ثبات شریعت و مدیریت دگرگونىهاى اجتماعى - اقتصادى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده بسیارى از فقیهان بزرگ اسلام چون امام خمینىقدس سره معتقدند که شریعت اسلام، شریعتى جامع و ثابت است . روایات متعددى از معصومان علیهم السلام نیز بر جامعیت و ثبات شریعت دلالت دارند . این در حالى است که تحول چشمگیر جوامع بشرى از زمان تشریع تاکنون و بهویژه در دو قرن اخیر، این پرسش را برانگیخته که جامعیت و ثبات شریعت اسلام چگونه با تحول جوامع بشرى سازگار است؟ شهید صدر در پاسخ به این پرسش، نظریه «منطقةالفراغ» را طرح مىکند . در این مقاله، پس از توضیح و نقد نظریه شهید صدر، نظریه جایگزینى که به نظر نگارنده پاسخ روشنى براى این پرسش بوده، با احادیث جامعیت و ثبات شریعت نیز سازگار است، تبیین مىشود . نظریه جایگزین بهصورت مختصر بر مقدمات ذیل مبتنى است: 1 . پیشرفت دانش و تجربه بشرى در طول زمان، سبب تغییراتى در روابط انسان با طبیعت و روابط انسانها با یکدیگر مىشود; 2 . این تغییرات، قابل جهتدهى و مدیریت است; 3 . جامعیت و ثبات شریعت درباره عناوین روابط است، نه مصادیق آنها; 4 . عناوین روابط را به سه گروه عناوین اولیه و ثانویه و عامه مىتوان تقسیم کرد; 5 . شریعت اسلام حکم هر عنوان را براساس مصالح و مفاسد بهصورت قضیه حقیقیه بیان کرده است و هیچ عنوانى نیست، مگر آنکه حکم آن بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم (از طریق عمومات) بیان شده است; 6 . خداوند با تشریع حکم عناوین ثانویه، تغییرات را در جهت اهداف، جهتدهى و مدیریت مىکند . براین اساس، هر تغییرى که در روابط ایجاد شود، حکم آن را از دستگاه شریعت مىتوان استنباط کرد و نتیجه آنکه حکم عناوین ثابت است و حکم مصادیق ممکن است تغییر کند .متن
مقدمه
اندیشهوران و فقیهان بزرگ اسلام چون حضرت امام خمینىقدس سره شریعت اسلام را شریعتى جامع و ثابت مىدانند . حضرت امام در اینباره مىفرماید:
فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است . (2) [اسلام] مکتبى است که برخلاف مکتبهاى غیر توحیدى در تمام شؤون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سیاسى و نظامى و اقتصادى دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادى و معنوى نقش دارد، فروگذار نکرده است . (3)
روایات بسیارى نیز بر جامعیتشریعت دلالت دارند . براى نمونه، امام صادق علیه السلام در برابر کسانى که مىگفتند: در مسائلى که حکم آن در کتاب و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم نیست، به راى خود عمل مىکنیم، مىفرماید:
دروغ مىگویند . هیچ چیز نیست، مگر آنکه [حکم آن] در کتاب و سنت وجود دارد . (4)
روایات متعددى نیز بر ثبات شریعت دلالت مىکنند; از جمله اینکه امام باقر علیه السلام مىفرماید:
جد من رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: اى مردم! احکامى را که من حلال کردم، تا روز قیامتحلال است و احکامى را که حرام کردم، تا روز قیامتحرام است . (5)
این در حالى است که تحول چشمگیر جوامع بشرى از زمان تشریع تاکنون و به ویژه در دو قرن اخیر، این پرسش را برانگیخته که جامعیت و ثبات شریعت اسلام چگونه با تحول جوامع بشرى سازگار است . چگونه ممکن است احکامى ثابت در همه عرصهها براى همه مردم و در همه زمانها، رفتارها و روابط انسانها را به سوى اهداف مورد نظر اسلام سامان دهد؟
این پرسش درباره متن شریعتى است که به وسیله خداوند، تشریع، و از طریق پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام تبلیغ شده است، نه درباره طریق کشف آن در عصر اجتهاد . به عبارت دیگر، پرسش از نقش زمان و مکان در شریعت است، نه از نقش این دو در اجتهاد; ولى در عین حال، این دو پرسش با یکدیگر مرتبطند و پاسخ پرسش اول در یافتن پاسخ پرسش دوم تاثیر دارد .
این بحث در حوزه احکام اقتصادى که منشا کشف مکتب و نظام اقتصادى اسلام است نیز به همین صورت مطرح مىشود . لازمه جامعیت و ثبات شریعت اسلام آن است که در سه حوزه تولید و توزیع و مصرف، از بیان حکم هیچ رفتار یا رابطهاى فروگذار نکرده باشد و احکام آن نیز ثابت و جهان شمول باشد . به عبارت دیگر، لازمه جامعیت و ثبات شریعت اسلام آن است که اسلام داراى نظام اقتصادى جامع، ثابت و جهان شمول باشد; آنگاه این پرسش تکرار مىشود که جامعیت و ثبات، چگونه با تحولات سریع و چشمگیر رفتارها و روابط در این حوزه سازگار است .
شهید صدر در پاسخ به این پرسش در کتاب اقتصادنا، نظریهاى تحت عنوان «منطقةالفراغ» را مطرح کرده است . پس از او، تعدادى از مقالات، درصدد توضیح این نظریه و رفع اشکالات و گاهى تعدیل آن برآمدند; ولى هنوز اشکالاتى باقى است و به نظر مىرسد که این نظریه در پاسخ به پرسش پیشگفته موفق نیست .
در این مقاله، پس از توضیح و نقد این نظریه، نظریه جایگزینى که به نظر نگارنده پاسخ روشنى براى این پرسش بوده، با احادیث جامعیت و ثبات شریعت نیز سازگار است، تبیین مىشود .
بیان موضوع
پرسش «چگونگى سازگارى ثبات شریعت و تحول جوامع» در احکامى مطرح مىشود که موضوعات آنها در تغییروتحول است . موضوع احکامشرعى با یکى از روابط چهارگانه ذیل مرتبط است:
1 . رابطه انسان با خود;
2 . رابطه انسان با خداوند;
3 . رابطه انسان با طبیعت;
4 . رابطه انسان با دیگران .
در اسلام براى تنظیم روابط پیشین، به گونهاى که انسان و جامعه در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار گیرد، احکامى تشریع شده است . پرسش پیشگفته بهطور عمده درباره احکامى مطرح مىشود که براى تنظیم رابطه انسان با طبیعت و روابط اجتماعى انسان تشریع شده است; زیرا این روابط با تغییر زمان و مکان تغییر مىکنند و با پیشرفت علم و فنآورى متحول مىشوند; تغییراتى که در اثر پیشرفت علم و فنآورى و دستیابى انسان به ابزار و وسایل و تکنیکهاى جدید براى تسلط بر طبیعت و تسهیل و تسریع در ایجاد روابط اجتماعى حاصل مىشود .
نظریه منطقة الفراغ
شهید بزرگوار مرحوم صدر، در دو موضع از کتاب اقتصادنا به تبیین نظریه خود پرداخته است (6) و برخى از شاگردان او نیز نظریات استاد را توضیح دادهاند . (7) این نظریه را در سه محور تبیین مىکنیم .
1 . مفهوم منطقةالفراغ
شریعت اسلام مشتمل بر دو بخش است: بخشى که مشتمل بر تشریعات الهى ثابت و «منجز» است و قابل تغییر و تبدیل نیست و بخشى که به ولى امر واگذار شده و از ناحیه خداوند، تشریع ثابتى که قابل تغییر نباشد وجود ندارد و ولى امر براساس اهداف کلى اسلام و اقتضائات آنها در این بخش حکم مىکند . بخش دوم همان منطقةالفراغ است; یعنى منطقه فارغ از تشریعات ثابت و غیر قابل تغییر .
2 . ضرورت وجود منطقةالفراغ
شریعت اسلام، شریعتى موقت نیست; بلکه ابدى و جهان شمول است و با توجه به تطور جوامع باید بر عنصرى متغیر مشتمل باشد تا بتواند بهصورت طرح نظرى ابدى و جهان شمول براى اداره جوامع و سوق دادن آنها به سعادت دنیا و آخرت به کار رود . براى آنکه این مطلب روشن شود، باید جوانب متغیر زندگى انسان را تعیین کرده، تاثیر آن را بر طرح تشریعى اسلام که تنظیم کننده حیات انسانى است، توضیح دهیم . در زندگى انسان دو نوع رابطه وجود دارد: رابطه انسان با طبیعت و رابطه انسان با انسانهاى دیگر . رابطه اول متوقف بر وجود جامعه نیست; ولى از آن متاثر است . وجود جامعه سبب انباشته شدن تجارب و رشد سرمایه بشرى براى شناخت طبیعت و به تبع آن، توسعه نیازها و تمایلات او است; اما رابطه او را با دیگر انسانها تنظیم نمىکند .
