امکان استمرار بانکدارى اسلامى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده بانکدارى اسلامى، پدیده رو به رشدى است که براى برآوردن نیازهاى مالى مسلمانان دینمدار پدید آمده است تا حرمت معاملات مبتنى بر بهره را رعایت کند. اقتصاددانان بسیارى، ویژگىهاى اقتصادى این نهاد را در چارچوب اقتصاد اسلامى مطلوب مطالعه کردهاند. در عصر کنونى بازارهاى مالى جهانى، حضور یک بخش مالى مبتنى بر تقسیم سود و زیان، بسیار مشکل است. من یک مدل تکاملى نظرى بازىها را ارائه کردهام که در آن، مسلمانان دینمدار، بانکهاى معمول مبتنى بر بهره و بانکهاى اسلامى ضعیف (بانکهاى ترکیبى از بانکهاى متعارف و بانکهاى اسلامى) بر یکدیگر تأثیر متقابل مىگذارند. بانکهاى ضعیف، بانکدارى اسلامى کنونى است که به سبب تقلید از نظام بهره، مورد انتقاد است. در این مدل نشان داده خواهد شد که براى بقا و بنگاههاى دین مدارانه در یک محیط ناهمگن و غیرمتجانس وجود نوع سوم از بانکها ضرورت دارد. افزون بر این، نشان داده خواهد شد که بقاى بنگاههاى دین مدارانه و بانکهاى ضعیف اسلامى در یک مسیر اسلامى قابل پیشبینى و لازم است.متن
مقدّمه
قرن بیستم، شاهد حیات دوباره دستورهاى بنیادین اسلامى در سراسر جهان بوده است. اسلامى کردن بخشهاى مالى در بسیارى از کشورهاى مسلمان، نتیجه طبیعى این تجدید حیات است. درجه اسلامى شدن در کشورهاى مزبور با توجّه به جمعیّت مسلمانان در آنها متفاوت بود. جمهورى اسلامى ایران و پاکستان که در آنها، همه بخش مالى بهطور رسمى اسلامى شد، در بالاترین مرتبه قرار دارند.(2) مالزى، عربستان سعودى، و بقیه کشورهاى عرب، نظام مالى دوگانهاى را که در آن، بانکهاى اسلامى با نهادهاى مالى متعارف همزیستى دارند، توسعه داده، و هر دو نوع از این نهادها را مقامهاى پولى، قانونى شمردهاند.
رشد عملى بانکدارى اسلامى، «اقتصاد اسلامى» را از عرصه فقه و نظامهاى مقایسهاى به دخالت عینى در جریان اقتصادى منتقل کرده است.(3)
از اواسط دهه 1970 نیز ادبیّات گستردهاى پدید آمد که با شروع تعدادى مجلّههاى تخصّصى مربوط به این موضوع بهطور قابل توجّهى، حمایت شد. در دهههاى اوّلیه سعى مىشد. شبهات مربوط حذف بهره برطرف شود؛ سپس در سال 1986 میلادى خان اثبات مىکند لغو معاملات مبتنى بر بهره، موضوعى نیست که با تفکّر اقتصادى غرب ناسازگار باشد؛ براى مثال، فیشر(4) (1945)، سیمونس(5) (1948) فریدمن(6) (1969) و دیگران، به این موضوع پرداختهاند که نظام مالى مبتنى بر بهره، بهطور بنیادى بدون ثبات است؛ (چون در این نظام، مسؤولیت، یک طرفه است)؛ چنان که نشان داده مىشود مشکل ورشکستگى مؤسّسات پسانداز و وام امریکا در سالهاى اخیر و بحرانهاى مالى امریکاى لاتین هنگامى پدید آمد که بانکها براى کسب نرخ بهره بالاتر به دنبال اوراق قرضه خارجى رفته، شرایط مالى را مبهم کردند. سرانجام زرقا(7) (1983) و خان (1986) و برخى مقالههاى دیگر تثبیت کلان اقتصادى در سایه نظام مشارکت سود و زیان را که در اقتصاد اسلامى جایگزین معاملات مبتنى بر بهره مىشود، تبیین کردهاند.
این مقاله مىکوشد در دو زمینه به ادبیّات موجود بیفزاید: اوّلاً از دیدگاه اقتصاد خرد، ثبات بانکدارى اسلامى را تبیین کند و ثانیا بر خلاف ادبیّات رایج (نقوى 1982 و دیگران) توجّه خود را به اقتصاد آرمانى اسلامى که از جهان جدا افتاده است و در آن، هیچ معاملهى مبتنى بر بهره وجود ندارد، محدود نکرده، مدل نظرى تحوّلپذیرى براى بانکدارى اسلامى با فرض وجود دیگر نهادهاى مالى مبتنى بر بهره ارائه دهد. این مدل، مدلِ نزدیکى به وضعیّت کنونى است که بانکهاى اسلامى در بیشتر کشورها (از جمله امریکا) در کنار بانکهاى سنّتى فعّالیّت مىکنند.
در سطح خُرد نیز به جاى فرض بنگاههاى یکدست و مشابه اسلامى (حنیف 1995) حالتى را جایگزین کردهام که سه نوع بنگاه را در بر مىگیرد:
1. مسلمانان پارسا که هرگز از معاملات مبتنى بر بهره استفاده نمىکنند؛
2. بانکها و بنگاههاى اقتصادى سنّتى که بر اساس بهره، وام گرفته، وام مىدهند؛
3. بنگاههایى که بهطور همزمان با مسلمانان پارسا که معاملات مبتنى بر تسهیم سود و زیان دارند و با بنگاههاى اقتصادى متعارف همکارى مىکنند.
نام گرفتن این نوع بنگاهها با عنوان «مسلمانان ضعیف» به سبب پیروى کردن از ادبیّات رایج اقتصاد اسلامى است که به شدّت از رفتار بانکهاى اسلامى که از بهره استفاده مىکنند، انتقاد مىکند.
شاید قوىترین نقد در ادبیّات مزبور به وسیله احمد (1992) مطرح شده باشد:
واقعیّت غمانگیز این است که با وجود اعتراف همه به حرمت و ممنوعیت بهره، حتّى یک کشور اسلامى وجود ندارد که نهادهاى مالى خود را بدون بهره اجرا کند. حقیقت این است که هیچ کس نمىداند چگونه این امر انجام مىشود. هنگامى که فشارهاى سیاسى بالا مىروند، آنها فقط به برخى از انواع راههاى فرار (حیلهها) متوسّل مىشوند. (ص 16)
وى در کار دیگرى (1992 م) بانکهاى اسلامى را تحت عناوین «و ما ادّعا مىکنیم، نرخ بهره را از بین مىبریم» و در وضعیّت کنونى اقتصاد اسلامى، «معلوم نیست که چه کسى را فریب مىدهیم ...»، نقد کرده است.
در مدلى که ارائه مىدهم، به صورت جدّى نشان مىدهم براى اطمینان بخشیدن به بقاى اقتصادى بنگاههاى مسلمان پارسا، به وجود این نوع بنگاههاى اقتصادى نیاز است. فروض این مدل با توجّه به ملاحظات دینى و نظرى و نیز برخى پدیدههاى تجربى به دست آمده است؛ بنابراین با تکیه به روش خاصّى، این نگرش پویاى اقتصاد خردى ممکن است به صورت بذرى براى تحقیقات نظرى و تجربى درباره انتقال از نظام مبتنى بر بهره به سوى نظامهاى مبتنى بر مشارکت در سود و زیان مورد استفاده قرار گیرد. در قسمت دوم [مقاله[ ممنوعیّت دینى بهره از قرآن و حدیث، استنتاج و استنباط فقهى مىشود. در قسمت سوم بهطور مختصر درباره شکلهاى اصلى معاملاتى بحث کردهام که در اسلام تأیید شده است و شاهد تجربى عمدهاى براى اجراى آنها وجود دارد. در بخش چهارم درباره برخى فروض نظرى مدل که از یافتههاى دینى، نظرى و تجربى برخاسته است، بحث مىکنم. بخش پنجم، مدلى را ارائه مىدهد و درباره «دینامیزم» آن بحث مىکند، و بخش ششم، نتایج مقاله است.
ممنوعیّت بهره در اسلام
«رِبا» از جهت واژهشناسى از فعل «رَبَا» به معناى «افزودن» است و در اصطلاح فقهى، مطابق مذاهب چهارگانه اهل تسنّن عبارت است از: «معامله دو کالاى همجنس در اندازههاى مختلف، به گونهاى که در مقابل زیاده، عوضى نباشد»، و ممنوعیّت آن از دیدگاه قرآن و روایات، مسلّم است.
انواع ربا
مطابق تقسیمبندى عالمان، ربا دو نوع است:
1. ربا النسیئة: گاهى به آن، «رباى قرآنى» نیز گفته مىشود و از جهت واژهشناسى، از فعل «نَسِىَ» به معناى «تعویق انداختن» و «فراموش کردن» است. مقصود از آن، پرداخت مبلغى بیشتر از اصل وام، مانند هزینه فرصت پول در قراردادهاى مدّتدار است.
چنان که در ادامه مىآید، این نوع ربا بهطور صریح و قطعى در قرآن کریم ممنوع شده و از گناهان بزرگ به شمار مىآید.
2. رباالفضل: گاهى به آن «رباالسّنّة» نیز مىگویند، و ربایى است که حرمت آن از سنّت رسول صلىاللهعلیهوآله استفاده مىشود. در روایتى از پیامبر اکرم، معامله گندم به گندم، جو به جو، طلا به طلا، نقره به نقره، خرما به خرما، نمک به نمک، با مقادیر گوناگون ممنوع شده است و عالمان اجماع دارند که این کالاها براى مثال است و ممنوعیّت این قسمت از ربا، کالاهاى دیگر را نیز در بر مىگیرد؛ البتّه صحابى مشهور پیامبر، عبداللّه بن عبّاس، این نوع را تجویز کرده است و برخى از عالمان معاصر نیز به آن تمایل یافتهاند. این در حالى است که مشهور صحابه، این نوع ربا را ممنوع کرده، معتقدند: ممنوعیّت این نوع ربا به این جهت است که به رباى نسیه مىانجامد.
ممنوعیّت ربا، افزون بر قرآن، در دیگر کتابهاى آسمانى نیز آمده است؛ براى مثال در عهد عتیق مشاهده مىکنیم:
اگر نقدى را به یکى از قوم من که نزد تو فقیر است، قرض بدهى، مثل تقاضاکننده مباش و ربا بر وى مگذار. (خروج: فصل 22، آیه 25) و اگر برادر تو فقیر، و نزد تو تهى دست شود، او را دستگیرى نماى؛ اگر چه غریب و یا میهمان باشد تا آن که با تو زندگانى نماید از او ربا و مرابحه مگیر و از خداى خود بترس تا برادرت با تو زندگانى نماید. نقد خود را به او به ربا مده و خوراک خود را به مرابحه به او مده. (لویان: 25: 37 ـ 35)
در عهد جدید نیز این گونه مىیابیم:
و اگر عاریت دهید ایشان را که امید بازیافتن از ایشان دارید، پس چیست شرافت شما؛ زیرا که گناهکاران به گناهکاران نیز عاریت دهند که عوض یابند؛ امّا دشمنان خود را دوست دارید و نیکى نمایید و عاریت دهید بدون امید عوض و مزد شما بسیار خواهد بود و فرزندان خداى تعالى خواهید بود؛ زیرا که او بر ناشُکران و بدکاران نیز مهربان است؛(8) (لوقا: 6: 34 و 35)
بنابراین، ممنوعیّت ربا در دین یهود و مسیحیّت امر عجیبى نیست و به همین جهت مىبینیم نخستین بانک بدون بهره، «بانک عقیبى»(9) در حدود هفتصد سال پیش از میلاد مسیح در شهر «بىبىلونیا»(10) تأسیس شد که بر اساس اصل برابرى، فعّالیّت مىکرد.(11)
در دین اسلام، ممنوعیّت ربا با روش خاصّى معرّفى و اجراى آن در یک محیط اقتصادى ناهمگنى آغاز شد. روش مزبور براى مدلسازى اهّمّیت دارد. نخستین آیه در قرآن کریم که به ربا پرداخته است، در مکّه نازل شد. این آیه گرچه فعّالیّت مزبور را ممنوع نمىکند، جوهره پیام «عهد جدید» را مبنى بر عدم خشنودى پروردگار، متذکّر مىشود و به این نکته اشاره مىکند که افزایش درجه نزد پروردگار، از طریق بهره قابل حصول نیست.
وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِالنَّاسِ فَلاَیَرْبُوا عِندَاللّهِ وَما آتَیْتُم مِن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَاللّهِ فَأُولئِکَ هُمُالْمُضْعِفُونَ.(12) آن چه به عنوان ربا مىپردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فزونى نخواهد یافت و آن چه را به عنوان زکات مىپردازید و تنها رضاى خدا را مىطلبید [مایهى برکت است، و [کسانى که چنین مىکنند داراى پاداش مضاعفند.(13)
ممنوعیّت ربا براى نخستین بار در مدینه نازل شد، و این ابهام را داشت که آیا همه انواع بهره حرمت دارد یا فقط بهره گزاف و مرکّب حرام است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.(14) اى کسانى که ایمان آوردهاید! ربا [و سود پول] را چند برابر نخورید. از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید.
در آیات بعدى، ممنوعیّت و حرمت ربا بدون ابهام و با لحن شدید مطرح شد.
کسانى که ربا مىخورند، [در قیامت] بر نمىخیزند، مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده [و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند]. این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است؛ در حالى که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام؛ [زیرا فرق میان این دو، بسیار است] و اگر کسى اندرز الاهى به او برسد، و از [رباخوارى] خوددارى کند، سودهایى که در سابق به دست آورده، مال او است و کار او به خدا واگذار مىشود [و گذشتهى او را خواهد بخشید]؛ امّا کسانى که بازگردند [و بار دیگر مرتکب این گناه شوند]، اهل آتشند و همیشه در آن مىمانند. اگر چنین نمىکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما، از آن شما است [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم مىکنید و نه بر شما ستم وارد مىشود.(15)
از این روند تدریجى حرمت ربا و تبیین ادلّهاى که درباره حرمت آن در آیات پیشین آمده است مىتوانیم نکات ذیل را بهدست آوریم:
1. افراد اگر به خود واگذاشته شوند، به فعّالیّت ربا خواهند پرداخت. آنها به دلیل شباهت ربا با دیگر اشکال معامله سودآور، چنین رفتار مىکنند. در اصطلاح اقتصادى، چنان که در ذیل بررسى مىشود، انصراف کامل از بهره، «تعادل ناش»(16) نیست. چنین تعلیلى برخى افراد را وا مىدارد که از بهره بهطور کامل دست برنداشته، و وام گرفتن و وام دادن خود را مبتنى بر نرخ بهره ثابت انجام دهند.
2. حرمت ربا در قرآن کریم همیشه با این عبارت همراه است که اگر از همه ربا صرفنظر شود، به نفع همگان خواهد بود. مطابق نظریههاى اقتصادى، اگر ما بهبود وضعیّت مردم را از جهت مادّى تفسیر کنیم، گویاى این مطلب است که حرمت بهره، کارایى پارتو را دارد.
3. مىتوان استدلال کرد که ربا، فرد را به انحراف کشانده، زمینهساز فسادهاى اجتماعى و اقتصادى مىشود؛ بنابراین، تحریم ربا صحیح خواهد بود؛ زیرا این تحریم، مکانیزم پایدار و مفیدى جهت دستیابى به کارایى پارتو است.
4. انتقال آنى از تأمین مالى مبتنى بر ربا به نظام مشارکت در سود و زیان، قابل انتظار نیست و تضمین نمىشود. نظام [کنونى]، حرکت پایدارى را از حالت جارى به حالت مطلوب مىخواهد.
3. گزینههاى قابل قبول تأمین مالى اسلامى
صدها ابزار مالى وجود دارد که به وسیله بانکها و سازمانهاى مالى اسلامى، جهت برآورده کردن نیازهاى گوناگون سرمایهگذاران و کارفرمایان مهیّا شده است؛ امّا همه این ابزارها از شش روش اصلى تأمین مالى سرچشمه گرفتهاند که مربوط به ادبیّات فقهى هستند. آنها عبارتند از:
1. مضاربه: در این روش، یک طرف، سرمایه، و طرف دیگر، وقت و تلاش خود را فراهم مىآورد. سود، مطابق قاعده از پیش توافق شده تقسیم مىشود؛ امّا ضرر، را به طور کامل سرمایهگذار تحمّل مىکند.
2. مشارکت: در این روش، صاحبان سرمایه در انجام فعّالیّت اقتصادى شریک مىشوند. تمام ضررها و سودها مطابق توافق از پیش تعیین شدهاى تقسیم مىشود. شریکان حق دارند، در مدیریّت تمام پروژهها همراهى کنند، برخلاف مضاربه که کارفرما بر مدیریّت بنگاه، کنترل مطلق دارد.
3. بیع مرابحه: به آن، فروش به قیمت آینده یا فروش مدّتدار نیز مىگویند. در این روش، قیمت فروش نوعا از قیمت کنونى کالا، تا حدّ مشخّصى بیشتر است و پیش از معامله مورد مذاکره [و پذیرش] قرار مىگیرد.
4. اجاره: قرارداد سادهاى است که در آن، سرمایههاى فیزیکى در برابر مبلغى اجاره داده مىشود. بهطور معمول کالا به قیمتى بالاتر از هزینه آن اجاره داده مىشود.
5. بیع سلم: قراردادى است که در آن، تولیدکننده مىتواند بیش از تولید کالا که نوعا محصول کشاورزى است، با فروش آن، خود را تأمین مالى کند؛ البتّه باید مقدار و نیز قیمت مشخّص باشد.
6. قرضالحسنه: به معناى وام نیکو[ى بدون بهره] است؛ البتّه اکنون در برابر خدمات، حقّالزحمهاى به مقدار وام افزوده مىشود.
اغلب این تذکّر داده مىشود که دو قرارداد اوّل (مضاربه، مشارکت) ریسک شدیدى دارد، و چهارتاى دیگر به آسانى مىتواند با یک بهره پنهان همراه باشد. در واقع، بانکهاى اسلامى جهت حسابدارى معاملات مزبور به طور عام از بهره حسابدارى استفاده مىکنند. این همان «بهره معیّن» است و همانگونه که در مقدّمه مطرح شد، احمد (1992 م) به شدّت به آن انتقاد کرده است.
بسیارى از بانکهاى اسلامى ابتدا کوشیدند عملیّات خود را طبق عقد مشارکت و مضاربه انجام دهند؛ امّا سرانجام به استفاده از مرابحه (MRBH)، خرید و فروش به قیمت آینده (BBA) و اجاره که روشهاى اصلى عملیات است، گرایش یافتند. روشهاى مزبور به طور عام جهت حذف ریسکهاى ورشتکستگى بنگاه آسیب اخلاقى و انتخاب ناسازگار مورد تمایل است.
یکى از بزرگترین بانکهاى اسلامى در جهان، بانک اسلامى «بِرهاد» مالزیا (BIMB)(17) است. که عملیّات خود را تحت «عملیّات بانکدارى اسلامى»،(18) 1983 در مالزیا (بانک نگارا مالزیا (1994))(19) آغاز کرد. در سال 1983، 1/49 درصد از سرمایههاى خروجى بانک به «فروش به قیمت آینده»، و 2/37 درصد به مرابحه، و 3/9 درصد به اجاره اختصاص یافته، و فقط 4/4 درصد در عملیّاتهاى داراى ریسک به کار رفته است.
تا سال 1991، 7/73 درصد از تأمین مالى بانک به فروش با قیمت آینده، و 2/13 درصد به مرابحه، و 13 درصد به اجاره، و فقط 1/0 درصد به مشارکت و مضاربه که قابل قبولتر است، اختصاص یافت. (نگاه کن به BIMB (بانک اسلامى برهاد مالزى) (1994) و بانک نگارا مالزیا (1994)).
4. فروض مدل
ما ممنوعیّت نرخهاى پرداختى و دریافتى بهره را براى تمام مسلمانان به صورت اصل در نظر مىگیریم. افزون بر این مىدانیم که در اقتصاد، همانگونه که مسلمانان پرهیزگار وجود دارند که هرگز در معاملات بهرهاى شرکت نمىکنند، بنگاهها و نهادهاى متعارفى که بهطور عادى پرداخت و دریافت بهره دارند نیز هستند. این نظام اقتصادى التقاطى احتمالاً براى مدّتى ادامه مىیابد؛ امّا آیا اقتصاد به طور کامل مسلمان مىتواند در کنار بنگاهها و نهادهاى ربوى باقى بماند؟ هر اندیشهاى درباره عملکرد چنین اقتصادى بدون دانستن پاسخ سؤال مزبور منطقى نیست.
بررسى اجمالى درباره سپردهگذاران یک بانک اسلامى (عبدالقادر (1995)) نشان داده است افزون بر بنگاههایى که هرگز به بهره عمل نکرده و بنگاههایى که همیشه به آن عمل کردهاند، بنگاههاى بسیارى وجود دارند که در هر دو نظام شرکت کردهاند؛ به ویژه وى نشان داده است که براى سپردهگذاران در BIMB (بانک اسلامى برهاد مالزى) در سال 1991، 64 درصد از آنها در دیگر بانکهایى که بهره مىپرداختند، حسابهایى دارند. افزون بر این، معاملات بانکهاى اسلامى نیز خودشان بهطور کامل اسلامى نیستند؛ در حالى که سپردههاى جارى هیچگونه بهرهاى را نمىپردازند، به سپردههاى پسانداز که براى مدّت کوتاهى نزد بانک باقى مىماند، هدیهاى (مازادى) تعلّق مىگیرد که ارتباط فراوان، با نرخ بهره بازار دارد. اگر چه از نرخ بهره بازار کمتر است.(20)
بسیارى از قراردادهاى مضاربه، این عبارت را در متن خود آوردهاند که اگر نرخ بازده بانک یا سرمایهگذار کمتر از درصد است که به طور معمول در قرارداد به صورت یک ارزش پولى مطلق از سهم سود نوشته مىشود، بانک یا سرمایهگذار حقِّ رسیدگى به عملیّات کارفرما را دارد. براى پرهیز از چنین ممیّزى، کارفرمایان نوعا بدون توجّه به سود و زیان واقعى، آن نرخ را مىپردازند که با نرخ بهره بازار برابرى تابعوارى دارد [khan (1983)] این واقعیّت تجربى، فرضیّه ما را که سه نوع بنگاه در مدل بازى تحوّلپذیر ما وجود دارد، تقویت مىکند:
1. انسانهاى پارسا(21) که همیشه از ابزارهاى مالى نظام مشارکت در سود و زیان استفاده مىکنند؛
2. بانکها و بنگاههاى اقتصادى متعارف(22) که همیشه ابزارهاى مبتنى بر نرخ بهره را برمىگزینند؛
3. مسلمانان ضعیف(23) که یکسان با همه بنگاهها معامله مىکنند؛ به طور مثال، زمانى که با یک بنگاه از نوع اوّل (P*) معامله مىکنند، از قوانین نظام مشارکت در سود و زیان پیروى مىکنند، و وقتى با یک بنگاه از نوع دوم (I*) معامله مىکنند، از بهره استفاده مىکنند. چنین بنگاههایى به صورت [نمونه [تقریبى در «بانکهاى اسلامى» جارى هستند که فرصت را براى بنگاههاى نوع اوّل (P*) جهت کسب سرمایه براى پروژههایشان یا سرمایهگذارى پساندازهایشان فراهم آورده، سودى را جمعآورى مىکنند. آنها همچنین ابزارهایى را ارائه مىکنند که از نرخ بهره تقلید کرده، در برخى حالات حتّى بخشهاى جداگانهاى دارند که همانند بانک متعارف است.
مدل ما یک [نظریه] بازى تحوّلپذیر است که سه نوع بنگاه بهطور تصادفى در هر دوره [زمانى] بهصورت دو به دو براى بازى دو نفره دو حرکتى با یکدیگر هماهنگ مىشوند [که به صورت معامله اقتصادى تعبیر مىشود] P(عدم استفاده از بهره) و I(استفاده از بهره) دو حرکتى هستند که براى هر بنگاهى قابل دسترس است. مسلمانان پارسا (به سبب ممنوعیّت دینى)I را هرگز بر نمىگزینند؛ بنابراین، راهبرد دائم آنها P* است. بنگاههاى اقتصادى متعارف به نرخهاى بهره عادت کردهاند و معتقدند که نرخ بهره، همواره براى ریسکگریزى آنها بهترین [انتخاب [است؛ بنابراین آنها همواره I را بر مىگزینند، این که آنها در کدام یک از دو طرف وامدهنده یا وامگیرنده قرار گیرند، به این بستگى دارد که نرخ بهره تعیین شده در کدام یک بازده بیشترى داشته باشد.
