تعادل اقتصادى در سایه آموزههاى حقوقى و اخلاقى اسلام
آرشیو
چکیده
متن
چکیده
برقرارى تعادل اقتصادى، همواره از اساسىترین دغدغههاى اقتصاددانان و سیاستگذاران اقتصاد بوده است.
اقتصاددانان کلاسیک بر این باور بودند که اقتصاد در بلندمدّت و بدون دخالت دولت، به خودى خود به سوى تعادل در اشتغال کامل گرایش دارد. این در حالى است که بیشتر اقتصاددانان به تبع کینز و به دنبال بحرانهاى ایجاد شده در اقتصاد، عدم تعادل و ضرورت سیاستگذارى براى برقرارى تعادل را پذیرفتهاند.
آموزههاى شریعت اسلامى و چارچوب ارائه شده از سوى آن براى اقتصاد، از آن حکایت دارد که نظام اقتصادى اسلام به گونهاى طرّاحى شده است که در صورت شکل گرفتن فرهنگ اسلامى و اجراى این آموزهها، بسیارى از اهداف مورد نظر براى این نظام عملى خواهد شد و همانند تفکّر کلاسیک، اقتصاد به سمت تعادل در اشتغال کامل حرکت خواهد کرد.
در نظام اقتصادى اسلام، بحث سیاستگذارى فقط در دو مورد مطرح مىشود:
1. در موارد بروز حوادث طبیعى و تهاجم دشمن خارجى و اِعمال فشارهاى اقتصادى از خارج از مرزها
2. هنگام محقّق نشدن جامعه اسلامى آرمانى و کوتاهى افراد از عمل به وظایف شرعى و اخلاقى.
در نظام اسلامى براى تربیت و جهتدادن رفتارهاى اقتصادى مردم در مسیر برقرارى تعادل، دو نوع احکام الزامى و احکام تشویقى مقرّر شده است.
احکام الزامى به منظور ایجاد حداقلهاى نظام، و احکام تشویقى در جهت رسیدن به وضعیّت مطلوب و آرمانى طرّاحى شدهاند.(1)
پیش از جان مینارد کینز، اقتصاددانان کلاسیک بر این باور بودند که اقتصاد در بلندمدت و بدون دخالت دولت، به طور خودکار به سوى تعادل در اشتغال کامل گرایش دارد. آنان متأثّر از اندیشه فیزیوکراتها مبنى بر نظم طبیعى عالم، معتقد بودند که تعادل اقتصادى در جامعه، بر اثر عرضه و تقاضا در بازار پدید مىآید و مداخله دولت، جز این که تعادل را بر هم زده، موجب اختلال شود، حاصل دیگرى ندارد.
دولت در چنین جامعهاى، یک وظیفه بیش ندارد و آن این که با وضع قوانین و مقرّرات مناسب، عرصه را براى فعّالیت آزاد افراد و واحدهاى اقتصادى فراهم سازد و موانع را از میان بردارد بدون این که در امر عرضه و تقاضا که به عقیده آدام اسمیت «بر کلّیّه پدیدههاى اقتصادى حاکم است»، مداخلهاى داشته باشد.
تحوّلات عمیقى از جمله، تجربههاى ناشى از بحرانهاى سالهاى 1920 و 1929 میلادى و نیز بیان نظریّات جدید اقتصادى بهوسیله کینز، نوع دید مسائل اقتصادى را در جهان بهکلّى دگرگون ساخت و درپى این دگرگونى، دوران لیبرالیسم اقتصادى سپرى شد، و سیاست اقتصادى به مرحله جدیدى گام نهاد؛ گرچه پس از دوره رکود سالهاى 1974 و 1975 میلادى، سیاستهاى طرف عرضه مورد توجّه قرار داشت و سیاست مدیریّت تقاضا و تأثیر آن در متغیّرهاى حقیقى اقتصاد مورد تردید گروهى از اقتصاددانان واقع شد که هنوز بحث سیاستگذارى (جانب عرضه و تقاضا) یکى از وظایف مهم و اساسى دولتها بهشمار مىرود.
آموزههاى اسلام و چارچوب ارائه شده از جانب این شریعت براى اقتصاد، حکایت مىکند که نظام اقتصادى اسلام به گونهاى طراحى شده است که در صورت عمل به آنها، همانند تفکّر کلاسیک، اقتصاد بهطور خودکار به سمت تعادل در اشتغال کامل حرکت خواهد کرد و سیاستگذارى فقط در دو مورد مطرح مىشود:
1. مواردى که به علّت بروز حوادث طبیعى چون سیل و زلزله و قحطى، سازوکارهاى پیشبینى شده در این نظام، براى جلوگیرى از آسیبهاى وارد شدهِ کافى نیست یا به سبب تهاجم دشمن خارجى و اعمال فشارهاى اقتصادى از خارج مرزها، تحقّق همه اهداف، امکان ندارد، ترجیح برخى اهداف بر بعض دیگر، و نیز جبران آسیبهاى رسیده بر برخى از اقشار اجتماع، نیازمند برنامهریزى و سیاستگذارى است.
2. هنگامى که جامعه اسلامى آرمانى محقّق نشده است و افراد به وظایف شرعى و اخلاقى خود به طور کامل عمل نمىکنند، دولت موظّف است متناسب با وضعیّت موجود و در جهت هدایت و تربیت مردم و ایجاد زمینههاى لازم براى حرکت به سمت هدف مطلوب، سیاستگذارى کند.
بر خلاف کلاسیکها که معتقدند: اقتصاد باید به صورت طبیعى دوران رونق و رکود را سپرى کند و هر گونه دخالت دولت را در نظام طبیعى، موجب دورتر شدن از تعادل و طولانى شدن سیکلهاى تجارى مىدانند، در نظام اقتصادى اسلام ـ همان طور که اشاره کردیم ـ دخالت دولت در این دو مورد ضرورت دارد.
نکته قابل توجّه دیگر این که در موارد لزوم دخالت دولت، سیاستها بر مبناى مشارکت و همدلى با مردم و در جهت تأمین منافع آنان است؛ در حالى که دولتهاى دیگر مىکوشند براى خنثاکردن عکسالعمل مردم، سیاستهاى خود را در خلاف جهت انتظارات آنان ترسیم کنند.
آموزههاى اسلامى به منظور تحقّق آرمانهاى اقتصادى، به دو بخش احکام الزامى و تشویقى تقسیم مىشوند. احکام الزامى به منظور ایجاد حداقلهاى نظام و احکام تشویقى در جهت رسیدن به وضعیّت مطلوب و آرمانى طرّاحى شدهاند.
1. احکام الزامى
مطالعه احکام الزامى، به ویژه در حوزه فعّالیتهاى اقتصادى نشان مىدهد که همه آنها اعمّ از احکام وجوبى یا تحریمى براى فراهمساختن ظرف تحقّق اهداف متعالى این نظام و رساندن جامعه مسلمانان به مطلوب مورد نظر خداوند است. برخى از این قوانین براى حفظ حقوق همه مسلمانان، و بعضى در صدد تأمین حقوق گروههاى خاص وضع شده است؛ امّا به صورت غیرمستقیم، منافع همه را نیز در بر دارد. مهمترین این احکام عبارتند از:
یک. دفاع از حقوق کارگر
بهبود وضعیّت تولید، از عوامل اساسى شکوفایى اقتصاد، و از طرفى، نیروى کار، یکى از ارکان اصلى تولید است؛ بدین جهت در دین اسلام، به کارفرمایان و صاحبان کار درباره حفظ و رعایت حقوق کارگران سفارش فراوانى شده است. برخى از این حقوق عبارتند از:
أ. پرداخت دستمزد عادلانه
دستمزد نیروى کار بهطور معمول، بر اساس عرضه و تقاضاى کار تعیین مىشود؛ بنابراین، در جوامعى که نیروى کار فراوان است، دستمزدها کاهش مىیابد و ممکن است در حدّى قرار گیرد که تأمینکننده حداقل نیازهاى ضرور آنان نیز نباشد. در نظام اقتصادى اسلام، دستمزدها افزون بر این که باید تأمین کننده نیازهاى اساسى فرد باشد، متناسب با کیفیّت و مقدار آن نیز باید افزایش یابد.
امام صادق علیهالسلام از پدران بزرگوار خود نقل مىکند که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
مَن ظَلَم اجیرا اُجْرَتَه أحْبَطَاللّهُ عَمَلَهُ و حَرَّمَ علیه ریحَالْجَنّةِ و... .(2) کسى که حقوق کارگرى را پایمال کند، خداوند اعمال او را تباه و او را از بهشت محروم مىکند.
امام کاظم علیهالسلام نیز از پدران بزرگوار خود نقل مىکند که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
إنّ اللّهَ تعالى غافَرُ کُلَّ ذنبٍ الاّ رَجُلاً إغْتَصَبَ أجیرا أجْرَه، اَوْ مَهْرَ امْرَأةٍ.(3) خداوند متعالى هرگناهى را مىبخشد، مگر کسىکه دستمزد کارگر یا مهریه زنى را نپردازد.
روایات فراوانى آمده است: پیش از این که عرق کارگر بخشکد، دستمزدش را بپردازید.(4)
ب. آزادى در انتخاب شغل
از اصول اساسى در اقتصاد اسلامى، تأمین آزادى افراد در همه زمینهها است، و از آنجا که این آزادى با مسؤولیّت همراه است، ضوابطى دارد. بر این اساس، نیروى کار، آزاد است مطابق استعداد و سلیقه خود، در هر مکانى، شغل انتخاب کند. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این زمینه مىفرماید:
تمام مناطق از آن خدا است و همه، بندگان اویند؛ پس هر جا به خیرى دست یافتى، اقامت کن.(5)
امیرمؤمنان علیهالسلام نیز در نامهاى به قرظة بن کعب انصارى حاکم فارس مىنویسد:
گروهى از مردمِ حوزه مأموریّت تو نزد من آمدند و اظهار داشتند که نهر آنها خشک شده است. اگر آن را حفر کنند و به آب برسانند، منطقه آنها آباد مىشود و بر دادن خراج قدرت مىیابند و مقدار مالیات پرداختى از ناحیه آنان فراوان مىشود. از من خواستند که به تو نامهاى بنگارم تا آنها را بر حفر نهر و تدارک هزینه آن، گرد آورى، و من شخصى را به کارى که مایل نیست، وا نمىدارم؛ پس آنها را نزد خود بخوان. اگر مطلب همانگونه باشد، هر کس را که به کار لایروبى نهر مایل باشد، به کار گمار و نهر از آنِ فردى است که در آن کار کند، نه آنکه تمایل به کار ندارد. آباد کردن نهر و قدرت یافتن در زمین نزد من، از سستى آنها محبوبتر است.(6)
در برخى از روایات نیز آمده است که هر گاه کسى زمینى را اجاره مىکند، کارگرانى که روى زمین کار مىکنند، همراه با زمین منتقل نمىشوند و کسى حق ندارد آنها را وا دارد تا براى صاحبکار بعدى کار کنند؛ بلکه آزادند هر جا بخواهند بمانند و هر جا بخواهند بروند.(7)
ج. احترام به قراردادها
یکى از مشکلاتى که کارگران به طور معمول با آن مواجهند، این است که صاحبان کار، هنگام رکود، آنان را اخراج مىکنند وهر گاه کارگرى را با دستمزد کمتر بیابند، عذر کارگر پیشین را مىخواهند؛ چنانکه برخى کارگران ماهر، چنین مشکلى را براى کار فرما فراهم مىکنند؛ یعنى وقتى کارى با دستمزد بالاتر مىیابند، محل کار خود را ترک مىکنند. در برخى نظامها خواستهاند از طریق وضع قوانین کار و ایجاد اتّحادیّههاى کارگرى و انعقاد قرارداد، مشکل را حل کنند؛ اما به سبب نداشتن پشتوانه اخلاقى، هر یک از دوطرف، در پى یافتن راه گریزى هستند. در نظام اسلامى، افزون بر جنبههاى حقوقى، از جهت ایمانى نیز بر احترام قراردادها و وفاى به آنها تأکید فراوانى شده است.
امام على علیهالسلام در این باره مىفرماید:
مسلمانان باید به قراردادهاى خود پایبند باشند؛ مگر این که در آن حلالى، حرام یا حرامى، حلال شده باشد.(8)
محمد بن حسن صفّار، درنامهاى، از امام حسن عسکرى علیهالسلام درباره مردى مىپرسد که کارگرى را استخدام مىکند تا براى او بنایى بسازد و در مقابل به او، غذا و پنبه و مانند آن بدهد؛ سپس قیمت غذا یا پنبه کم یا زیاد مىشود. آیا به او به قیمت روزِ پرداخت بدهد یا به قیمت روز محاسبه؟ امام علیهالسلام فرمود: به قیمت روزى که با او قرارداد بسته است، بپردازد.(9)
د. امنیّت شغلى کارگر
هر گاه کارگر درباره آینده خود و خانوادهاش امنیّت خاطر داشته باشد، کار او از کمیّت بیشتر و کیفیّت بالاترى برخوردار خواهد بود؛ به همین جهت، امروزه در بیشتر کشورها، کارگران تحت پوشش بیمههاى گوناگون از قبیل بیمه درمان، حوادث، فوت و بازنشستگى قرار دارند و صاحبان کار، اعمّ از بخش خصوصى یا دولتى موظّفند بخش عمدهاى از هزینه این بیمهها را تأمین کنند. در دین اسلام نیز به این مسأله توجّه فراوانى شده است و افزون بر اصل تکافل عمومى که همه مسلمانان را در برابر یکدیگر در این باره مسؤول مىداند، دولت اسلامى نیز موظّف است زمینه فراهم ساختن چنین تسهیلاتى را پدید آورد. در نظام اسلامى، حتّى غیر مسلمانانى که در جامعه اسلامى زندگى مىکنند، از چنین امکاناتى برخوردارند.(10) همچنین اشخاصى که به عللى، توان فعّالیت اقتصادى ندارند یا در اثر حادثهاى، توان خود را از دست مىدهند، تحت پوشش حمایتى دولت اسلامى قرار مىگیرند. بخشى از درآمدهاى حاصل از خمس، زکات، صدقات و دیگر درآمدهاى دولت اسلامى، تأمین کننده چنین هزینههایى است. از امام موسى کاظم علیهالسلام در این باره نقل شده است:
کسى که درپى روزى حلال براى تأمین زندگى خود و خانوادهاش مىرود، مانند کسى است که در راه خدا جهاد مىکند؛ پس اگر براى او حادثهاى پیش آید که از کار بازمانَد، گذران زندگى خانوادهاش به عهده خدا و پیامبر او [= دولت اسلامى [است و اگر فوت کند، پرداخت بدهى او را امام بهعهده مىگیرد و اگر نپردازد، گناه آن به عهده او است؛ زیرا خداوند متعالى فرموده: «همانا صدقات براى فقیران و درماندگان و کارگزاران زکات و ... و بدهکاران است»، و این شخص، مسکین و بدهکار به شمار مىرود.(11)
ه. تحمیل نکردن کارهاى سنگین
آدمى به سبب روحیّه نفعطلبى، در پى آن است که منافع خود را از هر راهى افزایش دهد؛ کارفرمایان بدین جهت، در تهذیب خود گام برنداشته، از جانب دولت نیز نظارت نشوند، هر جا فرصتى بیابند، در صدد اِعمال فشار به کارگران و زیردستان خود برآمده، آنها را استثمار مىکنند. مطالعه وضعیّت رقّتبار کارگران کشورهاى اروپایى در قرن نوزدهم، گویاى این واقعیّت است و این رفتار، در درازمدّت، میزان تولید و کیفیّت را کاهش مىدهد. در جامعه اسلامى براى رعایت حال کارگران و زیردستان، سفارشهاى فراوانى شده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم به مسلمانان یادآورى مىکند که از آنچه مىخورید، به افراد زیر دست خود نیز بخورانید و از آنچه مىپوشید، به آنان بپوشانید و آنان را به کارهاى بیش از طاقتشان وادار نکنید.(12)
ساعات کار کارگر باید بهگونهاى تنظیم شود که فرصت عبادت و استراحت نیز داشته باشد.(13)
و. امین بودن نیروى کار
کسى که براى کارى استخدام مىشود و ابزارى در اختیار او قرار مىگیرد، امین است و اگر آن وسیله، بدون کوتاهى شخص، خسارت دید، ضامن نیست. امام صادق علیهالسلام درباره مردى که شتردارى را اجیر کرد و او بار وى را شکست یا ریخت فرمود:
به فرد بستگى دارد. اگر شخص مورد اعتمادى باشد، چیزى بر او نیست و گرنه، خسارت بر عهده او قرار دارد.(14)
بدیهى است که رعایت این حقوق، موجب دلگرمى کارگر مىشود، و انگیزه او را براى کار بیشتر مىکند.
ز. امکان مشارکت کارگر در سود
در نظام سرمایهدارى، کارگران به طور معمول از دستمزد ثابت و از پیش تعیین شده برخوردارند. در نظام اسلامى، نیروى کار، افزون بر این مىتواند در فعّالیت تولیدى شرکت داشته باشد و به جاى گرفتن دستمزد ثابت، سهمى از سود را از آنِ خود کند و چه بسا از روایات استفاده مىشود که در صورتِ امکانِ شرکت در تولید، بهتر است کارگران با گرفتن مزد مقطوع استخدام نشوند.(15) قراردادهاى مضاربه، مساقات و مزارعه بهاین منظور تشریع شدهاند و در جاى خود ثابت شده است که مشارکت در سود، انگیزه کارگران را در بالا بردن کمّیّت و کیفیّت کار افزایش مىدهد.
