چهارده قرن پیش برای زبان عربی موقعیتی استثنایی پیش آمد که برای دیگر زبانها نه فقط تاکنون دست نداده بلکه ظواهر امر نشان میدهد که موجبات به وجود آمدن آن نیز برای هیچ زبانی فراهم نخواهد شد. واقعه چنین بود که در آن تاریخ در بین قوم عرب زبان که سخت متمسک به ((زبان)) خویش بودند و پرداختن به ((زبان)) مخصوصاً زبان شعر ‘ یکی از حیاتی ترین مسائل زندگی آنان بود انسانی ظهور کرد و کلامی با خود آورد که آن را وحی الهی می دانست و در فصاحت ‘ فوق طاقت بشری. پس از سالها کشمکش ‘ اقوام عرب به رسول خداوند و قرآن کریم ایمان آوردند و در باور آنان گنجید که این کلام جز کلام خداوند نمی تواند باشد و آوردن افصح از آن امکان پذیر نیست . از آن پس قرآن کریم بصورت یک((الگو)) و معیار برای زبان عربی درآمد و هر چه در راستای آن بود مقبول واقع میشد و هرچه مغایر با آن مطرود ! اینست که می بینیم عربی- برخلاف دیگر زبانهای بشر- در طول این چهارده قرن کهنه نشده و نیز در محدوده های مختلف جغرافیایی تفاوتی نکرده است – صرف نظر از لهجه های عامیانه که موضوع این بحث نیست- و قاعده تا وقتی قرآن کریم در میان باشد- یعنی به عقیده ما مسلمانان تا قیام الساعه- این وضع ادامه خواهد داشت یعنی زبان عربی همیشه و در همه جا بصورت زبانی زنده و پویا و در اصطلاح ((به روز)) به حیات خود ادامه خواهد داد. از سویی دیگر با گسترش اسلام در میان اقوام و ملل مختلف‘ چون مسلمانان غیر عرب زبان برای فهم قرآن و درک اسلام ناچار به آموختن زبان عربی بودند‘ همگی به تدوین دستور آن زبان از راه استقراء براساس متن قرآن کریم و مطالب محدوده دورة جاهلی و صدر اسلام پرداختند و بحث و تحقیق در نحو عربی یکی از مهمترین علوم متداول آن عصر در میان جوامع مختلف اسلامی- از عرب زبان و غیر عرب زبان- گشت که در این میان سهم مسلمانان ایرانی بیش از تمامی اقوام دیگر بود و مسلمانان ایرانی را میتوان پدر نحو عربی نامید. ودرطول قرنهای متمادی به قدری در جزئیات این زبان کار شده که حتی تصور آن هم مشکل است . نتیجة این همه کوشش به وجود آمدن ((نحو))ی بوده که هیچ زبانی از این نظر به پای آن نرسیده و نخواهد رسید. و از آنجا که درصد بسیار بالایی از قواعد نحوی تمام زبانها مشترک است لذا بهترین راه برای رفع مشکلات نحوی زبانهای دیگر مراجعه به قواعد زبان عربی است تا از طریق مقایسه با نحو عربی دست یافتن بر راه حل مشکل آن زبان امکان پذیر گردد.