مقاله حاضر به تبیین " تجربه عرفانی" و " بیان پارادوکسی" می پردازد ؛ در بخش اول به کارکرد اصلی این دو مقاله ، در حوزه بیان توجه دارد که خارج کردن زبان از حالت اعتیادی و مرده و بخشیدن زندگی به آن است ؛ در نتیجه سخن گفتن به زبانی حقیقی و از روی صدق و یکی کردن دل و زبان . در بخش دیگر به این سوال های مهم پاسخ می دهند که آیا " متناقض نمایی" خصوصیت ذاتی تجربه عرفانی است و آیا محتوای تجربه عرفانی فقط با بیان پارادوکسی قابل انتقال است یا می توان همان تجربه را بی آنکه محتوایش از دست برود با بیان غیر پارادوکسی ارائه کرد ؟ برای پاسخ به این سوال ها ، ابتدا نظریات گوناگونی را که در این باره وجود دارد ارائه می کند که بعضی از این نظریات ، معتقدند پارادوکس های موجود در آثار عرفانی صرفا لفظی اند و بعضی دیگر ، متناقض نمایی آثار عرفانی را محصول ناتوانی زبان در بیان تجارت عرفانی معرفی می کنند ؛ اما پس از رد این گونه نظریات به این نتیجه می رسد که زبان عارفان تنها به این جهت ،متناقض نماست که تجربه شان متناقض نماست و زبان ، تجربه را درست منعکس می کند . در پایان نیز توصیف آخرین مرحله کمال زبان عرفانی – تجربه دیدار با خدا در سخن ؛ یعنی ، تجربه شطح که نقطه غایی پیوند تجربه عرفانی و بیان پارادوکسی است – می پردازد .