىکنند؛ سپس باقیمانده سود بین دیگر افراد تقسیم مىشود.
شرکتهاى سهامى پس از تسویه مالى و پرداخت حقوق طلبکاران، ابتدا حقوق سهام ممتاز را مىپردازند. حقوق سهام ممتاز، در صورت کسب سود، قابل پرداخت است. بخشى از سود که نسبتى از قیمت سهام است، به آنها پرداخت مىشود و این سود ممکن است تمام آن را در بر گیرد و به صاحبان سهام عادى، سود تعلّق نگیرد. همچنین سهام ممتاز در استیفا و ارزش سهام خود از سرمایههاى شرکت اولویت دارند (عبدالحمید رضوان، 1417 ق: 269 ـ 273).
2. اوراق قرضه: صاحب این اوراق، مقدار ارزش آن را به صادر کننده قرض مىدهد و در مدّت معیّن، بهرهاى به آن تعلّق مىگیرد. اوراق قرضه، انواعى دارد؛ مثل اوراق قرضه دولتى و شرکتهاى خصوصى. اوراق شرکتهاى خصوصى نیز انواع گوناگونى دارد؛ مثل اوراق عادى، اوراق قابل تبدیل به برگه سهام، اوراق با ضمانت شخصى (همان، 290 ـ 300 و صبرى هارون، 1419: 234 ـ 239). حکم اوراق قرضه، حکم قرض ربوى است و از تفاوتهاى آشکار بازار بورس اسلامى با دیگر بازارها، نبود اوراق قرضه در آن است.
3. ابزارهاى مشتقّه (Derivatives Instroments): این ابزارها انواع گوناگونى دارد. ارزش ابزارهاى مشتقه به ارزش و دارایىهاى اساسى دیگر مثل اوراق بهادار، نرخ بهره، کالاهاى اساسى، و شاخص قیمت اوراق بهادار وابسته است.
أ. قراردادهاى آتى خاص (Forward Contracts): در این قرارداد، دو طرف متعهّد مىشوند که در آینده معلوم، معاملهاى را با قیمت معلوم انجام دهند. به علّت نگرانى خریدار و فروشنده از تغییر قیمت کالا در آینده و احتمال کاهش یا افزایش آن، دو طرف متعهّد انجام معامله با قیمت معیّن مىشوند تا ریسک خود را کاهش دهند؛ براى مثال، کشاورز با انعقاد قرارداد، مطمئن است که در شش ماه آینده، بیست تن برنج به قیمت معیّن به خریدار مىفروشد؛ از این رو نگرانى او درباره کاهش قیمت بر طرف مىشود و خریدار با اطمینان از خرید بیست تن برنج به مبلغ معیّن، نگرانى افزایش را نخواهد داشت.
به علّت هزینهبر بودن یافتن طرف معامله پس از گذشت زمان و عدم امکان انتقال قرارداد به شخص ثالث در بازار ثانویه و امکان نکول طرف قرارداد، قراردادهاى دیگرى به نام قراردادهاى آتى یکسان ابداع شد (عصمت پاشا، 1382: 131).
ب. قرارداد آتى یکسان (Futures Contracts)، همان قرارداد آتى خاص استاندارد شده است؛ یعنى مقدار قرارداد، تاریخ سر رسید، کیفیت و مکان تحویل و دیگر موارد در آن براى هر کالا به صورت استاندارد است تا امکان فروش آن در بازار ثانویه پدید آید. براى رفع ریسک نکول معامله، کارگزار بورس از دو طرف ودیعه مناسب أخذ مىکند (همان، 132).
ج. حقّ اختیار معامله (Option Contracts): وجود دو نقیصه در قراردادهاى آتى یکسان باعث شد تا حقّ اختیار معامله ایجاد شود. در قراردادهاى آتى یکسان، قیمت در قرارداد ثابت است و از ریسک تغییرات قیمت جلوگیرى مىکند؛ ولى دو طرف نمىتوانند از تغییرات قیمت در بازار، منفعتى کسب کنند. نقیصه دوم، عدم امکان استفاده آن براى مدیریت بدهىهاى اقتضایى و احتمالى است؛ براى مثال، شرکتى در مناقصه بین المللى شرکت کرده و پرداخت مبلغ قرارداد، به ارز خارجى است. یک ماه بعد، نتیجه مناقصه معلوم مىشود و پس از آن، براى تحویل کالا و گرفتن مبلغ به ارز خارجى، پنج ماه فرصت است؛ بنابراین، در کنار احتمال برنده شدن و رد شدن شرکت در مناقصه، عدم اطمینانى از تغییر نرخ ارز نیز وجود دارد. براى رفع ریسک تغییرات نرخ ارز، قراردادهاى آتى یکسان کارایى ندارد؛ زیرا تعهّد ایجاد مىکند و شخص نمىتواند از تفاوت قیمتها سودى به دست آورد. به منظور مدیریت چنین ریسکهایى، حقّ اختیار معامله ابداع شد. این حق دو نوع است: حقّ اختیار خرید (Call Option)و حقّ اختیار فروش (Put Option). فروشنده حق اختیار خرید، این حق را به خریدار مىفروشد تا بتواند دارایى معیّنى را در سررسید معلوم یا پیش از آن، به قیمت معلومى بخرد. این، حقّ است، نه تعهّد، و فروشنده به ازاى فروش این حق، مبلغى را تحت عنوان حقّ شرط از خریدار دریافت مىدارد. در سر رسید حقّ اختیار معامله، چنان چه به صرفه باشد، دارنده اختیار معامله، این حق را اعمال مىکند، و در غیر اینصورت منقضى مىشود. به علّت عدم ایجاد تعهّد، این قراردادها بر قراردادهاى آتى یکسان رجحان دارد و حدّاکثر ضررى که متوجّه خریدار مىشود، همان حقّ شرطى است که هنگام اعمال نکردن حق به فروشنده مىپردازد. حق اختیار فروش نیز مشابه حقّ اختیار خرید است. امروزه این نوع معامله، نقش مهمّى را در مدیریت ریسک به عهده دارد. شرکت کننده در مناقصه، به علّت احتمال برنده شدن در مناقصه و جهت جلوگیرى از ریسک تغییر قیمت ارز، حقّ اختیار فروش شش ماهه ارز خارجى به مبلغ قرارداد را مىخرد. اگر شرکت در مناقصه برنده نشود، فقط حقّ شرط را ضرر مىکند و چنان چه برنده شود، اگر به نفع او بود مىتواند این حق را اعمال کند؛ یعنى اگر قیمت ارز هنگام سررسید بیش از قیمتى باشد که در حقّ اختیار معامله معلوم شده، شرکت، حقّ خود را اعمال نمىکند (همان: 133 ـ 136 و عبدالحمید رضوان، 1417 ق: 347).
نکته قابل توجّه این که ارزش همه انواع ابزارهاى مالى مشتقّه به ارزش دارایىهاى اساسى دیگر مانند اوراق بهادار، کالاهاى اساسى و نرخ بهره، و شاخص قیمتها وابسته است.
دیدگاههاى فقهى درباره ابزارهاى مشتقّه
با توجّه به صحّت معاملههاى اوراق سهام و برخوردارى آن از شرایط صحّت بیع و همچنین حرمت و ربوى بودن اوراق قرضه، عمده مباحث فقهى، به صحّت و عدم صحّت ابزارهاى مشتقه اختصاص مىیابد.
أ. از قراردادهاى آتى خاص و آتى یکسان، چون تفاوت جوهرى ندارند و فقط در امکان فروش در بازار ثانویه و ضمانت اجرا متفاوت هستند، یکجا بحث مىکنیم. عمده اشکال در این نوع، شمول معامله کالى به کالى یا دَیْن به دَیْن بر آن است. طبق دیدگاه فقهى مسلّم، با توجّه به نهى در روایات، معامله کالى به کالى صحیح نیست. معامله کالى به کالى در مقابل معامله نقد، نسیه و سلف قرار دارد. در معامله نقد، ثمن و مثمن بدون مدّت هستند، و در نسیه، ثمن مدّتدار است و در سلف، مثمن مدّتدارد و در کالى به کالى، هر دو طرف مدّتدار هستند (النجفى، 1394 ق: ج 23، ص 98 والموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 17، ص 262).
در برخى تعابیر، بیع کالى به کالى با بیع دین به دین یکسان و باطل دانسته شده است. درباره بطلان بیع دین به دین، روایت و اجماع وجود دارد و فقط در معناى آن اختلاف هست. آیا ثمن و مثمن هر دو باید قبل از بیع دین باشد یا شامل دین به عقد هم مىشود. مورد اوّل مسلّم است (النجفى، 1394 ق: ج 24، ص 334 ـ 346 و 292 ـ 295)؛ بنابراین اگر دو طرف معامله با عقد، مؤجّل شوند، این بیع کالى به کالى، و باطل است. گفته شده: قراردادهاى آتى، از این نوع معامله هستند.
از آنجا که بیع کالى به کالى، بین اهل سنّت نیز باطل است، قراردادهاى آتى بین آنان نیز ممنوع شده است (عبدالحمید رضوان، 1417 ق: 343 ـ 345)؛ البتّه افزون بر اشکال بیع کالى به کالى، دلیلهاى دیگرى نیز براى بطلان آن ذکر کردهاند؛ مثل قصد غیر شرعى، غرر و ضرر یک طرف (صبرى هارون، ص 274). فهیم خان و تقى عثمان نیز به انحراف معاملههاى آتى در بازارهاى بورس از فلسفه اصلى اشاره کرده، آن را وسیلهاى براى کسب سود بورس بازان، نه رفع مشکل صاحبان اصلى مىدانند و از این رو، آن را غیر صحیح مىشمرند (عصمت پاشا، 1382: 139).
ب. حقّ اختیار معامله: درباره حقّ اختیار معامله، مقالههاى اندکى نگاشته شده است؛ ولى مىتوان بر حسب مباحث مطرح شده در کتابهاى بیع، نظر کلّى مربوط به آن را درک کرد. با توجّه به حق بودن مثمن در معامله بر حقّ اختیار خرید و فروش، صحّت این معامله مبتنى است بر اینکه آیا این حق، قابلیت خرید و فروش دارد یا خیر؟ بنا بر پذیرش صدق بیع بر معامله حق و قابلیت انتقال آن به غیر، معامله بر حقّ اختیار معامله، صحیح و نافذ است (المؤمن القمى، 1415 ق: 243). احمد محیى الدین حسن، حقّ اختیار معامله را به دلیل بطلان سررسید بیش از سه روز تحت عنوان خیار شرط و به دلیل سود اضافى خریدارانِ حقّ اختیار معامله، و ظلم بودن آن صحیح نمىداند (عصمت پاشا، 1382: 138). ابوسلیمان، حقّ اختیار معامله را در صورتى صحیح مىداند که تحت عنوان «بیع العربون» قرار گیرد؛ ولى اگر از دارایى اساسى پشتوانه آن خارج شود و فروشنده از فروش حقّ اختیار معامله، درآمدى کسب کند، صحیح نیست (عصمت پاشا، 1382: 138). بیع العربون در فقه اهل سنّت به معاملهاى گفته مىشود که در آن، مقدارى از ثمن به صورت پیش پرداخت خرید کالا مبادله مىشود و پس از انجام معامله، جزو ثمن محاسبه مىشود و اگر معامله انجام نگیرد، فروشنده، مبلغ پیش پرداخت را بر مىدارد و به مشترى بر نمىگردد. اهل سنّت به غیر از حنابله، بیع عربون را صحیح نمىدانند. حنابله حدیث نهى از بیع عربون را ضعیف دانسته، آن را جایز مىدانند (کمال محمد، 1418 ق: 133).
