جایگاه بانک در نظام اقتصادى اسلام و الگوى مناسب آن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
بانک به شکل سنتى آن مولود نظام سرمایهدارى (1) است و در این نظام جایگاه تعریف شدهاى دارد . اهداف و وظایف بانکها متناسب با مبانى و اصول این نظام شکل گرفته و به عنوان جزئى از نظام، با دیگر اجزا همخوانى دارد .
گرچه مشخصه بارز بانکها بهره است و اسلام بهره و ربا را حرام دانسته، لکن براى استفاده از بانک در نظام اقتصادى اسلام، حذف بهره به تنهایى کافى نیست، بلکه ابتدا باید جایگاه بانک را در نظام اقتصاد سرمایهدارى بیابیم و روشن سازیم که بانکها چه خلایى را در این نظام پرکرده و چه اهدافى را تعقیب مىکنند سپس به مطالعه نظام اقتصادى اسلام پرداخته و به دنبال این باشیم که اصولا آیا خلا مزبور در این نظام نیز وجود دارد؟ و اگر جواب مثبت است چگونه این خلا پر مىشود؟ و با توجه به جایگاه بانک در نظام اقتصادى اسلام الگوى مناسب بانکدارى چیست؟
جایگاه بانک در اقتصاد سرمایهدارى
ساختار نظام سرمایهدارى را مىتوان در الگوى چرخه درآمدى مشاهده کرد . شرکت کنندگان در این نظام به دو گروه دولت و مردم (خانوارها و بنگاهها) تقسیم مىشوند و مردم با یکدیگر و با دولتبهوسیله بازارهاى سهگانه زیر پیوند مىخورند:
1- بازار عوامل که در آن عوامل تولید (کار و سرمایه غیر نقدى) اجاره مىشوند .
2- بازارهاى کالا و خدمات که در آن کالاها و خدمات خرید و فروش مىشوند .
3- بازارهاى مالى که در آن دارایىهاى مالى خرید و فروش مىشوند .
نمودار زیر چگونگى پیوند شرکت کنندگان در این نظام را نشان مىدهد . با این فرض که اقتصاد بسته است و تجارت خارجى وجود ندارد .
نمودار شماره 1: چرخه درآمدى در نظام اقتصاد سرمایهدارى
طبق نمودار، پسانداز خانوارها از طریق بازارهاى مالى به کسانى منتقل مىشود که براى سرمایهگذارى نیاز به پول دارند . دولت نیز به وسیله فروش اوراق قرضه مىتواند از این پساندازها استفاده کند . البته نمودار مزبور شکل ساده شده روابط را نشان مىدهد; براى مثال، ممکن استبنگاهها نیز بخشى از سود توزیع نشده خود را از طریق بازارهاى مالى سرمایهگذارى کنند . به هر حال، بازارهاى مالى وجوه را از کسانى که با مازاد روبهرو هستند به کسانى که به این وجوه نیاز دارند، منتقل مىکنند .
بازار مالى
بازار مالى بازارى است که در آن دارایىهاى مالى خرید و فروش مىشوند . «دارایى در معناى وسیع، هر مایملکى است که ارزش مبادلهاى دارد و به دو نوع مشهود و نامشهود تقسیم مىشود . دارایى مشهود دارایىاى است که ارزش آن بستگى به خصوصیات مادى آن دارد . مانند ساختمان، زمین، ماشینآلات و دارایى نامشهود، نماینده حق قانونى نسبتبه منفعتى در آینده است .» (2)
دارایىهاى مالى در شمار دارایىهاى نامشهودند و خود به دو قسم تقسیم مىشوند:
1- دارایىهاى مالى که از حق ثابتى بر ذمه ناشر حکایت دارند و مستلزم پرداخت ثابتى هستند، مانند: وام، اوراق قرضه دولتى و غیر دولتى .
2- دارایىهاى مالى که حاکى از مالکیت دارنده آن نسبتبه دارایى مشهود بوده، و مستلزم پرداخت ثابتى از ناحیه ناشر نیستند، مانند: اوراق سهام شرکتها .
واسطههاى مالى
یکى از نهادهاى مالى در این بازار واسطههاى مالى هستند . واسطههاى مالى از طریق نشر حق مالى و عرضه آنها به پسانداز کنندگان، پول به دست مىآورند و آنگاه این وجوه را به مصرف کنندگان یا بنگاهها وام مىدهند .
واسطههاى مالى بر دو قسماند: واسطههایى که اکثر منابع مالى خود را از طریق پولهایى که پسانداز کنندگان سپردهگذارى مىکنند به دست مىآورند (واسطههاى مالى سپردهپذیر) مانند بانکهاى تجارى، مؤسسات وام و پسانداز، بانکهاى پسانداز، اتحادیهها (یا مؤسسات) اعتبارى . نهادهاى سپردهپذیر با وجوهى که از سپردهها و دیگر منابع مالى به دست مىآورند هم وام مستقیم به واحدهاى اقتصادى مىپردازند و هم در اوراق بهادار سرمایهگذارى مىکنند . درآمد این نهادها نیز از طریق درآمد حاصل از وامهایى که مىدهند و کارمزد اوراق بهادارى که مىخرند بهدست مىآید .
بنابراین بانکهاى تجارى جزء واسطههاى سپردهپذیر در بازار مالى هستند و از چهار طریق منابع مالى خود را تامین مىکنند:
1- سپردهها (دیدارى، پسانداز، مدت دار)
2- اخذ وام از بانکهایى که ذخیره مازاد دارند .
3- اخذ وام از بانک مرکزى
4- فروش اوراق قرضه در بازار مالى
بانکها به سپردهها و وامهایى که مىگیرند بهره پرداخت مىکنند; سپس این وجوه را در بازار اوراق بهادار سرمایهگذارى کرده، از عایدات آن بهرهمند مىشوند و یا وام پرداخت کرده، بهره مىگیرند . مابهالتفاوت بهره دریافتى و بهره پرداختى، بخش عمدهاى از درآمد بانکها را تشکیل مىدهد .
عملکرد سایر واسطههاى مالى سپردهپذیر تا حدودى مشابه بانکهاى تجارى است .
نوع دیگر واسطههاى مالى، غیر سپردهپذیر هستند، مانند شرکتهاى بیمه، شرکتهاى سرمایهگذارى و صندوقهاى بازنشستگى . این مؤسسات وجوه خود را از طریق فروش سهام یا اخذ حق بیمه و امثال آن تامین مىکنند و این وجوه را براى خرید اوراق بهادار با درآمد ثابت و سهام صرف مىنمایند .
نقش بانکها
براى پى بردن به نقش و کارکرد بانکها در نظام سرمایهدارى، لازم است کارکرد دارایىهاى مالى، بازارهاى مالى و واسطههاى مالى را بررسى کنیم . براى دارایىهاى مالى دو کارکرد عمده ذکر کردهاند:
الف - انتقال وجوه از کسانى که پول اضافى دارند به کسانى که براى سرمایهگذارى در دارایى مشهود به پول نیازمندند . (3)
ب - انتقال یا توزیع خطر حاصل از دارایىهاى مشهود بین متقاضیان وجوه و دارندگان وجوه . (4)
براى بازارهاى مالى نیز سه کارکرد مهم ذکر شده است: (5)
1- فرایند قیمتیابى: در بازار مالى روابط متقابل خریدار و فروشنده، قیمت دارایى مبادله شده را تعیین مىکند . به عبارت دیگر، این روابط بازده مورد انتظار دارایى مالى را معین مىسازد .
2- تامین نقدینگى: بازارهاى مالى مکانیسمى براى سرمایهگذار فراهم مىکند تا دارایى مالى را بفروشد و وجه نقد دریافت کند . اگر این مکانیسم وجود نمىداشت، دارنده آن ناچار بود سند بدهى را تا زمان سررسید آن و سند سهامدارى را تا زمانى که شرکت داوطلبانه یا به اجبار منحل شود، نگه دارد .
3- کاهش هزینه معاملات: معاملات دو نوع هزینه دارند: هزینه جستوجو جهتیافتن دارایى مورد نظر، مانند هزینه صرف وقت و درج آگهى و هزینه اطلاعات در رابطه با برآورد ویژگىهاى سرمایهگذارى یک دارایى مالى، یعنى مقدار و احتمال وقوع جریان نقدینگىاى که از دارایى انتظار مىرود . وجود بازار مالى سازمان یافته، هزینههاى جستوجو و هزینههاى اطلاعات را پایین مىآورد; زیرا قیمتها بازتابى از کل اطلاعات گردآورى شده به وسیله همه دستاندرکاران است .
براى واسطههاى مالى نیز به طور کلى چهار کارکرد اقتصادى ذکر شده است: (6)
1- وساطت در انطباق سررسیدها: در موارد بسیارى دارندگان وجوه حاضر نیستند وام بلند مدت بپردازند در حالى که متقاضیان وجوه به وام بلند مدت نیاز دارند . واسطههاى مالى با اخذ وجوه از طریق سپرده پذیرى یا از طرق دیگر و پرداخت آن به متقاضیان وام بلند مدت، دارایىهاى کوتاه مدت را به دارایىهاى بلند مدت تبدیل مىکنند .
2- کاهش خطر با ایجاد تنوع: پسانداز کننده اگر بخواهد پول خود را مستقیما در اوراق بهادار سرمایهگذارى کند براى کاهش خطر باید اوراق متنوعى را بخرد . اینکار علاوه بر اینکه به سرمایه زیادى نیاز دارد و سرمایهگذارانى که وجوه اندکى دارند، به سختى مىتوانند به این حد از تنوع دستیابند، براى هریک نیز هزینه در بردارد . واسطههاى مالى، وجوه دریافتشده را در اوراق قرضه و سهام زیادى سرمایهگذارى کرده، و از این طریق به تنوعى مطلوب با هزینههاى کم به منظور کاهش خطر، دست مىیابند .
3- کاهش هزینهها: سرمایهگذارانى که دارایى مالى مىخرند باید مدت زمانى بگذرد تا به جهات لازم براى راه و رسم ارزشیابى سرمایهگذارى دستیابند . علاوه بر هزینه فرصت زمانى که صرف پردازش اطلاعات درباره دارایى مالى و ناشر آن مىشود، دستیابى به آن اطلاعات، انعقاد قرارداد و . . . نیز هزینه دارد . واسطههاى مالى، سرمایهگذاران حرفهاى را که کارشان تحلیل دارایىهاى مالى و اداره آنهاست، استخدام مىکنند . استخدام اینگونه افراد حرفهاى براى واسطههاى مالى به صرفه است; زیرا سرمایهگذارى وجوه، کار اصلى آنان است . به سخن دیگر، عقد قرارداد و پردازش اطلاعات مربوط به دارایىهاى مالى، صرفهجویىهاى مقیاس دارد .
4- ایجاد مکانیسم پرداخت: امروزه بیشتر معاملات نقدى نیست و پرداخت وجوه با استفاده از چک، کارت اعتبارى، کارت بدهکارى و انتقال الکترونیکى صورت مىپذیرد . زمانى این امور تنها به وسیله بانکهاى تجارى انجام مىشد ولى امروزه دیگر نهادهاى سپردهپذیر نیز مىتوانند از این ابزارها استفاده کنند . امکان پرداختبدون استفاده از پول نقد، عاملى مهم در عملکرد بازار مالى است . نهادهاى سپردهپذیر دارایىهایى را که قابل پرداخت نیستند به دارایىهایى تبدیل مىکنند که این ویژگى را دارند .
بانکها نیز به عنوان واسطه مالى سپردهپذیر، نقشها و کارکردهاى چهارگانه فوق را دارند .
سایر عملیات بانکى (7)
بانکها علاوه بر اینکه بهعنوان یک واسطه مالى در بازارهاى مالى نقش ایفا مىکنند، کارکردهاى دیگرى نیز دارند که عبارتاند از:
1- مبادلات ارزى: مبادلات ارزى مبادله یک پول برحسب نرخ متداول به پول دیگر است که در بازار ارز (پول خارجى) صورت مىپذیرد . بانکها در این بازار به مبادله پول داخلى با پولهاى خارجى اقدام مىکنند .
2- عملیات سرمایهگذارى: برخى بانکها از محل سرمایه و سپردههاى ثابت و بلند مدت، به سرمایهگذارى در بخش واقعى اقتصاد مىپردازند . این سرمایهگذارى گاه به صورت تاسیس بنگاههاى اقتصادى و گاه به صورت خرید سهام است .
الف) تاسیس بنگاههاى اقتصادى: بانکها پس از بررسى و تحلیل هزینه و فایده، در صورتى که تاسیس مؤسسهاى را با سود مثبت ارزیابى کنند، آن را به صورت شرکتسهامى تاسیس مىکنند; به نحوى که بخشى از سهام به وسیله بانک پرداخت مىشود و شرکت رسما به ثبت مىرسد . در این روش مدیریت مؤسسه را بانک عهدهدار مىشود و در صورت لزوم مىتواند براى تکمیل سرمایه خود بقیه سهام را در بازار بورس بهفروش رساند .
