آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۱

چکیده

چکیده اقتصاددانان مسلمان درباره تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى با یک‏دیگر اختلاف نظر دارند. منشأ این اختلاف، کارکرد پول به صورت ذخیره ارزش به مفهوم کینزى آن است. در این مقاله، ابتدا نظریّات اقتصاددانان مسلمان درباره کارکرد ذخیره ارزش پول بررسى و نقد شده و با توجّه به جواز کنز پول به مفهوم اقتصادى آن و جواز بورس‏بازى در چارچوب احکام شریعت به این نتیجه رسیدیم که نگهدارى پول به انگیزه بورس‏بازى در چارچوب شریعت جایز است؛ پس مى‏توان گفت: در اقتصاد اسلامى، تقاضاى پول به انگیزه بورس‏بازى وجود دارد. پس از آن بر نظریّه‏هاى تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى که به وسیله اقتصاددانان مسلمان ارائه شده، مرورى اجمالى کرده و سرانجام، مورد نظر خود را ابتدا از دیدگاه خُرد و سپس از دیدگاه کلان ارائه کرده‏ایم.

متن

 

مقدّمه
پول در علم اقتصاد کلان اغلب با کارکردهاى آن در جامعه به صورت اثباتى تعریف مى‏شود؛ زیرا این علم به تحلیل رفتار گروه‏هاى اقتصادى و عکس‏العمل آن‏ها در برابر تغییر متغیّرهاى اقتصادى مى‏پردازد و از این دیدگاه، ماهیّت پول اهمّیّتى ندارد؛ بلکه کارکرد آن در جامعه مهمّ است. اقتصاد دانان اغلب پول را چنین تعریف مى‏کنند:
پول هر آن چیزى است که سه وظیفه واسطه در مبادلات، واحد محاسبه و ذخیره ارزش را انجام دهد.(2)
تا پیش از مارشال، نظریّه‏هاى پولى کارکرد وسیله در مبادله بودن پول را در قالب نظریّه مقدارى پول تحلیل مى‏کردند؛ زیرا تلقّى اقتصاددانان این بود که کارکرد اصلى پول واسطه مبادله بودن است و دو کارکرد دیگر براى آن است که پول بتواند نقش اصلى خود را بازى کند.(3) به عبارت دیگر، کارکرد پول به صورت ذخیره ارزش، از کارکرد آن به صورت واسطه در مبادله بودن مستقل نیست. براى نخستین بار نظریّه تقاضاى موجودى نقد مکتب کمبریج که به وسیله مارشال و پیگو به تکامل مى‏رسد، بر نقش پول به صورت وسیله ذخیره ارزش تأکید مى‏کند. پول که وسیله مبادله است، جدا کردن عمل خرید را از فروش میسّر مى‏سازد و مى‏تواند به صورت وسیله ذخیره موقّت ارزش، در فاصله میان فروش یک کالا و خرید کالاى دیگر عمل کند. مکتب کمبریج تقاضاى فرد براى نگهدارى پول در این فاصله را تحلیل و عوامل مؤثّر بر آن را بررسى مى‏کند. این همان تقاضاى نگهدارى پول به انگیزه معاملاتى در نظریّه پولى کینز است. از نگاه مکتب کمبریج نیز نقش ذخیره ارزش بودن پول، نقش تبعى است و نقش اصلى پول واسطه در مبادله بودن است.
کینز همچون مکتب کمبریج توجّه خود را به صورت ذخیره ارزش معطوف کرد و نظریّه خود را بر تقاضاى نگهدارى پول با سه انگیزه معاملاتى، احتیاطى و سفته بازى پایه گذاشت. در تقاضاى پول با انگیزه سفته‏بازى، کینز این اندیشه را مطرح کرد که در برخى حالات مردم ترجیح مى‏دهند ثروت خود را به شکل پول نگهدارى کنند و آن وقتى است که انتظار داشته باشند قیمت‏ها و نرخ بهره در آینده کاهش یابد. در این صورت، پول، کار کرد ذخیره ارزش را به صورتى مستقل از کارکرد واسطه معامله بودن خواهد داشت و پول، دارایى بى‏بازده شمرده مى‏شود.
اقتصاددانان مسلمان اغلب با نگرش کینزى تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى را مطالعه کرده‏اند؛ یعنى تقاضاى پول را از جهت انگیزه‏هاى آن تقسیم کرده و به تحلیل هر قسم پرداخته‏اند؛ از این رو، خود به خود این پرسش مطرح شده که آیا در اقتصاد اسلامى با فرض حرمت بهره، تقاضاى پول به انگیزه سفته بازى وجود دارد. به عبارت دیگر، آیا پول مى‏تواند در اقتصاد اسلامى به مفهومى که کینز مى‏گوید ذخیره ارزش باشد؟
پاسخ به این پرسش نه فقط در تحلیل تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى، بلکه در تحلیل کلّ اقتصاد اثر مهمّى دارد. پاسخ مثبت به این پرسش به مفهوم آن است که بخش پولى اقتصاد اسلامى به صورتى مستقل از بخش واقعى اقتصاد بر متغیّرهاى اقتصادى مؤثّر است و باید جداگانه مطالعه شود. در این صورت مى‏توان از الگوى IS-LM با جایگزین کردن متغیّر دیگرى به جاى نرخ بهره استفاده کرد، امّا پاسخ منفى به مفهوم آن است که بخش پولى، از بخش واقعى مستقل نیست و مطالعه بخش واقعى ما را از مطالعه بخش پولى بى‏نیاز مى‏کند. در این صورت باید همچون کلاسیک‏ها نظریّه‏هاى پولى در قالب نظریّه مقدارى پول بیان شود.
