مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
تعارض زناشویی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات درون نمود مشکلاتی هستند که ماهیت درونی دارند و به شکل کناره گیری از تعاملات اجتماعی، اضطراب و افسردگی متجلی می شوند. این پژوهش با هدف بررسی رابطه نشانه های افسرده وار مادر و مشکلات درون نمود کودک با نقش واسطه ای تعارض زناشویی و کیفیت مراقبت مادرانه انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. آزمودنی ها مشتمل بر ۱۴۵ نفر از مادران بودند که به صورت نمونه در دسترس انتخاب شدند و به سؤالات پرسشنامه های فرم کوتاه افسردگی بک ) 1961 (، فرم تجدیدنظر شده پرسشنامه تعارضات زناشویی )براتی و ثنایی، 1387 (، مقیاس کیفیت مراقبت مادرانه )قنبری، خداپناهی، مظاهری و لواسانی، 1390 (، سیاهه رفتاری کودک آخنباخ-نسخه والدین )آخنباخ، 1991 ( پاسخ دادند. جهت پردازش داده ها نیز از همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و آزمون اثرات میانجی در برنامه ما کرو پریچر و هایز استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نشانه های افسرده وار مادر و مشکلات درون نمود کودک، بین نشانه های افسرده وار مادر و کیفیت مراقبت مادرانه ) 343 / r = -0 و 005 / P > 0 (، بین تعارض زناشویی و مشکلات درون نمود ) 301 / r =0 و P> 0/005 ( و بین کیفیت مراقبت مادرانه و مشکلات درون نمود کودک ) 206 / r = -0 ( و ) 001 / P> 0 (، رابطه وجود دارد. همچنین نتایج مشخص کرد که تعارض زناشویی در رابطه بین نشانه های افسرده وار مادر و مشکلات درون نمود کودک نقش واسطه گرانه دارد ) 0001 / 0( و کیفیت مراقبت مادرانه نیز در رابطه بین نشانه های افسرده وار مادر و مشکلات درون نمود کودک نقش واسطه گرانه ایفا می کند ) 0001 / .)p> 0 نتیجه گیری: آ گاهی و بهره مندی از نتایج این پژوهش کمک شایان توجهی به بهبود درک پژوهشگران و بالینگران از روابط مادر-فرزند و عوامل اثرگذار بر تحول سلامت روانی کودکان می نماید.
اثربخشی طرحواره درمانی بر نشخوار فکری زنان دارای تعارضات زناشویی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم دی ۱۴۰۰ شماره ۱۰ (پیاپی ۶۷)
۲۴۰-۲۳۱
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر نشخوار فکری زنان دارای تعارضات زناشویی شهر اصفهان بود. پژوهش حاضر از نوع طرح تک آزمودنی بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه زنان دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به مرکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی بودند که از میان آنها 3 نفر به صورت به شیوه ی در دسترس انتخاب شدند. قبل از شروع جلسات درمانی، 2 جلسه به عنوان تعیین خط پایه برای هر یک از شرکت کنندگان برگزار شد، سپس شرکت کنندگان به مدت 14 جلسه تحت درمان طرحواره درمانی یانگ قرار گرفتند. بعد از یک ماه دو جلسه پیگیری هر کدام به فاصله یک هفته اجرا شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه تعارضات زناشویی(MCQ) براتی و ثنایی (1996)، پرسشنامه نشخوار فکری (RRS) نولن- هوکسما و مورو (1991) و پروتکل طرحواره درمانی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل دیداری، نمودارها و شاخص های روند، ثبات، درصد داده های ناهمپوش (PND) و درصد داده های همپوش (POD) استفاده شد. نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر نشخوار فکری زنان دارای تعارض زناشویی موثر بوده است. در رابطه با متغیر نشخوار فکری به غیر از مورد دوم که نتیجه درمان با تاثیر بسیار خوب (PND=100 %) بود در دو دیگر درمان با تاثیر نسبتاً خوب نتیجه داده است (70%<PND<90%). ازاین رو با توجه به نتایج به دست آمده می توان بیان نمود طرحواره درمانی به عنوان رویکرد درمانی نوین موجب کاهش نشخوارهای فکری ناشی از تعارضات زناشویی در زوجین می گردد.
