کارکرد دانشگاه به رغم سابقه نسبتاً طولانی در ایران، چندان در عرصه نوآوری و خلاقیت، درخشان نیست. در ارزیابی این ناکارآمدی می توان تا حدی آمیختگی دو رویکرد اندیشه گرا و عمل محور در آموزش عالی را مؤثر دانست که صرف نظر از محتوای علوم، انتظار یکسانی از نوآوری در عرصه دانش را در پی می آورد؛ حال آنکه در صورت اولویت عمل گرایی، توجه خاصی به بالندگی برخی علوم می شود؛ اما با محوریت اندیشه گرایی و اهتمام به تامین زمینه های فرهنگی مساعدکننده زمینه باروری دانش، تحولی تدریجی فضای تولید علم را فرا خواهد گرفت. از این گذشته، عدم تحقق فرآیند تکامل دانشگاه به سبک آنچه در غرب اتفاق افتاد، نقص کارکرد این نهاد را در تربیت عناصری خلاق در پی داشته است.گویا تحصیلکردگان دانشگاهی نسبت به جامعه آن گونه که باید، احساس دِین و مسئولیت نمیکنند و پیش از منفعت ملی و توسعه عمومی، به مصلحت شخصی و پیشرفت فردی خود توجه دارند. در نتیجه، کمتر به اصلاح روشها و شیوه های آموزش معطوف به تامین نیازهای اساسی جامعه عنایت شده و چرخه معیوب فعالیت خودمدارانه دانشگاه، فارغ از دستیابی به هدف بنیادین تربیت عناصری خلاق و توانمند در عرصه نوآوری، در حرکت بوده است. در این نوشتار با مرور رویکردهای عمده در تولید علم و نیز بررسی تطبیقی سازوکارمعطوف به نوآوری نهاددانشگاه در غرب، سعی شده تا با واکاوی عملکرد نهاد آموزش عالی در ایران، نقاط آسیب پذیر آن در این عرصه نه به نیت پذیرش کهتری بلکه با هدف نیل به برتری ازرهگذررفع کژی ها، برجسته شود.