مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
روش تفسیر
«تفسیر موضوعی» به معنای گردآوری آیات قرآن کریم درباره یک موضوع خاص و استنطاق آنها به منظور دستیابی به دیدگاه قرآنی در خصوص یک موضوع است. در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی تحلیلی روش تفسیر موضوعی دو اندیشمند بزرگ آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی بررسی گردیده و وجوه تشابه و تمایز روش ها ارائه شده است. در شیوه انتخاب و ترتیب موضوعات در تفاسیر موضوعی، هر دو استاد در انتخاب موضوعات، هم از موضوعات درون متنی و هم موضوعات برون متنی استفاده کرده اند؛ اما در شیوه چینش موضوعات، یکسان عمل نکرده اند و چینش آیت الله مصباح یزدی ترجیح دارد؛ زیرا از مسائل مهم و اساسی دین شروع می شود و جایگاه موضوعات به ترتیب آمده است. از دیگر امتیازات شیوه آیت الله مصباح یزدی در جمع آوری و دسته بندی آیات، محور قرار دادن توحید است. در تفاسیر موضوعی هر دو استاد به قواعد تفسیری توجه شده است؛ همچون توجه به سیاق و نکات ادبی. آیت الله مصباح یزدی در موارد متعددی متعرض دیدگاه مفسران شیعه و سنی شده است، به ویژه دیدگاه های استاد خود علامه طباطبائی را در مکرر ذکر کرده و گاهی ادله ای برای رد آن آورده و این نشانه آزاداندیشی ایشان در اظهارنظرها و دیدگاه هاست. هر دو مفسر از روایات استفاده کرده اند و در این زمینه تفاوتی میان آنها وجود ندارد. با توجه به اینکه هر دو مفسر از شاگردان برجسته علامه طباطبائی به شمار می آیند و علوم عقلی را از محضر ایشان فراگرفته اند، دیدگاه های نسبتاً نزدیکی در استفاده از برهان های عقلی دارند و گرایش تفسیر عقلی در تفسیر هر دو مفسر به چشم می خورد.
رویکرد فرجام گرایانه در تفاسیر عمومی کمیته حقوق بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
67 - 96
حوزههای تخصصی:
در میان نهادهای معاهده ای که نظارت بر اجرای معاهدات حقوق بشری را بر عهده دارند، کمیته حقوق بشر به عنوان نهاد ناظر بر میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی جایگاه ویژه ای دارد. از جمله کارکردهای این کمیته تصویب به اصطلاح تفاسیر عمومی است. «تفسیر عمومی» در اصطلاح به سندی اطلاق می شود که کمیته در آن نظر تفسیری خود را درباره مقررات میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بیان می کند. بنابراین تفاسیر عمومی کمیته حقوق بشر جلوه گاه بارز تفسیر محتوای معاهده محسوب می شود. از سوی دیگر، در راستای مکاتب مختلف تفسیر، روش های مختلفی نیز برای تفسیر معاهده وجود دارد که هر کدام رهیافت ویژه خود را برای فهم معنای متن ارائه می دهند. سؤالی که در این خصوص مطرح می شود این است که با لحاظ روش های مختلف تفسیر معاهده، کمیته حقوق بشر چه روشی را در تفاسیر عمومی خود به کار می گیرد؟ برای پاسخ به این پرسش، نوشتار حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد استقرایی برای بهره گیری از یافته های آماری، سیطره شیوه تفسیر فرجام گرایانه در تفاسیر عمومی کمیته حقوق بشر را نتیجه می گیرد.
