این مقاله به تمایز سه نوع رویکرد قابل تشخیص در ابیات حافظ نسبت به مسئله وجود می پردازد که عبارتند از: 1- رویکرد معرفت شناختی(اپیستمولوژیک )2- رویکرد وجودشناختی (انتولوژیک)3- رویکرد وجودی بشری(اگزیستنسیل). از آنجا که حافظ، وارث دو نوع عرفان برآمده از فرهنگ اسلامی (عرفان عراق و خراسان)یکی ازمشرق و دیگری از ساحت غرب جهان اسلام(عرفان ابن عربی)می باشد مدعای مقاله برآن است که در عین وحدت زیربنایی دو فرهنگ مذبور، رویکرد او به مسئله وجود، هم واجد عناصر شناخته شده وحدت وجودی و تجلی محور ابن عربی است و هم واجد دغدغه های انسانی و عاطفی عرفان خراسان(به نمایندگی ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی و ...)این نکته درجریان تفسیر بیتی مشهور از حافظ تبیین می گردد.