ب) خرید سهام: در این حالتبانک مبتکر تاسیس بنگاه نیستبلکه با بنگاههاى اقتصادى موجود، از طریق خرید سهام آنها در بورس و یا از طریق افزایش سرمایه بنگاههاى اقتصادى و تخصیص سهامى به بانک که در نتیجه افزایش سرمایه ایجاد شده است، مشارکت مىکند .
نقش بهره در بازار مالى
واسطههاى مالى در تجهیز و تخصیص منابع پولى خود بر اساس بهره عمل مىکنند و نرخ آن در بازارهاى مالى و از برآیند عرضه و تقاضاى وجوه بهدست مىآید . واسطههاى مالى سپردهپذیر از جمله بانکها با تعهد پرداختبهره، انگیزه لازم را براى صاحبان وجوه ایجاد مىکنند و از طرف دیگر به هدف دریافتبهره وجوه خود را وام داده یا در اوراق قرضه سرمایهگذارى مىکنند . لذا اگر بهره حذف شود عملکرد بانکها و به طور کلى واسطههاى مالى در نظام سرمایهدارى مختل مىشود و قسمى از بازارهاى مالى که آن را بازار بدهى (8) مىنامند، حذف مىگردد .
ترسیم نظام اقتصادى اسلام
شکى نیست که بهره همان ربا و حرام است . بنابراین، بازارها و واسطههاى مالى به شکلى که در نظام سرمایهدارى وجود دارد، نمىتواند در نظام اسلامى وجود داشته باشد . ولى این سؤال باقى است که سیستم جایگزین براى حرکت وجوه و منابع پولى به سمتسرمایهگذارى کدام است؟ طبیعى است همه صاحبان وجوه نمىتوانند از وجوه خود در سرمایهگذارى در بخش واقعى اقتصاد استفاده کنند و به عکس، همه کسانى که توان مدیریتسرمایهگذارى را دارند وجوه لازم در اختیار ندارند . یک نظام اقتصادى، از هر نوع که باشد، باید براى تجهیز و تخصیص منابع پولى، سیستمى ارائه کند و اسلام براى این امر، سیستم خاص خود را ارائه کرده است .
براى اثبات این مدعا ابتدا نظام اقتصادى اسلام را ترسیم کرده، سپس چگونگى جریان درآمد بین شرکتکنندگان را نشان مىدهیم .
براى ترسیم نظام به فقه اقتصادى اسلام (احکام و حقوق اقتصادى) مراجعه مىکنیم; چرا که احکام و حقوق اقتصادى در قیقتبیانگر ضوابط و قوانین حاکم بر اجزاى نظام اقتصادى مورد نظر اسلام است . اگر فقه اقتصادى اسلام با این نگرش مطالعه شود، نوع بازارها، اقسام شرکتکنندگان و چگونگى روابط بین آنها به دست مىآید و نظام اقتصادى اسلام با استفاده از الگوى چرخه درآمدى - نظیر آنچه در اقتصاد سرمایهدارى گذشت - ترسیم مىشود .
انواع عقود مالى اسلام
عقد مالى عقدى است که بین دو طرف در مورد استفاده یا انتقال ملکیتیک مال بسته مىشود و مال هر چیزى است که در بازار ارزش معاملهاى دارد . برخى از عقود مالى معروف عبارتاند از: خرید و فروش، اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، شرکت، جعاله، صلح، قرض، عاریه، صدقه و وقف .
ماهیت و کاربرد هریک از این عقود بدین قرار است:
1- خرید و فروش: عقدى است که به موجب آن، مورد معامله در مقابل عوض، از فروشنده به خریدار منتقل مىشود . چیزى که فروخته مىشود مىتواند کالاى مصرفى یا سرمایهاى باشد .
2- اجاره: عقدى است که موجب تملیک منفعت اشیا چون خانه، زمین، ماشین در مقابل عوض مىشود و اگر انسان خودش را براى کارى اجاره دهد، موجب تملیک عملاش به دیگرى در مقابل اجرت مىشود . (9) در صورت اول هر چیزى که داراى نفعتحلال و مورد اعتناى عقلا باشد و با بقاى عین، امکان انتفاع از آن ممکن باشد مىتواند موضوع اجاره باشد; مثلا پول را نمىتوان اجاره داد . (10) در صورت دوم نیز هر عمل حلالى که براى مردم مفید باشد، اجرت گرفتن در مقابل آن جایز است . (11)
3- مضاربه: عقدى است که بین دو شخص واقع مىشود; بر این اساس که سرمایه تجارت از یکى و عمل از دیگرى باشد و اگر سودى حاصل شد بین آن دو تقسیم گردد . (12)
4- مزارعه: معاملهاى استبر این اساس که زمین در مقابل سهمى از حاصل آن، کاشته شود . (13)
5- مساقات: معاملهاى است که بر درختان ریشهدار ثابت انجام مىگیرد; به این صورت که عامل این درختان را در مقابل سهمى از میوههاى آن، آب دهد . (14)
وجه مشترک سه عقد اخیر این است که در هر سه صاحبان نیروى کار با صاحبان سرمایه (نقدى و غیرنقدى) در سود فعالیت اقتصادى مشارکت مىنمایند . با این تفاوت که عقد مضاربه تنها در تجارت و عقد مزارعه و مساقات تنها در کشاورزى کاربرد دارد .
6- شرکت: عقدى است که بین دو یا چند نفر بر معامله و کسب با مال مشترک بسته مىشودو نتیجه آن جواز تصرف شرکا در مال مشترک است . شرکا مىتوانند با آن مال به فعالیت اقتصادى بپردازند و در صورتى که در مورد سود و زیان شرطى نشده باشد، سود و زیان به نسبتسرمایه هر یک، بین آنها تقسیم مىشود . (15) عقد شرکت در امور صنعتى، کشاورزى و خدماتى و تجارى کاربرد دارد و سرمایه مىتواند نقدى یا غیرنقدى باشد . (16)
7- جعاله: جعاله التزام به پرداخت عوض معلوم در مقابل عمل مباح و معقول است . (17) این عقد در همه بخشهاى اقتصادى کاربرد دارد و از آنجا که جعل مىتواند اجرت ثابتیا سهمى از سود باشد، مىتوان مفاد عقود مضاربه، مساقات، مزارعه و اجاره را به جعاله انشا کرد، در نتیجه از این عقد مىتوان به نحو مطلوبى در اجاره عوامل و نیروى کار خدماتى و مشارکت کار و سرمایه، استفاده کرد .
8- صلح: تراضى و توافق بر تملیک عین یا منفعت و اسقاط دین یا حق و مانند آن را صلح مىنامند . صلح در هر موردى (به غیر از موارد استثنا شده مانند حقوق غیر قابل انتقال) و در هر مقامى صحیح است، مگر آن که موجب تحریم حلال یا تحلیل حرام گردد . (18) عقد صلح، عامترین عقدى است که در همه بخشهاى اقتصادى کاربرد دارد و مفاد همه عقود دیگر را مىتوان به صلح انشا کرد .
9- قرض: تملیک مال همراه با ضمان را قرض گویند; یعنى قرضگیرنده برگرداندن همان مال یا مثل یا قیمتاش را بر عهده شرط زیاده در قرض جایز نیست . (20) از احکام قرض استفاده مىشود که قرضدهنده کسى است که با مازاد درآمد روبهرو است و تمایل دارد بدون انگیزه سود، منافع مالش را ایثار نماید و قرضگیرنده کسى است که اولا به پول، سرمایه غیرنقدى یا کالا جهت مصرف یا سرمایهگذارى نیازمند است و ثانیا قدرت پرداخت قرض خود را در آینده دارد .
10- عاریه: عاریه آن است که انسان مال خود را به دیگرى بدهد که از آن استفاده کند و در عوض چیزى هم از او نگیرد . (21) عاریه تنها در سرمایه غیرنقدى متصور است; زیرا انتفاع از مال عاریه داده شده نباید موجب از بین رفتن آن شود و کالاى مصرفى و پول این ویژگى را ندارند . بنابراین عاریه موجب انتقال منافع سرمایه غیرنقدى از عاریهدهنده به عاریهگیرنده مىشود .
11- صدقه: صدقه بخشش مال به دیگرى به قصد قربت (22) را گویند و مال مىتواند پول نقد، کالاى مصرفى، سرمایهاى یا منافع شىء یا عمل نیروى کار باشد . در تمام این موارد، اگر مالک مال خود را به قصد قربت و بدون عوض بدهد، صدقه تحقق مىیابد . از احکام صدقه برمىآید که صدقه گیرنده باید اولا نیازمند باشد و ثانیا قدرت بازپرداخت آنچه را که مىگیرد در آینده نداشته باشد . صدقه، قرض و عاریه در موارد نیاز مصرفى و سرمایهگذارى مىتوانند بهکار روند .
12- وقف: حبس نمودن شىء و قرار دادن منافع آن براى شخص، اشخاص، عناوین یا جهات (23) را وقف گویند و تنها در منافع و دیون و چیزهاى غیرقابل تملک صحیح نیست . بنابراین زمین، خانه، مزرعه، ماشین، کتب و درختان قابل وقفاند . وقف از نظر موقوف علیهم بر سه قسم است: (24)
الف) وقف در جهت مصالح عامه مانند مساجد، مقبرهها، پلها، جادهها، سدها و بیمارستانها
ب) وقف براى عناوین کلى مانند فقرا جنگزدگان، معلولین
ج) وقف براى افراد خاص مثل وقف براى فرزندان خود یا دیگرى
اگر مالى را وقف فى سبیل الله کنند مىتوان منافع آن را در هر موردى که ثواب دارد مصرف کرد . (25)
بنابراین وقف، هم در رفع فقر از جامعه و هم در ایجاد رشد و توسعه اقتصادى مىتواند مفید باشد .
بازارها در نظام اقتصادى اسلام
با تحلیل عقود گذشته درمىیابیم که در اقتصاد اسلامى پنجبازار به شرح زیر وجود دارد:
1- بازار اجاره عوامل: در این بازار نیروى کار و سرمایه فیزیکى اجاره داده مىشود و اجرت ثابت دریافت مىگردد و چون اجاره پول ربا محسوب مىشود صاحبان پول نمىتوانند از این بازار استفاده کنند .
2- بازار مشارکت عوامل: در این بازار نیروى کار و سرمایه فیزیکى به وسیله یکى از عقود مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله و رکتبه استخدام درآمده و پاداش خود را به صورت سهمى از سود دریافت مىکند .
3- بازار مشارکتسرمایههاى نقدى: در این بازار صاحبان سرمایه نقدى پول خود را از طریق عقودى مانند مضاربه، جعاله و شرکت در فعالیت اقتصادى وارد کرده و پاداش خود را به صورت سهمى از سود دریافت مىکنند .
4- بازار کالاها و خدمات: در این بازار، کالاهاى مصرفى و سرمایهاى خرید و فروش مىشود و خدمات مصرفى اجاره مىگردد . مىتوان گفت این بازار به سه زیر بازار تقسیم مىشود; بازار کالاهاى مصرفى، بازار کالاهاى سرمایهاى و بازار خدمات مصرفى .
5- بازار ثواب یا انفاق در راه خدا: رابطه انفاق در راه خدا، رابطهاى است که از طریق عقودى چون قرضالحسنه، صدقه، عاریه، هبه و وقف برقرار مىگردد . در غالب موارد، یک طرف این رابطه بىنیازان و طرف دیگر آن نیازمنداناند . این رابطه به انگیزه سود برقرار نمىشود بلکه به انگیزه ایثار و ثواب اخروى و انجام تکلیف شکل مىگیرد . (26)
عوامل متعددى چون احساسات و عواطف انسانى، ایمان به خداوند و تقواى الهى، سطح درآمد و شدت فقر در جامعه، در انفاق مردم مؤثرند .
نمودار 2 ساختار حقوقى پنجبازار فوق را نمایش مىدهد .
نمودار 2: ساختار حقوقى بازارها در نظام اقتصادى اسلام
شرکتکنندگان در نظام اقتصادى
شرکتکنندگان در نظام اقتصادى را اقتصاددانان به دو گروه تقسیم مىکنند:
1- خانوارها یا صاحبان عوامل تولید (نیروى کار، سرمایه نقدى و فیزیکى)
2- بنگاهها یا مؤسساتى که شخصیتحقوقى دارند و عهدهدار امر تولیدند
به اعتقاد ما گروه نیازمندان را نیز باید به این دو گروه اضافه کرد و آنها کسانى هستند که نمىتوانند مخارج خود را تامین کنند، مانند سالخوردگان، کوکان بىسرپرست و معلولین که از فعالیت عاجزند و یا درآمد آنها کفایتخرجشان را نمىنماید .