دو. وجوب کفایى فعّالیتهاى ضرور و تحریم فعّالیتهاى مُضر
اسلام براى تنظیم امور اجتماع، افزون بر ارشادها و سفارشهاى فراوان درباره کار و کوشش که در قسمت بعدى به آن اشاره خواهیم کرد. و نیز تأکید بر حقوق نیروى کار و تشویق به تولید کالاهاى گوناگون کشاورزى و صنعتى و نیز انجام خدمات مختلف مورد نیاز مردم، تولید برخى از کالاها و انجام دادن بعضى از خدمات را واجب، و برخى را حرام مىداند.
بهطور کلّى، تولید کالاها و خدماتى که حیات افراد و قوام اجتماع، بر آنها ترتّب دارد یا استقلال و عزّت جامعه در گرو تولید آنها است، بر تمام افرادى که توانایى تولید آنها را دارند، واجب است؛ البتّه در صورتى که عدّهاى در حدّ رفع نیاز اقدام کنند، وجوب از دیگران ساقط مىشود؛ بهطور مثال مىتوان به تولید برخى کالاهاى صنعتى، پزشکى، کشاورزى، تجهیزات دفاعى و نیز خدمات آموزشى اشاره کرد؛ چنانکه تولید تمام کالاها و خدماتى که براى اجتماع ضرر دارد، تحریم شده است. با تحریم این فعّالیتها، افزون بر جلوگیرى از مفاسدى که بر آنها مترتّب است، از اشتغال عوامل تولید در مسیرهاى انحرافى نیز پیشگیرى مىشود.
سه. جلوگیرى از تعدّد واسطه
از عوامل افزایش قیمتها، وجود واسطههاى فراوان بین تولید و مصرف است که بدون نقش در توزیع کالا، صرفا با دلاّل بازى و معاملههاى ظاهرى، بر قیمت مىافزایند. اسلام، اصلِ تجارت و خرید و فروش را تشویق کرده؛ امّا از تعدّد واسطههاى غیر ضرور، نهى شده است. امام رضا علیهالسلام مىفرماید:
ریختهگرى از امام مىپرسد: کارى را مىپذیرم؛ سپس همان کار را به شاگردهایى که با من کار مىکنند، وا مىگذارم به شرط این که فقط دو سوم اجرت به آنها تعلّق گیرد. امام فرمود: این کار درست نیست، مگر این که خودت هم در کار با آنها شرکت کنى.(16)
بر همین اساس، اگر کسى خانهاى را به قیمتى اجاره کند نمىتواند آن را به قیمتى بیشتر به دیگرى اجاره دهد، مگر این که در آن، کارى انجام دهد.
این حکم در مواردى، خرید و فروش را نیز در بر مىگیرد؛ براى مثال، کسى از امام هفتم پرسید: شخصى طعامى را مىخرد. آیا مىتواند پیش از تحویل، آن را به دیگرى بفروشد؟ امام در پاسخ فرمود: اگر با سود بفروشد نمىتواند این کار را پیش از تحویل گرفتن انجام دهد.(17)
یکى از راههاى جلوگیرى از واسطهگرى در اسلام، نهى از «تلقّى رکبان» بود. وقتى کاروان تجارى به شهر نزدیک مىشد، عدّهاى به بیرون شهر به استقبال کاروان رفته، کالاى آنان را به قیمتى ارزان خریده؛ سپس به بهایى گران در شهر عرضه مىکردند. از این واسطهگرى که بدون هیچ ارزش افزودهاى قیمتها را افزایش مىداد، نهى شد.(18)
چهار. برخوردارى از اطّلاعات کامل
یکى از شرایط کارایى بازار، وجود اطّلاعات کامل و شفّافیت اطّلاعات بین بنگاهها و بین آنان با مصرفکنندگان است. هر چه دستیابى به اطّلاعات آسانتر باشد، امکان رقابت بیشتر است. اسلام، از یک سو با تحریم دروغ و غشّ در معاملهها، و از سوى دیگر با قراردادن علم به محتواى قراردادها از جمله شرایط صحّت معاملهها، این شرط را تأمین کرده و در صورت اثبات خلاف آن، براى طرف مقابل، حقّ فسخ قرار داده است؛ براى مثال، کسى که کالاى معیوبى را در معرض فروش قرار مىدهد، ناگزیر است مشترى را از عیب آن آگاه سازد که وى با آگاهى کامل آن را بخرد تا حقّ فسخ نداشته باشد. افزون بر این، پیشوایان دینى با ذکر آثار وضعى دروغ، خیانت و ... در تربیت انسانها و از بین بردن زمینه این آفات کوشیدهاند. یکى از یاران پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىگوید:
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم به سوى ما مىآمد و در حالى که مشغول تجارت بودیم، مىفرمود: اى گروه تاجران! از دروغ بپرهیزید.(19)
آرد فروشى خدمت امام صادق علیهالسلام آمد. حضرت فرمود: از این که چیز دیگرى را با آرد مخلوط کنى و به حساب آرد بفروشى بپرهیز؛ زیرا کسى که در دارایىهاى دیگران خیانت کند، در دارایىهاى او خیانت مىشود و اگر دارایى نداشته باشد، به خانوادهاش خیانت مىشود.(20)
از عوامل شفّافیت اطّلاعات، منع کمفروشى است که قرآن و احادیث، برآن تأکید کردهاند:
وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الاْءَرْضِ مُفْسِدِینَ.(21) و اى قوم من! پیمانهها و ترازو را از روى عدالت تمام دهید و حقوق مردم را کم ندهید و در زمین به فساد سر بر مدارید.
وضع این ممنوعیّتها، سبب افزایش اعتماد واحدهاى اقتصادى و مصرفکنندگان به یکدیگر شده، بر سرعت و سهولت و در نتیجه، کارایى معاملهها مىافزاید.
پنج. ممنوع بودن احتکار
از رفتارهاى ناپسند در حوزه توزیع که اسلام به شدّت با آن مبارزه کرده، این است که اشخاص به منظور افزایش مصنوعى قیمت کالاها، براى مدّتى آنها را از چرخه توزیع خارج مىکنند. بدیهى است که این رفتار، روال طبیعى اقتصاد را به هم زده، دچار آسیب مىکند. در زشتى احتکار همین بس که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرموده است:
اگر شخصى طعامى را خریده، آن را به منظور گران شدن قیمت، چهل روز نگاه دارد، سپس آنرا بفروشد و بهاى آن را صدقه دهد، کفّاره گناهى که کرده است، نخواهد شد.(22)
حضرت على علیهالسلام نیز در نامه خود به مالک اشتر درباره رفتار با محتکران مىفرماید:
جلو احتکار را بگیر؛ زیرا رسول خدا از آن منع کرد. مواظب باش خرید و فروش آنان با ترازوهایى بىکموکاست و با نرخهایى عادلانه بهگونهاى که به هیچیک از خریدار و فروشنده اجحاف و زیادهروى نشود، انجام گیرد. هرکس مرتکب احتکار شود، پس از آنکه او را نهى کردى، به کیفر و جزاى خود که مناسب با آن بوده، تند و خشن نباشد، برسان.(23)
از روایت نخست و برخى روایات دیگر استفاده مىشود که احتکار به برخى مواد خوراکى مربوط است؛ امّا از روایات دیگر چون فرمایش امیر مؤمنان علیهالسلام آشکار مىشود که ملاک در تحریم، ضرورت و نیاز جامعه است؛ اعمّ از این که کالاى احتکار شده از مواد غذایى باشد یا غیر آن. حضرت درباره گروهى از بازرگانان مىفرماید:
گروهى از تاجران در معاملهها سختگیر و داراى بخلى ناپسندند. منافع عمومى را احتکار کرده، در معاملهها زورگویى مىکنند که موجب ضرر براى توده مردم و ننگ بر زمامداران است؛(24)
چنانکه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم هر احتکارى را که موجب افزایش قیمتها و آسیب رساندن به مردم شود، ناپسند مىشمرد.(25)
شش. برخورد باانحصار
در متون اقتصادى، ثابت است که بازار انحصارى، موجب زیان مرده اجتماعى شده،(26) رفاه کلّ جامعه را کاهش مىدهد.(27) در نظام اسلامى به طور مستقیم تحت این عنوان بحث نشده؛ ولى از رهنمودهایى که در موارد دیگر داده شده مىتوان استنباط کرد که رفتار انحصارى، مورد تأیید شریعت نیست و اگر در مواردى بر حسب ضرورت، عرضه یا تقاضاى کالایى در انحصار فرد یا گروه و از جمله خود دولت قرار گیرد، با حذفِ خصلت انحصارى است.
برخى از شواهد مردودبودن بازار انحصارى در اسلام عبارتند از:
الف. ملکیّت ثروتهاى طبیعى، به دولت اسلامى مربوط است، و فرد یا گروه خاصّى، اجازه استفاده انحصارى از آنها را ندارند؛ البتّه دولت مىتواند در ازاى اجاره یا سهم معیّنى از درآمد آنها را در اختیار افراد قرار دهد.
ب. گذشت که یکى از احکام بازار اسلامى، ممنوعبودن احتکار است. محتکر باید کالاها را در معرض عموم قرار دهد تا قیمت آن در وضعیّت طبیعى تعیین شود، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
کسى که در موردى از نرخهاى مسلمانان دخالت کند تا قیمت را براى آنها گران سازد، بر خداوند متعالى است که او را در سختترین جاى جهنّم وارونه پرتاب کند.(28)
کسى که [حتّى] گرانى قیمتها را براى امّت من آرزو کند، خداوند عملش را تا چهل سال از بین خواهد برد.(29)
تفاوت انحصار با احتکار در این است که احتکار به طور معمول در بخشِ توزیع است؛ ولى انحصارگر، هم در بخش تولید و هم در بازار کار ظاهر مىشود، و گاه به شکل انحصار در خرید، و گاه به شکل انحصار در فروش عمل مىکند.
ج. انحصار با عدم بهرهگیرى کامل از عوامل تولید، بخشى از توان تولیدى جامعه را از بین مىبرد و در مواردى براى افزایش یا تثبیت قیمت انحصارى به از بین بردن محصول اقدام مىکند؛ در حالى که بخش قابل توجّهى از افراد جامعه به آن نیاز دارند و در اثر قیمت بالا نمىتواند آن را تهیه کنند و چنین شیوهاى با ارزشهاى اسلامى سازگار نیست.(30)
هفت. تحریم اسراف و تبذیر
اسراف، به مصرف بیش از حدّ متعارف مال، و تبذیر، به مصرف نارواى آن بهطورى که غرض عقلایى و درست بر آن مترتّب نباشد، اطلاق مىشود. در قرآن کریم از هر دو مادّه نهى شده است.(31) از امام صادق علیهالسلام نقل شده است:
کمترین درجه اسراف ... این است که لباس مهمانى را هنگام کار بپوشى.(32)
بر این اساس، نه تنها زیادهروى در مصرف، بلکه بد استفاده کردن ازآنها نیز تحریم شده است، و این، منابع طبیعى، و عوامل تولید از جمله نیروى انسانى را نیز در برمىگیرد؛ البتّه مصادیق اسراف در مصرف و استفاده از منابع و محدوده آن، در زمانها و جوامع گوناگون متفاوت است.
هشت. تحریم اتلاف
یکى دیگر از محدودیّتها در استفاده از اموال، ممنوعبودن اتلاف است. هیچ کس حق ندارد کالایى را نابود کند یا سبب از بین رفتن آن شود. در اندیشه دینى، از آن جا که انسان و دارایىهاى او امانتى از سوى خداوند است، در استفاده از عمر و اموال خود آزادى مطلق ندارد.
نُه. ممنوعبودن ربا
یکى از آفاتى که تولید و اشتغال را تهدید مىکند، رواج بهره در فعّالیتهاى اقتصادى است. بهره، افزون بر آسیب رساندن به ارزشهاى اخلاقى چون ایثار، تعاون، قرضالحسنه و بهطور کلّى نوعدوستى، اقتصاد را نیز آسیبپذیر مىکند. با تجویز بهره، صاحبان سرمایه از شرکت در فعّالیتهاى تولیدى که بهطور معمول با ریسک همراه است، خوددارى کرده، به سمت قرض ربوى روى مىآورند. تولید کنندگانى هم که از این قرضها استفاده مىکنند، به ناچار بدون توجّه به نیاز جامعه، به سمت تولید کالاهایى مىروند که سودى بیشتر از بهره قرض داشته باشد.
امام رضا علیهالسلام درباره علّت تحریم ربا مىفرماید:
ربا موجب از بین رفتن معروف، نابودى اموال و تمایل مردم بهسود، و ترک قرض مىشود.(33)
ده. قاعده لاضرر
مدرک این قاعده، روایتى است که در وقایع متعدّد و با تعابیر گوناگون از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم وارد شده است:
لاضَرَرَ و لاضِرارَ فِى الاْسلامِ.(34)
در اسلام، احکامى که براى مکلّف ضرر ایجاد کند یا به ضرر بینجامد، تشریع نمىشود. احکامى که موجب ضرر بر دیگران شود نیز مورد تأیید شرع نیست. از بر این اساس، هر گونه اقدام نیروى کار و نیز کارفرما که موجب ضرر دیگرى شود، باید جلوگیرى کرد.
یازده. مبارزه با اتراف
در اسلام به رفاه انسانها توجّه کافى شده و در روایاتى، کار براى افزایش رفاه خانواده، عبادت به شمار آمده است. با وجود این، هر گونه مصرفگرایى و خوشگذرانى که انسان را از یاد خداوند و آخرت غافل سازد، نکوهش شده است.
و چه بسیار جوامعى که آنها را نابود کردیم؛ زیرا زندگى خوش، سرمستشان کرده بود. این مسکن آنان است که پس از ایشان جز براى عدّه کمى مورد استفاده قرار نگرفته است و ماییم که وارث آنان بودیم.(35)
2. احکام تشویقى
اسلام، فقط به وضع مقرّرات و احکام الزامى بسنده نکرده؛ بلکه براى تعالى بیشتر مسلمانان و نزدیکتر شدن به نظام مطلوب اسلام، احکام تشویقى و تنزیهى نیز بیان شدهاند. در این بخش، برخى از این احکام بررسى مىشود.
یک. تشویق به کار و نکوهش تنبلى
اسلام، دین کار و کوشش است و به رغم تبلیغاتى که گاهى از جانب مخالفان مبنى بر تشویق روحیه دنیاگریزى و ترغیب به آخرتگرایى در این دین مىشود و گریز از کار را از نتایج این نگرش در میان مسلمانان مىدانند، منابع دینى ما پر از روایاتى است که بر این امر تأکید فراوان کرده و آن را از بهترین و ارزشمندترین عبادتها شمرده است. قرآن، آفرینش روز و روشنایى آن را براى تأمین معاش ذکر کرده است:
وَ جَعَلْنا النَّهارَ مَعاشا.(36) روز را براى کسب روزى و معیشت قرار دادیم.
در روایتى آمده است که وقتى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از جنگ تبوک باز مىگشت، سعد انصارى به استقبال حضرتش شتافت و به او دست داد. پیامبر به وى فرمود: «چه صدمه و آسیبى به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است؟» سعد عرض کرد: اى رسول خدا! با طناب و بیل کار مىکنم و درآمدى براى معاش زندگى خود بهدست مىآورم؛ از این رو دستم خشن شده است. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دست او را بوسید و فرمود: «این دستى است که آتش دوزخ به آن نمىرسد».(37)
در روایت دیگرى، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم کسى را که بار خود را به دوش دیگران افکنده، حقوق خانواده خود را تضییع مىکند، لعنت کرده است.(38)
برخى روایات به آثار سوء بیکارى پرداخته و گفتهاند: فقط تن آدمى نیست که به کار نیاز دارد؛ بلکه رشد روح و قواى معنوى و فکر و فرهنگ و تربیت او نیز به کار وابسته است. امام صادق علیهالسلام در این زمینه مىفرماید:
مردم در حالت بیکارى، بىنهایت گستاخ، و به ناسپاسى گرفتار مىشوند تا جایى که فساد فراوان و کارهاى زشت رواج مىیابد؛ زیرا اگر تمام اینها [= امور معاش و کارهاى لازم زندگى] در اختیار انسان قرار مىگرفت و به کار و کوشش در این امور نیازى نداشت، دیگر زمین زیر پاى او [از گستاخى و ناسپاسى] بند نمىشد و کار او به جایى مىرسید تا به کارهایى دست زند که مایه نابودى خود باشد... .(39)
در روایات فراوان دیگرى، بیکارى و تنپروى و گریز از کار به بهانههاى گوناگون نکوهش شده است.(40) سیره معصومان علیهمالسلام نیز این بوده که به کار و کوشش و تأمین گذران زندگى از دسترنج خود، اهتمام فراوانى نشان مىدادهاند.(41)
اسلام، بین کار و بندگى خداوند، منافاتى نمىبیند. مهم این است که انسان در هر حال، وظیفهاش را انجام دهد؛ چنانکه نقل شده است: وقتى حضرت على علیهالسلام از جنگ برمىگشت، به آموزش مردم و قضاوت در بین آنها مشغول مىشد و هنگامى که از این کارها فراغت مىیافت، در باغ خود کار مىکرد و در همه این حالات ذاکر خدا بود.(42)
حضرت با کار و کشاورزى و احداث چشمهها و نخلستانها، از ثروتمندترین افراد زمان خود شد و از دسترنج خود هزار برده خرید و رهانید و همه باغهاى احداثى خود را براى مستمندان وقف کرد؛(43) البتّه افراط در کار و پرهیز از هر گونه استراحت و تفریح نیز پسندیده نیست؛ بهویژه اگر به انگیزه حرص و طمع و کثرتطلبى باشد. انسان باید بخشى از وقت خود را براى استراحت و بخشى را براى تهذیب و رشد کمال اخلاقى و افزایش دانش دینى و اجتماعى قراردهد.(44) امام کاظم علیهالسلام فرمود:
بکوشید وقت خود را چهار قسمت کنید: بخشى براى مناجات با خدا، بخشى براى تأمین معاش، و قسمتى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتمادى که عیوبتان را براى شما بیان کنند و در باطن به شما اخلاص ورزند، و بخشى نیز فراغتى براى لذّتهاى مشروع شما باشد.(45)
این رهنمودها در چگونگى شکل گرفتن تابع عرضه کار مسلمان، بسیار مؤثّر است. مقدار مزد، یکى از عوامل تعیین کننده تخصیص کار و فراغت در کارگران است؛ یعنى کارگران در مزدهاى پایین، به عرضه مقدار کمى کار حاضرند و به عکس، در دستمزدهاى بالا، از فراغت خود کاسته، کار بیشترى ارائه مىدهند.