رویکرد شبکه ای در تفسیر قرآن، به مثابه زیرساختی برای دست یابی به آنتولوژی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
67 - 92
حوزههای تخصصی:
مطرح شدن چگونگیِ دست یابی به «علم دینی» و «علوم انسانی اسلامی» و ناکارآمدی یا ناکافی بودنِ استناد به تک گزاره ها در ادله نقلی برای حل مسائل مطرح در علوم انسانی، سبب توجه به ضرورت تدوین روش برای اکتشاف «نظریه ها» با ابتنا بر قرآن و روایات شد. «رویکرد شبکه ای» بستری برای پاسخ به این ضرورت است. رویکرد شبکه ای تلاشی برای کشف حداکثریِ متغیرهای مرتبط با یک موضوع و دقیق سازیِ روابط میان آنهاست تا بتوان از برایند این روابط به یک اثر مطلوب نایل شد. از سوی دیگر نظریه ها بر اساس نوع روابط میان متغیرهای مرتبط با یکدیگر که برایند آنها منجر به یک اثر بشود، شکل می گیرند و به همین دلیل می توانند عهده دار تبیین و پیش بینی شوند. در نظریه های پیچیده نیاز به استفاده از منطق سیستم ها و رویکرد شبکه ای است که مبتنی بر تعریف حداقل 25 نوع رابطه اصلی است و تعیین این روابطِ گسترده، سبب شکل گیری «هستان شناسی» در موضوع مورد نظر می شود که زیرساختی برای استفاده از «هوش مصنوعی» برای پردازش های جدید در موضوع مورد نظر و دست یابی به نتایج جدید است. در این مقاله این روابط ارائه شده و تلاش شده است با استفاده از آنها قسمتی از آنتولوژی موجود در آیه «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین» به عنوان مطالعه موردی، اکتشاف گردد.
بررسی روش تفسیری و اعتبار تفسیر نور
منبع:
تفسیرپژوهی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
245 - 272
حوزههای تخصصی:
تفسیر نور آموزه های قرآن را در صحنه های عملی زندگی، ارائه داده و با کاربردی کردن توصیه های قرآن بین مردم و قرآن پیوند برقرار کرده است. از آنجا که اقبال عمومی گسترده ای به این تفسیر شده است و در برداشت های آن ملاحظاتی وجود دارد، لازم است اعتبار آن بررسی شود. این تحقیق با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی اعتبار محتوای تفسیر نور بر اساس قواعدی می پردازد که مفسران برای دستیابی به مراد خداوند به کار گرفته اند.
بررسی 25 جزء قرآن در تفسیر نور بیان گر آن است که مؤلف در هیچ مورد به بررسی قرائات متعدد نپرداخته و در بررسی مفاهیم لغات قرآن روش اجتهادی نداشته و صرفاً در برخی آیات معنای کلمات را بیان کرده و از این مقدار برخی معناها را به منبعی ارجاع نداده است. در تفسیر آیات به قواعد عربی توجه شده که علاوه بر آن در موارد متعددی از سیاق و در موارد بسیار کمی از مسلّمات عقلی و علمی و بیشتر از آیات همسو و روایات استفاده شده است که منبع اصلی این تفسیر، آیات و روایات بوده است. مؤلف با تجمیع مفاهیم مشابه ذیل عنوان مناسب، تقسیم بندی کردن مفاهیم، کالبدشکافی و ارائه مفاهیم در قالب اشکال منطقی، تقطیع مناسب آیات و دقت در وجوه تشابه به تفسیر آیات پرداخته است. روش این تفسیر، آمیزه ای از روش نقلی و اندکی اجتهادی و در موارد فراوانی ذوقی در قالب پیام ها و نکات قرآنی است. گرایش این تفسیر بیشتر تربیتی و اجتماعی است.
امکان تبیین و ترسیم الگوی تفسیری شورای نگهبان در پرتو رویه قضایی آن شورا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قضاوت سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
96 - 123
حوزههای تخصصی:
در تعیین معنای متون ازجمله متون حقوقی و قانون اساسی، چند مکتب تفسیری همچون منشاءگرا، مؤلف گرا، متن گرا و مفسر گرا قابل شناسایی اند. در این میان، مؤلف گرایی و متن گرایی دیدگاهی است که قرن ها در اغلب نظام های حقوقی، نظریه مسلط تفسیری بوده و همچنان نیز در بسیاری از نظام های حقوقی (مانند ایران و آمریکا) کم وبیش موردتوجه است. تفسیر قانون اساسی در نظریه ی مؤلف گرا از مقاصد و رفتار قانون گذار برگرفته از مکتب منشاء گرایی است. این نظریه در اصول فقه شیعه و همین طور نگاه اعضای شورای نگهبان به عنوان نظریه ی صحیح و رسمی تفسیر، پذیرفته شده است. در نظام حقوقی ایران، شورای نگهبان که بر طبق قانون اساسی صلاحیت ها و وظایف مختلفی بر عهده دارد، به عنوان مفسر رسمی این قانون معرفی شده است. اصل (98) قانون اساسی دراین باره مقرر داشته است: «تفسیر قانون اساسی به عهده ی شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام می شود». در همین راستا، از ابتدای تشکیل شورای نگهبان، به طور پیوسته و البته با فراز و نشیب هایی، این شورا نظراتی را در تفسیر اصول قانون اساسی ابراز داشته است که به عنوان «نظر تفسیری» شناخته شده است. بدین ترتیب این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات است که رویکرد تفسیری شورای نگهبان متأثر از چنین مکاتبی است و اینکه می توان روش و الگوی تفسیری مستقلی از چنین مکاتبی برای رویکرد تفسیری شورای نگهبان اتخاذ نمود.
