تفکیک اجتماعی یکی از مفاهیم مهم و با قدرت زیاد در علم جامعهشناسی است. قدرت این مفهوم را در کارهای جامعهشناسان بزرگ اولیه همچون اسپنسر، دورکیم، وبر، مارکس و همچنین در آثار متاخرین همچون پارسونز، اسملسر و لوهمن میتوان ملاحظه نمود. تفکیک عمدتاً در نظریههای تغییر اجتماعی مورد مطالعه قرار گرفته است و یکی از مفاهیم کلیدی در این حوزه است. این مطالعه بر آن است تا مفهوم تفکیک اجتماعی را در دیدگاه دورکیم و به ویژه در کتاب تقسیمکار اجتماعی مورد نقد و بررسی قرار دهد، سپس به بررسی و نقد نظریات تفکیک اجتماعی در آراء پارسونز، اسملسر و لوهمن از نظریهپردازان متاخر بپردازد و بدینسان روند تحولات نظریه تفکیک اجتماعی را مورد بررسی قرار دهد.