ما شکل طبیعى بازى مرحلهاى را به صورت معمّاى زندانى(24) به این صورت بنا مىکنیم.
فرض مىکنیم که b > a > c > o بانکهاى متعارف (I,I)را یگانه تعادل ناش براى بازى مرحلهاى در نظر مىگیرند؛ در حالى که این حالت در مقایسه با حالت اسلامى یعنى (P,P) با توجّه به ملاک پارتو نامرغوب است.(25)
این حقیقت که (P,P) تعادل ناش است (یعنى b>a)(26) از این امر سرچشمه مىگیرد که یافتن قاعده تسهیم سودى که مقیاس یقینى آن در تسهیم سود در مقایسه با اصل نرخ بهره یا بیشتر یا [دست کم] مساوى باشد، غیرممکن است؛(27) امّا اگر بنگاه I* با بنگاه P* خود را هماهنگ سازد، نتیجه اعطاى وام بدون بهره از P* به I*است؛ زیرا P*دو انتخاب پیش روى دارد: یا پولهاى خود را نگه داشته، زکات مال خود را که برابر 5/2 درصد است(28) بپردازد یا وام بدون بهره بدهد.
دستمزد خدمات یا دیگر بازدههاى ثابت اسمى براى وامدهندگان، صفر در نظر گرفته شده است و بنگاه I*مىتواند سرمایهها را سرمایهگذارى کرده یا از آن جا که b>a است، بهره مربوط به آنها را جمع آورد.
این حقیقت که یگانه تعادل ناش (I,I) در مقایسه با دستاورد اسلامى (P,P) از جهت ملاک پارتو نامرغوب است [یعنى [a>c، از جهت نظرى و نیز تجربى مورد تأیید است. از جنبه نظرى [ارائه ذیل را] مىتوان گفت:
1. تثبیت بخش مالى اسلامى در مواجهه با نوسانات اقتصاد کلان (سیمون «1948»، زرقاء «1983»، خان «1986»)؛
2. تخصیص کاراتر منابع که بهرهورى نهایى پایینترى را مىطلبد (اقبال و میرآخور «1987»)؛
3. کاهش «تلاشگریزى» که سبب انتخاب کمتر پروژههاى سرمایهگذارى مىشود. (خان «1995»)؛
4. توانمندى عهدهدار شدن پروژههاى ریسکدار همراه با سود انتظارى بالاتر؛
و از همه مهمتر:
5. اطاعت از پروردگارى که [انسان را] به رستگارى دنیا و آخرت هدایت مىکند.
این ملاحظات [و ادلّه] نظرى فرض a>c، را تقویت مىکند.
از جنبه تجربى یک استدلال براى فرض a>c حتّى براى افراد ریسکگریز را مىتوان مبتنى بر [معمّا یا جدول مشهور جایزه سرمایه(29)] که مهرا(30) و پرسکُت(31) در سال 1985 آن را ارائه کردهاند، فرمولبندى کرد. مهرا و پرسکت یادآور شدند که جایزه روى اسنادى که نرخ بدون ریسک دارند (اوراق تجارى)، براى سالهاى 1989 ـ 1884 میانگین 6 درصد و انحراف معیار 18 درصد بازدهى داشته است. این جایزه بزرگ فقط بهوسیله نرخهاى افراطى ریسکگریز در اقتصاد مىتواند تبیین شود؛ امّا ویل(32) در سال 1989 نشان داد که اگر چنین نرخى از ریسکگریزى فرض شود، ما جدول معکوسى که جایزه سرمایه را تأیید مىکند، خواهیم داشت؛ بنابراین، نرخ ترجیح زمانى که نرخ بدون ریسک را تأیید مىکند، باید منفى باشد. به دلیل آن که نرخ منفى ترجیح زمانى، برخى توجیهات کاملاً بنیادین نرخ بهره را شکست مىدهد. گویا ریسکگریزى نمىتواند توضیح دهد که چرا نظام مشارکت در سود و زیان [یعنى مبتنى بر سهام [بسیار بیشتر از نرخهاى بدون ریسک، بازده به ارمغان مىآورد. تعداد دیگرى از توجیهات ناموفّق در سالهاى اخیر مطرح شده است؛ امّا مسأله مزبور که فرض ما را در باره a>cتأیید مىکند، [به قوت خود [باقى مانده است.
5. مدل پیشنهادى
در بخش گذشته بازى، مرحلهاى را مطالعه کردیم که نشان مىداد هر دو بنگاهى که در نقطهاى از زمان سازگار شده باشند، آنها [همانند] «معّماى زندانى» بازى خواهند کرد:
با این فرض که b>a>c>o. با توجّه به بررسى و انگیزش بخش گذشته، از این پس فرض مىکنیم که سه نوع راهبرد داریم که بنگاهها استفاده مىکنند:
P* (همواره P را بر مىگزینند؛ یعنى از بهره پرهیز کرده، تسهیم در سود و زیان را مىپذیرند)؛
I* (همواره I را بر مىگزینند؛ یعنى همواره از نرخ بهره استفاده مىکنند)؛
W (اگر با P* سازگار باشند، P بر مىگزینند و اگر با I* جور باشند، I را انتخاب مىکنند).
یگانه مرتبهاى از انتخاب که باقى مانده، این است که W چگونه عمل مىکند اگر با W دیگرى جور باشد. فرضى که ما براى چنین مواجهاى در نظر گرفتهایم، براى تحلیل بسیار سخت است. ما دو حالت حدّى را مورد توجّه قرار مىدهیم:
حالت اوّل: WW=PP یعنى بنگاه نوع ضعیف، از بنگاه نوع پارسا تقلید مىکند.
حالت دوم: WW=II بنگاه نوع ضعیف، از بنگاه نوع متعارف [ربوى] تقلید مىکند.
زمان نیز مطلق فرض مىشود. در هر دوره، همه بنگاهها [در سطح بسیار گسترده امّا محدود [دو به دو جور شده و آنها براى دوره مزبور، بازى داده مىشوند. بازدههایى که در هر دوره از بازى تکرار مىشوند، بهطور مناسبى قاعدهمند هستند. براى هر یک از این بازىها سه راهبرد بهصورت ذیل تعیین شده است:
پویایى این مدل بهطور برجستهاى براى حالت اوّل و دوم متفاوت است. طرح نمودارى شکلهاى هندسى مرحلهاى براى مدل مزبور با فرض b>a>c>o در حالتهاى اوّل و دوم، بهترتیب در نمودارهاى 1 و 2 نشان داده شده است. در نمودارهاى 1 و 2 خطوط و نقاطى که درشتنمایى دارند، نمایانگر نقاط ثابت هستند و پیکانها در داخل، نمایانگر مسیر پویایى است.
نمودار شماره 3 و 4 شکلهاى مرحلهاى و 400 مسیر عددى را که هرکدام براى حالت c=1 , a=2 , b=3 هستند، نشان مىدهد:
البتّه این شکل مرحلهاى از جهت کیفیّتى، همانند هر حالتى است که b>a>c>o؛ اگر چه نقاط عطف بستگى به ارزشهاى عددى این پارامترها دارد. توجّه داشته باشید که متوّسط بازده مربوط به xt بهطور یکنواختى در مقایسه با ytکاهش مىیابد. بازده مربوط به yt بهطور یکنواختى در مقایسه با xtافزایش مىیابد؛ یعنى نوع I*غارتگر و نوع P*طعمه و قربانى است. محلّ برخورد این دو نوع با W در دو حالت اوّل و دوم پویایى جالبى را پدید مىآورد. این امر روند مستقیم و پیشروندهاى را براى تنوّع ویژگىهاى اصل تحلیلى شکل مرحلهاى ما فراهم مىسازد:
در حالت اوّل: WW=PP
همه نقاط روى محور xها (yt=o) نقاط ثابتى هستند که در آن، هرگز بنگاه P*باقى نمىماند و در نتیجه بنگاه W که مانند P* عمل کند نیز باقى نمىماند.
در yt=1 نقطه ثابت منفردى وجود دارد.
همه نقاطى که در آنها 1=xt-yt=0 است (حالت مورّب) که در آن بنگاه Wوجود ندارد؛ بهسوى نقطه ثابت منفرد که در آن همه بنگاههاى P* نابود مىشوند، همگرایى دارد.
در یک خط مورّب مجاور که به وسیله (1-xt-yt) < û(a,b,c) تعریف شده است، ما کاهش یکنواختى از xt، به سمت صفر داریم که از کاهش یکنواخت ytبه سمت صفر تبعیّت مىکند.
در حدّ، فقط نوع W از بنگاهها باقى مىمانند و آنها در حالت اوّل، همانند نوع P* عمل مىکنند.
با وجود نوع W به اندازه کافى: (1-xt-yt) > û(a,b,c)، نوع P* همیشه باقى مىماند؛ البتّه با این قید که اگر t به سمت بىنهایت میل کند، yt=o مىشود و نوع W در حدّ همانند نوع P* عمل خواهد کرد.
هیچ حالتى وجود ندارد که در آن اگر t به سمت بىنهایت میل مىکند، xt و ytهر دو باهم مثبت شوند. به عبارت دیگر، بنگاه پارسا و بنگاه استفادهکننده از بهره، هرگز نمىتوانند با هم به سر برند.
براى باقى ماندن بانکدارى اسلامى در محیطى غیرمتجانس، ضرورت دارد که WW=PP. (به حالت دوم که در ذیل مىآید نگاه کنید)، در این حالت تعداد فراوانى بنگاه W موجود است که نسبت به بنگاه P از نظر تعداد و شانس بقا برترى دارند و از بین رفتن معاملات مبتنى بر بهره در آن سریعتر مىباشد.
حالت دوم: WW=II
فقط چند برابر آن چیزى که هر بانکدارى اسلامى مىتواند بر آن بقا یابد، به وسیله محور x(یعنى yt=o) تعریف شده است. همه نقاط روى محور مزبور به سمت نقطه ثابت منفردى (xt=1)همگرا هستند؛ یعنى در t=o فقط بنگاههاى از نوع P* وجود دارد.
همه نقاطى که در آنها xt=o است (روى محور yهایند) نقاط ثابتى هستند، جایى که بنگاههاى مبتنى بر بهره همیشه بقا داشته و بنگاههاى از نوع W از آنها تقلید کرده و به صورت استفادهکنندگان نرخ بهره بقا مىیابند.
با آغاز از هر نقطهاى غیر از xt=1 (که یک اقتضاى منفرد آرمانى اسلامى است)، هنگامى که tبه بىنهایت میل مىکند، xt برابر صفر مىشود.
هیچ حالتى وجود ندارد که در آن، هم t به سمت بىنهایت میل کند، و هم xt و yt هر دو مثبت شوند. به عبارت دیگر، بنگاههاى پارسا و بنگاههایى که از نرخ بهره استفاده مىکنند، هرگز با یکدیگر همزیستى ندارند.
البتّه اگر ما حالتهاى میانهاى داشته باشیم که بنگاههاى از نوع Wگاهى از PP و گاهى از IIاستفاده کنند، ممکن است هنوز بقاى بانکدارى اسلامى داشته باشیم. این امر سبب بالا رفتن سطح بنگاههاى W و نیز استفاده آنها از PPبهطور کافى در بین خودشان مىشود. نمودار 5 و 6 دو حالت جالبتر را به ترتیب تحت حالت اوّل و دوم ترسیم مىکند.
نمودار پنجم نشان مىدهد که اگر WW=II، ممکن است دوره کوتاهى از افزایش P* را داشته باشیم؛ امّا چنین تجدید حیاتى براى بانکدارى اسلامى کوتاهمدّت خواهد بود و بهطور خودکار شکست خواهد خورد. در واقع چنان که ما از تحلیل پیشین که درباره «شکل مرحلهاى» بود، پى مىبریم، یگانه سناریوى تحت حالت دوم که در آن بانکدارى اسلامى (راهبرد P) [در حد محدودى] باقى مىماند، این است که در زمان t تمام بنگاهها از P استفاده کنند.