برخى، یگانه مانع حقّ اختیار معامله را غرر مىدانند و به علّت وجود اطّلاعات و استاندارد بودن قراردادهاى جدید در بازارهاى بورس، غرر را منتفى، و معامله را صحیح مىدانند (عصمت پاشا، 1382: ص 138).
نظر سوم در باره صحّت حقّ اختیار معامله، این است که این نوع معامله، شباهت بسیارى به بیمه دارد و با توجّه به صحّت عقد بیمه مىتوان گفت: حقّ اختیار معامله نیز صحیح است و تفاوتهاى اندکى که میان بیمه و آن است، ضررى به صحّت آن نمىزند. تشابه به این دو نوع معامله در این است که بیمه گذار، با پرداخت مبلغى به صورت حقّ بیمه، ریسک ضرر احتمالى را به بیمه گر منقل مىکند و چنانچه ضررى متوجّه او شد، بیمه گر ضرر را رفع مىکند و اگر با ضرر مواجه نشد، گر چه با پرداخت حقّ بیمه، مبلغى به او ضرر وارد مىشود، در ازاى آن، از اطمینان درباره آینده بهرهمند مىشود. در اختیار معامله، اگر در اثر تغییر قیمت، ضررى به شخص وارد شود، با داشتن حقّ اختیار معامله، ضرر را از بین مىبرد و خریدار ضرر را به فروشنده منتقل مىکند و اگر قیمت بدون تغییر بماند یا به نفع او قیمت تغییر کند، مبلغى که براى خرید حق پرداخته، یگانه ضرر وارد بر او است (فطانت و آقاپور، 1380: 175).
نظرّیه چهارم، یکى دانستن اختیار معامله و قولنامه است. قولنامه، نوشتهاى عادى مبنى بر توافق انجام عقد در مورد معیّن است که ضمانت اجرایى تخلّف از آن پرداخت مبلغى به صورت وجه التزام است؛ از این رو با اختیار معامله (برگهاى رسمى حاکى از توافق بر ایجاد عقد در مورد معیّن) که ضمانت اجراى آن، پرداخت حقّ شرط است، شباهت کامل دارد. یگانه تفاوت در این است که در قولنامه، دو طرف به انجام تعهّد خود ملزم هستند؛ ولى پیش بینى مىشود که یکى از دو طرف عهد را نقض کند که در این صورت، وجه التزام به دیگرى داده مىشود؛ ولى در اختیار معامله، خریدار اختیار دارد به تعهّد عمل یا صرف نظر کند و حقّ شرط به طرف دیگر تعلّق گیرد؛ البتّه به علّت اختلاف در ماهیت قولنامه (وعده بیع، شرط ابتدایى، تعهّد آور بودن آن، نظریه مختلط) در بین حقوقدانان و تفاوتهاى اختیار معامله و قولنامه در امورى مثل دو طرفى بودن حقّ شرط در قولنامه و انجام بیع هنگام نوشتن قولنامه و وجود خیار شرط به بیع نمىتوان اختیار معامله را به قولنامه شبیه دانست تا در پناه صحّت آن، حقّ اختیار معامله را تصحیح کرد (نظافت و آقاپور 1380: 176 ـ 196).
نظر احتمالى دیگر این است که اختیار معامله، نوعى بیع است و خریدار اختیار معامله، هنگام خرید، معامله را به صورت قطعى انجام مىدهد؛ ولى تا مدّتى، حقّ فسخ براى خود قرار مىدهد. مشکل این نظر این است که این مطلب بر فرض صحّت فقط در اختیار خرید جارى است که خریدار مبلغ پولى را مىپردازد؛ ولى در باره اختیار فروش صحیح نیست؛ زیرا صاحب اختیار فروش، پول مىپردازد و چگونه امکان دارد بایع ثمن را بپردازد (فطانت و آقاپور، 1380: 195). افزون بر این در اختیار معامله، بحث از شرط حقّ فسخ مطرح نیست.
بررسى صحّت و سقم ابزارهاى مشتقّه
پس از نقل نظریات و دیدگاههاى گوناگون درباره ابزارهاى مشتقّه، در ادامه، صحّت و سقم آن را بررسى مىکنیم.
أ. انواع قراردادهاى آتى
صحّت و سقم این نوع قراردادها بر بحث از معامله کالى به کالى و دین به دین مبتنى است. این معاملهها را توضیح داده، شمول آن را بر قراردادهاى آتى بررسى مىکنیم.
در فقه، بر اساس یکى از انواع تقسیمها، چهار نوع بیع وجود دارد: 1. بیع نقدى؛ 2. بیع نسیه؛ 3. بیع سلف؛ 4. بیع کالى به کالى. در بیع نقدى، ثمن و مثمن مورد معامله، مدّتدار نیستند. در بیع نسیه، ثمن مدّتدار است. در سلف، مثمن مدّتدار است، و در کالى به کالى، هر دو مدّتدار هستند.
در اینجا نکاتى قابل توجّه است:
اوّل. هر معامله دو مرحله دارد: مرحله ذات معامله و مرحله اداى ثمن و مثمن. اگر در مرحله ذات معامله، مدّت در یک طرف یا هر دو طرف مطرح شود، معامله نقدى نیست؛ ولى تأخیر در مرحله ادا و تسلیم ثمن یا مثمن یا هر دو، به نقدى بودن معامله ضررى نمىزند.
دوم. در بیع نقدى ممکن است دو طرف مشخّص باشند و ممکن است یک طرف یا هر دو به صورت کلّى باشند. اگر خصوصیات ثمن و مثمن، قابلیت انطباق بر افراد متعدّد داشته باشد، طرف معامله کلّى است؛ ولى کلّى بودن آن با نقدى بودن منافات ندارد؛ زیرا مدّت در ذات معامله قرار نگرفته است. اگر طرف معامله کلّى باشد، به صورت دین حال (نقدى) در مىآید. در نسیه، ثمن به دین مدّتدار تبدیل مىشود و در سلف، مثمن، مدّتدار است. در کالى به کالى هر دو طرف دین مؤجّل مىشوند.
سوم. طبق روایات و اقوال فقیهان، بیع دین به دین صحیح نیست؛ امّا آنچه بهطور مسلّم مشمول بیع دین به دین مىشود، موردى است که ثمن و مثمن قبل از معامله به صورت دین باشند (چه هر دو دین حال باشند یا مؤجّل و یا یکى مؤجّل و دیگرى حال)، و اگر ثمن و مثمن هر دو به سبب معامله به صورت دین مدّتدار در آیند، مشهور فقیهان، آن را باطل مىدانند؛ ولى در صحّت معامله ـ اگر ثمن و مثمن به صورت دین حال باشند ـ مشکلى نیست (النجفى، 1394: ج 24، ص 347 و الموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 17، ص 262و ج 21، ص 19، ج 18، ص 30 و 31). به بیان دیگر، بیع دین به دین صورتهاى گوناگونى دارد و طبق برخى حالات، تعداد آن به 46 صورت مىرسد؛ زیرا مبیع و ثمن ممکن است به یکى از صورتهاى ذیل باشد: دین سابق مؤجّل فعلى، دین سابق مؤجّل و حالّ فعلى، دین سابق حالّ، دین مؤجّل لاحق و بر حسب اینکه مبیع به مدیون یا غیر آن فروخته شود، صورتهاى چهل و ششگانه تحقّق مىیابد (الموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 21، ص 19). برخى از مهمترین صورتها چنین است: 1. هر دو طرف معامله، دین مؤجّل فعلى باشند؛ 2. هر دو طرف، دین مؤجّل لا حق (بالعقد) باشند؛ 3. بیع دین حالّ به دین مؤجّل حال؛ 4. بیع دین مؤجّل حالّ به کلّى حالّ؛ 5. بیع دین مؤجّل حالّ، به دین مؤجّل حالّ. در صورت اوّل و دوم، نقل اجماع بر بطلان است. در مورد سوم در صحّت و بطلان آن، بین فقیهان اختلاف وجود دارد. مورد چهارم صحیح، و مورد پنجم هم اختلافى است (الحسینى العاملى، ج 5، ص 28 ـ 30 و الموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 17، ص 262؛ الموسوى الخوئى، 1419 ق: ج 2، ص 173؛ الصدر، 1400 ق: ج 2، ص 189).
یکى از عقودى که به قراردادهاى آتى شباهت تام دارد، عقد التورید یا عقد مرکّب است. مضمون آن این است که بر واردات کالا یا مواد معیّنى در تاریخ معیّن در ازاى ثمن معیّن که به صورت اقساط پرداخت مىشود، معامله انعقاد مىیابد؛ براى مثال هر ماه یک میلیون بشکه نفت در بندر به قیمت معّین تحویل دهد. این معامله در واقع مرکّب از چند معامله مؤجّل به مؤجّل است.
برخى از محقّقان در ردّ ادلّه بطلان معامله دین به دین یا کالى به کالى کوشیده و روایات را به علّت ضعف سند ردّ کرداند. آنان اجماع را مدرکى دانسته، دلیل بطلان را تام نمىشمرند و با توجّه به صحّت آن بین عُقلا، آن را مشمول ادّلّه عامّه دانسته، معامله را صحیح مىدانند (الجواهرى، ج 2، ص 98 ـ 101؛ الفیاض، 1418 ق: ص 261 و 233 و 197).