اقتصاددانان مسلمان در پاسخ به پرسش پیشین اختلاف و در نتیجه، توابع گوناگونى را براى تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى معرّفى کرده‏اند. در این مقاله ما نیز از پاسخ همین پرسش آغاز کرده و پس از نقل اظهار نظرهاى گوناگون در این باره اثبات مى‏کنیم که در اقتصاد اسلامى نیز پول، ذخیره ارزش (به مفهوم کنیزى آن) است. پس از آن، بر توابع تقاضاى پول که به وسیله اقتصاددانان مسلمان معرّفى شده مرورى خواهیم کرد و در پایان تابع مورد نظر خود را مى شناسانیم.
ـ پول و کارکرد ذخیره ارزش
اقتصاددانان مسلمان در تجویز کارکرد ذخیره ارزش با یک‏دیگر اختلاف کرده‏اند.
محمود ابوالسعود به کلّى چنین کارکردى را براى پول نفى، و ادلّه متعدّدى را براى مدّعاى خود ذکر مى‏کند. برخى از ادلّه او چنین است:
1. پول، کالاى عادى نیست تا به سبب ذاتش تقاضا شود و ارزش ذاتى ندارد؛
2. زیر بناى زندگى اقتصادى تولید، و این تولید است که متضمّن هر ارزشى است؛ امّا پول نمى‏تواند جایگاه ارزش باشد؛ زیرا ارزش ذاتى پول در کنار وظیفه آن به صورت وسیله مبادله طیّبات ناچیز است.
3. وقتى به پول ویژگى بقا داده شود، این ویژگى، بهره‏اى را که در شریعت حرام شده است را تجویز مى‏کند.(4)
همان گونه که پیش‏تر گفتیم، اگر پول نتواند ذخیره ارزش کند نمى‏تواند نقش واسطه معامله را در جامعه به عهده گیرد؛ زیرا کسى که چیزى را مى‏فروشد، در همان زمان چیز دیگرى را نمى‏خرد و به طور معمول بین فروش یک کالا و خرید کالاى دیگر فاصله مى‏افتد. اگر پول نتواند در این فاصله، ارزش را در خود ذخیره کند، هیچ کس حاضر نخواهد بود کالاى خود را بدهد و چنین پولى را بگیرد؛ از این رو محمد منذر قحف در اعتراض به قول ابوالسعود مى‏گوید:
پول معامله گران را قادر مى‏سازد تا وقت مناسب را براى معامله خود بر گزینند؛ بنابراین فردى که در حال حاضر خرما دارد و در آینده نیازمند سیب است، وجود پول به او امکان مى‏دهد که خرماى خود را به کسى که امروز به خرماى او نیاز دارد، بفروشد و پول آن را به خانه آورد و پس از دو روز به بازار رود و سیب مورد نیاز خود را بخرد؛ از این رو، پول باید در طول زمان امتداد داشته باشد و این امتداد زمانى پولى در حقیقت جزئى از وظیفه پول در تسهیل معاملات است؛ بنابراین، پول، ذخیره ارزش است و آن را از زمانى به زمان دیگر انتقال مى‏دهد.(5)
عدنان خالد الترکمانى پس از نقل قول ابوالسعود سه احتمال را در مقصود وى مطرح مى‏کند. حاصل کلام عدنان این است که اگر مقصود از وسیله ذخیره ارزش بودن پول، آن است که پول وسیله کنز اموال باشد، ما با استاد ابوالسعود موافقیم؛ زیرا کنز اموال شرعا حرام است. همچنین اگر مقصود آن است که پول به طور مستقیم حاجت خاصّى را تأمین مى‏کند، به گونه‏اى که فرد پول را براى ذات پول مى‏طلبد و نگه مى‏دارد، نه براى خرج کردن آن و استفاده از آن براى دستیابى به کالا و خدمات، بلکه براى به کارگیرى آن در تجارت و کسب سود، باز هم با ابوالسعود موافقیم. اگر پول چنین اعتبار شود، سبب مى‏شود که ویژگى اساسى خود، یعنى پول بودن را از دست بدهد؛ زیرا پول به دلیل آن که منفعت خاصّى نداشت و داراى قدرت خرید عام بود و مى‏توانست به صورت واسطه در تأمین نیاز مردم براى دستیابى به کالا و خدمات نقش ایفا کند، به صورت پول اعتبار شده بود؛ امّا اگر مقصود از ذخیره ارزش بودن پول، این باشد که قابلیّت دارد براى انجام معاملات تجارى در آینده ذخیره شود، در این صورت با ابوالسعود مخالفیم.
عدنان نیز در این فرض، شبیه منذر قحف استدلال مى‏کند و مى‏افزاید:
انکار این وظیفه براى پول، فرصت پس‏انداز کردن را در اقتصاد پولى از بین مى‏برد و مخالف سنّت عملى است؛ زیرا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى اهل بیت خود آذوقه یک سال را ذخیره مى‏کرد و این ذخیره کردن ممکن نیست صورت پذیرد، مگر آن که آن چه ذخیره شده، ذخیره کننده ارزش باشد.
