انسان به اقتضای هستی خویش همواره از معنای امور سؤال میکند. کلیه شاخههای معرفتی و تمدنی، پاسخهایی هستند که وی در مقابل معمای خودِ هستی، هستیِ خود و دیگر امورات ابراز نموده است. در این میان پرسش از معنای کنش نیز اهمیت به سزایی داشته و دارد. در این نوشتار درصدد هستیم پاسخهایی را که از منظر جامعهشناختی به پرسش از معنای کنشهای انسانی و چگونگی شکلگیری و فهم آن ارایه شده است، در قالب روانشناسانه و قاعدهکاوانه بازیابی نموده و نسبت هریک از پارادایمها و نظریات مطرح جامعهشناسی را با آنها بسنجیم.