رابطه انسان با طبیعت در طول زمان تحول مىیابد و در پى مشکلات جدیدى که انسان با آن مواجه مىشود و راهحلهاى متنوعى که براى مشکلات مزبور مىیابد، وسائل و روشهاى او براى تسخیر طبیعت و استفاده از آن قوىتر و کاراتر مىشود; اما رابطه انسان با انسانهاى دیگر به طور طبیعى متحول نیست; زیرا این روابط براى حل مشکلات ثابتى است; بدینسبب اصل آن روابط ثابت است; گرچه احتمال دارد شکل ظاهرى آنها تغییر کند; براى مثال، هر ملتى که در اثر ارتباط با طبیعتبه ثروتى دستیابد، به قاعده توزیع نیاز دارد و تفاوتى نمىکند که با ابزار و روشهاى ساده یا با ابزار و روشهاى پیچیده و پیشرفته تولید کند; از این رو، تشریعاتى که چنین روابطى را بر اساس دیدگاه اسلام از عدالت تنظیم مىکند، از جهت نظرى مىتواند ثابتباشد; زیرا براى حل مشکلات ثابتى است; پس طبیعى است که اسلام، اصول نظرى و تشریعى خود را بهصورت اصولى ثابت که مىتواند روابط انسانها را با یکدیگر در عصرهاى گوناگون تنظیم کند، ارائه دهد; ولى این بدان معنا نیست اسلام درباره جهات متحول زندگى انسان، یعنى رابطه انسان با طبیعت اهمال کرده است; زیرا تحول این رابطه و پیشرفت انسان در استفاده از طبیعت، طرحى را که عدالت اجتماعى بر آن مبتنى است، تهدید مىکند . در عصرى که وسایل کشاورزى مکانیزه شده است نمىتوان گفت: هر کس زمینى را آباد کند، مالک آن است; زیرا در این صورت، افراد اندکى که قادرند زمینهاى بسیارى را آباد کنند، به مالکان بزرگ تبدیل مىشوند و این، توزیع عادلانه را که از اهداف مهم اسلام است، با خطر مواجه مىسازد . براى جلوگیرى از این تهدید، لازم است در طرح تشریعى، منطقهاى خالى در نظر گرفته شود که در آن، ولىفقیه براساس مقتضیات زمان و در جهت اهداف اسلام حکم کند .
3 . حدود منطقةالفراغ
منطقه فراغ شامل افعالى مىشود که براى آنها حکم الزامى (وجوب و حرمت) از ناحیه خداوند تشریع نشده است; بلکه حکم شرعى اولیه آنها استحباب، کراهتیا اباحه است . در این موارد، ولى فقیه مىتواند بر اساس مصالح و اهداف اسلام و نیز بر اساس اصول کافى بهدست آمده از منطقه پر تشریع، به وجوب یا حرمتحکم کند; البته در موارد حکم الزامى نیز ولىفقیه مىتواند در صورت تشخیص تزاحم احکام، به تقدیم اهم بر مهم حکم کند که این بحث دیگرى است .
نقد نظریه شهید صدر
1 . از کلمات شهید صدر استفاده مىشود که تغییر رابطه انسان با طبیعت، امرى طبیعى، و ناشى از طبیعت انسان است . انسان، موجودى متفکر و خلاق است و از پیشرفت او در این زمینه نمىتوان جلوگیرى کرد; زیرا این کار به منزله زندانى کردن فکر بشر است; بنابراین، اسلام براى تنظیم این روابط، طرح ثابتى را تعیین نمىکند; ولى رابطه انسانها با یکدیگر چنین نیست . این روابط براى حل مشکلات ثابتى است; پس هیچ مانعى وجود ندارد که اسلام براى تنظیم این روابط، طرح تشریعى ثابتى داشته باشد . از این کلام دو قضیه کلیه به صورت ذیل استفاده مىشود .
یک . روابط انسانها با یکدیگر براى رفع نیازهاى ثابتى است; دو . روابط انسانها با طبیعت، پیوسته در تغییر و تحول است .
شهید صدر، بر این دو ادعاى کلى، دلیل جامع و مانعى اقامه نکرده است . واقعیت آن است که در هر دو بخش، ثابتات و متغیراتى وجود دارد و ذهن خلاق انسان در هر دو حوزه به ابزار، روشها و روابط جدید دست مىیابد .
انسان با تصرف در طبیعتبه تولید کالاهاى کشاورزى و مواد اولیه و برخى ابزارهاى مورد نیاز مىپردازد و با پیشرفت علوم و فنون و افزایش تجربیات، روز به روز به اکتشافات و اختراعات جدید دست مىیابد به وسیله ابزارها و روشهاى جدید، توانایى تسخیر بیشتر طبیعت و تولید کالاها و خدمات جدیدتر را مىیابد . و در کنار نیازهاى ثابت چون نیاز به خوراک و پوشاک و مسکن، نیازهاى جدیدى چون نیاز به یخچال، تلویزیون، خودرو و رایانه شکل مىگیرد که نتیجه اختراعها و اکتشافاهاى جدید است .
همچنین ارتباط انسانها با یکدیگر در حال تغییر و تکامل است . دستیابى به ابزار و ماشین آلات پیشرفته افزون، بر تسهیل و تسریع و تعمیم روابط پیشین، نیاز به روابط جدید و در نتیجه، قوانین حقوقى، قضایى و جزایى جدید را مىآفریند . این تغییرات از تغییر و تکامل رابطه انسان با طبیعتسرچشمه مىگیرد; براى نمونه، وقتى از عصر کشاورزى وارد عصر صنعت مىشویم، اختراع وسائل حملونقل جدید چون خودرو، قطار و هواپیما، اختراع دستگاه چاپ، فیلمبردارى، رادیو، تلویزیون و تلفن و دیگر وسایل ارتباط جمعى و سرانجام اختراع رایانه، اینترنت و دستگاههاى هوشمند، روابط انسانى را به کلى متحول مىکند و حق و حقوق جدیدى براى افراد مىآفریند و وضع قوانینى را مىطلبد که قادر باشد روابط انسانى را در عصر مدرن و پست مدرن در جهت اهداف مورد نظر تنظیم و هماهنگ کند . همچنین انسان براى تسریع و تسهیل روابط اجتماعى در طول زمان، ابزارهایى را اختراع مىکند که گاه روابط مزبور را به کلى دگرگون، و تنظیم دوباره روابط را از طریق وضع قوانین جدید اقتضا مىکند . روشنترین مثال براى این مطلب، اختراع پول فلزى، کاغذى و اعتبارى و اختراع بانک و اوراق مالى همچون اوراق قرضه، سهام، مشارکت و تاسیس بازارهاى مالى ثانوى است .
افزون بر این، فکر خلاق بشر در حوزه روابط اجتماعى نیز به صورت مستقیم گاه به یافتههاى جدید دست مىیابد; براى مثال، عقد بیمه را که در پى آن، صنعتبیمه با انواع و اقسام گوناگون ظهور مىکند مىتوان نام برد; بنابراین در هر دو حوزه رابطه او با دیگران، نیازهاى ثابتى وجود دارد و در هر دو حوزه نیز فکر خلاق بشر به کار مىافتد و با اکتشافات و اختراعات جدید، هم ابزارها و روشهاى تامین نیازهاى پیشین تغییر مىکند و هم نیازهاى جدید پدید مىآید .
2 . شهید صدرقدس سره معتقد است: تغییر و تکامل رابطه انسان با طبیعت در برخى موارد طرح تشریعى اسلام را براى تنظیم روابط اجتماعى تهدید مىکند; بدینسبب براى جلوگیرى از این تهدید، در طرح تشریعى، منطقةالفراغ در نظر گرفته شده، و ولى فقیه در این منطقه که فارغ از حکم تشریعى ثابت است، با حکم ولایى خود از این تهدید جلوگیرى مىکند . از سوى دیگر، وى در طرح تشریعى، منطقةالفراغ را بر احکام مباح، مکروه و مستحب تطبیق کرده و احکام واجب و حرام را در منطقه پر تشریع که دست ولىفقیه از آن کوتاه است، قرار مىدهد .
ابتدا این اشکال به نظر مىرسد که احکام وضعیه در کدام منطقه قرار دارند . آیا ولىفقیه مىتواند به دلیل مصالح به صحت قراردادى حکم کند که شرع به ابطال آن حکم کرده است؟
این پرسش در نظریه شهید صدر، پاسخ روشنى ندارد .
اشکال دیگر این است که وقتى سخنان صدر در ضرورت وجود منطقةالفراغ با نظر وى در تبیین حدود منطقةالفراغ کنار هم گذاشته شود، خود به خود، این نتیجه حاصل مىشود که طرح تشریعى در روابطى که شارع در آنها حکم لزومى کرده است، از سوى تغییر رابطه انسان با طبیعت تهدید نمىشود; یعنى تغییر رابطه انسان با طبیعت هیچگاه سبب نمىشود که ولىفقیه در روابطى که موضوع وجوب یا حرمت قرار گرفته است، مجبور شود به ملاک مصالح، حکم آنها را تغییر دهد; در حالى که هیچ دلیلى بر این مطلب اقامه نشده است .
3 . شهید صدرقدس سره معتقد است: در روابطى که حکم اولیه آنها استحباب، کراهتیا اباحه است، ولىفقیه مىتواند بر اساس اهداف اسلام و اصول کافى بهدست آمده از منطقه پر تشریع، به وجوب یا حرمتحکم کند; ولى در جایى که حکم لزومى شرعى وجود دارد، فقط در صورتى که تزاحم رخ دهد مىتواند به تقدیم اهم حکم کند .
