مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مصادره به مطلوب
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۲ شماره ۳۹
حوزه های تخصصی:
برتراند راسل معتقد است که در بحث از بداهت بهتر ایت از باورهای بدیهی سخن گفت نه قضایای بدیهی. زیرا بداهت را فقط از طریق مراجعه به فاعل شناسایی خاص یا رجوع به برخی وضعیتهای روانی و ذهنی میتوان تعریف کرد. معرفتی بدیهی است که از راه حواس حاصل آمده باشد و این معرفت تا لحظه احساس بدیهی نیست, پس این ماهیت قضیه نیست که آن را بدیهی میکند و چرا که این قضیه قبل از احساس همان قضیه بعد از احساس است. پس بداهت واقعی صفتی است که به فاعل آگاهی خاص در لحظههای خاص مرتبط است.
پدرسالاری در بامداد خمار (با تکیه بر نظریات آلتوسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به موضوع روابط قدرت و چگونگی حفظ آن در رمان بامداد خمار بر اساس نظریات آلتوسر(Althusser) (1990-1918) اندیشمند فرانسوی می پردازد. به باور آلتوسر فرایند حفظ قدرت به دو شکل صورت می پذیرد. در دوره ما قبل مدرن، حکومت ها با توسل به دستگاه های سرکوب گر (suppressive apparatuses) همچون ارتش، زندان، و ... قدرت خود را حفظ می کردند اما، در دوره مدرن شیوه حفظ قدرت، نامحسوس و از طریق دستگاه های ایدئولوژیکی (ideological apparatuses) همچون آموزش، ادبیات و... صورت می پذیرد. رمان بامداد خمار روایت مسیر هشتاد ساله تغییر جامعه ایرانی از یک جامعه سنتی به مدرن است. به همین دلیل به روشنی می توان روند تغییر شیوه حفظ قدرت، از شکل سنتی خشن به شکل نامحسوس و ایدئولوژیک مدرن را در آن دید. مهمترین محمل تجلی قدرت در جامعه ایرانی خانواده و مصداق عینی نمود این قدرت، پدرسالاری است. نوشته حاضر به بررسی چگونگی حفظ این نمود قدرت (پدر سالاری) در رمان بامداد خمار می پردازد. در مقاله حاضر با تکیه بر عناصر داستانی در این رمان استدلال شده است که این رمان پیش از آن که داستانی رمانتیک باشد، روایتی است درباره روابط قدرت در جامعه ایرانی از دوران سنتی تا دوره مدرن.
شرح رساله «چهارده مغالطه به زبان فارسی»(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو، رسالة کوتاهی از نمونه مغالطه ها در مسائل گوناگون علمی و پاسخ به آنها است که از نسخه ای خطی در کتابخانة قاضی خسروبیک در سارایوو (بوسنی هرزگوین) به دست آمده است. متأسفانه نویسنده و تاریخ نگارش آن نامعلوم است. متن رساله، دربردارندة یازده مغالطه و پاسخ به آنها است و در حاشیة آن نیز چند مغالطه دیگر آمده است که در مجموع، چهارده مغالطه است و توجه به آنها شایستة اهمیت است و پاره ای از این مغالطه ها، جنبه معرفت شناختی دارد.
تاملی در مقاله ی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»، نشان داده می شود که عوامل اجتماعی در پیدایش و ضروری انگاری علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق نقش دارند؛ از جمله مهمترین دلایل مطروحه در این مقاله می توان به موارد زیر اشاره کرد: اختلاف ریاضی دان ها، تنوع تناقض در براهین خلف، ساختارشکنی در مقادیر بی نهایت، تحلیل ویتگنشتاین از عمل جمع، تغییر مفهوم بداهت در طول تاریخ، دوری بودن اثبات اصول بدیهی، دوری بودن توجیه قواعد منطقی از طریق جداول ارزش، استدلال پرایور در مقابل صورت گرایان، عدم ترجیح توجیهات روان شناختی بر توجیهات جامعه شناختی، پارادوکس های استلزام مادی، توسل به شهود به جای استدلال، نقد استدلال دوری، قراردادی بودن اصول منطقی، پارادوکس خرمن و ... ما نیز در ارزیابی این شواهد ضمن تعیین و تحلیل اصول بدیهی حداقلی چون اصل تناقض، قاعده وضع مقدم و برهان خلف، به تحلیل موارد زیر پرداخته ایم: بی نهایت ها، دیدگاه ویتگنشتاین، جداول ارزش، استدلال پرایور، قرارداد، عدم لزوم بداهت تصورات در تصدیق های بدیهی، مفاهیم نامعین و ...؛ و در نهایت نشان داده ایم که علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق، ضرورت خود را مدیون عوامل اجتماعی نیستند.
