سیاستهاى مالى و ثروتهاى طبیعى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
از وظایف مهم دولتها، انجام سیاستهاى مالى است . بررسى این مسئله، بحثهاى فراوانى را در حوزه مالیه عمومى به دنبال داشته است . نظام سرمایهدارى بهرغم اعتقاد به دولتحداقل، از زمان کینز این وظیفه را در راستاى تداوم نظام بازار مىداند . اهداف و ابزارهاى سیاستهاى مالى، و ارتباط آنها با سیاستهاى پولى از مباحث محورى است که پیوسته در مجامع علمى مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد .
این سیاستها معمولا از طریق تغییر در مقدار درآمدها و مخارج دولت و ترکیب آنها صورت مىپذیرد و در محور درآمدها، مالیات تنها عاملى است که با تغییر نرخ و مبناى مالیاتى، منجر به افزایش یا کاهش درآمدهاى دولتشده و به تبع آن در ترکیب مخارج عمومى، (GNP) تاثیر مىگذارد .
در نظام اقتصادى اسلام، دولت علاوه بر مالیات، از ثروت هاى دیگرى برخوردار است که نقش تعیینکنندهاى در سیاستهاى مالى دارد; ثروتهایى چون زمین، معادن، مراتع ، جنگلها و آبها، که بعضى از آنها در ملکیت دولت قرار دارند و بعضى دیگر گرچه متعلق به عموم مردماند لکن اداره آنها به عهده دولت مىباشد .
در این تحقیق، با نگاهى اجمالى به این منابع در عصر حاضر، به بررسى مسائل زیر مىپردازیم:
1- راههاى مدیریت ثروتهاى طبیعى (تصدى، واگذارى و نظارت، و مشارکت) به منظور اعمال سیاست مالى
2- اصول و مبانى انتخاب یکى از راههاى فوق یا ترکیبى از آنها در سیاستگذارى
3- تاثیر سیاست مالى ازطریق این ثروتها بر اهداف تثبیت، تخصیص و توزیع
سیاست مالى
سیاست مالى عبارت است از: تغییرات کمى و کیفى درآمد و مخارج دولتبه منظور تامین رشد مداوم و مطلوب و تعدیل نوسانات اقتصادى که از آن به سیاستبودجه نیز تعبیر مىشود .
اهداف سیاست مالى
اقتصاددانان اهداف سیاست مالى را در سه محور خلاصه مىکنند:
1- تخصیص: تدارک کالاهاى اجتماعى، فرایند تقسیم منابع بین کالاهاى خصوصى و اجتماعى و انتخاب ترکیبى از کالاهاى اجتماعى از طریق آن را مىتوان وظیفه تخصیص نامید . سیاستهاى مالى در نظر دارد تخصیص منابع در بخشهاى مختلف اقتصاد به شکل کارآ صورت گیرد و یا عدم کارآیىها را به کمترین میزان ممکن کاهش دهد .
2- توزیع: تعدیل توزیع درآمد و ثروت به منظور انطباقپذیرى آن با آنچه از نظر اجتماع، وضع مناسب یا عادلانه توزیع تلقى مىشود، در حیطه وظیفه توزیع قرار مىگیرد .
3- تثبیت: استفاده از سیاست مالى به عنوان ابزارى براى حفظ اشتغال در سطحى بالا، درصد معقولى از ثبات سطح عمومى قیمتها و نرخ مناسبى براى رشد، با توجه به اثرات آن بر تجارت و تراز پرداختها، همه در حیطه وظیفه تثبیت قرار مىگیرد . (1)
ابزارهاى سیاست مالى
این ابزارها بر دو قسماند:
1- ابزارهایى که در جهت دریافتها یا منابع درآمد دولتبهکار مىروند، مانند مالیاتها و اوراق قرضه و نظایر آن .
2- ابزارهایى که در جهت پرداختها یا مخارج دولت اعمال مىگردند، مانند سیاست کسر بودجه و عملیات عمرانى .
منابع درآمد دولت را به چهار گروه کلى مىتوان تقسیم کرد: مالیاتها; عوارض و حقوق گمرکى; منابع استقراضى; درآمدهاى انحصارى، انتفاعى و امور عام المنفعه . از این میان، مالیاتها از اهمیتبیشترى برخوردارند و علاوه بر این که قسمت عمدهاى از درآمد دولت را تامین مىکنند، از نظر سیاست مالى نیز قابلیتهاى متعددى دارند . (2)
ابزارهاى سیاست مالى در اسلام
در نظام مالى اسلام نیز سیاستهاى مالى از طریق درآمدها و هزینههاى دولت انجام مىشود . مهمترین درآمدهاى دولت که این سیاستها از طریق آنها صورت مىپذیرد عبارتاند از: 1- ثروتهاى طبیعى; 2- مالیاتهاى ثابت و متغیر; 3- بهاى خدمات دولتى; 4- کمکهاى مردمى .
در این مقاله به بررسى یکى از مهمترین این درآمدها یعنى ثروتهاى طبیعى مىپردازیم . درآمدها و هزینههاى دولت اسلامى داراى خصوصیاتى هستند که بهکارگیرى آنها، اعمال سیاست مالى در این نظام را از سایر نظامها ممتاز مىسازد . (3)
ثروتهاى طبیعى
در منابع روایى و فقهى از ثروتهاى طبیعى تحت عناوین مختلفى چون انفال، مشترکات و مباحات یاد مىشود . از آنجا که برخى از مصادیق، چون زمینهاى موات، معادن و آبها در فقه و قوانین مدنى و اجرایى کشور به طور متفاوتى بیان شدهاند، ابتدا به تبیین این عناوین مىپردازیم .
انفال (املاک دولتى)
انفال اموالى است که امام علیه السلام مانند پیامبر صلى الله علیه و آله به عنوان خاص (امامت) استحقاق آن را دارد . (4) گرچه در تعداد و مصادیق انفال اختلاف نظرهایى وجود دارد لکن موارد زیر در اکثر کتب فقه از انفال دانسته شده است:
1- اموالى که بدون جنگ از کفار گرفته مىشود; 2- زمینهاى موات; 3- اموالى که مالک ندارند; 4- دامنه کوهها، درهها، جنگلها، مراتع، سواحل دریاها ورودخانهها; 5- معادن; 6- میراث کسانى که وارث ندارند; 7- غنایم جنگهایى که بدون اذن امام علیه السلام انجام شده است; 8- اموال و دارایىهاى نفیس و اختصاصى پادشاهان; 9- دریاها و رودخانهها . (5)
امام خمینى در این باره فرمایند:
مواردى که در روایات به عنوان انفال و ملک امام علیه السلام نام برده شده، همه از باب ذکر مصادیق آن هستند و متفاهم از مجموع روایات این است که آن چه مربوط به امام علیه السلام است عنوان واحدى است که منطبق بر موارد زیادى مىشود و ملاک در همه یکى است و آن این است که: هر چیزى (اعم از زمین یا غیر زمین) که صاحب و مالکى نداشته باشد براى والى است تا آن را در مصالح مسلمانان مصرف نماید و این در بین دولتها نیز متداول است . (6)
این قسم از ثروتهاى طبیعى طبق نص قرآن، ملک پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىباشد و به اعتقاد فقهاى امامیه بعد از پیامبر در اختیار امام معصوم علیه السلام و در زمان غیبت در اختیار سرپرست مسلمانان (ولى فقیه) است تا مطابق مصلحت مسلمانان از آن استفاده کند . بدیهى است منظور از ملکیت پیامبر صلى الله علیه و آله، امام علیه السلام و ولى فقیه، ملک منصب آنها است نه ملک شخصى، و به همین دلیل این اموال بین ورثه تقسیم نمىشود بلکه در اختیار امام و یا حاکم بعدى قرار مىگیرد .
بحث مهمى که در ارتباط با انفال مطرح است کیفیتبهرهبردارى و تملک آنها از طرف مردم است . برخى معتقدند مردم در زمان غیبتبا اجازه دولتبا احیا مالک مىشوند . برخى دیگر معتقدند تنها حق بهرهبردارى دارند و مالک نمىشوند و بر همین اساس در صورتى که این منابع راکد بماند و یا مصلحت اهم اجتماعى در کار باشد حاکم مىتواند آنها را گرفته و در اختیار دیگرى قرار دهد و یا خود مستقیما به بهرهبردارى بپردازد . (7)
ثروتهاى عمومى
ثروتهاى عمومى اموالى هستند که به عموم مسلمانان تعلق دارند و دولتسرپرستى آنها را به عهده مىگیرد . مهمترین مصداق این قسم، زمینهایى هستند که در جنگ، با اذن امام فتح شدهاند . مالکیت عموم مسلمانان به معناى شریک بودن آنان به صورت مشاع نیست، بلکه مقصود این است که باید منافع آنهادر جهت عموم استفاده شود .
مشترکات (8)
مشترکات اموالى هستند که همه مردم در استفاده و بهرهبردارى از آنها برابرند و در یک تقسیم بندى به دو بخش تقسیم مىشوند:
بخش اول اموالى هستند که عین آنها قابل انتقال نبوده مردم فقط حق انتفاع دارند; مانند راهها، اماکن عمومى، پلها، شبکههاى آبرسانى و مساجد . این بخش از اموال عمومى خود به دو قسمت تقسیم مىشود:
اول: اماکنى که مجانى مورد استفاده مردم است; مانند معابر عمومى، جنگلهاو فضاهاى سبز، کوهها و بیابانها .
دوم: اماکنى که دولت مىتواند در مقابل استفاده از آنها وجوهى دریافت دارد; مانند بزرگراهها، پارکها و نمایشگاهها .
گرچه درباره مالکیت این موارد تعابیر مختلفى بهکار برده شده (متعلق به مجموع اهل کشور یا همه افرادى که با آن سروکار دارند و یا همه مسلمین مىباشد) لکن اختیار و سرپرستى آنها با حکومت است . در مواد 24 تا 26 قانون مدنى پارهاى از این مشترکات را تحت عنوان اموال عمومى شمرده است; مانند راههاى عمومى، پلها، آبانبارهاى عمومى، مدارس و مساجد، قناتها و چاههایى که مورد استفاده عموم است . در این قانون آمده است: استفاده از این اموال نباید به صورت انحصار درآید ولى کسانى که زودتر شروع به بهرهبردارى کردهاند داراى حق تقدم هستند .
بخش دوم که در کتب فقهى از آن به عنوان «مباحات اصلیه» یاد شده، ثروتهایى است که دستبشر در خلق و تولید آن دخالت نداشته و از طرفى مورد نیاز مردم است و باید همه افراد در بهرهگیرى برابر باشند . منابع آبى، شکار در بیابان، دریا و مراتع را مىتوان از مصادیق مباحات دانست . در روایات زیادى آمده است مردم در آب و آتش (مواد سوختى چون هیزم، نفت) و نمک شریکاند . (9)
برخى از فقها گفتهاند: مقصود از مباح بودن آن است که این اموال با این که ارزش و مالیت دارند ولى درباره آنها ملکیت (خصوصى یا عمومى) اعتبار نشده است . هرچند ولى امر مسلمین بر تمام آنچه در قلمروى حکومت است ولایت دارد و مىتواند براى استفاده از این اموال با درنظر گرفتن مصالح امت اسلامى ضوابطى قرار دهد . (10)
در ماده 27 قانون مدنى آمده است: مباحات اموالى هستند که ملک اشخاص نمىباشند و افراد مىتوانند مطابق مقررات آنها را تملک کرده، استفاده نمایند . در این قانون اراضى موات، آبهاى مباح و معادن از مباحات شمرده شده است .
آنچه در تعریف مباحات معتبر است این است که اولا: این اموال در ابتدا مانند مشترکات ملک کسى نیستند ولى امکان تملک یا انتفاع از آنها طبق قانون وجود دارد . ثانیا: خرید و فروش مباحات در صورتى که حیازت شده باشد امکان پذیر است ولى مشترکات (قسم اول مشترکات) قابل خرید و فروش نیستند چون اصلا قابل تملک نیستند .
در اصل 45 قانون اساسى نیز آمده است: انفال و ثروتهاى عمومى از قبیل زمینهاى موات یا رهاشده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهاى عمومى ، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههاى طبیعى، مراتعى که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهول المالک و اموال عمومى که از غاصبین مسترد مىشود در اختیار حکومت اسلامى است تا طبق مصالح عامه نسبتبه آنها عمل نماید .
سیاستگذارى از طریق مدیریت ثروتهاى طبیعى
بعد از این که معلوم شد در زمان غیبت، تمام انفال به ولى امر مسلمانان اختصاص داشته و مدیریت ثروتهاى عمومى نیز به عهده وى مىباشد و تصرف مردم بدون اجازه وى جایز نیست، نوبتبه بحث از چگونگى سیاستگذارى از طریق این ثروتها مىرسد . در این بخش ابتدا راههاى ممکن در مدیریت ثروتهاى طبیعى سپس اصول سیاستگذارى توسط آنها را بررسى مىکنیم .