چهارم. اگر معامله به صورت نقدى منعقد شود، دو طرف معامله مىتوانند توافق کنند که تسلیم عوض و معوّض، پس از مدّتى واقع شود (الموسوى الخمینى، 1410 ق: 1421 ق، ج 1، ص 507). چنانچه عوض و معوّض، شخصى باشند، مال هر کس نزد دیگرى مىماند و اگر کلّى باشد، دین بر عهده و ذمّه مىماند. پرسش این است که در این مورد، آیا معامله کلّى به کلّى با شرط تأخیر تسلیم، به معامله دین به دین تبدیل مىشود یا نه. صاحب جواهر از شهید اوّل نقل کرده که اگر ثمن و مثمن، کلّى فى الذّمة باشد، معامله کالى به کالى مىشود (النجفى، 1394 ق: ج 23، ص 147)؛ امّا همانطور که صاحب جواهر فرموده، اشکال در موردى مسلّم است که دین یا قبل از معامله به صورت دین بوده یا با عقد، دین مىشود (النجفى، 1394 ق: ج 24، ص 295)؛ ولى اگر معامله به صورت کلّى باشد، معامله مصداق بیع دین به دین یا کالى به کالى نیست. حال چنانچه اشتراط تأخیر تسلیم در ضمن همان معامله اوّل باشد ـ از آن جا که شرط عقد خارج از ذات عقد بوده گرچه وابسته به آن است ـ باعث مىشود دو طرف معامله به صورت دین بالعقد درآید و معامله باطل باشد؛ ولى اگر اشتراط تأخیر در تسلیم در عقد، جداگانه یا به صورت مصالحه باشد، معامله اوّل از صورت واقع شده خارج نمىشود و همچنان به صورت بیع کلّى به کلّى باقى مىماند.
پنجم. یکى از مهمترین فواید اوراق بهادار، امکان فروش در بازار ثانویه است. بازارى که در آن، معامله اصلى بین دو طرف واقع مىشود، بازار اوّلیه است و بازارى که اوراق دست به دست مىشود و معامله جدید بر آن قرار مىگیرد، بازار ثانویه است. اگر معامله در بازار ثانویه تحقّق نیابد، روند جریان معاملهها و سیّال بودن جریان پولى با کندى مواجه مىشود. همانطور که پیشتر بیان شد، به علّت امکان خرید و فروش در بازار ثانویه، قراردادهاى آتى خاص استاندارد شد؛ یعنى مقدار قرارداد، تاریخ سر رسید، کیفیت و مکان تحویل بر هر کالا استاندارد شد تا امکان خرید و فروش آن در بازارهاى ثانویه فراهم آید. با این عمل، قابلیت نقدینگى قراردادها افزایش یافت و استقبال براى خرید آن زیاد شد.
بر این اساس اگر قرارداد آتى در بازار اولیه به فروش برسد، ولى خرید و فروش آن در بازار ثانویه از بین برود، عملاً جایگاه خود را از دست مىدهد؛ بنابراین در باره صحّت معاملات قرارداد آتى افزون بر خرید و فروش اوّلیه باید در مورد بازار ثانویه، امکان سنجى فقهى صورت گیرد.
نتیجهگیرى در مورد قراردادهاى آتى
با توجّه به مطالب گذشته مىتوان حالتهاى گوناگونى را در باره این قراردادها مطرح کرد.
1. اگر قرارداد آتى، خرید و فروش نباشد؛ بلکه مقاوله و تعهّد به انجام معامله در زمان معیّن باشد به این معنا که هر دو متعهّد مىشوند در تاریخ معیّن، با نرخ معیّن، کالایى را مورد خرید و فروش قرار دهند، بیع هنگام ردّ و بدل شدن ثمن و مثمن رخ مىدهد و پیش از آن فقط تعهّد به انجام معامله است. در این صورت اگر عمل به شرط ابتدایى لازم باشد، این تعهّد الزام آور بوده، در زمان خاص مبادله باید صورت گیرد و اگر شرط ابتدایى الزام را در پى نداشته باشد مىتوان شرط را ضمن معامله دیگرى قرارداد تا الزام به معامله ایجاد شود؛ البتّه این تعهّد در بازار اوّلیه شکل مىگیرد و نوع مبادله ثانوى بر آن در بازار ثانوى، بر ارزش مالى داشتن این تعهد یا امتیاز خرید مبتنى است. با استاندارد کردن قرارداد، شخص مىتواند حقّ خرید خود را در آینده به دیگرى منتقل کند.
خریدار در بازار ثانوى امکان خرید کالاى خاص را در زمان آینده به خود اختصاص مىدهد و حقّ خریدار اوّل را مىخرد و از نظر عُقلا، این حق، قابلیت معاوضه را دارد. در این حالت، هنوز مبادلهاى بین خریدار و فروشنده در بازار اوّلیه رخ نمىدهد و فقط حقّ خریدى شکل مىگیرد؛ حقّ و امتیازى که این امکان مبادله در بازار ثانونى دارد؛ بنابراین در این حالت، خرید و فروش قرارداد آتى از نظر فقهى صحیح است.
2. اگر قرارداد آتى، خرید و فروش باشد از آنجا که دو طرف آن مدّتدار است و با عقد، دین تحقّق مىیابد، با توجّه به رأى بیشتر فقیهان مبنى بر الحاق این نوع معامله به معامله دین به دین و بطلان آن، امکان استفاده از قرارداد آتى، چه در بازار اوّلیه و چه در بازار ثانویه وجود ندارد.
3. اگر بر مبناى برخى نظریات، معاملات دین مؤجّل به عقد را صحیح بدانیم و معامله منهى دین به دین را به موردى که دین، قبل از عقد تحقّق داشته مختص بدانیم مىتوان معاملههاى قرارداد آتى را تصحیح کرد؛ امّا نکته اصلى این است که گرچه معاملههاى قرارداد آتى، در بازار اوّلیه به صورت دین مؤجّل به عقد است، خرید و فروش آن در بازار ثانویه به صورت معامله دین به دین قبل از عقد مىشود و با توجّه به بطلان معامله دین به دین نزد اکثر قریب به اتّفاق فقیهان، راهى براى صحّت آن وجود ندارد؛ بنابراین، تلاش برخى از حقوقدانان براى تصحیح معامله کالى به کالى و تفاوت آن با معامله دین به دین جهت تصحیح معاملههاى قرارداد آتى، مشکل بازارهاى بورس را حل نمىکند؛ گرچه معاملههاى اوّلیه بین دولتها جهت خرید کالا را به شرط عدم فروش آن در بازار ثانونى حل مىکند (ر.ک: سلطانى نژاد، 1375: ص 149 ـ 151).
4. اگر بپذیریم که در قرارداد آتى، دین مؤجّل به عقد مورد معامله قرار نمىگیرد، بلکه کلّى در مقابل کلّى معامله مىشود، ولى به صورت شرط، تسلیم ثمن و مثمن در آینده تحقّق مىیابد، با فرض صحّت این نوع معامله و عدم الحاق آن به بیع مؤجّل به عقد مىتوان معامله قرارداد آتى را در بازار اوّلیه انجام داد؛ ولى خرید و فروش آن در بازار ثانویه باعث تحقّق معامله دین به دین مىشود و از این نظر باطل است. به طور کلّى مىتوان گفت: راه براى صحّت معامله قرارداد آتى در بازار اوّلیه وجود دارد و براى تصحیح آن در بازار ثانویه یا باید معامله دین به دین را تصحیح کرد (الفیاض، 1418 ق: ص 261 و 262) یا قرارداد آتى، عقد نباشد و فقط تعهّد به انجام عقد در زمان آینده باشد.
ب. اوراق اختیار معامله
گفته شد اوراق اختیار معامله، خریدار را در مورد انجام معاملهاى ذى حق مىکند. چند راه براى تصحیح آن بین متخصّصان مطرح شده است: 1. قابلیت معامله بر حقّ خرید و فروش؛ 2. بیع العربون؛ 3. یکى دانستن قولنامه و حقّ اختیار معامله؛ 4. شباهت بیمه و حقّ اختیار معامله؛ 5. بیع بودن آن با حقّ فسخ مدّت دار. در باره شباهت قولنامه و حقّ اختیار معامله توضیح داده، و امکان صحّت آن از این راه نفى شد. مشکلات راه پنجم را هم بیان کردیم. توضیح در باره صحّت و سقم سه راه دیگر در ادامه خواهد آمد.
1. بیع العربون
همانطور که گفتیم، بیع العربون به معناى این است که مشترى، کالایى را مىخرد و مبلغ اندکى به او مىپردازد. اگر مشترى بیع را امضا کرد، مبلغ پرداختى جزئى از ثمن واقع مىشود و اگر امضا نکرد، مبلغ پرداختى به صورت هبه به فروشنده تعلق مىگیرد. در واقع، مشترى فقط خیار دارد. جمهور عالمان اهل سنّت آن را به ادلّه ذیل صحیح نمىدانند:
1. در روایات آمده است که پیامبر از این نوع معامله نهى کرده است؛
2. در این معامله، غرر و خطر واکل مال به باطل وجود دارد؛
3. در این معامله، دو شرط فاسد، یعنى شرط هبه و شرط ردّ بر فرض عدم رضایت وجود دارد؛
4. براى بایع، امرى بدون عوض شرط شده؛
5. این معامله، مثل خیار مجهول است؛ زیرا در مدّت غیرمعلوم امکان برگشت معامله وجود دارد.
احمد بن حنبل بر اساس روایتى از پیامبر که حضرت، معامله عربون را جایز دانسته و روایتى از نافع در باره معامله بین صفوان بن امیّه و عمر، این معامله را تصحیح کرده و روایت نهى پیامبر صلىاللهعلیهوآله را ضعیف دانسته است و با توجّه به تعارض روایات و صحّت عرفى معامله، بیع العربون قابل تصحیح است (الزحیلى، 1405 ق: ج 4، ص 448 ـ 450 و 211؛ ابن قدامه، ج 4، ص 58؛ ابورخیه، 1418 ق: ص 399 ـ 409).
در فقه شیعه فقط ابن الجنید این معامله را صحیح و آن را در جمله شرایط صحیح بیع دانسته و گفته است: اگر مشترى بر بایع شرط کند که اگر ثمن معامله را آورد، معامله واقع مىشود و گر نه عربون (پیش پرداخت) براى بائع در عوض منع از منفعت و تصرّف در کالا باشد، شرط صحیح و لازم الوفا است؛ ولى علاّمه حلّى فرموده است: ملکیت مشترى بر مال باقى است و سبب شرعى بر انتقال نیست و روایتى از امام صادق علیهالسلام رسیده که امیرمؤمنان علیهالسلام فرموده است: بیع عربون جایز نیست، مگر آنکه جزو ثمن قرار گیرد (الحلى، 1415 ق: ج 5، ص 317؛ المجلسى، 1407 ق: ج 19، ص 277)؛ بنابراین، از راه بیع العربون نمىتوان حقّ اختیار معامله را تصحیح کرد.