این نگرش، همان نگرش متعارف اقتصاددانان اسلامى است که همه بهره باید به طور آنى از بین بروند. از سوى دیگر، عملکرد اسلامى، [این امر را] نمىتواند تحمّل کند. در واقع در هر دو حالت اوّل و دوم، نقطه xt=1 بهطور جزئى یک نقطه ثابت است و این امر این نکته را تأیید مىکند که اگر اقتصاد فورا به عملکرد اسلامى تغییر یابد، چنین عملى بدون توجّه به محیط مىتواند باقى بماند؛ امّا چنین انتقالى در جهان پیچیدهاى که بنگاههاى مبتنى بر بهره با [بنگاهى که داراى] روش اسلامى [است] همزیستى دارد، مفید نیست. در این محیط (xt<1)، صحیح نیست که xo(احتمال بنگاههاى پارسا) بهاندازه کافى بزرگ، بتواند بقاى بانکدارى اسلامى را تضمین کند.
این امر در حالت دوم روشن است؛ حالتى که همه بنگاههاى پارسا، اگر با جمعیّت (و گروه) نامتجانسى مواجه شوند، از بین خواهند رفت. در نمودار 6 مطلب جالبى را مىتوان مشاهده کرد. یک سناریو تحت حالت اوّل است که xoبزرگ باشد؛ البتّه به این قیمت که بنگاههاى از نوع Wدر اقتصاد بهاندازه کافى وجود نداشته باشند. در این حالت، بنگاههاى از نوع P* بهسادگى طعمه و شکار I* و محکوم به نیستى خواهد شد. پس از آن که تمام بنگاههاى از نوع P*از بین رفتند (xt=o)، بنگاههاى از نوع W از بنگاههاى بهره بگیر تبعیّت کرده، سرانجام، یگانه باقیماندگان خواهند بود. (زمانى که t به بىنهایت میل کند، 1-xt-yt=1، چنین نتیجه نهایى از بقاى بانکدارى اسلامى در (حالت) حدّ برخوردار است امّا به سبب ادلّه اقتصادى بهجاى ادلّه مذهبى، ابتدا بنگاههایى که به حقیقت پارسایند، باید از بین بروند. در واقع، بنگاههایى که از جهت اسلامى ضعیف هستند، از جهت اقتصادى قوىترین هستند. در هر دو حالت اوّل و دوم در مواجهه با استفادهکنندگان از بهره، باقى مىمانند. در حالت اوّل، آنها مىتوانند نقش اضافى براى کمک به بقاى بنگاههاى پارسا در بلند مدّت داشته باشند؛ (البتّه در صورتى که تعداد آنها کافى باشد).
بنگاههاى از نوع W برخى معاملات اسلامى را با برخى معاملات دیگر همراه دارند. این معاملات یا از نرخ بهره تقلید کرده و یا به طور آشکار مبتنى بر نرخ بهره هستند. از این بنگاهها گاهى به عنوان بانکهاى اسلامى تعبیر مىشود. نتایج به دست آمده ازاین بنگاهها، در ادبیات کنونى مورد انتقاد شدید قرار گرفته است، که ممکن است این انتقادها گاهى ناصحیح باشد. [تحقّق] رفتار جهانشمول اسلامى xt=1 بهطور آنى، امر مطلوب و آرمانى است؛ امّا از آن جا که این امر سناریویى قابل تحقّق نیست، وجود بنگاههایى از نوع بانکهاى اسلامى ضعیف براى اطمینان به بقاى روش اقتصاد اسلامى در اقتصاد متجانس [متشکّل از] بنگاههاى اسلامى و بنگاههاى مبتنى بر نرخ بهره، ضرور بهنظر مىرسد. اگر ما از این پس با نتیجه حدّى 1-xt-yt=1بهعنوان شکلى از حیات بانکدارى اسلامى موافقت کنیم (به رغم این حقیقت که بنگاههاى واقعا پارسا از بین خواهند رفت)، براى سیطره یافتن بانکدارى اسلامى در حدّ بر اقتصاد، وجود بنگاههاى از نوع W کافى بهنظر مىرسد. هر قدر احتمال تحقّق بنگاههاى Wبیشتر شود، اقتصاد سریعتر مىتواند خود را از بنگاههایى که از نرخ بهره استفاده مىکنند، رها سازد؛ در نتیجه، ما در حالت اوّل هستیم که بنگاههاى از نوع W در بین خودشان به روش اسلامى رفتار مىکنند.
نتایج
نگرش اقتصاددانان مسلمان، و به طور کلّى مسلمانان، درباره پدیده جدید بانکدارى اسلامى گوناگون است. برخى، عملیّات بانکهاى اسلامى را که از نرخ بهره به صورت بدیلهاى کوتاه مدّت عملى بیرون مىکنند، مورد نظر قرار داده، امیدوارند که به تدریج عملیّات مزبور با عملیّاتى که با روح قوانین اسلامى مطابقت داشته باشد، جایگزین شود. (خان ـ 1995) دیگران با این [روش [که آنها آن را مشکل ظالمانه نفاق دینى در نظر مىگیرند، به طور کامل مخالف بوده، مىخواهد اقتصاد بهطور آنى به حالتى که با قانون اسلامى مطابقت داشته باشد، منتقل و تبدیل شود. (احمد (1992)).
در مدلى که در این مقاله ارائه شده، نشان داده شده است که هر یک از دیدگاههاى گوناگون در یک حالت خاص، درست است. عامل تعیینکننده در این مدل، روشى است که از طریق آن، بانکهاى اسلامى در بین خودشان معامله و [رفتار] مىکنند. نشان داده شده است که شرط لازم و کافى براى بقاى بانکدارى اسلامى در بلند مدّت، وجود بنگاههایى است که مىخواهند به طور همزمان با بخشهاى اسلامى و بخشهاى مبتنى بر نرخهاى بهره، معاملات متقابل داشته باشد؛ بنگاههایى که در بین خودشان به روش اسلامى رفتار مىکنند. یادآورى این نکته جالب است که نظام بانکدارى اسلامى مالزیا، پیشرفتهترین نظام مالى مختلطى است که بانکهاى اسلامى و متعارف در آن همزیستى دارند و اخیرا با [تشکیل [یک نظام نظارت آشکار اسلامى(36) که آثار [و روابط] متقابل بین بانکهاى اسلامى را تسهیل مىکند، موافقت کرده است.
این امر به ما سفارش مىکند که مدل ما مىتواند به صورت بذر تحقیقات تجربى، نظرى و راهبردى درباره انتقال از بانکدارى متعارف مبتنى بر نرخ بهره به بانکدارى اسلامى بهکار رود.
منابع و مآخذ
1. Naqvi, S. 1982. On replacing the institution of interest in a dynamic islamic economy Islambad: Institute of Development Economics.
2. Pakistan, S. B. 1984. Elimination of interest from the banking system in Pakistan Karachi: State Bank of Pakistan.
3. Simons, H. 1948. Economic policy for a free society. Chicago: U. Chicago Press.
4. Vega-Redondo, F. 1996. Evolution, games, and economic behavior. New York: Oxford University press.
Weil, P. 1989. The equity premium puzzle and the riskfree rate puzzle. Journal of Monetary Economics 23.
5. Zarqa, M. 1983. Stability in an interest-free islamic economy: A note. Pakistan Journal of Applied Economics 2:181-88.
پىنوشتها:
________________________________________
1 Can Islamic Banking survive?By Mahmoud A.El-Gamal.
2. ر.ک: بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران (1983) و پاکستان (1984).
3. نخستین منبع شناخته شده درباره اقتصاد اسلامى مربوط به خورشید احمد در سال 1952 میلادى است. براى آشنایى با تحقیقات اخیر در زمینه اقتصاد اسلامى، ر.ک: حنیف (1995).
4 Fisher.
5 Simons.
6 Fridman.
7 Zorqa.
8. ترجمه آیاتى که از عهدین مطرح شده، با توجّه به: کتاب مقدّس عهد عتیق و عهد جدید؛ ترجمه فاضلخان همدا، ویلیام گِلن ـ هنرى مرتن، انتشارات اساطیر، تهران، اوّل، 1380 است. (مترجم)
9 Agibi Bank.
10 Babylonia.
11. ر.ک: Bairon (1952).
12. روم (30): 39.
13. در تمام آیات، از ترجمه آقاى ناصر مکارم شیرازى استفاده شده است. (مترجم)
14. آلعمران (3): 130.
15. بقره (2): 275.
16 Nash eqvilibtivm: تعادل ناش، زوجى از راهبردهاى مختلط (Pc و Pr) است؛ بهطورى که در هر انتخاب بازیکن، مطلوبیّت انتظارىاش را با مفروض بودن راهبرد بازیکن دیگر، حداکثر مىکند. (ر.ک: هال واریان: تحلیل اقتصاد خرد، ترجمه سیدرضا حسینى، نشر نى، تهران، اوّل، 1378، ص 306) (مترجم)
17 Bank Islam Malaysia Berhad.
18 Islamic Banking Act.
19 Bank - Negara - Malaysia.
20. BIMB (1994) , Bank_Negara, Malaysia (1994).
21. :Pious People که با علامت اختصارى P* مىآید.
22. :Regvlar Banks and economic agents که با علامت اختصارى I* مىآید.
23. :Weak Muslims مسلمانان ضعیف.
24. :Prisoners Dilemma بازى خاصّى است که در آن دو راهبرد وجود دارد. یا همکارى یا انکار و مقصر شناختن همدیگر، در داستان اوّلیّه، A و Bدو زندانى هستند که یا با همدیگر متّحد مىشوند و جنایت را نمىپذیرند یا یکى دیگرى را مقصّر شناخته و گناه را به گردن او مىاندازد. در کاربردهاى دیگر، معانى و مفاهیم همکارى و انکار متفاوت خواهد بود. (ر.ک: هال واریان: تحلیل اقتصاد خرد، ص 300) چنان که در مطلب کنونى نیز این مفهوم بهگونهاى دیگر مطرح شده است. (مترجم)
25. مىدانیم با توجّه به ملاک پارتو زمانى حالت بهینه (Pareto optimum) وجود دارد که منابع و محصول آن در اقتصاد تخصیص یابند که وضع یکى از افراد را نتوان بهتر ساخت، مگر آن که وضع دیگرى بدتر شود. از دیگر بهبود پارتویى (pareto improvement) تخصیص مجدّد منابعى که دست کم وضع یک شخص را بهتر سازد بىآن که وضع دیگرى را بدتر کند، است. از آن جا که a > c است، در حالت اسلامى (P,P) که ارزش انتظارى (a,a) دارد، وضع بهترى از (I,I) که داراى ارزش انتظارى (C,C) است خواهد داشت و (I,I) در مقایسه با (P,P)نامرغوب است.
26. در واقع نویسنده در صدد است دلیل این که b>a فرض شده است را بیان کند. (مترجم)
27. از آن جا که در نظام مبتنى بر تسهیم سود و زیان، قاعده بهگونهاى تعیین مىشود که به سودآورى همانند نظام مبتنى بر نرخ بهره یقینى نیست، بنابراین ارزش انتظارى آن (a) کمتر خواهد شد. (مترجم)
28. مطابق فقه اهل سنّت، هر سرمایهاى که براى یکسال بدون استفاده باقى بماند، موضوع مالیات بر ثروت مىشود که برابر 5/2 درصد در سال است. (مترجم)
29. :Equity-Premium Puzzle معمّا [یا جدول] جایزه [یا پاداش] سرمایه مربوط به بخش خصوصى بازار سرمایه است. در سال 1985 مِهرا و پرسکُت جدولى را تهیه کردند. آنها از آمار تاریخى امریکا براى دوره 1978 ـ 1889 استفاده کرده بودند. آمار تاریخى مزبور به ما نشان مىدهد که بیش از یک قرن، بازده سهام بهطور قابلملاحظهاى بیشتر از بازده اسناد بهادار کوتاهمدّت (Treasvry bills) بوده است. متوسّط بازده واقعى سالانه در بازار سهام امریکا بیش از 110 سال حدود 9/7 درصد بوده است. در همین زمان، بازده در اسناد نسبتا بدون ریسک [مانند پول] فقط یک درصد بوده است. این تفاوت آمارى حتّى در دوره پس از جنگ جهانى دوم با حدود 8 درصد بودن بازده سهام، افزایش یافت.