در اقتصاد کلان، نیازمندان به عنوان یک گروه مستقل دیده نمىشوند . شاید دلیل آن این باشد که انتقال درآمد از ثروتمندان به نیازمندان، تاثیر مهمى بر چرخه درآمدى ندارد; زیرا درآمدى که به نیازمندان منتقل مىشود، بالاخره مصرف یا سرمایهگذارى مىگردد . در نتیجه انتقال وجوه در درون خانوارها صورت گرفته و برآیند آن در چرخه درآمدى ملاحظه مىشود . به نظر ما این توجیه کافى نیست و مسئله به مبانى و اهداف نظام سرمایهدارى باز مىگردد . مهمترین هدف در نظام سرمایهدارى رشد تولید است و عدالت اقتصادى براى این نظام اهمیتى ندارد، (27) در حالى که در نظام اقتصادى اسلام، عدالت اقتصادى مهمترین هدف است . (28) طبیعى است که در این نظام راههاى تحقق عدالت اقتصادى مورد بررسى قرارمىگیرد و از این رو در چرخه اقتصادى گروه نیازمندان، گروهى مستقل ملاحظه شده، روابط صاحبان عوامل تولید و نیازمندان از شریعت اسلام استخراج مىگردد .
چرخه درآمدى در نظام اقتصادى اسلام
اکنون مىتوانیم چگونگى ارتباط گروههاى مردم را از طریق بازارهاى پیشگفته، در ضمن یک الگوى چرخه درآمدى نشان دهیم . در این الگو براى سادگى، چنین فرض مىکنیم که دولت وجود ندارد و اقتصاد بسته عمل مىکند و چون مىخواهیم جریان پولى را نشان دهیم مواردى که در آن کالا به صورت قرض، صدقه، وقف و عاریه داده مىشود، در نظر نمىگیریم (نمودار 3 .)
نمودار 3: چرخه درآمدى در نظام اقتصادى اسلام با فرض عدم دولت
چرخه درآمدى در حقیقت نشاندهنده آن است که چگونه بازارها (الگوهاى روابط)، گروههاى مردم و اموال را به یکدیگر پیوند مىدهند . اگر مطالب پیشگفته را با نگرش سیستمى مورد تحلیل عقلى قرار دهیم، چرخه درآمدى نظام اقتصادى اسلام را به صورت نمودار فوق مىتوانیم استخراج کنیم . طبق نمودار، خانوارها (صاحبان عوامل تولید)، کار و سرمایه خود را در بازار اجاره و مشارکت عوامل عرضه کرده، پاداش خود را به صورت دستمزد، اجرت ثابتیا سهمى از سود دریافت مىکنند . درآمد حاصل به سه بخش تقسیم مىشود; بخشى از آن در بازار مشارکتسرمایه نقدى عرضه مىشود، ، (Iw) بخشى دیگر از طریق بازار ثواب به نیازمندان منتقل مىشود، (R) و بخش سوم مصرف مىگردد .، (Cw) نیازمندان نیز پولى را که از طریق بازار ثواب دریافت کردهاند مصرف نموده، (Cp) یا جهت مشارکت در سرمایهگذارى در بازار مشارکت عرضه مىکنند، (Ip) .
بنگاهها نیز با تقاضاى عوامل در بازارهاى اجاره، مشارکت عوامل و مشارکتسرمایه نقدى به امر تولید پرداخته، کالاهاى تولیدى خود را در بازار کالا و خدمات مصرفى عرضه مىکنند . مجموع مخارج خانوارها و نیازمندان که برابر درآمد خانوارهاست، از طریق بازار کالا و خدمات مصرفى به بنگاهها منتقل شده و بنگاهها درآمد بهدست آورده را از طریق بازار عوامل به خانوارها منتقل مىکنند .
کارایى بازار مشارکتسرمایه نقدى
در این نظام، بازار مشارکتسرمایه نقدى تجهیز و تخصیص منابع پولى را بهعهده دارد . صاحبان سرمایه نقدى، پول خود را از طریق عقود مشارکتبا صاحبان سرمایه غیرنقدى و صاحبان نیروى کار، در جریان تولید وارد مىکنند که هر چه تجهیز و تخصیص منابع پولى فراگیر، سهل، کمخطر، و کمهزینه باشد کارایى این بازار بیشتر مىشود . به عبارت دیگر، براى کارایى باید:
1- هزینه دستیابى به اطلاعات در مورد طرفهاى مشارکت، نوع سرمایهگذارى و سهم سود هر یک از طرفها حداقل شود .
2- انعقاد قرارداد بین طرفهاى مشارکت از نظر حقوقى ابهامى نداشته و هزینه آن حداقل شود .
3- خطرهاى ناشى از ریسک فعالیتهاى اقتصادى و احتمال نکول طرفین قرارداد به حداقل برسد .
4- بسیارى از صاحبان سرمایه نقدى، سرمایهگذارىهاى کوتاه مدت را ترجیح مىدهند، در حالى که سرمایهگذارىهاى بلند مدت مهمترند . در بازار مشارکتباید سیستمى طراحى گردد که بتواند سرمایههاى نقدى را در سرمایهگذارىهاى بلند مدت به کارگیرد و در نتیجه بازار کاراتر عمل کند .
5- ممکن استبرخى از صاحبان سرمایه نقدى که از طریق بازار مشارکتسرمایهگذارى کردهاند، قبل از پایان مدت قراداد به پول نیاز پیدا کنند . باید در نهاد مشارکتسیستمى وجود داشته باشد که بدون انحلال عقد مشارکت (و با انتقال آن به فرد دیگر) امکان دستیابى این افراد به پول را فراهم نماید .
بازار اوراق مشارکت و سهام
براى افزایش کارایى بازار مشارکت، تاسیس بازارى که در آن اوراق مشارکت و سهام خرید و فروش شود ضرورى است . این بازار در حقیقت جانشین بازار مالى در نظام سرمایهدارى است و مىتواند تمام کارکردهایى را که براى بازار مالى و اوراق بهادار در آن نظام گفتیم، داشته باشد . در حال حاضر بازار بورس سهام در کشور ما تا حدودى فعال است ولى بازار اوراق مشارکت هنوز جایگاه خود را نیافته است .
اگر چنین بازارهاى متنوع و فعالى وجود داشت، بانکهاى اسلامى مىتوانستند از صاحبان سرمایه نقدى پول را وکالتا گرفته و بهوسیله خرید اوراق مشارکت و سهام، آن را در اختیار صاحب کاران اقتصادى قرار دهند و سود اوراق مزبور را پس از کسر حقالوکاله به سپردهگذاران دهند، در این صورت نیازى به عقود بانکى جهت تخصیص منابع بانک نبود بلکه بانکها با خرید اوراق مشارکت و سهام، منابع مالى در اختیار را در فعالیتهاى مختلف سرمایهگذارى مىکردند .
جایگاه بانکها در نظام اقتصادى اسلام
با توجه به آنچه گذشت، رسالت اصلى بانکها تجهیز و تخصیص منابع پولى است و در نظام اقتصادى اسلام مىتوانند عملیات زیر را انجام دهند:
1- ارائه خدمات بانکى
2- انجام مبادلات ارزى
3- سرمایهگذارى مستقیم
4- ایفاى نقش واسطه در بازار ثواب
5- ایفاى نقش واسطه در بازار مشارکتسرمایه نقدى
از موارد فوق تنها مورد چهارم و پنجم نیاز به بحث دارد که در ادامه به این دو مىپردازیم .
بانکها بهعنوان واسطه در بازار ثواب
بعضى از کسانى که قصد ایثار دارند وجوه خود را از طریق بازار ثواب، به شکل قرضالحسنه به نیازمندان مىدهند . بانکها مىتوانند در این بازار به صورت واسطه عمل کنند; به این ترتیب که پول را از صاحبان وجوه وکالتا اخذ کرده، به نیازمندان قرض دهند و کارمزدى براى این کار دریافت نمایند . در این صورت بانکها واسطه انتقال وجوه مىباشند . در حال حاضر بانکها بخش مهمى از سپردههاى قرضالحسنه را از طریق عقود بانکى یا مستقیم در فعالیتهاى اقتصادى، سرمایهگذارى مىکنند که این با فلسفه وجودى این سپردهها ناسازگار است; چون هدف از تشریع قرضالحسنه اعتلاى معنوى قرضدهنده و رفع نیاز نیازمندان جامعه است و ایندو در صورتى تحقق مىیابند که کل سپردههاى پسانداز قرضالحسنه به نیازمندان قرض داده شود .
منشا این انحراف آن است که طبق قانون، بانکها مالک سپردههاى قرضالحسنه شمرده شدهاند . (29)
بانکها بهعنوان واسطه در بازار مشارکتسرمایه نقدى
اگر بازار اوراق مشارکت و سهام به صورت فعال و کارا عمل مىکرد، بانکها مىتوانستند نقش واسطه را بازى کنند; به این صورت که وجوه را از صاحبان سرمایه نقدى به وکالت دریافت کرده، اوراق مشارکت و سهام خریدارى کنند سپس بخشى از سود به دست آمده را به عنوان حقالوکاله برداشته مابقى را بین صاحبان وجوه تقسیم نمایند . راه دیگر این است که بانکها اوراق مشارکتیا سهام منتشره را یکجا خریدارى نمایند، سپس به صاحبان سرمایه نقدى بفروشند و از مابهالتفاوت قیمتخرید و فروش، سود حاصل نمایند .
در این صورت، به راحتى سرمایههاى خرد و کلان در طریق تامین سرمایه پروژههاى کوچک و بزرگ به کار گرفته مىشود و مشکلاتى که در حال حاضر بانکها به واسطه تعدد عقود بانکى و مقررات دست و پاگیر با آن مواجهاند، برطرف مىگردد .
حال که چنین بازارفراگیرى وجود ندارد بانکها مىتوانند به سه صورت نقش واسطه را در بازار مشارکتسرمایه نقدى ایفا نمایند:
1- از صاحبان سرمایه نقدى وکالتبگیرند که سرمایههاى آنها را به صورت مشاع در فعالیتهاى مختلف از طریق عقود مشارکتى (مضاربه، مزارعه، مساقات، شرکت، جعاله و صلح) یا به صورت مستقیم سرمایهگذارى نموده و با داشتن حق مصالحه منافع بین بانک و صاحبان وجوه، حقالوکاله خود را کسر و مابقى منافع را بین صاحبان وجوه به تناسب مبلغ و مدت تقسیم نماید .
در حال حاضر بانکها چنین عمل مىکنند، با این تفاوت که تخصیص منابع بر اساس عقود بانکى مصوب در قانون عملیات بانکى بدون ربا مىباشد و منحصر به عقود مشارکتى نیست .
2- بانک به عنوان عامل با صاحبان سرمایه نقدى از طریق یکى از عقود مشارکتى قرارداد ببندد که سرمایههاى آنان را در فعالیتهاى اقتصادى به صورت مشاع به کار برده و سود به دست آمده بین بانک و آنها بر حسب توافق تقسیم شود . در ضمن عقد این اجازه را نیز بگیرد که خودش مستقیما این وجوه را سرمایهگذارى کند یا به عاملین دیگر واگذار نماید . سپس با متقاضیان وجوه از طریق یکى از عقود مشارکتى، قرارداد ثانوى منعقد نماید . مابهالتفاوت سود قرارداد اول و دوم، سودى است که بانک بهدست مىآورد .
3- بانکها مىتوانند به عنوان شرکتسهامى، سهام منتشر کرده و به فروش رسانند و از این طریق وجوه را جذب نمایند، سپس این وجوه را از طریق عقود مشارکتى یا مستقیما در فعالیتهاى مختلف سرمایهگذارى کنند و سود به دست آمده بین صاحبان سهام تقسیم شود .
کارامدى عقود مشارکتى
در هر جامعه متقاضیان وجوه جهتسرمایهگذارى دو دستهاند:
1- کسانى که بخشى از سرمایه لازم براى فعالیت اقتصادى را داشته به دنبال شریکاند .
2- کسانى که سرمایه لازم براى فعالیت اقتصادى نداشته، متقاضى تامین تمام سرمایه مورد نیاز هستند .
عقد شرکت، نیاز گروه اول را در همه عرصههاى اقتصادى (تولیدى، تجارى و خدماتى) پاسخگو است و براى تامین نیاز گروه دوم، عقد مضاربه در تجارت و عقد مزارعه و مساقات در کشاورزى تا حدودى کافى هستند; ولى در زمینه صنعت و خدمات، عقد مشارکتى خاصى وجود ندارد .
شاید همین مشکل باعثشده است قانونگذار در قانون عملیات بانکى بدون ربا به ناچار به عقودى چون اجاره به شرط تملیک و سلف، تمسک نماید در نتیجه، مشکل تعدد عقود، شبهه ربا و عدم کارایى بانکها پیش آید . (30) از اینها گذشته، وجود این عقود موجب مىشود بانکها نقشى فراتر از یک واسطه را در بازار مشارکت ایفا کرده و به نوعى عملیات آنها به بازار عوامل و بازار کالا نیز کشیده شود و بر اساس آنچه گذشت این با جایگاه بانکها در نظام اقتصادى اسلام منافات دارد .