به نظر مىرسد که در هر دو مورد، ولىفقیه حکم تشریعى ندارد و حتى در موارد استحباب، کراهتیا اباحه نیز از باب تزاحم به تقدیم اهم حکم مىکند . براى توضیح مطلب، ذکر چند مقدمه لازم است:
یک . چنانکه گذشت، براساس احادیث متعددى، شریعت اسلام، شریعت جامع و ابدى است و براى همه افعال بشرى در همه حوزههاى زندگانى حکمى معین تشریع شده است; البته شهید صدرقدس سره نیز این مقدمه را مىپذیرد که اسلام براى هر فعلى حکمى دارد; ولى احکام غیر لزومى اسلام را قابل تغییر مىداند .
دو . عالمان شیعه اتفاق نظر دارند که احکام بر اساس مصالح، انشا شدهاند . این اتفاق همان گونه که وجوب و حرمت را شامل مىشود، کراهت، استحباب و اباحه را نیز در برمىگیرد; براى مثال، اگر شارع در فعلى به استحباب حکم کرده، مفهوم آن این است که آن فعل مصلحت دارد; گرچه مصلحت آن به حد لزوم نرسد .
حال این پرسش مطرح مىشود که ولىفقیه به چه مجوزى مىتواند حکم استحباب را که بر اساس مصلحت موجود در فعل، انشا شده استبه حرمت تبدیل کند . هیچ مجوزى براى این کار جز تزاحم این مصلحتبا مفاسد دیگرى که پرهیز از آن لازم است، تصور نمىشود . در این صورت، فرقى بین احکام لزومى و غیرلزومى نیست و در هر دو مورد، ولى فقیه از باب تزاحم به تقدیم اهم بر مهم حکم مىکند . (8)
نظریه برگزیده
شریعت اسلام، شریعتى جامع و ابدى بهشمار مىرود و در عین حال، کیفیت تشریع به گونهاى است که از سویى مانع ابتکارات، خلاقیتها و پیشرفت انسان در روابط او با طبیعت و انسانهاى دیگر نمىشود و از سوى دیگر اجازه نمىدهد که این خلاقیتها در جهتخلاف اهداف موردنظر اسلام به کار گرفته شود . به عبارت دیگر، از تغییرات جلوگیرى نمىکند; بلکه آنها را در جهت اهداف شریعتسوق مىدهد . براى توضیح بیشتر این نظریه، به مقدماتى نیاز داریم .
1 . در حل مساله ثبات شریعت و تحول جوامع، تشخیص اینکه دگرگونىها در چه حوزهاى و تا چه حدى صورت مىگیرد، مهم نیست . مهم آن است که بدانیم این تغییرات بهدست انسان و به اراده او صورت مىپذیرد; از این رو قابل جهتدهى و مدیریت است . پیشرفت علوم و فنون و روشها و اختراعات و اکتشافات که منشا اصلى تغییر روابط شمرده مىشود، امرى ارادى است و انسان با اختیار خود به این امور مىپردازد; بنابراین، از نظر منطقى این امکان وجود دارد که از سویى با تربیت انسانها، اندیشه آنها خود به خود در جهتى سازگار با اهداف شریعتبه کار رود و ابتکارات و خلاقیتهاى خود را در صراط مستقیم به کار گیرند و از سوى دیگر، با وضع قوانینى، از تغییرات ناسازگار با اهداف شریعت جلوگیرى شود .
2 . مکاتب بشرى یا الاهى رفتارها و روابط اجتماعى را به سمت اهداف مورد نظر خود سامان مىدهند و منطق عقلانى اقتضا مىکند از تغییراتى که در جهتخلاف اهداف باشد، جلوگیرى کنند . در اسلام نیز خداوند در تشریع، رفتارها و روابط اجتماعى را در همه عرصههاى زندگى به گونهاى سامان داده است که همه انسانها بتوانند به تناسب استعدادهایشان از پلکان ترقى بالا رفته، به قله کمال نزدیک شوند . بدیهى است در این طرح باید اعتقادات، اندیشهها، رفتارها و روابطى که سقوط انسان را در پى دارد، ممنوع شود وگرنه با حکمتخداوند سازگار نیست . در عین حال، باید راه براى به کارگیرى اندیشهها و خلاقیتها و ابتکارات در جهت اهداف باز باشد; زیرا در غیر اینصورت انسان از تکامل مادى و معنوى باز مىماند که این نیز با هدف اسلام سازگار نیست .
بر این اساس، شریعت اسلام نه از پیشرفت علم و فن بهصورت مطلق جلوگیرى مىکند که نتیجه آن سد باب تغییر در جوامع بشرى است و نه راه را بهکلى باز مىگذارد تا انسان، استعدادهاى خود را در هر زمینهاى به کار گیرد و به هر مسیرى پیش رود که نتیجه آن اجازه دادن به وقوع تغییراتى است که با اهداف شریعت تناقض دارد; بلکه به تغییرات جهت مىدهد و مقصود از «مدیریت تغییرات» همین پالایش و جهتدهى به تغییرات است .
3 . مقصود از جامعیت و ثبات شریعت اسلام این نیست که هر مصداقى از مصادیق روابط در شریعت، حکمى ثابت دارد و شریعت اسلام حکم هیچ مصداقى را فروگذار نکرده است; بلکه مقصود آن است که در ظرف عناوینى که بر افعال و روابط منطبق مىشوند، حکم هیچ عنوانى فروگذار نشده است و شریعت، براى همه عناوین، حکمى ثابت و جهان مشمول دارد .
همچنین در ظرف عناوین نیز مقصود از جامعیت و ثبات شریعت این نیست که هر عنوان منطبق شده بر فعلى از افعال، خودش موضوع حکم ثابتشریعت است; بلکه مقصود آن است که یا خود این عنوان یا عنوان عامى که این عنوان زیر مجموعه آن است، موضوع حکم شریعتبهشمار مىرود; براى مثال، اجاره، عنوانى است که بر یک نوع رابطه خاص معاملى دلالت دارد . این عنوان در شریعت اسلام موضوع حکم جواز است . همچنین عنوان ربا در شریعت اسلام حکم حرمت دارد; ولى بیمه عنوانى است که بنا بر قول برخى فقیهان بر نوعى عقد جدید معاملى دلالت مىکند و با این عنوان موضوع حکمى نیست; ولى عنوان عقد که عنوان عامى است و شامل بیمه نیز مىشود، موضوع حکم وجوب وفا قرار گرفته است و حکم بیمه را به روشى که در ادامه خواهیم گفت مىتوان از حکم عناوین دیگر بهدست آورد . به هر حال، جامعیت و ثبات شریعت درباره مصادیق امکان ندارد و نمىتوان چنین ادعایى را پذیرفت; ولى درباره عناوین بهگونهاى که گذشت، امکانپذیر است .
با این حال، جاى این پرسش باقى است که این مدیریت و جهتدهى چگونه صورت مىگیرد . چگونه طرح تشریعى ثابت و جامع مىتواند تغییرات را در جهت اهداف موردنظر خود هدایت کند؟ پاسخ این پرسش در روش تشریع احکام نهفته است . روش تشریع بهگونهاى است که چنین قابلیتى را دارد .
4 . روش تشریع احکام مربوط به رفتارها و روابط اجتماعى در شریعت اسلام، با توضیح گزارههاى سه گانه ذیل روشن مىشود: (9)
یک . احکام شریعتبه صورت قضایاى حقیقیه تشریع شدهاند .
قضیه حقیقیه، قضیه کلیهاى است که موضوع آن بر مصادیق موجود در حال و آینده صدق مىکند; (10) براى مثال در آیه «احل اللهالبیع و حرمالربا» ، (11) حکم حلیت و حرمتبراى عنوان بیع و عنوان ربا بهصورت مطلق تشریع شده است; از این رو هر مصداقى که در هر زمان بر آن بیع (خرید و فروش) صدق کند، حلال است و این حکم مختص مصادیق تحقق یافته در زمان حضرت رسول صلى الله علیه و آله نیست . درباره ربا نیز چنین است .
این ویژگى در تشریع، مشکل «مصادیق مستحدثه» را حل مىکند; بنابراین، مصادیق مستحدثه در صورتى که عنوان بیع بر آنها صدق کند، مشمول حکم حلیتند .
دو . عناوین رفتارها و روابط در سه طبقه دستهبندى مىشود .
عناوینى که موضوع احکام شرعى هستند، به ترتیب شمولیت، سه نوعند: عناوین اولیه، عناوین ثانویه و عناوین عامه .
عناوین اولیه، عناوین ذاتى و مستقیم افعال (رفتارها و روابط) مکلفند . هر فعلى داراى عنوانى ذاتى است که در همه حالات بر آن فعل صدق مىکند; براى مثال، خوردن، آشامیدن، وضو گرفتن، غسل کردن، خرید و فروش، اجاره، و قرض دادن، عناوین اولى افعال خاصى هستند .