بررسی تطبیقی روش تفسیری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) و مفسران معاصر فریقین در استنباط قواعد و احکام حکمرانی قرآنی از سوره مجادله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوه نامه فقه و علوم اسلامی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶
85 - 106
حوزههای تخصصی:
در تفسیر آیت الله خامنه ای انواعی از قضایا و احکام اجتماعی - سیاسی قرآن مشاهده می شود که با ادبیات حکمرانی تطابق دارد. حکمرانی، متفاوت از مفهوم حکومت داری، بر نقش ارزش ها و گروه های عمومی در اداره امور جامعه تأکید دارد. احکام حکمرانی تاآنجاکه از ظاهر آیات برداشت می شود، کم وبیش مورد توافق مفسران اجتماعی - سیاسی معاصر بوده است؛ ولی در مواردی که ایشان به تدبر در آیات ورود نموده یا آنجاکه تطبیق بر شرایط جوامع کرده و قضایای کلی را اصطیاد نموده اند، در استنباط به نحوی منحصربه فرد بوده اند. در پژوهش حاضر، بعد از تحلیل روش تفسیری ایشان، چندین قاعده و حکم حکمرانی به دست آمد که برخی از آن ها عبارتند از: حضور خدا و رهبری اسلامی در همه مسائل سرنوشت ساز جامعه، ممنوعیت درهم آمیختن سنت جاهلی با سنت اسلامی، مواجهه هوشمندانه با سنت های گذشته، سرکوب خودخواهی برای نظم اجتماعی، ترجیح پیوندهای ایمانی بر علقه های خانوادگی، جریان نفاق، جریان مذبذب اجتماعی و در تلاش برای اثبات خود از راه سوگند، غلبه، پیامد حضور خدا و رسول در جامعه. روش پژوهش، بنا بر هدف، بنیادی و به لحاظ ارائه مفاد حکمرانی، کاربردی است؛ بر پایه ماهیت بررسی تطبیقی، توصیفی - تحلیلی می باشد و براساس روش گردآوری، کتابخانه ای است.
نقد تحلیلی دلایل سید ابوالفضل برقعی در جهت اثبات نظریه قرآن بسندگی در حوزه تفسیر
منبع:
مطالعات تفسیری آلاءالرحمن سال ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴
85 - 105
حوزههای تخصصی:
نظریه ی «قرآن بسندگی در حوزه ی تفسیر»، یکی از دیدگاه های چالش بر انگیز در حوزه ی قرآن شناختی، و از شاخه های افراطی اندیشه ی کلان «قرآن گرایی» است. هدف اصلی طراحان این نظریه، طرد روایات ازحیطه ی تفسیر قرآن و بسنده نمودن به خود آیات در عرصه ی شناخت معانی آن ها است. از میان طیف قرآنیون ایرانی معاصر ، سید ابوالفضل برقعی، یکی از شاخص ترین آنان به شمار می آید. وی در بخش دوم حیات فکری اش، صراحتا به نظریه ی قرآن بسندگی گراییده، و سخت به دفاع از آن پرداخته است؛ این مقاله که به روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای تدوین یافت؛ در پی پاسخ به این پرسش است که: نقد های تحلیلی وارده بر دلایل سیدابوالفضل برقعی در جهت اثبات نظریه ی قرآن بسندگی در حوزه ی تفسیر چیست؟ نتیجه ی برآمده از تحقیق پیش روی این است: سیدابوالفضل برقعی؛ با سوء استفاده از صفت «مبین» بودن قرآن، و ممدوحیت تدبر در آن، کافی بودن این کتاب آسمانی برای هدایت بشر، مرجعیت آن در جهت رفع اختلاف و برداشت نادرست از برخی از روایات مربوطه، و ... کوشیده است تا نظریه ی «قرآن بسندگی» را، امری مقبول جلوه دهد؛ ولی در پرتو نقد های تحلیلی مندرج در این تحقیق، روشن گردید که هیچ یک از دلایل و شگرد های او برای اثبات مدعایش صحیح نمی باشد.