از سوى دیگر، شریعت اسلام از ذخیره کردن اموال اگر ارزش آن‏ها کم‏تر از نصاب باشد، منع نکرده است؛ بلکه بدون آن که مالیاتى بر آن وضع کند، آن را اجازه داده و فقط بر ذخیره اموالى که ارزش آن‏ها بیش از نصاب باشد، مالیات وضع کرده است. همچنین شریعت اسلام در وجوب زکات سپرى شدن یک سال را بر مالِ بیش از نصاب شرط کرده، و این، نشانه آن است که در شریعت، براى پول‏هاى ذخیره شده در طول سال اعتبار ارزش شده است وگرنه زکات را در این پول‏ها واجب نمى‏کرد.(6)
یوسف کمال محمد مى‏گوید:
افراد تمایل دارند که از پول به صورت وسیله ذخیره ارزش استفاده کنند. این ذخیره سازى گاهى به سرمایه‏گذارى، و گاهى به کنز اموال مى‏انجامد. اسلام، ذخیره کردن ارزش را حرام نکرده است؛ ولى کنز را جُرم شناخته و براى آن مجازاتى قرار داده است که از طریق پرداخت زکات از مال ذخیره شده مى‏کاهد.(7)
أحمد حسن نیز بین ذخیره سازى (ادّخار) و کنز نمودن (اکتناز) فرق گذاشته، مى‏گوید:
کنز پول عبارت از عدم پرداخت حق خداوند در پول است. خداوند متعالى مى‏فرماید: والذین یکنزون الذهب و الفضّه و لا ینفقونها فى سبیل اللّه‏ فبشر هم بعذاب الیم.(8)
وى با این آیه بر حرمت کنز پول استدلال کرده، مى‏افزاید: اگر زکات پول پرداخت شود، نگهدارى آن کنزنیست، ذخیره سازى است. هر مالى که زائد بر نیاز باشد، پس از پرداخت حقّ خداوند در آن مال، اگر نگهدارى شود، ذخیره سازى است و ذخیره سازى مشروع است.(9)
چنان که پیش‏تر گذشت، یکى از ویژگى‏هاى پول آن است که مى‏تواند ارزش را در خود ذخیره کند. پول اگر این ویژگى را نداشته باشد نمى‏تواند نقش واسطه در معاملات را بازى کند. شاهد صحّت این ادّعا آن است که در وضعیّت تورّمى شدید که پول ساعت به ساعت ارزش خود را از دست مى‏دهد، بیش‏تر معاملات به صورت پایاپاى یا به واسطه کالاهایى که داراى ارزش ثابت هستند، انجام مى‏شود و پول نقش واسطه در معامله بودن را عملاً از دست مى‏دهد. این ویژگى در پول سبب مى‏شود که نقش ذخیره ارزش را در جامعه بازى کند و افراد بتوانند با نگهدارى آن، ارزش را ذخیره کنند. انگیزه‏هاى گوناگونى را براى نگهدارى پول مى‏توان تصوّر کرد. برخى از آن‏ها در نقل قول‏هاى پیشین بیان شد؛ ولى براى جلوگیرى از خلط مباحث لازم است این انگیزه‏ها را به صورت جداگانه بر شمرده، حکم هر یک را بیان کنیم.
اقسام نگهدارى پول به لحاظ انگیزه‏ها
أ. نگهدارى پول به انگیزه خرید اشیاى مورد نیاز در زمانى که به آن اشیاى نیاز است
به نظر مى‏رسد هیچ یک از کسانى که ذخیره ارزش بودن پول را نفى مى‏کنند، مخالف جواز نگهدارى پول به این انگیزه نباشد. در حقیقت اگر نگهدارى پول به انگیزه انجام معاملات آتى مورد نیاز تجویز نشود، پول نخواهد توانست نقش واسطه در مبادلات را بازى کند. فرقى ندارد که این معاملات براى خرید کالاهاى مصرفى یا سرمایه‏اى مورد نیاز باشد؛ یعنى هم مصرف کننده و هم سرمایه گذار به این انگیزه پول را نگه مى‏دارد.
ب. نگهدارى پول به انگیزه تأمین مخارجى که احتمالاً در آینده پدید خواهد آمد
نگهدارى پول به این انگیزه که انگیزه احتیاطى نامیده مى‏شود نیز مورد خلاف نیست. نگهدارى پول به انگیزه احتیاطى در حقیقت فرقى با نگهدارى آن به انگیزه پیشین ندارد؛ زیرا کسى که پول را به این انگیزه نگه مى‏دارد مى‏خواهد معاملات آتى مورد نیاز خود را تأمین مالى کند. یگانه فرق در این است که در فرض پیش، نیاز آتى قطعى است و در این فرض، احتمالى است.
نگهدارى پول به این دو انگیزه نه تنها منافاتى با نقش پول به صورت واسطه معاملات ندارد، بلکه نتیجه ایفاى چنین نقشى است. پول چون واسطه در مبادلات است، به انگیزه معاملاتى و احتیاطى نگهدارى مى‏شود.