کارگر مسلمان به لحاظ این که تأمین هزینه زندگى خود و خانوادهاش بر او واجب است، حتّى در وضعیّتى که دستمزدها کم باشد نیز از کار دست نخواهد کشید؛ البتّه از طرف دیگر، به کارفرمایان نیز اجازه داده نشده است که با ایجاد وضعیّت مصنوعى و کاهش دستمزدها، حقوق کارگران را پایمال کنند. همچنین به جهت این که بخشى از ساعات زندگى مسلمان به عبادت و نیز آسایش خود و خانوادهاش اختصاص دارد، با افزایش دستمزد، تأثیر فراوانى بر میزان اشتغال آنان نخواهد داشت؛ البتّه مسلمان در حدّى که به فراغت و عبادت او آسیب نرسد، در ازاى دستمزد بالاتر، کار بیشترى را عرضه مىکند.
از دیگر تفاوتهاى کارگر مسلمان با کارگر غیرمسلمان این است که برخى از آنان با بالا رفتن درآمد، از ساعت کار خود کاسته، بر فراغت خود مىافزایند،(46) به گونهاى که اگر بهطور کامل تأمین باشند، انگیزه کار در آنان از بین مىرود؛ در حالى که مسلمان، حتّى اگر هزینه زندگى خود تا آخر عمر را نیز داشته باشد، به جهت نگرش خاص به کار، از کار دست نخواهد کشید.
این، گذشته از اشتغال، ناهنجارىهاى اجتماعى چون دزدى، جنایت، اعتیاد و ناامنى را نیز کاهش خواهد داد.
دو. اهمّیّت دادن به بهرهورى و کارایى
از اساسىترین اهداف سیاست درآمدى، افزایش کارایى نیروى کار و ایجاد تناسب بین سطح دستمزد کارگران و میزان کارایى آنان است. منحنى تقاضاى کار نیز با بهرهورى نیروى کار تناسب دارد؛ یعنى با افزایش بهرهورى، تولید نهایى کارگر بالا مىرود، کارفرما حاضر است دستمزد بیشترى بپردازد. بهطور طبیعى با افزایش شیب تولید (تولید نهایى) با میزان مشخّص نیروى کار، سطح تولید نیز افزایش مىیابد.
«نمودار تناسب بین دستمزد و بهرهورى»
در نظام اقتصادى اسلام نیز به منظور تحقّق این هدف، رهنمودهایى ارائه شده است که برخى از آنها را از زبان معصومان علیهمالسلام بیان مىکنیم.
أ. اهمّیّت دادن به کیفیّت کار
در دین اسلام، به کیفیّت کار، دقّت در کارها و کوشش براى انجام شایسته آنها، در رفتار و گفتار پیشوایان معصوم تأکید شده است.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این باره فرمود:
کارتان را استوار و محکم انجام دهید.(47)
امام صادق علیهالسلام اشخاص بىمبالات را در ردیف افراد خائن قرار داده، مىفرماید:
تفاوت نمىکند که به خائن یا بىمبالات اعتماد کنم.(48)
ب. تناسب مسؤولیّتها با تخصّص مورد نیاز
بدیهى است که انجام کار نیکو، نتیجه معرفت و دانش، تجربه و تخصّص و زحمت و کوشش است؛ به همین جهت، ضمن تأکید بر یادگیرى و کسب تخصّص لازم و ایجاد زمینههاى مورد نیاز آن، به تناسب مسؤولیّتها و دانش و توانایى لازم، به انجام دادن آنها، اهمّیّت فراوانى داده شده است. امام صادق علیهالسلام در این زمینه مىفرماید:
سزاوار نیست که مؤمن خود را خوار کند. به حضرت گفته شد: مؤمن چگونه خود را خوار مىکند؟ فرمود: خود را در معرض کارى قرار مىدهد که از او ساخته نیست.(49)
از طرف دیگر، از معیارهاى مهم در واگذارى مسؤولیّتها، کفایت و کاردانى و امانت و درستکارى دانسته شده است. این مطلب مضمون فرمایش پیامبر اکرم علیهالسلام است:
کسى که کارگزارى را بر مسلمانان بگمارد، در حالى که مىداند در میان آنان کسى شایستهتر و عالمتر از برگزیده وى به کتاب خدا و سنّت پیامبر وجود دارد، به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است.(50)
امام على علیهالسلام نیز ملاکهاى توفیق هر کارى را در سه چیز مىداند:
1. مهارت و استادى در کار 2. امانتدارى و درستکارى 3. جلب رضایت مشترى.(51)
ج. آیندهنگرى و تدبیر
یکى دیگر از عوامل مؤثّر در افزایش تولید و بهبود کیفیّت آن، آیندهنگرى و در نظر گرفتن عاقبت کارها است.
آگاهى از آینده بازار کالا یا خدمتى که ارائه مىشود و بازار عوامل تولید، در میزان سرمایهگذارى و تربیت نیروى متخصّص مؤثّر است و آینده نگرى و تدبیر در کارها و داشتن برنامه در همه بخشها اعمّ از اقتصادى و غیر آن، از ارکان مهم پیشرفت و توسعه آن بخش به شمار مىرود.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در اهمّیّت تدبیر در کارها به ابن مسعود مىفرماید:
اى پسر مسعود! هر گاه قصد کارى دارى، آن را با دانش و تخصّص و عقل و درایت انجام بده و از عمل بدون فکر بپرهیز؛ زیرا خداوند جلّ جلاله مىفرماید: «و در مَثَل، مانند زنى که رشته خود را پس از تابیدن واتابد، نباشید».(52)
امام على علیهالسلام نیز یکى از صفات مؤمنان را آیندهنگرى شمرده است،(53) و در جاى دیگر، آیندهنگرى را موجب بصیرت یافتن و بىبرنامگى را سبب سرگردانى مىداند.(54) براساس روایات دیگرى، بسیارى از مشکلات اقتصادى فرد و اجتماع از سوءتدبیر سرچشمه مىگیرد.(55)
د. استفاده از فرصتها
بیکارى پنهان، وقتگذرانى، اشتغال به امور بیهوده و بهطور کلّى استفاده نکردن بهینه از فرصتها، یکى از عوامل پایین بودن بهرهورى افراد و تولید کل در اقتصاد است. طبق روایات، روزها و ساعات سرمایههاى گرانبهایى شمرده شده که خداوند در اختیار انسان قرار داده است و از دست دادن هر لحظه آن، حسرتى شدید را در پى خواهد داشت. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این باره به ابوذر سفارش مىکند:
اى ابوذر! درباره عمر خود، از پول و ثروت خود حریصتر باش.(56)
از امام على علیهالسلام نقل شده است:
از امروزت براى فردایت توشه برگیر و گذشت وقت را غنیمت شمار و از فرصتهاى ممکن استفاده کن.(57)
حضرت از تأخیر در انجام امور، و امروز و فردا کردن، به شدّت نهى کرده است:
از به تأخیر انداختن عمل بپرهیزید و هنگام ممکنشدن عملى، بىدرنگ آنرا انجام دهید.(58)
پرهیز از سستى و کم کارى نیز از دیگر سفارشهاى امامان علیهمالسلام است. امام باقر علیهالسلام در این باره مىفرماید:
از کمکارى و سستى هنگام پدید آمدن فرصت بپرهیز؛ زیرا کوتاهى در کار، میدانى است که زیان را براى تفریطکاران به ارمغان مىآورد.(59)
بدیهى است که بهرغم تأکید فراوان بر استفاده کامل از فرصتها، شتاب بىمورد در کارها نکوهش شده است. امام عسکرى علیهالسلام در این زمینه فرموده است:
بر[چیدن] میوهاى که هنوز نرسیده، شتاب مکن و فقط هنگام رسیدنش آنرا دریاب ... و در دستیابى به نیازهایت پیش از وقت عجله نکن تا کمحوصله نشوى و ناامیدى تو را فرانگیرد.(60)
سه. تشویق به سرمایهگذارى و تولید
در دین اسلام، افزون بر سفارشها و تشویقهایى که بهطور عام درباره اشتغال صورت گرفته، به بخشهاى گوناگون اقتصاد چون کشاورزى، صنعت، تجارت و سرمایهگذارى درآنها نیز بهطور خاص توجّه شده است.
از امام صادق علیهالسلام روایات بسیارى در زمینه تشویق به سرمایهگذارى و منع از راکد گذاشتن ثروت رسیده است:
بر تو باد که مالت را سرمایهگذارى کنى؛ زیرا با این کار، منزلتت آشکار شده، از بخیل بىنیاز مىشوى.(61)
زراره از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند:
بدترین چیزى که شخص از خود باقى مىگذارد، مال راکد است. [زراره مىگوید عرض کردم: پس با آن مال چه کند؟ [فرمود: آن را در ساختن بنایى (بستان یا خانهاى) سرمایهگذارى کند.(62)
محصولات کشاورزى، از ارقام اصلى تولید ناخالص ملّى بهشمار مىرود و کشورهایى که در این بخش، برترى نسبى دارند، از طریق تقویت این بخش، ضمن تأمین نیازهاى داخلى خود با صادرات آنها، تراز خارجى خود را اصلاح مىکنند. افزون بر آن، از جهت این که غذا و موادّ اولیّه پوشاک مردم از این محصول تأمین مىشود و نیز به اشتغال گروه فراوانى از مردم مىانجامد، این بخش همواره مورد توجّه پیشوایان معصوم علیهمالسلام بوده است و افزون بر تشویق کردن مردم، خود نیز به آن اشتغال داشتهاند. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در ارزش کشاورزى فرموده است:
هر کس نهالى را به ثمر برساند، خداوند به قدر محصول آن به او پاداش خواهد داد.(63)
کشاورزان در کلام امام صادق علیهالسلام گنجهاى مردم شناسانده شدهاند.(64) آب و زمین از منابع اصلى ثروت است و اگر شخصى با بهرهمندى از این دو عامل، فقیر باشد، ناشى از تنبلى و بىتدبیرى او است؛ به همین جهت، این شخص در کلام امیر مؤمنان علیهالسلام نکوهش شده است:
کسى که آب و خاک داشته باشد و اظهار فقر کند، خداوند او را از خود دور مىسازد.(65)
حفر چاه و ایجاد چشمه و قنات براى تأمین آب مورد نیاز کشاورزى و نیز آب آشامیدنى مردم، از اعمال صالح شمرده شده است.(66) حضرت على علیهالسلام با دست خود قناتهاى بسیارى مانند قنات «ابى نیزر» و «بغیبغه» و چاه «ینبع» را حفر و در راه خدا وقف کرد که آثار برخى هنوز تحت عنوان «آبار على علیهالسلام » باقى است.(67)
شغلهاى دیگر نیز چون دامدارى، دریانوردى و استخراج اشیاى قیمتى و صید ماهى از دریا، صنعت و حرفههاى دیگر، مورد توجّه پیامبران و امامان معصوم علیهمالسلام بوده است و خداوند نیز برخى از پیامبران خود را در قرآن با چنین حرفههایى مىشناساند.(68)
چهار. بسنده کردن به سود کم
برخوردارى بنگاهها از سود فراوان در مدّت طولانى، نشاندهنده کمى رقابت و عدم امکان ورود عرضهکنندگان دیگر به این بازار است. بر عکس، شرایط آزاد ورود و فزونى رقابت، دستیابى به سود بسیار را براى هر فروشنده ناممکن مىسازد. در نظام اسلامى، وقتى صنعتى داراى سودآورى بالایى بود، به علّت سهولت دستیابى به اطّلاعات تولید و امکان استفاده از آن براى همه و نیز فقدان عوامل پدید آمدن انحصار، بنگاههاى دیگر نیز به صنعت روى مىآوردند و عرضه آن کالا افزایش و قیمت آن کاهش مىیافت؛ در نتیجه، فرصت سودبرى فراوان نیز منقضى مىشد.(69)
در روایات سفارش شده است که فروشندگان به سود کم قناعت کنند و از اجحاف به مصرفکنندگان بپرهیزند؛ از جمله در بخشى از وصیتنامه حضرت على علیهالسلام به امام حسن مجتبى علیهالسلام آمده است:
چه بسا [سود] کم که از زیاد آن با برکتتر است.(70)
پنج. قناعت در مصرف
در وضعیّت تورّمى، وجود تقاضاى بیش از حد، بر شدّت تورّم مىافزاید، و بخشى از تقاضا، از نگرانى گرانتر شدن کالاها و حرصى که مردم در این موقعیّت براى خرید کالاها مىیابند، سرچشمه مىگیرد. آموزههایى چون حرمت اسراف، احتکار، و کنز در کنار روحیّه قناعت و مواسات، ریشه این گونه تقاضا و تورّم را از بین مىبرد.
یکى از امورى که فقیران و افراد متوسّط جامعه را رنج مىدهد و به افزایش مصرف آنان مىانجامد، وضعیّت رفاهى طبقات ثروتمند جامعه است. امام باقر علیهالسلام به یکى از یاران خود به نام عمرو بن هلال با استناد به آیاتى از قرآن مجید و نیز زندگى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم توجّه به افرادى را که از نظر زندگى در وضعیّت پایینترى هستند، سفارش مىکند.(71)
شش. زهد
زهد در اسلام، دو جنبه روحى و عملى دارد. زهد روحى به معناى دلکندن از دنیا و مظاهر آن، مانند ثروت، قدرت و مقام است؛ یعنى انسان، خود را به آنها وابسته نکند و به دنیاپرستى دچار نشود. روشن است که زهد به این معنا، با داشتن ثروت و مقام، هیچگونه منافاتى ندارد و مصداق روشن آن، برخى از پیامبران، امامان علیهمالسلام و اولیایند. در زمان ما، امام خمینى قدسسره نیز مصداق آشکار زهد روحى بود. او، به رغم نفوذ فراوانش، حتّى اندکى به دنیا وابستگى نداشت.
زهد عملى به معناى کم کردن بهرهمندى از نعمتها و ترک پارهاى از لذّتها است. شواهد فراوانى نشان مىدهد که نکته مورد تأکید اسلام، جنبه روحى زهد است که از عالىترین صفات مؤمن بوده، موجب آزادى او از اسارت نفس و دلبستگى به مظاهر دنیا مىشود؛ البتّه به رغم اصالت داشتنِ جنبه روحى زهد، جنبه عملى آن نیز گاه ضرورت مىیابد. سیره عملى امامان علیهمالسلام نیز چنین بوده است. آنها به سبب مسؤولیّت خطیر رهبرى، براى اظهار همدردى با فقیران ونیز ترجیح دادن دیگران بر خود، زندگى سادهاى همراه با قناعت داشتند و پیروان خود را نیز به این کار دعوت مىکردند. امیر مؤمنان علیهالسلام چنین زهدى را براى حاکمان امّت اسلامى ضرور شمرده است:
زهد حاکمان و مسؤولان جامعه، تأثیر شگرفى در حلّ مشکلات اقتصادى جامعه و دعوت مردم به قناعت و پرهیز از اسراف و تجمّلگرایى خواهد داشت. پروردگار، مرا پیشواى مردم قرار داد؛ پس بر من واجب فرمود که در خوردن و نوشیدن و پوشیدن، اندازه نگه دارم و چون تهیدستان باشم تا فقیران به فقرم اقتدا کنند و ثروتمندان در اثر دارندگى به طغیان درنیایند.(72)
برخى دیگر از جنبههاى زهد عملى چنین است:
1. مصرف کمتر یا چشمپوشى از مصرف برخى اشیا به جهت کمبود آنها براى رفع نیاز مردم تا زمینه استفاده دیگران نیز فراهم آید. در اینگونه زهد، انسان در مصرف خود، محدودیّتهایى پدید مىآورد تا دیگران در رفاه و آسایش بیشترى قرار گیرند. امیرمؤمنان علیهالسلام در وصف انسان پرهیزکار مىفرماید:
خود او از خویشتن در رنج، و مردم از او در راحتند.(73)
چنین زهدى، در صورت فراوانى معنا ندارد و فقط در صورت کمبود و تنگناى اقتصادى قابل تصوّر است. برخورد متفاوت امام صادق علیهالسلام در زمان قحطى و فراوانى در عصر او، شاهد خوبى بر این مطلب است.
2. زهد عملى، وسیلهاى براى رسیدن به زهد روحى: دو جنبه زهد، بر هم اثر متقابل دارند؛ بدین جهت، گاهى براى ورزیده شدن در زهدِ روانى، لازم است انسان از برخى لذّتها چشم بپوشد. امام على علیهالسلام در پاسخ کسى که از علّت پوشیدن لباس مندرس حضرت پرسیده بود، فرمود:
بهواسطه پوشیدن آن، دل خاضع، و نفس رام مىشود و مؤمنان از آن پیروى مىکنند.(74)
هفت. تشویق به مصرف
مطالبى که گفته شد، بهمعناى بازداشتن از مصرف بى اندازه و نظارت بر آن است؛ امّا از آنجا که اسلام، دینى متعادل است، براى این که گروهى در دام زهدهاى منفى نیفتند و از دنیا و نعمتهاى آن کناره نگیرند، برخى مصرفها را واجب و در مواردى به مصرف آن سفارش کرده است.