2. بیمه و حقّ اختیار معامله
انگیزه رو آوردن به بیمه، حفظ اموال و آینده نگرى است. این انگیزه در بسیارى از کارهاى اقتصادى وجود دارد. کسانى که سرمایه پولى خود را به کالا یا اوراق بهادار تبدیل مىکنند، مىخواهند از ضرر احتمالى آینده در امان باشند؛ ولى این کار عقد بیمه نیست؛ بنابر این، مشابهت انگیزه باعث نمىشود دو نوع معامله یکى دانسته شود. اوراق اختیار معامله، براى کاهش ضرر احتمالى آینده ایجاد شده است؛ ولى معامله بر روى حقِّ داشتن انجام خرید یا فروش در آینده واقع مىشود؛ بلکه شخص با این عمل، خود را بیمه مىکند (بیمه به معناى حفظ اموال از نابودى) نه آنکه عقد بیمه را ایجاد مىکند. افزون بر اینکه افراد این معامله را متفاوت با بیمه مىدانند؛ زیرا در بیمه دو طرف ملزم به امورى هستند؛ براى مثال، بیمه گر، پس از حادثه، بر حسب مقدار حقّ بیمه، خسارت وارد شده را جبران مىکند؛ ولى در این مورد زیان دیده یا شخصِ در معرض زیان، به خرید یا فروش اقدام مىکند. حقّ بیمه مستمرا پرداخت مىشود؛ ولى اوراق اختیار معامله، خریدارى مىشود و شخص، حقّ معامله را مىخرد. در بیمه، مقدار زیان، قابلیت تغییر دارد و به همان مقدار زیان جبران مىشود؛ ولى در اینجا فقط امکان خرید یا فروش براى خریدار اوراق وجود دارد.
3. قابلیت معامله بر حقّ اختیار خرید و فروش
تصحیح معامله بر حقّ اختیار معامله به مالیت داشتن حقّ اختیار معامله و قابلیت مثمن واقع شدن حق در بیع و نبود موانع بیع منوط است.
اوّلاً هر کس که دارایى در اختیار دارد، بر آن سلطه دارد و مىتواند به هر کس که بخواهد بفروشد یا با پول خود، از هر کسى که مىخواهد، بخرد. اگر شخصى از این حقّ خود صرف نظر کند، خود را محدود کرده و از برخى منافع آن محروم مىشود. از آنجا که اعمال این حق براى فرد، منافع مالى مستقیم دارد، محروم شدن از اعمال این حق، قابلیت معامله دارد و عرف، این حق و امثال آن را از نمونههاى حقوق مالى مىدانند؛ براى مثال، در روایاتى، حقّ انحصارى فروش، از حقوق مالى داراى ارزش تلقّى شده است و به همان سبب از امامان سؤال شده: آیا وجود چنین حقّى سبب ربوى شدن معامله مىشود؟ جمیل بن دراج به امام صادق علیهالسلام مىگوید: با برخى از مردم عراق در تماس هستیم و به آنها قرض مىدهیم و آنها غّلات خود را براى ما مىفرستند و با گرفتن اجرت، براى آنها مىفروشیم و نفعى مىبریم. حضرت فرمود: اشکالى ندارد. راوى مىگوید: گویا جمیل گفت: اگر غلاّت خود را براى ما نفرستند، ما به آنها قرض نمىدهیم. حضرت فرمود: اشکالى ندارد (الحر العاملى، 1983: ج 13، ص 106، ح 12). چند روایت دیگر هم وارد شده است (همان، ص 105، ح 9/10).
ثانیا حق، قابلیت معامله دارد؛ زیرا حق، امر اعتبارى است و به نظر عرف، این حق، قابلیت انتقال به غیر را دارد و شاهد آن، رواج عُقلایى این معاملهها در بورس است و از نظر شرعى هم دلیلى بر منع انتقال آن وجود ندارد؛ زیرا پس از قبول انتقال نزد عرف اگر در انتقال شرعى آن شک داشته باشیم، به عمومات مراجعه مىکنیم (الایروانى، 1421 ق: 22؛ الموسوى الخمینى، 1410 ق، ج 1، ص 29 و 30 و المومن القمى، ص 240).
ثالثا نزد عرف این معامله بیع است و حق مىتواند مبیع قرار گیرد و منع شرعى هم بر این قرار ندارد (الموسوى الخمینى، 1410 ق، ج 1، ص 32).
رابعا غرر هم در معامله وجود ندارد؛ زیرا جهل به مفاد معامله و وضعیت آن و ثمن و مثمن وجود ندارد؛ بنابراین، حقّ اختیار معامله قابلیت مبادله در بازار اولیه را دارد و ثمن در مقابل حق قرار مىگیرد و اگر قرار باشد در بازار ثانویه مورد تبادل قرار گیرد، همین حق است که در ازاى مبلغ خاص منتقل مىشود و منعى از ناحیه تبدیل آن به «دین به دین» هم وجود ندارد.
از مجموع مطالب گذشته معلوم شد که حقّ اختیار معامله، قابلیت تصحیح شرعى را دارد؛ ولى قرارداد آتى، داراى موانع مهمّى است و اگر معامله آن در بازار اوّلیه قابل تصحیح باشد، معامله در بازار ثانوى مشکل مهمّى را بر سر راه دارد.
منابع
1. ابن قدامة، موفق الدین ابى محمد: المغنى ویلیه الشرح الکبیر، بیروت، دار الکتاب العربى.
2. ابو رخیه، ماجد: حکم العربون فى الاسلام، بحوث فقیهة فى قضایا اقتصادیة معاصرة، الاردن، دار النفائس، الطبعة الاولى، 1418 ق.
3. ایروانى، میرزا على: حاشیه کتاب المکاسب، تحقیق باقر الفخار الاصفهانى، دار ذى القربى، الطبعة الاولى، 1421 ق.
4. الجواهرى، حسن: بحوث فى الفقه المعاصر، بیروت، دار الذخائر، الطبعة الاولى.
5. الحر العاملى، محمدبن الحسن: وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، الطبعة الخامسة، 1983 م.
6. الحسینى العاملى، السید محمد جواد: مفتاح الکرامة فى شرح قواعد العلامه، بیروت، دار الحیاء التراث العربى.
7. الحلى، الحسن بن یوسف بن المطهر: مختلف الشیعه، ج 5، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1415 ق.
8. الزحیلى، وهبة: الفقه الاسلامى و ادلته، دمشق، دارالفکر، الطبعة الثانیه، 1405 ق.
9. سلطانى نژاد، هدایت اللّه: بررسى اعتبار بیع کالى به کالى در حقوق ایران و منابع فقهى، نامه مفید، شماره 6، تابستان 1375 ش.
10. صبرى هارون، محمد: احکام الاوراق المالیه، الاردن، دارالنفائس، الطبعة الاولى، 1419 ق.
11. الصدر، السیدمحمد باقر: منهاج الصالحین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1400 ق.
12. عبدالحمید رضوان، سمیر: اسواق الاوراق المالیه، القاهره، المعهد العالمى للفکر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1417 ق.
13. عصمت پاشا، عبیداللّه: فلسفه و سیر تکاملى ابزارهاى مالى مشتقّه و دیدگاههاى فقهى، ترجمه على صالح آبادى، فصلنامه تخصصى اقتصاد اسلامى، شماره نهم، بهار 1382 ش.
14. فطانت، محمد و ابراهیم آقاپور: اوراق اختیار معامله (Option) در بازار سرمایه ایران، تهران، مؤسّسه تحقیقات پولى و بانکى، اوّل، 1380 ش.
15. الفیاض، محمد اسحاق: احکام النبوک و الاسهم و السندات و الاسواق المالیه، (البورصه)، قم، مکتب سماحة آیةاللّه العظمى محمد اسحاق الفیاض، الطبعة الاولى، 1418 ق.
16. کمال محمد، یوسف: مصطلحات الفقه المالى المعاصر، معاملات السوق، القاهره، المعهد العاملى للفکر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1418 ق.
17. المجلسى، محمد باقر: مرأة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیة، الطبعة الاولى، 1407 ق.
18. المؤمن القمى، محمد: کلمات سدیدة فى مسائل جدیده، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1415 ق.
19. الموسوى الخمینى السید روح اللّه: کتاب البیع، قم، مؤسّسه مطبوعاتى اسماعیلیان، الطبعة الرابعة، 1410 ق.
20. الموسوى الخمینى السید روح اللّه: تحریر الوسیله، مؤسّسة تنظیم و نشر آثار الامام الخمینى قدس سره، الطبعة الاولى، 1421 ق.
21. الموسوى الخوئى، السید ابوالقاسم: منهاج الصالحین، قم، مدینه العلم الطبعة الثامنة و العشرون، 1419 ق.
22. الموسوى السبزوارى، السید عبد الاعلى: مهذب الاحکام فى بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسّسة المنار، الطبعة الرابعة، 1407 ق.
23. النجفى، محمد حسن: جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام، تهران، دار الکتب الاسلامیة. الطبعة السادسه، 1394 ق.
________________________________________
بازار بورس، امروزه در بر دارنده یکسرى معاملات گوناگون است که در اقتصاد کشور، آثار فراوانى دارد. خرید و فروش انواع اوراق بهادار، باعث تجهیز پس اندازهاى کشور و نقدینگى بخش خصوصى به منظور تأمین مالى پروژههاى سرمایه گذارى بلند مدّت مىشود. آثار مهم و تعیین کننده بازار بورس سبب گسترش آن در سطح جهان و تحقّق بازارهاى بزرگ بورس در مناطق اروپا و امریکا و خاور دور شده است. امروزه، بازارهاى بورس، نبض اقتصاد جهانى است؛ به گونهاى که کمترین نابسامانى در امور اقتصادى به سرعت، بازارهاى بورس را به تپش وا مىدارد و میلیاردها «دلار»، «یورو» یا «ین» را به ضرر یا به نفع افراد و مؤسّسهها جابهجا مىکند. بازار بورس، نهاد جدیدى است که در دهههاى اخیر رشد بى سابقهاى داشته است و با برخوردارى از تجهیزات الکترونیکى و به کارگیرى سیستمهاى رایانهاى و اینترنتى، هزاران معامله را در اندک زمانى بین افرادى که در نقاط گوناگون جهان به سر مىبرند، انجام مىدهد. کشورهاى اسلامى نیز به تدریج در بازارهاى بورس جهان شرکت کرده، سرمایههاى خود را به خرید سهام، اوراق قرضه و غیر آن اختصاص مىدهند. ورود ابزارهاى جدید براى انجام «مبادلات کالا در زمان آینده با نرخ معیّن» و اهمّیت نفت در قرن بیستم، اوراق مربوط به خرید و فروش نفت را جزو مهمترین اوراق بهادار قرار داده است. بورس اوراق بهادار تهران با پشت سر گذاشتن حوادث انقلاب، کار دوباره خود را پس از جنگ آغاز کرده و به تدریج، با گسترش مبادلههاى سهام و اوراق مشارکت، عرصه عمل خود را در اقتصاد ایران گسترش داده است. لزوم تطابق معاملههاى بازار بورس با قواعد شرعى، اندیشهوران مسلمان را واداشته تا درباره معاملههاى بورس بررسىهایى فقهى را انجام دهند. با توجّه به صحّت معاطات و لزوم آن طبق رأى متأخّران، بحث صحّت خرید و فروش سهام امروزه مسلّم است؛ امّا در بازارهاى بورس جهان، افزون بر سهام عادى و سهام ممتاز انواع اوراق قرضه دولتى و شرکتى، اوراق اختیار خرید و فروش، قراردادهاى تحویل آتى خاص و یکسان در باره کالاهاى اساسى مثل نفت، طلا و غیر آن مبادله مىشود. مقاله حاضر مىکوشد تا اوراق پیشین را تعریف کند؛ سپس مباحث فقهى مربوط به آن را مطرح و صحّت و سقم آن را روشن سازد.
