آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۳

چکیده

متن

الدین حسین خوارزمى که از معاریف عرفان سده نهم هجرى است درباره نجم‏الدین کبرى گوید: برگزیده حضرت پروردگار، بغایت عظیم الشأن و رفیع المکان بوده است و انوار ولایت و آثار هدایت او، مشارق و مغارب آفاق را منوّر و مزیّن ساخته...7. او از خانواده اهل علم بود، پدرش عالمى صوفى مشرب و اهل حال بود. شیخ نجم‏الدین از همان کودکى بسیار باهوش بود و در دبستان، مشکلات و غوامض مسایلى را که از سوى استادش مطرح مى‏شد از دیگر دانش‏آموزان زودتر در مى‏یافت8. در نوجوانى دروس ابتدایى را در زادگاهش شهر خیوه نزد پدرش شیخ ناصرالدین عمر بن محمد بن عبداللّه‏ و دیگران فرا گرفت. در جوانى شوق علم حدیث،او را به سیر و سفر داشت و بمقتضاى رسم آن روزگار به مسافرت در بلاد پرداخت، در نیشابور محضر ابوالمعالى فراوى، متوّفاى 578 هـ ق، را درک کرد و در همدان نزد حافظ ابوالعلاء عطار، متوّفى 569 هـ ق و در اصفهان به حوزه درس ابوالمکارم لبان، متوّفى 597 هـ ق و ابوجعفر صیدلانى، متوّفى 568 هـ ق و در تبریز خدمت ابومنصور حفده متوفى 571 هـ ق و در مکه نزد ابومحمد طباخ و در اسنکدریه از محضر ابوطار سلفى متوفى 576 هـ ق سماع حدیث کرده است و از آنها اجازت دریافت داشته است و به کتب و معارف صوفیه نیز تمایل پیدا مى‏کند و ظاهرا در سال 568 هـ ق رساله قشیریّه را از ابوالفضل محمدبن سلیمان همدانى سماع کرده است9. در مصر به صحبت شیخ المشایخ روزبهان کبیر وزان مصرى کازرونى الاصل رسید که روزبهان، ساکن مصر و از مریدان شیخ ابوالنجیب سهروردى بوده است و مدتى در محضر او به ریاضت اشتغال داشته تا این که ابواب فتوحات غیبى بر او گشاده مى‏شود و سعادت انس با عالَمِ قدس به او دست مى‏دهد، و حالاتش‏در نظر شیخ پسندیده مى‏آید و او را به فرزندى قبول مى‏کند و شیخ روزبهان وى را به دامادى خود قبول میکند ونجم‏الدین کبرى از آن دختر، دو پسر مى‏آورد10و سپس به خدمت بابا فَرَج تبریزى مى‏رسد که از اولیاى اخفیاى تبریز بوده است. شیخ نجم‏الدین کبرى از تبریز عزیمت عراق به مصر مى‏کند و بااشاره بابا فرج در ضمن سفر به نزد عمار یاسر بدلیسى، متوفى 582 هـ ق شرفیاب مى‏شود، عمار یاسر از خلفاى ابوالنجیب سهروردى بود. شیخ عمار یاسر وى را نزد اسماعیل قصرى فرستاد که از دست او خرقه گرفت11. بنا به پیشنهاد شیخِ خود به خوارزم باز مى‏گردد و به نشر طریقت و ارشاد مى‏پردازد و بعنوان یک شیخ بزرگ صوفى در خوارزم و خراسان چنان حیثیت و اعتبارى براى تصوف بوجود آورد که مدتها مورد قبول و اعتقاد عامه و مرجع روحانى آنها شد. مؤلفین اسلامى او را در تصوف شاگرد سه استاد برجسته عصر دانسته‏اند اما شیخ شجره ارادت خویش را بخط شریف خود چنین نوشته است:صحبت شیخنا الامام عمار بن یاسر وهو صحب الشیخ ابا النجیب السهر وردى وهو صحبت الشیخ احمد الغزالى وهو صحب الشیخ ابابکر النساج وهو صحب الشیخ اباالقاسم الگرگانى وهو صحب الشیخ اباعثمان المغربى وهو صحب الشیخ اباعلی الکاتب وهو صحب الشیخ اباعلی الرودبارى وهو صحب الجنید وهو صحب السرى السقطى وهو صحب المعروف الکرخى وهو صحب الداؤد الطایی وهو صحب الحبیب العجمى وهو صحب الحسن البصرى وهو صحب علیبن ابیطالب(ع) وهو صحب سید المرسلین وخاتم النبیین محمد المصطفى(ص).12شجره خرقه شیخ نجم‏الدین کبرى بشرح زیر است: او خرقه را از دست شیخ‏الشیوخ اسماعیل قصرى، او از محمد بن مانگ یل = مالکیل،او از وراد بن محمد معروف به خادم الفقراء (و او از داود از محمد خادم الفقراء)او از ابوالعباس بن ادریس،او از ابوالقاسم بن رمضان،او از ابویعقوب طبرى،او از شیخ عبداللّه‏ بن محمد بن عثمان،او از شیخ ابویعقوب نهر جودى ،او از ابویعقوب سوسى،او از شیخ عبدالواحد بن زید،او از تاج التابعین کمیل بن زیاد،او از على بن ابیطالب(ع).13شیخ نجم‏الدین کبرى استاد عده‏اى کثیر از بزرگان مشایخ ایران بوده است که هر یک از عالمان و اندیشمندان و شاعران بزرگ بوده‏اند. حمداللّه‏ مستوفى گوید: در مدت عمر دوازده کَس را به مریدى قبول کرده اما همه مشایخ کباراند14 و قاضى‏نوراللّه‏ شوشترى این امر را یکى از دلایل تشیّع او به حساب آورده15از جمله مریدان و تربیت یافتگان مشهور شیخ نجم‏الدین کبرى عبارتند از: 1ـ ابو سعید مجدالدین شرف‏بن‏مؤیدبغدادى مقتول بسال 607یا616هـ ق که از بغدادبه‏خوارزم‏مهاجرت‏کرده است. 2ـ شیخ سعدالدین محمد بن مؤید حَمَوى، متوفى 650 هـ ق که آثار متعدّدى از او به جاى مانده است .3ـ شیخ سیف‏الدین باخرزى، متوفى 658 هـ ق که در بخارا پس از شیخ به تعلیم اشتغال داشته است. 4ـ شیخ‏عین‏الزمان جمال‏الدین‏گیلى،متوفى651هـ.