أ. مصرفهاى واجب
1. مقدار مصرفى که براى ادامه حیات انسان و حفظ نفس از ابتلا به بیمارى لازم است: اگر افراد، از طریق کار خویش نتوانند این مقدار را تأمین کنند، دولت اسلامى و مسلمانان وظیفه دارند آن را مهیّا سازند.
2. مصارف افراد تحت تکفّل: هر مسلمانى وظیفه دارد نیازهاى متعارف زندگى همسر و فرزندان و نیز پدر و مادر را (در صورت عدم توانایى آنان) تأمین کند. حتّى سفارش شده است که افزون بر نیازهاى ضرور خانواده، امکانات رفاهى متوسّط مردم را براى آنان فراهم سازد. در روایتى از امام رضا علیهالسلام آمده است:
سزاور است انسان بر خانوادهاش توسعه بخشد تا آرزوى مرگ او را نکنند.(75)
3. تأمین مقدار لازم براى حفظ جان انسانهایى که جانشان در خطر است و راهى براى تأمین خوراک و پوشاک ندارند، بر هر مسلمان واجب است؛ گر چه آنان بهطور معمول جزو عائله فرد بهشمار نمىروند.
ب. مصارف مستحب
بهطور کلّى، استفاده از نعمتهاى الاهى با رعایت شرایط آن، از دید شرع، پسندیده و مطلوب است و در آیات و روایاتِ فراوانى بر این مطلب تأکید شده است:
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا، إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ، وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلاَلاً طَیِّبا وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ.(76) اى کسانى که ایمان آوردهاید! اشیاى پاکیزهاى را که خداوند بر شما حلال کرده است، بر خود حرام، و [از آنچه حلال کرده نیز[ تجاوز نکنید. همانا خداوند تجاوز کنندگان را دوست ندارد و از آنچه خداوند به شما روزى داده، در حالى که حلال و نیکو است، بخورید و تقواى خدایى را که به او معتقدید، پیشه سازید.
امام صادق علیهالسلام در این باره مىفرماید:
همانا خداوند، زیبایى و تزیین و آراستن را دوست دارد و فقر و فقیر جلوه دادن را مبغوض مىدارد، و همانا هنگامى که خداوند به بندهاش نعمتى مىدهد، دوست دارد اثرش را در او ببیند.(77)
در نامه امیر مؤمنان علیهالسلام به حارث حمدانى آمده است:
باید اثر آنچه خداوند به تو نعمت داده است، در تو ظاهر شود.(78) امام صادق علیهالسلام در پاسخ سفیان ثورى که درباره پوشیدن لباس فاخر به حضرت اعتراض مىکرد، پاسخ داد: رسول خدا در زمان تنگى و سختى بود و متناسب با آن تنگى و سختى، از نعمتهاى دنیا بهره مىگرفت؛ ولى دنیا پس از آن، رو به فراوانى نهاد و سزاورترین اهل دنیا به آن، نیکان آن هستند.(79)
ج. تحلیلى درباره مصرف و آثار آن
از مجموع آنچه گذشت مىتوان دریافت که اسلام به مصرف چنان توجّه کرده که رکود و تورّم پیش نیاید؛ زیرا در صورت فراوانى کالاها و امکان سریعتر شدن رشد تولید با توجّه به تشویق اسلام به مصرف و استفاده از نعمتهاى الاهى، فراوانى کالاها و خدمات، موجب پایین آمدن بیش از حدّ قیمتها نخواهد شد؛ زیرا در چنین حالتى، زمینهاى براى زهد از نوع اوّل باقى نمىماند؛ بلکه گسترش در مصرف و توسعه در زندگى و ابراز نعمتهاى الاهى مطلوب است؛ چنانکه طبق روایات پیشین، امام صادق علیهالسلام هنگام توسعه و وفور، لباس خوب مىپوشید و براى خانوادهاش غذاى خوب تهیه مىکرد؛(80) بنابراین در چنین حالتى، تقاضا براى کالاها و خدمات وجود دارد و زمینه براى سرمایهگذارى بیشتر و گسترش تولید مهیّا است؛ به ویژه اگر در اینجا به نظام مالیاتى اسلام و وجود انفاقها و وظایف اقتصادى دولت اسلامى و بهطور کلّى به شیوه توزیع ثروت در اسلام توجّه کنیم، مسأله روشنتر مىشود؛ زیرا با وجود توزیع عادلانه و انفاقهاى مردم و کمکهاى دولت، افزون بر انگیزه مصرف براى ثروتمندان، قدرت خرید و در پى آن، انگیزه مصرف براى فقیران نیز فراهم، و محدودیّت درآمدى افراد نیز مرتفع مىشود و در حالت عکس که تولید کم شده و گرانى ناشى از کمبود کالا بر جامعه حاکم باشد و امکان تأمین سریع نیازمندىها وجود نداشته باشد، با توجّه به سفارشهاى اسلام به زهد و مصرف کمتر و مراعات حال دیگران و اظهار همدردى با آنان، کمبود به قدرى شدید و نمایان نخواهد بود که موجب تورّم شود.(81)
هشت. تشویق به انفاق
دین اسلام، در موارد متعدّدى در قرآن و سنّت، مسلمانان را به کمک مالى به همنوعان خود خوانده است. تشویق به وقفِ دارایىهاى افراد ثروتمند، وصیّت به نیکوکارى، تشویق به قرضالحسنه و نیز تشویق به دستگیرى از مستمندان، بخشى از این نمونهها است. این سیاستهاى تشویقى، از جهات متعدّد در حفظ تعادل اقتصاد تأثیر دارند:
1. ایجاد تقاضاى مؤثّر در گروههاى درآمدى پایین که از عوامل بازدارنده از رکود است.
2. ایجاد اشتغال و بالا بردن بهرهورى در بین طبقات ضعیف
3. جلوگیرى از اسراف در مصرف و ایجاد روحیّه اتراف در بین گروههاى درآمدى بالا.
نُه. اهمّیّت دادن به معنویّت
مسلمانان، در آموزههاى اسلام به این نکته توجّه داده شدهاند که بین افعال معنوى و افزایش برکات خدا از یک طرف، و بین گناهان و کاهش نعمتهاى الاهى از طرف دیگر، رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنى جامعهاى که به رهنمودهاى شریعت جامه عمل مىپوشاند، با افزایش برکات خداوند، آثار آن سیاستها فزونى خواهد گرفت. در این باره، آیات و روایات فراوانى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
اگر مردمِ شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، بهطور قطع برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم؛ ولى تکذیب کردند؛ پس به کیفر دستاوردشان، گریبان آنان را گرفتیم.(82)
آیهاى دیگر، یکى از عوامل فرستادن باران را توبه و آمرزشخواهى مىداند.
اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید؛ سپس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما باران فراوان فرستد و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید، و تبهکارانه روى برنگردانید.(83)
رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم نیز گرانى قیمتها، کمشدن سودها و ... را نتیجه غضب خداوند مىداند:
هرگاه خداوند بر قومى غضب کرده، بر آنها عذاب نفرستد، قیمتهاى آنان افزایش یافته، عمرهایشان کوتاه مىشود. تاجران سود نمىکنند. میوههاى آنان ناپاک، رودهاى آنان کمآب، و ابرهایشان بىباران مىشود و اشرار و بَدان بر آنان تسلّط مىیابند.(84)
امام حسن علیهالسلام نیز فرموده است:
اگر مردم به گفتار خدا و پیامبرش عمل مىکردند، آسمان باران خود، و زمین برکاتش را بر آنان ارزانى مىداشت، و هرگز دو شمشیر در میان این امّت تلاقى نمىکرد و تا قیامت از میوههاى آن بهره مىجستند.(85)
آثار آموزههاى حقوقى و اخلاقى در برقرارى تعادل اقتصادى
دقّت در آموزههاى پیشگفته در دو بخش پیشین، نشان مىدهد تعادل اقتصادى که در سه محور تثبیت، توزیع و تخصیص تجلّى مىیابد، با اجراى این آموزهها محقّق مىشود. این احکام با تشویق به کار و کوشش و بهبود کیفیّت آن و تقویت روحیّه تعاون وایثار در بین مسلمانان، افزایش اشتغال را در پى خواهد داشت و با سامان دادن قیمت کالاها و خدمات از طریق مبارزه با انحصار، احتکار و اهتمام به اطّلاعات کامل، و جهتدادن تقاضاى مردم، از افزایش بىاندازه قیمتها جلوگیرى مىکند. بدیهى است که افزایش اشتغال و تولید، همراه با ارتقاى علمى جامعه که همواره مورد توجّه دین بوده است، رشد اقتصادى را سبب خواهد شد و در مجموع با از بین رفتن معضل بیکارى، ثبات در سطح قیمتها و ایجاد رشد اقتصادى، زمینههاى تثبیت اقتصاد را فراهم خواهد کرد.
در بخش توزیع نیز آموزههاى یاد شده، از جمله الزام به رعایت حقوق کارگران، برقرارى نظام تأمین اجتماعى و امکان مشارکت کارگران در سود، به توزیع عادلانه درآمد و ثروت کمک خواهد کرد و در نهایت نیز اینآموزهها با تحریم فعّالیتهاى زیانبار، وجوب نیازهاى ضرور، و تحریم اسراف و اتلاف و برخورد با انحصار، زمینه تخصیص مناسب منابع را فراهم مىآورد.
پىنوشتها
صفحه خالى
________________________________________
1. براى تفصیل بیشتر نگاه کنید به: سعید فراهانى، سیاستهاى اقتصادى در اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، در دست نشر، فصل هفتم.
2. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1952 م. ج 13، ص 247، ح 1.
3. محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراثالعربى، 1403 ق، ج 103، ص 174، ح 11.
4. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 246، ح 1 و 2.
5. هندى: کنزالعمّال، مؤسسةُالرسالة، بیروت 1409 ق، ج 15، ص 407.
6. محمدباقر محمودى: نهجالسعادة فى مستدرک نهجالبلاغة، النجفالاشرف، مطبعةالنعمان، الاولى، 1378 ق، ج 5، ص 359.
7. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 214 و 216.
8. همان، ج 12، ص 354.
9. همان، ص 402.
10. مرتضى مطهرى: داستان راستان، قم، انتشارات صدرا، 1367 ش، ج 2، ص 221 و 222؛ همو: تعلیم و تربیت در اسلام، قم، انتشارات صدرا، ص 261.
11. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 91، باب انه یجب علىالامام قضاءالدین علىالمؤمن المعسر...، ح 2؛ همچنین ر.ک: احادیث دیگر این باب.
12. حسین نورى: مستدرکالوسائل، تحقیق: مؤسسه آلالبیت لاحیاءالتراث، الاولى، قم، 1407 ق، ج 15، ص 458.
13. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 245.
14. همان، ص 274.
15. امام باقر علیهالسلام فرمود: کسى که به استخدام دیگرى درمىآید، روزى را بر خود تنگ مىکند. چگونه روزى او تنگ نمىشود؛ در حالى که هر چه بهدست مىآورد، براى کسى است که او را به استخدام درآورده است. (همان، ج 12، باب 66 من ابواب مایکتسب به، ح 4)
16. همان، ج 13، ص 266؛ ر.ک: همان، ص 267.
17. جعفر سبحانى: سیماى اقتصاد اسلامى، قم، مؤسسه امام صادق علیهالسلام ، اوّل: 1378 ش، ص 232.
18. سیدکاظم صدر: اقتصاد صدر اسلام، دانشگاه شهید بهشتى، 1375 ش، ص 21 و 176 و 258.
19. طبرانى: المعجمالکبیر، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، الثانیة، 1404 ق، ج 22، ص 56، ح 132.
20. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، ص 209، باب 86، ح 7.
21. هود (11): 85.
22. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، ص 314.
23. نهجالبلاغة، نامه 53.
24. همان.
25. نعمان بن محمد تمیمى: دعائمالاسلام، مصر، دارالمعارف، الثالثة، 1389 ق، ج 2، ص 35، ح 78.
26. dead weight loss.
27. اس. چارلز. موریس و اون. ار. فیلیپس: تحلیل اقتصادى، حسن سبحانى، تهران، دانشگاه تهران، سوم، 1376 ش، ج 2، ص 147 و 148.
28. ابوعبداللّه حاکم نیشابورى: المستدرک علىالصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، ج 2، ص 12.
29. هندى: کنزالعمّال، ج 4، ص 98، ح 9721.
30. براى اطلاع از ادلّه تفصیلى این بخش، ر.ک: مجید رضایى: بازار کار در اقتصاد اسلامى، پایاننامه کارشناسى ارشد، دانشگاه مفید، ص 79 ـ 84.
31. انعام (6): 141؛ اسراء (17): 26.
32. طبرسى: مکارمالاخلاق، ص 118، نقل از سیدرضا حسینى: الگوى تخصیص درآمد در اقتصاد اسلامى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، اوّل، 1379 ش، ص 145.
33. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 18، ص 121، ح 11.
34. همان، ج 17، ص 341.
35. قصص (28): 58.
36. بلد (90): 90.
37. ابناثیر: اسدالغابة، بیروت، دارالکتب العلمیة، الاولى، 1415 ق، ج 2، ص 269.
38. محمّدباقر مجلسى، مرآةالعقول، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الثالثة، 1370 ش. ج 16، ص 137.
39. همان، ج 3، ص 106، ح 1 و ص 292.
40. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، باب 17 و 18 و 19 از ابواب مقدّمات تجارت؛ محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 3، ص 86 و ج 10، ص 109 و ج 77، ص 228؛ عباس قمى: سفینةالبحار، تهران، انتشارات اسوه، 1374 ش، ج 2، ص 624؛ دیلمى: الفردوس، بیروت، دارالکتب العلمیة، الاولى، 1406 ق، ج 2، ص 2940، ح 188.
41. محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 100، ص 16؛ حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، ص 10 و ص 23؛ مرتضى مطهرى: داستان راستان، ج 1، ص 191.
42. حلّى: عدّةالداعى و نجاةالساعى، تهران، مکتبة وجدانى، ص 101.
43. کلینى، فروع کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الثانیة، 1389 ق، ج 5، ص 74 و 75.
44. گروهى از نویسندگان: مبانى اقتصاد اسلامى، تهران، سمت، 1371 ش، ص 137.
45. حرّانى: تحفالعقول، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، پنجم، 1394 ق، باب ما روى عنالامام موسى بن جعفر، ص 481؛ براى اطلاع بیشتر از روایات درباره این موضوع، ر.ک: نهجالبلاغة، حکمت 390؛ طبرسى: مکارمالاخلاق، ج 2، ص 382؛ کلینى، کافى، ج 5، ص 78.
46. ویلیام. اچ. برانسون: تئورى و سیاستهاى اقتصاد کلان، عباس شاکرى، تهران، نشر نى، اوّل، 1373 ش، ج 1، ص 155.
47. عبّاس قمى: سفینةالبحار، ج 2، ص 278.
48. حرّانى: تحفالعقول، ص 367.
49. کلینى: کافى، ج 5، ص 46.
50. هندى: کنزالعمّال، ج 6، ص 19.
51. حرّانى: تحفالعقول، ص 336.
52. طبرسى: مکارمالاخلاق، ص 538.
53. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 25.
54. آمدى: غررالحکم و دررالحکم، تحقیق میر سیدجلالالدین محدّث الارموى، جامعة تهران، 1360 ش، ح 266.
55. همان، ح 5572، 5549 و 3965.
56. طوسى: امالى، بیروت مؤسسةالاعلمى، الخامسة، 1400 ق، ص 537؛ طبرسى: مکارمالاخلاق، ص 460.
57. آمدى: غررالحکم و دررالحکم، ج 1، ص 394.
58. محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 10، ص 111.
59. حرّانى: تحفالعقول، ص 208.
60. محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 78، ص 379.
61. کلینى: کافى، ج 5، ص 88، ح 6.
62. همان، ص 91، ح 2.
63. حسین نورى: مستدرکالوسائل، ج 13، ص 460.
64. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 194.
65. همان، ج 12، ص 24.
66. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 64.
67. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 303.
68. ر.ک: هود (11): 37؛ انبیا (21): 80؛ کهف (18): 93 ـ 97 و نیز هندى: کنزالعمّال، ج 14، ص 183؛ محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 3، ص 82، 83، 86، 121، 122، 128 و 129.
69. سیدکاظم صدر: اقتصاد صدر اسلام، ص 187.
70. نهجالبلاغه: نامه 31.
71. قالالباقر علیهالسلام ایّاکَ اَنْ تَطْمَحَ بصرَک الى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ، فکفى بما قال لنبیّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم : «و لاتُعْجِبُک اموالُهم و لااولادُهم» و قال: «و لاتَمُدَّنَّ عَیْنَیک الى ما متّعنا به ازواجا منهم زهرةَالحیوةِ الدنیا» فإنْ دَخَلَک من ذلک شىء فاذکر عیشَ رسولِاللّهِ، فانّما کان قوتُه الشّعیرُ و حلواهُ التّمُر و وقودهالسعفُ اذا وجده. (کلینى: کافى: ج 2، ص 138، ح 6)
72. کلینى: کافى، ص 476، ح 1.
73. نهجالبلاغة، خطبه 193.
74. همان، حکمت 103.
75. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 15، باب 20 از ابواب نفقات، ح 6.
76. مائده (5): 87 و 88.
77. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 3، باب 1 از ابواب احکام ملابس، ح 9.
78. نهجالبلاغة، نامه 69.
79. کلینى: کافى، ج 6، ص 442، ح 8.
80. همان.
81. در بحث مصرف، از کتاب درآمدى بر اقتصاد اسلامى تألیف گروهى از نویسندگان، قم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، از ص 374 تا 412 استفاده شده است.
82. اعراف (7): 96.
83. هود (11): 52.
84. کلینى: کافى، ج 5، ص 317، ص 53؛ محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 77، ص 155، ح 128.
85. همان، ج 10، ص 142، ح 5.
