آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۲

چکیده

متن

چکیده
این مقاله که از بخش‏هاى متعدّد تشکیل شده، ابتدا با استفاده از آیات و روایاتِ ربا، حکمت‏هاى زیر را به صورت فلسفه تحریم ربا معرّفى مى‏کند:
1. هدایت سرمایه‏ها به سمت فعّالیت‏هاى مولّد
2. هدایت سرمایه‏ها به سمت فعّالیت‏هاى مفید
3. هدایت انسان‏ها به سمت تعادل روحى و روانى.
در بخش دوم، به تبیین عظمت گناه ربا در اسلام مى‏پردازد و در بخش سوم، با ردّ عقلایى بودن ربا در اقتصاد، راه‏کارهاى اسلامى براى جریان پول و سرمایه را تبیین مى‏کند و به مواردى چون قرض‏الحسنه، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله، مصالحه، وقف، وصیّت و هبه مى‏پردازد و در پایان، پیشنهادهایى اجرایى براى اقتصادهاى بدون ربا ارائه مى‏کند.
مقدّمه
در نگرش دین، جامعه‏اى که فعّالیت‏هاى اقتصادى و معیشتى خود را بر پایه ربا سامان دهد، به سوى نابودى گام برمى‏دارد،(1) و در مسیر عصیانگرى و ناسپاسى است.(2) از رستگارى و شکوفایى واقعى باز مى‏ماند و انواع آشفتگى‏ها، بى‏عدالتى‏ها و فسادگرى‏ها در آن رواج مى‏یابد، و در این روش، توده‏هاى مردم از نعمت‏هاى گوارا و لذّت بخش زندگى محروم مى‏شوند.(3)
در نگرش دین، بدترین،(4) پلیدترین(5) و خطرناک‏ترین(6) شیوه کسب درآمد و تأمین زندگى، آن است که آدمیان از طریق درآمد حاصل از ربا، توان و رشد اقتصادى خود را افزایش دهند؛ از این رو به مؤمنان یادآور مى‏شود که از رباخوارى و ترویج فرهنگ ربا، و ساماندهى اقتصاد جامعه بر اساس آن به شدّت بپرهیزند، و به تقوا و حاکمیّت ارزش‏هاى دینى در جامعه روى آورند،(7) و با دلیل تراشى‏ها و توجیهات گوناگون،(8) خود و جامعه را به این دشمن پنهانى(9) و فریبنده نیالایند.
حکمت‏هاى تحریم ربا
1. هدایت سرمایه‏ها به سمت فعّالیت‏هاى مولّد
از جمله حکمت‏هاى تحریم ربا در اسلام، شرکت عینى مردم در فعّالیت‏هاى بازرگانى و تولیدى با حضور محسوس در اقتصاد واقعى است.(10) در بینش اسلام، اقتصاد ربوى، عامل گرایش به سودپرستى(11) و فراموشى کمک‏هاى انسان دوستانه به دیگران(12) است، و به شکاف روزافزون زندگى‏ها و شکل‏گیرى فاصله طبقاتى و ثروت‏هاى افسانه‏اى نزد گروهى از افراد مى‏انجامد، و اسباب تباهى انسان‏ها را فراهم مى‏آورد،(13) و کسان بسیارى را به تحمّل ستمى فرساینده و جانکاه وامى دارد؛(14) ستمى که جسم و روان آدمى را مى‏آزارد، و او را از مسیر تکامل و تعالى و زندگى درست و سازنده باز مى‏دارد.