ق؛5ـ شیخ باباکمال جَندى؛ 6ـ شیخ نجم الدین رازى معروف به ـ دایه ـ مؤلف مرصاد العباد، متوفى 645 هـ ق؛ 7ـ شیخ بهاءالدین محمد معروف به بهاء ولد پدر مولانا جلال الدین مولوى، متوفى 628 هـ ق؛* شیخ آغابزرگ تهرانى (ره) در طبقات اعلام الشیعه نام نجم‏الدین کبرى را جزء رجال شیعه یاد کرده است.8ـ شیخ فریدالدین عطارنیشابورى،مقتول 628 هـ ق؛9ـ شیخ رضى‏الدین على بن سعد جوینى لالاى غزنوى، متوفى 642 هـ ق؛10ـ شیخ‏بهاءالدین‏زکریامولتانى، متوفى641هـ ق.16شرح حال هر یک از نامبردگان را معصوم علیشاه و جامى و دیگران نوشته‏اند.17تواضع، حسن معاشرت، قدرت روحى، نفوذ کلمه، هوش سرشار و دانش بسیار نجم‏الدین کبرى باعث شد تا بعدها او را بعنوان ـ پدر سلاسل فقر ـ لقب دهند، چون فرقه‏اى را تأسیس کرد که از او فرقه‏هاى متعددى در تصوف منشعب گردید و تصوف ایرانى پس از او بسیار وسعت یافت. او توانست با کمک شاگردانش در مقابل سلسله سهروردیه در مغرب، سلسله کبرویه را در مشرق پى‏ریزى کند و دامنه تعلیماتش را از خراسان و ماوراءالنهر تا شام و آسیاى صغیر گسترش دهد.18مذهب شیخ نجم الدین کبرى: تاج‏الدین سُبکى، متوفى 771هـ ق بنقل از معین‏الدین محمد بن عبدالغنى بن نقطه حنبلى، متوفى 619 هـ ق، مؤلف کتابى در انساب19 تصریح مى‏کند که نجم الدین کبرى شافعى مذهب بوده است.20یاقوت حمومى، متوفى 626 هـ ق که در حمله مغول در خوارزم بوده است و از آنجا بیرون رفته است مى‏گوید: خَیوَق به فتح اول و سکون دوم و فتح واو و آخرش ـ قاف ـ نام شهرى است از نواحى خوارزم (جایگاه شیخ نجم‏الدین کبرى) ساکنین این محل شافعى مذهب هستند، بخلاف دیگر شهرهاى خوارزم که حنفى مى‏باشد.21 لکن در رساله السایر الحایر، نجم‏الدین کبرى مى‏گوید:درود بى‏نهایت برخلاصه موجودات و خواجه کاینات، محمد، رسول اللّه‏ باد، و اهل بیت او، خاصه فرزندان و نبیرگان او22...خوانسارى حکایتى را از نجم‏الدین کبرى بنقل از شرح دیوان امیر المؤمنین علیه السلام، از قاضى کمال‏الدین میر حسین بن معین الدین حسینى میبدى، متوفى 911 هـ ق آورده است که در خواب، رسول خدا(ص) را دیدیم که على علیه‏السلام با او بود، من با على(ع) مصافحه کردم بمقتضاى حدیثى که رسول خدا(ص) فرموده است(«من صافح علّیا دخل الجنّة...»23.شیخ آغابزرگ تهرانى (ره) در طبقات اعلام الشیعه نام نجم‏الدین کبرى را جزء رجال شیعه یاد کرده است چنانکه گذشت بنقل حمداللّه‏ مستوفى که نجم‏الدین کبرى در مدت عمر دوازده کس را به مریدى قبول کرده است و قاضى نوراللّه‏ شوشترى این امر را یکى از دلایل تشیّع او به حساب آورده است و گوید که: چون پیران حقیقى او منحصر در دوازده امام بودند لذا در جانب مریدان نیز رعایت عدد پیران نموده... و در مدت عمر دوازده مرید بیش قبول نکرد24. همچنین نجم‏الدین کبرى، پیشواى زمان در مقاومت و نبرد علیه مغولان بود و کشته شدن او به دست مغولان در سال 618 هـ ق و عطار نیشابورى در سال 627 هـ ق و تخریب حرم امام رضا(ع)، امام هشتم شیعیان به دست همین مغولان در سال 617 هـ ق مسأله رویارویى تشیع و تسنن افراطى را تداعى مى‏کند، یکى از سلسله‏هاى فتیان که سند خود را از طریق نجم‏الدین کبرى به جنید و از او به معروف کرخى وازطریق على بن موسى‏الرضا(ع) به پیغمبر پیوند یافته است، و از جمله آداب فتوت مقرر است حلوایى که با آتش تهیه نشده باشد، صرف کنند، چنین حلواى پس از اجتماع غدیرخم، میان مردم توزیع گردیده است.25 ونیز شجره ارادت خویش را شیخ نجم‏الدین به حضرت على بن ابى‏طالب(ع) مى‏رساند، همچنین شجره خرقه او به حضرت على بن ابى‏طالب(ع) مى‏رسد26. و پیوند تصوّف کبرویه با تشیّع، و وجود تعدادى از شیعه خراسان و ماوراء النهر در بین مریدان شیخ نجم‏الدین کبرى27، و نقل عطار نیشابورى از سلسله پیر خود در کتاب مظهرالعجائب اگر صحت انتساب این اثر را به عطار صحیح بدانیم؟ درباره نجم الدین گوید: حکمت لقمان نموده در نجوم آن معلم بود وارث در علوم
پى به اسرار نهانى برده بود در علوم جعفر او پى برده بود
خاص اهل‏البیت گویند اى عجب...28 داشت او یک سلسله کان را ذهب
و شواهدى دیگر است که نمادهاى تشیع شیخ نجم الدین کبرى را جلوه‏گر مى‏سازد، مگر این که تمایلات شیعى را در میان شافعى مذهبان بتوان تا حدودى جستجو کرد.آثار نجم الدین کبرى: او زغیریت تمامى رسته بود او تصوف را نکو دانسته بود
سى کتاب اندر تصوّف گفته بود29 در تصوف او بسى دُر سفته بود