انواع اوراق بهادار
در بازارهاى بورس، اوراق متنوّعى مورد مبادله قرار مىگیرد. براى بررسى آنها تعریف مختصرى از هر یک ارائه مىکنیم.
1. اوراق سهام: بخش مهمّى از مبادلهها در بورس، به خرید و فروش اوراق سهام اختصاص دارد. بر اساس قواعد حقوقى و امکان تأسیس شرکتهاى سهام عام، سهام این گونه مؤسّسهها که نشاندهنده مالکیت بخشى از آن واحد است، در بورس خرید و فروش مىشود. در بازار بورس، کارگزاران متعدّدى به وکالت از سوى خریدار و فروشنده، کارشناسى اساسى را انجام داده، با دریافت حقّ الوکالة، معامله را براى خریدار و فروشنده برقرار مىکنند. صحّت معاملهّ اوراق سهام بر صحّت وکالت در امر خرید و فروش، دارا بودن شرایط بیع صحیح و یا انطباق عقد عرفى صحیح جدید بر معاملههاى سهام متفرّع است. اوراق سهام، انواع متعدّدى مثل سهام عادى و ممتاز دارد. دارندگان اوراق سهام عادى، همگى حقوق و مزایاى یکسانى دارند و قیمت این سهام نیز برابر است؛ ولى دارنده سهام ممتاز در مقایسه با سهام عادى، در دریافت سود، اولویت دارد. هنگام محاسبه و پرداخت سود به دارندگان اوراق سهام، ابتدا دارندگان سهام ممتاز حقوق خود را دریافت مىکنند؛ سپس باقیمانده سود بین دیگر افراد تقسیم مىشود.
شرکتهاى سهامى پس از تسویه مالى و پرداخت حقوق طلبکاران، ابتدا حقوق سهام ممتاز را مىپردازند. حقوق سهام ممتاز، در صورت کسب سود، قابل پرداخت است. بخشى از سود که نسبتى از قیمت سهام است، به آنها پرداخت مىشود و این سود ممکن است تمام آن را در بر گیرد و به صاحبان سهام عادى، سود تعلّق نگیرد. همچنین سهام ممتاز در استیفا و ارزش سهام خود از سرمایههاى شرکت اولویت دارند (عبدالحمید رضوان، 1417 ق: 269 ـ 273).
2. اوراق قرضه: صاحب این اوراق، مقدار ارزش آن را به صادر کننده قرض مىدهد و در مدّت معیّن، بهرهاى به آن تعلّق مىگیرد. اوراق قرضه، انواعى دارد؛ مثل اوراق قرضه دولتى و شرکتهاى خصوصى. اوراق شرکتهاى خصوصى نیز انواع گوناگونى دارد؛ مثل اوراق عادى، اوراق قابل تبدیل به برگه سهام، اوراق با ضمانت شخصى (همان، 290 ـ 300 و صبرى هارون، 1419: 234 ـ 239). حکم اوراق قرضه، حکم قرض ربوى است و از تفاوتهاى آشکار بازار بورس اسلامى با دیگر بازارها، نبود اوراق قرضه در آن است.
3. ابزارهاى مشتقّه (Derivatives Instroments): این ابزارها انواع گوناگونى دارد. ارزش ابزارهاى مشتقه به ارزش و دارایىهاى اساسى دیگر مثل اوراق بهادار، نرخ بهره، کالاهاى اساسى، و شاخص قیمت اوراق بهادار وابسته است.
أ. قراردادهاى آتى خاص (Forward Contracts): در این قرارداد، دو طرف متعهّد مىشوند که در آینده معلوم، معاملهاى را با قیمت معلوم انجام دهند. به علّت نگرانى خریدار و فروشنده از تغییر قیمت کالا در آینده و احتمال کاهش یا افزایش آن، دو طرف متعهّد انجام معامله با قیمت معیّن مىشوند تا ریسک خود را کاهش دهند؛ براى مثال، کشاورز با انعقاد قرارداد، مطمئن است که در شش ماه آینده، بیست تن برنج به قیمت معیّن به خریدار مىفروشد؛ از این رو نگرانى او درباره کاهش قیمت بر طرف مىشود و خریدار با اطمینان از خرید بیست تن برنج به مبلغ معیّن، نگرانى افزایش را نخواهد داشت.
به علّت هزینهبر بودن یافتن طرف معامله پس از گذشت زمان و عدم امکان انتقال قرارداد به شخص ثالث در بازار ثانویه و امکان نکول طرف قرارداد، قراردادهاى دیگرى به نام قراردادهاى آتى یکسان ابداع شد (عصمت پاشا، 1382: 131).
ب. قرارداد آتى یکسان (Futures Contracts)، همان قرارداد آتى خاص استاندارد شده است؛ یعنى مقدار قرارداد، تاریخ سر رسید، کیفیت و مکان تحویل و دیگر موارد در آن براى هر کالا به صورت استاندارد است تا امکان فروش آن در بازار ثانویه پدید آید. براى رفع ریسک نکول معامله، کارگزار بورس از دو طرف ودیعه مناسب أخذ مىکند (همان، 132).
ج. حقّ اختیار معامله (Option Contracts): وجود دو نقیصه در قراردادهاى آتى یکسان باعث شد تا حقّ اختیار معامله ایجاد شود. در قراردادهاى آتى یکسان، قیمت در قرارداد ثابت است و از ریسک تغییرات قیمت جلوگیرى مىکند؛ ولى دو طرف نمىتوانند از تغییرات قیمت در بازار، منفعتى کسب کنند. نقیصه دوم، عدم امکان استفاده آن براى مدیریت بدهىهاى اقتضایى و احتمالى است؛ براى مثال، شرکتى در مناقصه بین المللى شرکت کرده و پرداخت مبلغ قرارداد، به ارز خارجى است. یک ماه بعد، نتیجه مناقصه معلوم مىشود و پس از آن، براى تحویل کالا و گرفتن مبلغ به ارز خارجى، پنج ماه فرصت است؛ بنابراین، در کنار احتمال برنده شدن و رد شدن شرکت در مناقصه، عدم اطمینانى از تغییر نرخ ارز نیز وجود دارد. براى رفع ریسک تغییرات نرخ ارز، قراردادهاى آتى یکسان کارایى ندارد؛ زیرا تعهّد ایجاد مىکند و شخص نمىتواند از تفاوت قیمتها سودى به دست آورد. به منظور مدیریت چنین ریسکهایى، حقّ اختیار معامله ابداع شد. این حق دو نوع است: حقّ اختیار خرید (Call Option)و حقّ اختیار فروش (Put Option). فروشنده حق اختیار خرید، این حق را به خریدار مىفروشد تا بتواند دارایى معیّنى را در سررسید معلوم یا پیش از آن، به قیمت معلومى بخرد. این، حقّ است، نه تعهّد، و فروشنده به ازاى فروش این حق، مبلغى را تحت عنوان حقّ شرط از خریدار دریافت مىدارد. در سر رسید حقّ اختیار معامله، چنان چه به صرفه باشد، دارنده اختیار معامله، این حق را اعمال مىکند، و در غیر اینصورت منقضى مىشود. به علّت عدم ایجاد تعهّد، این قراردادها بر قراردادهاى آتى یکسان رجحان دارد و حدّاکثر ضررى که متوجّه خریدار مىشود، همان حقّ شرطى است که هنگام اعمال نکردن حق به فروشنده مىپردازد. حق اختیار فروش نیز مشابه حقّ اختیار خرید است. امروزه این نوع معامله، نقش مهمّى را در مدیریت ریسک به عهده دارد. شرکت کننده در مناقصه، به علّت احتمال برنده شدن در مناقصه و جهت جلوگیرى از ریسک تغییر قیمت ارز، حقّ اختیار فروش شش ماهه ارز خارجى به مبلغ قرارداد را مىخرد. اگر شرکت در مناقصه برنده نشود، فقط حقّ شرط را ضرر مىکند و چنان چه برنده شود، اگر به نفع او بود مىتواند این حق را اعمال کند؛ یعنى اگر قیمت ارز هنگام سررسید بیش از قیمتى باشد که در حقّ اختیار معامله معلوم شده، شرکت، حقّ خود را اعمال نمىکند (همان: 133 ـ 136 و عبدالحمید رضوان، 1417 ق: 347).
نکته قابل توجّه این که ارزش همه انواع ابزارهاى مالى مشتقّه به ارزش دارایىهاى اساسى دیگر مانند اوراق بهادار، کالاهاى اساسى و نرخ بهره، و شاخص قیمتها وابسته است.
دیدگاههاى فقهى درباره ابزارهاى مشتقّه
با توجّه به صحّت معاملههاى اوراق سهام و برخوردارى آن از شرایط صحّت بیع و همچنین حرمت و ربوى بودن اوراق قرضه، عمده مباحث فقهى، به صحّت و عدم صحّت ابزارهاى مشتقه اختصاص مىیابد.
أ. از قراردادهاى آتى خاص و آتى یکسان، چون تفاوت جوهرى ندارند و فقط در امکان فروش در بازار ثانویه و ضمانت اجرا متفاوت هستند، یکجا بحث مىکنیم. عمده اشکال در این نوع، شمول معامله کالى به کالى یا دَیْن به دَیْن بر آن است. طبق دیدگاه فقهى مسلّم، با توجّه به نهى در روایات، معامله کالى به کالى صحیح نیست. معامله کالى به کالى در مقابل معامله نقد، نسیه و سلف قرار دارد. در معامله نقد، ثمن و مثمن بدون مدّت هستند، و در نسیه، ثمن مدّتدار است و در سلف، مثمن مدّتدارد و در کالى به کالى، هر دو طرف مدّتدار هستند (النجفى، 1394 ق: ج 23، ص 98 والموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 17، ص 262).
در برخى تعابیر، بیع کالى به کالى با بیع دین به دین یکسان و باطل دانسته شده است. درباره بطلان بیع دین به دین، روایت و اجماع وجود دارد و فقط در معناى آن اختلاف هست. آیا ثمن و مثمن هر دو باید قبل از بیع دین باشد یا شامل دین به عقد هم مىشود. مورد اوّل مسلّم است (النجفى، 1394 ق: ج 24، ص 334 ـ 346 و 292 ـ 295)؛ بنابراین اگر دو طرف معامله با عقد، مؤجّل شوند، این بیع کالى به کالى، و باطل است. گفته شده: قراردادهاى آتى، از این نوع معامله هستند.