راههاى مدیریت ثروتهاى طبیعى
1- تصدى مستقیم دولت
دولت مىتواند به سرمایهگذارى مستقیم اقدام نموده و با تشخیص اولویتهاى زمانى و منطقهاى و رعایت مصالح نظام، به آبادسازى اراضى، ساختن شهرکها و مجتمعهاى مسکونى، استخراج معادن و منابع زیرزمینى، تاسیس صنایعى در هتبهرهبردارى و تبدیل مواد اولیه بهدست آمده از معادن، تاسیس و گسترش مزارع کشاورزى و . . . اقدام نماید .
به نظر مىرسد این روش بیشتر در استخراج معادن بزرگ و حساس چون نفت و طلا، صنایع استراتژیک مانند صنایع دفاعى، تولید کالاها و خدماتى که بخش خصوصى انگیزهاى براى اقدام به آن ندارد (کالاهاى عمومى)، مناسب باشد .
2- مشارکت مردم
دولت مىتواند برخى از فعالیتهاى اقتصادى را با مشارکت مردم و با استفاده از سرمایه و نیروى کار آنان انجام دهد . مشارکت از راههاى مختلفى امکان پذیر است:
الف - برقرارى عقد مشارکتبا بخش خصوصى
دولت مىتواند ازطریق انعقاد قرارداد مشارکتبا بخش خصوصى در پروژههاى مختلف، چون احیاى زمینهاى موات، اقدام به سرمایهگذارى کند . طبیعى استسهم سود دولت در این قراردادها باید رابطه منطقى با سود انتظارى طرح داشته باشد; یعنى در طرحهایى که رغبتبخش خصوصى براى سرمایهگذارى بیشتر است، دولتسهم بیشترى طلب مىکند، و در طرحهایى که داراى سود کم بوده و رغبتبراى سرمایهگذارى کمتر است و در عین حال، انجام آن طرحها براى رشد و توسعه و ایجاد اشتغال و . . . مناسب است، دولتباید سهم سود کمترى براى خود قرار دهد و حتى در مواردى از سهم سود خود صرف نظر کند . از این روش در بخشهاى مختلف صنعت، تجارت، کشاورزى، باغدارى و خدمات مىتوان استفاده نمود . در این عقد باید همه شرکا در سرمایه شریک باشند و آنان که فعالیت عملى دارند مىتوانند علاوه بر استفاده از سهم سود، حقوق فعالیت را هم دریافت دارند و یا به جهت کار، سهم سود بیشترى قرار دهند .
مشارکتبین دولت و بخش خصوصى از طریق انتشار اوراق مشارکت طرحهاى ملى نیز امکان پذیر مىباشد . نشر این اوراق به چند صورت امکان دارد:
الف - دولت ابتدا از ذخایر و دارایىهاى خود اقدام به سرمایهگذارى در منابع طبیعى نموده، بعد از ثمردهى یا در حین انجام طرح، سهام آن را به شکل اوراق مشارکتبین متقاضیان توزیع نماید . این کار از طریق بانک نیز ممکن است; یعنى سپردهگذاران به جاى سپردهگذارى مىتوانند اوراق مشارکت دولتى خریدارى نمایند .
ب - بانکها مىتوانند به وکالت از دولت و صاحبان سپرده، با وجوه آنها اقدام به سرمایهگذارى در این منابع نموده، اسناد مالکیت آن را به صورت سهام بین سپردهگذاران توزیع نمایند . این سهام و نوع قبل، توسط بانک و بازار بورس قابل خرید و فروش مىباشند .
ج - بخش خصوصى مىتواند با لحاظ شرایط دولت، در طرحهاى صنعتى، کشاورزى و عمرانى اقدام به سرمایه گذارى کند، سپس اوراق سهام آن را از طریق بازار بورس و بانکها، خرید و فروش نماید . بهتر است این طرحها به گونهاى سازماندهى شوند که در راستاى تحقق اهداف اقتصادى کشور باشد . همچنین بخش خصوصى مىتواند به ساختن طرحهاى ملى چون دانشگاهها، مدارس، پارکها و بزرگراهها اقدام نموده از یک سو آنها را به دولت اجاره دهد و از سوى دیگر سهام آنها را در بازار به فروش برساند . در این روش مبلغ اجاره به صورت سود ثابت و قطعى براى صاحبان سهام پرداخت مىشود، بدین جهت اشخاصى که کمتر ریسکپذیر مىباشند، براى خرید سهام این نوع مؤسسات رغبتبیشترى نشان مىدهند .
ب - عقد مزارعه و مساقات
دولت مىتواند اراضى انفال را در اختیار کشاورزان و باغداران قرار داده و طبق عقد مزارعه و مساقات، درصدى از سود بهدست آمده را به عاملین بدهد . همانطور که در عقد شرکت متذکر شدیم، سهم سود دولت در طرحهاى مختلف، متفاوت خواهد بود .
ج - عقد جعاله و صلح
این دو عقد فواید اکثر عقدها را دارند بدون اینکه مقید به شرایط آنها باشند، از این رو با این دو عقد مىتوان مفاد بسیارى از عقود را انجام داد . تنها شرطى که در این عقود وجود دارد باید حلالکننده حرام و حرامکننده حلالى نباشند . بر این اساس، دولت مىتواند براى مشارکتبا بخش خصوصى و استفاده از سرمایه و منابع آنها از این دو عقد استفاده نماید; مثلا بگوید هر کس این زمین را آباد کند، درصد خاصى از سود آن، یا مبلغ معینى به او مىدهم، همین کار را با عقد صلح نیز مىتواند انجام دهد .
خصوصیت این روش (مشارکتبا مردم) این است که در آن نظارت دولتبر طرحها و جهت دادن آنها به سمت مصالح نظام، از روشهاى دیگر آسانتر است .
3- واگذارى به بخش خصوصى
یکى دیگر از راههاى استفاده از منابع طبیعى، واگذارى آنها به بخش خصوصى است . در شرایط خاصى به دلایلى چون بالا بودن هزینههاى دولت، مقرون به صرفه نبودن فعالیت مستقیم، نداشتن نیروى نظارتى کارآمد و معتقد براى مشارکت، وجود مشکلات اجرایى و سوقدادن نقدینگى بخش خصوصى به سمت فعالیتهاى مولد، دولت مىتواند منابع طبیعى را بهطور کلى به بخش خصوصى واگذار نماید این واگذارى مىتواند به یکى از دو شکل واگذارى ملکیت و واگذارى منافع باشد:
الف - واگذارى ملکیت
اگر بپذیریم انفال و ثروتهاى طبیعى توسط بخش خصوصى قابل تملکاند به طرق زیر مىتوان اقدام کرد:
الف - فروش: دولت مىتواند انفال از جمله زمینهاى موات و آباد را با رعایت مصالح نظام، از طریق مزایده به فروش برساند . همچنین مىتواند براى تقویت تعاونىها و یا قشر خاصى از جامعه، آنها را با تسهیلات خاصى (مثل فروش اقساطى و اعطاى وام بلندمدت) بفروشد .
ب - اجاره بهشرط تملیک: واگذارى ملکیتبرخى از این منابع ممکن است در ابتدا به صورت اجاره باشد، به شرطى که هر گاه به مفاد قرارداد اجاره عمل شود در پایان مدت، دولت آن را به طرف قرارداد، تملیک نماید .
ج - عقدجعاله: دولت ممکن است اعلام کند هر کس این اراضى را آباد کند یا این معدن را استخراج کند یا در این دریاچه اقدام به پرورش ماهى نماید، بخشى از آن را به او مىدهم .
ه - هبه: ممکن استبه دلایلى چون ایجاد اشتغال و درآمد، بخشى از انفال به گروهى از جامعه بخشیده شود .
ب - واگذارى منافع
اگر مالکیت منابع طبیعى را قابل انتقال ندانیم و یا براى رعایتحقوق نسلهاى آینده، انتقال آنها مصلحت نباشد دولت مىتواند منافع آنها را از طرق زیر براى مدت محدودى به بخش خصوصى واگذار نماید:
الف - اعطاى امتیاز بهرهبردارى: این راه در بهرهبردارى از معادن، دریاها، رودخانهها، جنگلها و اراضى آباد طبیعى و موات، ضمن رعایت نکات زیر امکان پذیر است:
1- در واگذارى باید مصالح اقتصادى کشور در نظر گرفته شود; یعنى با بررسى همه راهها و مقایسه بین آنها، بهترین راه انتخاب گردد .
2- در واگذارى به اشخاص و گروهها، علاوه بر جلوگیرى از رانتها و سوء استفادهها و تبعیضها، اهداف کلى نظام مانند توزیع درآمد، عدالت اجتماعى و اشتغال رعایتشود .
3- مبلغى که به عنوان حق امتیاز گرفته مىشود با کارشناسى دقیق و متناسب با سوددهى طرح و با توجه به اهداف مذکور در بند دو تعیین شود .
4- در طول دوره، حق نظارت کلى و حق فسخ در صورت عمل نکردن به مفاد قرارداد، براى دولت منظور شود .
ب - اجاره دادن منابع در دوره معین: دولت مىتواند منابع طبیعى را براى مدت معینى اجاره دهد . خصوصیت این روش این است که امکان نظارت دولتبر طرحها بیشتر بوده و علاوه بر آن مىتواند میزان اجاره را سالانه، مطابق با شرایط اقتصادى روز و وضعیت طرح، تغییر دهد .
ج - جعاله یا صلح: از راههاى واگذارى منافع، صلح و جعاله است; مثلا گفته مىشود هر شخص یا مؤسسهاى این معدن را استخراج، یا آن زمین را آباد کند بخشى از منافع به او داده مىشود و آن بخش مىتواند مقدار معین و ثابتیا سهمى از سود بهدست آمده باشد .
د - اباحه: ممکن استبه جهت توزیع درآمد و رفع فقر، این منابع براى مدتى به طور رایگان در اختیار افراد یا گروههاى خاص قرار داده شود .
از آنجا که این ثروتها سهم عمدهاى در تامین درآمد دولت دارند، دولت مىتواند با تغییر حجمى که از این ثروتها مورد بهرهبردارى قرار مىدهد (از راههاى مختلف) به سیاست انبساطى یا انقباضى مالى اقدام نماید . همچنین مىتواند در قراردادهاى جدید، سهم سود، اجاره و یا حق واگذارى این منابع را تغییر دهد .
اصول کلى سیاستگذارى به وسیله ثروتهاى طبیعى
گزینش هر یک از راههاى پیش گفته نیازمند معرفى اصولى است که در ذیل مىآید:
1- اصل دخالت دولت
از مسائل مهم در بحثسیاستگذارى اقتصادى، اندازه دولت و میزان دخالت آن در اقتصاد مىباشد . دو نظر افراطى در این باره عبارتاند از: نظریه سرمایهدارى (لیبرال) که به حداقل دخالت دولت اعتقاد دارد و نظریه مارکسیستى که به برنامهریزى متمرکز معتقد است . سایر نظریات در حد فاصل این دو حد مىباشند . (11)
توجه به میزان درآمدهایى که در اسلام براى دولت در نظر گرفته شده و توجه به وظایف و مسئولیتهاى گستردهاى که به عهده آن گذاشته شده، همه حاکى از وجود دولتى مقتدر در نظام اسلامى است . دولت اسلامى در حوزه اقتصاد، در بخشهاى تولید، توزیع و مصرف، وظیفه قانونگذارى، برنامهریزى، سیاستگذارى، نظارت و کنترل را بر عهده دارد . (12)
اصل دخالت دولت در اقتصاد و اداره کلى اقتصاد توسط دولت، امرى پذیرفته شده است و سخن در میزان و چگونگى این دخالت مىباشد . مطالعه منابع روایى و سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و حضرت على علیه السلام بیانگر این است که الگوى ثابتى در این باره وجود ندارد . در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله، تصدى دولتحداقل بوده و اکثر فعالیتهاى بخش عمومى به صورت داوطلبانه توسط مردم انجام مىگرفت، اما با وسعتیافتن کشورهاى اسلامى و افزایش درآمدها، به تدریجبر دامنه فعالیتهاى دولت افزوده شد . (13)
بنابراین مىتوان گفت که اندازه دولت اسلامى در زمانهاى مختلف و در شرایط گوناگون متفاوت است، در شرایطى که مردم در سطح بالایى از ایمان قرار دارند و روحیه تعاون و فداکارى و احترام به قانون بر آنان حاکم است و اقتصاد در شرایط طبیعى خود به سر مىبرد و هیچگونه تهدیدى از سوى دشمنان خارجى و یا حوادث غیر منتظره طبیعى وجود ندارد، میزان دخالت دولت در کنترل و نظارت بر مردم به حداقل رسیده و تصدى مستقیم فعالیتهاى اقتصادى منحصر به تولید کالاهاى مکمل مىشود . اما در شرایطى که جامعه داراى ضعف ایمان بوده و در اثر حاکمیت روحیه خودخواهى، نفع پرستى و دنیاطلبى، تخلفات و قانونشکنىها فراوان است و یا کشور از جانب اجانب و حوادث طبیعى تهدید مىشود، دخالت دولتبیشتر مىگردد . (14)
2- اصل کارایى
از دیگر معیارهاى اساسى در مدیریت انفال، مسئله کارایى و تامین اهداف مورد نظر اقتصاد مىباشد . موافقان خصوصى سازى عقیده دارند که حرکتبه سوى بازار همراه با افزایش کارایى است . مکانیزم بازار مالى بازگشتسرمایه را براى جلب ضایتسرمایهگذاران و سهامداران الزامى مىنماید . این مکانیزم در بهبود و ارتقاى عملکرد شرکتها بسیار قوىتر از سرمایهگذارىهاى ناهماهنگ و سیاستهاى اعتبارى دولت عمل مىکند; زیرا تصمیمات در کادر دولتى بر اساس ضرورتهاى کوتاه مدت سیاسى گرفته مىشود، در حالى که تصمیمگیرى در بخش خصوصى بر سیاستهاى بلندمدت و عقلانیت اقتصادى استوار است . (15) یکى از عوامل مهم در افزونى کارایى در بخش خصوصى، وجود عنصر رقابت در این سیستم است; به گونهاى که گاه هدف اصلى از واگذارى فعالیتهاى دولتى به بخش خصوصى، ایجاد ساختارى رقابتى براى فعالیتها است . (16) فشار رقابت، تولیدکنندگان را مجبور مىسازد هزینههاى تولید را به حداقل برسانند . کاهش هزینهها عموما با تغییر تکنیک تولید صورت مىگیرد و این تغییر نیازمند انگیزههاى نوآورانه و ابتکارى است . بنابراین از نتایج مکانیزم بازار آزاد بالابردن کارایى مولد (17) و به وجود آوردن طبقه کارآفرین و خلاق در جهتبالا بردن قدرت تولیدى اقتصاد مىباشد . (18) البته این مطالب کلیت ندارد و گاهى بخش خصوصى براى تحصیل سود، اقدام به استفاده بىرویه از منابع طبیعى مىکند . دولتبایستى با مطالعه کارشناسى موارد، نقطه بهینه تصدى و واگذارى را پیدا کند .