دکتر توفیق سبحانى نام سى و دو اثر از آثار شیخ نجم‏الدین کبرى را یاد مى‏کند با نسخه‏هاى خطى موجود از آن30. بیشتر مؤلفین اسلامى بهنگام بیان احوال نجم‏الدین کبرى، آثار او را نیز ذکر کرده‏اند از جمله حاجى خلیفه31 واسماعیل پاشا بغدادى32 نام هفت اثر از آثار نجم‏الدین کبرى را یاد کرده است، لکن آقاى دکتر اسداللّه‏ خاورى تحلیل شایسته‏اى از آثار شیخ کرده و نسخه‏هاى خطى آنها را در کتابخانه‏هاى ترکیه نشانه داده است و کلاً چهار رساله فارسى بنامهاى :1ـ آداب المریدین 2ـ رسالة السائر الحائر الى السائر الواحد الماجد.3ـ کتاب سکینة الصالحین4ـ رسالة وصول الى اللّه‏وهفت اثر بزبان عربى را بنامهاى:1ـ فوائح الجمال و فواتح الجلال2ـ تفسیر عین الحیاة = تفسیر کبرى3ـ رسالة الاصول العشرة = معشره4ـ بدون عنوان5ـ رساله الى الهائم الخائف من لومة اللائم6ـ رسالة السلوک7ـ هم العالیةو چهار رساله دیگر را منسوب به شیخ کبرى مى‏داند:1ـ شرح بعضى ما اعطانى اللّه‏ من نعمة الفقر2ـ رساله در ریاضت نفس3ـ رساله ذکر مذکور4ـ هدایة الطالبین33در خاتمه به چند نسخه خطى دیگر از آثار شیخ نجم‏الدین کبرى که نگارنده این سطور از وجود آنها آگهى یافته است اشاره مى‏شود:1ـ آداب الصوفیه؛ نسخه ضمیمه مجموعه شماره 5/12013 مجلس شوراى اسلامى.2ـ اقرب‏الطرق؛ نسخه ضمیمه‏شماره 13007 رضوى.نسخه ضمیمه شماره 4/887 الهیات مشهد. نسخه شماره 3536 رضوى. نسخه شماره 6313 رضوى = ترجمه...نسخه شماره 7036م آیة اللّه‏ مرعشى در قم.نسخه شماره 7410م آیة‏اللّه‏ مرعشى تحریر 1044 هـ.3ـ تفسیر نجم‏الدین کبرى (عین الحیات)؛ نسخه شماره 6957 رضوى.4ـ رساله السفینة (سکینة الصالحین؟)؛ نسخه مجلس شوراى اسلامى شماره 5/12006. 5ـ منهاج السالکین و معراج الطالبین؛ نسخه شماره 5/549 آیة اللّه‏ خامنه‏اى به کتابخانه رضوى. 6ـ نصایح شیخ نجم‏الدین؛ نسخه شماره 1/2305 مجلس شوراى اسلامى.7ـ هدایة الطالبین؛ نسخه شماره 1/2305 کتابخانه گنج‏بخش پاکستان. اشعار شیخ نجم‏الدین کبرى؛ رباعیات...شیخ نجم‏الدین کبرى، مانند غالب مشایخ بزرگ داراى اشعارى با مذاق عرفانى بوده است که رضاقلى خان هدایت تعداد سیزده رباعى از نجم‏الدین کبرى را نقل کرده است34. و برتلس حدود بیست و پیج رباعى از سروده‏هاى نجم‏الدین کبرى را آورده است که برخى از آنها به دیگران نیز نسبت داده شده است35. در ریحانة‏الادب و *یکى از ارکان طریقت شیخ نجم‏الدین کبرى ـ نظریه او در باب ولایت است .ریاض العارفین و روضات الجناب، سه رباعى دیگر به شیخ نجم‏الدین کبرى نسبت داده شده است. بنابرین آنچه از اشعار او دیده شده است سى و هشت بیت است. لکن در تذکره اقطاب اویسى تعداد هشتاد و یک بیت از اشعار نجم‏الدین کبرى را آورده است که شامل سى و نه رباعى و سه مفردات منسوب به او36.ولایت و ولى در عرفان نجم‏الدین کبرى تا قیامت، آزمایش دائم است پس به هر دورى ولّىِ قائم است
یکى از مسایل مهم تصوّف، مسئله ولایت است که گویند ملهم از کتاب و سنّت مى‏باشد، هُجویرى متوفى 465 هـ فرماید:جمله مشایخ اندر حکم اثبات ولایت موافق اند... ولایت ربوبیت بود و از آن است که خداوند تعالى گفت: هنا لک الولایة للّه‏ الحقّ37... اما ولى روا باشد که فعیل بود بمعنى مفعول چنان که خداوند تعالى گفت: «وهو یتولّى‏الصالحین»38...«وانَّ الکافرین لامولى لهم»39 اى لاناصر لهم، چون کفّار را ناصر نبود لا محاله مؤمنان را ناصر بود که نصرت کند و عقول ایشان اندر استدلال آیات و بیان معانى دلهاى ایشان و کشف براهین بر اسرار ایشان ونصرت کند ایشان را بر مخالفت نفس و هوا و شیطان...40همچنین آیه کریمه: «الا ان اولیاء اللّه‏ لاخوف علیهم ولا هم یحزنون»41 و آیه مبارکه: «اللّه‏ ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور»42. و نیز رسول خدا صلىّ اللّه‏ علیه و آله فرمود: «لقد اسرى بى فأوحى اللّه‏ الى... یا محمد من آذى لى ولیا ارصدنى بالمحاربة...» 43و در حدیثى دیگر پیامبر اکرم(ص) از جبرئیل و از او خداى تعالى روایت کند که فرمود: «اولیائى تحت قبابى{قبائى}لایعرفهم غیرى الا اولیائى»44.بر این اساس که اغلب صوفیه بویژه بعد از ابن عربى بر اهمیت مقام اولیا تاکید مى‏کنند و گویند چون اولیا مستغرق در خالق هستند، قواى روحانى تازه‏اى مى‏یابند تا سواحل انسانى کره خاکى را شستشو نمایند و بدین منظور پیوسته به همنشینى با اولیا توصیه مى‏کنند، زیرا راه پر مخاطره‏اى در پیش است و این راه براى سالک، خطر گمراهى دارد، لذا بسیارى از فرق صوفیه عقیده دارند که ولى لازم است تا سالک را در طلب و طریقت هدایت کند، و این امر در همه ادوار ادامه دارد. ابن عربى گوید: چون ولایت عبارت است از فلک محیط عام، لذا هیچگاه انقطاع نپذیرد.. خداى سبحان در کتاب عزیزش خویش را نه بنام رسول نامیده است و نه نبّى،لکن خود را به اسم ولى متّصف نموده است آنجا که فرماید: «هو الولى الحمید».45 و این نامه باقى است و بربندگان خداى نیز در دنیا و آخرت جارى مى‏باشد46.