برقرارى تعادل اقتصادى، همواره از اساسىترین دغدغههاى اقتصاددانان و سیاستگذاران اقتصاد بوده است.
اقتصاددانان کلاسیک بر این باور بودند که اقتصاد در بلندمدّت و بدون دخالت دولت، به خودى خود به سوى تعادل در اشتغال کامل گرایش دارد. این در حالى است که بیشتر اقتصاددانان به تبع کینز و به دنبال بحرانهاى ایجاد شده در اقتصاد، عدم تعادل و ضرورت سیاستگذارى براى برقرارى تعادل را پذیرفتهاند.
آموزههاى شریعت اسلامى و چارچوب ارائه شده از سوى آن براى اقتصاد، از آن حکایت دارد که نظام اقتصادى اسلام به گونهاى طرّاحى شده است که در صورت شکل گرفتن فرهنگ اسلامى و اجراى این آموزهها، بسیارى از اهداف مورد نظر براى این نظام عملى خواهد شد و همانند تفکّر کلاسیک، اقتصاد به سمت تعادل در اشتغال کامل حرکت خواهد کرد.
در نظام اقتصادى اسلام، بحث سیاستگذارى فقط در دو مورد مطرح مىشود:
1. در موارد بروز حوادث طبیعى و تهاجم دشمن خارجى و اِعمال فشارهاى اقتصادى از خارج از مرزها
2. هنگام محقّق نشدن جامعه اسلامى آرمانى و کوتاهى افراد از عمل به وظایف شرعى و اخلاقى.
در نظام اسلامى براى تربیت و جهتدادن رفتارهاى اقتصادى مردم در مسیر برقرارى تعادل، دو نوع احکام الزامى و احکام تشویقى مقرّر شده است.
احکام الزامى به منظور ایجاد حداقلهاى نظام، و احکام تشویقى در جهت رسیدن به وضعیّت مطلوب و آرمانى طرّاحى شدهاند.(1)
پیش از جان مینارد کینز، اقتصاددانان کلاسیک بر این باور بودند که اقتصاد در بلندمدت و بدون دخالت دولت، به طور خودکار به سوى تعادل در اشتغال کامل گرایش دارد. آنان متأثّر از اندیشه فیزیوکراتها مبنى بر نظم طبیعى عالم، معتقد بودند که تعادل اقتصادى در جامعه، بر اثر عرضه و تقاضا در بازار پدید مىآید و مداخله دولت، جز این که تعادل را بر هم زده، موجب اختلال شود، حاصل دیگرى ندارد.
دولت در چنین جامعهاى، یک وظیفه بیش ندارد و آن این که با وضع قوانین و مقرّرات مناسب، عرصه را براى فعّالیت آزاد افراد و واحدهاى اقتصادى فراهم سازد و موانع را از میان بردارد بدون این که در امر عرضه و تقاضا که به عقیده آدام اسمیت «بر کلّیّه پدیدههاى اقتصادى حاکم است»، مداخلهاى داشته باشد.
تحوّلات عمیقى از جمله، تجربههاى ناشى از بحرانهاى سالهاى 1920 و 1929 میلادى و نیز بیان نظریّات جدید اقتصادى بهوسیله کینز، نوع دید مسائل اقتصادى را در جهان بهکلّى دگرگون ساخت و درپى این دگرگونى، دوران لیبرالیسم اقتصادى سپرى شد، و سیاست اقتصادى به مرحله جدیدى گام نهاد؛ گرچه پس از دوره رکود سالهاى 1974 و 1975 میلادى، سیاستهاى طرف عرضه مورد توجّه قرار داشت و سیاست مدیریّت تقاضا و تأثیر آن در متغیّرهاى حقیقى اقتصاد مورد تردید گروهى از اقتصاددانان واقع شد که هنوز بحث سیاستگذارى (جانب عرضه و تقاضا) یکى از وظایف مهم و اساسى دولتها بهشمار مىرود.
آموزههاى اسلام و چارچوب ارائه شده از جانب این شریعت براى اقتصاد، حکایت مىکند که نظام اقتصادى اسلام به گونهاى طراحى شده است که در صورت عمل به آنها، همانند تفکّر کلاسیک، اقتصاد بهطور خودکار به سمت تعادل در اشتغال کامل حرکت خواهد کرد و سیاستگذارى فقط در دو مورد مطرح مىشود:
1. مواردى که به علّت بروز حوادث طبیعى چون سیل و زلزله و قحطى، سازوکارهاى پیشبینى شده در این نظام، براى جلوگیرى از آسیبهاى وارد شدهِ کافى نیست یا به سبب تهاجم دشمن خارجى و اعمال فشارهاى اقتصادى از خارج مرزها، تحقّق همه اهداف، امکان ندارد، ترجیح برخى اهداف بر بعض دیگر، و نیز جبران آسیبهاى رسیده بر برخى از اقشار اجتماع، نیازمند برنامهریزى و سیاستگذارى است.
2. هنگامى که جامعه اسلامى آرمانى محقّق نشده است و افراد به وظایف شرعى و اخلاقى خود به طور کامل عمل نمىکنند، دولت موظّف است متناسب با وضعیّت موجود و در جهت هدایت و تربیت مردم و ایجاد زمینههاى لازم براى حرکت به سمت هدف مطلوب، سیاستگذارى کند.
بر خلاف کلاسیکها که معتقدند: اقتصاد باید به صورت طبیعى دوران رونق و رکود را سپرى کند و هر گونه دخالت دولت را در نظام طبیعى، موجب دورتر شدن از تعادل و طولانى شدن سیکلهاى تجارى مىدانند، در نظام اقتصادى اسلام ـ همان طور که اشاره کردیم ـ دخالت دولت در این دو مورد ضرورت دارد.
نکته قابل توجّه دیگر این که در موارد لزوم دخالت دولت، سیاستها بر مبناى مشارکت و همدلى با مردم و در جهت تأمین منافع آنان است؛ در حالى که دولتهاى دیگر مىکوشند براى خنثاکردن عکسالعمل مردم، سیاستهاى خود را در خلاف جهت انتظارات آنان ترسیم کنند.
آموزههاى اسلامى به منظور تحقّق آرمانهاى اقتصادى، به دو بخش احکام الزامى و تشویقى تقسیم مىشوند. احکام الزامى به منظور ایجاد حداقلهاى نظام و احکام تشویقى در جهت رسیدن به وضعیّت مطلوب و آرمانى طرّاحى شدهاند.
1. احکام الزامى
مطالعه احکام الزامى، به ویژه در حوزه فعّالیتهاى اقتصادى نشان مىدهد که همه آنها اعمّ از احکام وجوبى یا تحریمى براى فراهمساختن ظرف تحقّق اهداف متعالى این نظام و رساندن جامعه مسلمانان به مطلوب مورد نظر خداوند است. برخى از این قوانین براى حفظ حقوق همه مسلمانان، و بعضى در صدد تأمین حقوق گروههاى خاص وضع شده است؛ امّا به صورت غیرمستقیم، منافع همه را نیز در بر دارد. مهمترین این احکام عبارتند از:
یک. دفاع از حقوق کارگر
بهبود وضعیّت تولید، از عوامل اساسى شکوفایى اقتصاد، و از طرفى، نیروى کار، یکى از ارکان اصلى تولید است؛ بدین جهت در دین اسلام، به کارفرمایان و صاحبان کار درباره حفظ و رعایت حقوق کارگران سفارش فراوانى شده است. برخى از این حقوق عبارتند از:
أ. پرداخت دستمزد عادلانه
دستمزد نیروى کار بهطور معمول، بر اساس عرضه و تقاضاى کار تعیین مىشود؛ بنابراین، در جوامعى که نیروى کار فراوان است، دستمزدها کاهش مىیابد و ممکن است در حدّى قرار گیرد که تأمینکننده حداقل نیازهاى ضرور آنان نیز نباشد. در نظام اقتصادى اسلام، دستمزدها افزون بر این که باید تأمین کننده نیازهاى اساسى فرد باشد، متناسب با کیفیّت و مقدار آن نیز باید افزایش یابد.
امام صادق علیهالسلام از پدران بزرگوار خود نقل مىکند که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
مَن ظَلَم اجیرا اُجْرَتَه أحْبَطَاللّهُ عَمَلَهُ و حَرَّمَ علیه ریحَالْجَنّةِ و... .(2) کسى که حقوق کارگرى را پایمال کند، خداوند اعمال او را تباه و او را از بهشت محروم مىکند.
امام کاظم علیهالسلام نیز از پدران بزرگوار خود نقل مىکند که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
إنّ اللّهَ تعالى غافَرُ کُلَّ ذنبٍ الاّ رَجُلاً إغْتَصَبَ أجیرا أجْرَه، اَوْ مَهْرَ امْرَأةٍ.(3) خداوند متعالى هرگناهى را مىبخشد، مگر کسىکه دستمزد کارگر یا مهریه زنى را نپردازد.
روایات فراوانى آمده است: پیش از این که عرق کارگر بخشکد، دستمزدش را بپردازید.(4)
ب. آزادى در انتخاب شغل
از اصول اساسى در اقتصاد اسلامى، تأمین آزادى افراد در همه زمینهها است، و از آنجا که این آزادى با مسؤولیّت همراه است، ضوابطى دارد. بر این اساس، نیروى کار، آزاد است مطابق استعداد و سلیقه خود، در هر مکانى، شغل انتخاب کند. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این زمینه مىفرماید:
تمام مناطق از آن خدا است و همه، بندگان اویند؛ پس هر جا به خیرى دست یافتى، اقامت کن.(5)
امیرمؤمنان علیهالسلام نیز در نامهاى به قرظة بن کعب انصارى حاکم فارس مىنویسد:
گروهى از مردمِ حوزه مأموریّت تو نزد من آمدند و اظهار داشتند که نهر آنها خشک شده است. اگر آن را حفر کنند و به آب برسانند، منطقه آنها آباد مىشود و بر دادن خراج قدرت مىیابند و مقدار مالیات پرداختى از ناحیه آنان فراوان مىشود. از من خواستند که به تو نامهاى بنگارم تا آنها را بر حفر نهر و تدارک هزینه آن، گرد آورى، و من شخصى را به کارى که مایل نیست، وا نمىدارم؛ پس آنها را نزد خود بخوان. اگر مطلب همانگونه باشد، هر کس را که به کار لایروبى نهر مایل باشد، به کار گمار و نهر از آنِ فردى است که در آن کار کند، نه آنکه تمایل به کار ندارد. آباد کردن نهر و قدرت یافتن در زمین نزد من، از سستى آنها محبوبتر است.(6)
در برخى از روایات نیز آمده است که هر گاه کسى زمینى را اجاره مىکند، کارگرانى که روى زمین کار مىکنند، همراه با زمین منتقل نمىشوند و کسى حق ندارد آنها را وا دارد تا براى صاحبکار بعدى کار کنند؛ بلکه آزادند هر جا بخواهند بمانند و هر جا بخواهند بروند.(7)
ج. احترام به قراردادها
یکى از مشکلاتى که کارگران به طور معمول با آن مواجهند، این است که صاحبان کار، هنگام رکود، آنان را اخراج مىکنند وهر گاه کارگرى را با دستمزد کمتر بیابند، عذر کارگر پیشین را مىخواهند؛ چنانکه برخى کارگران ماهر، چنین مشکلى را براى کار فرما فراهم مىکنند؛ یعنى وقتى کارى با دستمزد بالاتر مىیابند، محل کار خود را ترک مىکنند. در برخى نظامها خواستهاند از طریق وضع قوانین کار و ایجاد اتّحادیّههاى کارگرى و انعقاد قرارداد، مشکل را حل کنند؛ اما به سبب نداشتن پشتوانه اخلاقى، هر یک از دوطرف، در پى یافتن راه گریزى هستند. در نظام اسلامى، افزون بر جنبههاى حقوقى، از جهت ایمانى نیز بر احترام قراردادها و وفاى به آنها تأکید فراوانى شده است.
امام على علیهالسلام در این باره مىفرماید:
مسلمانان باید به قراردادهاى خود پایبند باشند؛ مگر این که در آن حلالى، حرام یا حرامى، حلال شده باشد.(8)
محمد بن حسن صفّار، درنامهاى، از امام حسن عسکرى علیهالسلام درباره مردى مىپرسد که کارگرى را استخدام مىکند تا براى او بنایى بسازد و در مقابل به او، غذا و پنبه و مانند آن بدهد؛ سپس قیمت غذا یا پنبه کم یا زیاد مىشود. آیا به او به قیمت روزِ پرداخت بدهد یا به قیمت روز محاسبه؟ امام علیهالسلام فرمود: به قیمت روزى که با او قرارداد بسته است، بپردازد.(9)
د. امنیّت شغلى کارگر
هر گاه کارگر درباره آینده خود و خانوادهاش امنیّت خاطر داشته باشد، کار او از کمیّت بیشتر و کیفیّت بالاترى برخوردار خواهد بود؛ به همین جهت، امروزه در بیشتر کشورها، کارگران تحت پوشش بیمههاى گوناگون از قبیل بیمه درمان، حوادث، فوت و بازنشستگى قرار دارند و صاحبان کار، اعمّ از بخش خصوصى یا دولتى موظّفند بخش عمدهاى از هزینه این بیمهها را تأمین کنند. در دین اسلام نیز به این مسأله توجّه فراوانى شده است و افزون بر اصل تکافل عمومى که همه مسلمانان را در برابر یکدیگر در این باره مسؤول مىداند، دولت اسلامى نیز موظّف است زمینه فراهم ساختن چنین تسهیلاتى را پدید آورد. در نظام اسلامى، حتّى غیر مسلمانانى که در جامعه اسلامى زندگى مىکنند، از چنین امکاناتى برخوردارند.(10) همچنین اشخاصى که به عللى، توان فعّالیت اقتصادى ندارند یا در اثر حادثهاى، توان خود را از دست مىدهند، تحت پوشش حمایتى دولت اسلامى قرار مىگیرند. بخشى از درآمدهاى حاصل از خمس، زکات، صدقات و دیگر درآمدهاى دولت اسلامى، تأمین کننده چنین هزینههایى است. از امام موسى کاظم علیهالسلام در این باره نقل شده است:
کسى که درپى روزى حلال براى تأمین زندگى خود و خانوادهاش مىرود، مانند کسى است که در راه خدا جهاد مىکند؛ پس اگر براى او حادثهاى پیش آید که از کار بازمانَد، گذران زندگى خانوادهاش به عهده خدا و پیامبر او [= دولت اسلامى [است و اگر فوت کند، پرداخت بدهى او را امام بهعهده مىگیرد و اگر نپردازد، گناه آن به عهده او است؛ زیرا خداوند متعالى فرموده: «همانا صدقات براى فقیران و درماندگان و کارگزاران زکات و ... و بدهکاران است»، و این شخص، مسکین و بدهکار به شمار مىرود.(11)
ه. تحمیل نکردن کارهاى سنگین
آدمى به سبب روحیّه نفعطلبى، در پى آن است که منافع خود را از هر راهى افزایش دهد؛ کارفرمایان بدین جهت، در تهذیب خود گام برنداشته، از جانب دولت نیز نظارت نشوند، هر جا فرصتى بیابند، در صدد اِعمال فشار به کارگران و زیردستان خود برآمده، آنها را استثمار مىکنند. مطالعه وضعیّت رقّتبار کارگران کشورهاى اروپایى در قرن نوزدهم، گویاى این واقعیّت است و این رفتار، در درازمدّت، میزان تولید و کیفیّت را کاهش مىدهد. در جامعه اسلامى براى رعایت حال کارگران و زیردستان، سفارشهاى فراوانى شده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم به مسلمانان یادآورى مىکند که از آنچه مىخورید، به افراد زیر دست خود نیز بخورانید و از آنچه مىپوشید، به آنان بپوشانید و آنان را به کارهاى بیش از طاقتشان وادار نکنید.(12)
ساعات کار کارگر باید بهگونهاى تنظیم شود که فرصت عبادت و استراحت نیز داشته باشد.(13)
و. امین بودن نیروى کار
کسى که براى کارى استخدام مىشود و ابزارى در اختیار او قرار مىگیرد، امین است و اگر آن وسیله، بدون کوتاهى شخص، خسارت دید، ضامن نیست. امام صادق علیهالسلام درباره مردى که شتردارى را اجیر کرد و او بار وى را شکست یا ریخت فرمود:
به فرد بستگى دارد. اگر شخص مورد اعتمادى باشد، چیزى بر او نیست و گرنه، خسارت بر عهده او قرار دارد.(14)
بدیهى است که رعایت این حقوق، موجب دلگرمى کارگر مىشود، و انگیزه او را براى کار بیشتر مىکند.
ز. امکان مشارکت کارگر در سود
در نظام سرمایهدارى، کارگران به طور معمول از دستمزد ثابت و از پیش تعیین شده برخوردارند. در نظام اسلامى، نیروى کار، افزون بر این مىتواند در فعّالیت تولیدى شرکت داشته باشد و به جاى گرفتن دستمزد ثابت، سهمى از سود را از آنِ خود کند و چه بسا از روایات استفاده مىشود که در صورتِ امکانِ شرکت در تولید، بهتر است کارگران با گرفتن مزد مقطوع استخدام نشوند.(15) قراردادهاى مضاربه، مساقات و مزارعه بهاین منظور تشریع شدهاند و در جاى خود ثابت شده است که مشارکت در سود، انگیزه کارگران را در بالا بردن کمّیّت و کیفیّت کار افزایش مىدهد.
دو. وجوب کفایى فعّالیتهاى ضرور و تحریم فعّالیتهاى مُضر
اسلام براى تنظیم امور اجتماع، افزون بر ارشادها و سفارشهاى فراوان درباره کار و کوشش که در قسمت بعدى به آن اشاره خواهیم کرد. و نیز تأکید بر حقوق نیروى کار و تشویق به تولید کالاهاى گوناگون کشاورزى و صنعتى و نیز انجام خدمات مختلف مورد نیاز مردم، تولید برخى از کالاها و انجام دادن بعضى از خدمات را واجب، و برخى را حرام مىداند.
