آیا نظام مالیاتى ایران اسلامى است؟
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در شماره پیشین فصلنامه اقتصاد اسلامى، با استادان بزرگوار حوزه و دانشگاه درباره اسلامى بودن نظام مالیاتى ایران مصاحبهاى داشتیم و دیدگاه ایشان را منعکس کردیم.
از آنجا که دیدگاههاى استاد دکتر عباس عربمازار دیر به دستمان رسید، امکان چاپ در آن شماره نبود. حال بهجهت وجود نکات بدیع در دیدگاه ایشان آن را در این شماره در بخش گوناگون مىآوریم.
1. مؤلفههاى اصلى براى اسلامى شدن نظام مالیاتى چه چیزهایى هستند؟
اسلامى شدن نظام مالیاتى در ابعاد گوناگون قابل تامل است. اول در بعد قانون مالیاتها، دوم در بعد شیوه اجراى قانون، و سوم در چگونگى هزینه کردن وجوه جمعآورى شده است. در بعد قانون مىدانیم که اصول قانون مالیاتى کشور به سالهاى پیش از انقلاب اسلامى برمىگردد و اگرچه اصلاحات اندکى بنا به ضرورت زمانى یا مصلحت کشور در آن انجام شده، ولى گمان مىکنم تطبیق آن با اصول اسلامى انجام نشده است. آنچه بهصورت مبناى اسلامى بودن قانون مالیاتهاى کشور مطرح است، حکم حکومتى (دولت اسلامى) دایر بر مجاز بودن گرفتن مالیات (غیر از اعانات و وجوه شرعیه) براى جبران مخارج لازم جهت اداره کشور است; بنابراین ضرورت دارد که مباحثى همچون پایههاى مالیاتى (مالیات به چه چیزى تعلق مىگیرد، درآمد، مصرف، ثروت، درآمد مازاد بر مصرف) و نرخهاى مالیاتى هر یک از دیدگاههاى اسلامى به روشنى تبیین و با نظام موجود مقایسه شود; براى مثال در نظام مالیاتى اسلام، طبقاتى که زیر خط فقر زندگى مىکنند نه تنها از پرداخت مالیات معاف هستند، بلکه لازم است معیشت آنها از محل مالیات جمعآورى شده تامین شود. در نظام مالیاتى کشور، بسیارى از کارمندان و کارگران که زیر خط فقر زندگى مىکنند، مشمول پرداخت مالیات هستند; در حالىکه درآمد حاصل از سود سپردههاى بانکى حتى بهطور نامحدود از مالیات معاف است. مواردى از این دست نه تنها در جهت عدالت مالیاتى نیست، بلکه به ایجاد جامعه دو قطبى کمک مىکند که با اهداف نظام اسلامى مغایر است. در خصوص اجراى قانون، تقریبا و در عمل، همان شیوهها و دستورالعملهاى پیش از انقلاب اسلامى اعمال مىشود که کمترین انطباق را با موازین شرعى دارند. در نظام اسلامى، رعایت اصول اخلاقى و خوشرفتارى کارگزاران مالیاتى با مؤدیان، مورد تاکید قرآن و پیشوایان دین قرار گرفته است. براى نمونه در آیه 103 سوره توبه آمده است:
اى رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا نفوس آنها را از پلیدى پاک و پاکیزهسازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن که دعاى تو سبب تسلى خاطر آنها شود که خداوند شنوا و دانا است.
همچنین فرمان حضرت على7 به مالک اشتر در خصوص کارگزاران مالیاتى، بر این امر صراحت دارد; در حالىکه متاسفانه این اصل مهم مالیاتى در نظام مالیاتى کشور عملا آنطور که باید، رعایت نمىشود. از طرف دیگر خوداظهارى و مرتبه بالاتر از آن خودتشخیصى در نظام مالیاتى اسلامى جایگاه ویژهاى دارد. بهرغم اینکه چند سالى است از روش اول (حوزه اظهارى) بهطور محدود استفاده شده، ولى هنوز جایگاه لازم را در نظام مالیاتى کشور نیافته است و اظهارات مؤدیان ولو صادقانه و دقیق، معمولا مورد تردید و انکار ممیزان مالیاتى قرار مىگیرد.
