" با صنعتی شدن کشورهای اروپایی و امریکا، جامعهشناسی صنعتی بهتدریج جای جامعهشناسی عمومی را گرفت؛ زیرا موضوعات اصلی این رشته از جامعهشناسی مسائل جامعه صنعتی بود.
در نیمه آخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم تصور دقیق و روشنی نسبت به جامعهشناسی صنعتی و وظایف آن وجود نداشت و غالباً آنرا با جامعهشناسی بنگاه مترادف میپنداشتند. پس از جنگ جهانی دوم در نتیجه تلاشهای علمای اروپای غربی و دانشمندان امریکایی تعریف دقیق از این علم به وجود آمد. با انقلاب دانشجویی، جامعهشناسی صنعتی به ورطه فلسفه اجتماعی و نظریات نئومارکسیستی افتاد و به طرز چشمگیری از حوزه وظایف و مسئولیتهای خویش خارج شد، ولی پس از دهه هفتاد تدریجاً جایگاه اصلی و تعریفشده خود را بازیافت. در اواخر دهه نود این علم بیشتر در استخدام بنگاههای تولیدی و خدماتی درآمد و جامعهشناسان به جای اینکه بنگاه را در رابطه با کل جامعه مورد مطالعه قرار دهند، با عینک مدیران و کارفرمایان خویش به تحقیق در مسائل بنگاهی پرداختند.
"