2. هدایت سرمایه‏ها به سمت فعّالیت‏هاى مفید
با حاکمیّت فرهنگ ربا، انجام کارهاى نیک و اساسى براى پایدارى حیات اجتماعى رنگ مى‏بازد(15) و به استوارسازى زیربناهاى اقتصادى توجه نمى‏شود.(16) انسان، رسالت و مسؤولیت مهمّ و بزرگ خود را در این زمینه‏ها از یاد مى‏برد و سرمایه‏گذارى و گردش درست دارایى‏ها در گردونه انحرافى و ویرانگر مى‏افتد و جایگاه بایسته خود را نمى‏یابد. آن‏چه سود آنى و سرشار دارد، به جاى آن‏چه مورد نیاز واقعى است، تولید مى‏شود(17) و در نتیجه، نظام اقتصادى روندى ویرانگر مى‏یابد. چنین است که قرآن، پدیده ربا را جنون سرمایه‏دارى مى‏شناساند که حالتى نامتعادل پدید مى‏آورد؛ حالتى که در آن، اهداف، تابع امیال نفسانى فزونخواهى است، و حرکت‏ها سمت و سوى هدفمند (به معناى درست دینى و انسانى آن) ندارد.(18)
3. هدایت انسان‏ها به سمت تعادل روحى و روانى
در آموزه‏هاى اسلامى، یکى از مهم‏ترین ویژگى‏هاى نظام اقتصادى ربوى، به صورتِ تمثیلى لطیف و پرمعنا، نمایانده شده است. رباخوار در قالب انسانى تمثّل یافته که بزرگى شکمش چون خانه و نامتناسب با دیگر اندام‏ها است، و توان تحّرک و حیات قوامى خود را بر اثر حجم بزرگ و سنگینى شکم از دست داده است.(19) این تمثیل بیانگر عینیّت نمادین و بازگوکننده چهره واقعى جامعه‏اى به شمار مى‏رود که در آن، ربا محور و اساس حرکت‏هاى اقتصادى قرار گرفته است.
بزرگى گناه ربا در اسلام
دین اسلام، ربا را همتاى بزرگ‏ترین گناهان دانسته،(20) و آن را به شدّت نکوهیده است(21) و نظریّه‏پردازان، مدیران، برنامه‏ریزان و همه دست‏اندرکارانِ آن لعنت شده‏اند.(22) در آموزه‏هاى دین، از دین‏باوران خواسته شده تا در برابر این پدیده شوم بایستند،(23) و رواج‏دهندگان آن را ـ به ویژه کسانى که آن را مایه حیات و رشد اقتصادى مى‏دانند ـ (24) نابود کنند؛ زیرا در جامعه اسلامى، اعتقاد به کارایى نظام ربوى در سلامت زیست مردم و سعادت آن‏ها، مانند شرک و گرایش به بى‏دینى است.(25)
راه‏کارهاى دینى براى جریان سرمایه
روشن است که در اندیشه دینى، توانمندى اقتصادى، اساس دیگر توانایى‏ها و اقدام‏ها است، و رکود سرمایه و اندوخته‏ها نیز امرى نابایست به شمار مى‏آید و به فقر و درماندگى مى‏انجامد. مال همچون خون، مایه حیات است و باید به گردش افتد و همچون خون که به میلیاردها سلول انسان به طور منظم و حساب شده، قوام متناسب مى‏دهد و هر یک از سلول‏ها را براى انجام وظایف لازم آماده مى‏سازد، یکایک افراد جامعه را از توان اقتصادى بایسته براى فعّالیت‏هاى درست و سازنده برخوردار سازد تا استعدادها و توانمندى‏هاى بالقوّه مردم شکوفا شوند، و حاصل کوشش هر کس برگ زریّنى در تاریخ زیست آدمى و اندوخته‏اى ارزشمند براى حیات جاودانى‏اش شود. دین در این جهت، رهنمودهاى فراوانى دارد که به تناسب مقاله، به معرّفى برخى از آن‏ها مى‏پردازیم:
پرداخت وام بدون بهره (قرض‏الحسنه) به نیازمندان و کسانى که مشکلات مالى دارند(26) و نیز آنان که مى‏خواهند دستاوردهاى ثمربخش و ارزنده‏اى را عاید جامعه کنند،(27) و همچنین پرداخت‏ها و کمک‏هاى بلاعوض،(28) از آن جمله است. انجام فعّالیت‏هاى اقتصادى از طریق قراردادهاى گوناگونى چون شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله، مصالحه، و بیع در آموزه‏هاى دین، قلمرو گسترده اقتصاد اسلامى را در فعّالیت‏هاى تولیدى و بازرگانى و خدماتى مى‏نمایاند. گذشته از این، مسائل ارزشى اقتصادى چون وقف نذورات، وصیّت، هبه و انواع انفاق‏هاى مالى، و مالیات‏هایى که در اسلام مقرّر گشته، و وظایفى که دین بر عهده حاکم اسلامى گذاشته است، تکافل و تعاون اجتماعى که در جاهاى فراوان مطرح است و نیز مسائل بسیار دیگرى مانند اصل اخوّت، مساوات و ... و حدود و شرایط مالکیّت در اسلام، نظام اسلامى را قوامى خاص مى‏بخشد که در عین برخوردارى از مزایاى واقعى بسیارى از مکاتب، با هیچ‏کدام از آن‏ها عینیّت ندارد و مدینه فاضله‏اى را در افق دید قرار مى‏دهد که مؤمنان در کوششى همه جانبه باید به سوى آن حرکت کنند و رشد فردى و اجتماعى، اقتصادى و سیاسى خویش را اعتلا بخشند. در پرتو این آموزه‏ها، نرخ بهره، معناى سودپرستانه و مادّى کنونى خود را از دست مى‏دهد، و اهداف بسى برتر جلوه‏گر مى‏شود.