بررسی تطبیقی روش تفسیری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) و مفسران معاصر فریقین در استنباط قواعد و احکام حکمرانی قرآنی از سوره صف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوه نامه فقه و علوم اسلامی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
17 - 38
حوزههای تخصصی:
سعادت فردی و اجتماعی انسان، آرمان وحی و قرآن است و مفسر قرآن، تلاش دارد در پی نیاز علمی، تخصص، منهج و رویکرد ویژه اش در قبال وقایع بیرونی، دریافت خود از آیات قرآن را ارائه کند. آیت الله خامنه ای مفسری است که توانسته با اهتمام به بُعد اجتماعی و سیاسی قرآن، قضایا و احکام خاصی را متناسب با ادبیات حکمرانی استنباط نماید. حکمرانی، متفاوت از مفهوم حکومت داری، بر نقش ارزش ها و گروه های عمومی در اداره امور جامعه تأکید دارد. با مقایسه روش تفسیری ایشان با دیگر مفسران اجتماعی معاصر، روشن شد که: ۱. ایشان توجه ممتازی به امتداد تفسیر به کمک تدبر و تطبیق بر زمانه دارند و هرچند احکام حکمرانی کم وبیش موردتوجه مفسران معاصر بوده است؛ ولی ایشان به لحاظ تجربه حکمرانی و شرایط انقلاب، منحصربه فرد عمل کرده اند. ۲. ایشان با این روش تفسیری توانسته اند دیگران را به چندین قاعده و حکم حکمرانی رهنمون گردانند، ازجمله: وظیفه رهبران برای تربیت جامعه، لزوم مبارزه با باطل، توصیه به هم پیوستگی به مجاهدان، لزوم جلوگیری از انحطاط مؤمنان حاصل از بی اعتنایی به احکام الهی، ممنوعیت آزار رهبران الهی توسط مؤمنان، ضرورت پذیرش جهاد و موارد دیگر. پژوهش حاضر، بنا بر ماهیت بررسی تطبیقی، توصیفی - تحلیلی است و براساس روش گردآوری، کتابخانه ای می باشد.
تفسیر قانون از منظر دکترین «انکار عدالت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
313 - 348
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پدیده های اجتماعی همواره در حال تغییر و تحول هستند و شرایط تازه ای را به وجود می آورند که از قبل قابل پیش بینی نبوده است. در بعضی موارد نیز، اوضاع واحوال دارای جزئیاتی چنان گسترده است که اصولاً نمی توان برای همه آن موارد، قانون ویژه ای وضع کرد و درعین حال، ممکن است شمول قانون معین بر مصادیق مختلف، موجب خروج احکام صادره از دایره عدالت و تحقق «انکار عدالت» شود. اینکه دادرس، مانند رباتی که به او داده هایی منتقل کرده و سپس در قبال سؤال مطروحه، منتظر استنتاج و پاسخ آن باشند و از او بخواهند که فقط بر اساس قانون به صدور رأی بپردازد، اساس کار قضا را زیر سؤال می برد. از طرفی، آنکه برای دادخواهی به دستگاه قضا متوسل شده و برای احقاق حق خویش بدان پناه برده است یا شخصی که بی خبر، دستاویز زیاده خواهی برنامه ریزی شده دیگران قرار گرفته، توقع دارد که این نهاد به یاری او شتافته و در تشخیص حق از باطل بکوشد و توانا باشد. او قاضی را شخصی برتر می داند که ذکاوت لازمه جهت تمییز راست از دروغ را دارد و می خواهد که به تظلم خواهی اش رسیدگی شده تا حق به حق دار برسد و از ظلم و بی عدالتی جلوگیری شود. برای افراد جامعه پذیرش اینکه توانایی قاضی در تشخیص حق از باطل محدود است و فقط بر اساس و معیار قانون بتواند اقدام به صدور رأی کند، سخت و دشوار است و می خواهد اجرای عدالت را با تمام وجود حس کند. روش ها: این مقاله که اطلاعات اولیه خود را به روش کتابخانه ای گردآوری کرده و سپس به تجزیه وتحلیل موضوع به صورت کاربردی پرداخته، به