ر.ک:[مترجمRejinish Mehre: The Equity Premium Puzzle, University of California, April 2001. [
30. Mehra.
31. Prescott.
32. Weil.
33. زیرا در WW که هر دو مسلمان ضعیف مىباشند، یا هر دو روش بدون بهره را برمىگزینند که بازده هر یک مطابق فروض گذشته شده، حاصل معامله بهصورت (a,a) نشان داده مىشود یا هر دو، روش مبتنى بر بهره را برمىگزینند که در این صورت، بازده هر یک b شده و دستاورد معامله بهصورت (b,b)درمىآید. (مترجم)
34. replicator dynamics model.
35. براى مطالعه و بررسى بیشتر درباره ادبیّات نظریّه تحوّلپذیر بازى، ر.ک: Vega-Redondo (1996).
36. Islamic check clearinq system.
قرن بیستم، شاهد حیات دوباره دستورهاى بنیادین اسلامى در سراسر جهان بوده است. اسلامى کردن بخشهاى مالى در بسیارى از کشورهاى مسلمان، نتیجه طبیعى این تجدید حیات است. درجه اسلامى شدن در کشورهاى مزبور با توجّه به جمعیّت مسلمانان در آنها متفاوت بود. جمهورى اسلامى ایران و پاکستان که در آنها، همه بخش مالى بهطور رسمى اسلامى شد، در بالاترین مرتبه قرار دارند.(2) مالزى، عربستان سعودى، و بقیه کشورهاى عرب، نظام مالى دوگانهاى را که در آن، بانکهاى اسلامى با نهادهاى مالى متعارف همزیستى دارند، توسعه داده، و هر دو نوع از این نهادها را مقامهاى پولى، قانونى شمردهاند.
رشد عملى بانکدارى اسلامى، «اقتصاد اسلامى» را از عرصه فقه و نظامهاى مقایسهاى به دخالت عینى در جریان اقتصادى منتقل کرده است.(3)
از اواسط دهه 1970 نیز ادبیّات گستردهاى پدید آمد که با شروع تعدادى مجلّههاى تخصّصى مربوط به این موضوع بهطور قابل توجّهى، حمایت شد. در دهههاى اوّلیه سعى مىشد. شبهات مربوط حذف بهره برطرف شود؛ سپس در سال 1986 میلادى خان اثبات مىکند لغو معاملات مبتنى بر بهره، موضوعى نیست که با تفکّر اقتصادى غرب ناسازگار باشد؛ براى مثال، فیشر(4) (1945)، سیمونس(5) (1948) فریدمن(6) (1969) و دیگران، به این موضوع پرداختهاند که نظام مالى مبتنى بر بهره، بهطور بنیادى بدون ثبات است؛ (چون در این نظام، مسؤولیت، یک طرفه است)؛ چنان که نشان داده مىشود مشکل ورشکستگى مؤسّسات پسانداز و وام امریکا در سالهاى اخیر و بحرانهاى مالى امریکاى لاتین هنگامى پدید آمد که بانکها براى کسب نرخ بهره بالاتر به دنبال اوراق قرضه خارجى رفته، شرایط مالى را مبهم کردند. سرانجام زرقا(7) (1983) و خان (1986) و برخى مقالههاى دیگر تثبیت کلان اقتصادى در سایه نظام مشارکت سود و زیان را که در اقتصاد اسلامى جایگزین معاملات مبتنى بر بهره مىشود، تبیین کردهاند.
این مقاله مىکوشد در دو زمینه به ادبیّات موجود بیفزاید: اوّلاً از دیدگاه اقتصاد خرد، ثبات بانکدارى اسلامى را تبیین کند و ثانیا بر خلاف ادبیّات رایج (نقوى 1982 و دیگران) توجّه خود را به اقتصاد آرمانى اسلامى که از جهان جدا افتاده است و در آن، هیچ معاملهى مبتنى بر بهره وجود ندارد، محدود نکرده، مدل نظرى تحوّلپذیرى براى بانکدارى اسلامى با فرض وجود دیگر نهادهاى مالى مبتنى بر بهره ارائه دهد. این مدل، مدلِ نزدیکى به وضعیّت کنونى است که بانکهاى اسلامى در بیشتر کشورها (از جمله امریکا) در کنار بانکهاى سنّتى فعّالیّت مىکنند.
در سطح خُرد نیز به جاى فرض بنگاههاى یکدست و مشابه اسلامى (حنیف 1995) حالتى را جایگزین کردهام که سه نوع بنگاه را در بر مىگیرد:
1. مسلمانان پارسا که هرگز از معاملات مبتنى بر بهره استفاده نمىکنند؛
2. بانکها و بنگاههاى اقتصادى سنّتى که بر اساس بهره، وام گرفته، وام مىدهند؛
3. بنگاههایى که بهطور همزمان با مسلمانان پارسا که معاملات مبتنى بر تسهیم سود و زیان دارند و با بنگاههاى اقتصادى متعارف همکارى مىکنند.
نام گرفتن این نوع بنگاهها با عنوان «مسلمانان ضعیف» به سبب پیروى کردن از ادبیّات رایج اقتصاد اسلامى است که به شدّت از رفتار بانکهاى اسلامى که از بهره استفاده مىکنند، انتقاد مىکند.
شاید قوىترین نقد در ادبیّات مزبور به وسیله احمد (1992) مطرح شده باشد:
واقعیّت غمانگیز این است که با وجود اعتراف همه به حرمت و ممنوعیت بهره، حتّى یک کشور اسلامى وجود ندارد که نهادهاى مالى خود را بدون بهره اجرا کند. حقیقت این است که هیچ کس نمىداند چگونه این امر انجام مىشود. هنگامى که فشارهاى سیاسى بالا مىروند، آنها فقط به برخى از انواع راههاى فرار (حیلهها) متوسّل مىشوند. (ص 16)
وى در کار دیگرى (1992 م) بانکهاى اسلامى را تحت عناوین «و ما ادّعا مىکنیم، نرخ بهره را از بین مىبریم» و در وضعیّت کنونى اقتصاد اسلامى، «معلوم نیست که چه کسى را فریب مىدهیم ...»، نقد کرده است.
در مدلى که ارائه مىدهم، به صورت جدّى نشان مىدهم براى اطمینان بخشیدن به بقاى اقتصادى بنگاههاى مسلمان پارسا، به وجود این نوع بنگاههاى اقتصادى نیاز است. فروض این مدل با توجّه به ملاحظات دینى و نظرى و نیز برخى پدیدههاى تجربى به دست آمده است؛ بنابراین با تکیه به روش خاصّى، این نگرش پویاى اقتصاد خردى ممکن است به صورت بذرى براى تحقیقات نظرى و تجربى درباره انتقال از نظام مبتنى بر بهره به سوى نظامهاى مبتنى بر مشارکت در سود و زیان مورد استفاده قرار گیرد. در قسمت دوم [مقاله[ ممنوعیّت دینى بهره از قرآن و حدیث، استنتاج و استنباط فقهى مىشود. در قسمت سوم بهطور مختصر درباره شکلهاى اصلى معاملاتى بحث کردهام که در اسلام تأیید شده است و شاهد تجربى عمدهاى براى اجراى آنها وجود دارد. در بخش چهارم درباره برخى فروض نظرى مدل که از یافتههاى دینى، نظرى و تجربى برخاسته است، بحث مىکنم. بخش پنجم، مدلى را ارائه مىدهد و درباره «دینامیزم» آن بحث مىکند، و بخش ششم، نتایج مقاله است.
ممنوعیّت بهره در اسلام
«رِبا» از جهت واژهشناسى از فعل «رَبَا» به معناى «افزودن» است و در اصطلاح فقهى، مطابق مذاهب چهارگانه اهل تسنّن عبارت است از: «معامله دو کالاى همجنس در اندازههاى مختلف، به گونهاى که در مقابل زیاده، عوضى نباشد»، و ممنوعیّت آن از دیدگاه قرآن و روایات، مسلّم است.
انواع ربا
مطابق تقسیمبندى عالمان، ربا دو نوع است:
1. ربا النسیئة: گاهى به آن، «رباى قرآنى» نیز گفته مىشود و از جهت واژهشناسى، از فعل «نَسِىَ» به معناى «تعویق انداختن» و «فراموش کردن» است. مقصود از آن، پرداخت مبلغى بیشتر از اصل وام، مانند هزینه فرصت پول در قراردادهاى مدّتدار است.
چنان که در ادامه مىآید، این نوع ربا بهطور صریح و قطعى در قرآن کریم ممنوع شده و از گناهان بزرگ به شمار مىآید.
2. رباالفضل: گاهى به آن «رباالسّنّة» نیز مىگویند، و ربایى است که حرمت آن از سنّت رسول صلىاللهعلیهوآله استفاده مىشود. در روایتى از پیامبر اکرم، معامله گندم به گندم، جو به جو، طلا به طلا، نقره به نقره، خرما به خرما، نمک به نمک، با مقادیر گوناگون ممنوع شده است و عالمان اجماع دارند که این کالاها براى مثال است و ممنوعیّت این قسمت از ربا، کالاهاى دیگر را نیز در بر مىگیرد؛ البتّه صحابى مشهور پیامبر، عبداللّه بن عبّاس، این نوع را تجویز کرده است و برخى از عالمان معاصر نیز به آن تمایل یافتهاند. این در حالى است که مشهور صحابه، این نوع ربا را ممنوع کرده، معتقدند: ممنوعیّت این نوع ربا به این جهت است که به رباى نسیه مىانجامد.
ممنوعیّت ربا، افزون بر قرآن، در دیگر کتابهاى آسمانى نیز آمده است؛ براى مثال در عهد عتیق مشاهده مىکنیم:
اگر نقدى را به یکى از قوم من که نزد تو فقیر است، قرض بدهى، مثل تقاضاکننده مباش و ربا بر وى مگذار. (خروج: فصل 22، آیه 25) و اگر برادر تو فقیر، و نزد تو تهى دست شود، او را دستگیرى نماى؛ اگر چه غریب و یا میهمان باشد تا آن که با تو زندگانى نماید از او ربا و مرابحه مگیر و از خداى خود بترس تا برادرت با تو زندگانى نماید. نقد خود را به او به ربا مده و خوراک خود را به مرابحه به او مده. (لویان: 25: 37 ـ 35)
در عهد جدید نیز این گونه مىیابیم:
و اگر عاریت دهید ایشان را که امید بازیافتن از ایشان دارید، پس چیست شرافت شما؛ زیرا که گناهکاران به گناهکاران نیز عاریت دهند که عوض یابند؛ امّا دشمنان خود را دوست دارید و نیکى نمایید و عاریت دهید بدون امید عوض و مزد شما بسیار خواهد بود و فرزندان خداى تعالى خواهید بود؛ زیرا که او بر ناشُکران و بدکاران نیز مهربان است؛(8) (لوقا: 6: 34 و 35)
بنابراین، ممنوعیّت ربا در دین یهود و مسیحیّت امر عجیبى نیست و به همین جهت مىبینیم نخستین بانک بدون بهره، «بانک عقیبى»(9) در حدود هفتصد سال پیش از میلاد مسیح در شهر «بىبىلونیا»(10) تأسیس شد که بر اساس اصل برابرى، فعّالیّت مىکرد.(11)
در دین اسلام، ممنوعیّت ربا با روش خاصّى معرّفى و اجراى آن در یک محیط اقتصادى ناهمگنى آغاز شد. روش مزبور براى مدلسازى اهّمّیت دارد. نخستین آیه در قرآن کریم که به ربا پرداخته است، در مکّه نازل شد. این آیه گرچه فعّالیّت مزبور را ممنوع نمىکند، جوهره پیام «عهد جدید» را مبنى بر عدم خشنودى پروردگار، متذکّر مىشود و به این نکته اشاره مىکند که افزایش درجه نزد پروردگار، از طریق بهره قابل حصول نیست.
وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِالنَّاسِ فَلاَیَرْبُوا عِندَاللّهِ وَما آتَیْتُم مِن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَاللّهِ فَأُولئِکَ هُمُالْمُضْعِفُونَ.(12) آن چه به عنوان ربا مىپردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فزونى نخواهد یافت و آن چه را به عنوان زکات مىپردازید و تنها رضاى خدا را مىطلبید [مایهى برکت است، و [کسانى که چنین مىکنند داراى پاداش مضاعفند.(13)
ممنوعیّت ربا براى نخستین بار در مدینه نازل شد، و این ابهام را داشت که آیا همه انواع بهره حرمت دارد یا فقط بهره گزاف و مرکّب حرام است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.(14) اى کسانى که ایمان آوردهاید! ربا [و سود پول] را چند برابر نخورید. از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید.
