مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
پیرزاد
حوزههای تخصصی:
بر اساس منطق گفتگویی و توجه به دیگربودگی در نظریه باختین، می توان اصالت رمان را در ویژگی چندزبانگی آن دانست؛ از همین رو، زبان رمان در تعامل گفتگومند با سایر زبان های برآمده از خاستگاه های متنوع اجتماعی ایدئولوژیک و نیز در تعامل بینامتنی با زبان سایر متون قرار دارد و به بازنمایی آنها می پردازد. بدین ترتیب، رمان نویسان زن نیز در نوشتار زنانه خود، با تکیه بر چندزبانگی، گفتمانی دوصدایی ایجاد کرده، امکان بروز صدای زنانه را فراهم می کنند. مقاله حاضر، با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از نقد باختینی، در مقایسه ای تطبیقی بر پایه مکتب امریکایی جلوه های گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه فارسی و عربی را بررسی می کند: رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، اثر زویا پیرزاد و ذاکرةالجسد (خاطرات تن)، اثر أحلام مستغانمی. این دو نویسنده، علی رغم تفاوت در راهبرد های روایتی، در نوشتار زنانه خود به مسئله زبان و جایگاه آن در رمان توجه کرده، بر اساس ویژگی های سبک خویش اشکال متنوعی از حضور زبان های دیگر را در رمان بازنمایی کرده اند. در نتیجه گفتمان دوصدایی، در سه سطح مختلف، دیدگاه زنانه نویسندگان را به شکلی منکسر بروز می دهد؛ با این تفاوت که پیرزاد به ایجاد دنیای ناهمگون زبانی و شکست هژمونی زبان مسلّط بر ادبیات توجه کرده است، در حالی که مستغانمی نگاهی انتقادی به مقوله جنسیت می افکند.
صدای سیاست گریز زنانه در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم
منبع:
علوم ادبی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
167 - 191
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر پایه این گمان اولیه شکل گرفته است که عناصر و نشانه هایی از گفت وگومندی در رمان «چراغ ها را من خاموش می کنم» بازتاب یافته است. نویسنده، رمان را در تقابلِ راویِ زنِ داستان با امر سیاسی سامان داده است. ظاهراً راوی داستان، سیاست را با مردانگی یکی می پندارد. کلاریس مادر خانواده و شخصیّت اصلی داستان سعی می کند تا محیط معنوی خانواده را از امواج سیاست بازی های شوهرش دور نگه دارد. او با آن که تحصیل کرده و اهل مطالعه است، ولی می پندارد که سیاست هیچ ربطی به زندگی آنان ندارد. وی سیاست را امری مردانه و از عوامل تهدیدکننده آرامش و آسایش خانه می داند. راوی در کشمکش با صدای سیاست گرا به یک عشق ممنوعه پناه می بَرَد؛ لیکن در پایان با سرکوب و عبور از این عشق که نوعی طغیان در برابر صدای مقتدر و مردانه سیاست گرا محسوب می شود، به شناختی واقع گرایانه از موقعیت خود دست می یابد. او به ناچار با صدای سیاست محور شوهرش کنار می آید اما با تحوّلی روحی به هویت، فردیّت و زندگی شخصی خود نگاهی دوباره می افکند. براساس یافته های این پژوهشِ توصیفی تحلیلی، زنان نویسنده در ایران اغلب با دلایل و انگیزه هایی فمنیستی، سیاست گرایی را به چالش کشیده اند اما این سیاست زدایی دلایل کلانِ درون متنی و برون متنی نیز دارد. از میان عواملِ برون متنی می توان به توسعه یافتگی تدریجی جامعه ایرانی و رشد فردیت نویسندگان زن اشاره کرد و از عوامل درون متنی و تاریخ ادبیاتی دلزدگی و ملالتِ مخاطبان از شعار و کلیشه را می توان برشمرد.
تحلیلِ الگوی گفتمانیِ عناصرزبان شناختی و فرایندهای گفتمانِ رمانِ «چراغ ها را من خاموش می کنم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، رویکردی میان رشته ای در حوزه های زبان شناسی، نقدادبی و جامعه شناسی است که بر کارکرد اجتماعی زبان در جامعه و سیاست و نحوه بازتولید قدرت اجتماعی و سیاسی تاکید می کند. بر اساسِ نظریه نورمن فرکلاف ، برای کشف لایه های زیرین و تحلیل الگوی گفتمانی، باید سه سطح «توصیف»، «تفسیر» و«تبیین» را بررسی کرد. برای دست یافتن به الگوی گفتمانی درسطح «تبیین» که سطح اصلی و بنیادین در بررسی جامعه شناسی زبان است، باید سطح «توصیف» (شاخص های زبان شناختی، عناصر صوری زبان و دستور زبان متن) و سطح «تفسیر» (فرایندهای گفتمان، بافت موقعیتی متن و عوامل بینامتنی) مورد توجّه قرار گیرد. در این مقاله که به روش تحلیلی- توصیفی به گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، روش تحلیل داده ها به روش کیفی وروش استدلال استقرایی(ازجز به کل) انجام شده می کوشیم برپایه نظریه گفتمانی نورمن فرکلاف، به بررسی رابطه دیالکتیک زبان و قدرت و زبان و گفتمان در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم صرفاً در دو سطح توصیف وتفسیر بپردازیم. دستاورد تحلیل گفتمانی این رمان این است که زویا پیرزاد با تسلط بر گونه های آوایی، واژگانی، ساختارجمله و انواع آن و شخصیت پردازی متن در این اثر، زیر ساختی مناسب برای ورود به سطوح دیگر تحلیل گفتمان انتقادی ایجادکرده است. کاربرد الگوی گفتمانی رمان چراغ ها را من خاموش می کنم، ازنظرفرکلاف، درسطح توصیف، یعنی توصیف عناصر زبان شناختی و ساخت های زبانی و در سطح تفسیر، یعنی تفسیر فرایند های گفتمان، گامی است در شناختِ لایه های زیرین این رمان و شناختِ ساختارها و کنش اجتماعی و جهان نگری انتقادی و جامعه شناختی.