3- اصل عدالت
بسیارى از مکاتب اقتصادى تامین عدالت را از اهداف خود معرفى کرده و راهبرهاى پیشنهادى خود را نیز مبتنى بر اصل عدالت دانستهاند . حتى آدام اسمیت نیز حرکتبر اساس نظم طبیعى را در چهارچوبى از قوانین و عدالت امکانپذیر مىداند و در موارد متعددى بر مسئله عدالت تاکید مىنماید . (19) در اسلام نیز همانند سایر ادیان الهى، یکى از اهداف اساسى انبیا برقرارى قسط و عدل معرفى شده است . (20) حال آن که در برخى از الگوهاى رشد به افزایش سهم ثروتمندان از درآمد ملى تاکید شده، استدلال مىگردد که در سایه قدرت پسانداز بیشتر آنان، تولید ناخالص ملى فزونى مىیابد و در نهایت تهیدستان نیز از زندگى بهترى برخوردار مىشوند . همینطور در این الگوها تامین امنیت، آموزش و رفاه همگانى اهدافى است که پس از گذر از یک بىعدالتى آشکار تحقق مىیابد . پس این الگوها، حتى اگر توانایى تامین اهداف فوق را داشته باشند - که تجربه خلاف آن را ثابت کرده است - در نظام اقتصادى اسلام مجاز نیستند; زیرا با اصل عدالت اجتماعى منافات دارند . افزون بر این که ما معتقدیم تنها از طریق عدالت است که مشکل فقر و بیچارگى از میان مىرود و همه به آسایش و رفاه دست مىیابند . امام باقر علیه السلام مىفرماید: هرگاه میان مردم عدالت اجرا مىشد، بىنیاز مىشدند . (21) حضرت على علیه السلام نیز مىفرماید: با اجراى عدالتبرکات خداوند مضاعف مىشود . (22)
بنابراین، مدیریت ثروتهاى طبیعى از طریق واگذارىبه بخش خصوصى و یا مشارکتبا آن باید به گونهاى باشد که با این اصل منافات نداشته باشد، تا منافع آحاد مردم و رفاه عمومى تامین گردد .
نکته قابل توجه دیگر این که در استفاده از این منابع و چگونگى بهرهبردارى از آنها باید منافع نسلهاى آینده نیز ملاحظه گردد . به همین جهتبرخى از فقیهان با فرق گذاشتن بین درآمد و ثروت، انفال را ثروت دانسته، مصرف آن را در هزینههاى جارى مجاز نمىدانند; بلکه معتقدند که درآمد این انفال را باید در سرمایهگذارىهاى زیربنایى استفاده نمود . (23)
4- اصل استقلال سیاسى و اقتصادى
هدف اسلام این است که امت اسلامى در همه ابعاد زندگى از بیگانگان مستقل باشد:
و لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا; (24)
خداوند هرگز راهى براى کافران بر مؤمنان قرار نداده است .
از این میان، استقلال اقتصادى اهمیتخاصى دارد و به تعبیرامامخمینى وابستگى اقتصادى منشا همه وابستگىهاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى است . (25) مطالعه تاریخ نیز نشان مىدهد که استعمارگران عمدتا از این طریق توانستهاند به مقاصد سیاسى - فرهنگى خود در سایر کشورها دستیابند .
بنابراین، اعمال سیاست اقتصادى جهت ایجاد خودکفایى در کالاهاى اساسى و همیارى عمومى مردم در قطع وابستگى و بستن راههاى نفوذ آنان، از مهمترین مسئولیتهاى امت اسلامى است . بدیهى است در بقیه کالاها مىتوان با رعایت مزیتهاى نسبى و حفظ اصول تجارت خارجى، در رقابتى سالم ارتباطى متقابل با سایر کشورهاى جهان داشت .
در استفاده از ثروتهاى طبیعى دقت و تاکید بر اصل استقلال بسیار مهم است; چرا که غالب کشورهاى استعمارگر از یک سو به دنبال تسلط بر منابع و ثروتهاى طبیعى کشورهاى ضعیف و از سوى دیگربه دنبال بازار مصرف براى کالاهاى تولیدى خود هستند . تجربه واگذارى امتیاز بهرهبردارى از منابع ملى ایران در رژیمهاى گذشته شاهد روشنى بر این مدعا است .
5- حفظ محیط زیست
در دهههاى اخیر، حفظ محیط زیست مورد توجه جدى نظریهها و راهبردهاى توسعه قرار گرفته است، به طورى که «میکسل» مىگوید: «این بحث پیش پا افتادهاى است که بگوییم: حفاظت محیط زیست و حفظ و نگهدارى منابع طبیعى در هر برنامه توسعه اقتصادى بسیار مهم است .» (26) این نگرش بعد از پى بردن بشر به آثار مخرب و زیانبار توسعه بىحساب صنایع آلودهکننده و از بین بردن منابع پایانپذیر، حاصل شد . اقتصاد محیط زیست چرخه منابع طبیعى را با فرایند اقتصاد پیوند مىزند و به بررسى این مسئله مىپردازد که براى حفظ سطح بهرهورى منابع طبیعى پایه از طریق حفاظت منابع پایان پذیر، احیاى منابع تجدید شدنى یا تعیین مقدار مجاز فضولات بازیافت نشده قابل جذب توسط محیط زیست، چه اقداماتى را باید انجام دهیم؟ توسعه پایدار، هدفهاى دیگرى را نیز دنبال مىکند، از جمله این که بهرهورى منابع طبیعى نباید تنها براى نسل حاضر حداکثر شود، بلکه باید براى تمام نسلهاى آینده نیز به حداکثر برسد . (27)
حفاظت از محیط زیست در نظام حقوقى و اخلاقى اسلام از جایگاه ویژهاى برخوردار است و بدون شک یکى از اصول اساسى مدیریت انفال به شمار مىآید . تاکیدهاى فراوان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام بر حمایت از حیات حیوانات و حفاظت از درختان و گیاهان، اهمیت فوقالعاده محیط زیست را ثابت مىکند . از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است: چیزى را که داراى روح است مورد اغراض خود قرار ندهید . (28)
در روایات دیگرى نیز از آلوده کردن آب و محیط زیست نهى کردهاند . (29)
بدیهى است که هرگاه منابع طبیعى توسط بخش خصوصى و بدون نظارت دولت اسلامى مورد بهرهبردارى واقع شود، از این جهت که معمولا افراد بهدنبال منافع بیشتر مىباشند ممکن استبا کارهایى چون از بین بردن فضاهاى سبز، جنگلها و تاسیس کارخانجات آلوده کننده و ساختمانسازىهاى بىرویه، هم چنین آلوده ساختن آب و هوا، لطمات فراوانى به محیط زیست وارد کنند .
دولت مىتواند در قراردادهایى که بهصورت واگذارى یا مشارکت تنظیم مىکند و در دستورالعملهایى که براى مؤسسات و شرکتهاى دولتى که عهدهدار بهرهبردارى از این ثروتها هستند تعیین مىکند، شرایطى را درج نماید که با رعایت آنها سلامتى محیط زیست فراهم شود . چنانکه بخشى از این درآمدها مىتواند در راه رسیدن به این هدف هزینه گردد .
دقت در اصول و مبانى فوق نشانگر این است که سیاست واحد و مستمرى را نمىتوان نسبتبه تمام منابع طبیعى و در همه زمانها توصیه کرد بلکه در هر زمان و درباره هر یک از ثروتهاى طبیعى با توجه به شرایط خاص آن، سیاستگذارى جداگانهاى لازم است . گاهى هم ممکن است جمع بین تمام این اصول میسر نباشد، در این صورت، با توجه به اهداف کلى، مبانى رتبه بندى شده و آنها که مهمترند مقدم مىشوند . به نظر مىرسد حفظ استقلال و تامین عدالت، اهمیتبیشترى دارند .
بنابراین، در شرایط عادى، از میان سه روش کلى تصدى، مشارکت و واگذارى، شایسته است منابعى که بخش خصوصى در آنها داراى مزیت نسبى استبا رعایت مصالح به آنها واگذار شود و بخشهایى که نظارت بیشتر دولت را مىطلبد با انعقاد قرارداد مشارکتبا همکارى بخش خصوصى انجام پذیرد و منابعى که رعایت مصالح ملى در آنها، تصدى دولت را مىطلبد یا فعالیتهاى لازمى که بخش خصوصى تمایلى به سرمایهگذارى درآنها ندارد، خود دولت مستقیما فعالیت کند .
ثروتهاى طبیعى و اهداف سیاست مالى
در این بخش از مقاله تاثیر انفال و سایر ثروتهاى طبیعى را بر روى اهداف سیاست مالى در سه محور تخصیص، توزیع و تثبیت مورد بررسى قرار مىدهیم .
1- تخصیص
یکى از اهداف نظامهاى اقتصادى تخصیص کاراى منابع است . در سرمایهدارى، منابع از طریق عملیات بازار آزاد تخصیص مىیابد . قیمتهاى متفاوت براى محصولات، منابع را از مصارف کم سود به سمت مصارف سودآورتر هدایت مىکند . این روش علاوه بر تثبیت نابرابرى که محور بعدى بحث استبا اهداف غایى اقتصاد اسلامى مبنى بر ایجاد زمینه براى تربیت انسانها در جهت عبودیتخداوند، سازگار نمىباشد; زیرا در این روش هر کالایى که از دیدگاه اقتصادى مطلوب باشد هر چند مضرات اجتماعى هم داشته باشد (مانند مشروبات الکلى و مواد مخدر) تولید مىشود و در مقابل هر کالایى هر چند ضرورى اگر توجیه اقتصادى نداشته باشد تولید نمىشود .
در نظام اقتصادى اسلام، اصل اولى این است که تخصیص منابع از طریق عرضه و تقاضا صورت گیرد، اما با توجه به این که توجه اصلى اقتصاد اسلامى پاسخگویى به نیازهاى اساسى انسان و ایجاد زمینه تربیت اوست، در مواردى که این تخصیص با اهداف و ارزشهاى جامعه اسلامى ناسازگار باشد، توسط دولت اصلاح و تعدیل مىگردد . (30)
انفال و ثروتهاى طبیعى نقش مهمى در تخصیص منابع دارند . دولت مىتواند با اعمال تفاوت در شرایط واگذارى جهت فعالیتهاى مختلف و نیز تغییر سهم سود خود در قراردادهاى مشارکت، منابع را به سمت تولید کالاها، خدمات و مناطق اولویتدار سوق دهد .
2- توزیع
از مباحث مهم نظامهاى اقتصادى چگونگى توزیع درآمد بین عوامل تولید است . در فقدان اقدامات سیاسى و مباحث ارزشى در تعدیل وضعیت متداول توزیع، توزیع درآمد و ثروت قبل از هر چیز به قابلیت عوامل تولید وابسته است که براساس قیمتگذارى عامل در یک بازار رقابتى که ارزش بازده عوامل را با ارزش تولید نهایى آنها برابر مىکند، تعیین مىشود .