این رهنمودها، هر گاه درست و اصولى عملى شود مى‏تواند حیات اجتماعى اقتصادى را به سوى شکوفایى پایدار و مستمر سوق دهد. ملاک قراردادن عدل در هر حرکت و سکون انسان و در همه امور، و رعایت انصاف در همه حال و با همه، پشتوانه این امر است؛ به ویژه آن که دیگر ارزش‏هاى والاى اسلام، نظام‏وار در جامعه نهادینه، و اساس فرهنگ و زندگى مردم شود.
موارد استثناى ربا
ربا جز در موارد استثنایى،(29) و در محدوده زندگى خصوصى خانواده،(30) در دیگر موارد مشروعیّت ندارد، و آن‏چه کارکرد ربا را در پى داشته باشد، و با آن تفاوتِ اساسى نیابد، اگرچه در قالب عقود اسلامى ارائه شود، مشروع به نظر نمى‏رسد؛(31) زیرا پدیده‏اى را که با این شدّت در دین حرام شده، و تمایز اصلى بین نظام اسلامى و غیراسلامى است نمى‏توان با تغییر الفاظ، رنگ دینى بخشید بدون آن که ماهیّت آن تغییر کند؛ از این رو لازم است براى استوارسازى نظام اقتصادى و نظام بانکى اسلامى بر پایه اقتصاد غیرربوى، در جامعه تحوّلات بنیادین صورت گیرد. از نخستین گام‏ها در این جهت، شکل‏گیرى جامعه بر اساس ارزش‏ها و آموزه‏هاى اسلام است. پیش‏فرض‏هاى چندى باید به‏تدریج در جامعه به صورت اصولى خدشه‏ناپذیر درآید، و فرهنگ ناب دین در مردم نهادینه شود، و با برنامه‏ریزى و مدیریّت درست، زمینه هر نوع سوءاستفاده از آموزه‏هاى اسلام برچیده شود.
نتایج و پیشنهادها
با توجّه به مجموعه‏اى از آیات و روایات که در جاهاى گوناگون به آن اشاره شده، آن‏چه در بررسى پدیده ربا در پرتو تعالیم دین شایان توجّه مى‏نماید، امور ذیل است:
1. مى‏توان ادّعا کرد که در پیکر دین، نظام اقتصادى، نقش دستگاه تغذیه دیگر اندام‏ها را بر عهده دارد که نظام پیچیده‏اى آن را در برگرفته است. میزان عملکرد آن از سویى به کارایى درست نظام کنترل‏کننده و جهت‏دهنده وابسته است، و از دیگر سو به داده‏هایى که این دستگاه مى‏گیرد. نقش ربا در این میان، نقش خوراک نامناسبى است که به این دستگاه وارد مى‏شود، و از طریق تغذیه نادرست دیگر بخش‏ها، کارآمدى درست آن‏ها را از بین مى‏برد، و با بیمار ساختن کلّ مجموعه، با ایجاد پیام‏هاى انحرافى به جاى رشد کلّ اندام‏ها، فقط بخش خاصّى از آن را بیمار گونه رشد مى‏دهد و به‏تدریج، دیگر نظام و اندام‏ها را بى‏رمق مى‏سازد.