ج. نگهدارى پول به انگیزه انجام معاملات سودآور (بورس‏بازى)
معاملات سود آور ممکن است در بازار دارایى‏هاى مشهود یا بازار دارایى‏هاى مالى انجام شود. با توجّه به این که در اقتصاد اسلامى بهره ممنوع و حرام است، بازار اوراق قرضه وجود ندارد؛ از این رو در بازار دارایى‏هاى مالى فقط اوراق مشارکت و سهام خرید و فروش مى‏شود. به دلیل آن که سند حاکى از دارایى مشهود هستند؛ از این رو در اقتصاد اسلامى، تفکیک بین بازار دارایى‏هاى مشهود و نامشهود (مالى) وجهى ندارد.
نگهدارى پول به انگیزه انجام معاملات سود آور از نظر فقهى از دو جهت ممکن است مورد اشکال قرار گیرد:
1. نگهدارى پول به این انگیزه مصداق کنز است که در آیه شریفه تحریم شده است؛
2. انجام معاملات سود آور همان بورس بازى است که در شریعت ممنوع شده است.
اگر به دو اشکال پیشین پاسخ داده شود، نگهدارى پول به این انگیزه نیز جایز خواهد بود. ما هر یک از این دو اشکال را به صورت جداگانه در دو مقاله بحث کرده و به این نتیجه رسیده‏ایم که کنز به مفهومى که در نظریّه پولى کینز مطرح است، با کنزى که در آیات 34 و 35 سوره توبه در اسلام تحریم شده تفاوت دارد. کنز در نظریّه پولى کینز به مفهوم نگهدارى ثروت به شکل پول و خارج کردن پول از جریان گردش، فى نفسه حرام نیست. بلى، اگر به قصد جمع آورى ثروت باشد و حقوق الهى متعلّق به آن را نپردازد، همان کنزى شمرده مى‏شود که در آیات تحریم شده است.(10)
درباره بورس بازى نیز به این نتیجه رسیده‏ایم که در چارچوب احکام شریعت جائز است.(11)
بر این اساس مى‏توان نتیجه گرفت که در اقتصاد اسلامى نیز تقاضاى مانده پول به انگیزه بورس بازى جایز است. افزون بر این، در ادامه بحث روشن خواهد شد که در جامعه اسلامى، فرض وجود چنین تقاضایى براى پول فرضى معقول و منطقى است؛ البتّه این نکته را نباید فراموش کرد که در اقتصاد اسلامى، به دلیل آن که نرخ بهره وجود ندارد و چارچوب‏هاى شرعى ویژه‏اى براى بورس بازى تعیین شده که از سوء استفاده بورس بازان جلوگیرى مى‏کند، تقاضاى مزبور محدودتر و با ثبات‏تر است.
مرورى بر نظریّه‏هاى تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى
اقتصاددانان مسلمان تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى را اغلب با نگرش کینزى مطالعه کرده‏اند؛ یعنى تقاضاى پول را از جهت انگیزه‏هاى آن تقسیم کرده و به تحلیل هر قسم پرداخته‏اند.
نظریّه‏هاى ارائه شده به وسیله اقتصاددانان مسلمان را مى‏توان به دو گروه تقسیم کرد:
أ. گروهى با این پیش فرض که ربا، بورس بازى و کنز (به مفهوم اقتصادى آن) در اقتصاد اسلامى ممنوع است، تقاضاى پول را مطالعه کرده‏اند. این گروه به دو قسم تقسیم مى‏شوند: برخى به این نتیجه مى‏رسند که در اقتصاد اسلامى تقاضاى پول به انگیزه معاملاتى و احتیاطى وجود دارد و با تقاضاى پول به دو انگیزه پیشین در اقتصاد سرمایه‏دارى فرقى ندارد؛ ولى تقاضاى پول به انگیزه بورس بازى وجود ندارد. این‏ها به طور طبیعى ناچارند در تحلیل‏هاى خود، از نظریّه مقدارى پول استفاده کنند.(12)
و برخى دیگر با همان پیش فرض‏ها به این نتیجه مى‏رسند که در اقتصاد اسلامى، افزون بر دو انگیزه معاملاتى و احتیاطى، انگیزه انفاق نیز وجود دارد و تقاضاى معاملاتى پول، تابعى از در آمد و نرخ سود است؛ براى نمونه نویسندگان کتاب اقتصاد کلان با نگرش اسلامى معتقدند که در اقتصاد اسلامى، چهار نوع تقاضاى پول وجود دارد:
1. تقاضاى پول براى خرید کالاهاى مصرفى و خدمات (Mc(؛
2. تقاضاى پول براى خرید کالاهاى سرمایه‏اى (MI(؛
3. تقاضاى احتیاطى پول (MR(؛
4. تقاضاى پول براى انفاق در راه خدا (Ms(.