یکى از ارکان طریقت شیخ نجم‏الدین کبرى ـ نظریه او در باب ولایت است و ما بقدر میسور از آن سخن خواهیم گفت:لزوم و ضرورت وجود ولى در بیان احتیاج خلق به ـ ولى ـ که معلم و مرشد او باشد دلائل عقلى و نقلى متعدّدى اقامه شده است؛ ابتدا به ادّله نقلیه در اینباب اشاره مى‏شود:در قرآن کریم آیاتى هست که تصریحا یا تلویحا بر این امر دلالت دارد: از جمله «اطیعوا اللّه‏ واطیعوا الرسول و أولى الامر منکم»47.وآیه:«یا ایها الذین آمنوا التقوا اللّه‏ وکونوا مع الصادقین»48.و آیه: «قل ان کنتم تحبون اللّه‏ فاتبعونى بحببکم اللّه‏»49و آیه:«یا ایها الذین آمنوا التقوا اللّه‏ وابتغو الیه الوسیلاً وجاهد وافی سبیله لعلکم تفلحون»50 و مثل آیاتى که بسیارى انبیاء علیهم‏السلام در آغاز دعوت به قوم خود مى‏گفتند: اتقوا اللّه‏ واطیعون51.همه اینها دلالت دارد بر احتیاج خلق به ولى و وجوب رجوع مردم به وى. علاوه بر قرآن کریم، احادیث بسیارى در اینباب وارد شده است که ذکر آنها را حوصله این مقالت بیرون است. رجوع به کتاب الحجة از اصول کافى باب نیاز به امام و ولى امر، و این که حجّت الهى تمام نشود بر خلق مگر به امام زنده ایکه شناخته شود، زمین بدون حجّت نیست و... مراجعه به کتاب سلطان علیشاه ما را از تفصیل بیشتر در این خصوص بى نیاز مى‏سازد52. اما ادله عقلیه بر لزوم احتیاج به ولى نیز بسیار است، تنها مؤلف کتاب ولایتنامه، بالغ بر ده برهان عقلى آورده است. که گمشد آنکه در این ره به رهبرى نرسید به کوى عشق منه بى دلیل راه قدم
آراء و افکار شیخ نجم‏الدین کبرى مؤسس فرقه کبرّویه را مى‏توان در آثارش جستجو کرد، عقیده شیخ در باب ولى بشرح زیر است: یکى از کتابهایى که در شناخت طریقت عرفانى شیخ نجم‏الدین کبرى بسیار مهم است و در میان آثار صوفیه از برجستگى خاصّى برخوردار است کتاب فوائح الجمال و فواتح الجلال است به نثر عربى که خوشبختانه این کتاب براى اولین بار در آلمان چاپ و منتشر شده است. این کتاب شامل مباحث عالى، عرفانى و متضمن حلّ معضلات مراتب سیر و سلو مى‏باشد، شیخ در فاتحه پنجم مى‏فرماید: سالک طالب که راه و رسم منزل‏ها را نمى‏شناسد همچون کودکى است که به حدّ تمیز نرسیده و سود و زیان خویش را نمى‏داند و نیاز به ولى یا وصى یا قاضى و یا سلطان دارد تا ولایت امور او نماید و در کارهایش وى را ارشاد نماید. رسیدن به ثمرات مجاهده براى سالک غیر ممکن است مگر به کمک ولى چنان که گفتیم مسأله ولایت و ولى از ارکان عمده طریقت شیخ نجم‏الدین کبرى است، او در رساله موجز و مختصر خود بنام: الاصول العشرة که بنام دیگرى نیز مشهور است از جمله: رساله در بیان طریقت شُطّار، رسالة الطرق، رسالة الطالب الحق، اقرب الطرق الى اللّه‏ و رساله طریقت نامه نیز خوانده مى‏شود. با وجود ایجاز و اجمال، پر مطلب است و در تقریر مذهب شیخ، حکم کتاب مفصّلى را دارد چنین گوید:اصل پنـجم از اصـول دهگــانه ـ عزلت ـ است، و عزلت بیرون آمدن است از آمیزش خلق به اختیار، و بریدن از ایشان، چنان که به موت، مگر از خدمت شیخى که به حق رسیده باشد و مربّى او باشد. و چنین شیخى همچون غسّال میّت است. پس سزاوار آن است که شخص پیش او همچون مرده باشد پیش غسّال، تا که تصرّف کند در او، چنان که خواهد. و این تصرّف از براى این است که بشوید او را به آب ولایت از لوث حوادث و او جنابت بیگانگى، یعنى آنچه از ازدواج روح به نفس پیدا شده و مانع شهود دائمى گشته که معبّر به صلات دائمى است53.شیخ نجم‏الدین کبرى معتقد است که بدون ولایت و تصرّف کردن ولى در وجود سالک رسیدن به ثمره مجاهده براى او بسیار دشوار بلکه غیر ممکن است، چون سالک، در طى مجاهده خویش هر اندازه که تحت ارشاد و هدایت شیخ از وجود خاکى، آبى، نارى و هوایى خویش چیزى را از دست دهد، بیشتر شاهد و ناظر مکاشفات و مشاهدات خواهد شد و هر چه رهایى کلى و نهایى وى از وجود ترابى، مائى، نارى و هوایى خویش جز با موت کبیر حاصل نشود، اما موت اختیارى که از ریاضت حاصل مى‏شود و وى را بقدر ممکن از بعضى تبعات اجزاء عناصر رهایى مى‏بخشد سبب مى‏گردد که وى هر زمان در مدارج سلوک، انوار وعالم تازه‏اى کشف کند که حاکى از احوال روحانى او در مراحل سیز خواهد بود. فى المثل وقتى براى وى این واقعه دست دهد که گویى دریایى هست و انسان که در آن مستغرق گشته است، از آن عبور مى کند نشان آن است که ـ بخش آبى ـ وجود در حال فانى شدن است. یا اگر چنان مشاهده کند که گویى آتشى هست و او از آن بیرون مى‏آید، این مشاهده، حاکى است از فضاى آن بهره آتش که در وجود او هست. وقتى نیز هست که سالک پیش روى، فضایى گشاده مشاهده مى‏کند که فراز آن هوایى است صاف و در آنجا که نظر به پایان مى‏رسد رنگها مى‏بیند چون سبزى، سرخى، زردى و کبودى. این مشاهده حاکى است از آن که وى از این هوا که رکنى از ارکان وجود جسمانى اوست، عبور خواهد کرد و به آن الوان، که رموز و نشان‏ها است خواهد پیوست، این الوان در واقع الوان احوال است... و حاکى از اطوار قلب و مکاشفات خلوت است که در طریقت کبرویه اهمیت خاص پیدا مى‏کند. البته نقش شیخ هم در کمک به * شیخ نجم‏الدین کبرى عقیده دارد که ولى صاحب اسم اعظم است. وقتى بدرجه ولایت مى‏رسد که از مرحله تلوین و تمکین گذشته باشد و بدرجه تکوین رسیده باشد.