افزون بر موارد پیشگفته، یک نکته حائز اهمیت است و آن اینکه مدیریت اجرایى نظام مالیاتى فعلى کشور بر پایه وصول یک مبلغ ثابت و از قبل تعیین شده (که رقم آن از سال پیش در بودجه کل کشور منظور مىشود) عمل مىکند; بدین جهتبراى رسیدن به مبالغ تعیین شده براى هر منطقه یا حوزه، بیشترین مالیات از کسانى اخذ مىشود که دستیابى مدیریت اجرایى به آنها بیشتر است که شاید غیرعادلانهترین برخورد در این خصوص باشد (گذشته از اینکه درصد ثابتى از مالیات جمعآورى شده بهصورت پاداش به جمعآورندگان تعلق مىگیرد که خود مىتواند بر مفسدههاى دیگر نظام اجرایى بیفزاید) . در این خصوص قابل توجه است که دریافتىهاى مالیاتى کشور در سالهاى رکود و کسادى، بیش از سالهاى قبل از آن بوده است.
در نظام اقتصادى اسلام توجه خاصى به هزینه کردن یا مصارف مالیات مبذول شده است.
همچنین نوع هزینه یا مصارف درآمدهاى مالیاتى مىتواند در ایجاد فرهنگ مالیاتى و مشارکت مالیاتى مؤثر باشد.
از نظر هزینه کردن یا مصارف نیز نظام فعلى مالیاتى کشور دچار دو مشکل اساسى است. اول اینکه عدالت توزیعى در آن لحاظ نشده است; یعنى آنها که کمتر مالیات مىپردازند، بیشتر از منافع و خدمات حاصل از مخارج آن استفاده مىکنند. دوم اینکه نوع مصارف منابع جمعآورى شده براى مالیات دهندگان روشن نیست. عبارات کلى نظیر «مخارج لازم جهت اداره کشور» براى مالیات دهندگان کفایت نمىکند، گذشته از اینکه به نظر اینجانب حجم قابل توجهاى از هزینههاى دولت از حیث «ضرورت براى اداره کشور» زاید و غیرضرور است که تاکنون اصولى براى آن تدوین نشده و یکى از علل فسادهاى مالى و اقتصادى پیدا و پنهان در دستگاههاى اجرایى کشور بهشمار مىرود. مسائل و مشکلاتى از این نوع، سطح اعتماد افراد به نظام مالیاتى را کاسته و یکى از عوامل اصلى فرار مالیاتى است.
2. با چه شاخصهایى مىتوان اسلامى بودن نظام مالیاتى را ارزیابى کرد؟
از پاسخ مطرح شده به پرسش یک، مشخص مىشود که این شاخصها در سه زمینه مىتوانند مطرح شوند. شاخصهاى مرتبط با اسلامى بودن قانون مالیات، شاخصهاى مرتبط با اسلامى بودن اجرا یا مدیریت اجرایى و شاخصهاى مقبولیت مصارف یا هزینههاى انجام شده که تدوین هر یک به کار کارشناسى نیاز دارد. در هر حال، براى شاخص اسلامى بودن قانون مالیات، کمترین و سادهترین ملاک مىتواند این باشد که قوانین مالیاتى حسب ظاهر با اصول اساسى نظام اقتصادى اسلام مغایر نباشد. براى نظام اجرایى نیز لازم استشاخصهاى متعددى تدوین و ارزیابى شود که از آن جمله مىتوان به مواردى چون اخذ مالیات بر مبناى درآمدهاى حقیقى (پرهیز از روش علىالراس) و رعایت اصول اخلاقى با مؤدیان و حذف بهره تاخیر، اعتماد به مؤدى و... اشاره کرد. در خصوص هزینه یا مصارف باید شاخصهایى تدوین و ارزیابى شوند که نشاندهنده شفاف بودن و متعارف بودن هزینهها باشند و سرانجام مقبولیت مالیاتدهندگان از مصارف انجام شده و میزان اعتماد آنها را به نظام مالیاتى بسنجد.