نویسندگان مزبور، توابع تقاضاى پول را به صورت ذیل ارائه مى‏کنند:
 
و معتقدند که همه انواع تقاضاى پول، تابع مستقیم درآمد (Y) و تابع غیر مستقیم p، و فقط MIتابع مستقیم نرخ سود است.(13)
دکتر لطیف نیز تقاضاى پول را ابتدا به دو قسمِ تقاضاى پول براى امور معیشتى و خیرات (Ma(، و تقاضاى پول براى کسب درآمد (Mb( تقسیم مى‏کند. (Ma( به دو قسمِ تقاضاى پول براى مخارج زندگى و براى خیرات و مبرّات (واجب و مستحب)، و (Mb) نیز به دو قسمِ تقاضاى پول براى سرمایه گذارى و براى معاملات (بازرگانى) تقسیم مى‏شود. وى پس از تأکید بر حرمت بهره، سفته بازى و سوداگرى، توابع تقاضاى پول را به صورت ذیل ارائه مى‏کند:
 
در این توابع Y سطح عمومى درآمد، W سطح عمومى ثروت، و P0 نرخ تورّم، و r نرخ داخلى بازده سرمایه است.(14)
با فرض ممنوعیّت نرخ بهره و حذف بازار پول و ممنوعیّت کنز و بورس بازى، بررسى تقاضاى پول بى‏فایده به نظر مى‏رسد و این اشکال روشنى است که بر دو نظریّه اخیر وارد مى‏شود. با این فروض، بررسى تقاضاى پول چیزى بر اطّلاعات ما درباره اقتصاد نمى‏افزاید. پول صرفا به صورت یک واسطه در مبادله نگهدارى مى‏شود. در چنین فروضى هیچ گاه پول در جایگاه ثروت، کنز، و هیچ گاه براى بورس بازى در بازار دارایى نگهداشته نمى‏شود؛ بلکه فقط براى انجام معاملات مورد نیاز قطعى یا احتمالى در آینده نگهدارى مى‏شود؛ بنابراین، افزایش تقاضاى نگهدارى پول مفهومى جُز افزایش تقاضاى کالا و خدمات ندارد؛ زیرا نگهدارى پول به انگیزه انجام معاملات روى کالاهاى مصرفى یا سرمایه‏اى و مانند آن است.
در این صورت، تغییرات تقاضاى پول، تابع تغییرات تقاضاى کالا و خدمات در بخش واقعى اقتصاد است و متغیّرهاى بخش واقعى اقتصاد مانند درآمد ملّى، سطح قیمت‏ها، نرخ سود و مانند آن ابتدا بر عرضه و تقاضا در بخش واقعى اقتصاد اثر مى‏گذارند و به تبع آن، در تقاضاى پول تغییر پدید مى‏آید؛ بنابراین، اشتباه بزرگى است که گمان کنیم نرخ سود یا نرخ بازده داخلى سرمایه که از متغیّرهاى بخش واقعى اقتصادند، در بخش پولى اقتصاد تعیین مى‏شوند. با این فروض، بخش پولى انعکاسى از بخش واقعى اقتصاد است؛ از این رو براى تحلیل طرف تقاضاى اقتصاد از چارچوب IS-LMنمى‏توان استفاده کرد و براى نشان دادن تأثیر افزایش عرضه پول بر متغیرهایى چون درآمد و قیمت، مناسب است از الگوى رابطه مقدارى پول استفاده شود.
ب. گروهى از اقتصاددانان مسلمان نیز با این پیش فرض که بهره، همان رباى محرّم است و در اقتصاد اسلامى بازار اوراق قرضه وجود ندارد، ولى کنز پول (به مفهوم اقتصادى آن) یا بورس بازى(15) در بازار اوراق سهام و مشارکت و دارایى‏هاى حقیقى جایز است، تقاضاى پول را بررسى، و توابع آن را استخراج کرده‏اند؛ براى مثال، فهیم خان معتقد است: تقاضاى پول به انگیزه سفته بازى در اقتصاد اسلامى تا حدّى اجتناب‏ناپذیر است؛ زیرا براى نگهدارى پول در دوره‏اى که بازده‏هاى انتظارى پایین است، به منظور توانایى بر سرمایه گذارى در دوره‏اى که بازده‏هاى انتظارى بالا است، انگیزه‏اى طبیعى وجود دارد که نمى‏توان آن را با قانون گذارى و به گونه‏اى رسمى کنترل کرد. وى با این اعتقاد، تقاضاى مانده‏هاى حقیقى پول را به سه قسم تقسیم مى‏کند:
1. تقاضاى معاملاتى که تابعى مستقیم از سطح در آمد حقیقى (y) است؛
2. تقاضاى مانده‏هاى حقیقى پول براى مقاصد بشر دوستانه (انفاق و قرض و ...) که تابعى مستقیم از y و تابعى غیر مستقیم از هزینه نگهدارى پول، یعنى نرخ انتظارى بازده سرمایه‏گذارى (Q) است؛
3. تقاضاى سفته بازى مانده‏هاى حقیقى پول که تابعى مستقیم از y و تابعى غیر مستقیم از (Q)است. سرانجام وى تابع تقاضاى پول را به صورت ذیل ارائه مى‏نماید:
(3)LA = Ky - hQ K , h >0
= LA تقاضاى پول براى مانده‏هاى حقیقى
= Q سودهاى انتظارى دارایى‏هاى مالى براى مالکان آن
از سویى Q = aR است که در آن R بازده سرمایه‏گذارى بنگاه نهایى در وضعیّت رقابت و a نرخ مشارکت در سود براى مالکان وجوه است.