اثربخشی زوج درمانی راه حل محور بر تعارض و دلزدگی زناشویی زوجین
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: زوج ها باید راه های جدید برقراری ارتباط با یکدیگر را فراگیرند و فرضیات اساسی پیوند دهنده خود و همسرشان را عوض کنند. زمانی که زوج ها در انجام این امر شکست می خوردند، صمیمیت و تعهد متقابل گسسته و دلزدگی زناشویی ایجاد می شود. در این زمان باید اساس صمیمیت زوج ها اصلاح شود. اصلاح صمیمیت نیازمند بررسی پویایی های درون فردی و بین فردی است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی راه حل محور بر تعارض زناشویی و دلزدگی زناشویی زوجین انجام شده است. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با گروه آزمایش و گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل زوج هایی بودند که به دلیل داشتن تعارضات و مشکلات ارتباطی به مرکز مشاوره گروه همراه منطقه 2 شهر تهران در بازه زمانی فروردین و اردیبهشت ماه 1396 مراجعه نموده بودند. پس از غربالگری با مقیاس تعارض زناشویی و دلزدگی زناشویی و بررسی ابتدایی (مصاحبه) 20 زوج به عنوان نمونه های پژوهش انتخاب به صورت تصادفی 10 زوج (زن و شوهر) در گروه آزمایش و 10 زوج (زن و شوهر) در گروه گواه کاربندی شدند. زوجین گروه آزمایش، مداخله زوج درمانی راه حل محور مک دونالد (2007) را به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی دریافت و زوجین گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفتند. هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، پرسشنامه های تعارض زناشویی و دلزدگی زناشویی را پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده از روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی راه حل محور میزان تعارض زناشویی (68/10=F، 002/0=p) و دلزدگی زناشویی (58/13=F، 001/0=p) را به طور معناداری کاهش داده است و نتایج در مرحله پیگیری نیز پایدار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که زوج درمانی راه حل محور تعارض زناشویی و دلزدگی زناشویی را در زوجین کاهش می دهد.
مقایسه اثربخشی درمان متمرکزبر شفقت و رفتاردرمانگری دیالکتیکی بر کاهش تعارض زناشویی زنان در آستانه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم زمستان (دی) ۱۴۰۰ شماره ۱۰۶
۱۹۱۲-۱۸۹۷
حوزه های تخصصی:
زمینه: تعارض زناشویی می تواند پایه های زندگی مشترک را متزلزل سازد و زمینه طلاق عاطفی و رسمی را فراهم سازد. اثربخشی رفتاردرمانگری دیالکتیکی و درمان متمرکز بر شفقت بر متغیرهای مختلفی تأیید شده است، اما در زمینه مقایسه و تأثیر این دو درمان بر تعارض زناشویی شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش درمان متمرکز بر شفقت و رفتاردرمانگری دیالکتیکی بر کاهش تعارض زناشویی زنان در آستانه طلاق بود. روش: روش پژوهش به صورت شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش را کلیه زنان دارای تعارض زناشویی و در آستانه طلاق شهر ساری تشکیل می دادند که در سال 1397 به مراکز مشاوره تحت نظارت سازمان بهزیستی شهرستان ساری مراجعه کرده بودند. 45 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ) ثنایی و همکاران (1387) بود. گروه آزمایشی اول، 8 جلسه (هفته ای دوساعت) تحت آموزش گروهی درمان متمرکز بر شفت، و گروه آزمایشی دوم، 8 جلسه (هفته ای دوساعت) تحت آموزش گروهی رفتاردرمانگری دیالکتیکی قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار، SPSS24، استفاده شده است و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که در پس آزمون، تعارض زناشویی آزمودنی های گروه های آزمایشی نسبت به گروه گواه، کاهش معنی داری داشته است (001/0 p<). اما تحلیل آزمون تعقیبی بنفرونی بین اثربخشی رفتاردرمانگری دیالکتیکی و درمان متمرکز بر شفقت بر تعارض زناشویی زنان در آستانه طلاق تفاوتی را نشان نداد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، حمایت تجربی مناسبی را برای رفتاردرمانگری دیالکتیکی و درمان متمرکز برشفقت فراهم می آورد. پیشنهاد می گردد روانشناسان و مشاوران خانواده، این دو درمان را جهت بهبود تعارض زناشویی به کار گیرند.