شناخت این انوار و اطوار براى سالک فوق العاده مهم است و شیخ بهمین سبب براى سالک مقام ولایت دارد.ولایت شیخ در نزد نجم‏الدین کبرى، مبنى است بر ضرورت ارشاد و نگهدارى سالک از خطا، که خود وى براى آن کفایت و رشد لازم را ندارد54.ولى کیست و نشان آن چیست؟خواجه عبداللّه‏ انصارى میدان هفتاد و هشتم از صد میدان را ـ میدان ولایت ـ مى‏داند و گوید: از میدان حقیقت، میدان ولایت زاید، ایشان که اهل این خلقت اند ـ اولیاـ اند و اوتاد در میان ایشان، قوله تعالى: «الا ان اولیاء اللّه‏ لاخوف علیهم ولاهم یحزنون».55واولیا را سه نشان است: سلامت دل، سخاوِت تن و نصیحت خلق. سلامت دل رستگى است از سه چیز: گله از حق و جنگ با خلق و پسند خود. و سخاوت تن را سه نشان است: دست به داشتن‏آنچه خودخواهى و به دل بازشدن از آنچه خلق در آنند،منتظر نبودن چیزى را از دنیا بیشى. ونصیحت خلق را سه نشان است: نیکوکاران را یارى دادن، و بر بدکاران ببخشودن، و همه خلق را نیک خواستن، این اخلاق اولیا است. اصل این نیکودلى است و جوانمردى و کم آزارى.56شیخ نجم‏الدین کبرى عقیده دارد که ولى صاحب اسم اعظم است. وقتى بدرجه ولایت مى‏رسد که از مرحله تلوین و تمکین گذشته باشد و بدرجه تکوین رسیده باشد، یعنى هنگامى که از مشاهده صور و معانى عبور کرده باشد و به فناى از معانى در معنى المعانى و اصل شده باشد آن وقت است ک صاحب مقام ولایت مى‏شود که بمنزله وصول به عین‏الیقین است که این منزل پس از عبور از مقام علم‏الیقین و حق‏الیقین است.57شیخ نجم‏الدین کبرى در رساله السائر الحائر الواجد الى السائر الواحد الماجد که موضوع آن شرایط و احکام طهارت ظاهر و باطن از لوث آغشتگیها و مهلکات اخلاقى مى‏باشد که با رعایت این شرائط، سالکان وادى عرفان وجویندگان حقیقت را به منزل وصل مى‏رساند. او وصول به سدرة المنتهاى معارف الهى و قاب قوسین بقاء بعد النفآء را به ده شرط معلق کرده است که شرط هشتم آن:اختیار صحبت صالحان و هجران از اخوان، سوء است. نجم‏الدین کبرى مى‏گوید که: شیخ از این صالحان باشد، و قال تعالى: «یا ایها الذین آمنوا القتوا اللّه‏ وکونوا مع الصادقین»58...و شرط شیخیّت آن باشد که شیخ عالم باشد به کتاب خداى تعالى و سنّت رسول(ص)، و با این همه صاحب مجاهدت و مشاهدت بود و صاحب فراست بود و صاحب همت و تصرّف بود. قال اللّه‏ تعالى: «قل هذه سبیلى ادعو الى اللّه‏ على بصیرة انا ومن اتبعنی»59 و شیخ قلاوُز60 راه حق باشد. مخاوف و مفاسد و مهالکِ راه داند و صواب از ناصواب شناسد، و در میان خواطر، تمییز و تفسیر واقعات درویشان را صاحب دیده و ماهر بود. و واقعه کارى بود به یک درجه بلندتر از خواب، زیراکه خواب هم مشاهده بود و لکن عوام را باشد و بتعبیر حاجت آید، زیرا که عوام را مصوره و مخیله قوى افتاده باشد، صاحب صورت و خیال باشند و غلظ61 حجاب ایشان را نگذارد که معانى بیصورت و خیال ادراک کنند و این علامت رهروان است که ایشان به واسطه مجاهدت آن سبل از پیش دیده دل دور کرده باشند، معانى را بیصورتها و خیال ادراک کنند، آنگاه دیگر مجاهدت کنند تا مخیله و مصوره را ضعیف کنند، برهان آن مضمحل شود، صورت و خیال از میان برخیز62.شیخ نجم‏الدین کبرى، شرایط ولىّ را ضمن آداب خرقه پوشیدن نیز بیان مى‏دارد و اولیاى حق را از اولیاى باطل مشخص مى‏سازد: هرکه را ارادت این کار پدید آید و خواهد که خرقه پوشد، باید که از دست پیرى پوشد که او را هم شریعت باشد و هم طریقت و هم حقیقت. علاّم بود به اصول شریعت و عارف به آداب طریقت و واقف بود بر اسرار حقیقت، تا چون مرید را در شریعت اشکالى افتد، به علم خویش بیان کند و چون در طریقت واقعه‏اى روى نماید به معرفت روشن کند و چون در حقیقت سرّى پیدا شود به بصیرت خویش سرّ آن باز نماید...63.