بنابراین:(16)(4)LA = Ky - haR
محسن خان در یک مدل ساده کلان فرض مى‏کند که قیمت‏ها ثابتند و همه درآمد حقیقى به سرمایه تبدیل مى‏شود. بانک یگانه واسطه بین پس‏انداز کننده و سرمایه‏گذار است و سرمایه گذاران فقط از طریق بانک، سرمایه لازم را به دست مى‏آورند و سپرده گذارى از طریق خرید سهام منتشره به وسیله بانک صورت مى‏گیرد، و حجم پول فقط شامل پول نقدى مى‏شود که به صورت برون زا دولت آن را تعیین مى‏کند. وى با این فروض مى‏گوید: کلّ ثروت حقیقى جامعه (w) شامل مانده
 
 
تقاضاى مانده‏هاى حقیقى پول (نظریّه برگزیده)
چنان که پیش از این گذشت، در اسلام، بورس بازى در چارچوب قوانین شرع تا وقتى مخالف مصالح عمومى نباشد، جایز است. همچنین کنز پول، به مفهوم اقتصادى آن، یعنى خارج کردن پول از جریان گردش تا هنگامى که به تجمّع ثروت بیش از حدّ مجاز نینجامد، محذور شرعى ندارد؛ بنابراین ما نیز همچون گروه دوم از اقتصاددانان معتقدیم که در اقتصاد اسلامى، تقاضاى پول به انگیزه بورس بازى وجود دارد و به همین دلیل، تعادل در بازار دارایى باید مستقل از تعادل در بازار کالا و خدمات بررسى شود؛ از این رو، براى نشان دادن تعادل همزمان بازار کالا و خدمات و بازار دارایى و استخراج تقاضاى کلّ، از الگوى IS-LM مى‏توان استفاده کرد.
با فرض این که توهّم پولى وجود ندارد، با استفاده از نظریّه‏هاى پیشین و در چارچوب ساختار کلان اقتصاد اسلامى، تقاضاى مانده‏هاى حقیقى پول را استخراج خواهیم کرد.
مانده‏هاى حقیقى پول در اقتصاد اسلامى به انگیزه‏هاى ذیل تقاضا مى‏شود:
 
که در آن f نشان دهنده درجه ایمان فرد است.
4. به انگیزه تأمین هزینه‏هاى احتمالى در آینده (انگیزه احتیاطى) این نوع از تقاضاى پول نیز همچون نوع اوّل است.
•  
5. به انگیزه کسب سود از طریق بورس بازى مجاز. این بخش از تقاضاى پول، به بازار دارایى ارتباط مى‏یابد. در اقتصاد اسلامى هر فرد مى‏تواند ثروت خود را به یکى از صورت‏هاى ذیل نگه دارد:
یک. به صورت پول نقد(21) که بازده ندارد و داراى نقدینگى بالا است؛
دو. به صورت قرض‏الحسنه(22) که در این صورت نیز بازده مادّى ندارد و داراى درجه نقدینگى پایین است؛ ولى ثواب آخرتى بالایى دارد؛
سه. به صورت سهام که در این صورت از عواید سهام بهرمند مى‏شود (h)؛
چهار. به صورت سپرده مدّت‏دار در بانک که سهمى از سود سرمایه‏گذارى را خواهد داشت. (a)؛
پنج. به صورت دارایى سرمایه‏اى حقیقى مانند خانه، زمین، ماشین و مانند آن که در این صورت از عواید آن (g)بهره مى‏برد؛
شش. به صورت کالاهاى مصرفى بادوام که در این صورت، از افزایش قیمت آن‏ها سود مى‏برد. چهار صورت اخیر نیز درجه نقدینگى پایینى دارند.
اکنون این پرسش مطرح مى‏شود: با این که پول بازده ندارد، آیا انگیزه‏اى وجود دارد که مسلمان به جاى آن که ثروت خود را به شکل طلب در قالب قرض‏الحسنه نگه دارد و از ثواب آن بهرمند شود یا به صورت دارایى فیزیکى و سهام یا سپرده سرمایه‏گذارى نگه دارد و از عواید مادّى آن‏ها بهره ببرد، به مقدارى بیش از آن چه براى انجام معاملات و خیرات لازم است، پول نقد نگه دارد؟
پاسخ، مثبت، و توجیه آن نیز همان است که در نظریّه رجحان نقدینگى کینز و به صورتى کامل‏تر در نظریّه تراز سبد دارایى توبین بیان شده است. مسلمان ممکن است مقدارى پول به انگیزه بورس بازى در بازار دارایى نگه دارد و ثروت خود را به شکل ترکیبى از دارایى‏هاى گوناگون از جمله پول با درجات بازده و ریسک متفاوت نگهدارى کند.
بر این اساس، براى استخراج تابع تقاضاى بورس بازى پول در اقتصاد اسلامى، از نظریّات کینز و توبین و بامول با حذف نرخ بهره و بازار اوراق قرضه مى‏توان استفاده کرد. فهیم خان، محسن خان، محمد انور و هادى عربى نیز از همین نظریّات استفاده، و با انتخاب جایگزینى براى نرخ بهره در چارچوب همان الگوها تحلیل کرده‏اند.
ما نیز با استفاده از الگوى تراز سبد دارایى توبین تابع تقاضاى بورس بازى پول (5(L را به صورت ذیل ارائه مى‏کنیم:(23)
 
صورت متغیّر وارد تابع شده است؛ زیرا چنان که اشاره شد، یکى از راه‏هاى نگهدارى ثروت، آن است که انسان قرض‏الحسنه بدهد و ثروت خود را به صورت طلب نگه دارد. از این طریق او مى‏تواند به ثواب آخرتى برسد. در حقیقت کسى که ثروت خود را به صورت نقد نگه مى‏دارد، از این ثواب محروم مى‏شود؛ بنابراین، ثواب قرض‏الحسنه نیز هزینه فرصت نگهدارى ثروت به شکل پول نقد است؛ ولى چون ثواب قرض‏الحسنه متغیّر مستقل نیست و آن چه را مى‏توان متغیّر فرض کرد، ایمان فرد است، از این‏رو مى‏توان گفت: تقاضاى پول فرد رابطه‏اى معکوس با ایمان او دارد. هر چه ایمان فرد بیش‏تر شود، براى دستیابى به ثواب بیش‏تر، سهم زیادترى از ثروت خود را به صورت قرض‏الحسنه نگه مى‏دارد.