تأثیر درمان متمرکز بر شفقت بر سبک های دلبستگی زوجین دارای تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درمان متمرکز بر شفقت با تنظیم سیستم های هیجانی به افزایش امنیت هیجانی زوجین کمک می کند که در نهایت می تواند باعث بهبود سبک های دلبستگی زوجین شود. این پژوهش باهدف بررسی تأثیر درمان متمرکز بر شفقت بر سبک های دلبستگی زوجین دارای تعارض زناشویی انجام شد. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی چند خط پایه استفاده شد. جامعه آماری شامل تمام زوجین دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر همدان بودند. بر این اساس، سه زوج که دارای تعارض زناشویی بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. درمان متمرکز بر شفقت در سه مرحله خط پایه، مداخله (8 جلسه 90 دقیقه ای) و پیگیری انجام شد و زوجین به مقیاس سبک های دلبستگی (کولینز ورید، 1990) پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد میزان بهبودی پس از درمان و پیگیری به ترتیب برای سبک های دلبستگی ایمن (93/33-32/36)، اجتنابی (37-36/40) و اضطرابی (98/25-47/26)، درصد است؛ بر اساس یافته های این پژوهش می توان گفت که درمان متمرکز بر شفقت می تواند به عنوان یک درمان مؤثر جهت بهبود سبک های دلبستگی زوجین دارای تعارض زناشویی مورداستفاده قرار گیرد.
الگوهای ارتباطی در زنان دارای تعارض زناشویی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی الگوهای ارتباطی زنان دارای تعارض زناشویی انجام شد. روش پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش را زنان دارای تعارض زناشویی در دسترس شهر تهران در سال 1399 تشکیل داد و جامعه برابر با نمونه بود. با استفاده از نمونه گیری هدفمند و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش، زنان دارای تعارض زناشویی انتخاب شدند و نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. در مجموع 15 تن به وسیله مصاحبه نیمه ساختار یافته مورد مطالعه قرار گرفتند و تجزیه و تحلیل یافته ها با روش کلایزی انجام گرفت. مضامین اصلی در پژوهش حاضر، شامل دو مضمون اصلی «الگوهای ارتباطی ناسازگارانه» - شامل مضامین فرعی «تبادلات جسمانی منفی»، «تبادلات کلامی منفی»، «تبادلات هیجانی منفی»، «دشواری در ابراز احساسات»، «واکنش نامطلوب به اشتباه همسر»، «عدم توجه به فرآیند بازخورد»، «روابط زناشویی ناکارآمد»، «واکنش ناکارآمد به مشکلات»، «دشواری در بیان خواسته ها»، «گفتگوی غیرمؤثر»، «عدم همکاری» و «همزیستی» و «الگوهای ارتباطی سازگارانه» شامل مضامین فرعی: «واکنش مطلوب به اشتباه»، «ارتباط غیرکلامی مؤثر»، «واکنش کارآمد به مشکلات»، «سهولت در ابراز خواسته ها» و «گفتگوی مؤثر» بود. یافته های پژوهش حاکی از تجلی تعارض زناشویی در ابعاد مختلف زندگی زنان دارای تعارض، از قبیل: الگوهای حل مسأله، ابراز خواسته ها، شیوه و حیطه های گفتگو و تقسیم وظایف آن ها بود. از طرفی، برخی مشارکت کنندگان قادر به حفظ الگویی مثبت در زمینه هایی از قبیل ارتباط غیرکلامی و ابراز خواسته ها بودند.