3. با توجه به مؤلفهها و شاخصهاى مذکور، نظام مالیاتى ایران چقدر به اسلامى شدن نزدیک شده است؟
پاسخ به این پرسش در گرو تدوین و اندازهگیرى دقیق شاخصهاى مناسب براى ارزیابى است (آن هم نه براى یک سال، بلکه براى سالهاى متوالى) تا بتوان درباره نزدیک شدن نظام مالیاتى کشور به نظام اسلامى داورى کرد; ولى با توجه به دقت نظر اسلام در منابع و مصارف بیتالمال (براى مثال، متفاوت بودن مالیات تولید محصولات زراعى بر حسب دیمى بودن یا نبودن، معافیت مالیات شتر و گاو چنانچه در فعالیت کشاورزى به کار گرفته شده باشند و متفاوت بودن نرخ مالیات براى گوسفند و بز بر حسب اینکه از علوفه چیده شده و کاشته شده استفاده کنند یا از علف صحرا) مىتوان گفت که نظام فعلى مالیاتى، فاصله قابل توجهى با نظام مطلوب اسلامى دارد که گامهایى در سالهاى گذشته جهت رفع برخى از نواقص برداشته شده و لازم است تا رسیدن به وضعیت مطلوب، با تحقیقات و ارزیابى نتایج، این اصلاحات ادامه یابد; به طورى که بتوان پسوند اسلامى را به نظام مالیاتى افزود. در آن صورت، شاهد شکوفایى هر چه بیشتر منابع مالیاتى و مشارکت آگاهانه و داوطلبانه مردم خواهیم بود.
4. به نظر شما، مهمترین مانع در مسیر اسلامى شدن نظام مالیاتى ایران چیست و چه راه حلى را پیشنهاد مىک
نید؟
بررسى سابقه تاریخى درآمدهاى دولت در ایران حاکى از این است که اولا دولتبه درآمدهاى مالیاتى بهصورت منبعى براى تامین بخشى از هزینههاى خود مىنگریسته; بدین جهت از آن کمتر بهصورت یک ابزار مهم سیاستگذارى در جهت عدالت اجتماعى، رشد اقتصادى، ایجاد اشتغال و... استفاده کرده است. ثانیا با افزایش درآمدهاى نفتى که درآمدهاى سرشار بدون دردسرى را از فروش ثروت ملى در اختیار دولت قرار مىدهد، اهمیت مالیات و نظام مالیاتى در تامین درآمدهاى دولت کاهش و در درجه دوم قرار گرفته است. سیاستزدگى، روزمرگى و کمتوجهى مسؤولان قواى مقننه و مجریه به اهمیت وصول مالیات در اداره کشور (بهویژه وصول از راه درست و اسلامى آن) و چگونگى استفاده ابزارى از آن، شاید مهمترین مانع باشد; البته مقاومت نظام ادارى موجود در برابر هرگونه اصلاحى که از اختیارات آنها بکاهد را نباید از نظر دور داشت. به هر حال، این موانع قابل برطرف شدن هستند و در صورت اصلاح قوانین و مقررات مالیاتى، اعتماد به مؤدیان در خود تشخیصى و خوداظهارى و بیش از همه، پاسخگو بودن دولت در خصوص اقلام گوناگون هزینه یا مصارف تامین مالى شده از مالیات و رعایت عدالت مالیاتى، امید است که اعتماد افراد جامعه به نظام مالى و مالیاتى دولت افزایش یابد و هرگونه فرار مالیاتى پیش از اینکه خلاف قانون بهشمار آید، مشکل وجدانى براى افراد پدید آورد. به عبارت دیگر، در این وضعیت است که انتظارات مردم از دولت در برابر پرداخت مالیات نظیر تامین امنیت، بهداشت، عدالت، تامین اجتماعى و... کاملا و به نحو مطلوب برآورده مىشود. از طرف دیگر، چون چگونگى و اقلام هزینههاى دولتشفاف شده و به اطلاع عموم مىرسد، دولت نمىتواند به استناد «افزایش هزینههاى دولتى» هزینههاى مسرفانه و بدون نظارت دقیق خود را با معرفى پایههاى مالیاتى جدید یا نرخها، از افزایش درآمدهاى مالیاتى تامین کند.