این الگو درجه مهمى از نابرابرى، به ویژه در توزیع درآمد سرمایه را در خود مستتر دارد; و هر چند بین نظرات عدالت در توزیع تفاوتهایى وجود دارد، اغلب برآناند که تعدیلهایى در این زمینه لازم است .
پاسخ به خواست توزیع منصفانه متضمن ملاحظات فلسفه اجتماعى و ارزشداورى است . فلاسفه پاسخهایى ارائه دادهاند، از جمله این که اشخاص نسبتبه ثمرات مایملک خود صاحب حق هستند، و این که توزیع باید به نحوى باشد که خوشى یا رضایتخاطر را حداکثر کند . (31)
در نظام اقتصادى اسلام ملاک در توزیع درآمدها و ثروتها کار و نیاز است که در سه مرحله توزیع قبل از تولید، توزیع بعد از تولید و توزیع مجدد صورت مىگیرد و ثروتهاى طبیعى مىتوانند نقش قابل توجهى در توزیع قبل و بعد از تولید داشته باشند .
الف - توزیع قبل از تولید
مقصود از توزیع قبل از تولید شیوه بهرهبردارى از ثروتهاى طبیعى همانند زمین، آب و مباحات عمومى است . در جوامعى که ثروتها و منابع طبیعى - که بر اساس آیات قرآن کریم براى بهرهبردارى همه مردم آفریده شدهاند - در اختیار گروههایى خاص قرار مىگیرد و بسیارى از مردم از آن بىبهرهاند، فقر فراگیر مىشود و بهتدریج فاصله طبقاتى فزونى مىیابد . هرچند خصوصیات شخصى طبقات فقیر، چون تنبلى، بیکارى، پایین بودن سطح فرهنگ و برخى از عوامل طبیعى، اقتصادى و اجتماعى نیز در تهیدستى کمدرآمدها مؤثر است، ولى در اکثر موارد سبب اصلى، ستم سرمایهدارانى است که تنها به سود خود مىاندیشند . امام صادق علیه السلام مىفرماید: آنچه بر سر فقرا، نیازمندان، گرسنگان و برهنگان مىآید، همه در اثر گناه توانگران است . (32)
در نظام اسلامى حدودى مشخص شده است که از انباشته شدن منابع و ثروتهاى یاد شده در دست گروهى خاص و محرومیت اکثریت جلوگیرى مىکند و مهمترین عامل شکاف میان طبقات مختلف جامعه را از میان مىبرد . افزون بر این دولت مىتواند با واگذارى بخشى از منابع به طبقات محروم، تحقق عدالت را آسانتر کند .
ب - توزیع بعد از تولید
وقتى منابع اولیه در جریان تولید قرار مىگیرد، سود حاصل از آنها میان افرادى که در جریان تولید دخالت دارند، تقسیم مىشود . در نظام سرمایهدارى تکیه اساسى بر سرمایه است و همین موجب استثمار کارگران مى شود . در حالى که طبق قوانین اسلام، اگر سرمایه در ریسک تولید شرکت نکند، سهمى از سود ندارد (تحریم بهره) چنانکه نیروى کار مىتواند علاوه بر مزد، از طریق مشارکت در فرایند تولید و تجارت (مزارعه، مساقات، مضاربه و شرکت) نیز به سهم خود دستیابد .
ثروتهاى طبیعى در این مرحله مىتوانند نقش مؤثرى در تحقق عدالت داشته باشند; از جمله دولت مىتواند در انعقاد قرارداد مشارکتیا اجاره، سهم سود یا اجاره خود را متناسب با وضعیت درآمدى گروههاى مختلف قرار دهد . چنان که مىتواند بخشى از درآمدى را که از سرمایهگذارى در این ثروتهاى خدادادى به دست مىآورد، براى تامین گروههایى به کار گیرد که قدرت کار و تلاش ندارند یا بهرغم تلاش، از درآمد کافى برخوردار نیستند .
3- تثبیت
یکى دیگر از اهداف سیاستهاى اقتصادى، خصوصا سیاستهاى مالى، رسیدن به وضعیت تعادلى و جلوگیرى از نوسانات اقتصادى است . این هدف از طریق حفظ اشتغال در سطحى بالا، ثبات معقولى از سطح عمومى قیمتها و نرخ مناسبى براى رشد، با توجه به اثرات آن بر تجارت و تراز پرداختها، صورت مىگیرد .
با توجه دقیق به موارد انفال و دیگر ثروتهاى طبیعى و گستردگى و وسعت آنها، اهمیت و نقش آن در اقتصاد معلوم مىشود . زمینهاى دایر و بایر، جنگلها و دریاها و رودخانهها، فضا، معادن، اموال و سرمایههایى که از طرق مختلف نصیب دولت اسلامى مىشود، از عوامل تعیین کننده در افزایش سطح اشتغال و تولید و به تبع آن پیشرفت و رشد اقتصاد و پویایى آن مىباشد . بدیهى استسطح قیمتها نیز در این صورت افزایش چشمگیرى نخواهد داشت . در این قسمت اشارهاى کوتاه به این آثار اقتصاد خواهیم داشت . بدیهى است نسبتبه این که دولت چه روشى در بهرهگیرى از این منابع در پیش گیرد، تاثیر آن متفاوت خواهد بود .
آثار اقتصادى سیاست مالى
1- رشد و توسعه همه جانبه اقتصاد
آبادسازى اراضى موات، بهکارگیرى آنها در بخشهاى کشاورزى، دامدارى، مسکن و صنعت، و استفاده از اراضى آبادى که جزء انفال مىباشند، موجب افزایش حجم تولید ناخالص ملى و رشد بخشهاى اقتصادى خواهد شد . همچنین بهرهگیرى از آبهاى بدون استفاده رودخانهها و دریاها، استخراج معادن و تبدیل آنها به فرآوردههاى صنعتى به رشد و شکوفایى اقتصاد کمک خواهد کرد . بدیهى است که رسیدن به این مهم از راههاى مشارکتبا بخش خصوصى و واگذارى به آن عملىتر خواهد بود .
2- ایجاد اشتغال و فرصتهاى شغلى
بهکارگیرى این منابع مستلزم استفاده از نیروهاى ساده و متخصص در بخشهاى مختلف است و این موجب افزایش فرصتهاى شغلى در جامعه مىشود . این مقصود در هر سه روش (تصدى، مشارکت و واگذارى) تامین خواهد شد .
یکى از سیاستهایى که در صدر اسلام توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جهت اشتغال مسلمانان به اجرا درآمد، انعقاد قراردادهاى مزارعه، مساقات و مضاربه، میان صاحبان نیروى کار (مهاجران) و صاحبان مزارع و پسانداز (انصار) بود .
بدین ترتیب با توسعه فعالیتهاى تولیدى و بازرگانى، تولید کل افزایش یافت و باعثشد نیروى کار بیشترى بهکار گرفته شود و منابع و سرمایهها فزونى یابد . اضافه بر این، در همان دوران از طرف نبىاکرم زمینهایى جهتساختن مسکن میان مهاجران تقسیم شد . این اقدام نیز اشتغال و فعالیتخانه سازى را در مدینه افزایش داد و یکى از نیازهاى ضرورى مسلمانان را تامین ساخت، در نتیجه رفاه کل مسلمانان نیز بالا رفت .
3- کنترل سطح قیمتها
هرگاه به جهت افزایش جمعیت و ایجاد تقاضاى اضافى در جامعه و یا به دلیل عوامل دیگر قیمتها افزایش یابد، دولت مىتواند با بستن قراردادهاى جدید و عرضه قسمتى از ثروتهاى طبیعى جهتبهرهبردارى و بهکارگیرى، یا سهل نمودن شرایط قراردادها از جمله کاهش سهم سود دولت، یا اجاره زمینها و معادن، زمینه افزایش عرضه کالاها را در جامعه فراهم نموده و افزایش قیمتها را مهار کند و حتى موجب کاهش قیمت کالاها شود .
همچنین درآمد بهدست آمده از این ثروتها براى دولت موجب مىشود دولتبراى جبران کسر بودجه خود نیاز به گرفتن مالیاتهاى سنگین از تولید کنندگان و استقراض از بانک مرکزى پیدا نکند و این به نوبه خود در جلوگیرى از تورم در سطح جامعه بسیار مؤثر است .
پىنوشتها:
1) ریچارد ا . ماسگریو و پگى ب . ماسگریو، مالیه عمومى در تئورى و عمل، ترجمه مسعود محمدى و یدالله ابراهیمىفر (چاپ اول: سازمان برنامه و بودجه، مرکز مدارک اقتصادى - اجتماعى و انتشارات، 1372) ج1، ص 6- 7 .
2) امانالله مهاجر ایروانى، مبانى سیاست اقتصادى (تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات امیرکبیر، 1348) ص 69- 72 .
3) سعید فراهانى، جایگاه سیاست اقتصادى در اسلام (آماده براى نشر) فصل چهارم .
4) محقق الحلى، شرائعالاسلام (چاپ دوم: بیروت، دارالاضواء، 1403 ق) ج1، ص 183 .
5) محمدحسن نجفىجواهرالکلام، (چاپ هفتم: بیروت، دار احیاءالتراث العربى) ج 16، ص 183; شهید ثانى، مسالکالافهام، ج 1، ص 473 و سیدمحسن طباطبائى حکیم، مستمسکالعروةالوثقى (بیروت، دار احیاءالتراث العربى، بیروت) ج 9، ص 597 .
6) امام خمینى، کتاب البیع (چاپ چهارم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، 1368) ج 3، ص 25 .
7) محمدمهدى آصفى، «اصل اباحه ثروتهاى طبیعى براى عموم در فقه اسلامى» ، (ارائه شده در دومین مجمع بررسىهاى اقتصاد اسلامى)، ص 150 و ر . ک: مرتضى مطهرى، نظرى به نظام اقتصادى، (چاپ پنجم: انتشارات صدرا، 1374)، ص 153 و سعید فراهانى، همان .
8) با استفاده از: محمد خامنهاى: «مالکیت عمومى» (ارائه شده در اولین مجمع بررسىهاى اقتصاد اسلامى)، ص 209 .
9) حر عاملى، وسائلالشیعه (داراحیاء التراثالعربى)، ج 17، کتاب احیاء موات، باب 5، ح 1و2 و سنن ابىداوود (دار احیاءالسنةالنبوة) کتابالبیع، ص 60 .
10) محمد مؤمن و مالکیت عمومى و اقسام آن (مقاله ارائه شده در دومین مجمع بررسىهاى اقتصاد اسلامى)، ص 147 .
11) امامخمینى، تحریرالوسیله، کتاب الجعالة و الصلح و آیةالله حکیم، منهاجالصالحین همراه با حواشى شهید صدر .
12) سیدمحمدباقر صدر، اقتصادنا، ترجمه ع . اسپهبدى، ص 312- 313 .
13) فتحى احمد، النظامالاقتصادى فىالاسلام، ص 90- 94 .
14) براى اطلاع بیشتر ر . ک: به میرمعزى، مبانى مکتبى (آماده براى نشر) ; دادگر، اقتصاد اسلامى، ص 272- 275; صادقى، درسهایى از اقتصاد اسلامى، ص 287- 290 و گروهى از نویسندگان، جایگاه دولت در اقتصاد (مجموعه مقالات آماده براى نشر .)
15) محمود متوسلى، خصوصىسازى یا ترکیب مطلوب دولت و بازار (چاپ اول: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى بازرگانى، 1373)، ص 201 .
16) مسعود نیلى، اقتصاد ایران (تهران، سازمان برنامه و بودجه، مؤسسه عالى پژوهش در برنامهریزى و توسعه، 1376) ص 463 .
17) محمود متوسلى، همان، 201 .
18) گروهى از نویسندگان، خصوصىسازى از تئورى تا عمل (مجموعه مقالات/تهران، انتشارات آگاه، 1374 .)
19) د . د . رافائل، ادم اسمیت، ترجمه عبدالله کوثرى، (چاپ اول: طرح نو، 1375) ص 68، 86، 92 و 95 .
20) حدید (57) 25 .
21) محمدبن یعقوب کلینى، الاصول منالکافى، ج 3، ص 568 .
22) غررالحکم، ج 3، ص 205 . این مضمون در احادیث 4215، 5803، 5804 و 4215 نیز دیده مىشود .
23) سخنرانى آیةالله جوادى آملى در همایش اقتصاد بدون نفت .
24) نساء (4) 141 .
25) صحیفه نور، ج 8، ص 39 .
26) ریموند، اف، میکسل، توسعه اقتصادى و محیط زیست، ترجمه حمیدرضا ارباب (انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1376) ص 27 .
27) همان، ص 30 .
28) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 64، 204، ح 7 .
29) حر عاملى، همان، ج 1، ابواب احکامالخلوة، باب 26 .
30) محمد اکرم خان، تخصیص منابع در اقتصاد اسلامى، گردآمده در کتاب مباحثى در اقتصاد خرد: نگرش اسلامى، ترجمه دکتر حسین صادقى (چاپ اول: دانشگاه تربیت مدرس، 1375) ص 354- 357 .
31) ماسگریو، همان، ج 1، ص 14- 15 .
32) الحیاة، ج 4، ص 329 .