اثربخشی آموزش معنادرمانی آمیخته با معنای زندگی مبتنی بر مکتب ملاصدرا بر تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش معنادرمانی آمیخته با معنای زندگی مبتنی بر مکتب ملاصدرا بر تعارض زناشویی به روش نیمه آزمایشی با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره اصفهان بود که به علت داشتن تعارض زناشویی به این مراکز مراجعه کرده بودند که تعداد ۳۰ نفر از ایشان به روش نمونه گیری دردسترس برای ورود به پژوهش انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش در طول 10 جلسه تحت آموزش معنادرمانی آمیخته با معنای زندگی مبتنی بر مکتب ملاصدرا قرارگرفت. داده ها در مرحله پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از پرسش نامه تعارض زناشویی جمع آوری و بااستفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغییره تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش معنادرمانی آمیخته با معنای زندگی مبتنی بر مکتب ملاصدرا سبب بهبود معنادار میانگین نمرات تعارض زناشویی در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه گردید.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی مک کی و طرح واره درمانی بر تکانش گری و بهبود عملکرد رابطه در زوجین دارای تعارض زناشویی شهر قم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال سیزادهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
139-166
حوزه های تخصصی:
با وجود پژوهش های متعدد انجام شده در خصوص اثربخشی زوج درمانی شناختی مک کی و طرحواره درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی تفاوتهایی در پایداری این دو رویکرد مشاهده شد و این تفاوت ها منجر شد تا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی این دو رویکرد درمانی بر تکانشگری و بهبود عملکرد رابطه در زوجین متعارض شهر قم انجام شود.طرح این پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون پس آزمون پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه زوجین دارای تعارض زناشویی شهر قم بود. 45 زوج برای هر 3 گروه آزمایش و گواه توصیه شد.دراین پژوهش از پرسشنامه های تکانشگری بارت و همکاران ویرایش یازدهم (2004) و عملکرد خانواده بر اساس الگوی مکمستراپستاین و بالدوین و بیشاپ(1950) استفاده شده است نتایج تحلیل یافته ها حاکی از آن بود که زوج درمانی شناختی مک کی و طرح واره درمانی بر تکانشگری و بهبود عملکردرابطه در زوجین دارای تعارض زناشویی شهر قم موثر بوده است (p<0/000 و 90/473=F )و اثربخشی زوجدرمانی شناختی مک کی بر بهبود عملکرد رابطه در زوجین بیشتر از طرحواره درمانی بوده است. با اینکه هردوروش نسبت به گروه کنترل اثربخشی معنی داری بر تکانشگری زوجین داشتند ولی بین اثربخشی این دو روش نسبت به هم در تکانشگری زوجین تفاوت معنیدارنبود.
بررسی رابطه بخشش و جهت گیری مذهبی با تعارض زناشویی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۶ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
87-99
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: ازآنجاکه تعارضات زناشویی تأثیرات مخرب بی شماری بر سلامت روانی، خانوادگی و حتی جسمی افراد جامعه وارد می سازد؛ شناخت عوامل مؤثر بر آن امری ضروری به نظر می رسد. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه تعارض زناشویی با بخشش و جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی انجام شده است. روش کار: این پژوهش از نوع همبستگی است و جامعه آماری شامل معلمان متأهل و دارای فرزند شهر قم بودند که در تابستان سال 1395 آموزش ضمن خدمت می دیدند. از میان این جامعه (627N=)، بر اساس جدول مورگان نمونه ای به حجم 240 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد. آزمودنی ها با استفاده از پرسش نامه های جهت گیری مذهبی آلپورت، بخشش رای و تعارض زناشویی ثنایی و براتی ارزیابی شدند و داده ها با آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به روش بکوارد تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها : نتایج نشان داد که تعارض زناشویی با بخشش و جهت گیری مذهبی درونی رابطه منفی و معناداری داشت ولی بین تعارض زناشویی و جهت گیری مذهبی بیرونی رابطه معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری : با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که توجه به جهت گیری مذهبیِ زوج و تلاش برای آموزش مهارت بخشش به آنان نقش مهمی در کاهش تعارضات زناشویی خواهد داشت.