پىنوشت:
1. عضو هیاتعلمى گروه اقتصاد دانشگاه شهید بهشتى.
از آنجا که دیدگاههاى استاد دکتر عباس عربمازار دیر به دستمان رسید، امکان چاپ در آن شماره نبود. حال بهجهت وجود نکات بدیع در دیدگاه ایشان آن را در این شماره در بخش گوناگون مىآوریم.
1. مؤلفههاى اصلى براى اسلامى شدن نظام مالیاتى چه چیزهایى هستند؟
اسلامى شدن نظام مالیاتى در ابعاد گوناگون قابل تامل است. اول در بعد قانون مالیاتها، دوم در بعد شیوه اجراى قانون، و سوم در چگونگى هزینه کردن وجوه جمعآورى شده است. در بعد قانون مىدانیم که اصول قانون مالیاتى کشور به سالهاى پیش از انقلاب اسلامى برمىگردد و اگرچه اصلاحات اندکى بنا به ضرورت زمانى یا مصلحت کشور در آن انجام شده، ولى گمان مىکنم تطبیق آن با اصول اسلامى انجام نشده است. آنچه بهصورت مبناى اسلامى بودن قانون مالیاتهاى کشور مطرح است، حکم حکومتى (دولت اسلامى) دایر بر مجاز بودن گرفتن مالیات (غیر از اعانات و وجوه شرعیه) براى جبران مخارج لازم جهت اداره کشور است; بنابراین ضرورت دارد که مباحثى همچون پایههاى مالیاتى (مالیات به چه چیزى تعلق مىگیرد، درآمد، مصرف، ثروت، درآمد مازاد بر مصرف) و نرخهاى مالیاتى هر یک از دیدگاههاى اسلامى به روشنى تبیین و با نظام موجود مقایسه شود; براى مثال در نظام مالیاتى اسلام، طبقاتى که زیر خط فقر زندگى مىکنند نه تنها از پرداخت مالیات معاف هستند، بلکه لازم است معیشت آنها از محل مالیات جمعآورى شده تامین شود. در نظام مالیاتى کشور، بسیارى از کارمندان و کارگران که زیر خط فقر زندگى مىکنند، مشمول پرداخت مالیات هستند; در حالىکه درآمد حاصل از سود سپردههاى بانکى حتى بهطور نامحدود از مالیات معاف است. مواردى از این دست نه تنها در جهت عدالت مالیاتى نیست، بلکه به ایجاد جامعه دو قطبى کمک مىکند که با اهداف نظام اسلامى مغایر است. در خصوص اجراى قانون، تقریبا و در عمل، همان شیوهها و دستورالعملهاى پیش از انقلاب اسلامى اعمال مىشود که کمترین انطباق را با موازین شرعى دارند. در نظام اسلامى، رعایت اصول اخلاقى و خوشرفتارى کارگزاران مالیاتى با مؤدیان، مورد تاکید قرآن و پیشوایان دین قرار گرفته است. براى نمونه در آیه 103 سوره توبه آمده است:
اى رسول ما! تو از مؤمنان صدقات را دریافت کن تا نفوس آنها را از پلیدى پاک و پاکیزهسازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن که دعاى تو سبب تسلى خاطر آنها شود که خداوند شنوا و دانا است.
همچنین فرمان حضرت على7 به مالک اشتر در خصوص کارگزاران مالیاتى، بر این امر صراحت دارد; در حالىکه متاسفانه این اصل مهم مالیاتى در نظام مالیاتى کشور عملا آنطور که باید، رعایت نمىشود. از طرف دیگر خوداظهارى و مرتبه بالاتر از آن خودتشخیصى در نظام مالیاتى اسلامى جایگاه ویژهاى دارد. بهرغم اینکه چند سالى است از روش اول (حوزه اظهارى) بهطور محدود استفاده شده، ولى هنوز جایگاه لازم را در نظام مالیاتى کشور نیافته است و اظهارات مؤدیان ولو صادقانه و دقیق، معمولا مورد تردید و انکار ممیزان مالیاتى قرار مىگیرد.