سبک شناسی داستان چراغ ها را من خاموش می کنم با رویکرد سبک شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۹شماره ۸۶
79 - 55
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، رمان چراغ ها را من خاموش می کنم با رویکرد سبک شناسی انتقادی بررسی می شود. پرسش اصلی پژوهش این است که ایدئولوژی پنهان اثر چیست و کدام لایه های سبکی به کشف آن کمک می کنند. فرض نگارنده، بر این است که ایدئولوژی حاکم بر اثر به دنبال نشان دادن، نارضایتی زنان، نظام مردسالار مسلط بر فضای اثر، خشونت اجتماعی علیه زنان و نیز راهکارهایی جهت بهبود موقعیت ایشان است. این پژوهش به روش لایه ای انجام شده است. در این لایه ها، خردلایه های کﺎﻧﻮنﺳﺎز و کﺎﻧﻮنﺷﻮﻧﺪه، تداوم کانون سازی، بسامد و دیرش، گستره مکانى، ترتیب، تقابل، قطبیت گزاره، وجهیت، رمزگان بدنی، سمبل ها و نمادها، آرایه های ادبی و واژگان نشان دار حضور دارند. نگارنده، ابتدا به بررسی بافت بیرونی متن و سپس به تحلیل در سطح لایه های روایی می پردازد. بررسی خرد لایه های موجود، منجر به کشف ایدئولوژی پنهان متن می شود. هدف از این پژوهش، به کارگیری سبک شناسی انتقادی به عنوان شیوه ای نو در مطالعات سبک شناسی فارسی است و نشان از این دارد که با بررسی لایه های مختلف متنی، می توان به درک کاملی از روابط قدرت و ایدئولوژی حاکم بر اثر دست یافت. نتیجه حاصل از بررسی متن، براساس موارد مطرح شده -فرض نگارنده- مبنی بر وجود فضای مردسالار حاکم بر اثر و خشونت علیه زنان در اشکال مختلف، اعم از سوق دادن زن به سوی انفعال و سکوت را تایید می کند و داشتن شغل و مشارکت در فعالیت های اجتماعی را اولین قدم برای مقابله با فضای موجود، توصیف می کند.
بررسی تطبیقی طرح واره های نقش جنسیتی در رمآن های کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین اثر ویرژینی گریمالدی و عادت می کنیم اثر زویا پیرزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
343 - 359
حوزههای تخصصی:
این جستار به بررسی طرح واره های نقش جنسیتی در دو رمان" کاش چیزی نمی ماند جز لحظات شیرین" اثر ویرژینی گریمالدی، نویسنده ی معاصر فرانسوی و "عادت می کنیم "از زویا پیرزاد، نویسنده ی معاصر ایرانی، بر پایه نظریه ی طرح واره های نقش جنسیتی جان استیونز می پردازد. ادبیات، به ویژه رمان، با توجه به اینکه، بیشتر نسل جوان را مخاطب قرار می دهد، نقش بسزایی در شکل گیری طرح واره های ذهنی نزد مخاطبین خود دارد. این دو نویسنده در آثار خود نمونه های بسیاری از طرح واره های نقش جنسیتی را در جوامع خود به تصویر کشیده اند. شخصیت های اصلی هر دو رمان نقش مادر میان سال را در جوامع خود ایفا می کنند. آنچه پژوهش حاضر را به عنوان یک ضرورت در ذهن نگارنده مطرح کرده است، بررسی تفاوت ها و شباهت های چالش های پیشروی زنان و مادران بدون همسر، و شیوه ی رویارویی با آنها در این دو فرهنگ است. پرسش اصلی در جستار حاضر این است که پربسامدترین طرح واره های جنسیتی در این دو رمان چه هستند و آیا این دو نویسنده موفق به درهم شکستن طرح واره های جنسیتی منفی زنانه - مادرانه شده اند؟ تحلیل رویدادها، رفتار، گفتمان و زندگی فردی و اجتماعی شخصیت های دو داستان بر پایه نظریه طرح واره های نقش جنسیتی استیونز نشان می دهد که گریمالدی، نویسنده ی معاصر فرانسوی در این زمینه موفق تر عمل کرده است. وی توانسته است با حفظ طرح واره های مثبت زنانه، طرح واره های منفی را در شخصیت اصلی داستان خود تعدیل و اصلاح کند. پیرزاد اگرچه کوشیده است با نسبت دادن چندی از طرح واره های فرعی و گاهی سطحی مردانه به شخصیت های اصلی رمان خود، دست به کلیشه زدایی بزند ولی درنهایت موفق به درهم شکستن طرح واره های منفی غالب زنانه نشده است.