بیان این راهکار از طریق شیوه های نوین و خاص تفسیر قانون به منظور پرهیز و دفع انکار عدالت پرداخته است. یافته ها: «انکار عدالت» به حالتی گفته می شود که عدالت به طرزی جدی و آشکار نادیده گرفته شده باشد که مراتبی بالاتر از بی عدالتی صرف است. «انکار عدالت» نوعی «بی عدالتی شدید» است که اساس و مبنای دادرسی و دادخواهی را زیر سؤال می برد تا جایی که به نظر می رسد «استنکاف از احقاق حق» صورت گرفته است و هر بیننده و شنونده ای آن را مذموم می داند و موجب سرخوردگی از دادخواهی و جدا افتادن دادرسی از فلسفه وجودی خود می شود که مسلماً موجب نارضایتی های گسترده خواهد شد. حتی سنجیده ترین قوانین که پس از سال ها تجربه و تحقیق از تصویب گذشته اند، نتوانسته اند برای همه موارد ممکن و متصور، از پیش پاسخی درخور تدارک ببینند. حال اگر دادرس در موقعیتی قرار بگیرد که اعمال قانون در آن مورد، به جای آنکه موجب احقاق حق واقع شود، بروز شرایط «انکار عدالت» را به همراه داشته باشد، در این صورت قاضی چگونه می تواند از به وجود آمدن «انکار عدالت» جلوگیری کند؛ به گونه ای که ضمن حفظ بنیان قانون و بدون قصد زیر پانهادن و تمرد از مقررات قانونی، از بی عدالتی آشکار بگریزد؟ این مقاله ضمن بیان علل لزوم تفسیر قانون از منظر دکترین «انکار عدالت»، سعی داشته که روش هایی جهت تفسیر قانون ارائه کند تا در حد ممکن ضمن حفظ اساس و بنیان قانون و عدم سرپیچی از آن، بتوان از بروز «انکار عدالت» جلوگیری کرد. عمده این روش ها عبارت اند از: 1. رجوع به آخرین اراده قانون گذار؛ 2. ساختارشکنی و 3. تفسیر منطبق با روح قانون. اگر بخواهیم جایگاه این گونه از تفاسیر را در هرمنوتیک حقوقی که شامل انواع تفسیر متن محور و مؤلف محور و مفسرمحور است بیابیم، باید گفت که روش اول زیرمجموعه تفسیر متن محور، روش دوم زیرمجموعه تفسیر مؤلف محور و روش سوم نیز زیرمجموعه روش مفسر محور قرار خواهد گرفت. نکته ای که در این میان حائز اهمیتی ویژه است این است که لازم است روش های تفسیری ذکرشده به ترتیب مورد استفاده قرار گیرند و در هر پرونده، قدم به قدم، پیش رفته و چنانچه امکان استفاده از روش اول و رفع انکار عدالت وجود داشته باشد، نوبت به روش دوم نمی رسد و به همین ترتیب از روش های دوم و سوم استفاده می شود. نتیجه گیری: در حقوق داخلی، اگرچه بتوان در خصوص قواعد ماهوی، دکترین «انکار عدالت» را با تمسک به تفسیر قانون به شیوه هایی همچون رجوع به آخرین اراده قانون گذار، ساختارشکنی و تفسیر منطبق با روح قانون، اعمال کرد؛ لیکن در خصوص قواعد شکلی که عموماً امری هستند، نیازمند قانون گذاری و پیش بینی قانون جهت امکان اعمال نظر قاضی به منظور اجتناب از «انکار عدالت» است و نمی توان صرفاً با تفسیر قانون، از «انکار عدالت» به وجود آمده ناشی از قوانین شکلی رهایی یافت. امری که توجه بدان بسیار بیشتر از سایر حوزه ها ضروری است، زیرا درواقع قوانین شکلی، جولانگاه وسیعی جهت بروز «انکار عدالت» هستند. امروزه هم زمان با جنبش دسترسی به عدالت در جوامع بین المللی، لازم است که ایران نیز به عنوان کشوری مستقل، پیشرفته و غنی در دستیابی و در نظرگرفتن عدالت، در این زمینه و با اتکا به روش های مذکور، دارای احکامی عادلانه و پیشرو و الگویی برای سایر کشورها باشد؛ بنابراین به رسمیت شناختن امکان های تفسیری برای قضات نه یک «انتخاب» بلکه «ضرورت» است؛ ضرورتی که عملاً بر هر نظام حقوقی تحمیل می شود.