2. آموزه‏هاى دین، پول را وسیله‏اى برمى‏شمرد که مى‏تواند نیازهاى گوناگون را برآورد، و کارها را درست به جریان اندازد، و به فرد و جامعه قوام بایسته دهد. روشن است که هر آن‏چه در این نقش محورى و اساسى پول، خلل وارد سازد، بر خلافِ آموزه‏هاى دین است و ربا با ایجاد انحراف در نقش پول و بهره‏گیرى از آن به صورت راه درآمدى بدون کوشش اقتصادى، جامعه را از سامان‏یابى اساسى و پایدار و رسیدن به سعادت واقعى باز مى‏دارد و اگر ادّعا شود ربا بازده سرمایه است که صاحب سرمایه به ازاى مدّت استفاده از پولش دریافت مى‏کند باید گفت: اسلام، به جهت ظالمانه‏بودن، این شیوه را منع کرده، راه‏هاى دیگرى براى بهره‏بردارى از سرمایه پیشنهاد مى‏کند.
3. با حاکمیّت ربا و رونق یافتن آن، ارزش‏هاى اصیل اسلامى که فرهنگ دین بر پایه آن‏ها استوار است، کمرنگ مى‏شود، و مسائلى چون شریک‏دانستن تهیدستان در دارایى ثروتمندان، قرض‏الحسنه (وام بدون بهره)، و پاداش‏هاى فراوان آن و نیز ارزش‏هاى انسانى آن، انفاق‏هاى مالى، حقّ معلوم، تکافل اجتماعى، مساوات مالى، یارى نیازمندان و تکلیف همگانى در برابر نیازهاى عمومى جامعه (مانند سرمایه‏گذارى براى طرح‏هاى اجتماعى و عمومى) جنبه آرمانى و حاشیه‏اى مى‏یابد.
4. بررسى آیات روشن مى‏سازد که ربا به صورت نوعى راه کسب درآمد، و افزون‏سازى ثروت، فعّالیت اقتصادى نامشروع است. از نظر قرآن، منطق رباخواران و ربادهندگان این است که ربا همچون بیع (فعّالیت‏هاى تجارى و بازرگانى) است؛ در حالى که اسلام خطر سود و زیان حاصل از معاملات را مى‏پذیرد، و آن را جریان طبیعى و عادى مى‏داند؛ ولى ربا را بر نمى‏تابد و آن را باعث نابودى کوشش‏هاى مثبت مى‏داند که انسان را فقط به سودطلبى مى‏کشاند و تحمّل سود و زیان در کارهاى اقتصادى را از او مى‏گیرد و این در حالى است که مى‏دانیم و به تجربه تاریخ ثابت است که هر فعّالیت اقتصادى با انواع نگرانى‏ها آمیخته و با سود و زیان‏هاى احتمالى همراه است.
5. معیار اساسى در حرمت ربا، ستم به وام‏گیرنده نیست، و در هیچ یک از آیات به صراحت، علّت حرمت، ستم به وام‏گیرنده عنوان نشده است. ملاک اصلى در حرمت، این است که به جریان افتادن ربا، جامعه را از تعادل اقتصادى و ثبات لازم و هدفمندى و همسانى در سطح درآمدها و رشد و توسعه مناسب و انسانى و تحمّل سود و زیان، خارج مى‏کند، و به شکاف طبقاتى مى‏انجامد و سرمایه‏هایى افسانه‏اى در بخش‏هایى اندک پدید مى‏آورد. عدل و انصاف از میان مى‏رود، و هر کس به حقّ خود آن گونه که باید نمى‏رسد و این ملاک، اقتصاد سنّتى و مدرن نمى‏شناسد. وام مصرفى و وام سرمایه‏اى (تولیدى) نمى‏شناسد. پول اعتبارى و پولِ فلزى در آن دخالت ندارد. گذشت زمان در آن تغییر ایجاد نمى‏کند. رشد جمعیّت، تقسیم کار، تخصّصى شدن تولید، رشد روزافزون فن‏آورى و ... نمى‏تواند در آن دگرگونى اصولى پدید آورد.