به نظر مىرسد همانگونه که عقد شرکت نیاز گروه اول را در همه عرصههاى اقتصادى تامین مىکند، عقد جعاله نیز نیاز گروه دوم را به بهترین وجه در همه عرصههاى اقتصادى تامین مىنماید و علاوه بر آن، شروط دست و پاگیر مضاربه و مساقات و مزارعه را ندارد . همچنین عقد صلح مىتواند جایگزین هر دو عقد شرکت و جعاله شده، نیاز هر دو گروه را برآورده نماید .
بر این اساس در تخصیص منابع بانکها مىتوان از الگوهاى زیر استفاده کرد:
الگوى اول: عقد شرکت و جعاله
بانک مىتواند به وسیله عقد شرکت (مدنى و حقوقى) تقاضاى گروه اول را در همه بخشهاى اقتصادى پاسخ دهد و با متقاضیان، به نسبتسهم سرمایهاش در سود حاصله شریک شود و به وسیله عقد جعاله، جوابگوى تقاضاى گروه دوم باشد; به این ترتیب که در همه بخشهاى اقتصادى بانک به عنوان جاعل، سرمایه لازم را تامین نماید و با عامل بر حسب توافق در سود شریک شود . در حال حاضر در قانون عملیات بانکى بدن ربا عقد شرکتبا همان خصوصیاتى که در این طرح مورد نظر است وجود دارد ولى عقد جعاله پیشبینى شده بسیار محدود است، در حالى که عقد جعاله مانند عقد شرکت مىتواند کاربرد وسیعى داشته باشد . (31) در نتیجه عقد جعاله مىتواند جانشین همه عقود مشارکتى غیر از عقد شرکتشود و اعطاى تسهیلات بانکى تنها به وسیله دو عقد شرکت و جعاله انجام گیرد . بدین ترتیب مشکلات مربوط به تعدد و محدودیتهاى عقود، از این راه حل مىشود .
الگوى دوم: عقد صلح
در این الگو عقد صلح جانشین دو عقد شرکت و جعاله در الگوى اول مىشود . با عقد صلح مىتوان مفاد این دو عقد را در همه بخشهاى اقتصادى انشا کرد، علاوه بر اینکه شرایط خاص شرکت و جعاله نیز لازم و ضرورى نیست . (32)
به عبارت دیگر، بانک مىتواند مفاد شرکت، مضاربه، مزارعه و مساقات را به عقد صلح انشا کند و سهم شریک یا عامل را درصدى از سود تعیین نماید . همچنین بانک مىتواند به عنوان صاحب سرمایه نقدى، در بخش خدمات و صنعتبا عامل چنین صلح کند که بانک سرمایه فعالیت مزبور را تامین نماید و سود به دست آمده بر حسب توافق بین بانک و عامل تقسیم شود . بنابر این تمام عملیات بانکى بدون ربا در همه بخشهاى تولیدى، تجارى و خدماتى مىتواند با عقد صلح به شکل مشارکت در سود تحقق یابد .
مقایسه دو الگو
به نظر مىرسد الگوى دوم به دلایل زیر بر الگوى اول ترجیح دارد:
1- از آنجا که در الگوى اول از دو عقد شرکت و جعاله و در الگوى دوم تنها از عقد صلح استفاده شده، الگوى دوم از نظر قوانین بانکى سهلتر خواهد بود .
2- در الگوى اول شرایط خاص هر یک از دو عقد شرکت و جعاله باید رعایتشود، در حالى که در الگوى دوم حتى اگر مفاد آندو عقد بهوسیله صلح انشا شود، آن شرایط لازم نیست و عقد صلح تنها مشروط به شروط عام عقود و شروطى که متصالحین توافق مىنمایند مىباشد; لذا الگوى دوم از محدودیتهاى کمترى برخوردار است .
3- عقد شرکت و جعاله از عقود جایز هستند (33) و شریک بانک و یا عامل مىتواند در صورت صلاحدید عقد را فسخ نماید . این مسئله بانک را با مشکل مواجه مىنماید و بانک مجبور مىشود در عقد لازم دیگرى عدم فسخ را شرط کند و این بر پیچیدگى عملیات مىافزاید; ولى عقد صلح خود از عقود لازم است . (34)
پاسخ یک اشکال
بر اساس آنچه گذشت جایگاه بانک در نظام اقتصادى اسلام محدود به بازار مشارکتسرمایههاى نقدى است . دو الگوى پیشگفته نیز در حقیقت دو الگوى حقوقى براى عملکرد بانکها در این بازار است . لیکن در جامعه دو گروه دیگر از متقاضیان پول وجود دارند که عقود مشارکت و الگوهاى پیشگفته پاسخگوى آنها نیست . یک گروه خانوارهایى هستند که براى تامین نیازهاى مصرفى همچون تهیه جهیزیه، خرید کالاهاى مصرفى بادوام مانند فرش، تلویزیون، یخچال و تامین هزینه سفرهاى زیارتى و سیاحتى، به پول نیازمندند . گروه دوم مؤسسات تولیدى مىباشند که براى خرید تجهیزات یا نیازهاى ضرورى و مقطعى به وامهاى کوچک یا کوتاه مدت نیاز دارند . براى نمونه، بنگاهى را تصور کنید که براى پرداخت دستمزد یا عیدى به کارمندان خود نیاز به وام کوتاه مدت (سهماهه) دارد . یا کشاورزى را در نظر بگیرید که براى خرید تراکتور نیاز به وام دارد .
اینگونه نیازها را نمىتوان از طریق عقود مشارکتى پاسخ داد و فلسفه وجود عقود غیرمشارکتى تامین اینگونه نیازها است .
به نظر مىرسد نیازهاى مزبور را نباید به عهده بانکهاى اسلامى گذاشت; زیرا بخشى از این نیازها در بازار ثواب از طریق قرضالحسنه و برخى دیگر در بازار کالا و خدمات از طریق خرید و فروش نسیه و سلف تامین مىشود . علت آن که امروزه در بازارهاى کالاها و خدمات، خرید و فروش نسیه و سلف رواج چندانى ندارد این است که بانکها از محدوده بازار شارکتسرمایههاى نقدى پا فراتر نهاده و به اینگونه نیازها که باید در بازارهاى دیگر و به روش دیگرى پاسخ داده شود، پاسخ مىدهند . اگر بانکها از تامین این نیازها خوددارى کنند به صورت طبیعى با رواج خرید و فروش نسیه و سلف در بازار کالاها و خدمات، نیازهاى مزبور تامین مىشوند .
پیشنهادهاى اصلاحى
بر اساس آنچه گذشتبراى اصلاح جایگاه و عملکرد بانکها اصلاحات زیر پیشنهاد مىشود:
1- بانکهاى اسلامى تنها در محدوده بازار مشارکتسرمایههاى نقدى فعالیت کنند .
2- قانون بانکدارى اسلامى براساس عقود مشارکت، مجددا تدوین گردد .
3- سازمان و تشکیلات بانک براى آنکه بتواند قانون بانکدارى اسلامى را به صورت واقعى تحقق بخشد، متناسب با نقشى که در بازار مشارکتسرمایههاى نقدى، ایفا مىکند مجددا تعریف شود و از جهت پرسنل نیز کسانى استخدام شوند که قدرت درک و عمل به قانون مزبور را داشته باشند و بتوانند روح قانون مزبور یعنى مشارکت در سود و زیان واقعى را در عمل حفظ کنند .
خاتمه
این نکته را نباید فراموش کرد که هر طرحى براى بانکدارى بدون ربا، سازمان متناسب با خود را مىطلبد . اگر تشکیلاتى عهدهدار پیاده کردن طرح بانکدارى غیرربوى شود که ساختار آن بر اساس بانکدارى ربوى تعریف شده باشد، مسلما موفق نخواهد بود و نتیجه جمع ساختار ربوى، و قانون غیرربوى چیزى جز اجراى صورى قانون نیست و در عمل قانون غیر ربوى به پوششى براى عملیات ربوى تبدیل خواهد شد . طرحى هم که در این مقاله ارائه شد، از این قاعده مستثنا نیست .
پىنوشتها:
1) در این مقاله نظام اقتصادى به الگوهاى رفتارى تثبیتشده (نهادینه شده) که شرکت کنندگان در نظام اقتصادى را به یکدیگر پیوند مىدهند، اطلاق مىشود; براى مثال، رفتار خرید و فروش، اجاره، قرض و مالیات، شرکت کنندگان در نظام اقتصادى خانوارها، بنگاهها و دولت را به هم پیوند مىدهد . اینکه چه رفتارهایى، چگونه مردم را به یکدیگر و به دولت پیوند مىزند به مبانى فلسفى و ایدئولوژیک نظام و اهدافى بستگى دارد که براى نظام اقتصادى در نظر گرفته شده است . در این اصطلاح، بازار کالا شکل نهادینه شده رفتار خرید و فروش کالاست و بازار کار، شکل نهادینه شده رفتار اجاره نیروى کار است . تعریف فوق با تعدیلاتى از کتاب زیر استفاده شده است:
ECONOMIC SYSTEMS ANALYSIS AND COMPARISON, VACLAV HOLESOVSKY, MC. GRAW - HILL INC, 1977, P14-36.
2) فرانک فبوزى; فرانکو مود یلیانى و مایکل فرى، مبانى بازارها و نهادهاى مالى، ترجمه حسین عبده تبریزى (چاپ اول: نشر آگه، 1376) ج 1، ص 17 . مطالبى که از این پس در مورد بازارهاى مالى مىآید از کتاب فوق استفاده شده است .
3) همان، ص 22 .
4) برخى تنها توزیع خطر را ذکر کردهاند ولى ظاهرا در مورد اوراق قرضه، خطر مزبور از صاحبان وجوه به متقاضیان انتقال مىیابد و تنها در مورد اوراق سهام است که توزیع خطر صورت مىپذیرد (همان .)
5) همان، ص 24 .
6) همان، ص 46- 50 .
7) با استفاده از: ایرج توتونچیان، اقتصاد پول و بانکدارى (چاپ اول: مؤسسه تحقیقات پولى و بانکى، 1375) ص 289- 299 .
8) فرانک فبوزى; فرانکو مودیلیانى و مایکل فرى، همان، ص 25 .
9) امام خمینى، تحریرالوسیله (چاپ دوم: مؤسسه مطبوعات دارالعلم) ج 1، ص 570 .
10) استفتائات امام خمینى (چاپ اول: دفتر انتشارات اسلامى، 1372) ج 2، ص 210، سؤال 37 .
11) محمدکاظم طباطبائى، عروةالوثقى، ج 2، ص 623 .
12) امامخمینى، همان، ص 609 .
13) همان، ص 635 .
14) همان، ص 642 .
15) این تعریف مربوط به شرکت عنان است که در فقه اسلامى مجاز شمرده شده است .
16) امامخمینى، همان، ج 2، ص 623 ، مسئله 3، ص 625 مسئله 7 و ص 626 ، مسئله 10 و 12 .
17) همان، ج 1، ص 644، مسئله 8 .
18) همان، ج1، ص 561 .
19) همان، ج 1 ص 615 .
20) همان، ص 563، مسئله 9 .
21) امام خمینى، توضیحالمسائل، ص 352 .
22) همو، تحریرالوسیله، ج 2، ص 90 .
23) همان، ص 62 .
24) همان، ص 70، مسئله 34 .
25) همان، ص 72، مسئله 44 .
26) از آنجا که در این بازار مال یا منافع ایثار شده در مقابل ثواب خریدارى مىگردد، با قدرى مسامحه و جهتهماهنگى نام بازار را انتخاب کردیم .
27) ر . ک: سیدحسین میرمعزى، نظام اقتصادى اسلام، انگیزهها و اهداف، ص 47- 62 .
28) ر . ک: همان، ص 102- 147 .
29) ایرج توتونچیان، همان، ص 494 و 495 .
30) ر . ک: سیدحسین مهدوى، بانکدارى اسلامى نمونه» ، سلسله مقالاتى پیرامون بانکدارى اسلامى - 2 (اداره آموزش و مطالعات نیروى انسانى، بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران)، ص 1- 24 و سیدعباس موسویان، «عقود و با بازدهى ثابت، عامل اصلى مشکلات بانکدارى بدون ربا» ، مجموعه سخنرانیها و مقالات هشتمین سمینار بانکدارى اسلامى (مؤسسه عالى بانکدارى ایران، بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران) ص 201- 231 .
31) امامخمینى، تحریرالوسیله، ج 1، کتاب الجعاله، مسئله 5 .
32) امامخمینى، همان، کتاب الصلح، ص 561 .
33) قانون مدنى ماده 565 و 586- و امامخمینى، همان، تحریرالوسیله ج 1، کتاب الجعاله، مسئله 15 و کتاب الشرکة، مسئله 12 .
34) قانون مدنى ماده 760- و امامخمینى، همان، کتابالصلح، مسئله 4 .