از آنجا که بیع کالى به کالى، بین اهل سنّت نیز باطل است، قراردادهاى آتى بین آنان نیز ممنوع شده است (عبدالحمید رضوان، 1417 ق: 343 ـ 345)؛ البتّه افزون بر اشکال بیع کالى به کالى، دلیلهاى دیگرى نیز براى بطلان آن ذکر کردهاند؛ مثل قصد غیر شرعى، غرر و ضرر یک طرف (صبرى هارون، ص 274). فهیم خان و تقى عثمان نیز به انحراف معاملههاى آتى در بازارهاى بورس از فلسفه اصلى اشاره کرده، آن را وسیلهاى براى کسب سود بورس بازان، نه رفع مشکل صاحبان اصلى مىدانند و از این رو، آن را غیر صحیح مىشمرند (عصمت پاشا، 1382: 139).
ب. حقّ اختیار معامله: درباره حقّ اختیار معامله، مقالههاى اندکى نگاشته شده است؛ ولى مىتوان بر حسب مباحث مطرح شده در کتابهاى بیع، نظر کلّى مربوط به آن را درک کرد. با توجّه به حق بودن مثمن در معامله بر حقّ اختیار خرید و فروش، صحّت این معامله مبتنى است بر اینکه آیا این حق، قابلیت خرید و فروش دارد یا خیر؟ بنا بر پذیرش صدق بیع بر معامله حق و قابلیت انتقال آن به غیر، معامله بر حقّ اختیار معامله، صحیح و نافذ است (المؤمن القمى، 1415 ق: 243). احمد محیى الدین حسن، حقّ اختیار معامله را به دلیل بطلان سررسید بیش از سه روز تحت عنوان خیار شرط و به دلیل سود اضافى خریدارانِ حقّ اختیار معامله، و ظلم بودن آن صحیح نمىداند (عصمت پاشا، 1382: 138). ابوسلیمان، حقّ اختیار معامله را در صورتى صحیح مىداند که تحت عنوان «بیع العربون» قرار گیرد؛ ولى اگر از دارایى اساسى پشتوانه آن خارج شود و فروشنده از فروش حقّ اختیار معامله، درآمدى کسب کند، صحیح نیست (عصمت پاشا، 1382: 138). بیع العربون در فقه اهل سنّت به معاملهاى گفته مىشود که در آن، مقدارى از ثمن به صورت پیش پرداخت خرید کالا مبادله مىشود و پس از انجام معامله، جزو ثمن محاسبه مىشود و اگر معامله انجام نگیرد، فروشنده، مبلغ پیش پرداخت را بر مىدارد و به مشترى بر نمىگردد. اهل سنّت به غیر از حنابله، بیع عربون را صحیح نمىدانند. حنابله حدیث نهى از بیع عربون را ضعیف دانسته، آن را جایز مىدانند (کمال محمد، 1418 ق: 133).
برخى، یگانه مانع حقّ اختیار معامله را غرر مىدانند و به علّت وجود اطّلاعات و استاندارد بودن قراردادهاى جدید در بازارهاى بورس، غرر را منتفى، و معامله را صحیح مىدانند (عصمت پاشا، 1382: ص 138).
نظر سوم در باره صحّت حقّ اختیار معامله، این است که این نوع معامله، شباهت بسیارى به بیمه دارد و با توجّه به صحّت عقد بیمه مىتوان گفت: حقّ اختیار معامله نیز صحیح است و تفاوتهاى اندکى که میان بیمه و آن است، ضررى به صحّت آن نمىزند. تشابه به این دو نوع معامله در این است که بیمه گذار، با پرداخت مبلغى به صورت حقّ بیمه، ریسک ضرر احتمالى را به بیمه گر منقل مىکند و چنانچه ضررى متوجّه او شد، بیمه گر ضرر را رفع مىکند و اگر با ضرر مواجه نشد، گر چه با پرداخت حقّ بیمه، مبلغى به او ضرر وارد مىشود، در ازاى آن، از اطمینان درباره آینده بهرهمند مىشود. در اختیار معامله، اگر در اثر تغییر قیمت، ضررى به شخص وارد شود، با داشتن حقّ اختیار معامله، ضرر را از بین مىبرد و خریدار ضرر را به فروشنده منتقل مىکند و اگر قیمت بدون تغییر بماند یا به نفع او قیمت تغییر کند، مبلغى که براى خرید حق پرداخته، یگانه ضرر وارد بر او است (فطانت و آقاپور، 1380: 175).
نظرّیه چهارم، یکى دانستن اختیار معامله و قولنامه است. قولنامه، نوشتهاى عادى مبنى بر توافق انجام عقد در مورد معیّن است که ضمانت اجرایى تخلّف از آن پرداخت مبلغى به صورت وجه التزام است؛ از این رو با اختیار معامله (برگهاى رسمى حاکى از توافق بر ایجاد عقد در مورد معیّن) که ضمانت اجراى آن، پرداخت حقّ شرط است، شباهت کامل دارد. یگانه تفاوت در این است که در قولنامه، دو طرف به انجام تعهّد خود ملزم هستند؛ ولى پیش بینى مىشود که یکى از دو طرف عهد را نقض کند که در این صورت، وجه التزام به دیگرى داده مىشود؛ ولى در اختیار معامله، خریدار اختیار دارد به تعهّد عمل یا صرف نظر کند و حقّ شرط به طرف دیگر تعلّق گیرد؛ البتّه به علّت اختلاف در ماهیت قولنامه (وعده بیع، شرط ابتدایى، تعهّد آور بودن آن، نظریه مختلط) در بین حقوقدانان و تفاوتهاى اختیار معامله و قولنامه در امورى مثل دو طرفى بودن حقّ شرط در قولنامه و انجام بیع هنگام نوشتن قولنامه و وجود خیار شرط به بیع نمىتوان اختیار معامله را به قولنامه شبیه دانست تا در پناه صحّت آن، حقّ اختیار معامله را تصحیح کرد (نظافت و آقاپور 1380: 176 ـ 196).
نظر احتمالى دیگر این است که اختیار معامله، نوعى بیع است و خریدار اختیار معامله، هنگام خرید، معامله را به صورت قطعى انجام مىدهد؛ ولى تا مدّتى، حقّ فسخ براى خود قرار مىدهد. مشکل این نظر این است که این مطلب بر فرض صحّت فقط در اختیار خرید جارى است که خریدار مبلغ پولى را مىپردازد؛ ولى در باره اختیار فروش صحیح نیست؛ زیرا صاحب اختیار فروش، پول مىپردازد و چگونه امکان دارد بایع ثمن را بپردازد (فطانت و آقاپور، 1380: 195). افزون بر این در اختیار معامله، بحث از شرط حقّ فسخ مطرح نیست.
بررسى صحّت و سقم ابزارهاى مشتقّه
پس از نقل نظریات و دیدگاههاى گوناگون درباره ابزارهاى مشتقّه، در ادامه، صحّت و سقم آن را بررسى مىکنیم.
أ. انواع قراردادهاى آتى
صحّت و سقم این نوع قراردادها بر بحث از معامله کالى به کالى و دین به دین مبتنى است. این معاملهها را توضیح داده، شمول آن را بر قراردادهاى آتى بررسى مىکنیم.
در فقه، بر اساس یکى از انواع تقسیمها، چهار نوع بیع وجود دارد: 1. بیع نقدى؛ 2. بیع نسیه؛ 3. بیع سلف؛ 4. بیع کالى به کالى. در بیع نقدى، ثمن و مثمن مورد معامله، مدّتدار نیستند. در بیع نسیه، ثمن مدّتدار است. در سلف، مثمن مدّتدار است، و در کالى به کالى، هر دو مدّتدار هستند.
در اینجا نکاتى قابل توجّه است:
اوّل. هر معامله دو مرحله دارد: مرحله ذات معامله و مرحله اداى ثمن و مثمن. اگر در مرحله ذات معامله، مدّت در یک طرف یا هر دو طرف مطرح شود، معامله نقدى نیست؛ ولى تأخیر در مرحله ادا و تسلیم ثمن یا مثمن یا هر دو، به نقدى بودن معامله ضررى نمىزند.
دوم. در بیع نقدى ممکن است دو طرف مشخّص باشند و ممکن است یک طرف یا هر دو به صورت کلّى باشند. اگر خصوصیات ثمن و مثمن، قابلیت انطباق بر افراد متعدّد داشته باشد، طرف معامله کلّى است؛ ولى کلّى بودن آن با نقدى بودن منافات ندارد؛ زیرا مدّت در ذات معامله قرار نگرفته است. اگر طرف معامله کلّى باشد، به صورت دین حال (نقدى) در مىآید. در نسیه، ثمن به دین مدّتدار تبدیل مىشود و در سلف، مثمن، مدّتدار است. در کالى به کالى هر دو طرف دین مؤجّل مىشوند.
سوم. طبق روایات و اقوال فقیهان، بیع دین به دین صحیح نیست؛ امّا آنچه بهطور مسلّم مشمول بیع دین به دین مىشود، موردى است که ثمن و مثمن قبل از معامله به صورت دین باشند (چه هر دو دین حال باشند یا مؤجّل و یا یکى مؤجّل و دیگرى حال)، و اگر ثمن و مثمن هر دو به سبب معامله به صورت دین مدّتدار در آیند، مشهور فقیهان، آن را باطل مىدانند؛ ولى در صحّت معامله ـ اگر ثمن و مثمن به صورت دین حال باشند ـ مشکلى نیست (النجفى، 1394: ج 24، ص 347 و الموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 17، ص 262و ج 21، ص 19، ج 18، ص 30 و 31). به بیان دیگر، بیع دین به دین صورتهاى گوناگونى دارد و طبق برخى حالات، تعداد آن به 46 صورت مىرسد؛ زیرا مبیع و ثمن ممکن است به یکى از صورتهاى ذیل باشد: دین سابق مؤجّل فعلى، دین سابق مؤجّل و حالّ فعلى، دین سابق حالّ، دین مؤجّل لاحق و بر حسب اینکه مبیع به مدیون یا غیر آن فروخته شود، صورتهاى چهل و ششگانه تحقّق مىیابد (الموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 21، ص 19). برخى از مهمترین صورتها چنین است: 1. هر دو طرف معامله، دین مؤجّل فعلى باشند؛ 2. هر دو طرف، دین مؤجّل لا حق (بالعقد) باشند؛ 3. بیع دین حالّ به دین مؤجّل حال؛ 4. بیع دین مؤجّل حالّ به کلّى حالّ؛ 5. بیع دین مؤجّل حالّ، به دین مؤجّل حالّ. در صورت اوّل و دوم، نقل اجماع بر بطلان است. در مورد سوم در صحّت و بطلان آن، بین فقیهان اختلاف وجود دارد. مورد چهارم صحیح، و مورد پنجم هم اختلافى است (الحسینى العاملى، ج 5، ص 28 ـ 30 و الموسوى السبزوارى، 1407 ق: ج 17، ص 262؛ الموسوى الخوئى، 1419 ق: ج 2، ص 173؛ الصدر، 1400 ق: ج 2، ص 189).