بهطور کلّى، تولید کالاها و خدماتى که حیات افراد و قوام اجتماع، بر آنها ترتّب دارد یا استقلال و عزّت جامعه در گرو تولید آنها است، بر تمام افرادى که توانایى تولید آنها را دارند، واجب است؛ البتّه در صورتى که عدّهاى در حدّ رفع نیاز اقدام کنند، وجوب از دیگران ساقط مىشود؛ بهطور مثال مىتوان به تولید برخى کالاهاى صنعتى، پزشکى، کشاورزى، تجهیزات دفاعى و نیز خدمات آموزشى اشاره کرد؛ چنانکه تولید تمام کالاها و خدماتى که براى اجتماع ضرر دارد، تحریم شده است. با تحریم این فعّالیتها، افزون بر جلوگیرى از مفاسدى که بر آنها مترتّب است، از اشتغال عوامل تولید در مسیرهاى انحرافى نیز پیشگیرى مىشود.
سه. جلوگیرى از تعدّد واسطه
از عوامل افزایش قیمتها، وجود واسطههاى فراوان بین تولید و مصرف است که بدون نقش در توزیع کالا، صرفا با دلاّل بازى و معاملههاى ظاهرى، بر قیمت مىافزایند. اسلام، اصلِ تجارت و خرید و فروش را تشویق کرده؛ امّا از تعدّد واسطههاى غیر ضرور، نهى شده است. امام رضا علیهالسلام مىفرماید:
ریختهگرى از امام مىپرسد: کارى را مىپذیرم؛ سپس همان کار را به شاگردهایى که با من کار مىکنند، وا مىگذارم به شرط این که فقط دو سوم اجرت به آنها تعلّق گیرد. امام فرمود: این کار درست نیست، مگر این که خودت هم در کار با آنها شرکت کنى.(16)
بر همین اساس، اگر کسى خانهاى را به قیمتى اجاره کند نمىتواند آن را به قیمتى بیشتر به دیگرى اجاره دهد، مگر این که در آن، کارى انجام دهد.
این حکم در مواردى، خرید و فروش را نیز در بر مىگیرد؛ براى مثال، کسى از امام هفتم پرسید: شخصى طعامى را مىخرد. آیا مىتواند پیش از تحویل، آن را به دیگرى بفروشد؟ امام در پاسخ فرمود: اگر با سود بفروشد نمىتواند این کار را پیش از تحویل گرفتن انجام دهد.(17)
یکى از راههاى جلوگیرى از واسطهگرى در اسلام، نهى از «تلقّى رکبان» بود. وقتى کاروان تجارى به شهر نزدیک مىشد، عدّهاى به بیرون شهر به استقبال کاروان رفته، کالاى آنان را به قیمتى ارزان خریده؛ سپس به بهایى گران در شهر عرضه مىکردند. از این واسطهگرى که بدون هیچ ارزش افزودهاى قیمتها را افزایش مىداد، نهى شد.(18)
چهار. برخوردارى از اطّلاعات کامل
یکى از شرایط کارایى بازار، وجود اطّلاعات کامل و شفّافیت اطّلاعات بین بنگاهها و بین آنان با مصرفکنندگان است. هر چه دستیابى به اطّلاعات آسانتر باشد، امکان رقابت بیشتر است. اسلام، از یک سو با تحریم دروغ و غشّ در معاملهها، و از سوى دیگر با قراردادن علم به محتواى قراردادها از جمله شرایط صحّت معاملهها، این شرط را تأمین کرده و در صورت اثبات خلاف آن، براى طرف مقابل، حقّ فسخ قرار داده است؛ براى مثال، کسى که کالاى معیوبى را در معرض فروش قرار مىدهد، ناگزیر است مشترى را از عیب آن آگاه سازد که وى با آگاهى کامل آن را بخرد تا حقّ فسخ نداشته باشد. افزون بر این، پیشوایان دینى با ذکر آثار وضعى دروغ، خیانت و ... در تربیت انسانها و از بین بردن زمینه این آفات کوشیدهاند. یکى از یاران پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىگوید:
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم به سوى ما مىآمد و در حالى که مشغول تجارت بودیم، مىفرمود: اى گروه تاجران! از دروغ بپرهیزید.(19)
آرد فروشى خدمت امام صادق علیهالسلام آمد. حضرت فرمود: از این که چیز دیگرى را با آرد مخلوط کنى و به حساب آرد بفروشى بپرهیز؛ زیرا کسى که در دارایىهاى دیگران خیانت کند، در دارایىهاى او خیانت مىشود و اگر دارایى نداشته باشد، به خانوادهاش خیانت مىشود.(20)
از عوامل شفّافیت اطّلاعات، منع کمفروشى است که قرآن و احادیث، برآن تأکید کردهاند:
وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الاْءَرْضِ مُفْسِدِینَ.(21) و اى قوم من! پیمانهها و ترازو را از روى عدالت تمام دهید و حقوق مردم را کم ندهید و در زمین به فساد سر بر مدارید.
وضع این ممنوعیّتها، سبب افزایش اعتماد واحدهاى اقتصادى و مصرفکنندگان به یکدیگر شده، بر سرعت و سهولت و در نتیجه، کارایى معاملهها مىافزاید.
پنج. ممنوع بودن احتکار
از رفتارهاى ناپسند در حوزه توزیع که اسلام به شدّت با آن مبارزه کرده، این است که اشخاص به منظور افزایش مصنوعى قیمت کالاها، براى مدّتى آنها را از چرخه توزیع خارج مىکنند. بدیهى است که این رفتار، روال طبیعى اقتصاد را به هم زده، دچار آسیب مىکند. در زشتى احتکار همین بس که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرموده است:
اگر شخصى طعامى را خریده، آن را به منظور گران شدن قیمت، چهل روز نگاه دارد، سپس آنرا بفروشد و بهاى آن را صدقه دهد، کفّاره گناهى که کرده است، نخواهد شد.(22)
حضرت على علیهالسلام نیز در نامه خود به مالک اشتر درباره رفتار با محتکران مىفرماید:
جلو احتکار را بگیر؛ زیرا رسول خدا از آن منع کرد. مواظب باش خرید و فروش آنان با ترازوهایى بىکموکاست و با نرخهایى عادلانه بهگونهاى که به هیچیک از خریدار و فروشنده اجحاف و زیادهروى نشود، انجام گیرد. هرکس مرتکب احتکار شود، پس از آنکه او را نهى کردى، به کیفر و جزاى خود که مناسب با آن بوده، تند و خشن نباشد، برسان.(23)
از روایت نخست و برخى روایات دیگر استفاده مىشود که احتکار به برخى مواد خوراکى مربوط است؛ امّا از روایات دیگر چون فرمایش امیر مؤمنان علیهالسلام آشکار مىشود که ملاک در تحریم، ضرورت و نیاز جامعه است؛ اعمّ از این که کالاى احتکار شده از مواد غذایى باشد یا غیر آن. حضرت درباره گروهى از بازرگانان مىفرماید:
گروهى از تاجران در معاملهها سختگیر و داراى بخلى ناپسندند. منافع عمومى را احتکار کرده، در معاملهها زورگویى مىکنند که موجب ضرر براى توده مردم و ننگ بر زمامداران است؛(24)
چنانکه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم هر احتکارى را که موجب افزایش قیمتها و آسیب رساندن به مردم شود، ناپسند مىشمرد.(25)
شش. برخورد باانحصار
در متون اقتصادى، ثابت است که بازار انحصارى، موجب زیان مرده اجتماعى شده،(26) رفاه کلّ جامعه را کاهش مىدهد.(27) در نظام اسلامى به طور مستقیم تحت این عنوان بحث نشده؛ ولى از رهنمودهایى که در موارد دیگر داده شده مىتوان استنباط کرد که رفتار انحصارى، مورد تأیید شریعت نیست و اگر در مواردى بر حسب ضرورت، عرضه یا تقاضاى کالایى در انحصار فرد یا گروه و از جمله خود دولت قرار گیرد، با حذفِ خصلت انحصارى است.
برخى از شواهد مردودبودن بازار انحصارى در اسلام عبارتند از:
الف. ملکیّت ثروتهاى طبیعى، به دولت اسلامى مربوط است، و فرد یا گروه خاصّى، اجازه استفاده انحصارى از آنها را ندارند؛ البتّه دولت مىتواند در ازاى اجاره یا سهم معیّنى از درآمد آنها را در اختیار افراد قرار دهد.
ب. گذشت که یکى از احکام بازار اسلامى، ممنوعبودن احتکار است. محتکر باید کالاها را در معرض عموم قرار دهد تا قیمت آن در وضعیّت طبیعى تعیین شود، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
کسى که در موردى از نرخهاى مسلمانان دخالت کند تا قیمت را براى آنها گران سازد، بر خداوند متعالى است که او را در سختترین جاى جهنّم وارونه پرتاب کند.(28)
کسى که [حتّى] گرانى قیمتها را براى امّت من آرزو کند، خداوند عملش را تا چهل سال از بین خواهد برد.(29)
تفاوت انحصار با احتکار در این است که احتکار به طور معمول در بخشِ توزیع است؛ ولى انحصارگر، هم در بخش تولید و هم در بازار کار ظاهر مىشود، و گاه به شکل انحصار در خرید، و گاه به شکل انحصار در فروش عمل مىکند.
ج. انحصار با عدم بهرهگیرى کامل از عوامل تولید، بخشى از توان تولیدى جامعه را از بین مىبرد و در مواردى براى افزایش یا تثبیت قیمت انحصارى به از بین بردن محصول اقدام مىکند؛ در حالى که بخش قابل توجّهى از افراد جامعه به آن نیاز دارند و در اثر قیمت بالا نمىتواند آن را تهیه کنند و چنین شیوهاى با ارزشهاى اسلامى سازگار نیست.(30)
هفت. تحریم اسراف و تبذیر
اسراف، به مصرف بیش از حدّ متعارف مال، و تبذیر، به مصرف نارواى آن بهطورى که غرض عقلایى و درست بر آن مترتّب نباشد، اطلاق مىشود. در قرآن کریم از هر دو مادّه نهى شده است.(31) از امام صادق علیهالسلام نقل شده است:
کمترین درجه اسراف ... این است که لباس مهمانى را هنگام کار بپوشى.(32)
بر این اساس، نه تنها زیادهروى در مصرف، بلکه بد استفاده کردن ازآنها نیز تحریم شده است، و این، منابع طبیعى، و عوامل تولید از جمله نیروى انسانى را نیز در برمىگیرد؛ البتّه مصادیق اسراف در مصرف و استفاده از منابع و محدوده آن، در زمانها و جوامع گوناگون متفاوت است.
هشت. تحریم اتلاف
یکى دیگر از محدودیّتها در استفاده از اموال، ممنوعبودن اتلاف است. هیچ کس حق ندارد کالایى را نابود کند یا سبب از بین رفتن آن شود. در اندیشه دینى، از آن جا که انسان و دارایىهاى او امانتى از سوى خداوند است، در استفاده از عمر و اموال خود آزادى مطلق ندارد.
نُه. ممنوعبودن ربا
یکى از آفاتى که تولید و اشتغال را تهدید مىکند، رواج بهره در فعّالیتهاى اقتصادى است. بهره، افزون بر آسیب رساندن به ارزشهاى اخلاقى چون ایثار، تعاون، قرضالحسنه و بهطور کلّى نوعدوستى، اقتصاد را نیز آسیبپذیر مىکند. با تجویز بهره، صاحبان سرمایه از شرکت در فعّالیتهاى تولیدى که بهطور معمول با ریسک همراه است، خوددارى کرده، به سمت قرض ربوى روى مىآورند. تولید کنندگانى هم که از این قرضها استفاده مىکنند، به ناچار بدون توجّه به نیاز جامعه، به سمت تولید کالاهایى مىروند که سودى بیشتر از بهره قرض داشته باشد.
امام رضا علیهالسلام درباره علّت تحریم ربا مىفرماید:
ربا موجب از بین رفتن معروف، نابودى اموال و تمایل مردم بهسود، و ترک قرض مىشود.(33)
ده. قاعده لاضرر
مدرک این قاعده، روایتى است که در وقایع متعدّد و با تعابیر گوناگون از پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم وارد شده است:
لاضَرَرَ و لاضِرارَ فِى الاْسلامِ.(34)
در اسلام، احکامى که براى مکلّف ضرر ایجاد کند یا به ضرر بینجامد، تشریع نمىشود. احکامى که موجب ضرر بر دیگران شود نیز مورد تأیید شرع نیست. از بر این اساس، هر گونه اقدام نیروى کار و نیز کارفرما که موجب ضرر دیگرى شود، باید جلوگیرى کرد.
یازده. مبارزه با اتراف
در اسلام به رفاه انسانها توجّه کافى شده و در روایاتى، کار براى افزایش رفاه خانواده، عبادت به شمار آمده است. با وجود این، هر گونه مصرفگرایى و خوشگذرانى که انسان را از یاد خداوند و آخرت غافل سازد، نکوهش شده است.
و چه بسیار جوامعى که آنها را نابود کردیم؛ زیرا زندگى خوش، سرمستشان کرده بود. این مسکن آنان است که پس از ایشان جز براى عدّه کمى مورد استفاده قرار نگرفته است و ماییم که وارث آنان بودیم.(35)
2. احکام تشویقى
اسلام، فقط به وضع مقرّرات و احکام الزامى بسنده نکرده؛ بلکه براى تعالى بیشتر مسلمانان و نزدیکتر شدن به نظام مطلوب اسلام، احکام تشویقى و تنزیهى نیز بیان شدهاند. در این بخش، برخى از این احکام بررسى مىشود.
یک. تشویق به کار و نکوهش تنبلى
اسلام، دین کار و کوشش است و به رغم تبلیغاتى که گاهى از جانب مخالفان مبنى بر تشویق روحیه دنیاگریزى و ترغیب به آخرتگرایى در این دین مىشود و گریز از کار را از نتایج این نگرش در میان مسلمانان مىدانند، منابع دینى ما پر از روایاتى است که بر این امر تأکید فراوان کرده و آن را از بهترین و ارزشمندترین عبادتها شمرده است. قرآن، آفرینش روز و روشنایى آن را براى تأمین معاش ذکر کرده است:
وَ جَعَلْنا النَّهارَ مَعاشا.(36) روز را براى کسب روزى و معیشت قرار دادیم.
در روایتى آمده است که وقتى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم از جنگ تبوک باز مىگشت، سعد انصارى به استقبال حضرتش شتافت و به او دست داد. پیامبر به وى فرمود: «چه صدمه و آسیبى به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است؟» سعد عرض کرد: اى رسول خدا! با طناب و بیل کار مىکنم و درآمدى براى معاش زندگى خود بهدست مىآورم؛ از این رو دستم خشن شده است. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دست او را بوسید و فرمود: «این دستى است که آتش دوزخ به آن نمىرسد».(37)
در روایت دیگرى، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم کسى را که بار خود را به دوش دیگران افکنده، حقوق خانواده خود را تضییع مىکند، لعنت کرده است.(38)
برخى روایات به آثار سوء بیکارى پرداخته و گفتهاند: فقط تن آدمى نیست که به کار نیاز دارد؛ بلکه رشد روح و قواى معنوى و فکر و فرهنگ و تربیت او نیز به کار وابسته است. امام صادق علیهالسلام در این زمینه مىفرماید:
مردم در حالت بیکارى، بىنهایت گستاخ، و به ناسپاسى گرفتار مىشوند تا جایى که فساد فراوان و کارهاى زشت رواج مىیابد؛ زیرا اگر تمام اینها [= امور معاش و کارهاى لازم زندگى] در اختیار انسان قرار مىگرفت و به کار و کوشش در این امور نیازى نداشت، دیگر زمین زیر پاى او [از گستاخى و ناسپاسى] بند نمىشد و کار او به جایى مىرسید تا به کارهایى دست زند که مایه نابودى خود باشد... .(39)
در روایات فراوان دیگرى، بیکارى و تنپروى و گریز از کار به بهانههاى گوناگون نکوهش شده است.(40) سیره معصومان علیهمالسلام نیز این بوده که به کار و کوشش و تأمین گذران زندگى از دسترنج خود، اهتمام فراوانى نشان مىدادهاند.(41)
اسلام، بین کار و بندگى خداوند، منافاتى نمىبیند. مهم این است که انسان در هر حال، وظیفهاش را انجام دهد؛ چنانکه نقل شده است: وقتى حضرت على علیهالسلام از جنگ برمىگشت، به آموزش مردم و قضاوت در بین آنها مشغول مىشد و هنگامى که از این کارها فراغت مىیافت، در باغ خود کار مىکرد و در همه این حالات ذاکر خدا بود.(42)
حضرت با کار و کشاورزى و احداث چشمهها و نخلستانها، از ثروتمندترین افراد زمان خود شد و از دسترنج خود هزار برده خرید و رهانید و همه باغهاى احداثى خود را براى مستمندان وقف کرد؛(43) البتّه افراط در کار و پرهیز از هر گونه استراحت و تفریح نیز پسندیده نیست؛ بهویژه اگر به انگیزه حرص و طمع و کثرتطلبى باشد. انسان باید بخشى از وقت خود را براى استراحت و بخشى را براى تهذیب و رشد کمال اخلاقى و افزایش دانش دینى و اجتماعى قراردهد.(44) امام کاظم علیهالسلام فرمود:
بکوشید وقت خود را چهار قسمت کنید: بخشى براى مناجات با خدا، بخشى براى تأمین معاش، و قسمتى براى معاشرت با برادران و افراد مورد اعتمادى که عیوبتان را براى شما بیان کنند و در باطن به شما اخلاص ورزند، و بخشى نیز فراغتى براى لذّتهاى مشروع شما باشد.(45)
این رهنمودها در چگونگى شکل گرفتن تابع عرضه کار مسلمان، بسیار مؤثّر است. مقدار مزد، یکى از عوامل تعیین کننده تخصیص کار و فراغت در کارگران است؛ یعنى کارگران در مزدهاى پایین، به عرضه مقدار کمى کار حاضرند و به عکس، در دستمزدهاى بالا، از فراغت خود کاسته، کار بیشترى ارائه مىدهند.