بانک به شکل سنتى آن مولود نظام سرمایهدارى (1) است و در این نظام جایگاه تعریف شدهاى دارد . اهداف و وظایف بانکها متناسب با مبانى و اصول این نظام شکل گرفته و به عنوان جزئى از نظام، با دیگر اجزا همخوانى دارد .
گرچه مشخصه بارز بانکها بهره است و اسلام بهره و ربا را حرام دانسته، لکن براى استفاده از بانک در نظام اقتصادى اسلام، حذف بهره به تنهایى کافى نیست، بلکه ابتدا باید جایگاه بانک را در نظام اقتصاد سرمایهدارى بیابیم و روشن سازیم که بانکها چه خلایى را در این نظام پرکرده و چه اهدافى را تعقیب مىکنند سپس به مطالعه نظام اقتصادى اسلام پرداخته و به دنبال این باشیم که اصولا آیا خلا مزبور در این نظام نیز وجود دارد؟ و اگر جواب مثبت است چگونه این خلا پر مىشود؟ و با توجه به جایگاه بانک در نظام اقتصادى اسلام الگوى مناسب بانکدارى چیست؟
جایگاه بانک در اقتصاد سرمایهدارى
ساختار نظام سرمایهدارى را مىتوان در الگوى چرخه درآمدى مشاهده کرد . شرکت کنندگان در این نظام به دو گروه دولت و مردم (خانوارها و بنگاهها) تقسیم مىشوند و مردم با یکدیگر و با دولتبهوسیله بازارهاى سهگانه زیر پیوند مىخورند:
1- بازار عوامل که در آن عوامل تولید (کار و سرمایه غیر نقدى) اجاره مىشوند .
2- بازارهاى کالا و خدمات که در آن کالاها و خدمات خرید و فروش مىشوند .
3- بازارهاى مالى که در آن دارایىهاى مالى خرید و فروش مىشوند .
نمودار زیر چگونگى پیوند شرکت کنندگان در این نظام را نشان مىدهد . با این فرض که اقتصاد بسته است و تجارت خارجى وجود ندارد .
نمودار شماره 1: چرخه درآمدى در نظام اقتصاد سرمایهدارى
طبق نمودار، پسانداز خانوارها از طریق بازارهاى مالى به کسانى منتقل مىشود که براى سرمایهگذارى نیاز به پول دارند . دولت نیز به وسیله فروش اوراق قرضه مىتواند از این پساندازها استفاده کند . البته نمودار مزبور شکل ساده شده روابط را نشان مىدهد; براى مثال، ممکن استبنگاهها نیز بخشى از سود توزیع نشده خود را از طریق بازارهاى مالى سرمایهگذارى کنند . به هر حال، بازارهاى مالى وجوه را از کسانى که با مازاد روبهرو هستند به کسانى که به این وجوه نیاز دارند، منتقل مىکنند .
بازار مالى
بازار مالى بازارى است که در آن دارایىهاى مالى خرید و فروش مىشوند . «دارایى در معناى وسیع، هر مایملکى است که ارزش مبادلهاى دارد و به دو نوع مشهود و نامشهود تقسیم مىشود . دارایى مشهود دارایىاى است که ارزش آن بستگى به خصوصیات مادى آن دارد . مانند ساختمان، زمین، ماشینآلات و دارایى نامشهود، نماینده حق قانونى نسبتبه منفعتى در آینده است .» (2)
دارایىهاى مالى در شمار دارایىهاى نامشهودند و خود به دو قسم تقسیم مىشوند:
1- دارایىهاى مالى که از حق ثابتى بر ذمه ناشر حکایت دارند و مستلزم پرداخت ثابتى هستند، مانند: وام، اوراق قرضه دولتى و غیر دولتى .
2- دارایىهاى مالى که حاکى از مالکیت دارنده آن نسبتبه دارایى مشهود بوده، و مستلزم پرداخت ثابتى از ناحیه ناشر نیستند، مانند: اوراق سهام شرکتها .
واسطههاى مالى
یکى از نهادهاى مالى در این بازار واسطههاى مالى هستند . واسطههاى مالى از طریق نشر حق مالى و عرضه آنها به پسانداز کنندگان، پول به دست مىآورند و آنگاه این وجوه را به مصرف کنندگان یا بنگاهها وام مىدهند .
واسطههاى مالى بر دو قسماند: واسطههایى که اکثر منابع مالى خود را از طریق پولهایى که پسانداز کنندگان سپردهگذارى مىکنند به دست مىآورند (واسطههاى مالى سپردهپذیر) مانند بانکهاى تجارى، مؤسسات وام و پسانداز، بانکهاى پسانداز، اتحادیهها (یا مؤسسات) اعتبارى . نهادهاى سپردهپذیر با وجوهى که از سپردهها و دیگر منابع مالى به دست مىآورند هم وام مستقیم به واحدهاى اقتصادى مىپردازند و هم در اوراق بهادار سرمایهگذارى مىکنند . درآمد این نهادها نیز از طریق درآمد حاصل از وامهایى که مىدهند و کارمزد اوراق بهادارى که مىخرند بهدست مىآید .
بنابراین بانکهاى تجارى جزء واسطههاى سپردهپذیر در بازار مالى هستند و از چهار طریق منابع مالى خود را تامین مىکنند:
1- سپردهها (دیدارى، پسانداز، مدت دار)
2- اخذ وام از بانکهایى که ذخیره مازاد دارند .
3- اخذ وام از بانک مرکزى
4- فروش اوراق قرضه در بازار مالى
بانکها به سپردهها و وامهایى که مىگیرند بهره پرداخت مىکنند; سپس این وجوه را در بازار اوراق بهادار سرمایهگذارى کرده، از عایدات آن بهرهمند مىشوند و یا وام پرداخت کرده، بهره مىگیرند . مابهالتفاوت بهره دریافتى و بهره پرداختى، بخش عمدهاى از درآمد بانکها را تشکیل مىدهد .
عملکرد سایر واسطههاى مالى سپردهپذیر تا حدودى مشابه بانکهاى تجارى است .
نوع دیگر واسطههاى مالى، غیر سپردهپذیر هستند، مانند شرکتهاى بیمه، شرکتهاى سرمایهگذارى و صندوقهاى بازنشستگى . این مؤسسات وجوه خود را از طریق فروش سهام یا اخذ حق بیمه و امثال آن تامین مىکنند و این وجوه را براى خرید اوراق بهادار با درآمد ثابت و سهام صرف مىنمایند .
نقش بانکها
براى پى بردن به نقش و کارکرد بانکها در نظام سرمایهدارى، لازم است کارکرد دارایىهاى مالى، بازارهاى مالى و واسطههاى مالى را بررسى کنیم . براى دارایىهاى مالى دو کارکرد عمده ذکر کردهاند:
الف - انتقال وجوه از کسانى که پول اضافى دارند به کسانى که براى سرمایهگذارى در دارایى مشهود به پول نیازمندند . (3)
ب - انتقال یا توزیع خطر حاصل از دارایىهاى مشهود بین متقاضیان وجوه و دارندگان وجوه . (4)
براى بازارهاى مالى نیز سه کارکرد مهم ذکر شده است: (5)
1- فرایند قیمتیابى: در بازار مالى روابط متقابل خریدار و فروشنده، قیمت دارایى مبادله شده را تعیین مىکند . به عبارت دیگر، این روابط بازده مورد انتظار دارایى مالى را معین مىسازد .
2- تامین نقدینگى: بازارهاى مالى مکانیسمى براى سرمایهگذار فراهم مىکند تا دارایى مالى را بفروشد و وجه نقد دریافت کند . اگر این مکانیسم وجود نمىداشت، دارنده آن ناچار بود سند بدهى را تا زمان سررسید آن و سند سهامدارى را تا زمانى که شرکت داوطلبانه یا به اجبار منحل شود، نگه دارد .
3- کاهش هزینه معاملات: معاملات دو نوع هزینه دارند: هزینه جستوجو جهتیافتن دارایى مورد نظر، مانند هزینه صرف وقت و درج آگهى و هزینه اطلاعات در رابطه با برآورد ویژگىهاى سرمایهگذارى یک دارایى مالى، یعنى مقدار و احتمال وقوع جریان نقدینگىاى که از دارایى انتظار مىرود . وجود بازار مالى سازمان یافته، هزینههاى جستوجو و هزینههاى اطلاعات را پایین مىآورد; زیرا قیمتها بازتابى از کل اطلاعات گردآورى شده به وسیله همه دستاندرکاران است .
براى واسطههاى مالى نیز به طور کلى چهار کارکرد اقتصادى ذکر شده است: (6)
1- وساطت در انطباق سررسیدها: در موارد بسیارى دارندگان وجوه حاضر نیستند وام بلند مدت بپردازند در حالى که متقاضیان وجوه به وام بلند مدت نیاز دارند . واسطههاى مالى با اخذ وجوه از طریق سپرده پذیرى یا از طرق دیگر و پرداخت آن به متقاضیان وام بلند مدت، دارایىهاى کوتاه مدت را به دارایىهاى بلند مدت تبدیل مىکنند .
2- کاهش خطر با ایجاد تنوع: پسانداز کننده اگر بخواهد پول خود را مستقیما در اوراق بهادار سرمایهگذارى کند براى کاهش خطر باید اوراق متنوعى را بخرد . اینکار علاوه بر اینکه به سرمایه زیادى نیاز دارد و سرمایهگذارانى که وجوه اندکى دارند، به سختى مىتوانند به این حد از تنوع دستیابند، براى هریک نیز هزینه در بردارد . واسطههاى مالى، وجوه دریافتشده را در اوراق قرضه و سهام زیادى سرمایهگذارى کرده، و از این طریق به تنوعى مطلوب با هزینههاى کم به منظور کاهش خطر، دست مىیابند .
3- کاهش هزینهها: سرمایهگذارانى که دارایى مالى مىخرند باید مدت زمانى بگذرد تا به جهات لازم براى راه و رسم ارزشیابى سرمایهگذارى دستیابند . علاوه بر هزینه فرصت زمانى که صرف پردازش اطلاعات درباره دارایى مالى و ناشر آن مىشود، دستیابى به آن اطلاعات، انعقاد قرارداد و . . . نیز هزینه دارد . واسطههاى مالى، سرمایهگذاران حرفهاى را که کارشان تحلیل دارایىهاى مالى و اداره آنهاست، استخدام مىکنند . استخدام اینگونه افراد حرفهاى براى واسطههاى مالى به صرفه است; زیرا سرمایهگذارى وجوه، کار اصلى آنان است . به سخن دیگر، عقد قرارداد و پردازش اطلاعات مربوط به دارایىهاى مالى، صرفهجویىهاى مقیاس دارد .
4- ایجاد مکانیسم پرداخت: امروزه بیشتر معاملات نقدى نیست و پرداخت وجوه با استفاده از چک، کارت اعتبارى، کارت بدهکارى و انتقال الکترونیکى صورت مىپذیرد . زمانى این امور تنها به وسیله بانکهاى تجارى انجام مىشد ولى امروزه دیگر نهادهاى سپردهپذیر نیز مىتوانند از این ابزارها استفاده کنند . امکان پرداختبدون استفاده از پول نقد، عاملى مهم در عملکرد بازار مالى است . نهادهاى سپردهپذیر دارایىهایى را که قابل پرداخت نیستند به دارایىهایى تبدیل مىکنند که این ویژگى را دارند .
بانکها نیز به عنوان واسطه مالى سپردهپذیر، نقشها و کارکردهاى چهارگانه فوق را دارند .
سایر عملیات بانکى (7)
بانکها علاوه بر اینکه بهعنوان یک واسطه مالى در بازارهاى مالى نقش ایفا مىکنند، کارکردهاى دیگرى نیز دارند که عبارتاند از:
1- مبادلات ارزى: مبادلات ارزى مبادله یک پول برحسب نرخ متداول به پول دیگر است که در بازار ارز (پول خارجى) صورت مىپذیرد . بانکها در این بازار به مبادله پول داخلى با پولهاى خارجى اقدام مىکنند .
2- عملیات سرمایهگذارى: برخى بانکها از محل سرمایه و سپردههاى ثابت و بلند مدت، به سرمایهگذارى در بخش واقعى اقتصاد مىپردازند . این سرمایهگذارى گاه به صورت تاسیس بنگاههاى اقتصادى و گاه به صورت خرید سهام است .
الف) تاسیس بنگاههاى اقتصادى: بانکها پس از بررسى و تحلیل هزینه و فایده، در صورتى که تاسیس مؤسسهاى را با سود مثبت ارزیابى کنند، آن را به صورت شرکتسهامى تاسیس مىکنند; به نحوى که بخشى از سهام به وسیله بانک پرداخت مىشود و شرکت رسما به ثبت مىرسد . در این روش مدیریت مؤسسه را بانک عهدهدار مىشود و در صورت لزوم مىتواند براى تکمیل سرمایه خود بقیه سهام را در بازار بورس بهفروش رساند .