این بود خلاصه‏اى از آراء نجم‏الدین کبرى در باب ولایت و ولى هم اکنون مناسب است در این زمینه به عقائد مولانا جلال‏الدین محمد بلخى اشاره‏اى شود چون مقرّب حضرت قیّومى، مولانا جلال‏الدین رومى هم از جهت والد شریف و هم از جهت شیخ‏الدین تبریزى متصل به حضرت قلب الاقطاب نجم‏الدین کبرى است.64جان اولیامولوى همچون شیخ و ولى خویش معتقد است که اولیا بر اثر استغراق در خالق، داراى قواى روحانى و روح تازه‏اى هستند چنانکه مولاى متّقیان امیرمؤمنان علیه‏السلام خطاب به کمیل، نفوس را به پنج قسم تقسیم و بیان فرموده، آن یکى که روح حیوانى است و عبارت از بخارات لطیفه خون قلب است، مشترک میان تمام افراد انسانى و حیوان، اما نفس قدسیّه کلیّه الهیه و روح ایمان، مختص ولىّ و نبى است، و نفس ناطقه قدسیه را روح و حىّ هم لقب داده‏اند که در حیوانات و سایر ناس، این دو دو روح یافت نمى‏شود، و اتحادّ میان جانهاى انبیا و اولیا در این دو روح است نه در روح حیوانى که فرموده: جان گرگان و سگان از هم جداست.65این جان اولیا همچون آب پاک، وظیفه شستشوى سواحل انسانى کره خاکى را انجام مى‏دهند. آب، نمونه‏اى از روح مقدّس است که چون بر اثر تماس با گناه انسانى، ناپاک مى‏شود ولى پس از صعود و خروج از کثافات، پاکى‏اش تجدید مى‏گردد66. تا پلیدان را کُند از خبث پاک آب، بهرِ این ببارید، از سَماک
تا چنان شد، کآب دارد کرد حس آب چون پیکار کرد و شد نجس
تا بشستش از کرم،آن آب آب حق ببردش باز در بحر صواب
بستدم خلعت، سوى خاک آمدم من نجس زینجا شدم، پاک آمدم
کوغسول تیرگیهاى شماست خود غرض زین آب، جان اولیاست
بازگردد سوى پاکیبخش عرش چون شود تیره، زغَدر اهل فرش
ضرورت وجود ولى براى سالک:مولانا همچون نجم‏الدین کبرى معتقد است که طریقت راه پرخطر است و آن را بى کمک قلاوز و رهبر نمى‏توان طى کرد. پس ولى که بر اسرار طریق واقف است وجودش عین راه را دارد والبته از دنبال کردن او که لازمه‏اش تسلیم شدن به ولایت و رهبرى اوست نباید سرپیچید. پیر را بگزین و عین راه دان... برنویس احوال پیر راه‏دان
هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ... پس رهى را که ندیدستى تو هیچ
شیر حقى پهلوانى پر دلى... گفت پیغمبر على را کاى على
نى چو ایشان بر کمال و برّخویش... تو تقرّب جو به عقل و سرّ خویش
تا رهى زآن دشمن پنهان ستیز... تو برو در سایه عاقل گریز
دست او جز قبضه اللّه‏ نیست67 دست پیر از غایبان کوتاه نیست
موت اختیارى مولوى همچون شیخ نجم‏الدین بناى سیر الى اللّه‏ بـر ـ موت اختیارى ـ است، نجم‏الدین‏کبرى گوید: این‏راه کهاختیار کرده‏ایم بناى آن بر موت اختیارى است،چنانکه در حدیث به آن اشارت است که فرموده: موتوا قبل ان تموتوا.68پیداست که این همان مرگ از صفات بشرى است که مولوى هم در مثنوى به آن اشاره کرده است و این موت اختیارى را که رهایى از خودى و در واقع نفى آن است، شرط نیل به کمال مى‏باشد و آخرین پله‏اى مى‏باشد که با آن مى‏توان به بام بقاىِ بعدالفنا بر آمد. مولوى در جاى دیگر، مرگِ پیش از مرگ را مایه ایمنى از عذاب مى‏خواند: مرگ را بگزین و بر درّ آن حجاب بى حجابت باید آن اى ذولباب
مرگ تبدیلى که در نورى روى...69 نه چنان مرگى که در گورى روى
این بود بخشى از آراء خاصّه نجم‏الدین کبرى و مولوى در خصوص ولایت و ولى، که امید است فرصتى دست دهد و بتوان این بحث را تکمیل کنم.* * **در بیان احتیاج خلق به ـ ولى ـ که معلم و مرشد او باشد دلائل عقلى و نقلى متعدّدى اقامه شده است. یک جــام تجلّى جمال تو بس استتــا از عـــدم و وجـــود بیــزار شومنجم‏الدین کبرى چکیده در این مقاله به جایگاه «ولایت» و «ولى» در آراء عرفانى شیخ نجم‏الدین کبرى و مقایسه مختصر آن با آراء مولوى درهمین زمینه پرداخته مى‏شود ولى ابتدا گزارش نسبتا مفصل درباره مقام شیخ در میان عرفا شرح حال زندگى شجرنامه و آثار او ارائه مى‏شود. درباره مذهب وى در دیدگاه در این مقاله ذکر شده که بر اساس یک دیدگاه او شافعى مذهب و بر اساس دیگرى ،که بنظر مى‏رسد بیشتر مورد تأیید نویسنهد است، مذهب شیخ نجم الدین کبرى شیعى مذهب دانسته شده و شواهدى نیز در این زمینه ارائه شده‏است و بقیه مقاله نیز اختصاص به بررسى، شرح و تبیین جایگاه ولایت و ولى در عرفان شیخ‏نجم‏الدین کبرى دارد.کلید واژهولایت؛ولى؛ نجم‏الدین کبرى؛ مولوى؛سلطان الاولیاء والأقطاب، المرشد الى اللّه‏ الوهّاب1، ابوالجَنّاب (به فتح جیم و نون مشدّد2 بر وزن شدّاد)احمد بن عمربن محمد خَیوَقى به سال 540 هـ ق در خیوه خوارزم متولد گردیده است و در دهم جمادى الاول سال 618 هـ ق در حمله مغولان به اورگنج به شهادت رسید و خانقاه مخصوص خودش بخاک سپرده شد3، گرچه حمدللّه‏ مستوفى مزارش را ناپیدا مى‏داند4. عموم مورخین او را ستوده‏اند از جمله تاج‏الدین سبکى، متوّفى771هـ ق، وى را شیخ خوارزم و امامى عالم و زاهد معرّفى کرده است5، یافعى متوّفى 768 هـ ق، نجم‏الدین کبرى را قدوة المحدثین و امام السالکین، و... خوانده است6، کمال
پاورقیها:
69- مثنوى معنى. از مولوى بلخى، تهران، انتشارات مولى، (1362 خورشیدى): دفتر 3/315.
 