عناوین ثانویه عناوینى عرضى هستند که فقط در صورت وجود وضعیتخاص بر افعال صدق مىکنند; براى مثال، اسراف عنوانى است که بر افعالى که از حد اعتدال خارج مىشود صدق مىکند; از این رو، به خوردن، آشامیدن و پوشیدن و خرج کردن بیش از حد اسراف گفته مىشود . همچنین عنوان ضرر یا حرج از عناوین ثانویه هستند; یعنى هر فعلى در برخى حالات، ضررى یا حرجى مىشود; مثل وضو که براى مریض ضرر دارد و براى پیرمرد در هواى سرد در صورتى که دستیابى به آب، نیازمند طى سافتبسیارى باشد، حرجى شمرده مىشود . در معاملات، عنوان غبن و غرر، عنوان ثانوى است; زیرا چنانکه در معامله، قیمت مورد توافق با قیمتبازار اختلاف فاحش داشته باشد، معامله غبنى است و در صورتى که درباره عوض یا معوض یا شرایط معامله جهل یا خطر وجود داشته باشد معامله غررى است و عنوان اولیه معامله غبنى یا غررى مىتواند بیع، اجاره، مزارعه، مساقات و مانند آن باشد .
عناوین ثانویه همچنین به عناوینى گفته مىشود که بر حالات ویژه عارض بر انسان مکلف صدق مىکند . انسان موضوع احکام شرعى، انسان بالغ، عاقل و قادر است . احکام شرعى در صورت علم و اختیار انسان عاقل و بالغ منجز مىشوند . عروض حالاتى چون جهل، نسیان، اضطرار، اکراه و مانند آن حکم شرعى را از تنجز ساقط مىکنند . همچنین عروض عناوینى چون جنون و عجز موضوع حکم شرعى را رفع مىکنند .
عناوین عامه در مقایسه با عناوین اولیه به منزله جنسند و شامل تعداد بسیارى از عناوین اولیه مىشوند . فرق عناوین عامه با عناوین ثانویه آن است که عناوین عامه در همه حالات بر عناوین اولیه افعال صدق مىکنند; در حالى که عناوین ثانویه فقط در وضعى خاص صادقند; براى مثال، عنوان عقد، عنوان عامى است که همه معاملاتى را که ایجاب و قبول در آن معتبر است، در بر مىگیرد و همواره بر آنها صادق است; البته عناوین عامه نیز ممکن است در مقایسه با یکدیگر داراى مراتب گوناگونى از شمولیت، و به اصطلاح فنى، کلى اضافى باشند .
سه . در شریعت اسلام، موضوع احکام شرعیه، عناوین اولیه، ثانویه و عامهاند .
خداوند حکیم با علم بیکران و حکمت متعالیه خود، احکام مزبور را بهگونهاى تشریع کرده که انسان و جامعه انسانى در صورت عمل به این احکام به سعادت دنیا و آخرت دستیابند . در ظرف عناوین، هیچ منطقه خالى از تشریع وجود ندارد . منطقةالفراغ در این ظرف نیست، و مقصود از جامعیتشریعت نیز همین است . همچنین احکام عناوین مزبور، ابدى و تغییرناپذیرند; گرچه ممکن استحکم مصادیق در مقام تطبیق تغییر کند .
چهار . احکام عناوین ثانویه بر احکام عناوین اولیه و عناوین عامه مقدمند و احکام عناوین اولیه، احکام عناوین عامه را تخصیص مىزنند .
تقدم احکام عناوین ثانویه بر احکام عناوین دیگر، تحت عنوان حکومتیا ورود در اصول فقه بحثشده و همچنین تقدم احکام عناوین اولیه بر عناوین عامه تحت عنوان تخصیص بررسى شده است . ما قصد نداریم به صورت فنى وارد این بحثشویم . فقط این نکته را از منظر روش تشریع توضیح مىدهیم که احکام عناوین ثانویه، نقش هدایتکننده و جهت دهنده تغییرات را بازى مىکنند . به عبارت دیگر، حکم مصادیق جدید روابط در صورتى که در چارچوب احکام عناوین ثانویه تجویز شود، مورد قبول است; براى مثال، عقد بیمه بنابر برخى اقوال، عقدى جدید است . حکم این عقد در صورتى که غرر، غبن، ضرر یا عناوین ثانویه دیگر بر آن منطبق نشود، با استناد به آیه مبارکه «اوفوا بالعقود» صحت است وگرنه حکم عنوان ثانوى بر آن تطبیق مىشود . بدین ترتیب، شارع مقدس اسلام از طریق بیان احکام ثانوى، نوعى از تغییرات را که با اهداف طرح تشریعىاش سازگار است، تجویز و بقیه را نفى مىکند . به عبارت دیگر، پیشرفت علوم و فنون و تعامل و تضارب افکار بشرى در طول زمان به پیدایش مصادیق جدیدى از رابطه انسان با طبیعتیا رابطه انسانها با یکدیگر در عرصههاى گوناگون حیات مىانجامد . مصداق جدید رابطه در هر عرصهاى که باشد، دو حالتبیشتر براى آن متصور نیست:
ا . یکى از عناوین اولیه که موضوع حکم شرعى قرار گرفته است، بر این مصداق صدق مىکند; یعنى مصداق جدید است; ولى عنوان جدید نیست . در این صورت، مصداق جدید، حکم همان عنوان را دارد; براى نمونه، مصادیق جدید خرید و فروش در زمان ما از این قسمند . خرید و فروشهاى اینترنتى یا با کارتهاى اعتبارى و مانند آن در گذشته نبودند و امروزه در اثر دستیابى انسان به وسایل و تجهیزات نو پدید آمدهاند .
ب . هیچ یک از عناوین اولیه موضوع حکم شرعى بر این مصداق صدق نمىکند; یعنى مصداقى با عنوان اولیه جدید پدید آمده است . بسیارى از فقیهان معتقدند: بیمه اینگونه است; یعنى عقدى جدید است که نمىتوان آن را در یکى از عقود معاملى معهود در شریعت داخل کرد . بر این اساس، بیمه مىتواند مثالى براى این قسم باشد . این مصداق با عنوان اولیه جدید نیز خود به خود در یکى از عناوین عامهاى داخل مىشود که شارع حکم آن را بیان داشته است . عقد بیمه - اگر گفتیم عقد جدیدى است - در قول خداوند متعالى که فرمود: «اوفوا بالعقود» داخل مىشود و اینگونه مصادیق از این طریق حکم خود را مىیابند . در هر دو صورت، مصداق جدید رابطه در صورتى حکم عنوان اولى یا عنوان عامه بر آن تطبیق مىشود که تحت عنوان ثانوى همچون غرر، غبن، ضرر، حرج و مانند آن قرار نگیرد وگرنه حکم عنوان ثانوى مربوط را مىیابد . بر این اساس، احکام عناوین ثانویه، چارچوبى براى گزینش و تجویز تغییراتى است که با اهداف شریعتسازگارند .
همان گونه که ملاحظه مىشود، شریعت اسلام بهگونهاى است که در عین جامعیت و ثبات، از سویى با وضع حکم بر عناوین عامه از تغییرات سازگار با اهداف مورد نظرش جلوگیرى نمىکند و از سویى دیگر، با وضع حکم بر عناوین ثانویه، تغییرات ناسازگار با اهداف مزبور را منع مىکند .
در خاتمه باید یادآور شویم که ظرف مصادیق، ظرف تزاحم عناوین است . گاه یک رابطه، مصداق دو عنوان اولیه با دو حکم متفاوت قرار مىگیرد . در این صورت، قاعده تزاحم (تقدیم اهم بر مهم) جارى مىشود .
خلاصه و نتیجه
پیشرفت دانش و تجربه بشرى در طول زمان به تغییراتى در رابطه انسان با طبیعت و روابط انسانها با یکدیگر مىانجامد . این تغییرات، ارادى و قابل جهت دهى و مدیریت است . شریعت اسلام شریعتى جامع و ابدى است; ولى این جامعیت و ابدیت در عناوین روابط است، نه مصادیق آن . خداوند متعالى با دستهبندى عناوین به سه گروه عناوین اولیه، ثانویه و عامه و بیان حکم هر عنوان براساس مصالح و مفاسد، شریعتى جامع و ابدى آفریده است که از سویى مانع تغییرات سازگار با اهداف شریعت نیست و از سوى دیگر، سدى در برابر تغییرات ناسازگار با اهداف مزبور ایجاد مىکند .
پىنوشتها:
1. عضو هیاتعلمى و مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى .
2. روحالله موسوى خمینى [امام]: صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1378، ج 21، ص 289.
3. همو: وصیت نامه الاهى - سیاسى، ص 402 .
4. ر . ک: جامعالاحادیث، ج 1، مقدمه، ص 275;بحارالانوار، ج 26، کتابالامامه، ابواب علومهم: باب 1 و ص 33 ح 52 و ج 2، ص 169، ح 2 و 3 و ص 170، ح 8، ص 305، باب 34، ح 49 .
5. ر . ک: بحارالانوار، ج 2، ص 260، ح 17;همچنین ر . ک: ج 2، ص 172، ح 13، ج 6، ص 93، ح 1، ج 11، ص 56، ح 55، ج 12، ص 7، ح 15 و ج 36، ص 132، ح 85 .