افزون بر موارد پیشگفته، یک نکته حائز اهمیت است و آن اینکه مدیریت اجرایى نظام مالیاتى فعلى کشور بر پایه وصول یک مبلغ ثابت و از قبل تعیین شده (که رقم آن از سال پیش در بودجه کل کشور منظور مىشود) عمل مىکند; بدین جهتبراى رسیدن به مبالغ تعیین شده براى هر منطقه یا حوزه، بیشترین مالیات از کسانى اخذ مىشود که دستیابى مدیریت اجرایى به آنها بیشتر است که شاید غیرعادلانهترین برخورد در این خصوص باشد (گذشته از اینکه درصد ثابتى از مالیات جمعآورى شده بهصورت پاداش به جمعآورندگان تعلق مىگیرد که خود مىتواند بر مفسدههاى دیگر نظام اجرایى بیفزاید) . در این خصوص قابل توجه است که دریافتىهاى مالیاتى کشور در سالهاى رکود و کسادى، بیش از سالهاى قبل از آن بوده است.
در نظام اقتصادى اسلام توجه خاصى به هزینه کردن یا مصارف مالیات مبذول شده است.
همچنین نوع هزینه یا مصارف درآمدهاى مالیاتى مىتواند در ایجاد فرهنگ مالیاتى و مشارکت مالیاتى مؤثر باشد.
از نظر هزینه کردن یا مصارف نیز نظام فعلى مالیاتى کشور دچار دو مشکل اساسى است. اول اینکه عدالت توزیعى در آن لحاظ نشده است; یعنى آنها که کمتر مالیات مىپردازند، بیشتر از منافع و خدمات حاصل از مخارج آن استفاده مىکنند. دوم اینکه نوع مصارف منابع جمعآورى شده براى مالیات دهندگان روشن نیست. عبارات کلى نظیر «مخارج لازم جهت اداره کشور» براى مالیات دهندگان کفایت نمىکند، گذشته از اینکه به نظر اینجانب حجم قابل توجهاى از هزینههاى دولت از حیث «ضرورت براى اداره کشور» زاید و غیرضرور است که تاکنون اصولى براى آن تدوین نشده و یکى از علل فسادهاى مالى و اقتصادى پیدا و پنهان در دستگاههاى اجرایى کشور بهشمار مىرود. مسائل و مشکلاتى از این نوع، سطح اعتماد افراد به نظام مالیاتى را کاسته و یکى از عوامل اصلى فرار مالیاتى است.
2. با چه شاخصهایى مىتوان اسلامى بودن نظام مالیاتى را ارزیابى کرد؟
از پاسخ مطرح شده به پرسش یک، مشخص مىشود که این شاخصها در سه زمینه مىتوانند مطرح شوند. شاخصهاى مرتبط با اسلامى بودن قانون مالیات، شاخصهاى مرتبط با اسلامى بودن اجرا یا مدیریت اجرایى و شاخصهاى مقبولیت مصارف یا هزینههاى انجام شده که تدوین هر یک به کار کارشناسى نیاز دارد. در هر حال، براى شاخص اسلامى بودن قانون مالیات، کمترین و سادهترین ملاک مىتواند این باشد که قوانین مالیاتى حسب ظاهر با اصول اساسى نظام اقتصادى اسلام مغایر نباشد. براى نظام اجرایى نیز لازم استشاخصهاى متعددى تدوین و ارزیابى شود که از آن جمله مىتوان به مواردى چون اخذ مالیات بر مبناى درآمدهاى حقیقى (پرهیز از روش علىالراس) و رعایت اصول اخلاقى با مؤدیان و حذف بهره تاخیر، اعتماد به مؤدى و... اشاره کرد. در خصوص هزینه یا مصارف باید شاخصهایى تدوین و ارزیابى شوند که نشاندهنده شفاف بودن و متعارف بودن هزینهها باشند و سرانجام مقبولیت مالیاتدهندگان از مصارف انجام شده و میزان اعتماد آنها را به نظام مالیاتى بسنجد.