67- کلیات مثونى معنوى. از مولوى بلخى. تهران، جاویدان، 1342خورشیدى: دفتر اول، 166 و 167 و 168 ـ در صفت پیر و مطاوعت کردن با او .
 
14- تاریخ گزیده: 669.
 
1ـ جواهر الاسرار و زواهر الانوار. تألیف کمال‏الدین حسین بن حسن خوارزمى، سده نهم هـ ق:1/112.
 
11- طرایق الحقایق. تألیف نایب‏الصدر، محمد معصوم شیرازى «معصوم علیشاه». تهران، سنایى(بى‏تا): 2/335.
 
19- ریحانة الادب: 8/255.
 
17- طرایق الحقایق:2/336 به بعد. * نفحات الانس: 424 به بعد.
 
12- جواهر الأسرار: 1/118.
 
13- طبقات اعلام الشیعة، الأنوار الساطعة فى المائة السابعة.تألیف شیخ آغابزرگ تهرانى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1972م: 10.
 
16- ریحانة الأدب فى تراجم المعروفین بالکنیة واللقب. تألیف محمد على مدرّس. تبریز، شفق:6/143.*روضات الجنات: 1/297.
 
18- رساله الى الهائم الخائف من لومة اللائم. تألیف نجم‏الدین کبرى. مقدمه دکتر توفیق سبحانى، تهران، سازمان انتشارات کیهان، 1364 خورشیدى: دوازده.
 
10- نفحات الأنس من حضرات القدس. تألیف جامى، عبدالرحمان بن احمد متوفى 898 هـ ق. (تهران)، محمودى، (1337 هـ ق):19 و 418.
 
15- مجالس المؤمنین.تألیف قاضى نوراللّه‏ بن شریف مرعشى شوشترى، چاپ سنگى، تهران 1299هـ:286.
 
20- طبقات الشافعیة الکبرى: 8/25.
 
28- مظهر العجایب و مظهر الاسرار. از فریدالدین محمدبن ابراهیم عطار نیشابورى. تهران، سنایى، 1345 خورشیدى: 23. 29- همان مدرک.
 
27- دنباله جستجو در تصوف ایران، تألیف دکتر عبدالحسین زرین‏کوب، تهران، امیرکبیر، 1362خورشیدى: 89 ـ 88.
 
24- مجالس المؤمنین: 286.
 
25- تشیّع و تصوّف تا آغا سده دوازدهم هجرى. تألیف دکتر کامل مصطفى شیبى، ترجمه علیرضا ذکاوتى، تهران، امیرکبیر، 1359خورشیدى:349 و 329 و 81.
 
23- روضات الجنّات: 1/297.
 
22- رسالة السایر الحایر. تألیف نجم‏الدین کبرى. تهران، زوّار، 1361 خورشیدى:17.
 
26- جواهر الأسرار: 1/118. * طرایق الحقایق: 2/335.
 
21- معجم البلدان. تألیف یاقوت بن عبداللّه‏ حَمَوى رومى بغدادى .بیروت، دار صادر، (بى‏تا): 2/415.
 