ب) خرید سهام: در این حالتبانک مبتکر تاسیس بنگاه نیستبلکه با بنگاههاى اقتصادى موجود، از طریق خرید سهام آنها در بورس و یا از طریق افزایش سرمایه بنگاههاى اقتصادى و تخصیص سهامى به بانک که در نتیجه افزایش سرمایه ایجاد شده است، مشارکت مىکند .
نقش بهره در بازار مالى
واسطههاى مالى در تجهیز و تخصیص منابع پولى خود بر اساس بهره عمل مىکنند و نرخ آن در بازارهاى مالى و از برآیند عرضه و تقاضاى وجوه بهدست مىآید . واسطههاى مالى سپردهپذیر از جمله بانکها با تعهد پرداختبهره، انگیزه لازم را براى صاحبان وجوه ایجاد مىکنند و از طرف دیگر به هدف دریافتبهره وجوه خود را وام داده یا در اوراق قرضه سرمایهگذارى مىکنند . لذا اگر بهره حذف شود عملکرد بانکها و به طور کلى واسطههاى مالى در نظام سرمایهدارى مختل مىشود و قسمى از بازارهاى مالى که آن را بازار بدهى (8) مىنامند، حذف مىگردد .
ترسیم نظام اقتصادى اسلام
شکى نیست که بهره همان ربا و حرام است . بنابراین، بازارها و واسطههاى مالى به شکلى که در نظام سرمایهدارى وجود دارد، نمىتواند در نظام اسلامى وجود داشته باشد . ولى این سؤال باقى است که سیستم جایگزین براى حرکت وجوه و منابع پولى به سمتسرمایهگذارى کدام است؟ طبیعى است همه صاحبان وجوه نمىتوانند از وجوه خود در سرمایهگذارى در بخش واقعى اقتصاد استفاده کنند و به عکس، همه کسانى که توان مدیریتسرمایهگذارى را دارند وجوه لازم در اختیار ندارند . یک نظام اقتصادى، از هر نوع که باشد، باید براى تجهیز و تخصیص منابع پولى، سیستمى ارائه کند و اسلام براى این امر، سیستم خاص خود را ارائه کرده است .
براى اثبات این مدعا ابتدا نظام اقتصادى اسلام را ترسیم کرده، سپس چگونگى جریان درآمد بین شرکتکنندگان را نشان مىدهیم .
براى ترسیم نظام به فقه اقتصادى اسلام (احکام و حقوق اقتصادى) مراجعه مىکنیم; چرا که احکام و حقوق اقتصادى در قیقتبیانگر ضوابط و قوانین حاکم بر اجزاى نظام اقتصادى مورد نظر اسلام است . اگر فقه اقتصادى اسلام با این نگرش مطالعه شود، نوع بازارها، اقسام شرکتکنندگان و چگونگى روابط بین آنها به دست مىآید و نظام اقتصادى اسلام با استفاده از الگوى چرخه درآمدى - نظیر آنچه در اقتصاد سرمایهدارى گذشت - ترسیم مىشود .
انواع عقود مالى اسلام
عقد مالى عقدى است که بین دو طرف در مورد استفاده یا انتقال ملکیتیک مال بسته مىشود و مال هر چیزى است که در بازار ارزش معاملهاى دارد . برخى از عقود مالى معروف عبارتاند از: خرید و فروش، اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، شرکت، جعاله، صلح، قرض، عاریه، صدقه و وقف .
ماهیت و کاربرد هریک از این عقود بدین قرار است:
1- خرید و فروش: عقدى است که به موجب آن، مورد معامله در مقابل عوض، از فروشنده به خریدار منتقل مىشود . چیزى که فروخته مىشود مىتواند کالاى مصرفى یا سرمایهاى باشد .
2- اجاره: عقدى است که موجب تملیک منفعت اشیا چون خانه، زمین، ماشین در مقابل عوض مىشود و اگر انسان خودش را براى کارى اجاره دهد، موجب تملیک عملاش به دیگرى در مقابل اجرت مىشود . (9) در صورت اول هر چیزى که داراى نفعتحلال و مورد اعتناى عقلا باشد و با بقاى عین، امکان انتفاع از آن ممکن باشد مىتواند موضوع اجاره باشد; مثلا پول را نمىتوان اجاره داد . (10) در صورت دوم نیز هر عمل حلالى که براى مردم مفید باشد، اجرت گرفتن در مقابل آن جایز است . (11)
3- مضاربه: عقدى است که بین دو شخص واقع مىشود; بر این اساس که سرمایه تجارت از یکى و عمل از دیگرى باشد و اگر سودى حاصل شد بین آن دو تقسیم گردد . (12)
4- مزارعه: معاملهاى استبر این اساس که زمین در مقابل سهمى از حاصل آن، کاشته شود . (13)
5- مساقات: معاملهاى است که بر درختان ریشهدار ثابت انجام مىگیرد; به این صورت که عامل این درختان را در مقابل سهمى از میوههاى آن، آب دهد . (14)
وجه مشترک سه عقد اخیر این است که در هر سه صاحبان نیروى کار با صاحبان سرمایه (نقدى و غیرنقدى) در سود فعالیت اقتصادى مشارکت مىنمایند . با این تفاوت که عقد مضاربه تنها در تجارت و عقد مزارعه و مساقات تنها در کشاورزى کاربرد دارد .
6- شرکت: عقدى است که بین دو یا چند نفر بر معامله و کسب با مال مشترک بسته مىشودو نتیجه آن جواز تصرف شرکا در مال مشترک است . شرکا مىتوانند با آن مال به فعالیت اقتصادى بپردازند و در صورتى که در مورد سود و زیان شرطى نشده باشد، سود و زیان به نسبتسرمایه هر یک، بین آنها تقسیم مىشود . (15) عقد شرکت در امور صنعتى، کشاورزى و خدماتى و تجارى کاربرد دارد و سرمایه مىتواند نقدى یا غیرنقدى باشد . (16)
7- جعاله: جعاله التزام به پرداخت عوض معلوم در مقابل عمل مباح و معقول است . (17) این عقد در همه بخشهاى اقتصادى کاربرد دارد و از آنجا که جعل مىتواند اجرت ثابتیا سهمى از سود باشد، مىتوان مفاد عقود مضاربه، مساقات، مزارعه و اجاره را به جعاله انشا کرد، در نتیجه از این عقد مىتوان به نحو مطلوبى در اجاره عوامل و نیروى کار خدماتى و مشارکت کار و سرمایه، استفاده کرد .
8- صلح: تراضى و توافق بر تملیک عین یا منفعت و اسقاط دین یا حق و مانند آن را صلح مىنامند . صلح در هر موردى (به غیر از موارد استثنا شده مانند حقوق غیر قابل انتقال) و در هر مقامى صحیح است، مگر آن که موجب تحریم حلال یا تحلیل حرام گردد . (18) عقد صلح، عامترین عقدى است که در همه بخشهاى اقتصادى کاربرد دارد و مفاد همه عقود دیگر را مىتوان به صلح انشا کرد .
9- قرض: تملیک مال همراه با ضمان را قرض گویند; یعنى قرضگیرنده برگرداندن همان مال یا مثل یا قیمتاش را بر عهده شرط زیاده در قرض جایز نیست . (20) از احکام قرض استفاده مىشود که قرضدهنده کسى است که با مازاد درآمد روبهرو است و تمایل دارد بدون انگیزه سود، منافع مالش را ایثار نماید و قرضگیرنده کسى است که اولا به پول، سرمایه غیرنقدى یا کالا جهت مصرف یا سرمایهگذارى نیازمند است و ثانیا قدرت پرداخت قرض خود را در آینده دارد .
10- عاریه: عاریه آن است که انسان مال خود را به دیگرى بدهد که از آن استفاده کند و در عوض چیزى هم از او نگیرد . (21) عاریه تنها در سرمایه غیرنقدى متصور است; زیرا انتفاع از مال عاریه داده شده نباید موجب از بین رفتن آن شود و کالاى مصرفى و پول این ویژگى را ندارند . بنابراین عاریه موجب انتقال منافع سرمایه غیرنقدى از عاریهدهنده به عاریهگیرنده مىشود .
11- صدقه: صدقه بخشش مال به دیگرى به قصد قربت (22) را گویند و مال مىتواند پول نقد، کالاى مصرفى، سرمایهاى یا منافع شىء یا عمل نیروى کار باشد . در تمام این موارد، اگر مالک مال خود را به قصد قربت و بدون عوض بدهد، صدقه تحقق مىیابد . از احکام صدقه برمىآید که صدقه گیرنده باید اولا نیازمند باشد و ثانیا قدرت بازپرداخت آنچه را که مىگیرد در آینده نداشته باشد . صدقه، قرض و عاریه در موارد نیاز مصرفى و سرمایهگذارى مىتوانند بهکار روند .
12- وقف: حبس نمودن شىء و قرار دادن منافع آن براى شخص، اشخاص، عناوین یا جهات (23) را وقف گویند و تنها در منافع و دیون و چیزهاى غیرقابل تملک صحیح نیست . بنابراین زمین، خانه، مزرعه، ماشین، کتب و درختان قابل وقفاند . وقف از نظر موقوف علیهم بر سه قسم است: (24)
الف) وقف در جهت مصالح عامه مانند مساجد، مقبرهها، پلها، جادهها، سدها و بیمارستانها
ب) وقف براى عناوین کلى مانند فقرا جنگزدگان، معلولین
ج) وقف براى افراد خاص مثل وقف براى فرزندان خود یا دیگرى
اگر مالى را وقف فى سبیل الله کنند مىتوان منافع آن را در هر موردى که ثواب دارد مصرف کرد . (25)
بنابراین وقف، هم در رفع فقر از جامعه و هم در ایجاد رشد و توسعه اقتصادى مىتواند مفید باشد .
بازارها در نظام اقتصادى اسلام
با تحلیل عقود گذشته درمىیابیم که در اقتصاد اسلامى پنجبازار به شرح زیر وجود دارد:
1- بازار اجاره عوامل: در این بازار نیروى کار و سرمایه فیزیکى اجاره داده مىشود و اجرت ثابت دریافت مىگردد و چون اجاره پول ربا محسوب مىشود صاحبان پول نمىتوانند از این بازار استفاده کنند .
2- بازار مشارکت عوامل: در این بازار نیروى کار و سرمایه فیزیکى به وسیله یکى از عقود مضاربه، مزارعه، مساقات، جعاله و رکتبه استخدام درآمده و پاداش خود را به صورت سهمى از سود دریافت مىکند .
3- بازار مشارکتسرمایههاى نقدى: در این بازار صاحبان سرمایه نقدى پول خود را از طریق عقودى مانند مضاربه، جعاله و شرکت در فعالیت اقتصادى وارد کرده و پاداش خود را به صورت سهمى از سود دریافت مىکنند .
4- بازار کالاها و خدمات: در این بازار، کالاهاى مصرفى و سرمایهاى خرید و فروش مىشود و خدمات مصرفى اجاره مىگردد . مىتوان گفت این بازار به سه زیر بازار تقسیم مىشود; بازار کالاهاى مصرفى، بازار کالاهاى سرمایهاى و بازار خدمات مصرفى .
5- بازار ثواب یا انفاق در راه خدا: رابطه انفاق در راه خدا، رابطهاى است که از طریق عقودى چون قرضالحسنه، صدقه، عاریه، هبه و وقف برقرار مىگردد . در غالب موارد، یک طرف این رابطه بىنیازان و طرف دیگر آن نیازمنداناند . این رابطه به انگیزه سود برقرار نمىشود بلکه به انگیزه ایثار و ثواب اخروى و انجام تکلیف شکل مىگیرد . (26)
عوامل متعددى چون احساسات و عواطف انسانى، ایمان به خداوند و تقواى الهى، سطح درآمد و شدت فقر در جامعه، در انفاق مردم مؤثرند .
نمودار 2 ساختار حقوقى پنجبازار فوق را نمایش مىدهد .
نمودار 2: ساختار حقوقى بازارها در نظام اقتصادى اسلام
شرکتکنندگان در نظام اقتصادى
شرکتکنندگان در نظام اقتصادى را اقتصاددانان به دو گروه تقسیم مىکنند:
1- خانوارها یا صاحبان عوامل تولید (نیروى کار، سرمایه نقدى و فیزیکى)
2- بنگاهها یا مؤسساتى که شخصیتحقوقى دارند و عهدهدار امر تولیدند
به اعتقاد ما گروه نیازمندان را نیز باید به این دو گروه اضافه کرد و آنها کسانى هستند که نمىتوانند مخارج خود را تامین کنند، مانند سالخوردگان، کوکان بىسرپرست و معلولین که از فعالیت عاجزند و یا درآمد آنها کفایتخرجشان را نمىنماید .