در آیات بعدى، ممنوعیّت و حرمت ربا بدون ابهام و با لحن شدید مطرح شد.
کسانى که ربا مىخورند، [در قیامت] بر نمىخیزند، مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده [و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند]. این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است؛ در حالى که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام؛ [زیرا فرق میان این دو، بسیار است] و اگر کسى اندرز الاهى به او برسد، و از [رباخوارى] خوددارى کند، سودهایى که در سابق به دست آورده، مال او است و کار او به خدا واگذار مىشود [و گذشتهى او را خواهد بخشید]؛ امّا کسانى که بازگردند [و بار دیگر مرتکب این گناه شوند]، اهل آتشند و همیشه در آن مىمانند. اگر چنین نمىکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما، از آن شما است [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم مىکنید و نه بر شما ستم وارد مىشود.(15)
از این روند تدریجى حرمت ربا و تبیین ادلّهاى که درباره حرمت آن در آیات پیشین آمده است مىتوانیم نکات ذیل را بهدست آوریم:
1. افراد اگر به خود واگذاشته شوند، به فعّالیّت ربا خواهند پرداخت. آنها به دلیل شباهت ربا با دیگر اشکال معامله سودآور، چنین رفتار مىکنند. در اصطلاح اقتصادى، چنان که در ذیل بررسى مىشود، انصراف کامل از بهره، «تعادل ناش»(16) نیست. چنین تعلیلى برخى افراد را وا مىدارد که از بهره بهطور کامل دست برنداشته، و وام گرفتن و وام دادن خود را مبتنى بر نرخ بهره ثابت انجام دهند.
2. حرمت ربا در قرآن کریم همیشه با این عبارت همراه است که اگر از همه ربا صرفنظر شود، به نفع همگان خواهد بود. مطابق نظریههاى اقتصادى، اگر ما بهبود وضعیّت مردم را از جهت مادّى تفسیر کنیم، گویاى این مطلب است که حرمت بهره، کارایى پارتو را دارد.
3. مىتوان استدلال کرد که ربا، فرد را به انحراف کشانده، زمینهساز فسادهاى اجتماعى و اقتصادى مىشود؛ بنابراین، تحریم ربا صحیح خواهد بود؛ زیرا این تحریم، مکانیزم پایدار و مفیدى جهت دستیابى به کارایى پارتو است.
4. انتقال آنى از تأمین مالى مبتنى بر ربا به نظام مشارکت در سود و زیان، قابل انتظار نیست و تضمین نمىشود. نظام [کنونى]، حرکت پایدارى را از حالت جارى به حالت مطلوب مىخواهد.
3. گزینههاى قابل قبول تأمین مالى اسلامى
صدها ابزار مالى وجود دارد که به وسیله بانکها و سازمانهاى مالى اسلامى، جهت برآورده کردن نیازهاى گوناگون سرمایهگذاران و کارفرمایان مهیّا شده است؛ امّا همه این ابزارها از شش روش اصلى تأمین مالى سرچشمه گرفتهاند که مربوط به ادبیّات فقهى هستند. آنها عبارتند از:
1. مضاربه: در این روش، یک طرف، سرمایه، و طرف دیگر، وقت و تلاش خود را فراهم مىآورد. سود، مطابق قاعده از پیش توافق شده تقسیم مىشود؛ امّا ضرر، را به طور کامل سرمایهگذار تحمّل مىکند.
2. مشارکت: در این روش، صاحبان سرمایه در انجام فعّالیّت اقتصادى شریک مىشوند. تمام ضررها و سودها مطابق توافق از پیش تعیین شدهاى تقسیم مىشود. شریکان حق دارند، در مدیریّت تمام پروژهها همراهى کنند، برخلاف مضاربه که کارفرما بر مدیریّت بنگاه، کنترل مطلق دارد.
3. بیع مرابحه: به آن، فروش به قیمت آینده یا فروش مدّتدار نیز مىگویند. در این روش، قیمت فروش نوعا از قیمت کنونى کالا، تا حدّ مشخّصى بیشتر است و پیش از معامله مورد مذاکره [و پذیرش] قرار مىگیرد.
4. اجاره: قرارداد سادهاى است که در آن، سرمایههاى فیزیکى در برابر مبلغى اجاره داده مىشود. بهطور معمول کالا به قیمتى بالاتر از هزینه آن اجاره داده مىشود.
5. بیع سلم: قراردادى است که در آن، تولیدکننده مىتواند بیش از تولید کالا که نوعا محصول کشاورزى است، با فروش آن، خود را تأمین مالى کند؛ البتّه باید مقدار و نیز قیمت مشخّص باشد.
6. قرضالحسنه: به معناى وام نیکو[ى بدون بهره] است؛ البتّه اکنون در برابر خدمات، حقّالزحمهاى به مقدار وام افزوده مىشود.
اغلب این تذکّر داده مىشود که دو قرارداد اوّل (مضاربه، مشارکت) ریسک شدیدى دارد، و چهارتاى دیگر به آسانى مىتواند با یک بهره پنهان همراه باشد. در واقع، بانکهاى اسلامى جهت حسابدارى معاملات مزبور به طور عام از بهره حسابدارى استفاده مىکنند. این همان «بهره معیّن» است و همانگونه که در مقدّمه مطرح شد، احمد (1992 م) به شدّت به آن انتقاد کرده است.
بسیارى از بانکهاى اسلامى ابتدا کوشیدند عملیّات خود را طبق عقد مشارکت و مضاربه انجام دهند؛ امّا سرانجام به استفاده از مرابحه (MRBH)، خرید و فروش به قیمت آینده (BBA) و اجاره که روشهاى اصلى عملیات است، گرایش یافتند. روشهاى مزبور به طور عام جهت حذف ریسکهاى ورشتکستگى بنگاه آسیب اخلاقى و انتخاب ناسازگار مورد تمایل است.
یکى از بزرگترین بانکهاى اسلامى در جهان، بانک اسلامى «بِرهاد» مالزیا (BIMB)(17) است. که عملیّات خود را تحت «عملیّات بانکدارى اسلامى»،(18) 1983 در مالزیا (بانک نگارا مالزیا (1994))(19) آغاز کرد. در سال 1983، 1/49 درصد از سرمایههاى خروجى بانک به «فروش به قیمت آینده»، و 2/37 درصد به مرابحه، و 3/9 درصد به اجاره اختصاص یافته، و فقط 4/4 درصد در عملیّاتهاى داراى ریسک به کار رفته است.
تا سال 1991، 7/73 درصد از تأمین مالى بانک به فروش با قیمت آینده، و 2/13 درصد به مرابحه، و 13 درصد به اجاره، و فقط 1/0 درصد به مشارکت و مضاربه که قابل قبولتر است، اختصاص یافت. (نگاه کن به BIMB (بانک اسلامى برهاد مالزى) (1994) و بانک نگارا مالزیا (1994)).
4. فروض مدل
ما ممنوعیّت نرخهاى پرداختى و دریافتى بهره را براى تمام مسلمانان به صورت اصل در نظر مىگیریم. افزون بر این مىدانیم که در اقتصاد، همانگونه که مسلمانان پرهیزگار وجود دارند که هرگز در معاملات بهرهاى شرکت نمىکنند، بنگاهها و نهادهاى متعارفى که بهطور عادى پرداخت و دریافت بهره دارند نیز هستند. این نظام اقتصادى التقاطى احتمالاً براى مدّتى ادامه مىیابد؛ امّا آیا اقتصاد به طور کامل مسلمان مىتواند در کنار بنگاهها و نهادهاى ربوى باقى بماند؟ هر اندیشهاى درباره عملکرد چنین اقتصادى بدون دانستن پاسخ سؤال مزبور منطقى نیست.
بررسى اجمالى درباره سپردهگذاران یک بانک اسلامى (عبدالقادر (1995)) نشان داده است افزون بر بنگاههایى که هرگز به بهره عمل نکرده و بنگاههایى که همیشه به آن عمل کردهاند، بنگاههاى بسیارى وجود دارند که در هر دو نظام شرکت کردهاند؛ به ویژه وى نشان داده است که براى سپردهگذاران در BIMB (بانک اسلامى برهاد مالزى) در سال 1991، 64 درصد از آنها در دیگر بانکهایى که بهره مىپرداختند، حسابهایى دارند. افزون بر این، معاملات بانکهاى اسلامى نیز خودشان بهطور کامل اسلامى نیستند؛ در حالى که سپردههاى جارى هیچگونه بهرهاى را نمىپردازند، به سپردههاى پسانداز که براى مدّت کوتاهى نزد بانک باقى مىماند، هدیهاى (مازادى) تعلّق مىگیرد که ارتباط فراوان، با نرخ بهره بازار دارد. اگر چه از نرخ بهره بازار کمتر است.(20)
بسیارى از قراردادهاى مضاربه، این عبارت را در متن خود آوردهاند که اگر نرخ بازده بانک یا سرمایهگذار کمتر از درصد است که به طور معمول در قرارداد به صورت یک ارزش پولى مطلق از سهم سود نوشته مىشود، بانک یا سرمایهگذار حقِّ رسیدگى به عملیّات کارفرما را دارد. براى پرهیز از چنین ممیّزى، کارفرمایان نوعا بدون توجّه به سود و زیان واقعى، آن نرخ را مىپردازند که با نرخ بهره بازار برابرى تابعوارى دارد [khan (1983)] این واقعیّت تجربى، فرضیّه ما را که سه نوع بنگاه در مدل بازى تحوّلپذیر ما وجود دارد، تقویت مىکند:
1. انسانهاى پارسا(21) که همیشه از ابزارهاى مالى نظام مشارکت در سود و زیان استفاده مىکنند؛
2. بانکها و بنگاههاى اقتصادى متعارف(22) که همیشه ابزارهاى مبتنى بر نرخ بهره را برمىگزینند؛
3. مسلمانان ضعیف(23) که یکسان با همه بنگاهها معامله مىکنند؛ به طور مثال، زمانى که با یک بنگاه از نوع اوّل (P*) معامله مىکنند، از قوانین نظام مشارکت در سود و زیان پیروى مىکنند، و وقتى با یک بنگاه از نوع دوم (I*) معامله مىکنند، از بهره استفاده مىکنند. چنین بنگاههایى به صورت [نمونه [تقریبى در «بانکهاى اسلامى» جارى هستند که فرصت را براى بنگاههاى نوع اوّل (P*) جهت کسب سرمایه براى پروژههایشان یا سرمایهگذارى پساندازهایشان فراهم آورده، سودى را جمعآورى مىکنند. آنها همچنین ابزارهایى را ارائه مىکنند که از نرخ بهره تقلید کرده، در برخى حالات حتّى بخشهاى جداگانهاى دارند که همانند بانک متعارف است.
مدل ما یک [نظریه] بازى تحوّلپذیر است که سه نوع بنگاه بهطور تصادفى در هر دوره [زمانى] بهصورت دو به دو براى بازى دو نفره دو حرکتى با یکدیگر هماهنگ مىشوند [که به صورت معامله اقتصادى تعبیر مىشود] P(عدم استفاده از بهره) و I(استفاده از بهره) دو حرکتى هستند که براى هر بنگاهى قابل دسترس است. مسلمانان پارسا (به سبب ممنوعیّت دینى)I را هرگز بر نمىگزینند؛ بنابراین، راهبرد دائم آنها P* است. بنگاههاى اقتصادى متعارف به نرخهاى بهره عادت کردهاند و معتقدند که نرخ بهره، همواره براى ریسکگریزى آنها بهترین [انتخاب [است؛ بنابراین آنها همواره I را بر مىگزینند، این که آنها در کدام یک از دو طرف وامدهنده یا وامگیرنده قرار گیرند، به این بستگى دارد که نرخ بهره تعیین شده در کدام یک بازده بیشترى داشته باشد.
ما شکل طبیعى بازى مرحلهاى را به صورت معمّاى زندانى(24) به این صورت بنا مىکنیم.