اثربخشی زوج درمانی شناختی رفتاری بر مؤلفه های بهزیستی اجتماعی زوجین دارای تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۵
113 - 137
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی زوج درمانی شناختی رفتاری بر بهبود بهزیستی اجتماعی زوجین دارای تعارض زناشویی بود. این پژوهش به شیوه ی نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل 160 زوج دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به 4 کلینیک مشاوره و روانشناسی در سال 1397 در شهر تهران بودند. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش 32 زوج دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به 4 کلینیک مشاوره و روانشناسی در سال 1397 بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (16 زوج برای هر گروه). برای جمع آوری داده ها از مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر (1976)، پرسشنامه بهزیستی اجتماعی کییز (1998) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) با استفاده از نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. نتایج نشان داد که زوج درمانی شناختی رفتاری بر مؤلفه های همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، شکوفایی اجتماعی و پذیرش اجتماعی، زوجین دارای تعارض زناشویی مؤثر است (001/0P<). با توجه به این نتایج می توان گفت زوج درمانی شناختی-رفتاری با تمرکز بر شناخت های منفی و اصلاح آنها منجر به تغییرات هیجانی و رفتاری می شود که این امر بر بهبود بهزیستی اجتماعی آنها نیز مؤثر است.
نقش میانجی تنظیم هیجانی در رابطه تاب آوری و تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵)
292 - 308
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای تنظیم هیجانی در رابطه بین تاب آوری و تعارض زناشویی بود. روش پژوهش: این پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر کلیهی زنان متاهل دارای اختلاف خانوادگی مراجعه کننده به مراکز مشاوره سطح شهر تهران در سال 1400 بود. نمونه پژوهش 200 نفر از این زنان متاهل بودند که به صورت نمونه گیری دومرحلهای خوشهای و تصادفی ساده از نوع قرعهکشی انجام شد. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه تنظیم هیجانی گراتز و رومر (2004)، پرسشنامه تاب آوری کونر و دیویدسون (2003)، پرسشنامه تعارض زناشویی کانزاس (1985). اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش خی دو و تحلیل مسیر، مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر نشان داد که بین تابآوری و تنظیم هیجانی و بین تعارض زناشویی و تنظیم هیجانی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد (05/0=P)؛ همچنین نتایج حاکی از آن بود که تنظیم هیجانی در ارتباط بین تابآوری و تعارض زناشویی، نقش میانجی دارد (05/0=P). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت با ارتقاء تاب آوری، توانایی تنظیم هیجان افزایش می یابد و به دنبال آن مشکلاتی همچون تعارضات زناشویی کاهش می یابد. از این یافته می توان استفاده از آموزش برنامه های ارتقای تاب آوری و تنظیم هیجان زوجین را پیشنهاد کرد.
شناسایی و سنجش عوامل محوری و پیرامونی تعارضات زناشویی در جمعیت فارسی زبان (مطالعه ترکیبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸)
383 - 406
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی و سنجش عوامل محوری و پیرامونی تعارضات زناشویی در جمعیت فارسی زبان ایران انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و توسعه ای بود. طرح پژوهش، روش هایترکیبی اکتشافی<sup> </sup>متوالی (کیفی- کمی) بود. در پژوهش حاضر برای شناسایی عوامل محوری و پیرامونی، 58 مقاله علمی در بازه زمانی (1398-1370) برای مرور نظام مند و 23 زوج متعارض برای مصاحبه اکتشافی با روش نمونه گیری در دسترس، 10 متخصص برای نظرسنجی به روش دلفی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند، سپس فهرست جامعی از تعارضات زناشویی در قالب چک لیست 344 گویه ای تدوین شد و در مرحله بعد با انتخاب نمونه به تعداد 450 نفر (225 زوج) مورد سنجش قرار گرفت و سپس با تلفیق نتایج حاصل از چهار مرحله، عوامل محوری و پیرامونی با استفاده از کدگذاری و تحلیل عاملی در قالب عوامل محوری پیرامونی طبقه بندی شدند. یافته ها: پس از تحلیل عاملی تعداد 17 گویه حذف شد، در نهایت 19 عامل