از وظایف مهم دولتها، انجام سیاستهاى مالى است . بررسى این مسئله، بحثهاى فراوانى را در حوزه مالیه عمومى به دنبال داشته است . نظام سرمایهدارى بهرغم اعتقاد به دولتحداقل، از زمان کینز این وظیفه را در راستاى تداوم نظام بازار مىداند . اهداف و ابزارهاى سیاستهاى مالى، و ارتباط آنها با سیاستهاى پولى از مباحث محورى است که پیوسته در مجامع علمى مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد .
این سیاستها معمولا از طریق تغییر در مقدار درآمدها و مخارج دولت و ترکیب آنها صورت مىپذیرد و در محور درآمدها، مالیات تنها عاملى است که با تغییر نرخ و مبناى مالیاتى، منجر به افزایش یا کاهش درآمدهاى دولتشده و به تبع آن در ترکیب مخارج عمومى، (GNP) تاثیر مىگذارد .
در نظام اقتصادى اسلام، دولت علاوه بر مالیات، از ثروت هاى دیگرى برخوردار است که نقش تعیینکنندهاى در سیاستهاى مالى دارد; ثروتهایى چون زمین، معادن، مراتع ، جنگلها و آبها، که بعضى از آنها در ملکیت دولت قرار دارند و بعضى دیگر گرچه متعلق به عموم مردماند لکن اداره آنها به عهده دولت مىباشد .
در این تحقیق، با نگاهى اجمالى به این منابع در عصر حاضر، به بررسى مسائل زیر مىپردازیم:
1- راههاى مدیریت ثروتهاى طبیعى (تصدى، واگذارى و نظارت، و مشارکت) به منظور اعمال سیاست مالى
2- اصول و مبانى انتخاب یکى از راههاى فوق یا ترکیبى از آنها در سیاستگذارى
3- تاثیر سیاست مالى ازطریق این ثروتها بر اهداف تثبیت، تخصیص و توزیع
سیاست مالى
سیاست مالى عبارت است از: تغییرات کمى و کیفى درآمد و مخارج دولتبه منظور تامین رشد مداوم و مطلوب و تعدیل نوسانات اقتصادى که از آن به سیاستبودجه نیز تعبیر مىشود .
اهداف سیاست مالى
اقتصاددانان اهداف سیاست مالى را در سه محور خلاصه مىکنند:
1- تخصیص: تدارک کالاهاى اجتماعى، فرایند تقسیم منابع بین کالاهاى خصوصى و اجتماعى و انتخاب ترکیبى از کالاهاى اجتماعى از طریق آن را مىتوان وظیفه تخصیص نامید . سیاستهاى مالى در نظر دارد تخصیص منابع در بخشهاى مختلف اقتصاد به شکل کارآ صورت گیرد و یا عدم کارآیىها را به کمترین میزان ممکن کاهش دهد .
2- توزیع: تعدیل توزیع درآمد و ثروت به منظور انطباقپذیرى آن با آنچه از نظر اجتماع، وضع مناسب یا عادلانه توزیع تلقى مىشود، در حیطه وظیفه توزیع قرار مىگیرد .
3- تثبیت: استفاده از سیاست مالى به عنوان ابزارى براى حفظ اشتغال در سطحى بالا، درصد معقولى از ثبات سطح عمومى قیمتها و نرخ مناسبى براى رشد، با توجه به اثرات آن بر تجارت و تراز پرداختها، همه در حیطه وظیفه تثبیت قرار مىگیرد . (1)
ابزارهاى سیاست مالى
این ابزارها بر دو قسماند:
1- ابزارهایى که در جهت دریافتها یا منابع درآمد دولتبهکار مىروند، مانند مالیاتها و اوراق قرضه و نظایر آن .
2- ابزارهایى که در جهت پرداختها یا مخارج دولت اعمال مىگردند، مانند سیاست کسر بودجه و عملیات عمرانى .
منابع درآمد دولت را به چهار گروه کلى مىتوان تقسیم کرد: مالیاتها; عوارض و حقوق گمرکى; منابع استقراضى; درآمدهاى انحصارى، انتفاعى و امور عام المنفعه . از این میان، مالیاتها از اهمیتبیشترى برخوردارند و علاوه بر این که قسمت عمدهاى از درآمد دولت را تامین مىکنند، از نظر سیاست مالى نیز قابلیتهاى متعددى دارند . (2)
ابزارهاى سیاست مالى در اسلام
در نظام مالى اسلام نیز سیاستهاى مالى از طریق درآمدها و هزینههاى دولت انجام مىشود . مهمترین درآمدهاى دولت که این سیاستها از طریق آنها صورت مىپذیرد عبارتاند از: 1- ثروتهاى طبیعى; 2- مالیاتهاى ثابت و متغیر; 3- بهاى خدمات دولتى; 4- کمکهاى مردمى .
در این مقاله به بررسى یکى از مهمترین این درآمدها یعنى ثروتهاى طبیعى مىپردازیم . درآمدها و هزینههاى دولت اسلامى داراى خصوصیاتى هستند که بهکارگیرى آنها، اعمال سیاست مالى در این نظام را از سایر نظامها ممتاز مىسازد . (3)
ثروتهاى طبیعى
در منابع روایى و فقهى از ثروتهاى طبیعى تحت عناوین مختلفى چون انفال، مشترکات و مباحات یاد مىشود . از آنجا که برخى از مصادیق، چون زمینهاى موات، معادن و آبها در فقه و قوانین مدنى و اجرایى کشور به طور متفاوتى بیان شدهاند، ابتدا به تبیین این عناوین مىپردازیم .
انفال (املاک دولتى)
انفال اموالى است که امام علیه السلام مانند پیامبر صلى الله علیه و آله به عنوان خاص (امامت) استحقاق آن را دارد . (4) گرچه در تعداد و مصادیق انفال اختلاف نظرهایى وجود دارد لکن موارد زیر در اکثر کتب فقه از انفال دانسته شده است:
1- اموالى که بدون جنگ از کفار گرفته مىشود; 2- زمینهاى موات; 3- اموالى که مالک ندارند; 4- دامنه کوهها، درهها، جنگلها، مراتع، سواحل دریاها ورودخانهها; 5- معادن; 6- میراث کسانى که وارث ندارند; 7- غنایم جنگهایى که بدون اذن امام علیه السلام انجام شده است; 8- اموال و دارایىهاى نفیس و اختصاصى پادشاهان; 9- دریاها و رودخانهها . (5)
امام خمینى در این باره فرمایند:
مواردى که در روایات به عنوان انفال و ملک امام علیه السلام نام برده شده، همه از باب ذکر مصادیق آن هستند و متفاهم از مجموع روایات این است که آن چه مربوط به امام علیه السلام است عنوان واحدى است که منطبق بر موارد زیادى مىشود و ملاک در همه یکى است و آن این است که: هر چیزى (اعم از زمین یا غیر زمین) که صاحب و مالکى نداشته باشد براى والى است تا آن را در مصالح مسلمانان مصرف نماید و این در بین دولتها نیز متداول است . (6)
این قسم از ثروتهاى طبیعى طبق نص قرآن، ملک پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىباشد و به اعتقاد فقهاى امامیه بعد از پیامبر در اختیار امام معصوم علیه السلام و در زمان غیبت در اختیار سرپرست مسلمانان (ولى فقیه) است تا مطابق مصلحت مسلمانان از آن استفاده کند . بدیهى است منظور از ملکیت پیامبر صلى الله علیه و آله، امام علیه السلام و ولى فقیه، ملک منصب آنها است نه ملک شخصى، و به همین دلیل این اموال بین ورثه تقسیم نمىشود بلکه در اختیار امام و یا حاکم بعدى قرار مىگیرد .
بحث مهمى که در ارتباط با انفال مطرح است کیفیتبهرهبردارى و تملک آنها از طرف مردم است . برخى معتقدند مردم در زمان غیبتبا اجازه دولتبا احیا مالک مىشوند . برخى دیگر معتقدند تنها حق بهرهبردارى دارند و مالک نمىشوند و بر همین اساس در صورتى که این منابع راکد بماند و یا مصلحت اهم اجتماعى در کار باشد حاکم مىتواند آنها را گرفته و در اختیار دیگرى قرار دهد و یا خود مستقیما به بهرهبردارى بپردازد . (7)
ثروتهاى عمومى
ثروتهاى عمومى اموالى هستند که به عموم مسلمانان تعلق دارند و دولتسرپرستى آنها را به عهده مىگیرد . مهمترین مصداق این قسم، زمینهایى هستند که در جنگ، با اذن امام فتح شدهاند . مالکیت عموم مسلمانان به معناى شریک بودن آنان به صورت مشاع نیست، بلکه مقصود این است که باید منافع آنهادر جهت عموم استفاده شود .
مشترکات (8)
مشترکات اموالى هستند که همه مردم در استفاده و بهرهبردارى از آنها برابرند و در یک تقسیم بندى به دو بخش تقسیم مىشوند:
بخش اول اموالى هستند که عین آنها قابل انتقال نبوده مردم فقط حق انتفاع دارند; مانند راهها، اماکن عمومى، پلها، شبکههاى آبرسانى و مساجد . این بخش از اموال عمومى خود به دو قسمت تقسیم مىشود:
اول: اماکنى که مجانى مورد استفاده مردم است; مانند معابر عمومى، جنگلهاو فضاهاى سبز، کوهها و بیابانها .
دوم: اماکنى که دولت مىتواند در مقابل استفاده از آنها وجوهى دریافت دارد; مانند بزرگراهها، پارکها و نمایشگاهها .
گرچه درباره مالکیت این موارد تعابیر مختلفى بهکار برده شده (متعلق به مجموع اهل کشور یا همه افرادى که با آن سروکار دارند و یا همه مسلمین مىباشد) لکن اختیار و سرپرستى آنها با حکومت است . در مواد 24 تا 26 قانون مدنى پارهاى از این مشترکات را تحت عنوان اموال عمومى شمرده است; مانند راههاى عمومى، پلها، آبانبارهاى عمومى، مدارس و مساجد، قناتها و چاههایى که مورد استفاده عموم است . در این قانون آمده است: استفاده از این اموال نباید به صورت انحصار درآید ولى کسانى که زودتر شروع به بهرهبردارى کردهاند داراى حق تقدم هستند .
بخش دوم که در کتب فقهى از آن به عنوان «مباحات اصلیه» یاد شده، ثروتهایى است که دستبشر در خلق و تولید آن دخالت نداشته و از طرفى مورد نیاز مردم است و باید همه افراد در بهرهگیرى برابر باشند . منابع آبى، شکار در بیابان، دریا و مراتع را مىتوان از مصادیق مباحات دانست . در روایات زیادى آمده است مردم در آب و آتش (مواد سوختى چون هیزم، نفت) و نمک شریکاند . (9)
برخى از فقها گفتهاند: مقصود از مباح بودن آن است که این اموال با این که ارزش و مالیت دارند ولى درباره آنها ملکیت (خصوصى یا عمومى) اعتبار نشده است . هرچند ولى امر مسلمین بر تمام آنچه در قلمروى حکومت است ولایت دارد و مىتواند براى استفاده از این اموال با درنظر گرفتن مصالح امت اسلامى ضوابطى قرار دهد . (10)
در ماده 27 قانون مدنى آمده است: مباحات اموالى هستند که ملک اشخاص نمىباشند و افراد مىتوانند مطابق مقررات آنها را تملک کرده، استفاده نمایند . در این قانون اراضى موات، آبهاى مباح و معادن از مباحات شمرده شده است .
آنچه در تعریف مباحات معتبر است این است که اولا: این اموال در ابتدا مانند مشترکات ملک کسى نیستند ولى امکان تملک یا انتفاع از آنها طبق قانون وجود دارد . ثانیا: خرید و فروش مباحات در صورتى که حیازت شده باشد امکان پذیر است ولى مشترکات (قسم اول مشترکات) قابل خرید و فروش نیستند چون اصلا قابل تملک نیستند .
در اصل 45 قانون اساسى نیز آمده است: انفال و ثروتهاى عمومى از قبیل زمینهاى موات یا رهاشده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهاى عمومى ، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههاى طبیعى، مراتعى که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهول المالک و اموال عمومى که از غاصبین مسترد مىشود در اختیار حکومت اسلامى است تا طبق مصالح عامه نسبتبه آنها عمل نماید .
سیاستگذارى از طریق مدیریت ثروتهاى طبیعى
بعد از این که معلوم شد در زمان غیبت، تمام انفال به ولى امر مسلمانان اختصاص داشته و مدیریت ثروتهاى عمومى نیز به عهده وى مىباشد و تصرف مردم بدون اجازه وى جایز نیست، نوبتبه بحث از چگونگى سیاستگذارى از طریق این ثروتها مىرسد . در این بخش ابتدا راههاى ممکن در مدیریت ثروتهاى طبیعى سپس اصول سیاستگذارى توسط آنها را بررسى مىکنیم .