6. ر . ک: السید محمدباقر الصدر: اقتصادنا، تحقیق مکتبالاعلام الاسلامى، فرع خراسان (لجنالاقتصاد)، مرکز النشر عن مکتب الاعلام الاسلامى، الطبعالاولى، 1417 ق، 1375، ص 380- 382 و ص 686- 691 .
7. براى نمونه، ر . ک . احمدعلى یوسفى: ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامى، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى اول، 1379، ص 75 و 83 و 84 و اندیشه ماندگار، ویژه کنگره بینالمللى آیت الله العظمى شهید سید محمدباقر صدر، ش 1، شهریور 1379، ص 16 و 17 .
8. این مطلب در توضیح نظریه برگزیده روشنتر خواهد شد .
9. شایان ذکر است که به دلیل آشنایى بیشتر نویسنده با فقه معاملات، اغلب تطبیقات و مثالها به باب معاملات اختصاص دارد;ولى گزارهها کلى و قابل تعمیم است .
10. ر . ک: روحالله موسوى [امام] خمینى: منهاجالوصول الى علمالاصول، تحقیق و نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1373، ج 2، ص 285- 287 .
11. بقره (2): 275 .
اندیشهوران و فقیهان بزرگ اسلام چون حضرت امام خمینىقدس سره شریعت اسلام را شریعتى جامع و ثابت مىدانند . حضرت امام در اینباره مىفرماید:
فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است . (2) [اسلام] مکتبى است که برخلاف مکتبهاى غیر توحیدى در تمام شؤون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سیاسى و نظامى و اقتصادى دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادى و معنوى نقش دارد، فروگذار نکرده است . (3)
روایات بسیارى نیز بر جامعیتشریعت دلالت دارند . براى نمونه، امام صادق علیه السلام در برابر کسانى که مىگفتند: در مسائلى که حکم آن در کتاب و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم نیست، به راى خود عمل مىکنیم، مىفرماید:
دروغ مىگویند . هیچ چیز نیست، مگر آنکه [حکم آن] در کتاب و سنت وجود دارد . (4)
روایات متعددى نیز بر ثبات شریعت دلالت مىکنند; از جمله اینکه امام باقر علیه السلام مىفرماید:
جد من رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: اى مردم! احکامى را که من حلال کردم، تا روز قیامتحلال است و احکامى را که حرام کردم، تا روز قیامتحرام است . (5)
این در حالى است که تحول چشمگیر جوامع بشرى از زمان تشریع تاکنون و به ویژه در دو قرن اخیر، این پرسش را برانگیخته که جامعیت و ثبات شریعت اسلام چگونه با تحول جوامع بشرى سازگار است . چگونه ممکن است احکامى ثابت در همه عرصهها براى همه مردم و در همه زمانها، رفتارها و روابط انسانها را به سوى اهداف مورد نظر اسلام سامان دهد؟
این پرسش درباره متن شریعتى است که به وسیله خداوند، تشریع، و از طریق پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام تبلیغ شده است، نه درباره طریق کشف آن در عصر اجتهاد . به عبارت دیگر، پرسش از نقش زمان و مکان در شریعت است، نه از نقش این دو در اجتهاد; ولى در عین حال، این دو پرسش با یکدیگر مرتبطند و پاسخ پرسش اول در یافتن پاسخ پرسش دوم تاثیر دارد .
این بحث در حوزه احکام اقتصادى که منشا کشف مکتب و نظام اقتصادى اسلام است نیز به همین صورت مطرح مىشود . لازمه جامعیت و ثبات شریعت اسلام آن است که در سه حوزه تولید و توزیع و مصرف، از بیان حکم هیچ رفتار یا رابطهاى فروگذار نکرده باشد و احکام آن نیز ثابت و جهان شمول باشد . به عبارت دیگر، لازمه جامعیت و ثبات شریعت اسلام آن است که اسلام داراى نظام اقتصادى جامع، ثابت و جهان شمول باشد; آنگاه این پرسش تکرار مىشود که جامعیت و ثبات، چگونه با تحولات سریع و چشمگیر رفتارها و روابط در این حوزه سازگار است .
شهید صدر در پاسخ به این پرسش در کتاب اقتصادنا، نظریهاى تحت عنوان «منطقةالفراغ» را مطرح کرده است . پس از او، تعدادى از مقالات، درصدد توضیح این نظریه و رفع اشکالات و گاهى تعدیل آن برآمدند; ولى هنوز اشکالاتى باقى است و به نظر مىرسد که این نظریه در پاسخ به پرسش پیشگفته موفق نیست .
در این مقاله، پس از توضیح و نقد این نظریه، نظریه جایگزینى که به نظر نگارنده پاسخ روشنى براى این پرسش بوده، با احادیث جامعیت و ثبات شریعت نیز سازگار است، تبیین مىشود .
بیان موضوع
پرسش «چگونگى سازگارى ثبات شریعت و تحول جوامع» در احکامى مطرح مىشود که موضوعات آنها در تغییروتحول است . موضوع احکامشرعى با یکى از روابط چهارگانه ذیل مرتبط است:
1 . رابطه انسان با خود;
2 . رابطه انسان با خداوند;
3 . رابطه انسان با طبیعت;
4 . رابطه انسان با دیگران .
در اسلام براى تنظیم روابط پیشین، به گونهاى که انسان و جامعه در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار گیرد، احکامى تشریع شده است . پرسش پیشگفته بهطور عمده درباره احکامى مطرح مىشود که براى تنظیم رابطه انسان با طبیعت و روابط اجتماعى انسان تشریع شده است; زیرا این روابط با تغییر زمان و مکان تغییر مىکنند و با پیشرفت علم و فنآورى متحول مىشوند; تغییراتى که در اثر پیشرفت علم و فنآورى و دستیابى انسان به ابزار و وسایل و تکنیکهاى جدید براى تسلط بر طبیعت و تسهیل و تسریع در ایجاد روابط اجتماعى حاصل مىشود .
نظریه منطقة الفراغ
شهید بزرگوار مرحوم صدر، در دو موضع از کتاب اقتصادنا به تبیین نظریه خود پرداخته است (6) و برخى از شاگردان او نیز نظریات استاد را توضیح دادهاند . (7) این نظریه را در سه محور تبیین مىکنیم .
1 . مفهوم منطقةالفراغ
شریعت اسلام مشتمل بر دو بخش است: بخشى که مشتمل بر تشریعات الهى ثابت و «منجز» است و قابل تغییر و تبدیل نیست و بخشى که به ولى امر واگذار شده و از ناحیه خداوند، تشریع ثابتى که قابل تغییر نباشد وجود ندارد و ولى امر براساس اهداف کلى اسلام و اقتضائات آنها در این بخش حکم مىکند . بخش دوم همان منطقةالفراغ است; یعنى منطقه فارغ از تشریعات ثابت و غیر قابل تغییر .
2 . ضرورت وجود منطقةالفراغ
شریعت اسلام، شریعتى موقت نیست; بلکه ابدى و جهان شمول است و با توجه به تطور جوامع باید بر عنصرى متغیر مشتمل باشد تا بتواند بهصورت طرح نظرى ابدى و جهان شمول براى اداره جوامع و سوق دادن آنها به سعادت دنیا و آخرت به کار رود . براى آنکه این مطلب روشن شود، باید جوانب متغیر زندگى انسان را تعیین کرده، تاثیر آن را بر طرح تشریعى اسلام که تنظیم کننده حیات انسانى است، توضیح دهیم . در زندگى انسان دو نوع رابطه وجود دارد: رابطه انسان با طبیعت و رابطه انسان با انسانهاى دیگر . رابطه اول متوقف بر وجود جامعه نیست; ولى از آن متاثر است . وجود جامعه سبب انباشته شدن تجارب و رشد سرمایه بشرى براى شناخت طبیعت و به تبع آن، توسعه نیازها و تمایلات او است; اما رابطه او را با دیگر انسانها تنظیم نمىکند .
رابطه انسان با طبیعت در طول زمان تحول مىیابد و در پى مشکلات جدیدى که انسان با آن مواجه مىشود و راهحلهاى متنوعى که براى مشکلات مزبور مىیابد، وسائل و روشهاى او براى تسخیر طبیعت و استفاده از آن قوىتر و کاراتر مىشود; اما رابطه انسان با انسانهاى دیگر به طور طبیعى متحول نیست; زیرا این روابط براى حل مشکلات ثابتى است; بدینسبب اصل آن روابط ثابت است; گرچه احتمال دارد شکل ظاهرى آنها تغییر کند; براى مثال، هر ملتى که در اثر ارتباط با طبیعتبه ثروتى دستیابد، به قاعده توزیع نیاز دارد و تفاوتى نمىکند که با ابزار و روشهاى ساده یا با ابزار و روشهاى پیچیده و پیشرفته تولید کند; از این رو، تشریعاتى که چنین روابطى را بر اساس دیدگاه اسلام از عدالت تنظیم مىکند، از جهت نظرى مىتواند ثابتباشد; زیرا براى حل مشکلات ثابتى است; پس طبیعى است که اسلام، اصول نظرى و تشریعى خود را بهصورت اصولى ثابت که مىتواند روابط انسانها را با یکدیگر در عصرهاى گوناگون تنظیم کند، ارائه دهد; ولى این بدان معنا نیست اسلام درباره جهات متحول زندگى انسان، یعنى رابطه انسان با طبیعت اهمال کرده است; زیرا تحول این رابطه و پیشرفت انسان در استفاده از طبیعت، طرحى را که عدالت اجتماعى بر آن مبتنى است، تهدید مىکند . در عصرى که وسایل کشاورزى مکانیزه شده است نمىتوان گفت: هر کس زمینى را آباد کند، مالک آن است; زیرا در این صورت، افراد اندکى که قادرند زمینهاى بسیارى را آباد کنند، به مالکان بزرگ تبدیل مىشوند و این، توزیع عادلانه را که از اهداف مهم اسلام است، با خطر مواجه مىسازد . براى جلوگیرى از این تهدید، لازم است در طرح تشریعى، منطقهاى خالى در نظر گرفته شود که در آن، ولىفقیه براساس مقتضیات زمان و در جهت اهداف اسلام حکم کند .