2- طبقات الشافعیّة الکبرى. تألیف تاج‏الدین سبکى، عبدالوهاب بن على متوفى 771هـ ق.قاهره، دار احیاء الکتب(1971م):8/25.
 
3- شَذَرات‏الذهب فى‏اخبارمن ذهب.تألیف ابن عماد،عبدالحى، متوفى 1089 ق.بیروت،داراحیاءالتراث‏العربى(بى‏تا): 5/80.
 
39- آیه 11 سوره محمد(ص).
 
37- آیه 44 سوره کهف.
 
35- تصوف و ادبیات تصوّف. تألیف یوگنى ادوارد ویچ برتلس، ترجمه سیروس ایزدى، تهران، امیرکبیر، 1356 خورشیدى: 439 ـ 436.
 
36- تذکرة اقطاب اویسى. تألیف جمال الدین شیخ محمد قادر باقرى نمینى. تهران، تابش، (بى‏تا): جلد سوم: 230 ـ 224.
 
33- ذهبیّه، تصوّف علمى ـ آثار ادبى، از دکتر اسداللّه‏ خاورى. تهران، دانشگاه تهران، 1362 خورشیدى: 1/465 ـ 454.
 
31- کشف الظنون عن اسامى الکتب و الفنون. تألیف حاجى خلیفه، مصطفى بن عبداللّه‏. بغداد، مکتبة المثنّى: 1/786 و 900 و 2/1181 و 1292 و 2031...
 
30- الى الهائم الخائف من لومة اللائم: صفحة سیزده به بعد.
 
38-آیه 196 سوره اعراف.
 
32- هدیّة العارفین، اسماء المؤلفین و آثار المصّنفین. تألیف اسماعیل پاشا بغدادى. افست تهران، جعفرى، 1378 هـ ق: 1/90.
 
34- ریاض العارفین. از رضا قلى خان هدایت افست تهران، وصال (1305 هـ ق): 145.
 
40- کشف المحجوب.تصنیف ابوالحسن على بن عثمان جلابى هجویرى غزنوى، متوفى 465 هـ ق.تهران، طهورى، 1358 خورشیدى: 266 و 265.
 
41- آیه 62 سوره یونس .
 
42- آیه 257 سوره بقره.
 
4- تاریخ گزیده. تألیف حمداللّه‏ بن ابى بکر مستوفى قزوینى، در سنه 730 هـ ق. تهران، امیرکبیر، 1362 خورشیدى: 669.
 
43- بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار. تألیف علامه مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، متوفى 1111 هـ ق. بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1403 هـ ق: 75/146.
 
44- مرصاد العباد من المبدء الى المعاد به تألیف نجم‏الدین رازى، ابوبکر بن محمد معروف به دایه. تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1374 خورشیدى: 226. * کشف المحجوب: 70. * تفسیر کشف الاسرار میبدى: 4/406.
 
49- آیه 31 آل‏عمران.
 
47- آیه 59 سوره نساء.
 
46- فصوص الحکم. تألیف ابن عربى، متوفى 638 هـ ق. بیروت، دارالکتاب العربى، 1400 هـ ق: 135 ـ 134.
 
45- ایه 28 سوره شورى.
 
48- آیه 119 سوره توبه.
 
53- الاصول العشرة. تألیف شیخ نجم‏الدین کبرى، ترجمه و شرح عبدالغفور لارى، تهران، مولى، 1363 خورشیدى: 14 و 52 و 53.
 
55- آیه 62 سوره یونس.
 
5- طبقات الشافعیة: 8/25.
 
59- آیه 108 سوره یوسف.
 
57- فوایح الجمال.
 
54-فوایح الجمال.
 
56- مجموعه رسایل فارسى خواجه عبداللّه‏ انصارى، رساله دوم ـ صدمیدان ـ تهران، توس، 1372 خورشیدى: 318 و 317.
 
52- ولایتنامه. تألیف سلطان محمد گناباد، سلطان عیلشاه. تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، 1344 خورشیدى: 244 تا آخر.
 
58- آیه 119 سوره توبه.
 
50- آیه 35 سوره مائده.
 
51- آیه 50 سوره آل‏عمران و آیه 108 و 110 و 126 و 131 و 144 و 150 و 163 و 179 سوره شعراء و آیه 63 سوره زخرف و آیه 3 سوره نوح.
 
65- ره آورد معنوى، شرح ابیات و حکایات و مطالب مشکله مثنوى مولوى. از حاج میرزامحسن عماد حالى. تهران، عطایى (بى‏تا):110.
 
68- الاصول العشرة، تألیف شیخ نجم‏الدین کبرى: 37.
 
61- غلظ: اسم مصدر است به معنى: درشتى، ضخامت.
 
63- آداب الصوفیّه. تألیف شیخ نجم‏الدین کبرى. تهران، زوّار، 1362، خورشیدى: 27.
 
62- السایر الحایر... تألیف شیخ نجم‏الدین کبرى. تهران، زوّار، 1361 خورشیدى: 37 و 38 و 39.
 
64- جواهر الأسرار: 132.
 
60- قلاوُز: راهبر، بلد، دلیل راه. آنندراج.
 
6- مرآة الجنان و عبرة الیقظان... تألیف یافعى، محمد عبداللّه‏ بن اسعد متوفى 768 هـ ق. حیدر آباد دکن، دائرة المعارف النظامیة، 1339 هـ ق: 4/40.
 
66- مقدمه رومى و تفسیر مثنوى معنوى.از رانلد الن نیکلسون، ترجمه و تحقیق اوانس اوانسیان. تهران، نشر نى، 1366 خورشیدى: 124.
 
7- جواهر الاسرار: 1/112.
 
8- مرآة الجنان: 4/41.
 
9- روضات‏الجنات فى‏الاحوال‏العلماءوالسّادات.تألیف‏میرزا محمدباقر موسوى‏خوانسارى،تهران،اسماعیلیان،1390هـ ق: 1/289.
 

تبلیغات