در اقتصاد کلان، نیازمندان به عنوان یک گروه مستقل دیده نمىشوند . شاید دلیل آن این باشد که انتقال درآمد از ثروتمندان به نیازمندان، تاثیر مهمى بر چرخه درآمدى ندارد; زیرا درآمدى که به نیازمندان منتقل مىشود، بالاخره مصرف یا سرمایهگذارى مىگردد . در نتیجه انتقال وجوه در درون خانوارها صورت گرفته و برآیند آن در چرخه درآمدى ملاحظه مىشود . به نظر ما این توجیه کافى نیست و مسئله به مبانى و اهداف نظام سرمایهدارى باز مىگردد . مهمترین هدف در نظام سرمایهدارى رشد تولید است و عدالت اقتصادى براى این نظام اهمیتى ندارد، (27) در حالى که در نظام اقتصادى اسلام، عدالت اقتصادى مهمترین هدف است . (28) طبیعى است که در این نظام راههاى تحقق عدالت اقتصادى مورد بررسى قرارمىگیرد و از این رو در چرخه اقتصادى گروه نیازمندان، گروهى مستقل ملاحظه شده، روابط صاحبان عوامل تولید و نیازمندان از شریعت اسلام استخراج مىگردد .
چرخه درآمدى در نظام اقتصادى اسلام
اکنون مىتوانیم چگونگى ارتباط گروههاى مردم را از طریق بازارهاى پیشگفته، در ضمن یک الگوى چرخه درآمدى نشان دهیم . در این الگو براى سادگى، چنین فرض مىکنیم که دولت وجود ندارد و اقتصاد بسته عمل مىکند و چون مىخواهیم جریان پولى را نشان دهیم مواردى که در آن کالا به صورت قرض، صدقه، وقف و عاریه داده مىشود، در نظر نمىگیریم (نمودار 3 .)
نمودار 3: چرخه درآمدى در نظام اقتصادى اسلام با فرض عدم دولت
چرخه درآمدى در حقیقت نشاندهنده آن است که چگونه بازارها (الگوهاى روابط)، گروههاى مردم و اموال را به یکدیگر پیوند مىدهند . اگر مطالب پیشگفته را با نگرش سیستمى مورد تحلیل عقلى قرار دهیم، چرخه درآمدى نظام اقتصادى اسلام را به صورت نمودار فوق مىتوانیم استخراج کنیم . طبق نمودار، خانوارها (صاحبان عوامل تولید)، کار و سرمایه خود را در بازار اجاره و مشارکت عوامل عرضه کرده، پاداش خود را به صورت دستمزد، اجرت ثابتیا سهمى از سود دریافت مىکنند . درآمد حاصل به سه بخش تقسیم مىشود; بخشى از آن در بازار مشارکتسرمایه نقدى عرضه مىشود، ، (Iw) بخشى دیگر از طریق بازار ثواب به نیازمندان منتقل مىشود، (R) و بخش سوم مصرف مىگردد .، (Cw) نیازمندان نیز پولى را که از طریق بازار ثواب دریافت کردهاند مصرف نموده، (Cp) یا جهت مشارکت در سرمایهگذارى در بازار مشارکت عرضه مىکنند، (Ip) .
بنگاهها نیز با تقاضاى عوامل در بازارهاى اجاره، مشارکت عوامل و مشارکتسرمایه نقدى به امر تولید پرداخته، کالاهاى تولیدى خود را در بازار کالا و خدمات مصرفى عرضه مىکنند . مجموع مخارج خانوارها و نیازمندان که برابر درآمد خانوارهاست، از طریق بازار کالا و خدمات مصرفى به بنگاهها منتقل شده و بنگاهها درآمد بهدست آورده را از طریق بازار عوامل به خانوارها منتقل مىکنند .
کارایى بازار مشارکتسرمایه نقدى
در این نظام، بازار مشارکتسرمایه نقدى تجهیز و تخصیص منابع پولى را بهعهده دارد . صاحبان سرمایه نقدى، پول خود را از طریق عقود مشارکتبا صاحبان سرمایه غیرنقدى و صاحبان نیروى کار، در جریان تولید وارد مىکنند که هر چه تجهیز و تخصیص منابع پولى فراگیر، سهل، کمخطر، و کمهزینه باشد کارایى این بازار بیشتر مىشود . به عبارت دیگر، براى کارایى باید:
1- هزینه دستیابى به اطلاعات در مورد طرفهاى مشارکت، نوع سرمایهگذارى و سهم سود هر یک از طرفها حداقل شود .
2- انعقاد قرارداد بین طرفهاى مشارکت از نظر حقوقى ابهامى نداشته و هزینه آن حداقل شود .
3- خطرهاى ناشى از ریسک فعالیتهاى اقتصادى و احتمال نکول طرفین قرارداد به حداقل برسد .
4- بسیارى از صاحبان سرمایه نقدى، سرمایهگذارىهاى کوتاه مدت را ترجیح مىدهند، در حالى که سرمایهگذارىهاى بلند مدت مهمترند . در بازار مشارکتباید سیستمى طراحى گردد که بتواند سرمایههاى نقدى را در سرمایهگذارىهاى بلند مدت به کارگیرد و در نتیجه بازار کاراتر عمل کند .
5- ممکن استبرخى از صاحبان سرمایه نقدى که از طریق بازار مشارکتسرمایهگذارى کردهاند، قبل از پایان مدت قراداد به پول نیاز پیدا کنند . باید در نهاد مشارکتسیستمى وجود داشته باشد که بدون انحلال عقد مشارکت (و با انتقال آن به فرد دیگر) امکان دستیابى این افراد به پول را فراهم نماید .
بازار اوراق مشارکت و سهام
براى افزایش کارایى بازار مشارکت، تاسیس بازارى که در آن اوراق مشارکت و سهام خرید و فروش شود ضرورى است . این بازار در حقیقت جانشین بازار مالى در نظام سرمایهدارى است و مىتواند تمام کارکردهایى را که براى بازار مالى و اوراق بهادار در آن نظام گفتیم، داشته باشد . در حال حاضر بازار بورس سهام در کشور ما تا حدودى فعال است ولى بازار اوراق مشارکت هنوز جایگاه خود را نیافته است .
اگر چنین بازارهاى متنوع و فعالى وجود داشت، بانکهاى اسلامى مىتوانستند از صاحبان سرمایه نقدى پول را وکالتا گرفته و بهوسیله خرید اوراق مشارکت و سهام، آن را در اختیار صاحب کاران اقتصادى قرار دهند و سود اوراق مزبور را پس از کسر حقالوکاله به سپردهگذاران دهند، در این صورت نیازى به عقود بانکى جهت تخصیص منابع بانک نبود بلکه بانکها با خرید اوراق مشارکت و سهام، منابع مالى در اختیار را در فعالیتهاى مختلف سرمایهگذارى مىکردند .
جایگاه بانکها در نظام اقتصادى اسلام
با توجه به آنچه گذشت، رسالت اصلى بانکها تجهیز و تخصیص منابع پولى است و در نظام اقتصادى اسلام مىتوانند عملیات زیر را انجام دهند:
1- ارائه خدمات بانکى
2- انجام مبادلات ارزى
3- سرمایهگذارى مستقیم
4- ایفاى نقش واسطه در بازار ثواب
5- ایفاى نقش واسطه در بازار مشارکتسرمایه نقدى
از موارد فوق تنها مورد چهارم و پنجم نیاز به بحث دارد که در ادامه به این دو مىپردازیم .
بانکها بهعنوان واسطه در بازار ثواب
بعضى از کسانى که قصد ایثار دارند وجوه خود را از طریق بازار ثواب، به شکل قرضالحسنه به نیازمندان مىدهند . بانکها مىتوانند در این بازار به صورت واسطه عمل کنند; به این ترتیب که پول را از صاحبان وجوه وکالتا اخذ کرده، به نیازمندان قرض دهند و کارمزدى براى این کار دریافت نمایند . در این صورت بانکها واسطه انتقال وجوه مىباشند . در حال حاضر بانکها بخش مهمى از سپردههاى قرضالحسنه را از طریق عقود بانکى یا مستقیم در فعالیتهاى اقتصادى، سرمایهگذارى مىکنند که این با فلسفه وجودى این سپردهها ناسازگار است; چون هدف از تشریع قرضالحسنه اعتلاى معنوى قرضدهنده و رفع نیاز نیازمندان جامعه است و ایندو در صورتى تحقق مىیابند که کل سپردههاى پسانداز قرضالحسنه به نیازمندان قرض داده شود .
منشا این انحراف آن است که طبق قانون، بانکها مالک سپردههاى قرضالحسنه شمرده شدهاند . (29)
بانکها بهعنوان واسطه در بازار مشارکتسرمایه نقدى
اگر بازار اوراق مشارکت و سهام به صورت فعال و کارا عمل مىکرد، بانکها مىتوانستند نقش واسطه را بازى کنند; به این صورت که وجوه را از صاحبان سرمایه نقدى به وکالت دریافت کرده، اوراق مشارکت و سهام خریدارى کنند سپس بخشى از سود به دست آمده را به عنوان حقالوکاله برداشته مابقى را بین صاحبان وجوه تقسیم نمایند . راه دیگر این است که بانکها اوراق مشارکتیا سهام منتشره را یکجا خریدارى نمایند، سپس به صاحبان سرمایه نقدى بفروشند و از مابهالتفاوت قیمتخرید و فروش، سود حاصل نمایند .
در این صورت، به راحتى سرمایههاى خرد و کلان در طریق تامین سرمایه پروژههاى کوچک و بزرگ به کار گرفته مىشود و مشکلاتى که در حال حاضر بانکها به واسطه تعدد عقود بانکى و مقررات دست و پاگیر با آن مواجهاند، برطرف مىگردد .
حال که چنین بازارفراگیرى وجود ندارد بانکها مىتوانند به سه صورت نقش واسطه را در بازار مشارکتسرمایه نقدى ایفا نمایند:
1- از صاحبان سرمایه نقدى وکالتبگیرند که سرمایههاى آنها را به صورت مشاع در فعالیتهاى مختلف از طریق عقود مشارکتى (مضاربه، مزارعه، مساقات، شرکت، جعاله و صلح) یا به صورت مستقیم سرمایهگذارى نموده و با داشتن حق مصالحه منافع بین بانک و صاحبان وجوه، حقالوکاله خود را کسر و مابقى منافع را بین صاحبان وجوه به تناسب مبلغ و مدت تقسیم نماید .
در حال حاضر بانکها چنین عمل مىکنند، با این تفاوت که تخصیص منابع بر اساس عقود بانکى مصوب در قانون عملیات بانکى بدون ربا مىباشد و منحصر به عقود مشارکتى نیست .
2- بانک به عنوان عامل با صاحبان سرمایه نقدى از طریق یکى از عقود مشارکتى قرارداد ببندد که سرمایههاى آنان را در فعالیتهاى اقتصادى به صورت مشاع به کار برده و سود به دست آمده بین بانک و آنها بر حسب توافق تقسیم شود . در ضمن عقد این اجازه را نیز بگیرد که خودش مستقیما این وجوه را سرمایهگذارى کند یا به عاملین دیگر واگذار نماید . سپس با متقاضیان وجوه از طریق یکى از عقود مشارکتى، قرارداد ثانوى منعقد نماید . مابهالتفاوت سود قرارداد اول و دوم، سودى است که بانک بهدست مىآورد .
3- بانکها مىتوانند به عنوان شرکتسهامى، سهام منتشر کرده و به فروش رسانند و از این طریق وجوه را جذب نمایند، سپس این وجوه را از طریق عقود مشارکتى یا مستقیما در فعالیتهاى مختلف سرمایهگذارى کنند و سود به دست آمده بین صاحبان سهام تقسیم شود .
کارامدى عقود مشارکتى
در هر جامعه متقاضیان وجوه جهتسرمایهگذارى دو دستهاند:
1- کسانى که بخشى از سرمایه لازم براى فعالیت اقتصادى را داشته به دنبال شریکاند .
2- کسانى که سرمایه لازم براى فعالیت اقتصادى نداشته، متقاضى تامین تمام سرمایه مورد نیاز هستند .
عقد شرکت، نیاز گروه اول را در همه عرصههاى اقتصادى (تولیدى، تجارى و خدماتى) پاسخگو است و براى تامین نیاز گروه دوم، عقد مضاربه در تجارت و عقد مزارعه و مساقات در کشاورزى تا حدودى کافى هستند; ولى در زمینه صنعت و خدمات، عقد مشارکتى خاصى وجود ندارد .
شاید همین مشکل باعثشده است قانونگذار در قانون عملیات بانکى بدون ربا به ناچار به عقودى چون اجاره به شرط تملیک و سلف، تمسک نماید در نتیجه، مشکل تعدد عقود، شبهه ربا و عدم کارایى بانکها پیش آید . (30) از اینها گذشته، وجود این عقود موجب مىشود بانکها نقشى فراتر از یک واسطه را در بازار مشارکت ایفا کرده و به نوعى عملیات آنها به بازار عوامل و بازار کالا نیز کشیده شود و بر اساس آنچه گذشت این با جایگاه بانکها در نظام اقتصادى اسلام منافات دارد .