راههاى مدیریت ثروتهاى طبیعى
1- تصدى مستقیم دولت
دولت مىتواند به سرمایهگذارى مستقیم اقدام نموده و با تشخیص اولویتهاى زمانى و منطقهاى و رعایت مصالح نظام، به آبادسازى اراضى، ساختن شهرکها و مجتمعهاى مسکونى، استخراج معادن و منابع زیرزمینى، تاسیس صنایعى در هتبهرهبردارى و تبدیل مواد اولیه بهدست آمده از معادن، تاسیس و گسترش مزارع کشاورزى و . . . اقدام نماید .
به نظر مىرسد این روش بیشتر در استخراج معادن بزرگ و حساس چون نفت و طلا، صنایع استراتژیک مانند صنایع دفاعى، تولید کالاها و خدماتى که بخش خصوصى انگیزهاى براى اقدام به آن ندارد (کالاهاى عمومى)، مناسب باشد .
2- مشارکت مردم
دولت مىتواند برخى از فعالیتهاى اقتصادى را با مشارکت مردم و با استفاده از سرمایه و نیروى کار آنان انجام دهد . مشارکت از راههاى مختلفى امکان پذیر است:
الف - برقرارى عقد مشارکتبا بخش خصوصى
دولت مىتواند ازطریق انعقاد قرارداد مشارکتبا بخش خصوصى در پروژههاى مختلف، چون احیاى زمینهاى موات، اقدام به سرمایهگذارى کند . طبیعى استسهم سود دولت در این قراردادها باید رابطه منطقى با سود انتظارى طرح داشته باشد; یعنى در طرحهایى که رغبتبخش خصوصى براى سرمایهگذارى بیشتر است، دولتسهم بیشترى طلب مىکند، و در طرحهایى که داراى سود کم بوده و رغبتبراى سرمایهگذارى کمتر است و در عین حال، انجام آن طرحها براى رشد و توسعه و ایجاد اشتغال و . . . مناسب است، دولتباید سهم سود کمترى براى خود قرار دهد و حتى در مواردى از سهم سود خود صرف نظر کند . از این روش در بخشهاى مختلف صنعت، تجارت، کشاورزى، باغدارى و خدمات مىتوان استفاده نمود . در این عقد باید همه شرکا در سرمایه شریک باشند و آنان که فعالیت عملى دارند مىتوانند علاوه بر استفاده از سهم سود، حقوق فعالیت را هم دریافت دارند و یا به جهت کار، سهم سود بیشترى قرار دهند .
مشارکتبین دولت و بخش خصوصى از طریق انتشار اوراق مشارکت طرحهاى ملى نیز امکان پذیر مىباشد . نشر این اوراق به چند صورت امکان دارد:
الف - دولت ابتدا از ذخایر و دارایىهاى خود اقدام به سرمایهگذارى در منابع طبیعى نموده، بعد از ثمردهى یا در حین انجام طرح، سهام آن را به شکل اوراق مشارکتبین متقاضیان توزیع نماید . این کار از طریق بانک نیز ممکن است; یعنى سپردهگذاران به جاى سپردهگذارى مىتوانند اوراق مشارکت دولتى خریدارى نمایند .
ب - بانکها مىتوانند به وکالت از دولت و صاحبان سپرده، با وجوه آنها اقدام به سرمایهگذارى در این منابع نموده، اسناد مالکیت آن را به صورت سهام بین سپردهگذاران توزیع نمایند . این سهام و نوع قبل، توسط بانک و بازار بورس قابل خرید و فروش مىباشند .
ج - بخش خصوصى مىتواند با لحاظ شرایط دولت، در طرحهاى صنعتى، کشاورزى و عمرانى اقدام به سرمایه گذارى کند، سپس اوراق سهام آن را از طریق بازار بورس و بانکها، خرید و فروش نماید . بهتر است این طرحها به گونهاى سازماندهى شوند که در راستاى تحقق اهداف اقتصادى کشور باشد . همچنین بخش خصوصى مىتواند به ساختن طرحهاى ملى چون دانشگاهها، مدارس، پارکها و بزرگراهها اقدام نموده از یک سو آنها را به دولت اجاره دهد و از سوى دیگر سهام آنها را در بازار به فروش برساند . در این روش مبلغ اجاره به صورت سود ثابت و قطعى براى صاحبان سهام پرداخت مىشود، بدین جهت اشخاصى که کمتر ریسکپذیر مىباشند، براى خرید سهام این نوع مؤسسات رغبتبیشترى نشان مىدهند .
ب - عقد مزارعه و مساقات
دولت مىتواند اراضى انفال را در اختیار کشاورزان و باغداران قرار داده و طبق عقد مزارعه و مساقات، درصدى از سود بهدست آمده را به عاملین بدهد . همانطور که در عقد شرکت متذکر شدیم، سهم سود دولت در طرحهاى مختلف، متفاوت خواهد بود .
ج - عقد جعاله و صلح
این دو عقد فواید اکثر عقدها را دارند بدون اینکه مقید به شرایط آنها باشند، از این رو با این دو عقد مىتوان مفاد بسیارى از عقود را انجام داد . تنها شرطى که در این عقود وجود دارد باید حلالکننده حرام و حرامکننده حلالى نباشند . بر این اساس، دولت مىتواند براى مشارکتبا بخش خصوصى و استفاده از سرمایه و منابع آنها از این دو عقد استفاده نماید; مثلا بگوید هر کس این زمین را آباد کند، درصد خاصى از سود آن، یا مبلغ معینى به او مىدهم، همین کار را با عقد صلح نیز مىتواند انجام دهد .
خصوصیت این روش (مشارکتبا مردم) این است که در آن نظارت دولتبر طرحها و جهت دادن آنها به سمت مصالح نظام، از روشهاى دیگر آسانتر است .
3- واگذارى به بخش خصوصى
یکى دیگر از راههاى استفاده از منابع طبیعى، واگذارى آنها به بخش خصوصى است . در شرایط خاصى به دلایلى چون بالا بودن هزینههاى دولت، مقرون به صرفه نبودن فعالیت مستقیم، نداشتن نیروى نظارتى کارآمد و معتقد براى مشارکت، وجود مشکلات اجرایى و سوقدادن نقدینگى بخش خصوصى به سمت فعالیتهاى مولد، دولت مىتواند منابع طبیعى را بهطور کلى به بخش خصوصى واگذار نماید این واگذارى مىتواند به یکى از دو شکل واگذارى ملکیت و واگذارى منافع باشد:
الف - واگذارى ملکیت
اگر بپذیریم انفال و ثروتهاى طبیعى توسط بخش خصوصى قابل تملکاند به طرق زیر مىتوان اقدام کرد:
الف - فروش: دولت مىتواند انفال از جمله زمینهاى موات و آباد را با رعایت مصالح نظام، از طریق مزایده به فروش برساند . همچنین مىتواند براى تقویت تعاونىها و یا قشر خاصى از جامعه، آنها را با تسهیلات خاصى (مثل فروش اقساطى و اعطاى وام بلندمدت) بفروشد .
ب - اجاره بهشرط تملیک: واگذارى ملکیتبرخى از این منابع ممکن است در ابتدا به صورت اجاره باشد، به شرطى که هر گاه به مفاد قرارداد اجاره عمل شود در پایان مدت، دولت آن را به طرف قرارداد، تملیک نماید .
ج - عقدجعاله: دولت ممکن است اعلام کند هر کس این اراضى را آباد کند یا این معدن را استخراج کند یا در این دریاچه اقدام به پرورش ماهى نماید، بخشى از آن را به او مىدهم .
ه - هبه: ممکن استبه دلایلى چون ایجاد اشتغال و درآمد، بخشى از انفال به گروهى از جامعه بخشیده شود .
ب - واگذارى منافع
اگر مالکیت منابع طبیعى را قابل انتقال ندانیم و یا براى رعایتحقوق نسلهاى آینده، انتقال آنها مصلحت نباشد دولت مىتواند منافع آنها را از طرق زیر براى مدت محدودى به بخش خصوصى واگذار نماید:
الف - اعطاى امتیاز بهرهبردارى: این راه در بهرهبردارى از معادن، دریاها، رودخانهها، جنگلها و اراضى آباد طبیعى و موات، ضمن رعایت نکات زیر امکان پذیر است:
1- در واگذارى باید مصالح اقتصادى کشور در نظر گرفته شود; یعنى با بررسى همه راهها و مقایسه بین آنها، بهترین راه انتخاب گردد .
2- در واگذارى به اشخاص و گروهها، علاوه بر جلوگیرى از رانتها و سوء استفادهها و تبعیضها، اهداف کلى نظام مانند توزیع درآمد، عدالت اجتماعى و اشتغال رعایتشود .
3- مبلغى که به عنوان حق امتیاز گرفته مىشود با کارشناسى دقیق و متناسب با سوددهى طرح و با توجه به اهداف مذکور در بند دو تعیین شود .
4- در طول دوره، حق نظارت کلى و حق فسخ در صورت عمل نکردن به مفاد قرارداد، براى دولت منظور شود .
ب - اجاره دادن منابع در دوره معین: دولت مىتواند منابع طبیعى را براى مدت معینى اجاره دهد . خصوصیت این روش این است که امکان نظارت دولتبر طرحها بیشتر بوده و علاوه بر آن مىتواند میزان اجاره را سالانه، مطابق با شرایط اقتصادى روز و وضعیت طرح، تغییر دهد .
ج - جعاله یا صلح: از راههاى واگذارى منافع، صلح و جعاله است; مثلا گفته مىشود هر شخص یا مؤسسهاى این معدن را استخراج، یا آن زمین را آباد کند بخشى از منافع به او داده مىشود و آن بخش مىتواند مقدار معین و ثابتیا سهمى از سود بهدست آمده باشد .
د - اباحه: ممکن استبه جهت توزیع درآمد و رفع فقر، این منابع براى مدتى به طور رایگان در اختیار افراد یا گروههاى خاص قرار داده شود .
از آنجا که این ثروتها سهم عمدهاى در تامین درآمد دولت دارند، دولت مىتواند با تغییر حجمى که از این ثروتها مورد بهرهبردارى قرار مىدهد (از راههاى مختلف) به سیاست انبساطى یا انقباضى مالى اقدام نماید . همچنین مىتواند در قراردادهاى جدید، سهم سود، اجاره و یا حق واگذارى این منابع را تغییر دهد .
اصول کلى سیاستگذارى به وسیله ثروتهاى طبیعى
گزینش هر یک از راههاى پیش گفته نیازمند معرفى اصولى است که در ذیل مىآید:
1- اصل دخالت دولت
از مسائل مهم در بحثسیاستگذارى اقتصادى، اندازه دولت و میزان دخالت آن در اقتصاد مىباشد . دو نظر افراطى در این باره عبارتاند از: نظریه سرمایهدارى (لیبرال) که به حداقل دخالت دولت اعتقاد دارد و نظریه مارکسیستى که به برنامهریزى متمرکز معتقد است . سایر نظریات در حد فاصل این دو حد مىباشند . (11)
توجه به میزان درآمدهایى که در اسلام براى دولت در نظر گرفته شده و توجه به وظایف و مسئولیتهاى گستردهاى که به عهده آن گذاشته شده، همه حاکى از وجود دولتى مقتدر در نظام اسلامى است . دولت اسلامى در حوزه اقتصاد، در بخشهاى تولید، توزیع و مصرف، وظیفه قانونگذارى، برنامهریزى، سیاستگذارى، نظارت و کنترل را بر عهده دارد . (12)
اصل دخالت دولت در اقتصاد و اداره کلى اقتصاد توسط دولت، امرى پذیرفته شده است و سخن در میزان و چگونگى این دخالت مىباشد . مطالعه منابع روایى و سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و حضرت على علیه السلام بیانگر این است که الگوى ثابتى در این باره وجود ندارد . در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله، تصدى دولتحداقل بوده و اکثر فعالیتهاى بخش عمومى به صورت داوطلبانه توسط مردم انجام مىگرفت، اما با وسعتیافتن کشورهاى اسلامى و افزایش درآمدها، به تدریجبر دامنه فعالیتهاى دولت افزوده شد . (13)
بنابراین مىتوان گفت که اندازه دولت اسلامى در زمانهاى مختلف و در شرایط گوناگون متفاوت است، در شرایطى که مردم در سطح بالایى از ایمان قرار دارند و روحیه تعاون و فداکارى و احترام به قانون بر آنان حاکم است و اقتصاد در شرایط طبیعى خود به سر مىبرد و هیچگونه تهدیدى از سوى دشمنان خارجى و یا حوادث غیر منتظره طبیعى وجود ندارد، میزان دخالت دولت در کنترل و نظارت بر مردم به حداقل رسیده و تصدى مستقیم فعالیتهاى اقتصادى منحصر به تولید کالاهاى مکمل مىشود . اما در شرایطى که جامعه داراى ضعف ایمان بوده و در اثر حاکمیت روحیه خودخواهى، نفع پرستى و دنیاطلبى، تخلفات و قانونشکنىها فراوان است و یا کشور از جانب اجانب و حوادث طبیعى تهدید مىشود، دخالت دولتبیشتر مىگردد . (14)
2- اصل کارایى
از دیگر معیارهاى اساسى در مدیریت انفال، مسئله کارایى و تامین اهداف مورد نظر اقتصاد مىباشد . موافقان خصوصى سازى عقیده دارند که حرکتبه سوى بازار همراه با افزایش کارایى است . مکانیزم بازار مالى بازگشتسرمایه را براى جلب ضایتسرمایهگذاران و سهامداران الزامى مىنماید . این مکانیزم در بهبود و ارتقاى عملکرد شرکتها بسیار قوىتر از سرمایهگذارىهاى ناهماهنگ و سیاستهاى اعتبارى دولت عمل مىکند; زیرا تصمیمات در کادر دولتى بر اساس ضرورتهاى کوتاه مدت سیاسى گرفته مىشود، در حالى که تصمیمگیرى در بخش خصوصى بر سیاستهاى بلندمدت و عقلانیت اقتصادى استوار است . (15) یکى از عوامل مهم در افزونى کارایى در بخش خصوصى، وجود عنصر رقابت در این سیستم است; به گونهاى که گاه هدف اصلى از واگذارى فعالیتهاى دولتى به بخش خصوصى، ایجاد ساختارى رقابتى براى فعالیتها است . (16) فشار رقابت، تولیدکنندگان را مجبور مىسازد هزینههاى تولید را به حداقل برسانند . کاهش هزینهها عموما با تغییر تکنیک تولید صورت مىگیرد و این تغییر نیازمند انگیزههاى نوآورانه و ابتکارى است . بنابراین از نتایج مکانیزم بازار آزاد بالابردن کارایى مولد (17) و به وجود آوردن طبقه کارآفرین و خلاق در جهتبالا بردن قدرت تولیدى اقتصاد مىباشد . (18) البته این مطالب کلیت ندارد و گاهى بخش خصوصى براى تحصیل سود، اقدام به استفاده بىرویه از منابع طبیعى مىکند . دولتبایستى با مطالعه کارشناسى موارد، نقطه بهینه تصدى و واگذارى را پیدا کند .