یکى از عقودى که به قراردادهاى آتى شباهت تام دارد، عقد التورید یا عقد مرکّب است. مضمون آن این است که بر واردات کالا یا مواد معیّنى در تاریخ معیّن در ازاى ثمن معیّن که به صورت اقساط پرداخت مىشود، معامله انعقاد مىیابد؛ براى مثال هر ماه یک میلیون بشکه نفت در بندر به قیمت معّین تحویل دهد. این معامله در واقع مرکّب از چند معامله مؤجّل به مؤجّل است.
برخى از محقّقان در ردّ ادلّه بطلان معامله دین به دین یا کالى به کالى کوشیده و روایات را به علّت ضعف سند ردّ کرداند. آنان اجماع را مدرکى دانسته، دلیل بطلان را تام نمىشمرند و با توجّه به صحّت آن بین عُقلا، آن را مشمول ادّلّه عامّه دانسته، معامله را صحیح مىدانند (الجواهرى، ج 2، ص 98 ـ 101؛ الفیاض، 1418 ق: ص 261 و 233 و 197).
چهارم. اگر معامله به صورت نقدى منعقد شود، دو طرف معامله مىتوانند توافق کنند که تسلیم عوض و معوّض، پس از مدّتى واقع شود (الموسوى الخمینى، 1410 ق: 1421 ق، ج 1، ص 507). چنانچه عوض و معوّض، شخصى باشند، مال هر کس نزد دیگرى مىماند و اگر کلّى باشد، دین بر عهده و ذمّه مىماند. پرسش این است که در این مورد، آیا معامله کلّى به کلّى با شرط تأخیر تسلیم، به معامله دین به دین تبدیل مىشود یا نه. صاحب جواهر از شهید اوّل نقل کرده که اگر ثمن و مثمن، کلّى فى الذّمة باشد، معامله کالى به کالى مىشود (النجفى، 1394 ق: ج 23، ص 147)؛ امّا همانطور که صاحب جواهر فرموده، اشکال در موردى مسلّم است که دین یا قبل از معامله به صورت دین بوده یا با عقد، دین مىشود (النجفى، 1394 ق: ج 24، ص 295)؛ ولى اگر معامله به صورت کلّى باشد، معامله مصداق بیع دین به دین یا کالى به کالى نیست. حال چنانچه اشتراط تأخیر تسلیم در ضمن همان معامله اوّل باشد ـ از آن جا که شرط عقد خارج از ذات عقد بوده گرچه وابسته به آن است ـ باعث مىشود دو طرف معامله به صورت دین بالعقد درآید و معامله باطل باشد؛ ولى اگر اشتراط تأخیر در تسلیم در عقد، جداگانه یا به صورت مصالحه باشد، معامله اوّل از صورت واقع شده خارج نمىشود و همچنان به صورت بیع کلّى به کلّى باقى مىماند.
پنجم. یکى از مهمترین فواید اوراق بهادار، امکان فروش در بازار ثانویه است. بازارى که در آن، معامله اصلى بین دو طرف واقع مىشود، بازار اوّلیه است و بازارى که اوراق دست به دست مىشود و معامله جدید بر آن قرار مىگیرد، بازار ثانویه است. اگر معامله در بازار ثانویه تحقّق نیابد، روند جریان معاملهها و سیّال بودن جریان پولى با کندى مواجه مىشود. همانطور که پیشتر بیان شد، به علّت امکان خرید و فروش در بازار ثانویه، قراردادهاى آتى خاص استاندارد شد؛ یعنى مقدار قرارداد، تاریخ سر رسید، کیفیت و مکان تحویل بر هر کالا استاندارد شد تا امکان خرید و فروش آن در بازارهاى ثانویه فراهم آید. با این عمل، قابلیت نقدینگى قراردادها افزایش یافت و استقبال براى خرید آن زیاد شد.
بر این اساس اگر قرارداد آتى در بازار اولیه به فروش برسد، ولى خرید و فروش آن در بازار ثانویه از بین برود، عملاً جایگاه خود را از دست مىدهد؛ بنابراین در باره صحّت معاملات قرارداد آتى افزون بر خرید و فروش اوّلیه باید در مورد بازار ثانویه، امکان سنجى فقهى صورت گیرد.
نتیجهگیرى در مورد قراردادهاى آتى
با توجّه به مطالب گذشته مىتوان حالتهاى گوناگونى را در باره این قراردادها مطرح کرد.
1. اگر قرارداد آتى، خرید و فروش نباشد؛ بلکه مقاوله و تعهّد به انجام معامله در زمان معیّن باشد به این معنا که هر دو متعهّد مىشوند در تاریخ معیّن، با نرخ معیّن، کالایى را مورد خرید و فروش قرار دهند، بیع هنگام ردّ و بدل شدن ثمن و مثمن رخ مىدهد و پیش از آن فقط تعهّد به انجام معامله است. در این صورت اگر عمل به شرط ابتدایى لازم باشد، این تعهّد الزام آور بوده، در زمان خاص مبادله باید صورت گیرد و اگر شرط ابتدایى الزام را در پى نداشته باشد مىتوان شرط را ضمن معامله دیگرى قرارداد تا الزام به معامله ایجاد شود؛ البتّه این تعهّد در بازار اوّلیه شکل مىگیرد و نوع مبادله ثانوى بر آن در بازار ثانوى، بر ارزش مالى داشتن این تعهد یا امتیاز خرید مبتنى است. با استاندارد کردن قرارداد، شخص مىتواند حقّ خرید خود را در آینده به دیگرى منتقل کند.
خریدار در بازار ثانوى امکان خرید کالاى خاص را در زمان آینده به خود اختصاص مىدهد و حقّ خریدار اوّل را مىخرد و از نظر عُقلا، این حق، قابلیت معاوضه را دارد. در این حالت، هنوز مبادلهاى بین خریدار و فروشنده در بازار اوّلیه رخ نمىدهد و فقط حقّ خریدى شکل مىگیرد؛ حقّ و امتیازى که این امکان مبادله در بازار ثانونى دارد؛ بنابراین در این حالت، خرید و فروش قرارداد آتى از نظر فقهى صحیح است.
2. اگر قرارداد آتى، خرید و فروش باشد از آنجا که دو طرف آن مدّتدار است و با عقد، دین تحقّق مىیابد، با توجّه به رأى بیشتر فقیهان مبنى بر الحاق این نوع معامله به معامله دین به دین و بطلان آن، امکان استفاده از قرارداد آتى، چه در بازار اوّلیه و چه در بازار ثانویه وجود ندارد.
3. اگر بر مبناى برخى نظریات، معاملات دین مؤجّل به عقد را صحیح بدانیم و معامله منهى دین به دین را به موردى که دین، قبل از عقد تحقّق داشته مختص بدانیم مىتوان معاملههاى قرارداد آتى را تصحیح کرد؛ امّا نکته اصلى این است که گرچه معاملههاى قرارداد آتى، در بازار اوّلیه به صورت دین مؤجّل به عقد است، خرید و فروش آن در بازار ثانویه به صورت معامله دین به دین قبل از عقد مىشود و با توجّه به بطلان معامله دین به دین نزد اکثر قریب به اتّفاق فقیهان، راهى براى صحّت آن وجود ندارد؛ بنابراین، تلاش برخى از حقوقدانان براى تصحیح معامله کالى به کالى و تفاوت آن با معامله دین به دین جهت تصحیح معاملههاى قرارداد آتى، مشکل بازارهاى بورس را حل نمىکند؛ گرچه معاملههاى اوّلیه بین دولتها جهت خرید کالا را به شرط عدم فروش آن در بازار ثانونى حل مىکند (ر.ک: سلطانى نژاد، 1375: ص 149 ـ 151).
4. اگر بپذیریم که در قرارداد آتى، دین مؤجّل به عقد مورد معامله قرار نمىگیرد، بلکه کلّى در مقابل کلّى معامله مىشود، ولى به صورت شرط، تسلیم ثمن و مثمن در آینده تحقّق مىیابد، با فرض صحّت این نوع معامله و عدم الحاق آن به بیع مؤجّل به عقد مىتوان معامله قرارداد آتى را در بازار اوّلیه انجام داد؛ ولى خرید و فروش آن در بازار ثانویه باعث تحقّق معامله دین به دین مىشود و از این نظر باطل است. به طور کلّى مىتوان گفت: راه براى صحّت معامله قرارداد آتى در بازار اوّلیه وجود دارد و براى تصحیح آن در بازار ثانویه یا باید معامله دین به دین را تصحیح کرد (الفیاض، 1418 ق: ص 261 و 262) یا قرارداد آتى، عقد نباشد و فقط تعهّد به انجام عقد در زمان آینده باشد.
ب. اوراق اختیار معامله
گفته شد اوراق اختیار معامله، خریدار را در مورد انجام معاملهاى ذى حق مىکند. چند راه براى تصحیح آن بین متخصّصان مطرح شده است: 1. قابلیت معامله بر حقّ خرید و فروش؛ 2. بیع العربون؛ 3. یکى دانستن قولنامه و حقّ اختیار معامله؛ 4. شباهت بیمه و حقّ اختیار معامله؛ 5. بیع بودن آن با حقّ فسخ مدّت دار. در باره شباهت قولنامه و حقّ اختیار معامله توضیح داده، و امکان صحّت آن از این راه نفى شد. مشکلات راه پنجم را هم بیان کردیم. توضیح در باره صحّت و سقم سه راه دیگر در ادامه خواهد آمد.
1. بیع العربون
همانطور که گفتیم، بیع العربون به معناى این است که مشترى، کالایى را مىخرد و مبلغ اندکى به او مىپردازد. اگر مشترى بیع را امضا کرد، مبلغ پرداختى جزئى از ثمن واقع مىشود و اگر امضا نکرد، مبلغ پرداختى به صورت هبه به فروشنده تعلق مىگیرد. در واقع، مشترى فقط خیار دارد. جمهور عالمان اهل سنّت آن را به ادلّه ذیل صحیح نمىدانند:
1. در روایات آمده است که پیامبر از این نوع معامله نهى کرده است؛
2. در این معامله، غرر و خطر واکل مال به باطل وجود دارد؛
3. در این معامله، دو شرط فاسد، یعنى شرط هبه و شرط ردّ بر فرض عدم رضایت وجود دارد؛
4. براى بایع، امرى بدون عوض شرط شده؛
5. این معامله، مثل خیار مجهول است؛ زیرا در مدّت غیرمعلوم امکان برگشت معامله وجود دارد.