3 . حدود منطقةالفراغ
منطقه فراغ شامل افعالى مىشود که براى آنها حکم الزامى (وجوب و حرمت) از ناحیه خداوند تشریع نشده است; بلکه حکم شرعى اولیه آنها استحباب، کراهتیا اباحه است . در این موارد، ولى فقیه مىتواند بر اساس مصالح و اهداف اسلام و نیز بر اساس اصول کافى بهدست آمده از منطقه پر تشریع، به وجوب یا حرمتحکم کند; البته در موارد حکم الزامى نیز ولىفقیه مىتواند در صورت تشخیص تزاحم احکام، به تقدیم اهم بر مهم حکم کند که این بحث دیگرى است .
نقد نظریه شهید صدر
1 . از کلمات شهید صدر استفاده مىشود که تغییر رابطه انسان با طبیعت، امرى طبیعى، و ناشى از طبیعت انسان است . انسان، موجودى متفکر و خلاق است و از پیشرفت او در این زمینه نمىتوان جلوگیرى کرد; زیرا این کار به منزله زندانى کردن فکر بشر است; بنابراین، اسلام براى تنظیم این روابط، طرح ثابتى را تعیین نمىکند; ولى رابطه انسانها با یکدیگر چنین نیست . این روابط براى حل مشکلات ثابتى است; پس هیچ مانعى وجود ندارد که اسلام براى تنظیم این روابط، طرح تشریعى ثابتى داشته باشد . از این کلام دو قضیه کلیه به صورت ذیل استفاده مىشود .
یک . روابط انسانها با یکدیگر براى رفع نیازهاى ثابتى است; دو . روابط انسانها با طبیعت، پیوسته در تغییر و تحول است .
شهید صدر، بر این دو ادعاى کلى، دلیل جامع و مانعى اقامه نکرده است . واقعیت آن است که در هر دو بخش، ثابتات و متغیراتى وجود دارد و ذهن خلاق انسان در هر دو حوزه به ابزار، روشها و روابط جدید دست مىیابد .
انسان با تصرف در طبیعتبه تولید کالاهاى کشاورزى و مواد اولیه و برخى ابزارهاى مورد نیاز مىپردازد و با پیشرفت علوم و فنون و افزایش تجربیات، روز به روز به اکتشافات و اختراعات جدید دست مىیابد به وسیله ابزارها و روشهاى جدید، توانایى تسخیر بیشتر طبیعت و تولید کالاها و خدمات جدیدتر را مىیابد . و در کنار نیازهاى ثابت چون نیاز به خوراک و پوشاک و مسکن، نیازهاى جدیدى چون نیاز به یخچال، تلویزیون، خودرو و رایانه شکل مىگیرد که نتیجه اختراعها و اکتشافاهاى جدید است .
همچنین ارتباط انسانها با یکدیگر در حال تغییر و تکامل است . دستیابى به ابزار و ماشین آلات پیشرفته افزون، بر تسهیل و تسریع و تعمیم روابط پیشین، نیاز به روابط جدید و در نتیجه، قوانین حقوقى، قضایى و جزایى جدید را مىآفریند . این تغییرات از تغییر و تکامل رابطه انسان با طبیعتسرچشمه مىگیرد; براى نمونه، وقتى از عصر کشاورزى وارد عصر صنعت مىشویم، اختراع وسائل حملونقل جدید چون خودرو، قطار و هواپیما، اختراع دستگاه چاپ، فیلمبردارى، رادیو، تلویزیون و تلفن و دیگر وسایل ارتباط جمعى و سرانجام اختراع رایانه، اینترنت و دستگاههاى هوشمند، روابط انسانى را به کلى متحول مىکند و حق و حقوق جدیدى براى افراد مىآفریند و وضع قوانینى را مىطلبد که قادر باشد روابط انسانى را در عصر مدرن و پست مدرن در جهت اهداف مورد نظر تنظیم و هماهنگ کند . همچنین انسان براى تسریع و تسهیل روابط اجتماعى در طول زمان، ابزارهایى را اختراع مىکند که گاه روابط مزبور را به کلى دگرگون، و تنظیم دوباره روابط را از طریق وضع قوانین جدید اقتضا مىکند . روشنترین مثال براى این مطلب، اختراع پول فلزى، کاغذى و اعتبارى و اختراع بانک و اوراق مالى همچون اوراق قرضه، سهام، مشارکت و تاسیس بازارهاى مالى ثانوى است .
افزون بر این، فکر خلاق بشر در حوزه روابط اجتماعى نیز به صورت مستقیم گاه به یافتههاى جدید دست مىیابد; براى مثال، عقد بیمه را که در پى آن، صنعتبیمه با انواع و اقسام گوناگون ظهور مىکند مىتوان نام برد; بنابراین در هر دو حوزه رابطه او با دیگران، نیازهاى ثابتى وجود دارد و در هر دو حوزه نیز فکر خلاق بشر به کار مىافتد و با اکتشافات و اختراعات جدید، هم ابزارها و روشهاى تامین نیازهاى پیشین تغییر مىکند و هم نیازهاى جدید پدید مىآید .
2 . شهید صدرقدس سره معتقد است: تغییر و تکامل رابطه انسان با طبیعت در برخى موارد طرح تشریعى اسلام را براى تنظیم روابط اجتماعى تهدید مىکند; بدینسبب براى جلوگیرى از این تهدید، در طرح تشریعى، منطقةالفراغ در نظر گرفته شده، و ولى فقیه در این منطقه که فارغ از حکم تشریعى ثابت است، با حکم ولایى خود از این تهدید جلوگیرى مىکند . از سوى دیگر، وى در طرح تشریعى، منطقةالفراغ را بر احکام مباح، مکروه و مستحب تطبیق کرده و احکام واجب و حرام را در منطقه پر تشریع که دست ولىفقیه از آن کوتاه است، قرار مىدهد .
ابتدا این اشکال به نظر مىرسد که احکام وضعیه در کدام منطقه قرار دارند . آیا ولىفقیه مىتواند به دلیل مصالح به صحت قراردادى حکم کند که شرع به ابطال آن حکم کرده است؟
این پرسش در نظریه شهید صدر، پاسخ روشنى ندارد .
اشکال دیگر این است که وقتى سخنان صدر در ضرورت وجود منطقةالفراغ با نظر وى در تبیین حدود منطقةالفراغ کنار هم گذاشته شود، خود به خود، این نتیجه حاصل مىشود که طرح تشریعى در روابطى که شارع در آنها حکم لزومى کرده است، از سوى تغییر رابطه انسان با طبیعت تهدید نمىشود; یعنى تغییر رابطه انسان با طبیعت هیچگاه سبب نمىشود که ولىفقیه در روابطى که موضوع وجوب یا حرمت قرار گرفته است، مجبور شود به ملاک مصالح، حکم آنها را تغییر دهد; در حالى که هیچ دلیلى بر این مطلب اقامه نشده است .
3 . شهید صدرقدس سره معتقد است: در روابطى که حکم اولیه آنها استحباب، کراهتیا اباحه است، ولىفقیه مىتواند بر اساس اهداف اسلام و اصول کافى بهدست آمده از منطقه پر تشریع، به وجوب یا حرمتحکم کند; ولى در جایى که حکم لزومى شرعى وجود دارد، فقط در صورتى که تزاحم رخ دهد مىتواند به تقدیم اهم حکم کند .
به نظر مىرسد که در هر دو مورد، ولىفقیه حکم تشریعى ندارد و حتى در موارد استحباب، کراهتیا اباحه نیز از باب تزاحم به تقدیم اهم حکم مىکند . براى توضیح مطلب، ذکر چند مقدمه لازم است:
یک . چنانکه گذشت، براساس احادیث متعددى، شریعت اسلام، شریعت جامع و ابدى است و براى همه افعال بشرى در همه حوزههاى زندگانى حکمى معین تشریع شده است; البته شهید صدرقدس سره نیز این مقدمه را مىپذیرد که اسلام براى هر فعلى حکمى دارد; ولى احکام غیر لزومى اسلام را قابل تغییر مىداند .
دو . عالمان شیعه اتفاق نظر دارند که احکام بر اساس مصالح، انشا شدهاند . این اتفاق همان گونه که وجوب و حرمت را شامل مىشود، کراهت، استحباب و اباحه را نیز در برمىگیرد; براى مثال، اگر شارع در فعلى به استحباب حکم کرده، مفهوم آن این است که آن فعل مصلحت دارد; گرچه مصلحت آن به حد لزوم نرسد .