6. رساندن حق به صاحب حق، و اصل خدشه‏ناپذیر رعایت عدالت، در همه حال، براى همه کس، و در هر جا و زمان، روح و اساس دین است. هر وجدان سالمى آن را مى‏پذیرد و هر کس از عدم دستیابى به حقوق و بى‏عدالتى در سطح خانواده، جامعه و جهان مى‏رنجد. این دو اصل از اصولِ موضوعه و ملاک براى ارزیابى عملکردها و رفتارها و دیگر اصول دانسته مى‏شود، و حجّیّت آن‏ها از دلیل بى‏نیاز است. استوارى آن‏ها به حدّى است که هر امرى متضاد با خود را از هستى ساقط مى‏کند. بر اساس این دو اصل و نیز بر محور پیام قرآن که پاداش احسان جز احسان نباید باشد، در جامعه‏اى که نرخ تورّم همچنان رو به فزونى مى‏رود، لازم است در قرض‏الحسنه‏ها و وام‏ها، هنگام بازپرداخت، محاسبه نرخ تورّم منظور شود، و قرض‏الحسنه بر اساس قدرت خرید پول و ارزش زمان پرداخت آن انجام گیرد تا این سنّت ارزنده و نیک در جامعه پایدار بماند، و نیکوکاران از این ناحیه، جز در مواردى که خود آگاهانه به آن اقدام کنند، به ستمى ناخواسته گرفتار نیایند، و پاداش نیکوکارى خود را از دست رفتن توان قدرت خرید پول، و ناتوانى و درماندگى نیابند، و تهیدست و بى‏چیز نشوند.
7. مسأله گردآورى پس‏اندازها و سرمایه‏گذارى براى طرح‏هاى بزرگ تولیدى، و ایجاد اصلاحات زیربنایى و سامان‏یابى اقتصادى در نظام اسلامى به وسیله عقدهایى چون شرکت، مضاربه، جعاله، مزارعه و مساقات قابل حل است، و در این میان، عقد شرکت، شیوه‏اى عادلانه و اساسى است که هر گاه به گونه‏اى واقعى از آن استفاده شود، بازده و رشد اقتصادى حاصل از آن بسى بیش‏تر از نظام ربوى است. با برنامه‏ریزى درست و معرّفى نهادها و افراد به وسیله دولت و با نظارت و کنترل مناسب و اصولى مى‏توان افزون بر بانک‏ها، شرکت‏هاى تعاونى سرمایه‏گذارى را پدید آورد، و از این طریق، گذشته از ایجاد اشتغال، به اهداف بزرگ اقتصادى دست یافت، و رشد افراد جامعه را به گونه‏اى همگون و بر اساس حقّ آنان تأمین کرد. آرزوهاى مردم کم‏درآمد و صاحبان پس‏اندازهاى اندک، شکل‏گیرى واقعى چنین شرکت‏ها و بانک‏هایى است؛ امینان دلسوزى که سپرده‏هاى آنان را در روندى سودآور و بسامان و هدفمند به کار اندازند و منافع آنان در جامعه پاس داشته شود.
طبیعى است که این امر در مواردى ممکن است با خطرهایى همراه باشد، و به شکست‏هایى بینجامد، و در نتیجه، سرمایه‏ها و اندوخته‏هاى مردم تلف شود. در چنین مواردى، دولت اسلامى پشتوانه این امر است، و ضامن پرداخت مالى که به حیات آن‏ها قوام دهد.
پى‏نوشت‏ها

________________________________________
1. یَمْحَقُ‏اللّه‏ُ الرَّبا (بقره (2): 276. خدا مال ربا را نابود مى‏کند.
ـ امام على علیه‏السلام : «اذا اراداللّه‏ُ بقریةٍ هلاکا، ظَهَر فیهم الرّبا؛ چون خدا هلاک [مردم] آبادى را بخواهد، در میان ایشان رباخوارى رایج مى‏شود». (ترجمه‏الحیاة ج 5، ص 620)
2. یَمْحَقُ‏اللّه‏ُ الرِّبا، ... و اللّه‏ُ لا یُحِبُّ کلَّ کفَّارِ أثیمٍ. بقره (2): ص 276 خدا مال ربا را نابود مى‏کند و ... و خداوند ناسپاسان و بزه‏کاران را دوست نمى‏دارد.
3. فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَب ... أخذِهم الرّبا و قد نُهُواعنه و أکْلِهِم اموالَ النّاسِ بِالْباطلِ. نساء (4): 160 و 161. به سبب ظلمى که از یهودیان سرزد، نعمت‏هاى پاکیزه و حلال را بر آنان حرام کردیم،... و نیز بدان جهت که به رباخوارى پرداختند، با آن که از آن منع شده بودند، و به شیوه‏هاى نادرست اموال مردم را در اختیار گرفتند.
4. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «شرّالمکاسب کَسبُ‏الرّبا؛ بدترین کسب‏ها، کسب ربا است». (ترجمه الحیاة: ج 5، ص 602)
5. امام باقر علیه‏السلام : «اخبثُ المکاسبِ کسبُ‏الرّبا؛ پلیدترین کسب‏ها، رباخوارى است». (همان، ص 607)
6. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «إنّ اخوفَ ما أخافُ على اُمّتى من بعدى ... الرّبا؛ یکى از ترسناک‏ترین چیزى که درباره اُمتم از آن بیمناکم، ... ربا است». (همان، ص 608 و 609)
7. یا ایُّهاالذّینَ آمنوا، اتّقوااللّه‏َ و ذَرُوا ما بَقِىَ مِنَ‏الرّبا، إنْ کُنتُم مؤمنینَ. بقره (2): 278. اى مؤمنان! از خدا بترسید، و رباى باقیمانده را واگذارید [و فقط اصل مال خویش را بگیرید]، اگر [به‏راستى [مؤمنید.
8. الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا ... قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا. بقره (2): ص 275. کسانى که ربا مى‏خورند، ... گویند: داد و ستد نیز مانند ربا است.
ـ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «... إنَّ القومَ سَیَفْتِنُونَ بعدى بأموالهم، ... و یستحلُّونَ حرام‏اللّه‏ بالشّبهاتِ الکاذبة و الاهواءِ الساهیةِ، فیستحلّونَ ... الرّبا بالبیع؛ ... پس از من این قوم [مسلمان] با اموالشان آزموده مى‏شوند ... و با شبهه‏هاى کاذب و هواهاى اغفال‏کننده، حرام خدا را حلال شمارند؛ پس ... ربا را با [کلاه شرعى در] معامله برخود حلال کنند». (ترجمه الحیاة، ج 5، ص 609)
9. امام على علیه‏السلام : «واللّه‏ِ الرّبا فى هذه‏الاُمّةِ اَخفى من دبیب النملِ على الصفا. (محمدباقر مجلسى: بحارالانوار، ج 100، ص 117) به خدا سوگند! ربا در میان مسلمانان، پنهانى‏تر از خزیدن مورچه روى سنگ صاف است.
10. امام صادق علیه‏السلام : «فحرّم‏اللّه‏ُالربا، لَتِفرَّ النّاسُ عَنِ‏الحرامِ الى التّجاراتِ، و الى البیعِ و الشراءِ ... خداوند ربا را حرام کرد تا مردم از حرام به کسب و کار روى آورند و به خرید و فروش بپردازند». (ترجمه‏الحیاة، ج 5، ص 610)
11. امام رضا علیه‏السلام : «علّةُ‏تحریمِ‏الرّبا ... رغبةُ‏النّاسِ فى الرّبح؛ علّت تحریم ربا ... تمایل یافتن مردم به سودخوارى است». (همان، ص 610 و 611)
12. امام رضا علیه‏السلام : «علةُ‏تحریمِ‏الرّبا ... ذهابُ المعروف، ... و ترکهمُ‏القرض؛ علّت تحریم ربا ... بر افتادن کار خیر ... و ترک قرض دادن به نیازمندان است». (همان)
13. امام رضا علیه‏السلام : «علةُ تحریمُ‏الربا لما فیه من فَسادِالأْموالِ ... فبیعُ الرّبا و شراوه وَ کَسٌ على کلّ حال، على المشترى و البایع؛ ... علّت حرام بودن ربا ... این است که مایه تباهى اموال مى‏شود. ... خرید و فروش ربوى در هر حال به زیان خریدار و فروشنده خواهد بود». (همان)
14. امام رضا علیه‏السلام : «... علةُ تحریمِ‏الرّبا ... لما فى ذلک من‏الفساد و الظُّلم؛ ... علّت تحریم ربا ... وجود فساد و شیوع ظلم در آن است». (همان)
15. امام باقر علیه‏السلام : «إنّما حَرَّمّ‏اللّه‏ُ الرّبا لئلا یذهبَ‏المعروفُ؛ ... خدا ربا را از آن جهت حرام کرد که نیکوکارى از میان نرود». (همان، ص 618)
16. امام صادق علیه‏السلام : «إنّما حرّم‏اللّه‏ُ عزّوجّل الرّبا لئّلا تمتنعوا عنِ اصطناعِ‏المعروف؛ ... خداى بزرگ ربا را از آن جهت حرام کرد تا شما از پرداختن به کارهاى نیک باز نمانید». (همان، ص 619)
17. امام صادق علیه‏السلام : «... لوکان الرّبا حَلالاً لَتَرکَ‏النّاس التَّجاراتِ و ما یحتاجُونَ الیه؛ اگر ربا حلال باشد، مردم تولید و تجارت [اصولى و درست] را رها مى‏کنند، و نیازهاى واقعى خویش و جامعه را از یاد مى‏برند». (همان، ص 404)
18. الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ... . بقره (2): 275 کسانى که ربا مى‏خورند، قوامى روان پریش و رفتارى جنون‏آمیز دارند.
19. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به روایت امام صادق علیه‏السلام : «لَمّا اُسرِىَ بى الى السّماءِ، رأیتُ اقواما یُرید أحَدُهُم اَن یَقومَ و لا یقدرُ علیه من عِظَم بِطنِه. فقُلتُ: مَن هؤلاء یا جبرائیل؟ قال: هؤلاء الّذین یأکلون الرّبا...؛ چون مرا شبانه به آسمان بردند، کسانى را دیدم که مى‏خواستند از جاى برخیزند؛ ولى توانایى آن را نداشتند، و این به سبب بزرگى شکم آنان بود. گفتم: اى جبرئیل! اینان کیانند؟ گفت: اینان آن کسانند که ربا مى‏خوردند». (ترجمه‏الحیاة، ج 5 ص 617)
ـ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «لَمّا أُسْرِىَ بى إلى‏السَّماءِ رأیتُ رجالاً بطونُهم کالبیوت، فیها الحیّات، تُرى من خارج بُطُونهم، فقلتُ: من هُولاء یا جبرائیل؟ قال: هؤلاء آکلةُ‏الرّبا؛ ... چون مرا شبانه به آسمان بردند، مردانى را دیدم که شکم‏هایى مانند خانه داشتند و در آن‏ها مارهایى بود که از بیرون شکم‏هایشان دیده مى‏شد. گفتم: اى جبرائیل! اینان کیانند؟ گفت: اینان رباخوارانند». (همان)
20. امام صادق علیه‏السلام : «انّ للرّبا سبعین جزءأ اَیْسَرُهُ اَن ینکِحَ الرجلُ أَمَّه فى بیتِ‏اللّه‏ِالحرام ... [گناه و پلیدى [ربا داراى هفتاد جزء [= درجه] است، که ساده‏ترین آن‏ها چنان است که مردى با مادر خویش در خانه خدا درآمیزد». (همان، ص 608)
21. فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّه‏ِ وَرَسُولِهِ. بقره (2): ص 279. و اگر چنین نکنید [و دست از رباخوارى برندارید]، اعلان جنگ با خدا و رسول خدا بدهید.
22. امام على علیه‏السلام : «لَعَنَ رسولُ‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم الرّبا، و آکلَه، و بایعه، و مشتریَه، و کاتبه، و شاهدیه؛ ... پیامبر خدا، ربا و خورنده و خریدار و فروشنده و نویسنده و گواهان آن را لعنت کرده است». (همان، ص 612)
23. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «من أخذ الرّبا وَجَبَ علیه‏القْتَلُ؛ ... هر کس ربا گرفت، کشتن او واجب است». (همان)
24. امام صادق علیه‏السلام : «... عن ابن‏بکیر قال: بَلَغَ اباعبداللّه‏ علیه‏السلام عن رجلٍ، أنّه کان یأکُلُ‏الرّبا، و یُسَمّیه اللّبا، فقال: لئن أمکَنِنى اللّه‏ منه لاضرِبَنَّ عُنقَه؛ ... به امام صادق علیه‏السلام خبر رسید که مردى ربا مى‏خورد و آن را «لِبا» (فله، آغوز) مى‏نامد. فرمود: «اگر خدا مرا بر او قدرت مى‏داد، گردن او را مى‏زدم». (همان، ص 613)
25. امام باقر علیه‏السلام : «یُستتابُ آکل‏الرّبا، کما یُستتابُ من الشرک؛ ... ربا خوار را چنان باید توبه داد که مشرک را توبه مى‏دهند». (همان، ص 614)
26. مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّه‏َ قَرْضا حَسَنا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ. حدید (51): 11 کیست آن که خدا را قرض بایسته دهد تا آن که خدا توانمندى‏اش را دو چندان سازد، و پاداشى کریمانه برایش منظور دارد.