احمد بن حنبل بر اساس روایتى از پیامبر که حضرت، معامله عربون را جایز دانسته و روایتى از نافع در باره معامله بین صفوان بن امیّه و عمر، این معامله را تصحیح کرده و روایت نهى پیامبر صلىاللهعلیهوآله را ضعیف دانسته است و با توجّه به تعارض روایات و صحّت عرفى معامله، بیع العربون قابل تصحیح است (الزحیلى، 1405 ق: ج 4، ص 448 ـ 450 و 211؛ ابن قدامه، ج 4، ص 58؛ ابورخیه، 1418 ق: ص 399 ـ 409).
در فقه شیعه فقط ابن الجنید این معامله را صحیح و آن را در جمله شرایط صحیح بیع دانسته و گفته است: اگر مشترى بر بایع شرط کند که اگر ثمن معامله را آورد، معامله واقع مىشود و گر نه عربون (پیش پرداخت) براى بائع در عوض منع از منفعت و تصرّف در کالا باشد، شرط صحیح و لازم الوفا است؛ ولى علاّمه حلّى فرموده است: ملکیت مشترى بر مال باقى است و سبب شرعى بر انتقال نیست و روایتى از امام صادق علیهالسلام رسیده که امیرمؤمنان علیهالسلام فرموده است: بیع عربون جایز نیست، مگر آنکه جزو ثمن قرار گیرد (الحلى، 1415 ق: ج 5، ص 317؛ المجلسى، 1407 ق: ج 19، ص 277)؛ بنابراین، از راه بیع العربون نمىتوان حقّ اختیار معامله را تصحیح کرد.
2. بیمه و حقّ اختیار معامله
انگیزه رو آوردن به بیمه، حفظ اموال و آینده نگرى است. این انگیزه در بسیارى از کارهاى اقتصادى وجود دارد. کسانى که سرمایه پولى خود را به کالا یا اوراق بهادار تبدیل مىکنند، مىخواهند از ضرر احتمالى آینده در امان باشند؛ ولى این کار عقد بیمه نیست؛ بنابر این، مشابهت انگیزه باعث نمىشود دو نوع معامله یکى دانسته شود. اوراق اختیار معامله، براى کاهش ضرر احتمالى آینده ایجاد شده است؛ ولى معامله بر روى حقِّ داشتن انجام خرید یا فروش در آینده واقع مىشود؛ بلکه شخص با این عمل، خود را بیمه مىکند (بیمه به معناى حفظ اموال از نابودى) نه آنکه عقد بیمه را ایجاد مىکند. افزون بر اینکه افراد این معامله را متفاوت با بیمه مىدانند؛ زیرا در بیمه دو طرف ملزم به امورى هستند؛ براى مثال، بیمه گر، پس از حادثه، بر حسب مقدار حقّ بیمه، خسارت وارد شده را جبران مىکند؛ ولى در این مورد زیان دیده یا شخصِ در معرض زیان، به خرید یا فروش اقدام مىکند. حقّ بیمه مستمرا پرداخت مىشود؛ ولى اوراق اختیار معامله، خریدارى مىشود و شخص، حقّ معامله را مىخرد. در بیمه، مقدار زیان، قابلیت تغییر دارد و به همان مقدار زیان جبران مىشود؛ ولى در اینجا فقط امکان خرید یا فروش براى خریدار اوراق وجود دارد.
3. قابلیت معامله بر حقّ اختیار خرید و فروش
تصحیح معامله بر حقّ اختیار معامله به مالیت داشتن حقّ اختیار معامله و قابلیت مثمن واقع شدن حق در بیع و نبود موانع بیع منوط است.
اوّلاً هر کس که دارایى در اختیار دارد، بر آن سلطه دارد و مىتواند به هر کس که بخواهد بفروشد یا با پول خود، از هر کسى که مىخواهد، بخرد. اگر شخصى از این حقّ خود صرف نظر کند، خود را محدود کرده و از برخى منافع آن محروم مىشود. از آنجا که اعمال این حق براى فرد، منافع مالى مستقیم دارد، محروم شدن از اعمال این حق، قابلیت معامله دارد و عرف، این حق و امثال آن را از نمونههاى حقوق مالى مىدانند؛ براى مثال، در روایاتى، حقّ انحصارى فروش، از حقوق مالى داراى ارزش تلقّى شده است و به همان سبب از امامان سؤال شده: آیا وجود چنین حقّى سبب ربوى شدن معامله مىشود؟ جمیل بن دراج به امام صادق علیهالسلام مىگوید: با برخى از مردم عراق در تماس هستیم و به آنها قرض مىدهیم و آنها غّلات خود را براى ما مىفرستند و با گرفتن اجرت، براى آنها مىفروشیم و نفعى مىبریم. حضرت فرمود: اشکالى ندارد. راوى مىگوید: گویا جمیل گفت: اگر غلاّت خود را براى ما نفرستند، ما به آنها قرض نمىدهیم. حضرت فرمود: اشکالى ندارد (الحر العاملى، 1983: ج 13، ص 106، ح 12). چند روایت دیگر هم وارد شده است (همان، ص 105، ح 9/10).
ثانیا حق، قابلیت معامله دارد؛ زیرا حق، امر اعتبارى است و به نظر عرف، این حق، قابلیت انتقال به غیر را دارد و شاهد آن، رواج عُقلایى این معاملهها در بورس است و از نظر شرعى هم دلیلى بر منع انتقال آن وجود ندارد؛ زیرا پس از قبول انتقال نزد عرف اگر در انتقال شرعى آن شک داشته باشیم، به عمومات مراجعه مىکنیم (الایروانى، 1421 ق: 22؛ الموسوى الخمینى، 1410 ق، ج 1، ص 29 و 30 و المومن القمى، ص 240).
ثالثا نزد عرف این معامله بیع است و حق مىتواند مبیع قرار گیرد و منع شرعى هم بر این قرار ندارد (الموسوى الخمینى، 1410 ق، ج 1، ص 32).
رابعا غرر هم در معامله وجود ندارد؛ زیرا جهل به مفاد معامله و وضعیت آن و ثمن و مثمن وجود ندارد؛ بنابراین، حقّ اختیار معامله قابلیت مبادله در بازار اولیه را دارد و ثمن در مقابل حق قرار مىگیرد و اگر قرار باشد در بازار ثانویه مورد تبادل قرار گیرد، همین حق است که در ازاى مبلغ خاص منتقل مىشود و منعى از ناحیه تبدیل آن به «دین به دین» هم وجود ندارد.
از مجموع مطالب گذشته معلوم شد که حقّ اختیار معامله، قابلیت تصحیح شرعى را دارد؛ ولى قرارداد آتى، داراى موانع مهمّى است و اگر معامله آن در بازار اوّلیه قابل تصحیح باشد، معامله در بازار ثانوى مشکل مهمّى را بر سر راه دارد.
منابع
1. ابن قدامة، موفق الدین ابى محمد: المغنى ویلیه الشرح الکبیر، بیروت، دار الکتاب العربى.
2. ابو رخیه، ماجد: حکم العربون فى الاسلام، بحوث فقیهة فى قضایا اقتصادیة معاصرة، الاردن، دار النفائس، الطبعة الاولى، 1418 ق.
3. ایروانى، میرزا على: حاشیه کتاب المکاسب، تحقیق باقر الفخار الاصفهانى، دار ذى القربى، الطبعة الاولى، 1421 ق.
4. الجواهرى، حسن: بحوث فى الفقه المعاصر، بیروت، دار الذخائر، الطبعة الاولى.
5. الحر العاملى، محمدبن الحسن: وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، الطبعة الخامسة، 1983 م.
6. الحسینى العاملى، السید محمد جواد: مفتاح الکرامة فى شرح قواعد العلامه، بیروت، دار الحیاء التراث العربى.
7. الحلى، الحسن بن یوسف بن المطهر: مختلف الشیعه، ج 5، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1415 ق.
8. الزحیلى، وهبة: الفقه الاسلامى و ادلته، دمشق، دارالفکر، الطبعة الثانیه، 1405 ق.
9. سلطانى نژاد، هدایت اللّه: بررسى اعتبار بیع کالى به کالى در حقوق ایران و منابع فقهى، نامه مفید، شماره 6، تابستان 1375 ش.
10. صبرى هارون، محمد: احکام الاوراق المالیه، الاردن، دارالنفائس، الطبعة الاولى، 1419 ق.
11. الصدر، السیدمحمد باقر: منهاج الصالحین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1400 ق.
12. عبدالحمید رضوان، سمیر: اسواق الاوراق المالیه، القاهره، المعهد العالمى للفکر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1417 ق.
13. عصمت پاشا، عبیداللّه: فلسفه و سیر تکاملى ابزارهاى مالى مشتقّه و دیدگاههاى فقهى، ترجمه على صالح آبادى، فصلنامه تخصصى اقتصاد اسلامى، شماره نهم، بهار 1382 ش.
14. فطانت، محمد و ابراهیم آقاپور: اوراق اختیار معامله (Option) در بازار سرمایه ایران، تهران، مؤسّسه تحقیقات پولى و بانکى، اوّل، 1380 ش.
15. الفیاض، محمد اسحاق: احکام النبوک و الاسهم و السندات و الاسواق المالیه، (البورصه)، قم، مکتب سماحة آیةاللّه العظمى محمد اسحاق الفیاض، الطبعة الاولى، 1418 ق.
16. کمال محمد، یوسف: مصطلحات الفقه المالى المعاصر، معاملات السوق، القاهره، المعهد العاملى للفکر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1418 ق.
17. المجلسى، محمد باقر: مرأة العقول فى شرح اخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیة، الطبعة الاولى، 1407 ق.
18. المؤمن القمى، محمد: کلمات سدیدة فى مسائل جدیده، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، الطبعة الاولى، 1415 ق.
19. الموسوى الخمینى السید روح اللّه: کتاب البیع، قم، مؤسّسه مطبوعاتى اسماعیلیان، الطبعة الرابعة، 1410 ق.
20. الموسوى الخمینى السید روح اللّه: تحریر الوسیله، مؤسّسة تنظیم و نشر آثار الامام الخمینى قدس سره، الطبعة الاولى، 1421 ق.
21. الموسوى الخوئى، السید ابوالقاسم: منهاج الصالحین، قم، مدینه العلم الطبعة الثامنة و العشرون، 1419 ق.
22. الموسوى السبزوارى، السید عبد الاعلى: مهذب الاحکام فى بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسّسة المنار، الطبعة الرابعة، 1407 ق.
23. النجفى، محمد حسن: جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام، تهران، دار الکتب الاسلامیة. الطبعة السادسه، 1394 ق.
________________________________________