با جمع توابع تقاضاى پول، به تابع کلّ تقاضاى پول به صورت ذیل دست مى‏یابیم.
•  
مستقیم از نرخ سود دو اثر بر تقاضاى‏پول از جهت نظرى مبهم است. این گونه ابهامات به وسیله مطالعات تجربى در جوامع اسلامى قابل رفع است.
اثر f بر تقاضاى کلّ پول مبهم است؛ زیرا وقتى ایمان فرد بیش‏تر مى‏شود، از سویى کارهاى خیر او فزونى مى‏گیرد و پول بیش‏ترى جهت انجام کارهاى خیر نگه مى‏دارد؛ در نتیجه 3L افزایش مى‏یابد. از سوى دیگر ترجیح مى‏دهد سهم بیش‏ترى از ثروت خود را در قالب قرض‏الحسنه و به شکل طلب نگه دارد؛ از این رو 5L کاهش مى‏یابد. بر آیند این دو اثر بر تقاضاى کلّ پول از جهت نظرى ابهام دارد. این گونه ابهامات به وسیله مطالعات تجربى در جوامع اسلامى قابل رفع است.
تقاضاى کلّ جامعه براى مانده‏هاى حقیقى پول
با جمع افقى تقاضاى پول تک تک افراد و تبدیل متغیّرهاى خُرد به کلان، به تابع تقاضاى کلّ جامعه براى مانده‏هاى حقیقى پول به صورت ذیل دست مى‏یابیم:
 
بر این اساس مى‏توان براى تحلیل طرف تقاضاى اقتصاد اسلامى از الگوى IS - LM استفاده کرد؛ ولى پرسش اساسى آن است که متغیّر اصلى که دو بازار کالا و خدمات و بازار دارایى را به یک‏دیگر مرتبط مى‏سازد، کدام است.
پاسخ به این پرسش پس از تحلیل تابع مصرف و سرمایه‏گذارى کل و تبیین مکانیزم عرضه پول و متغیّرهاى مؤثّر در آن میسّر است.
منابع و مآخذ
أ. فارسى
1. میرمعزى، سیّد حسین: «مفهوم کنز در اقتصاد و از دیدگاه اندیشمندان اسلامى»، نامه مفید، بهار 82.
2. میرمعزى، سیّد حسین: «بورس‏بازى از نگاه فقه»، فصلنامه تخصصى اقتصاد اسلامى، شماره 9، بهار 82.
3. توتونچیان، ایرج: پول و بانکدارى اسلامى و مقایسه آن با نظام سرمایه‏دارى، انتشارات مؤسسه فرهنگى ـ هنرى توانگران، چ اوّل، دیماه 1379 ش.
4. الزامل، یوسف عبداللّه‏ و بو علام جیلالى: اقتصاد کلان با نگرش اسلامى، ترجمه نصراللّه‏ خلیلى تیرتاشى.
5. لطیف، بیژن: «مبانى تقاضاى پول در نظام اقتصاد اسلامى»، مجموعه مقالات فارسى نخستین مجمع بررسى‏هاى اقتصاد اسلامى، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370 ش.
6. محمد، انور: الگوى اقتصاد بدون ربا، ترجمه اسداللّه‏ فرزین وش، مؤسسه تحقیقات پولى و بانکى، 1375 ش.
7. عربى، هادى: نگرشى بر تعادل همزمان طرف تقاضا در اقتصاد اسلامى، پایان‏نامه کارشناسى ارشد رشته اقتصاد، دانشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرّس.
8. برانسون، ویلیام اچ: اقتصاد کلان، ترجمه عباس شاکرى، نشر نى، چ اوّل، 1373 ش.
ب. عربى
1. احمد، حسن: الاوراق النقدیة فى الاقتصاد الاسلامى، قیمتها و احکامها، دار الفکر، دمشق، 1999 م.
2. الترکمانى، عدنان خالد: السیاسة النقدیة و المصرفیه فى الاسلام، عمّان، مؤسّسة الرسالة، 1988 م.
3. یوسف کمال، محمد: فقه الاقتصاد النقدى، دار الصابونى ـ دار الهدایه، 1993 م / 1414 ق.
ب. انگلیسى
1. Laurence Harris: Monetary Theory, McGraw - Hill, 1981.
2. Mohamad Fahim Khan: ((Growth, Stability and Inflation in an Islamic Macro Frame Work)) in Lessons in Islamic Economics, by Monzer Kahf, Islamic Development Bank, Islamic Research and Training Institute, 1418 (H) - 1998 (G).
3. Mohsin Khan: ((Principles of Monetary Theory and Policy in an Islamic Economics, by Ausaf Ahmad and Kazim Raza Awan, Islamic Development Bank, Islamic Research and Traning Institute, 1412 (H) - 1992 (G).