کارگر مسلمان به لحاظ این که تأمین هزینه زندگى خود و خانوادهاش بر او واجب است، حتّى در وضعیّتى که دستمزدها کم باشد نیز از کار دست نخواهد کشید؛ البتّه از طرف دیگر، به کارفرمایان نیز اجازه داده نشده است که با ایجاد وضعیّت مصنوعى و کاهش دستمزدها، حقوق کارگران را پایمال کنند. همچنین به جهت این که بخشى از ساعات زندگى مسلمان به عبادت و نیز آسایش خود و خانوادهاش اختصاص دارد، با افزایش دستمزد، تأثیر فراوانى بر میزان اشتغال آنان نخواهد داشت؛ البتّه مسلمان در حدّى که به فراغت و عبادت او آسیب نرسد، در ازاى دستمزد بالاتر، کار بیشترى را عرضه مىکند.
از دیگر تفاوتهاى کارگر مسلمان با کارگر غیرمسلمان این است که برخى از آنان با بالا رفتن درآمد، از ساعت کار خود کاسته، بر فراغت خود مىافزایند،(46) به گونهاى که اگر بهطور کامل تأمین باشند، انگیزه کار در آنان از بین مىرود؛ در حالى که مسلمان، حتّى اگر هزینه زندگى خود تا آخر عمر را نیز داشته باشد، به جهت نگرش خاص به کار، از کار دست نخواهد کشید.
این، گذشته از اشتغال، ناهنجارىهاى اجتماعى چون دزدى، جنایت، اعتیاد و ناامنى را نیز کاهش خواهد داد.
دو. اهمّیّت دادن به بهرهورى و کارایى
از اساسىترین اهداف سیاست درآمدى، افزایش کارایى نیروى کار و ایجاد تناسب بین سطح دستمزد کارگران و میزان کارایى آنان است. منحنى تقاضاى کار نیز با بهرهورى نیروى کار تناسب دارد؛ یعنى با افزایش بهرهورى، تولید نهایى کارگر بالا مىرود، کارفرما حاضر است دستمزد بیشترى بپردازد. بهطور طبیعى با افزایش شیب تولید (تولید نهایى) با میزان مشخّص نیروى کار، سطح تولید نیز افزایش مىیابد.
«نمودار تناسب بین دستمزد و بهرهورى»
در نظام اقتصادى اسلام نیز به منظور تحقّق این هدف، رهنمودهایى ارائه شده است که برخى از آنها را از زبان معصومان علیهمالسلام بیان مىکنیم.
أ. اهمّیّت دادن به کیفیّت کار
در دین اسلام، به کیفیّت کار، دقّت در کارها و کوشش براى انجام شایسته آنها، در رفتار و گفتار پیشوایان معصوم تأکید شده است.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این باره فرمود:
کارتان را استوار و محکم انجام دهید.(47)
امام صادق علیهالسلام اشخاص بىمبالات را در ردیف افراد خائن قرار داده، مىفرماید:
تفاوت نمىکند که به خائن یا بىمبالات اعتماد کنم.(48)
ب. تناسب مسؤولیّتها با تخصّص مورد نیاز
بدیهى است که انجام کار نیکو، نتیجه معرفت و دانش، تجربه و تخصّص و زحمت و کوشش است؛ به همین جهت، ضمن تأکید بر یادگیرى و کسب تخصّص لازم و ایجاد زمینههاى مورد نیاز آن، به تناسب مسؤولیّتها و دانش و توانایى لازم، به انجام دادن آنها، اهمّیّت فراوانى داده شده است. امام صادق علیهالسلام در این زمینه مىفرماید:
سزاوار نیست که مؤمن خود را خوار کند. به حضرت گفته شد: مؤمن چگونه خود را خوار مىکند؟ فرمود: خود را در معرض کارى قرار مىدهد که از او ساخته نیست.(49)
از طرف دیگر، از معیارهاى مهم در واگذارى مسؤولیّتها، کفایت و کاردانى و امانت و درستکارى دانسته شده است. این مطلب مضمون فرمایش پیامبر اکرم علیهالسلام است:
کسى که کارگزارى را بر مسلمانان بگمارد، در حالى که مىداند در میان آنان کسى شایستهتر و عالمتر از برگزیده وى به کتاب خدا و سنّت پیامبر وجود دارد، به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است.(50)
امام على علیهالسلام نیز ملاکهاى توفیق هر کارى را در سه چیز مىداند:
1. مهارت و استادى در کار 2. امانتدارى و درستکارى 3. جلب رضایت مشترى.(51)
ج. آیندهنگرى و تدبیر
یکى دیگر از عوامل مؤثّر در افزایش تولید و بهبود کیفیّت آن، آیندهنگرى و در نظر گرفتن عاقبت کارها است.
آگاهى از آینده بازار کالا یا خدمتى که ارائه مىشود و بازار عوامل تولید، در میزان سرمایهگذارى و تربیت نیروى متخصّص مؤثّر است و آینده نگرى و تدبیر در کارها و داشتن برنامه در همه بخشها اعمّ از اقتصادى و غیر آن، از ارکان مهم پیشرفت و توسعه آن بخش به شمار مىرود.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در اهمّیّت تدبیر در کارها به ابن مسعود مىفرماید:
اى پسر مسعود! هر گاه قصد کارى دارى، آن را با دانش و تخصّص و عقل و درایت انجام بده و از عمل بدون فکر بپرهیز؛ زیرا خداوند جلّ جلاله مىفرماید: «و در مَثَل، مانند زنى که رشته خود را پس از تابیدن واتابد، نباشید».(52)
امام على علیهالسلام نیز یکى از صفات مؤمنان را آیندهنگرى شمرده است،(53) و در جاى دیگر، آیندهنگرى را موجب بصیرت یافتن و بىبرنامگى را سبب سرگردانى مىداند.(54) براساس روایات دیگرى، بسیارى از مشکلات اقتصادى فرد و اجتماع از سوءتدبیر سرچشمه مىگیرد.(55)
د. استفاده از فرصتها
بیکارى پنهان، وقتگذرانى، اشتغال به امور بیهوده و بهطور کلّى استفاده نکردن بهینه از فرصتها، یکى از عوامل پایین بودن بهرهورى افراد و تولید کل در اقتصاد است. طبق روایات، روزها و ساعات سرمایههاى گرانبهایى شمرده شده که خداوند در اختیار انسان قرار داده است و از دست دادن هر لحظه آن، حسرتى شدید را در پى خواهد داشت. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در این باره به ابوذر سفارش مىکند:
اى ابوذر! درباره عمر خود، از پول و ثروت خود حریصتر باش.(56)
از امام على علیهالسلام نقل شده است:
از امروزت براى فردایت توشه برگیر و گذشت وقت را غنیمت شمار و از فرصتهاى ممکن استفاده کن.(57)
حضرت از تأخیر در انجام امور، و امروز و فردا کردن، به شدّت نهى کرده است:
از به تأخیر انداختن عمل بپرهیزید و هنگام ممکنشدن عملى، بىدرنگ آنرا انجام دهید.(58)
پرهیز از سستى و کم کارى نیز از دیگر سفارشهاى امامان علیهمالسلام است. امام باقر علیهالسلام در این باره مىفرماید:
از کمکارى و سستى هنگام پدید آمدن فرصت بپرهیز؛ زیرا کوتاهى در کار، میدانى است که زیان را براى تفریطکاران به ارمغان مىآورد.(59)
بدیهى است که بهرغم تأکید فراوان بر استفاده کامل از فرصتها، شتاب بىمورد در کارها نکوهش شده است. امام عسکرى علیهالسلام در این زمینه فرموده است:
بر[چیدن] میوهاى که هنوز نرسیده، شتاب مکن و فقط هنگام رسیدنش آنرا دریاب ... و در دستیابى به نیازهایت پیش از وقت عجله نکن تا کمحوصله نشوى و ناامیدى تو را فرانگیرد.(60)
سه. تشویق به سرمایهگذارى و تولید
در دین اسلام، افزون بر سفارشها و تشویقهایى که بهطور عام درباره اشتغال صورت گرفته، به بخشهاى گوناگون اقتصاد چون کشاورزى، صنعت، تجارت و سرمایهگذارى درآنها نیز بهطور خاص توجّه شده است.
از امام صادق علیهالسلام روایات بسیارى در زمینه تشویق به سرمایهگذارى و منع از راکد گذاشتن ثروت رسیده است:
بر تو باد که مالت را سرمایهگذارى کنى؛ زیرا با این کار، منزلتت آشکار شده، از بخیل بىنیاز مىشوى.(61)
زراره از امام صادق علیهالسلام نقل مىکند:
بدترین چیزى که شخص از خود باقى مىگذارد، مال راکد است. [زراره مىگوید عرض کردم: پس با آن مال چه کند؟ [فرمود: آن را در ساختن بنایى (بستان یا خانهاى) سرمایهگذارى کند.(62)
محصولات کشاورزى، از ارقام اصلى تولید ناخالص ملّى بهشمار مىرود و کشورهایى که در این بخش، برترى نسبى دارند، از طریق تقویت این بخش، ضمن تأمین نیازهاى داخلى خود با صادرات آنها، تراز خارجى خود را اصلاح مىکنند. افزون بر آن، از جهت این که غذا و موادّ اولیّه پوشاک مردم از این محصول تأمین مىشود و نیز به اشتغال گروه فراوانى از مردم مىانجامد، این بخش همواره مورد توجّه پیشوایان معصوم علیهمالسلام بوده است و افزون بر تشویق کردن مردم، خود نیز به آن اشتغال داشتهاند. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم در ارزش کشاورزى فرموده است:
هر کس نهالى را به ثمر برساند، خداوند به قدر محصول آن به او پاداش خواهد داد.(63)
کشاورزان در کلام امام صادق علیهالسلام گنجهاى مردم شناسانده شدهاند.(64) آب و زمین از منابع اصلى ثروت است و اگر شخصى با بهرهمندى از این دو عامل، فقیر باشد، ناشى از تنبلى و بىتدبیرى او است؛ به همین جهت، این شخص در کلام امیر مؤمنان علیهالسلام نکوهش شده است:
کسى که آب و خاک داشته باشد و اظهار فقر کند، خداوند او را از خود دور مىسازد.(65)
حفر چاه و ایجاد چشمه و قنات براى تأمین آب مورد نیاز کشاورزى و نیز آب آشامیدنى مردم، از اعمال صالح شمرده شده است.(66) حضرت على علیهالسلام با دست خود قناتهاى بسیارى مانند قنات «ابى نیزر» و «بغیبغه» و چاه «ینبع» را حفر و در راه خدا وقف کرد که آثار برخى هنوز تحت عنوان «آبار على علیهالسلام » باقى است.(67)
شغلهاى دیگر نیز چون دامدارى، دریانوردى و استخراج اشیاى قیمتى و صید ماهى از دریا، صنعت و حرفههاى دیگر، مورد توجّه پیامبران و امامان معصوم علیهمالسلام بوده است و خداوند نیز برخى از پیامبران خود را در قرآن با چنین حرفههایى مىشناساند.(68)
چهار. بسنده کردن به سود کم
برخوردارى بنگاهها از سود فراوان در مدّت طولانى، نشاندهنده کمى رقابت و عدم امکان ورود عرضهکنندگان دیگر به این بازار است. بر عکس، شرایط آزاد ورود و فزونى رقابت، دستیابى به سود بسیار را براى هر فروشنده ناممکن مىسازد. در نظام اسلامى، وقتى صنعتى داراى سودآورى بالایى بود، به علّت سهولت دستیابى به اطّلاعات تولید و امکان استفاده از آن براى همه و نیز فقدان عوامل پدید آمدن انحصار، بنگاههاى دیگر نیز به صنعت روى مىآوردند و عرضه آن کالا افزایش و قیمت آن کاهش مىیافت؛ در نتیجه، فرصت سودبرى فراوان نیز منقضى مىشد.(69)
در روایات سفارش شده است که فروشندگان به سود کم قناعت کنند و از اجحاف به مصرفکنندگان بپرهیزند؛ از جمله در بخشى از وصیتنامه حضرت على علیهالسلام به امام حسن مجتبى علیهالسلام آمده است:
چه بسا [سود] کم که از زیاد آن با برکتتر است.(70)
پنج. قناعت در مصرف
در وضعیّت تورّمى، وجود تقاضاى بیش از حد، بر شدّت تورّم مىافزاید، و بخشى از تقاضا، از نگرانى گرانتر شدن کالاها و حرصى که مردم در این موقعیّت براى خرید کالاها مىیابند، سرچشمه مىگیرد. آموزههایى چون حرمت اسراف، احتکار، و کنز در کنار روحیّه قناعت و مواسات، ریشه این گونه تقاضا و تورّم را از بین مىبرد.
یکى از امورى که فقیران و افراد متوسّط جامعه را رنج مىدهد و به افزایش مصرف آنان مىانجامد، وضعیّت رفاهى طبقات ثروتمند جامعه است. امام باقر علیهالسلام به یکى از یاران خود به نام عمرو بن هلال با استناد به آیاتى از قرآن مجید و نیز زندگى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم توجّه به افرادى را که از نظر زندگى در وضعیّت پایینترى هستند، سفارش مىکند.(71)
شش. زهد
زهد در اسلام، دو جنبه روحى و عملى دارد. زهد روحى به معناى دلکندن از دنیا و مظاهر آن، مانند ثروت، قدرت و مقام است؛ یعنى انسان، خود را به آنها وابسته نکند و به دنیاپرستى دچار نشود. روشن است که زهد به این معنا، با داشتن ثروت و مقام، هیچگونه منافاتى ندارد و مصداق روشن آن، برخى از پیامبران، امامان علیهمالسلام و اولیایند. در زمان ما، امام خمینى قدسسره نیز مصداق آشکار زهد روحى بود. او، به رغم نفوذ فراوانش، حتّى اندکى به دنیا وابستگى نداشت.
زهد عملى به معناى کم کردن بهرهمندى از نعمتها و ترک پارهاى از لذّتها است. شواهد فراوانى نشان مىدهد که نکته مورد تأکید اسلام، جنبه روحى زهد است که از عالىترین صفات مؤمن بوده، موجب آزادى او از اسارت نفس و دلبستگى به مظاهر دنیا مىشود؛ البتّه به رغم اصالت داشتنِ جنبه روحى زهد، جنبه عملى آن نیز گاه ضرورت مىیابد. سیره عملى امامان علیهمالسلام نیز چنین بوده است. آنها به سبب مسؤولیّت خطیر رهبرى، براى اظهار همدردى با فقیران ونیز ترجیح دادن دیگران بر خود، زندگى سادهاى همراه با قناعت داشتند و پیروان خود را نیز به این کار دعوت مىکردند. امیر مؤمنان علیهالسلام چنین زهدى را براى حاکمان امّت اسلامى ضرور شمرده است:
زهد حاکمان و مسؤولان جامعه، تأثیر شگرفى در حلّ مشکلات اقتصادى جامعه و دعوت مردم به قناعت و پرهیز از اسراف و تجمّلگرایى خواهد داشت. پروردگار، مرا پیشواى مردم قرار داد؛ پس بر من واجب فرمود که در خوردن و نوشیدن و پوشیدن، اندازه نگه دارم و چون تهیدستان باشم تا فقیران به فقرم اقتدا کنند و ثروتمندان در اثر دارندگى به طغیان درنیایند.(72)
برخى دیگر از جنبههاى زهد عملى چنین است:
1. مصرف کمتر یا چشمپوشى از مصرف برخى اشیا به جهت کمبود آنها براى رفع نیاز مردم تا زمینه استفاده دیگران نیز فراهم آید. در اینگونه زهد، انسان در مصرف خود، محدودیّتهایى پدید مىآورد تا دیگران در رفاه و آسایش بیشترى قرار گیرند. امیرمؤمنان علیهالسلام در وصف انسان پرهیزکار مىفرماید:
خود او از خویشتن در رنج، و مردم از او در راحتند.(73)
چنین زهدى، در صورت فراوانى معنا ندارد و فقط در صورت کمبود و تنگناى اقتصادى قابل تصوّر است. برخورد متفاوت امام صادق علیهالسلام در زمان قحطى و فراوانى در عصر او، شاهد خوبى بر این مطلب است.
2. زهد عملى، وسیلهاى براى رسیدن به زهد روحى: دو جنبه زهد، بر هم اثر متقابل دارند؛ بدین جهت، گاهى براى ورزیده شدن در زهدِ روانى، لازم است انسان از برخى لذّتها چشم بپوشد. امام على علیهالسلام در پاسخ کسى که از علّت پوشیدن لباس مندرس حضرت پرسیده بود، فرمود:
بهواسطه پوشیدن آن، دل خاضع، و نفس رام مىشود و مؤمنان از آن پیروى مىکنند.(74)
هفت. تشویق به مصرف
مطالبى که گفته شد، بهمعناى بازداشتن از مصرف بى اندازه و نظارت بر آن است؛ امّا از آنجا که اسلام، دینى متعادل است، براى این که گروهى در دام زهدهاى منفى نیفتند و از دنیا و نعمتهاى آن کناره نگیرند، برخى مصرفها را واجب و در مواردى به مصرف آن سفارش کرده است.
أ. مصرفهاى واجب
1. مقدار مصرفى که براى ادامه حیات انسان و حفظ نفس از ابتلا به بیمارى لازم است: اگر افراد، از طریق کار خویش نتوانند این مقدار را تأمین کنند، دولت اسلامى و مسلمانان وظیفه دارند آن را مهیّا سازند.