محوری و 235 عامل پیرامونی شناسایی شد که به ترتیب مسائل مربوط به پیش از ازدواج و فرایند (0.31=β)، عدم حمایت و مراقبت از یکدیگر (0.22=β)، عدم صمیمت (0.22=β)، مسائل مربوط به خانواده های مبدأ (0.21=β)، عدم جذابیت (0.16=β)، نارضایتی جنسی (0.13=β)، سرخوردگی (0.11=β)، عدم روراستی (0.11=β)، الگوهای ارتباطی و حل تعارض ناکارآمد (0.11=β)، مشکلات اقتصادی و شغلی (0.09=β)، مشکلات مربوط به روابط عاطفی قبلی (0.08=β) و ساختار قدرت (0.07=β) بیشترین سهم را در تعارضات زناشویی داشتند و سپس روابط خارج از عرف و خیانت، مشکلات شخصیتی و رفتاری، عوامل مربوط به فرزندان، عدم وظیفه شناسی، عوامل مذهبی و عدم جرات مندی زوجین تبیین کننده تعارضات زناشویی بودند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاصل از پژوهش می توان نتیجه گرفت که مجموعه عوامل مرتبط با تعارضات زناشویی ناشی از تعدادی عوامل محوری بودند که ضروری است در مداخلات پیشگیرانه، تشخیص و مداخله در زوجین مورد توجه قرار گیرد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر دلزدگی و تعارضات زناشویی مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره گرگان
حوزه های تخصصی:
مقدمه: دلزدگی و تعارضات زناشویی پدیده ای شایع است که باعث سست شدن روابط و افزایش مشکلات زناشویی می شود. هدف: پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر دلزدگی و تعارضات زناشویی مراجعه کنندگان متقاضی طلاق بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی مراجعه کنندگان متقاضی طلاق در سال ۱۳۹۹ بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد ۴۵ نفر در سه گروه درمان پذیرش و تعهد (۱۵نفر)، طرحواره درمانی (۱۵نفر) و گروه گواه (۱۵نفر) جایگزین شدند. گروه های آزمایش تحت درمان پذیرش و تعهد (۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه ای)، طرحواره درمانی (۱۲جلسه ۹۰ دقیقه ای) قرار گرفتند. گروه گواه در طی این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از مقیاس دلزدگی پاینز (۱۹۹۶) و پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی(MCQ-R) استفاده شد. یافته ها با نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد به همین منظور برای پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (F=۷۸/۵۹, P<۰/۰۱) و طرحواره درمانی (F=۴/۴۰, P<۰/۰۱) بر دلزدگی زناشویی و تعارضات زناشویی مؤثر است. نتیجه مقایسه دو مداخله نیز نشان داد که طرحواره درمانی نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دارای اثربخشی بیشتری در کاهش دلزدگی (F=۱۳/۶۰, P<۰/۰۱) و تعارضات زناشویی (F=۲۹/۹۳, P<۰/۰۱) بود. نتیجه گیری: براساس نتایج درمان های اکت و طرحواره درمانی می تواند نقش مهمی در کاهش دلزدگی و تعارض زناشویی زوجین داشته باشد؛ بنابراین پیشنهاد می شود از این روش ها در کنار سایر روش های درمانی در جهت بهبود رضایت زناشویی و کاهش دلزدگی تعارض زناشویی زوجین استفاده شود.
نقش خودکارآمدی و هوش هیجانی در پیش بینی حل تعارض زناشویی در زنان دانشجو
حوزه های تخصصی:
از مهمترین عواملی که بر رضایت زناشویی اثر می گذارد و باعث کاهش آن می شود تعارضات زناشویی است و از مهمترین مؤالفه های مؤثر بر حل تعارض زناشویی، خودکارآمدی و هوش هیجانی است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی حل تعارض براساس دو متغیر خودکارآمدی و هوش هیجانی است. روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آمار شامل کلیه زنان دانشجوی متأهل دانشگاه فردوسی مشهد بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای،150 خانم از دو دانشکده ادبیات و الهیات انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ(صفاری نیا و سلگی،1390)، خودکارآمدی شرر(شرر و مادوکس، 1982) و مقیاس تعارض زناشویی کنزاس(کورکوران، فیشر، 2000) بود. داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 21 و روش رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که هوش هیجانی6/ 24 و هوش هیجانی به همراه خودکارآمدی 5/32 در پیش بینی حل تعارض تآثیر دارد (P<0/01). نتایج تجریه و تحلیل نشان می دهد که هوش هیجانی به همراه خودکارآمدی قادر به پیش بینی حل تعارض در زنان هستند. بنابراین می توان گفت که هوش هیجانی و خودکارآمدی در حل تعارض مؤثر هستند. کلید واژه ها: تعارض زناشویی، هوش هیجانی، خودکارآمدی.