________________________________________
1 استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
2. Laurence Harris: Monetary Theory, P.3.
3. هیکس معتقد بود: مى‏توان پولى را تصوّر کرد که واسطه معاملات باشد و در عین حال، وسیله ذخیره ارزش نباشد. وى بر این مطلب در قالب مدلى که در آن فرض مى‏شود در پایان هر روز در بازار، همه حساب‏هاى بانک صفر مى‏شود، استدلال مى‏کند. لُرنس هریس در کتاب پیشین اثبات مى‏کند که در همان مدل فرضى نیز پول ذخیره ارزش است. ر.ک:.Ibid, PP. 8 - 10
4. ر.ک. احمد حسن: الاوراق النقدیه فى الاقتصاد اسلامى، ص 43و44 و عدنان خالد الترکمانى: السیاسة النقدیة و المصرفیه فى الاسلام، ص 54 و 55.
5. ر.ک. احمد حسن: الاوراق النقدیه فى الاقتصاد الاسلامى، ص 44.
6. عدنان خالد الترکمانى: السیاسة النقدیة و المصرفیه فى الاسلام، ص 57 ـ 59.
7. یوسف کمال محمد: فقه الاقتصاد النقدى، ص 30.
8. توبه: (9) آیه 34 و 35. کسانى را که طلا و نقره را کنز مى‏کنند و آن را در راه خدا خرج نمى‏کنند، به عذاب دردناک بشارت ده.
9. احمد حسن: الاوراق النقدیة فى الاقتصاد الاسلامى، ص 45 ـ 46.
10. ر.ک. سید حسین میرمعزّى: «مفهوم کنز در اقتصاد و از دیدگاه اندیشمندان اسلامى»، نامه مفید، بهار 82 .
11. ر.ک. سید حسین میرمعزّى: «بورس بازى از دیدگاه فقه»، فصلنامه اقتصاد اسلامى، بهار 82، شماره 9، ص 51 64.
12. ر.ک. ایرج توتونچیان: پول و بانکدارى اسلامى، ص 76 ـ 156.
13. ر.ک. یوسف عبداللّه‏ الزامل، بوعلام بن جیلالى: اقتصاد کلان با نگرش اسلامى، ترجمه نصراللّه‏ خلیلى تیرتاشى، ص 137 ـ 142.
14. وى از تقاضاى احتیاطى پول سخنى به میان نیاورده است. همچنین نفرموده که چرا Mb تابعى از سطح عمومى در آمد (Y) نیست. افزون بر این به نظر مى‏رسد Mb تابعى از سهم سود صاحبان وجوه از کلّ سود سرمایه گذارى است، نه نرخ داخلى بازده سرمایه. براى اطّلاع بیش‏تر از نظر او، ر.ک: بیژن لطیف: «مقاله مبانى تقاضاى پول در نظام اقتصاد اسلامى» در مجموعه مقالات فارسى نخستین مجمع بررسى‏هاى اقتصاد اسلامى، ج 3، سیاست‏هاى مالى، ص 23 ـ 43.
15. مقصود از بورس‏بازى، خرید و فروش به انگیزه سود از طریق پیش‏بینى قیمت‏ها، در چارچوب احکام و قوانین شرع است.
16. Mohamad Fahim Khan: ((Growth, Stability and Inflation in an Islamic Macro Framework)) in Lessons in Islamic Economics by Monzer Kahf, Vol (1), PP. 350 - 351.
17. Mohsin S. Khan Principles of Monetary Theory and Policy in an Islamic Framework LECTURES ON ISLAMIC ECONOMICS by AUSAF AHMAD, KAZIM RAZA AWAN, P. 325 - 326.
18. ر.ک: محمد انور: الگوى اقتصاد بدون ربا، ترجمه، اسداللّه‏ فرزین وش، ص 47 ـ 50.
19. نسخه اصلى در دست نیست و محتمل است که مترجم غفلت کرده باشد.
20. هادى عربى: نگرشى بر تعادل همزمان طرف تقاضا در اقتصاد اسلامى، پایان‏نامه کارشناسى ارشد اقتصاد، ص 145 ـ 157.
21. مقصود، پول نقد، سکّه و مسکوک و همچنین حساب‏هاى جارى است.
22. مقصود، قرض‏الحسنه پس‏انداز و سایر صورت‏هاى قرض‏الحسنه (مانند پرداخت مستقیم به نیازمندان یا افتتاح حساب در صندوق‏هاى قرض‏الحسنه) است و شامل حساب‏هاى قرض‏الحسنه جارى نمى‏شود.
23. این الگو در کتاب اقتصاد کلان، ویلیام اچ برانسون، ترجمه شاکرى ج 2، ص 418 شرح داده شده و آقاى عربى نیز در پایان نامه کارشناسى ارشد خود تحت صورت «نگرشى بر تعادل همزمان طرف تقاضا در اقتصاد اسلامى»، ص 152 با فرض آن که در اقتصاد فقط پول و اوراق سهام وجود دارد، از این روش استفاده کرده است. براى جلوگیرى از طولانى شدن بحث علاقه‏مندان را به این تحقیق ارجاع مى‏دهیم.
24. با این فرض که قیمت کالاهاى مصرفى بادوام، متناسب با سطح عمومى قیمت‏ها رشد مى‏کند.

تبلیغات