فرض مىکنیم که b > a > c > o بانکهاى متعارف (I,I)را یگانه تعادل ناش براى بازى مرحلهاى در نظر مىگیرند؛ در حالى که این حالت در مقایسه با حالت اسلامى یعنى (P,P) با توجّه به ملاک پارتو نامرغوب است.(25)
این حقیقت که (P,P) تعادل ناش است (یعنى b>a)(26) از این امر سرچشمه مىگیرد که یافتن قاعده تسهیم سودى که مقیاس یقینى آن در تسهیم سود در مقایسه با اصل نرخ بهره یا بیشتر یا [دست کم] مساوى باشد، غیرممکن است؛(27) امّا اگر بنگاه I* با بنگاه P* خود را هماهنگ سازد، نتیجه اعطاى وام بدون بهره از P* به I*است؛ زیرا P*دو انتخاب پیش روى دارد: یا پولهاى خود را نگه داشته، زکات مال خود را که برابر 5/2 درصد است(28) بپردازد یا وام بدون بهره بدهد.
دستمزد خدمات یا دیگر بازدههاى ثابت اسمى براى وامدهندگان، صفر در نظر گرفته شده است و بنگاه I*مىتواند سرمایهها را سرمایهگذارى کرده یا از آن جا که b>a است، بهره مربوط به آنها را جمع آورد.
این حقیقت که یگانه تعادل ناش (I,I) در مقایسه با دستاورد اسلامى (P,P) از جهت ملاک پارتو نامرغوب است [یعنى [a>c، از جهت نظرى و نیز تجربى مورد تأیید است. از جنبه نظرى [ارائه ذیل را] مىتوان گفت:
1. تثبیت بخش مالى اسلامى در مواجهه با نوسانات اقتصاد کلان (سیمون «1948»، زرقاء «1983»، خان «1986»)؛
2. تخصیص کاراتر منابع که بهرهورى نهایى پایینترى را مىطلبد (اقبال و میرآخور «1987»)؛
3. کاهش «تلاشگریزى» که سبب انتخاب کمتر پروژههاى سرمایهگذارى مىشود. (خان «1995»)؛
4. توانمندى عهدهدار شدن پروژههاى ریسکدار همراه با سود انتظارى بالاتر؛
و از همه مهمتر:
5. اطاعت از پروردگارى که [انسان را] به رستگارى دنیا و آخرت هدایت مىکند.
این ملاحظات [و ادلّه] نظرى فرض a>c، را تقویت مىکند.
از جنبه تجربى یک استدلال براى فرض a>c حتّى براى افراد ریسکگریز را مىتوان مبتنى بر [معمّا یا جدول مشهور جایزه سرمایه(29)] که مهرا(30) و پرسکُت(31) در سال 1985 آن را ارائه کردهاند، فرمولبندى کرد. مهرا و پرسکت یادآور شدند که جایزه روى اسنادى که نرخ بدون ریسک دارند (اوراق تجارى)، براى سالهاى 1989 ـ 1884 میانگین 6 درصد و انحراف معیار 18 درصد بازدهى داشته است. این جایزه بزرگ فقط بهوسیله نرخهاى افراطى ریسکگریز در اقتصاد مىتواند تبیین شود؛ امّا ویل(32) در سال 1989 نشان داد که اگر چنین نرخى از ریسکگریزى فرض شود، ما جدول معکوسى که جایزه سرمایه را تأیید مىکند، خواهیم داشت؛ بنابراین، نرخ ترجیح زمانى که نرخ بدون ریسک را تأیید مىکند، باید منفى باشد. به دلیل آن که نرخ منفى ترجیح زمانى، برخى توجیهات کاملاً بنیادین نرخ بهره را شکست مىدهد. گویا ریسکگریزى نمىتواند توضیح دهد که چرا نظام مشارکت در سود و زیان [یعنى مبتنى بر سهام [بسیار بیشتر از نرخهاى بدون ریسک، بازده به ارمغان مىآورد. تعداد دیگرى از توجیهات ناموفّق در سالهاى اخیر مطرح شده است؛ امّا مسأله مزبور که فرض ما را در باره a>cتأیید مىکند، [به قوت خود [باقى مانده است.
5. مدل پیشنهادى
در بخش گذشته بازى، مرحلهاى را مطالعه کردیم که نشان مىداد هر دو بنگاهى که در نقطهاى از زمان سازگار شده باشند، آنها [همانند] «معّماى زندانى» بازى خواهند کرد:
با این فرض که b>a>c>o. با توجّه به بررسى و انگیزش بخش گذشته، از این پس فرض مىکنیم که سه نوع راهبرد داریم که بنگاهها استفاده مىکنند:
P* (همواره P را بر مىگزینند؛ یعنى از بهره پرهیز کرده، تسهیم در سود و زیان را مىپذیرند)؛
I* (همواره I را بر مىگزینند؛ یعنى همواره از نرخ بهره استفاده مىکنند)؛
W (اگر با P* سازگار باشند، P بر مىگزینند و اگر با I* جور باشند، I را انتخاب مىکنند).
یگانه مرتبهاى از انتخاب که باقى مانده، این است که W چگونه عمل مىکند اگر با W دیگرى جور باشد. فرضى که ما براى چنین مواجهاى در نظر گرفتهایم، براى تحلیل بسیار سخت است. ما دو حالت حدّى را مورد توجّه قرار مىدهیم:
حالت اوّل: WW=PP یعنى بنگاه نوع ضعیف، از بنگاه نوع پارسا تقلید مىکند.
حالت دوم: WW=II بنگاه نوع ضعیف، از بنگاه نوع متعارف [ربوى] تقلید مىکند.
زمان نیز مطلق فرض مىشود. در هر دوره، همه بنگاهها [در سطح بسیار گسترده امّا محدود [دو به دو جور شده و آنها براى دوره مزبور، بازى داده مىشوند. بازدههایى که در هر دوره از بازى تکرار مىشوند، بهطور مناسبى قاعدهمند هستند. براى هر یک از این بازىها سه راهبرد بهصورت ذیل تعیین شده است:
پویایى این مدل بهطور برجستهاى براى حالت اوّل و دوم متفاوت است. طرح نمودارى شکلهاى هندسى مرحلهاى براى مدل مزبور با فرض b>a>c>o در حالتهاى اوّل و دوم، بهترتیب در نمودارهاى 1 و 2 نشان داده شده است. در نمودارهاى 1 و 2 خطوط و نقاطى که درشتنمایى دارند، نمایانگر نقاط ثابت هستند و پیکانها در داخل، نمایانگر مسیر پویایى است.
نمودار شماره 3 و 4 شکلهاى مرحلهاى و 400 مسیر عددى را که هرکدام براى حالت c=1 , a=2 , b=3 هستند، نشان مىدهد:
البتّه این شکل مرحلهاى از جهت کیفیّتى، همانند هر حالتى است که b>a>c>o؛ اگر چه نقاط عطف بستگى به ارزشهاى عددى این پارامترها دارد. توجّه داشته باشید که متوّسط بازده مربوط به xt بهطور یکنواختى در مقایسه با ytکاهش مىیابد. بازده مربوط به yt بهطور یکنواختى در مقایسه با xtافزایش مىیابد؛ یعنى نوع I*غارتگر و نوع P*طعمه و قربانى است. محلّ برخورد این دو نوع با W در دو حالت اوّل و دوم پویایى جالبى را پدید مىآورد. این امر روند مستقیم و پیشروندهاى را براى تنوّع ویژگىهاى اصل تحلیلى شکل مرحلهاى ما فراهم مىسازد:
در حالت اوّل: WW=PP
همه نقاط روى محور xها (yt=o) نقاط ثابتى هستند که در آن، هرگز بنگاه P*باقى نمىماند و در نتیجه بنگاه W که مانند P* عمل کند نیز باقى نمىماند.
در yt=1 نقطه ثابت منفردى وجود دارد.
همه نقاطى که در آنها 1=xt-yt=0 است (حالت مورّب) که در آن بنگاه Wوجود ندارد؛ بهسوى نقطه ثابت منفرد که در آن همه بنگاههاى P* نابود مىشوند، همگرایى دارد.
در یک خط مورّب مجاور که به وسیله (1-xt-yt) < û(a,b,c) تعریف شده است، ما کاهش یکنواختى از xt، به سمت صفر داریم که از کاهش یکنواخت ytبه سمت صفر تبعیّت مىکند.
در حدّ، فقط نوع W از بنگاهها باقى مىمانند و آنها در حالت اوّل، همانند نوع P* عمل مىکنند.
با وجود نوع W به اندازه کافى: (1-xt-yt) > û(a,b,c)، نوع P* همیشه باقى مىماند؛ البتّه با این قید که اگر t به سمت بىنهایت میل کند، yt=o مىشود و نوع W در حدّ همانند نوع P* عمل خواهد کرد.
هیچ حالتى وجود ندارد که در آن اگر t به سمت بىنهایت میل مىکند، xt و ytهر دو باهم مثبت شوند. به عبارت دیگر، بنگاه پارسا و بنگاه استفادهکننده از بهره، هرگز نمىتوانند با هم به سر برند.
براى باقى ماندن بانکدارى اسلامى در محیطى غیرمتجانس، ضرورت دارد که WW=PP. (به حالت دوم که در ذیل مىآید نگاه کنید)، در این حالت تعداد فراوانى بنگاه W موجود است که نسبت به بنگاه P از نظر تعداد و شانس بقا برترى دارند و از بین رفتن معاملات مبتنى بر بهره در آن سریعتر مىباشد.
حالت دوم: WW=II
فقط چند برابر آن چیزى که هر بانکدارى اسلامى مىتواند بر آن بقا یابد، به وسیله محور x(یعنى yt=o) تعریف شده است. همه نقاط روى محور مزبور به سمت نقطه ثابت منفردى (xt=1)همگرا هستند؛ یعنى در t=o فقط بنگاههاى از نوع P* وجود دارد.
همه نقاطى که در آنها xt=o است (روى محور yهایند) نقاط ثابتى هستند، جایى که بنگاههاى مبتنى بر بهره همیشه بقا داشته و بنگاههاى از نوع W از آنها تقلید کرده و به صورت استفادهکنندگان نرخ بهره بقا مىیابند.
با آغاز از هر نقطهاى غیر از xt=1 (که یک اقتضاى منفرد آرمانى اسلامى است)، هنگامى که tبه بىنهایت میل مىکند، xt برابر صفر مىشود.
هیچ حالتى وجود ندارد که در آن، هم t به سمت بىنهایت میل کند، و هم xt و yt هر دو مثبت شوند. به عبارت دیگر، بنگاههاى پارسا و بنگاههایى که از نرخ بهره استفاده مىکنند، هرگز با یکدیگر همزیستى ندارند.
البتّه اگر ما حالتهاى میانهاى داشته باشیم که بنگاههاى از نوع Wگاهى از PP و گاهى از IIاستفاده کنند، ممکن است هنوز بقاى بانکدارى اسلامى داشته باشیم. این امر سبب بالا رفتن سطح بنگاههاى W و نیز استفاده آنها از PPبهطور کافى در بین خودشان مىشود. نمودار 5 و 6 دو حالت جالبتر را به ترتیب تحت حالت اوّل و دوم ترسیم مىکند.
نمودار پنجم نشان مىدهد که اگر WW=II، ممکن است دوره کوتاهى از افزایش P* را داشته باشیم؛ امّا چنین تجدید حیاتى براى بانکدارى اسلامى کوتاهمدّت خواهد بود و بهطور خودکار شکست خواهد خورد. در واقع چنان که ما از تحلیل پیشین که درباره «شکل مرحلهاى» بود، پى مىبریم، یگانه سناریوى تحت حالت دوم که در آن بانکدارى اسلامى (راهبرد P) [در حد محدودى] باقى مىماند، این است که در زمان t تمام بنگاهها از P استفاده کنند.
این نگرش، همان نگرش متعارف اقتصاددانان اسلامى است که همه بهره باید به طور آنى از بین بروند. از سوى دیگر، عملکرد اسلامى، [این امر را] نمىتواند تحمّل کند. در واقع در هر دو حالت اوّل و دوم، نقطه xt=1 بهطور جزئى یک نقطه ثابت است و این امر این نکته را تأیید مىکند که اگر اقتصاد فورا به عملکرد اسلامى تغییر یابد، چنین عملى بدون توجّه به محیط مىتواند باقى بماند؛ امّا چنین انتقالى در جهان پیچیدهاى که بنگاههاى مبتنى بر بهره با [بنگاهى که داراى] روش اسلامى [است] همزیستى دارد، مفید نیست. در این محیط (xt<1)، صحیح نیست که xo(احتمال بنگاههاى پارسا) بهاندازه کافى بزرگ، بتواند بقاى بانکدارى اسلامى را تضمین کند.