حال این پرسش مطرح مىشود که ولىفقیه به چه مجوزى مىتواند حکم استحباب را که بر اساس مصلحت موجود در فعل، انشا شده استبه حرمت تبدیل کند . هیچ مجوزى براى این کار جز تزاحم این مصلحتبا مفاسد دیگرى که پرهیز از آن لازم است، تصور نمىشود . در این صورت، فرقى بین احکام لزومى و غیرلزومى نیست و در هر دو مورد، ولى فقیه از باب تزاحم به تقدیم اهم بر مهم حکم مىکند . (8)
نظریه برگزیده
شریعت اسلام، شریعتى جامع و ابدى بهشمار مىرود و در عین حال، کیفیت تشریع به گونهاى است که از سویى مانع ابتکارات، خلاقیتها و پیشرفت انسان در روابط او با طبیعت و انسانهاى دیگر نمىشود و از سوى دیگر اجازه نمىدهد که این خلاقیتها در جهتخلاف اهداف موردنظر اسلام به کار گرفته شود . به عبارت دیگر، از تغییرات جلوگیرى نمىکند; بلکه آنها را در جهت اهداف شریعتسوق مىدهد . براى توضیح بیشتر این نظریه، به مقدماتى نیاز داریم .
1 . در حل مساله ثبات شریعت و تحول جوامع، تشخیص اینکه دگرگونىها در چه حوزهاى و تا چه حدى صورت مىگیرد، مهم نیست . مهم آن است که بدانیم این تغییرات بهدست انسان و به اراده او صورت مىپذیرد; از این رو قابل جهتدهى و مدیریت است . پیشرفت علوم و فنون و روشها و اختراعات و اکتشافات که منشا اصلى تغییر روابط شمرده مىشود، امرى ارادى است و انسان با اختیار خود به این امور مىپردازد; بنابراین، از نظر منطقى این امکان وجود دارد که از سویى با تربیت انسانها، اندیشه آنها خود به خود در جهتى سازگار با اهداف شریعتبه کار رود و ابتکارات و خلاقیتهاى خود را در صراط مستقیم به کار گیرند و از سوى دیگر، با وضع قوانینى، از تغییرات ناسازگار با اهداف شریعت جلوگیرى شود .
2 . مکاتب بشرى یا الاهى رفتارها و روابط اجتماعى را به سمت اهداف مورد نظر خود سامان مىدهند و منطق عقلانى اقتضا مىکند از تغییراتى که در جهتخلاف اهداف باشد، جلوگیرى کنند . در اسلام نیز خداوند در تشریع، رفتارها و روابط اجتماعى را در همه عرصههاى زندگى به گونهاى سامان داده است که همه انسانها بتوانند به تناسب استعدادهایشان از پلکان ترقى بالا رفته، به قله کمال نزدیک شوند . بدیهى است در این طرح باید اعتقادات، اندیشهها، رفتارها و روابطى که سقوط انسان را در پى دارد، ممنوع شود وگرنه با حکمتخداوند سازگار نیست . در عین حال، باید راه براى به کارگیرى اندیشهها و خلاقیتها و ابتکارات در جهت اهداف باز باشد; زیرا در غیر اینصورت انسان از تکامل مادى و معنوى باز مىماند که این نیز با هدف اسلام سازگار نیست .
بر این اساس، شریعت اسلام نه از پیشرفت علم و فن بهصورت مطلق جلوگیرى مىکند که نتیجه آن سد باب تغییر در جوامع بشرى است و نه راه را بهکلى باز مىگذارد تا انسان، استعدادهاى خود را در هر زمینهاى به کار گیرد و به هر مسیرى پیش رود که نتیجه آن اجازه دادن به وقوع تغییراتى است که با اهداف شریعت تناقض دارد; بلکه به تغییرات جهت مىدهد و مقصود از «مدیریت تغییرات» همین پالایش و جهتدهى به تغییرات است .
3 . مقصود از جامعیت و ثبات شریعت اسلام این نیست که هر مصداقى از مصادیق روابط در شریعت، حکمى ثابت دارد و شریعت اسلام حکم هیچ مصداقى را فروگذار نکرده است; بلکه مقصود آن است که در ظرف عناوینى که بر افعال و روابط منطبق مىشوند، حکم هیچ عنوانى فروگذار نشده است و شریعت، براى همه عناوین، حکمى ثابت و جهان مشمول دارد .
همچنین در ظرف عناوین نیز مقصود از جامعیت و ثبات شریعت این نیست که هر عنوان منطبق شده بر فعلى از افعال، خودش موضوع حکم ثابتشریعت است; بلکه مقصود آن است که یا خود این عنوان یا عنوان عامى که این عنوان زیر مجموعه آن است، موضوع حکم شریعتبهشمار مىرود; براى مثال، اجاره، عنوانى است که بر یک نوع رابطه خاص معاملى دلالت دارد . این عنوان در شریعت اسلام موضوع حکم جواز است . همچنین عنوان ربا در شریعت اسلام حکم حرمت دارد; ولى بیمه عنوانى است که بنا بر قول برخى فقیهان بر نوعى عقد جدید معاملى دلالت مىکند و با این عنوان موضوع حکمى نیست; ولى عنوان عقد که عنوان عامى است و شامل بیمه نیز مىشود، موضوع حکم وجوب وفا قرار گرفته است و حکم بیمه را به روشى که در ادامه خواهیم گفت مىتوان از حکم عناوین دیگر بهدست آورد . به هر حال، جامعیت و ثبات شریعت درباره مصادیق امکان ندارد و نمىتوان چنین ادعایى را پذیرفت; ولى درباره عناوین بهگونهاى که گذشت، امکانپذیر است .
با این حال، جاى این پرسش باقى است که این مدیریت و جهتدهى چگونه صورت مىگیرد . چگونه طرح تشریعى ثابت و جامع مىتواند تغییرات را در جهت اهداف موردنظر خود هدایت کند؟ پاسخ این پرسش در روش تشریع احکام نهفته است . روش تشریع بهگونهاى است که چنین قابلیتى را دارد .
4 . روش تشریع احکام مربوط به رفتارها و روابط اجتماعى در شریعت اسلام، با توضیح گزارههاى سه گانه ذیل روشن مىشود: (9)
یک . احکام شریعتبه صورت قضایاى حقیقیه تشریع شدهاند .
قضیه حقیقیه، قضیه کلیهاى است که موضوع آن بر مصادیق موجود در حال و آینده صدق مىکند; (10) براى مثال در آیه «احل اللهالبیع و حرمالربا» ، (11) حکم حلیت و حرمتبراى عنوان بیع و عنوان ربا بهصورت مطلق تشریع شده است; از این رو هر مصداقى که در هر زمان بر آن بیع (خرید و فروش) صدق کند، حلال است و این حکم مختص مصادیق تحقق یافته در زمان حضرت رسول صلى الله علیه و آله نیست . درباره ربا نیز چنین است .
این ویژگى در تشریع، مشکل «مصادیق مستحدثه» را حل مىکند; بنابراین، مصادیق مستحدثه در صورتى که عنوان بیع بر آنها صدق کند، مشمول حکم حلیتند .
دو . عناوین رفتارها و روابط در سه طبقه دستهبندى مىشود .
عناوینى که موضوع احکام شرعى هستند، به ترتیب شمولیت، سه نوعند: عناوین اولیه، عناوین ثانویه و عناوین عامه .
عناوین اولیه، عناوین ذاتى و مستقیم افعال (رفتارها و روابط) مکلفند . هر فعلى داراى عنوانى ذاتى است که در همه حالات بر آن فعل صدق مىکند; براى مثال، خوردن، آشامیدن، وضو گرفتن، غسل کردن، خرید و فروش، اجاره، و قرض دادن، عناوین اولى افعال خاصى هستند .
عناوین ثانویه عناوینى عرضى هستند که فقط در صورت وجود وضعیتخاص بر افعال صدق مىکنند; براى مثال، اسراف عنوانى است که بر افعالى که از حد اعتدال خارج مىشود صدق مىکند; از این رو، به خوردن، آشامیدن و پوشیدن و خرج کردن بیش از حد اسراف گفته مىشود . همچنین عنوان ضرر یا حرج از عناوین ثانویه هستند; یعنى هر فعلى در برخى حالات، ضررى یا حرجى مىشود; مثل وضو که براى مریض ضرر دارد و براى پیرمرد در هواى سرد در صورتى که دستیابى به آب، نیازمند طى سافتبسیارى باشد، حرجى شمرده مىشود . در معاملات، عنوان غبن و غرر، عنوان ثانوى است; زیرا چنانکه در معامله، قیمت مورد توافق با قیمتبازار اختلاف فاحش داشته باشد، معامله غبنى است و در صورتى که درباره عوض یا معوض یا شرایط معامله جهل یا خطر وجود داشته باشد معامله غررى است و عنوان اولیه معامله غبنى یا غررى مىتواند بیع، اجاره، مزارعه، مساقات و مانند آن باشد .