تعارض زناشویی والدین و گرایش به سوءمصرف مواد نوجوانان: نقش تعدیل کننده افسردگی و ذهن آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۳
۲۶۶-۲۴۵
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین نقش تعدیل کنندگی افسردگی و ذهن آگاهی در رابطه بین تعارض زناشویی والدین با گرایش به مصرف مواد بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان نوجوان پسر شهرستان نورآباد در سال تحصیلی 99-1398 بود که از بین آن ها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 329 نوجوان و والدین شان انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه تعارض زناشویی، مقیاس استعداد اعتیاد، ویرایش دوم سیاهه افسردگی بک و پرسشنامه پنج عاملی ذهن آگاهی گردآوری و با ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین ذهن آگاهی با گرایش به مصرف مواد رابطه منفی معنا داری و بین تعارض زناشویی والدین و افسردگی با گرایش به مصرف مواد نوجوانان رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین، بر اساس نتایج رگرسیون سلسله مراتبی، نقش تعدیل کننده افسردگی و ذهن آگاهی در رابطه بین تعارض زناشویی والدین و گرایش به مصرف مواد نوجوانان مورد تائید قرار گرفت. نتیجه گیری: مطالعه حاضر بر نقش تعدیل کننده افسردگی و ذهن آگاهی به عنوان یک مکانیسم مهم در رابطه بین تعارض زناشویی والدین با گرایش به مصرف مواد نوجوانان تأکید دارد؛ لذا نتایج اهمیت کاربردی و نظری قابل ملاحظه ای در مداخله و پیشگیری از گرایش به مصرف مواد در بین نوجوانان پسر دارد.
بررسی اثربخشی مداخله واقعیت درمانی نوین به شیوه گروهی بر میزان تعارض زناشویی زوج ها
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی و پایداری واقعیت درمانی نوین گروهی (بر اساس تئوری انتخاب) بر میزان تعارض زناشویی و ابعاد آن بود. طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی همراه با پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری و گروه گواه بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس یک و چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد. جامعه آماری این طرح شامل کارمندان بانک سامان در تهران به همراه همسرانشان بوده است. تعداد 20 نفر از کارکنان بانک سامان به همراه همسرانشان (درمجموع 20 زوج) در این طرح به روش نمونه گیری در دسترس و جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه تعارض زناشویی MCQ ساخته براتی و ثنایی بود. مداخله شامل هشت جلسه واقعیت درمانی نوین گروهی بر اساس استاندارد موسسه گلاسر بود که طی هشت هفته و هر جلسه سه ساعته اجرا شد. نتایج نشان داد که دو گروه آزمایش و گواه در پس آزمون در مقیاس کل تعارض زناشویی تفاوت معنادار نشان ندادند؛ اما در خرده مقیاس های کاهش رابطه جنسی و کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان مؤثر بوده و تفاوت معنادار بوده. همچنین دو گروه آزمایش و گواه در مرحله پیگیری در خرده مقیاس های کاهش همکاری زناشویی، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش های هیجانی و کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان تفاوت معنادار نشان دادند. با توجه به محدودیت ها و یافته های این پژوهش، پیشنهاد می شود در پژوهش های مشابه بعدی حجم نمونه و زمان مداخله افزایش یابد تا با توجه به عامل زمان در یادگیری که در این پژوهش به خوبی خود را در مرحله پیگیری نشان داد، افزایش اثربخشی در مرحله پس آزمون نیز معنی دار شود. همچنین پیشنهاد می شود از این رویکرد برای آموزش و مشاوره پیش از ازدواج نیز استفاده شود.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و روان نمایشگری بر دلبستگی و بهزیستی روان شناختی زنان درگیر تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
55 - 68