3- اصل عدالت
بسیارى از مکاتب اقتصادى تامین عدالت را از اهداف خود معرفى کرده و راهبرهاى پیشنهادى خود را نیز مبتنى بر اصل عدالت دانستهاند . حتى آدام اسمیت نیز حرکتبر اساس نظم طبیعى را در چهارچوبى از قوانین و عدالت امکانپذیر مىداند و در موارد متعددى بر مسئله عدالت تاکید مىنماید . (19) در اسلام نیز همانند سایر ادیان الهى، یکى از اهداف اساسى انبیا برقرارى قسط و عدل معرفى شده است . (20) حال آن که در برخى از الگوهاى رشد به افزایش سهم ثروتمندان از درآمد ملى تاکید شده، استدلال مىگردد که در سایه قدرت پسانداز بیشتر آنان، تولید ناخالص ملى فزونى مىیابد و در نهایت تهیدستان نیز از زندگى بهترى برخوردار مىشوند . همینطور در این الگوها تامین امنیت، آموزش و رفاه همگانى اهدافى است که پس از گذر از یک بىعدالتى آشکار تحقق مىیابد . پس این الگوها، حتى اگر توانایى تامین اهداف فوق را داشته باشند - که تجربه خلاف آن را ثابت کرده است - در نظام اقتصادى اسلام مجاز نیستند; زیرا با اصل عدالت اجتماعى منافات دارند . افزون بر این که ما معتقدیم تنها از طریق عدالت است که مشکل فقر و بیچارگى از میان مىرود و همه به آسایش و رفاه دست مىیابند . امام باقر علیه السلام مىفرماید: هرگاه میان مردم عدالت اجرا مىشد، بىنیاز مىشدند . (21) حضرت على علیه السلام نیز مىفرماید: با اجراى عدالتبرکات خداوند مضاعف مىشود . (22)
بنابراین، مدیریت ثروتهاى طبیعى از طریق واگذارىبه بخش خصوصى و یا مشارکتبا آن باید به گونهاى باشد که با این اصل منافات نداشته باشد، تا منافع آحاد مردم و رفاه عمومى تامین گردد .
نکته قابل توجه دیگر این که در استفاده از این منابع و چگونگى بهرهبردارى از آنها باید منافع نسلهاى آینده نیز ملاحظه گردد . به همین جهتبرخى از فقیهان با فرق گذاشتن بین درآمد و ثروت، انفال را ثروت دانسته، مصرف آن را در هزینههاى جارى مجاز نمىدانند; بلکه معتقدند که درآمد این انفال را باید در سرمایهگذارىهاى زیربنایى استفاده نمود . (23)
4- اصل استقلال سیاسى و اقتصادى
هدف اسلام این است که امت اسلامى در همه ابعاد زندگى از بیگانگان مستقل باشد:
و لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا; (24)
خداوند هرگز راهى براى کافران بر مؤمنان قرار نداده است .
از این میان، استقلال اقتصادى اهمیتخاصى دارد و به تعبیرامامخمینى وابستگى اقتصادى منشا همه وابستگىهاى سیاسى، فرهنگى و اجتماعى است . (25) مطالعه تاریخ نیز نشان مىدهد که استعمارگران عمدتا از این طریق توانستهاند به مقاصد سیاسى - فرهنگى خود در سایر کشورها دستیابند .
بنابراین، اعمال سیاست اقتصادى جهت ایجاد خودکفایى در کالاهاى اساسى و همیارى عمومى مردم در قطع وابستگى و بستن راههاى نفوذ آنان، از مهمترین مسئولیتهاى امت اسلامى است . بدیهى است در بقیه کالاها مىتوان با رعایت مزیتهاى نسبى و حفظ اصول تجارت خارجى، در رقابتى سالم ارتباطى متقابل با سایر کشورهاى جهان داشت .
در استفاده از ثروتهاى طبیعى دقت و تاکید بر اصل استقلال بسیار مهم است; چرا که غالب کشورهاى استعمارگر از یک سو به دنبال تسلط بر منابع و ثروتهاى طبیعى کشورهاى ضعیف و از سوى دیگربه دنبال بازار مصرف براى کالاهاى تولیدى خود هستند . تجربه واگذارى امتیاز بهرهبردارى از منابع ملى ایران در رژیمهاى گذشته شاهد روشنى بر این مدعا است .
5- حفظ محیط زیست
در دهههاى اخیر، حفظ محیط زیست مورد توجه جدى نظریهها و راهبردهاى توسعه قرار گرفته است، به طورى که «میکسل» مىگوید: «این بحث پیش پا افتادهاى است که بگوییم: حفاظت محیط زیست و حفظ و نگهدارى منابع طبیعى در هر برنامه توسعه اقتصادى بسیار مهم است .» (26) این نگرش بعد از پى بردن بشر به آثار مخرب و زیانبار توسعه بىحساب صنایع آلودهکننده و از بین بردن منابع پایانپذیر، حاصل شد . اقتصاد محیط زیست چرخه منابع طبیعى را با فرایند اقتصاد پیوند مىزند و به بررسى این مسئله مىپردازد که براى حفظ سطح بهرهورى منابع طبیعى پایه از طریق حفاظت منابع پایان پذیر، احیاى منابع تجدید شدنى یا تعیین مقدار مجاز فضولات بازیافت نشده قابل جذب توسط محیط زیست، چه اقداماتى را باید انجام دهیم؟ توسعه پایدار، هدفهاى دیگرى را نیز دنبال مىکند، از جمله این که بهرهورى منابع طبیعى نباید تنها براى نسل حاضر حداکثر شود، بلکه باید براى تمام نسلهاى آینده نیز به حداکثر برسد . (27)
حفاظت از محیط زیست در نظام حقوقى و اخلاقى اسلام از جایگاه ویژهاى برخوردار است و بدون شک یکى از اصول اساسى مدیریت انفال به شمار مىآید . تاکیدهاى فراوان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام بر حمایت از حیات حیوانات و حفاظت از درختان و گیاهان، اهمیت فوقالعاده محیط زیست را ثابت مىکند . از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است: چیزى را که داراى روح است مورد اغراض خود قرار ندهید . (28)
در روایات دیگرى نیز از آلوده کردن آب و محیط زیست نهى کردهاند . (29)
بدیهى است که هرگاه منابع طبیعى توسط بخش خصوصى و بدون نظارت دولت اسلامى مورد بهرهبردارى واقع شود، از این جهت که معمولا افراد بهدنبال منافع بیشتر مىباشند ممکن استبا کارهایى چون از بین بردن فضاهاى سبز، جنگلها و تاسیس کارخانجات آلوده کننده و ساختمانسازىهاى بىرویه، هم چنین آلوده ساختن آب و هوا، لطمات فراوانى به محیط زیست وارد کنند .
دولت مىتواند در قراردادهایى که بهصورت واگذارى یا مشارکت تنظیم مىکند و در دستورالعملهایى که براى مؤسسات و شرکتهاى دولتى که عهدهدار بهرهبردارى از این ثروتها هستند تعیین مىکند، شرایطى را درج نماید که با رعایت آنها سلامتى محیط زیست فراهم شود . چنانکه بخشى از این درآمدها مىتواند در راه رسیدن به این هدف هزینه گردد .
دقت در اصول و مبانى فوق نشانگر این است که سیاست واحد و مستمرى را نمىتوان نسبتبه تمام منابع طبیعى و در همه زمانها توصیه کرد بلکه در هر زمان و درباره هر یک از ثروتهاى طبیعى با توجه به شرایط خاص آن، سیاستگذارى جداگانهاى لازم است . گاهى هم ممکن است جمع بین تمام این اصول میسر نباشد، در این صورت، با توجه به اهداف کلى، مبانى رتبه بندى شده و آنها که مهمترند مقدم مىشوند . به نظر مىرسد حفظ استقلال و تامین عدالت، اهمیتبیشترى دارند .
بنابراین، در شرایط عادى، از میان سه روش کلى تصدى، مشارکت و واگذارى، شایسته است منابعى که بخش خصوصى در آنها داراى مزیت نسبى استبا رعایت مصالح به آنها واگذار شود و بخشهایى که نظارت بیشتر دولت را مىطلبد با انعقاد قرارداد مشارکتبا همکارى بخش خصوصى انجام پذیرد و منابعى که رعایت مصالح ملى در آنها، تصدى دولت را مىطلبد یا فعالیتهاى لازمى که بخش خصوصى تمایلى به سرمایهگذارى درآنها ندارد، خود دولت مستقیما فعالیت کند .
ثروتهاى طبیعى و اهداف سیاست مالى
در این بخش از مقاله تاثیر انفال و سایر ثروتهاى طبیعى را بر روى اهداف سیاست مالى در سه محور تخصیص، توزیع و تثبیت مورد بررسى قرار مىدهیم .
1- تخصیص
یکى از اهداف نظامهاى اقتصادى تخصیص کاراى منابع است . در سرمایهدارى، منابع از طریق عملیات بازار آزاد تخصیص مىیابد . قیمتهاى متفاوت براى محصولات، منابع را از مصارف کم سود به سمت مصارف سودآورتر هدایت مىکند . این روش علاوه بر تثبیت نابرابرى که محور بعدى بحث استبا اهداف غایى اقتصاد اسلامى مبنى بر ایجاد زمینه براى تربیت انسانها در جهت عبودیتخداوند، سازگار نمىباشد; زیرا در این روش هر کالایى که از دیدگاه اقتصادى مطلوب باشد هر چند مضرات اجتماعى هم داشته باشد (مانند مشروبات الکلى و مواد مخدر) تولید مىشود و در مقابل هر کالایى هر چند ضرورى اگر توجیه اقتصادى نداشته باشد تولید نمىشود .
در نظام اقتصادى اسلام، اصل اولى این است که تخصیص منابع از طریق عرضه و تقاضا صورت گیرد، اما با توجه به این که توجه اصلى اقتصاد اسلامى پاسخگویى به نیازهاى اساسى انسان و ایجاد زمینه تربیت اوست، در مواردى که این تخصیص با اهداف و ارزشهاى جامعه اسلامى ناسازگار باشد، توسط دولت اصلاح و تعدیل مىگردد . (30)
انفال و ثروتهاى طبیعى نقش مهمى در تخصیص منابع دارند . دولت مىتواند با اعمال تفاوت در شرایط واگذارى جهت فعالیتهاى مختلف و نیز تغییر سهم سود خود در قراردادهاى مشارکت، منابع را به سمت تولید کالاها، خدمات و مناطق اولویتدار سوق دهد .
2- توزیع
از مباحث مهم نظامهاى اقتصادى چگونگى توزیع درآمد بین عوامل تولید است . در فقدان اقدامات سیاسى و مباحث ارزشى در تعدیل وضعیت متداول توزیع، توزیع درآمد و ثروت قبل از هر چیز به قابلیت عوامل تولید وابسته است که براساس قیمتگذارى عامل در یک بازار رقابتى که ارزش بازده عوامل را با ارزش تولید نهایى آنها برابر مىکند، تعیین مىشود .
این الگو درجه مهمى از نابرابرى، به ویژه در توزیع درآمد سرمایه را در خود مستتر دارد; و هر چند بین نظرات عدالت در توزیع تفاوتهایى وجود دارد، اغلب برآناند که تعدیلهایى در این زمینه لازم است .