3. با توجه به مؤلفهها و شاخصهاى مذکور، نظام مالیاتى ایران چقدر به اسلامى شدن نزدیک شده است؟
پاسخ به این پرسش در گرو تدوین و اندازهگیرى دقیق شاخصهاى مناسب براى ارزیابى است (آن هم نه براى یک سال، بلکه براى سالهاى متوالى) تا بتوان درباره نزدیک شدن نظام مالیاتى کشور به نظام اسلامى داورى کرد; ولى با توجه به دقت نظر اسلام در منابع و مصارف بیتالمال (براى مثال، متفاوت بودن مالیات تولید محصولات زراعى بر حسب دیمى بودن یا نبودن، معافیت مالیات شتر و گاو چنانچه در فعالیت کشاورزى به کار گرفته شده باشند و متفاوت بودن نرخ مالیات براى گوسفند و بز بر حسب اینکه از علوفه چیده شده و کاشته شده استفاده کنند یا از علف صحرا) مىتوان گفت که نظام فعلى مالیاتى، فاصله قابل توجهى با نظام مطلوب اسلامى دارد که گامهایى در سالهاى گذشته جهت رفع برخى از نواقص برداشته شده و لازم است تا رسیدن به وضعیت مطلوب، با تحقیقات و ارزیابى نتایج، این اصلاحات ادامه یابد; به طورى که بتوان پسوند اسلامى را به نظام مالیاتى افزود. در آن صورت، شاهد شکوفایى هر چه بیشتر منابع مالیاتى و مشارکت آگاهانه و داوطلبانه مردم خواهیم بود.
4. به نظر شما، مهمترین مانع در مسیر اسلامى شدن نظام مالیاتى ایران چیست و چه راه حلى را پیشنهاد مىک
نید؟
بررسى سابقه تاریخى درآمدهاى دولت در ایران حاکى از این است که اولا دولتبه درآمدهاى مالیاتى بهصورت منبعى براى تامین بخشى از هزینههاى خود مىنگریسته; بدین جهت از آن کمتر بهصورت یک ابزار مهم سیاستگذارى در جهت عدالت اجتماعى، رشد اقتصادى، ایجاد اشتغال و... استفاده کرده است. ثانیا با افزایش درآمدهاى نفتى که درآمدهاى سرشار بدون دردسرى را از فروش ثروت ملى در اختیار دولت قرار مىدهد، اهمیت مالیات و نظام مالیاتى در تامین درآمدهاى دولت کاهش و در درجه دوم قرار گرفته است. سیاستزدگى، روزمرگى و کمتوجهى مسؤولان قواى مقننه و مجریه به اهمیت وصول مالیات در اداره کشور (بهویژه وصول از راه درست و اسلامى آن) و چگونگى استفاده ابزارى از آن، شاید مهمترین مانع باشد; البته مقاومت نظام ادارى موجود در برابر هرگونه اصلاحى که از اختیارات آنها بکاهد را نباید از نظر دور داشت. به هر حال، این موانع قابل برطرف شدن هستند و در صورت اصلاح قوانین و مقررات مالیاتى، اعتماد به مؤدیان در خود تشخیصى و خوداظهارى و بیش از همه، پاسخگو بودن دولت در خصوص اقلام گوناگون هزینه یا مصارف تامین مالى شده از مالیات و رعایت عدالت مالیاتى، امید است که اعتماد افراد جامعه به نظام مالى و مالیاتى دولت افزایش یابد و هرگونه فرار مالیاتى پیش از اینکه خلاف قانون بهشمار آید، مشکل وجدانى براى افراد پدید آورد. به عبارت دیگر، در این وضعیت است که انتظارات مردم از دولت در برابر پرداخت مالیات نظیر تامین امنیت، بهداشت، عدالت، تامین اجتماعى و... کاملا و به نحو مطلوب برآورده مىشود. از طرف دیگر، چون چگونگى و اقلام هزینههاى دولتشفاف شده و به اطلاع عموم مىرسد، دولت نمىتواند به استناد «افزایش هزینههاى دولتى» هزینههاى مسرفانه و بدون نظارت دقیق خود را با معرفى پایههاى مالیاتى جدید یا نرخها، از افزایش درآمدهاى مالیاتى تامین کند.
پىنوشت:
1. عضو هیاتعلمى گروه اقتصاد دانشگاه شهید بهشتى.