بررسی و نقد براهین وجودی از منظر گراهام اُپی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
91 - 116
حوزه های تخصصی:
در تاریخ فلسفه، کمتر استدلالی است که همچون برهان وجودی نظر متفکران را به خود جلب کرده باشد. گراهام اُپی، فیلسوف دین معاصر استرالیایی، خداناباوری است که با بررسی انواع برهان های وجودی، کوشیده است نقاط ضعف آنها را بنمایاند. در این پژوهش، در پیِ پاسخ به این پرسش هستیم که اُپی چگونه برهان وجودی را صورت بندی کرده است و انتقادهای وی بر هر یک از این صورت بندی ها چیست؟ هدف این نوشتار آن است که با روشی تحلیلی، رده بندی و انتقادهای اُپی بر برهان های وجودی را تبیین نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد که روایت های متعددی هستند که ذیل عنوان برهان وجودی قابل دسته بندی اند. از نظر اُپی، ویژگی اصلی این استدلال ها آن است که باید پیشینی باشند تا تحت عنوان برهان وجودی قرار گیرند. عام ترین انتقادهای اُپی بر این رده بندی های هشت گانه، مصادره به مطلوب بودن، ارزش معرفتی نداشتن، انکار وقوع تناقض در فرض نبود خدا در خارج و عدم تصور موجودی با اوصاف لایتناهی می باشد. نتایج برگرفته از تحقیق آن است که با توجه به چالش های فرا روی برهان های وجودی برای اثبات وجود خداوند، این گونه استدلال ها، توانایی های مورد انتظار از یک برهان اثبات وجود خدا را برآورده نمی سازند؛ هرچند که الحاد اُپی و تصور وی از وجود و اوصاف خداوند قابل پذیرش نیست.
مطالعه و بررسی مغالطه مصادره به مطلوب و ساختار استدلالی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۸)
147 - 172
حوزه های تخصصی:
در ارغنون ، نام مغالطه مصادره به مطلوب برای اولین بار در فصل پنجم تبکیت های مغالطی آورده می شود و در آنجا ارسطو بیان می کند این مغالطه تنها زمانی سبب فریب می شود که نتوان امور مشابه را از امور متفاوت تشخیص داد. این تعریف، مصادره به مطلوب را به شکل استدلالی دوری نشان می دهد که نتیجه دقیقاً یکی از مقدمات باشد. چنین برداشتی در آثار منطق دانان اسلامی هم دیده می شود و اکثر مثال ها شامل مواردی است که نتیجه و مقدمات تنها در ظاهر با هم تفاوت دارند. اما در منطق کلاسیک تکرار مقدمات در نتیجه سبب عدم اعتبار استدلال نمی شود. در پژوهش حاضر که با روش تحلیلی_قیاسی انجام گرفته است، پیشنهاد ما برای ساختار این مغالطه چنین است که در اینجا با یک دور ساده و قرار گرفتن نتیجه در جایگاه مقدمه استدلال روبه رو نیستیم، بلکه با این ادعا مواجه هستیم که رفت و برگشت دوری بین مقدمات و نتیجه، معیار صدق گزاره معینی می شود. در واقع ساختار صوری این مغالطه این گونه است (P→P)├ P. این پیشنهاد ما می تواند با توجه به درستی یا نادرستی یک گزاره در ذهن مخاطب توضیح دهد که چرا برخی دورها از نظر معرفتی برای مخاطب گمراه کننده هستند و برخی نیستند و همچنین نه به صورت نحوی و نه به صورت معنایی استدلال "اگر الف پس الف" را نامعتبر حساب نمی کند.
بررسی اقسام ناهم خوانی و تباین در تفسیر و تأویل و استناد صوفیه به آیات (با تأکید بر امهات متون نثر صوفیه نظیر رساله قشیریه، کشف المحجوب، کشف الاسرار، اسرار التوحید و ...)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگرش ذوقی و باطن گرایی صوفیه اقسام ناهم سانی و مخالفت با سیاق را در تفسیر آنها از آیات قرآن پدید می آورد. این امر سبب ایجاد مراتب مختلفی از تأویل در استناد صوفیه به آیات می شود؛ تأویل آنها از آیات گاه در حد مخالفت با ظاهر لفظ و عدم تطابق با معانی لغوی است و در مواردی از این حد فراتر رفته و به تفاوت با معنای مراد آیه می رسد. رویّه صوفیه در تفسیر و تأویل و اتکا به تلقی ذوقی و باطن گرایانه از آیات در پاره ای از اوقات پررنگ تر می شود و به شکل مصادره به مطلوب و خلط مبحث نمود می یابد و در اشکال حادّتر خود به تناقض و تضاد و تباین با معنا و مدلول اصلی آیه می انجامد. در این جستار، نخست اشکال مختلف تباین و ناهم خوانی در تفسیر و استناد صوفیه به آیات قرآن دسته بندی گردیده و سپس برای هر کدام از آنها نمونه های متعدد از امهات متون نثر صوفیه نقل شده است و در ذیل هر کدام از نمونه ها توضیحاتی ناظر بر جنبه های ناهم خوانی، تعارض، تناقض و یا تضاد با آیه یا آیات مرتبط آمده است. نتیجه نشان می دهد مصادیق گونه های مختلف ناهم خوانی و تعارض در تأویل نویسندگان و مشایخ صوفیه از آیات از الگوهای مشابه و همسان بهره می برد و مبنای آنها در تفسیر ذوق و عاطفه و گرایش به باطن و اصالت دادن به راه دل و کشف معنای باطنی از این طریق است. صوفیه در تفسیر چندان مقید به مقتضای ظاهر آیات نبوده و غالبا معنای مد نظر خود را بر آیات تحمیل کرده اند.