ـ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «... و من اَقرضَ ملهوفا فأحسن طِلْبَتَه ... أعطاهُ‏اللّه‏ بکلِّ درهمٍ اَلفَ قنطار من‏الجنّة؛ هر کس به نیازمند ورشکسته مالى وام دهد، و به نیکى باز پرداخت آن را بخواهد، ... خداوند براى هر درهمش، میلیون‏ها برابر، از بهشت به او مى‏دهد». (الحیاة، ج 6، ص 97)
27. امام صادق علیه‏السلام : «جمیل بن درّاج قال: قلت له: ... انّا نخالطُ نفرا من اهل‏السوادِ فنقرضُهم‏القرضَ، و یَصرِفونَ الینا غلاّتهم فنبیعَها لهم باَجر و لنا فى ذلک منفعة ... فقال: لابأس ... . جمیل بن دّراج مى‏گوید: به امام صادق علیه‏السلام گفتم: ما با گروهى از روستائیان معاشرت داریم و به آنان قرض [وام بدون بهره] مى‏پردازیم: از این رو آنان محصولاتشان را نزد ما مى‏آورند، و ما با درصدى کارمزد براى آن‏ها مى‏فروشیم، و از این کار سود مى‏بریم. امام علیه‏السلام فرمود: اشکالى ندارد. (حرّ عاملى: وسائل‏الشیعه، ج 3، ص 106)
28. لَیُنفق ذوسَعَةٍ مِنْ سَعتِه. طلاق (65): 7. هر کس توانایى مالى [و امکانات اقتصادى] دارد، باید از دارایى‏هاى خود [به افراد ناتوان و کم‏درآمد] انفاق [= کمک بلاعوض] کند.
29. مانند مواردى که در اثر پاره‏اى از بحران‏هاى اقتصادى، کیان نظام اسلامى به خطر افتد یا به سبب وضعیّت خاص جامعه و نظام ربوى حاکم بر روابط بین‏المللى، چاره‏اى جز به کارگیرى آن باقى نماند. در این موارد تا زمانى که موقعیّت بحرانى حاکم است، بر اساس روایات اضطرار مى‏توان به طور موقّت وجود ربا را در نظام اقتصادى و بانکى پذیرفت.
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «رُفع عن اُمّتى ... ما اضطرّوا إلیه؛ هر گاه مردم چاره‏اى جز ارتکاب حرام نیابند، حکم حرمت از آنان برداشته مى‏شود. (محمد رى‏شهرى: میزان‏الحکمه، ج 8، ص 426)
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم : «کلّما اضطّرالیه العبد فقد احلّه‏اللّه‏ له، و اَباحه أیاه؛ به آن‏چه انسان مضطر شود، خداوند آن را برایش حلال مى‏کند، و آن را براى او مباح مى‏گرداند. (همان، ج 5، ص 496)
30. امام على علیه‏السلام به روایت امام صادق علیه‏السلام : «لیسَ بینَ الرجلِ وَ وَلَدِهِ ربا؛ بین پدر و فرزند ربا جایز است. (حرّ عاملى: وسائل‏الشیعه، ج 12، ص 436)
ـ امام صادق علیه‏السلام : لیسَ ... بینَ‏المرأةِ و بینَ زَوْجِها ربا؛ بین زن و شوهر ربا نیست. (همان، ص 437)
31. امام باقر علیه‏السلام : «من اقرض رجلاً ورقا فلا یشترط الاّ مثلها، ... و لا یأخذ منکم رکوب دابة او عاریة متاعٍ، یشترط من اجل قرضه؛ هر کس به فردى پول قرض دهد، جز مثل آن را نستاند، ... و نمى‏تواند به سبب قرضى که داده است، استفاده از وسیله نقلیه وام‏گیرنده، یا عاریه‏گرفتن کالایى را از او شرط کند. (همان، ج 13، ص 106)

تبلیغات