عناوین ثانویه همچنین به عناوینى گفته مىشود که بر حالات ویژه عارض بر انسان مکلف صدق مىکند . انسان موضوع احکام شرعى، انسان بالغ، عاقل و قادر است . احکام شرعى در صورت علم و اختیار انسان عاقل و بالغ منجز مىشوند . عروض حالاتى چون جهل، نسیان، اضطرار، اکراه و مانند آن حکم شرعى را از تنجز ساقط مىکنند . همچنین عروض عناوینى چون جنون و عجز موضوع حکم شرعى را رفع مىکنند .
عناوین عامه در مقایسه با عناوین اولیه به منزله جنسند و شامل تعداد بسیارى از عناوین اولیه مىشوند . فرق عناوین عامه با عناوین ثانویه آن است که عناوین عامه در همه حالات بر عناوین اولیه افعال صدق مىکنند; در حالى که عناوین ثانویه فقط در وضعى خاص صادقند; براى مثال، عنوان عقد، عنوان عامى است که همه معاملاتى را که ایجاب و قبول در آن معتبر است، در بر مىگیرد و همواره بر آنها صادق است; البته عناوین عامه نیز ممکن است در مقایسه با یکدیگر داراى مراتب گوناگونى از شمولیت، و به اصطلاح فنى، کلى اضافى باشند .
سه . در شریعت اسلام، موضوع احکام شرعیه، عناوین اولیه، ثانویه و عامهاند .
خداوند حکیم با علم بیکران و حکمت متعالیه خود، احکام مزبور را بهگونهاى تشریع کرده که انسان و جامعه انسانى در صورت عمل به این احکام به سعادت دنیا و آخرت دستیابند . در ظرف عناوین، هیچ منطقه خالى از تشریع وجود ندارد . منطقةالفراغ در این ظرف نیست، و مقصود از جامعیتشریعت نیز همین است . همچنین احکام عناوین مزبور، ابدى و تغییرناپذیرند; گرچه ممکن استحکم مصادیق در مقام تطبیق تغییر کند .
چهار . احکام عناوین ثانویه بر احکام عناوین اولیه و عناوین عامه مقدمند و احکام عناوین اولیه، احکام عناوین عامه را تخصیص مىزنند .
تقدم احکام عناوین ثانویه بر احکام عناوین دیگر، تحت عنوان حکومتیا ورود در اصول فقه بحثشده و همچنین تقدم احکام عناوین اولیه بر عناوین عامه تحت عنوان تخصیص بررسى شده است . ما قصد نداریم به صورت فنى وارد این بحثشویم . فقط این نکته را از منظر روش تشریع توضیح مىدهیم که احکام عناوین ثانویه، نقش هدایتکننده و جهت دهنده تغییرات را بازى مىکنند . به عبارت دیگر، حکم مصادیق جدید روابط در صورتى که در چارچوب احکام عناوین ثانویه تجویز شود، مورد قبول است; براى مثال، عقد بیمه بنابر برخى اقوال، عقدى جدید است . حکم این عقد در صورتى که غرر، غبن، ضرر یا عناوین ثانویه دیگر بر آن منطبق نشود، با استناد به آیه مبارکه «اوفوا بالعقود» صحت است وگرنه حکم عنوان ثانوى بر آن تطبیق مىشود . بدین ترتیب، شارع مقدس اسلام از طریق بیان احکام ثانوى، نوعى از تغییرات را که با اهداف طرح تشریعىاش سازگار است، تجویز و بقیه را نفى مىکند . به عبارت دیگر، پیشرفت علوم و فنون و تعامل و تضارب افکار بشرى در طول زمان به پیدایش مصادیق جدیدى از رابطه انسان با طبیعتیا رابطه انسانها با یکدیگر در عرصههاى گوناگون حیات مىانجامد . مصداق جدید رابطه در هر عرصهاى که باشد، دو حالتبیشتر براى آن متصور نیست:
ا . یکى از عناوین اولیه که موضوع حکم شرعى قرار گرفته است، بر این مصداق صدق مىکند; یعنى مصداق جدید است; ولى عنوان جدید نیست . در این صورت، مصداق جدید، حکم همان عنوان را دارد; براى نمونه، مصادیق جدید خرید و فروش در زمان ما از این قسمند . خرید و فروشهاى اینترنتى یا با کارتهاى اعتبارى و مانند آن در گذشته نبودند و امروزه در اثر دستیابى انسان به وسایل و تجهیزات نو پدید آمدهاند .
ب . هیچ یک از عناوین اولیه موضوع حکم شرعى بر این مصداق صدق نمىکند; یعنى مصداقى با عنوان اولیه جدید پدید آمده است . بسیارى از فقیهان معتقدند: بیمه اینگونه است; یعنى عقدى جدید است که نمىتوان آن را در یکى از عقود معاملى معهود در شریعت داخل کرد . بر این اساس، بیمه مىتواند مثالى براى این قسم باشد . این مصداق با عنوان اولیه جدید نیز خود به خود در یکى از عناوین عامهاى داخل مىشود که شارع حکم آن را بیان داشته است . عقد بیمه - اگر گفتیم عقد جدیدى است - در قول خداوند متعالى که فرمود: «اوفوا بالعقود» داخل مىشود و اینگونه مصادیق از این طریق حکم خود را مىیابند . در هر دو صورت، مصداق جدید رابطه در صورتى حکم عنوان اولى یا عنوان عامه بر آن تطبیق مىشود که تحت عنوان ثانوى همچون غرر، غبن، ضرر، حرج و مانند آن قرار نگیرد وگرنه حکم عنوان ثانوى مربوط را مىیابد . بر این اساس، احکام عناوین ثانویه، چارچوبى براى گزینش و تجویز تغییراتى است که با اهداف شریعتسازگارند .
همان گونه که ملاحظه مىشود، شریعت اسلام بهگونهاى است که در عین جامعیت و ثبات، از سویى با وضع حکم بر عناوین عامه از تغییرات سازگار با اهداف مورد نظرش جلوگیرى نمىکند و از سویى دیگر، با وضع حکم بر عناوین ثانویه، تغییرات ناسازگار با اهداف مزبور را منع مىکند .
در خاتمه باید یادآور شویم که ظرف مصادیق، ظرف تزاحم عناوین است . گاه یک رابطه، مصداق دو عنوان اولیه با دو حکم متفاوت قرار مىگیرد . در این صورت، قاعده تزاحم (تقدیم اهم بر مهم) جارى مىشود .
خلاصه و نتیجه
پیشرفت دانش و تجربه بشرى در طول زمان به تغییراتى در رابطه انسان با طبیعت و روابط انسانها با یکدیگر مىانجامد . این تغییرات، ارادى و قابل جهت دهى و مدیریت است . شریعت اسلام شریعتى جامع و ابدى است; ولى این جامعیت و ابدیت در عناوین روابط است، نه مصادیق آن . خداوند متعالى با دستهبندى عناوین به سه گروه عناوین اولیه، ثانویه و عامه و بیان حکم هر عنوان براساس مصالح و مفاسد، شریعتى جامع و ابدى آفریده است که از سویى مانع تغییرات سازگار با اهداف شریعت نیست و از سوى دیگر، سدى در برابر تغییرات ناسازگار با اهداف مزبور ایجاد مىکند .
پىنوشتها:
1. عضو هیاتعلمى و مدیر گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى .
2. روحالله موسوى خمینى [امام]: صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1378، ج 21، ص 289.
3. همو: وصیت نامه الاهى - سیاسى، ص 402 .
4. ر . ک: جامعالاحادیث، ج 1، مقدمه، ص 275;بحارالانوار، ج 26، کتابالامامه، ابواب علومهم: باب 1 و ص 33 ح 52 و ج 2، ص 169، ح 2 و 3 و ص 170، ح 8، ص 305، باب 34، ح 49 .
5. ر . ک: بحارالانوار، ج 2، ص 260، ح 17;همچنین ر . ک: ج 2، ص 172، ح 13، ج 6، ص 93، ح 1، ج 11، ص 56، ح 55، ج 12، ص 7، ح 15 و ج 36، ص 132، ح 85 .
6. ر . ک: السید محمدباقر الصدر: اقتصادنا، تحقیق مکتبالاعلام الاسلامى، فرع خراسان (لجنالاقتصاد)، مرکز النشر عن مکتب الاعلام الاسلامى، الطبعالاولى، 1417 ق، 1375، ص 380- 382 و ص 686- 691 .
7. براى نمونه، ر . ک . احمدعلى یوسفى: ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامى، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى اول، 1379، ص 75 و 83 و 84 و اندیشه ماندگار، ویژه کنگره بینالمللى آیت الله العظمى شهید سید محمدباقر صدر، ش 1، شهریور 1379، ص 16 و 17 .
8. این مطلب در توضیح نظریه برگزیده روشنتر خواهد شد .
9. شایان ذکر است که به دلیل آشنایى بیشتر نویسنده با فقه معاملات، اغلب تطبیقات و مثالها به باب معاملات اختصاص دارد;ولى گزارهها کلى و قابل تعمیم است .
10. ر . ک: روحالله موسوى [امام] خمینى: منهاجالوصول الى علمالاصول، تحقیق و نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، اول، 1373، ج 2، ص 285- 287 .
11. بقره (2): 275 .