این امر در حالت دوم روشن است؛ حالتى که همه بنگاههاى پارسا، اگر با جمعیّت (و گروه) نامتجانسى مواجه شوند، از بین خواهند رفت. در نمودار 6 مطلب جالبى را مىتوان مشاهده کرد. یک سناریو تحت حالت اوّل است که xoبزرگ باشد؛ البتّه به این قیمت که بنگاههاى از نوع Wدر اقتصاد بهاندازه کافى وجود نداشته باشند. در این حالت، بنگاههاى از نوع P* بهسادگى طعمه و شکار I* و محکوم به نیستى خواهد شد. پس از آن که تمام بنگاههاى از نوع P*از بین رفتند (xt=o)، بنگاههاى از نوع W از بنگاههاى بهره بگیر تبعیّت کرده، سرانجام، یگانه باقیماندگان خواهند بود. (زمانى که t به بىنهایت میل کند، 1-xt-yt=1، چنین نتیجه نهایى از بقاى بانکدارى اسلامى در (حالت) حدّ برخوردار است امّا به سبب ادلّه اقتصادى بهجاى ادلّه مذهبى، ابتدا بنگاههایى که به حقیقت پارسایند، باید از بین بروند. در واقع، بنگاههایى که از جهت اسلامى ضعیف هستند، از جهت اقتصادى قوىترین هستند. در هر دو حالت اوّل و دوم در مواجهه با استفادهکنندگان از بهره، باقى مىمانند. در حالت اوّل، آنها مىتوانند نقش اضافى براى کمک به بقاى بنگاههاى پارسا در بلند مدّت داشته باشند؛ (البتّه در صورتى که تعداد آنها کافى باشد).
بنگاههاى از نوع W برخى معاملات اسلامى را با برخى معاملات دیگر همراه دارند. این معاملات یا از نرخ بهره تقلید کرده و یا به طور آشکار مبتنى بر نرخ بهره هستند. از این بنگاهها گاهى به عنوان بانکهاى اسلامى تعبیر مىشود. نتایج به دست آمده ازاین بنگاهها، در ادبیات کنونى مورد انتقاد شدید قرار گرفته است، که ممکن است این انتقادها گاهى ناصحیح باشد. [تحقّق] رفتار جهانشمول اسلامى xt=1 بهطور آنى، امر مطلوب و آرمانى است؛ امّا از آن جا که این امر سناریویى قابل تحقّق نیست، وجود بنگاههایى از نوع بانکهاى اسلامى ضعیف براى اطمینان به بقاى روش اقتصاد اسلامى در اقتصاد متجانس [متشکّل از] بنگاههاى اسلامى و بنگاههاى مبتنى بر نرخ بهره، ضرور بهنظر مىرسد. اگر ما از این پس با نتیجه حدّى 1-xt-yt=1بهعنوان شکلى از حیات بانکدارى اسلامى موافقت کنیم (به رغم این حقیقت که بنگاههاى واقعا پارسا از بین خواهند رفت)، براى سیطره یافتن بانکدارى اسلامى در حدّ بر اقتصاد، وجود بنگاههاى از نوع W کافى بهنظر مىرسد. هر قدر احتمال تحقّق بنگاههاى Wبیشتر شود، اقتصاد سریعتر مىتواند خود را از بنگاههایى که از نرخ بهره استفاده مىکنند، رها سازد؛ در نتیجه، ما در حالت اوّل هستیم که بنگاههاى از نوع W در بین خودشان به روش اسلامى رفتار مىکنند.
نتایج
نگرش اقتصاددانان مسلمان، و به طور کلّى مسلمانان، درباره پدیده جدید بانکدارى اسلامى گوناگون است. برخى، عملیّات بانکهاى اسلامى را که از نرخ بهره به صورت بدیلهاى کوتاه مدّت عملى بیرون مىکنند، مورد نظر قرار داده، امیدوارند که به تدریج عملیّات مزبور با عملیّاتى که با روح قوانین اسلامى مطابقت داشته باشد، جایگزین شود. (خان ـ 1995) دیگران با این [روش [که آنها آن را مشکل ظالمانه نفاق دینى در نظر مىگیرند، به طور کامل مخالف بوده، مىخواهد اقتصاد بهطور آنى به حالتى که با قانون اسلامى مطابقت داشته باشد، منتقل و تبدیل شود. (احمد (1992)).
در مدلى که در این مقاله ارائه شده، نشان داده شده است که هر یک از دیدگاههاى گوناگون در یک حالت خاص، درست است. عامل تعیینکننده در این مدل، روشى است که از طریق آن، بانکهاى اسلامى در بین خودشان معامله و [رفتار] مىکنند. نشان داده شده است که شرط لازم و کافى براى بقاى بانکدارى اسلامى در بلند مدّت، وجود بنگاههایى است که مىخواهند به طور همزمان با بخشهاى اسلامى و بخشهاى مبتنى بر نرخهاى بهره، معاملات متقابل داشته باشد؛ بنگاههایى که در بین خودشان به روش اسلامى رفتار مىکنند. یادآورى این نکته جالب است که نظام بانکدارى اسلامى مالزیا، پیشرفتهترین نظام مالى مختلطى است که بانکهاى اسلامى و متعارف در آن همزیستى دارند و اخیرا با [تشکیل [یک نظام نظارت آشکار اسلامى(36) که آثار [و روابط] متقابل بین بانکهاى اسلامى را تسهیل مىکند، موافقت کرده است.
این امر به ما سفارش مىکند که مدل ما مىتواند به صورت بذر تحقیقات تجربى، نظرى و راهبردى درباره انتقال از بانکدارى متعارف مبتنى بر نرخ بهره به بانکدارى اسلامى بهکار رود.
منابع و مآخذ
1. Naqvi, S. 1982. On replacing the institution of interest in a dynamic islamic economy Islambad: Institute of Development Economics.
2. Pakistan, S. B. 1984. Elimination of interest from the banking system in Pakistan Karachi: State Bank of Pakistan.
3. Simons, H. 1948. Economic policy for a free society. Chicago: U. Chicago Press.
4. Vega-Redondo, F. 1996. Evolution, games, and economic behavior. New York: Oxford University press.
Weil, P. 1989. The equity premium puzzle and the riskfree rate puzzle. Journal of Monetary Economics 23.
5. Zarqa, M. 1983. Stability in an interest-free islamic economy: A note. Pakistan Journal of Applied Economics 2:181-88.
پىنوشتها:
________________________________________
1 Can Islamic Banking survive?By Mahmoud A.El-Gamal.
2. ر.ک: بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران (1983) و پاکستان (1984).
3. نخستین منبع شناخته شده درباره اقتصاد اسلامى مربوط به خورشید احمد در سال 1952 میلادى است. براى آشنایى با تحقیقات اخیر در زمینه اقتصاد اسلامى، ر.ک: حنیف (1995).
4 Fisher.
5 Simons.
6 Fridman.
7 Zorqa.
8. ترجمه آیاتى که از عهدین مطرح شده، با توجّه به: کتاب مقدّس عهد عتیق و عهد جدید؛ ترجمه فاضلخان همدا، ویلیام گِلن ـ هنرى مرتن، انتشارات اساطیر، تهران، اوّل، 1380 است. (مترجم)
9 Agibi Bank.
10 Babylonia.
11. ر.ک: Bairon (1952).
12. روم (30): 39.
13. در تمام آیات، از ترجمه آقاى ناصر مکارم شیرازى استفاده شده است. (مترجم)
14. آلعمران (3): 130.
15. بقره (2): 275.
16 Nash eqvilibtivm: تعادل ناش، زوجى از راهبردهاى مختلط (Pc و Pr) است؛ بهطورى که در هر انتخاب بازیکن، مطلوبیّت انتظارىاش را با مفروض بودن راهبرد بازیکن دیگر، حداکثر مىکند. (ر.ک: هال واریان: تحلیل اقتصاد خرد، ترجمه سیدرضا حسینى، نشر نى، تهران، اوّل، 1378، ص 306) (مترجم)
17 Bank Islam Malaysia Berhad.
18 Islamic Banking Act.
19 Bank - Negara - Malaysia.
20. BIMB (1994) , Bank_Negara, Malaysia (1994).
21. :Pious People که با علامت اختصارى P* مىآید.
22. :Regvlar Banks and economic agents که با علامت اختصارى I* مىآید.
23. :Weak Muslims مسلمانان ضعیف.
24. :Prisoners Dilemma بازى خاصّى است که در آن دو راهبرد وجود دارد. یا همکارى یا انکار و مقصر شناختن همدیگر، در داستان اوّلیّه، A و Bدو زندانى هستند که یا با همدیگر متّحد مىشوند و جنایت را نمىپذیرند یا یکى دیگرى را مقصّر شناخته و گناه را به گردن او مىاندازد. در کاربردهاى دیگر، معانى و مفاهیم همکارى و انکار متفاوت خواهد بود. (ر.ک: هال واریان: تحلیل اقتصاد خرد، ص 300) چنان که در مطلب کنونى نیز این مفهوم بهگونهاى دیگر مطرح شده است. (مترجم)
25. مىدانیم با توجّه به ملاک پارتو زمانى حالت بهینه (Pareto optimum) وجود دارد که منابع و محصول آن در اقتصاد تخصیص یابند که وضع یکى از افراد را نتوان بهتر ساخت، مگر آن که وضع دیگرى بدتر شود. از دیگر بهبود پارتویى (pareto improvement) تخصیص مجدّد منابعى که دست کم وضع یک شخص را بهتر سازد بىآن که وضع دیگرى را بدتر کند، است. از آن جا که a > c است، در حالت اسلامى (P,P) که ارزش انتظارى (a,a) دارد، وضع بهترى از (I,I) که داراى ارزش انتظارى (C,C) است خواهد داشت و (I,I) در مقایسه با (P,P)نامرغوب است.
26. در واقع نویسنده در صدد است دلیل این که b>a فرض شده است را بیان کند. (مترجم)
27. از آن جا که در نظام مبتنى بر تسهیم سود و زیان، قاعده بهگونهاى تعیین مىشود که به سودآورى همانند نظام مبتنى بر نرخ بهره یقینى نیست، بنابراین ارزش انتظارى آن (a) کمتر خواهد شد. (مترجم)
28. مطابق فقه اهل سنّت، هر سرمایهاى که براى یکسال بدون استفاده باقى بماند، موضوع مالیات بر ثروت مىشود که برابر 5/2 درصد در سال است. (مترجم)
29. :Equity-Premium Puzzle معمّا [یا جدول] جایزه [یا پاداش] سرمایه مربوط به بخش خصوصى بازار سرمایه است. در سال 1985 مِهرا و پرسکُت جدولى را تهیه کردند. آنها از آمار تاریخى امریکا براى دوره 1978 ـ 1889 استفاده کرده بودند. آمار تاریخى مزبور به ما نشان مىدهد که بیش از یک قرن، بازده سهام بهطور قابلملاحظهاى بیشتر از بازده اسناد بهادار کوتاهمدّت (Treasvry bills) بوده است. متوسّط بازده واقعى سالانه در بازار سهام امریکا بیش از 110 سال حدود 9/7 درصد بوده است. در همین زمان، بازده در اسناد نسبتا بدون ریسک [مانند پول] فقط یک درصد بوده است. این تفاوت آمارى حتّى در دوره پس از جنگ جهانى دوم با حدود 8 درصد بودن بازده سهام، افزایش یافت.
ر.ک:[مترجمRejinish Mehre: The Equity Premium Puzzle, University of California, April 2001. [
30. Mehra.
31. Prescott.
32. Weil.
33. زیرا در WW که هر دو مسلمان ضعیف مىباشند، یا هر دو روش بدون بهره را برمىگزینند که بازده هر یک مطابق فروض گذشته شده، حاصل معامله بهصورت (a,a) نشان داده مىشود یا هر دو، روش مبتنى بر بهره را برمىگزینند که در این صورت، بازده هر یک b شده و دستاورد معامله بهصورت (b,b)درمىآید. (مترجم)
34. replicator dynamics model.
35. براى مطالعه و بررسى بیشتر درباره ادبیّات نظریّه تحوّلپذیر بازى، ر.ک: Vega-Redondo (1996).
36. Islamic check clearinq system.