2. مصارف افراد تحت تکفّل: هر مسلمانى وظیفه دارد نیازهاى متعارف زندگى همسر و فرزندان و نیز پدر و مادر را (در صورت عدم توانایى آنان) تأمین کند. حتّى سفارش شده است که افزون بر نیازهاى ضرور خانواده، امکانات رفاهى متوسّط مردم را براى آنان فراهم سازد. در روایتى از امام رضا علیهالسلام آمده است:
سزاور است انسان بر خانوادهاش توسعه بخشد تا آرزوى مرگ او را نکنند.(75)
3. تأمین مقدار لازم براى حفظ جان انسانهایى که جانشان در خطر است و راهى براى تأمین خوراک و پوشاک ندارند، بر هر مسلمان واجب است؛ گر چه آنان بهطور معمول جزو عائله فرد بهشمار نمىروند.
ب. مصارف مستحب
بهطور کلّى، استفاده از نعمتهاى الاهى با رعایت شرایط آن، از دید شرع، پسندیده و مطلوب است و در آیات و روایاتِ فراوانى بر این مطلب تأکید شده است:
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا، إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ، وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلاَلاً طَیِّبا وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ.(76) اى کسانى که ایمان آوردهاید! اشیاى پاکیزهاى را که خداوند بر شما حلال کرده است، بر خود حرام، و [از آنچه حلال کرده نیز[ تجاوز نکنید. همانا خداوند تجاوز کنندگان را دوست ندارد و از آنچه خداوند به شما روزى داده، در حالى که حلال و نیکو است، بخورید و تقواى خدایى را که به او معتقدید، پیشه سازید.
امام صادق علیهالسلام در این باره مىفرماید:
همانا خداوند، زیبایى و تزیین و آراستن را دوست دارد و فقر و فقیر جلوه دادن را مبغوض مىدارد، و همانا هنگامى که خداوند به بندهاش نعمتى مىدهد، دوست دارد اثرش را در او ببیند.(77)
در نامه امیر مؤمنان علیهالسلام به حارث حمدانى آمده است:
باید اثر آنچه خداوند به تو نعمت داده است، در تو ظاهر شود.(78) امام صادق علیهالسلام در پاسخ سفیان ثورى که درباره پوشیدن لباس فاخر به حضرت اعتراض مىکرد، پاسخ داد: رسول خدا در زمان تنگى و سختى بود و متناسب با آن تنگى و سختى، از نعمتهاى دنیا بهره مىگرفت؛ ولى دنیا پس از آن، رو به فراوانى نهاد و سزاورترین اهل دنیا به آن، نیکان آن هستند.(79)
ج. تحلیلى درباره مصرف و آثار آن
از مجموع آنچه گذشت مىتوان دریافت که اسلام به مصرف چنان توجّه کرده که رکود و تورّم پیش نیاید؛ زیرا در صورت فراوانى کالاها و امکان سریعتر شدن رشد تولید با توجّه به تشویق اسلام به مصرف و استفاده از نعمتهاى الاهى، فراوانى کالاها و خدمات، موجب پایین آمدن بیش از حدّ قیمتها نخواهد شد؛ زیرا در چنین حالتى، زمینهاى براى زهد از نوع اوّل باقى نمىماند؛ بلکه گسترش در مصرف و توسعه در زندگى و ابراز نعمتهاى الاهى مطلوب است؛ چنانکه طبق روایات پیشین، امام صادق علیهالسلام هنگام توسعه و وفور، لباس خوب مىپوشید و براى خانوادهاش غذاى خوب تهیه مىکرد؛(80) بنابراین در چنین حالتى، تقاضا براى کالاها و خدمات وجود دارد و زمینه براى سرمایهگذارى بیشتر و گسترش تولید مهیّا است؛ به ویژه اگر در اینجا به نظام مالیاتى اسلام و وجود انفاقها و وظایف اقتصادى دولت اسلامى و بهطور کلّى به شیوه توزیع ثروت در اسلام توجّه کنیم، مسأله روشنتر مىشود؛ زیرا با وجود توزیع عادلانه و انفاقهاى مردم و کمکهاى دولت، افزون بر انگیزه مصرف براى ثروتمندان، قدرت خرید و در پى آن، انگیزه مصرف براى فقیران نیز فراهم، و محدودیّت درآمدى افراد نیز مرتفع مىشود و در حالت عکس که تولید کم شده و گرانى ناشى از کمبود کالا بر جامعه حاکم باشد و امکان تأمین سریع نیازمندىها وجود نداشته باشد، با توجّه به سفارشهاى اسلام به زهد و مصرف کمتر و مراعات حال دیگران و اظهار همدردى با آنان، کمبود به قدرى شدید و نمایان نخواهد بود که موجب تورّم شود.(81)
هشت. تشویق به انفاق
دین اسلام، در موارد متعدّدى در قرآن و سنّت، مسلمانان را به کمک مالى به همنوعان خود خوانده است. تشویق به وقفِ دارایىهاى افراد ثروتمند، وصیّت به نیکوکارى، تشویق به قرضالحسنه و نیز تشویق به دستگیرى از مستمندان، بخشى از این نمونهها است. این سیاستهاى تشویقى، از جهات متعدّد در حفظ تعادل اقتصاد تأثیر دارند:
1. ایجاد تقاضاى مؤثّر در گروههاى درآمدى پایین که از عوامل بازدارنده از رکود است.
2. ایجاد اشتغال و بالا بردن بهرهورى در بین طبقات ضعیف
3. جلوگیرى از اسراف در مصرف و ایجاد روحیّه اتراف در بین گروههاى درآمدى بالا.
نُه. اهمّیّت دادن به معنویّت
مسلمانان، در آموزههاى اسلام به این نکته توجّه داده شدهاند که بین افعال معنوى و افزایش برکات خدا از یک طرف، و بین گناهان و کاهش نعمتهاى الاهى از طرف دیگر، رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنى جامعهاى که به رهنمودهاى شریعت جامه عمل مىپوشاند، با افزایش برکات خداوند، آثار آن سیاستها فزونى خواهد گرفت. در این باره، آیات و روایات فراوانى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
اگر مردمِ شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، بهطور قطع برکاتى از آسمان و زمین برایشان مىگشودیم؛ ولى تکذیب کردند؛ پس به کیفر دستاوردشان، گریبان آنان را گرفتیم.(82)
آیهاى دیگر، یکى از عوامل فرستادن باران را توبه و آمرزشخواهى مىداند.
اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید؛ سپس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما باران فراوان فرستد و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید، و تبهکارانه روى برنگردانید.(83)
رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم نیز گرانى قیمتها، کمشدن سودها و ... را نتیجه غضب خداوند مىداند:
هرگاه خداوند بر قومى غضب کرده، بر آنها عذاب نفرستد، قیمتهاى آنان افزایش یافته، عمرهایشان کوتاه مىشود. تاجران سود نمىکنند. میوههاى آنان ناپاک، رودهاى آنان کمآب، و ابرهایشان بىباران مىشود و اشرار و بَدان بر آنان تسلّط مىیابند.(84)
امام حسن علیهالسلام نیز فرموده است:
اگر مردم به گفتار خدا و پیامبرش عمل مىکردند، آسمان باران خود، و زمین برکاتش را بر آنان ارزانى مىداشت، و هرگز دو شمشیر در میان این امّت تلاقى نمىکرد و تا قیامت از میوههاى آن بهره مىجستند.(85)
آثار آموزههاى حقوقى و اخلاقى در برقرارى تعادل اقتصادى
دقّت در آموزههاى پیشگفته در دو بخش پیشین، نشان مىدهد تعادل اقتصادى که در سه محور تثبیت، توزیع و تخصیص تجلّى مىیابد، با اجراى این آموزهها محقّق مىشود. این احکام با تشویق به کار و کوشش و بهبود کیفیّت آن و تقویت روحیّه تعاون وایثار در بین مسلمانان، افزایش اشتغال را در پى خواهد داشت و با سامان دادن قیمت کالاها و خدمات از طریق مبارزه با انحصار، احتکار و اهتمام به اطّلاعات کامل، و جهتدادن تقاضاى مردم، از افزایش بىاندازه قیمتها جلوگیرى مىکند. بدیهى است که افزایش اشتغال و تولید، همراه با ارتقاى علمى جامعه که همواره مورد توجّه دین بوده است، رشد اقتصادى را سبب خواهد شد و در مجموع با از بین رفتن معضل بیکارى، ثبات در سطح قیمتها و ایجاد رشد اقتصادى، زمینههاى تثبیت اقتصاد را فراهم خواهد کرد.
در بخش توزیع نیز آموزههاى یاد شده، از جمله الزام به رعایت حقوق کارگران، برقرارى نظام تأمین اجتماعى و امکان مشارکت کارگران در سود، به توزیع عادلانه درآمد و ثروت کمک خواهد کرد و در نهایت نیز اینآموزهها با تحریم فعّالیتهاى زیانبار، وجوب نیازهاى ضرور، و تحریم اسراف و اتلاف و برخورد با انحصار، زمینه تخصیص مناسب منابع را فراهم مىآورد.
پىنوشتها
صفحه خالى
________________________________________
1. براى تفصیل بیشتر نگاه کنید به: سعید فراهانى، سیاستهاى اقتصادى در اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، در دست نشر، فصل هفتم.
2. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1952 م. ج 13، ص 247، ح 1.
3. محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراثالعربى، 1403 ق، ج 103، ص 174، ح 11.
4. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 246، ح 1 و 2.
5. هندى: کنزالعمّال، مؤسسةُالرسالة، بیروت 1409 ق، ج 15، ص 407.
6. محمدباقر محمودى: نهجالسعادة فى مستدرک نهجالبلاغة، النجفالاشرف، مطبعةالنعمان، الاولى، 1378 ق، ج 5، ص 359.
7. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 214 و 216.
8. همان، ج 12، ص 354.
9. همان، ص 402.
10. مرتضى مطهرى: داستان راستان، قم، انتشارات صدرا، 1367 ش، ج 2، ص 221 و 222؛ همو: تعلیم و تربیت در اسلام، قم، انتشارات صدرا، ص 261.
11. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 91، باب انه یجب علىالامام قضاءالدین علىالمؤمن المعسر...، ح 2؛ همچنین ر.ک: احادیث دیگر این باب.
12. حسین نورى: مستدرکالوسائل، تحقیق: مؤسسه آلالبیت لاحیاءالتراث، الاولى، قم، 1407 ق، ج 15، ص 458.
13. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 245.
14. همان، ص 274.
15. امام باقر علیهالسلام فرمود: کسى که به استخدام دیگرى درمىآید، روزى را بر خود تنگ مىکند. چگونه روزى او تنگ نمىشود؛ در حالى که هر چه بهدست مىآورد، براى کسى است که او را به استخدام درآورده است. (همان، ج 12، باب 66 من ابواب مایکتسب به، ح 4)
16. همان، ج 13، ص 266؛ ر.ک: همان، ص 267.
17. جعفر سبحانى: سیماى اقتصاد اسلامى، قم، مؤسسه امام صادق علیهالسلام ، اوّل: 1378 ش، ص 232.
18. سیدکاظم صدر: اقتصاد صدر اسلام، دانشگاه شهید بهشتى، 1375 ش، ص 21 و 176 و 258.
19. طبرانى: المعجمالکبیر، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، الثانیة، 1404 ق، ج 22، ص 56، ح 132.
20. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، ص 209، باب 86، ح 7.
21. هود (11): 85.
22. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، ص 314.
23. نهجالبلاغة، نامه 53.
24. همان.
25. نعمان بن محمد تمیمى: دعائمالاسلام، مصر، دارالمعارف، الثالثة، 1389 ق، ج 2، ص 35، ح 78.
26. dead weight loss.
27. اس. چارلز. موریس و اون. ار. فیلیپس: تحلیل اقتصادى، حسن سبحانى، تهران، دانشگاه تهران، سوم، 1376 ش، ج 2، ص 147 و 148.
28. ابوعبداللّه حاکم نیشابورى: المستدرک علىالصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، ج 2، ص 12.
29. هندى: کنزالعمّال، ج 4، ص 98، ح 9721.
30. براى اطلاع از ادلّه تفصیلى این بخش، ر.ک: مجید رضایى: بازار کار در اقتصاد اسلامى، پایاننامه کارشناسى ارشد، دانشگاه مفید، ص 79 ـ 84.
31. انعام (6): 141؛ اسراء (17): 26.
32. طبرسى: مکارمالاخلاق، ص 118، نقل از سیدرضا حسینى: الگوى تخصیص درآمد در اقتصاد اسلامى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، اوّل، 1379 ش، ص 145.
33. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 18، ص 121، ح 11.
34. همان، ج 17، ص 341.
35. قصص (28): 58.
36. بلد (90): 90.
37. ابناثیر: اسدالغابة، بیروت، دارالکتب العلمیة، الاولى، 1415 ق، ج 2، ص 269.
38. محمّدباقر مجلسى، مرآةالعقول، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الثالثة، 1370 ش. ج 16، ص 137.
39. همان، ج 3، ص 106، ح 1 و ص 292.
40. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، باب 17 و 18 و 19 از ابواب مقدّمات تجارت؛ محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 3، ص 86 و ج 10، ص 109 و ج 77، ص 228؛ عباس قمى: سفینةالبحار، تهران، انتشارات اسوه، 1374 ش، ج 2، ص 624؛ دیلمى: الفردوس، بیروت، دارالکتب العلمیة، الاولى، 1406 ق، ج 2، ص 2940، ح 188.
41. محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 100، ص 16؛ حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 12، ص 10 و ص 23؛ مرتضى مطهرى: داستان راستان، ج 1، ص 191.
42. حلّى: عدّةالداعى و نجاةالساعى، تهران، مکتبة وجدانى، ص 101.
43. کلینى، فروع کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الثانیة، 1389 ق، ج 5، ص 74 و 75.
44. گروهى از نویسندگان: مبانى اقتصاد اسلامى، تهران، سمت، 1371 ش، ص 137.
45. حرّانى: تحفالعقول، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، پنجم، 1394 ق، باب ما روى عنالامام موسى بن جعفر، ص 481؛ براى اطلاع بیشتر از روایات درباره این موضوع، ر.ک: نهجالبلاغة، حکمت 390؛ طبرسى: مکارمالاخلاق، ج 2، ص 382؛ کلینى، کافى، ج 5، ص 78.
46. ویلیام. اچ. برانسون: تئورى و سیاستهاى اقتصاد کلان، عباس شاکرى، تهران، نشر نى، اوّل، 1373 ش، ج 1، ص 155.
47. عبّاس قمى: سفینةالبحار، ج 2، ص 278.
48. حرّانى: تحفالعقول، ص 367.
49. کلینى: کافى، ج 5، ص 46.
50. هندى: کنزالعمّال، ج 6، ص 19.
51. حرّانى: تحفالعقول، ص 336.
52. طبرسى: مکارمالاخلاق، ص 538.
53. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 25.
54. آمدى: غررالحکم و دررالحکم، تحقیق میر سیدجلالالدین محدّث الارموى، جامعة تهران، 1360 ش، ح 266.
55. همان، ح 5572، 5549 و 3965.
56. طوسى: امالى، بیروت مؤسسةالاعلمى، الخامسة، 1400 ق، ص 537؛ طبرسى: مکارمالاخلاق، ص 460.
57. آمدى: غررالحکم و دررالحکم، ج 1، ص 394.
58. محمّدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 10، ص 111.
59. حرّانى: تحفالعقول، ص 208.
60. محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 78، ص 379.
61. کلینى: کافى، ج 5، ص 88، ح 6.
62. همان، ص 91، ح 2.
63. حسین نورى: مستدرکالوسائل، ج 13، ص 460.
64. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 194.
65. همان، ج 12، ص 24.
66. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 64.
67. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 13، ص 303.
68. ر.ک: هود (11): 37؛ انبیا (21): 80؛ کهف (18): 93 ـ 97 و نیز هندى: کنزالعمّال، ج 14، ص 183؛ محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 3، ص 82، 83، 86، 121، 122، 128 و 129.
69. سیدکاظم صدر: اقتصاد صدر اسلام، ص 187.
70. نهجالبلاغه: نامه 31.
71. قالالباقر علیهالسلام ایّاکَ اَنْ تَطْمَحَ بصرَک الى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ، فکفى بما قال لنبیّه صلىاللهعلیهوآلهوسلم : «و لاتُعْجِبُک اموالُهم و لااولادُهم» و قال: «و لاتَمُدَّنَّ عَیْنَیک الى ما متّعنا به ازواجا منهم زهرةَالحیوةِ الدنیا» فإنْ دَخَلَک من ذلک شىء فاذکر عیشَ رسولِاللّهِ، فانّما کان قوتُه الشّعیرُ و حلواهُ التّمُر و وقودهالسعفُ اذا وجده. (کلینى: کافى: ج 2، ص 138، ح 6)
72. کلینى: کافى، ص 476، ح 1.
73. نهجالبلاغة، خطبه 193.
74. همان، حکمت 103.
75. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 15، باب 20 از ابواب نفقات، ح 6.
76. مائده (5): 87 و 88.
77. حرّ عاملى: وسائلالشیعه، ج 3، باب 1 از ابواب احکام ملابس، ح 9.
78. نهجالبلاغة، نامه 69.
79. کلینى: کافى، ج 6، ص 442، ح 8.
80. همان.
81. در بحث مصرف، از کتاب درآمدى بر اقتصاد اسلامى تألیف گروهى از نویسندگان، قم، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، از ص 374 تا 412 استفاده شده است.
82. اعراف (7): 96.
83. هود (11): 52.
84. کلینى: کافى، ج 5، ص 317، ص 53؛ محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 77، ص 155، ح 128.
85. همان، ج 10، ص 142، ح 5.