پاسخ به خواست توزیع منصفانه متضمن ملاحظات فلسفه اجتماعى و ارزشداورى است . فلاسفه پاسخهایى ارائه دادهاند، از جمله این که اشخاص نسبتبه ثمرات مایملک خود صاحب حق هستند، و این که توزیع باید به نحوى باشد که خوشى یا رضایتخاطر را حداکثر کند . (31)
در نظام اقتصادى اسلام ملاک در توزیع درآمدها و ثروتها کار و نیاز است که در سه مرحله توزیع قبل از تولید، توزیع بعد از تولید و توزیع مجدد صورت مىگیرد و ثروتهاى طبیعى مىتوانند نقش قابل توجهى در توزیع قبل و بعد از تولید داشته باشند .
الف - توزیع قبل از تولید
مقصود از توزیع قبل از تولید شیوه بهرهبردارى از ثروتهاى طبیعى همانند زمین، آب و مباحات عمومى است . در جوامعى که ثروتها و منابع طبیعى - که بر اساس آیات قرآن کریم براى بهرهبردارى همه مردم آفریده شدهاند - در اختیار گروههایى خاص قرار مىگیرد و بسیارى از مردم از آن بىبهرهاند، فقر فراگیر مىشود و بهتدریج فاصله طبقاتى فزونى مىیابد . هرچند خصوصیات شخصى طبقات فقیر، چون تنبلى، بیکارى، پایین بودن سطح فرهنگ و برخى از عوامل طبیعى، اقتصادى و اجتماعى نیز در تهیدستى کمدرآمدها مؤثر است، ولى در اکثر موارد سبب اصلى، ستم سرمایهدارانى است که تنها به سود خود مىاندیشند . امام صادق علیه السلام مىفرماید: آنچه بر سر فقرا، نیازمندان، گرسنگان و برهنگان مىآید، همه در اثر گناه توانگران است . (32)
در نظام اسلامى حدودى مشخص شده است که از انباشته شدن منابع و ثروتهاى یاد شده در دست گروهى خاص و محرومیت اکثریت جلوگیرى مىکند و مهمترین عامل شکاف میان طبقات مختلف جامعه را از میان مىبرد . افزون بر این دولت مىتواند با واگذارى بخشى از منابع به طبقات محروم، تحقق عدالت را آسانتر کند .
ب - توزیع بعد از تولید
وقتى منابع اولیه در جریان تولید قرار مىگیرد، سود حاصل از آنها میان افرادى که در جریان تولید دخالت دارند، تقسیم مىشود . در نظام سرمایهدارى تکیه اساسى بر سرمایه است و همین موجب استثمار کارگران مى شود . در حالى که طبق قوانین اسلام، اگر سرمایه در ریسک تولید شرکت نکند، سهمى از سود ندارد (تحریم بهره) چنانکه نیروى کار مىتواند علاوه بر مزد، از طریق مشارکت در فرایند تولید و تجارت (مزارعه، مساقات، مضاربه و شرکت) نیز به سهم خود دستیابد .
ثروتهاى طبیعى در این مرحله مىتوانند نقش مؤثرى در تحقق عدالت داشته باشند; از جمله دولت مىتواند در انعقاد قرارداد مشارکتیا اجاره، سهم سود یا اجاره خود را متناسب با وضعیت درآمدى گروههاى مختلف قرار دهد . چنان که مىتواند بخشى از درآمدى را که از سرمایهگذارى در این ثروتهاى خدادادى به دست مىآورد، براى تامین گروههایى به کار گیرد که قدرت کار و تلاش ندارند یا بهرغم تلاش، از درآمد کافى برخوردار نیستند .
3- تثبیت
یکى دیگر از اهداف سیاستهاى اقتصادى، خصوصا سیاستهاى مالى، رسیدن به وضعیت تعادلى و جلوگیرى از نوسانات اقتصادى است . این هدف از طریق حفظ اشتغال در سطحى بالا، ثبات معقولى از سطح عمومى قیمتها و نرخ مناسبى براى رشد، با توجه به اثرات آن بر تجارت و تراز پرداختها، صورت مىگیرد .
با توجه دقیق به موارد انفال و دیگر ثروتهاى طبیعى و گستردگى و وسعت آنها، اهمیت و نقش آن در اقتصاد معلوم مىشود . زمینهاى دایر و بایر، جنگلها و دریاها و رودخانهها، فضا، معادن، اموال و سرمایههایى که از طرق مختلف نصیب دولت اسلامى مىشود، از عوامل تعیین کننده در افزایش سطح اشتغال و تولید و به تبع آن پیشرفت و رشد اقتصاد و پویایى آن مىباشد . بدیهى استسطح قیمتها نیز در این صورت افزایش چشمگیرى نخواهد داشت . در این قسمت اشارهاى کوتاه به این آثار اقتصاد خواهیم داشت . بدیهى است نسبتبه این که دولت چه روشى در بهرهگیرى از این منابع در پیش گیرد، تاثیر آن متفاوت خواهد بود .
آثار اقتصادى سیاست مالى
1- رشد و توسعه همه جانبه اقتصاد
آبادسازى اراضى موات، بهکارگیرى آنها در بخشهاى کشاورزى، دامدارى، مسکن و صنعت، و استفاده از اراضى آبادى که جزء انفال مىباشند، موجب افزایش حجم تولید ناخالص ملى و رشد بخشهاى اقتصادى خواهد شد . همچنین بهرهگیرى از آبهاى بدون استفاده رودخانهها و دریاها، استخراج معادن و تبدیل آنها به فرآوردههاى صنعتى به رشد و شکوفایى اقتصاد کمک خواهد کرد . بدیهى است که رسیدن به این مهم از راههاى مشارکتبا بخش خصوصى و واگذارى به آن عملىتر خواهد بود .
2- ایجاد اشتغال و فرصتهاى شغلى
بهکارگیرى این منابع مستلزم استفاده از نیروهاى ساده و متخصص در بخشهاى مختلف است و این موجب افزایش فرصتهاى شغلى در جامعه مىشود . این مقصود در هر سه روش (تصدى، مشارکت و واگذارى) تامین خواهد شد .
یکى از سیاستهایى که در صدر اسلام توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جهت اشتغال مسلمانان به اجرا درآمد، انعقاد قراردادهاى مزارعه، مساقات و مضاربه، میان صاحبان نیروى کار (مهاجران) و صاحبان مزارع و پسانداز (انصار) بود .
بدین ترتیب با توسعه فعالیتهاى تولیدى و بازرگانى، تولید کل افزایش یافت و باعثشد نیروى کار بیشترى بهکار گرفته شود و منابع و سرمایهها فزونى یابد . اضافه بر این، در همان دوران از طرف نبىاکرم زمینهایى جهتساختن مسکن میان مهاجران تقسیم شد . این اقدام نیز اشتغال و فعالیتخانه سازى را در مدینه افزایش داد و یکى از نیازهاى ضرورى مسلمانان را تامین ساخت، در نتیجه رفاه کل مسلمانان نیز بالا رفت .
3- کنترل سطح قیمتها
هرگاه به جهت افزایش جمعیت و ایجاد تقاضاى اضافى در جامعه و یا به دلیل عوامل دیگر قیمتها افزایش یابد، دولت مىتواند با بستن قراردادهاى جدید و عرضه قسمتى از ثروتهاى طبیعى جهتبهرهبردارى و بهکارگیرى، یا سهل نمودن شرایط قراردادها از جمله کاهش سهم سود دولت، یا اجاره زمینها و معادن، زمینه افزایش عرضه کالاها را در جامعه فراهم نموده و افزایش قیمتها را مهار کند و حتى موجب کاهش قیمت کالاها شود .
همچنین درآمد بهدست آمده از این ثروتها براى دولت موجب مىشود دولتبراى جبران کسر بودجه خود نیاز به گرفتن مالیاتهاى سنگین از تولید کنندگان و استقراض از بانک مرکزى پیدا نکند و این به نوبه خود در جلوگیرى از تورم در سطح جامعه بسیار مؤثر است .
پىنوشتها:
1) ریچارد ا . ماسگریو و پگى ب . ماسگریو، مالیه عمومى در تئورى و عمل، ترجمه مسعود محمدى و یدالله ابراهیمىفر (چاپ اول: سازمان برنامه و بودجه، مرکز مدارک اقتصادى - اجتماعى و انتشارات، 1372) ج1، ص 6- 7 .
2) امانالله مهاجر ایروانى، مبانى سیاست اقتصادى (تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات امیرکبیر، 1348) ص 69- 72 .
3) سعید فراهانى، جایگاه سیاست اقتصادى در اسلام (آماده براى نشر) فصل چهارم .
4) محقق الحلى، شرائعالاسلام (چاپ دوم: بیروت، دارالاضواء، 1403 ق) ج1، ص 183 .
5) محمدحسن نجفىجواهرالکلام، (چاپ هفتم: بیروت، دار احیاءالتراث العربى) ج 16، ص 183; شهید ثانى، مسالکالافهام، ج 1، ص 473 و سیدمحسن طباطبائى حکیم، مستمسکالعروةالوثقى (بیروت، دار احیاءالتراث العربى، بیروت) ج 9، ص 597 .
6) امام خمینى، کتاب البیع (چاپ چهارم: مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، 1368) ج 3، ص 25 .
7) محمدمهدى آصفى، «اصل اباحه ثروتهاى طبیعى براى عموم در فقه اسلامى» ، (ارائه شده در دومین مجمع بررسىهاى اقتصاد اسلامى)، ص 150 و ر . ک: مرتضى مطهرى، نظرى به نظام اقتصادى، (چاپ پنجم: انتشارات صدرا، 1374)، ص 153 و سعید فراهانى، همان .
8) با استفاده از: محمد خامنهاى: «مالکیت عمومى» (ارائه شده در اولین مجمع بررسىهاى اقتصاد اسلامى)، ص 209 .
9) حر عاملى، وسائلالشیعه (داراحیاء التراثالعربى)، ج 17، کتاب احیاء موات، باب 5، ح 1و2 و سنن ابىداوود (دار احیاءالسنةالنبوة) کتابالبیع، ص 60 .
10) محمد مؤمن و مالکیت عمومى و اقسام آن (مقاله ارائه شده در دومین مجمع بررسىهاى اقتصاد اسلامى)، ص 147 .
11) امامخمینى، تحریرالوسیله، کتاب الجعالة و الصلح و آیةالله حکیم، منهاجالصالحین همراه با حواشى شهید صدر .
12) سیدمحمدباقر صدر، اقتصادنا، ترجمه ع . اسپهبدى، ص 312- 313 .
13) فتحى احمد، النظامالاقتصادى فىالاسلام، ص 90- 94 .
14) براى اطلاع بیشتر ر . ک: به میرمعزى، مبانى مکتبى (آماده براى نشر) ; دادگر، اقتصاد اسلامى، ص 272- 275; صادقى، درسهایى از اقتصاد اسلامى، ص 287- 290 و گروهى از نویسندگان، جایگاه دولت در اقتصاد (مجموعه مقالات آماده براى نشر .)
15) محمود متوسلى، خصوصىسازى یا ترکیب مطلوب دولت و بازار (چاپ اول: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى بازرگانى، 1373)، ص 201 .
16) مسعود نیلى، اقتصاد ایران (تهران، سازمان برنامه و بودجه، مؤسسه عالى پژوهش در برنامهریزى و توسعه، 1376) ص 463 .
17) محمود متوسلى، همان، 201 .
18) گروهى از نویسندگان، خصوصىسازى از تئورى تا عمل (مجموعه مقالات/تهران، انتشارات آگاه، 1374 .)
19) د . د . رافائل، ادم اسمیت، ترجمه عبدالله کوثرى، (چاپ اول: طرح نو، 1375) ص 68، 86، 92 و 95 .
20) حدید (57) 25 .
21) محمدبن یعقوب کلینى، الاصول منالکافى، ج 3، ص 568 .
22) غررالحکم، ج 3، ص 205 . این مضمون در احادیث 4215، 5803، 5804 و 4215 نیز دیده مىشود .
23) سخنرانى آیةالله جوادى آملى در همایش اقتصاد بدون نفت .
24) نساء (4) 141 .
25) صحیفه نور، ج 8، ص 39 .
26) ریموند، اف، میکسل، توسعه اقتصادى و محیط زیست، ترجمه حمیدرضا ارباب (انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1376) ص 27 .
27) همان، ص 30 .
28) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 64، 204، ح 7 .
29) حر عاملى، همان، ج 1، ابواب احکامالخلوة، باب 26 .
30) محمد اکرم خان، تخصیص منابع در اقتصاد اسلامى، گردآمده در کتاب مباحثى در اقتصاد خرد: نگرش اسلامى، ترجمه دکتر حسین صادقى (چاپ اول: دانشگاه تربیت مدرس، 1375) ص 354- 357 .
31) ماسگریو، همان، ج 1، ص 14- 15 .
32) الحیاة، ج 4، ص 329 .