به نظر مىرسد همانگونه که عقد شرکت نیاز گروه اول را در همه عرصههاى اقتصادى تامین مىکند، عقد جعاله نیز نیاز گروه دوم را به بهترین وجه در همه عرصههاى اقتصادى تامین مىنماید و علاوه بر آن، شروط دست و پاگیر مضاربه و مساقات و مزارعه را ندارد . همچنین عقد صلح مىتواند جایگزین هر دو عقد شرکت و جعاله شده، نیاز هر دو گروه را برآورده نماید .
بر این اساس در تخصیص منابع بانکها مىتوان از الگوهاى زیر استفاده کرد:
الگوى اول: عقد شرکت و جعاله
بانک مىتواند به وسیله عقد شرکت (مدنى و حقوقى) تقاضاى گروه اول را در همه بخشهاى اقتصادى پاسخ دهد و با متقاضیان، به نسبتسهم سرمایهاش در سود حاصله شریک شود و به وسیله عقد جعاله، جوابگوى تقاضاى گروه دوم باشد; به این ترتیب که در همه بخشهاى اقتصادى بانک به عنوان جاعل، سرمایه لازم را تامین نماید و با عامل بر حسب توافق در سود شریک شود . در حال حاضر در قانون عملیات بانکى بدن ربا عقد شرکتبا همان خصوصیاتى که در این طرح مورد نظر است وجود دارد ولى عقد جعاله پیشبینى شده بسیار محدود است، در حالى که عقد جعاله مانند عقد شرکت مىتواند کاربرد وسیعى داشته باشد . (31) در نتیجه عقد جعاله مىتواند جانشین همه عقود مشارکتى غیر از عقد شرکتشود و اعطاى تسهیلات بانکى تنها به وسیله دو عقد شرکت و جعاله انجام گیرد . بدین ترتیب مشکلات مربوط به تعدد و محدودیتهاى عقود، از این راه حل مىشود .
الگوى دوم: عقد صلح
در این الگو عقد صلح جانشین دو عقد شرکت و جعاله در الگوى اول مىشود . با عقد صلح مىتوان مفاد این دو عقد را در همه بخشهاى اقتصادى انشا کرد، علاوه بر اینکه شرایط خاص شرکت و جعاله نیز لازم و ضرورى نیست . (32)
به عبارت دیگر، بانک مىتواند مفاد شرکت، مضاربه، مزارعه و مساقات را به عقد صلح انشا کند و سهم شریک یا عامل را درصدى از سود تعیین نماید . همچنین بانک مىتواند به عنوان صاحب سرمایه نقدى، در بخش خدمات و صنعتبا عامل چنین صلح کند که بانک سرمایه فعالیت مزبور را تامین نماید و سود به دست آمده بر حسب توافق بین بانک و عامل تقسیم شود . بنابر این تمام عملیات بانکى بدون ربا در همه بخشهاى تولیدى، تجارى و خدماتى مىتواند با عقد صلح به شکل مشارکت در سود تحقق یابد .
مقایسه دو الگو
به نظر مىرسد الگوى دوم به دلایل زیر بر الگوى اول ترجیح دارد:
1- از آنجا که در الگوى اول از دو عقد شرکت و جعاله و در الگوى دوم تنها از عقد صلح استفاده شده، الگوى دوم از نظر قوانین بانکى سهلتر خواهد بود .
2- در الگوى اول شرایط خاص هر یک از دو عقد شرکت و جعاله باید رعایتشود، در حالى که در الگوى دوم حتى اگر مفاد آندو عقد بهوسیله صلح انشا شود، آن شرایط لازم نیست و عقد صلح تنها مشروط به شروط عام عقود و شروطى که متصالحین توافق مىنمایند مىباشد; لذا الگوى دوم از محدودیتهاى کمترى برخوردار است .
3- عقد شرکت و جعاله از عقود جایز هستند (33) و شریک بانک و یا عامل مىتواند در صورت صلاحدید عقد را فسخ نماید . این مسئله بانک را با مشکل مواجه مىنماید و بانک مجبور مىشود در عقد لازم دیگرى عدم فسخ را شرط کند و این بر پیچیدگى عملیات مىافزاید; ولى عقد صلح خود از عقود لازم است . (34)
پاسخ یک اشکال
بر اساس آنچه گذشت جایگاه بانک در نظام اقتصادى اسلام محدود به بازار مشارکتسرمایههاى نقدى است . دو الگوى پیشگفته نیز در حقیقت دو الگوى حقوقى براى عملکرد بانکها در این بازار است . لیکن در جامعه دو گروه دیگر از متقاضیان پول وجود دارند که عقود مشارکت و الگوهاى پیشگفته پاسخگوى آنها نیست . یک گروه خانوارهایى هستند که براى تامین نیازهاى مصرفى همچون تهیه جهیزیه، خرید کالاهاى مصرفى بادوام مانند فرش، تلویزیون، یخچال و تامین هزینه سفرهاى زیارتى و سیاحتى، به پول نیازمندند . گروه دوم مؤسسات تولیدى مىباشند که براى خرید تجهیزات یا نیازهاى ضرورى و مقطعى به وامهاى کوچک یا کوتاه مدت نیاز دارند . براى نمونه، بنگاهى را تصور کنید که براى پرداخت دستمزد یا عیدى به کارمندان خود نیاز به وام کوتاه مدت (سهماهه) دارد . یا کشاورزى را در نظر بگیرید که براى خرید تراکتور نیاز به وام دارد .
اینگونه نیازها را نمىتوان از طریق عقود مشارکتى پاسخ داد و فلسفه وجود عقود غیرمشارکتى تامین اینگونه نیازها است .
به نظر مىرسد نیازهاى مزبور را نباید به عهده بانکهاى اسلامى گذاشت; زیرا بخشى از این نیازها در بازار ثواب از طریق قرضالحسنه و برخى دیگر در بازار کالا و خدمات از طریق خرید و فروش نسیه و سلف تامین مىشود . علت آن که امروزه در بازارهاى کالاها و خدمات، خرید و فروش نسیه و سلف رواج چندانى ندارد این است که بانکها از محدوده بازار شارکتسرمایههاى نقدى پا فراتر نهاده و به اینگونه نیازها که باید در بازارهاى دیگر و به روش دیگرى پاسخ داده شود، پاسخ مىدهند . اگر بانکها از تامین این نیازها خوددارى کنند به صورت طبیعى با رواج خرید و فروش نسیه و سلف در بازار کالاها و خدمات، نیازهاى مزبور تامین مىشوند .
پیشنهادهاى اصلاحى
بر اساس آنچه گذشتبراى اصلاح جایگاه و عملکرد بانکها اصلاحات زیر پیشنهاد مىشود:
1- بانکهاى اسلامى تنها در محدوده بازار مشارکتسرمایههاى نقدى فعالیت کنند .
2- قانون بانکدارى اسلامى براساس عقود مشارکت، مجددا تدوین گردد .
3- سازمان و تشکیلات بانک براى آنکه بتواند قانون بانکدارى اسلامى را به صورت واقعى تحقق بخشد، متناسب با نقشى که در بازار مشارکتسرمایههاى نقدى، ایفا مىکند مجددا تعریف شود و از جهت پرسنل نیز کسانى استخدام شوند که قدرت درک و عمل به قانون مزبور را داشته باشند و بتوانند روح قانون مزبور یعنى مشارکت در سود و زیان واقعى را در عمل حفظ کنند .
خاتمه
این نکته را نباید فراموش کرد که هر طرحى براى بانکدارى بدون ربا، سازمان متناسب با خود را مىطلبد . اگر تشکیلاتى عهدهدار پیاده کردن طرح بانکدارى غیرربوى شود که ساختار آن بر اساس بانکدارى ربوى تعریف شده باشد، مسلما موفق نخواهد بود و نتیجه جمع ساختار ربوى، و قانون غیرربوى چیزى جز اجراى صورى قانون نیست و در عمل قانون غیر ربوى به پوششى براى عملیات ربوى تبدیل خواهد شد . طرحى هم که در این مقاله ارائه شد، از این قاعده مستثنا نیست .
پىنوشتها:
1) در این مقاله نظام اقتصادى به الگوهاى رفتارى تثبیتشده (نهادینه شده) که شرکت کنندگان در نظام اقتصادى را به یکدیگر پیوند مىدهند، اطلاق مىشود; براى مثال، رفتار خرید و فروش، اجاره، قرض و مالیات، شرکت کنندگان در نظام اقتصادى خانوارها، بنگاهها و دولت را به هم پیوند مىدهد . اینکه چه رفتارهایى، چگونه مردم را به یکدیگر و به دولت پیوند مىزند به مبانى فلسفى و ایدئولوژیک نظام و اهدافى بستگى دارد که براى نظام اقتصادى در نظر گرفته شده است . در این اصطلاح، بازار کالا شکل نهادینه شده رفتار خرید و فروش کالاست و بازار کار، شکل نهادینه شده رفتار اجاره نیروى کار است . تعریف فوق با تعدیلاتى از کتاب زیر استفاده شده است:
ECONOMIC SYSTEMS ANALYSIS AND COMPARISON, VACLAV HOLESOVSKY, MC. GRAW - HILL INC, 1977, P14-36.
2) فرانک فبوزى; فرانکو مود یلیانى و مایکل فرى، مبانى بازارها و نهادهاى مالى، ترجمه حسین عبده تبریزى (چاپ اول: نشر آگه، 1376) ج 1، ص 17 . مطالبى که از این پس در مورد بازارهاى مالى مىآید از کتاب فوق استفاده شده است .
3) همان، ص 22 .
4) برخى تنها توزیع خطر را ذکر کردهاند ولى ظاهرا در مورد اوراق قرضه، خطر مزبور از صاحبان وجوه به متقاضیان انتقال مىیابد و تنها در مورد اوراق سهام است که توزیع خطر صورت مىپذیرد (همان .)
5) همان، ص 24 .
6) همان، ص 46- 50 .
7) با استفاده از: ایرج توتونچیان، اقتصاد پول و بانکدارى (چاپ اول: مؤسسه تحقیقات پولى و بانکى، 1375) ص 289- 299 .
8) فرانک فبوزى; فرانکو مودیلیانى و مایکل فرى، همان، ص 25 .
9) امام خمینى، تحریرالوسیله (چاپ دوم: مؤسسه مطبوعات دارالعلم) ج 1، ص 570 .
10) استفتائات امام خمینى (چاپ اول: دفتر انتشارات اسلامى، 1372) ج 2، ص 210، سؤال 37 .
11) محمدکاظم طباطبائى، عروةالوثقى، ج 2، ص 623 .
12) امامخمینى، همان، ص 609 .
13) همان، ص 635 .
14) همان، ص 642 .
15) این تعریف مربوط به شرکت عنان است که در فقه اسلامى مجاز شمرده شده است .
16) امامخمینى، همان، ج 2، ص 623 ، مسئله 3، ص 625 مسئله 7 و ص 626 ، مسئله 10 و 12 .
17) همان، ج 1، ص 644، مسئله 8 .
18) همان، ج1، ص 561 .
19) همان، ج 1 ص 615 .
20) همان، ص 563، مسئله 9 .
21) امام خمینى، توضیحالمسائل، ص 352 .
22) همو، تحریرالوسیله، ج 2، ص 90 .
23) همان، ص 62 .
24) همان، ص 70، مسئله 34 .
25) همان، ص 72، مسئله 44 .
26) از آنجا که در این بازار مال یا منافع ایثار شده در مقابل ثواب خریدارى مىگردد، با قدرى مسامحه و جهتهماهنگى نام بازار را انتخاب کردیم .
27) ر . ک: سیدحسین میرمعزى، نظام اقتصادى اسلام، انگیزهها و اهداف، ص 47- 62 .
28) ر . ک: همان، ص 102- 147 .
29) ایرج توتونچیان، همان، ص 494 و 495 .
30) ر . ک: سیدحسین مهدوى، بانکدارى اسلامى نمونه» ، سلسله مقالاتى پیرامون بانکدارى اسلامى - 2 (اداره آموزش و مطالعات نیروى انسانى، بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران)، ص 1- 24 و سیدعباس موسویان، «عقود و با بازدهى ثابت، عامل اصلى مشکلات بانکدارى بدون ربا» ، مجموعه سخنرانیها و مقالات هشتمین سمینار بانکدارى اسلامى (مؤسسه عالى بانکدارى ایران، بانک مرکزى جمهورى اسلامى ایران) ص 201- 231 .
31) امامخمینى، تحریرالوسیله، ج 1، کتاب الجعاله، مسئله 5 .
32) امامخمینى، همان، کتاب الصلح، ص 561 .
33) قانون مدنى ماده 565 و 586- و امامخمینى، همان، تحریرالوسیله ج 1، کتاب الجعاله، مسئله 15 و کتاب الشرکة، مسئله 12 .
34) قانون مدنى ماده 760- و امامخمینى، همان، کتابالصلح، مسئله 4 .