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و روان نمایشگری بردلبستگی و بهزیستی روان شناختی در زنان درگیرتعارض زناشویی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی ازنوع پیش آزمون- پس آزمون باگروه کنترل ودوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش زنان ایرانی درگیرتعارض زناشویی مراجعه کننده به کلینیک های شهرستان خمینی شهردر سال 1399بود. نمونه پژوهش به تعداد 30 نفر به روش هدفمند ازمیان این زنان انتخاب شد و به روش تصادفی در یکی ازگروه های مداخله درمان پذیرش و تعهد (گروه آزمایش 1)، مداخله روان نمایشگری (گروه آزمایش 2) و گروه کنترل قرار گرفتند. داده ها با استفاده ازپرسشنامه های تعارض زناشویی، دلبستگی بزرگسالان و بهزیستی روان شناختی جمع آوری شدند. نتایج تحلیل داده ها در گروه آزمایش 1 و 2 نشان داد مداخلات درمان پذیرش و تعهد و روان نمایشگری، هر دو موجب افزایش نمرات بهزیستی روان شناختی و کاهش نمرات تعارض زناشویی می شوند. ضمن آنکه، نمرات دلبستگی در هر دو گروه آزمایش بهبود پیدا کردند، تنها تغییرات در نمرات دلبستگی اجتنابی در گروه 1 و نمرات دلبستگی ایمن در گروه 2 معنادار بود. بنابراین هر دو مداخله در کاهش تعارض زناشویی وافزایش بهزیستی روان شناختی نقش دارند. پیشنهاد می شود با توجه به سبک دلبستگی یکی از این دو روش مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی اثربخشی مرور زندگی با جهت گیری هستی شناسی اسلامی بر کاهش تعارضات زناشویی زنان دارای همسر معتاد در بحران زلزله کرمانشاه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی مرور زندگی با جهت گیری هستی شناسی اسلامی بر کاهش تعارضات زناشویی زنان دارای همسر معتاد در بحران زلزله کرمانشاه است. جامعه آماری این پژوهش را زنان دارای همسر معتاد در بحران زلزله کرمانشاه تشکیل می دهند. به این ترتیب که در ابتدا از داوطلبین ثبت نام به عمل آمد و با ارائه پرسش نامه تعارضات زناشویی در میان زنان داوطلب، تعداد 24 زن که نمره پایین تر از میانگین در این آزمون کسب کردند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 12 نفر) جایگزین شدند و طی 6 جلسه 90 دقیقه ای، الگویی از درمان مرور زندگی با تأکید بر هستی شناسی اسلامی اسمعیلی در مورد آنها اجرا گردید. روش این پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. داده ها با استفاده از آزمون آماری کوواریانس مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که درمان مرور زندگی با تأکید بر هستی شناسی اسلامی با گسترش دید هستی شناسانه افراد نسبت به اعمال، اهداف و رفتارهای خود و همچنین تغییر ارزش گذاری های خود در زندگی و تجدیدنظر در موقعیت های فردی، اجتماعی و خانوادگی آنها مؤثر بوده است.
اثربخشی طرحواره درمانی بر کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه انجام گرفت. روش : پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان دارای تعارضات زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در شش ماهه پاییز و زمستان سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 40 زن دارای تعارضات زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 20 زن). گروه آزمایش طرحواره درمانی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در گروه آزمایش 4 نفر و در گروه گواه 3 نفر ریزش وجود داشت. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه کمال گرایی ( هیل و همکاران، 2004)، مقیاس نگرش های ناکارآمد ( وایزمن و بک، 1978)، تعارض زناشویی (براتی و ثنایی، 1375) و طرحواره های ناسازگار اولیه ( یانگ ، 1998) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه تأثیر معنادار دارد (p<0/001). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به کاهش کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که می توان از طرحواره درمانی در جهت کاهش کمال گرایی و نگرش های ناکارآمد زنان دارای تعارض زناشویی با طرحواره های ناسازگار اولیه بهره برد.
ساختار قدرت و رابطه آن با ناپایداری خانواده (مطالعه ملی در جامعه ایرانی)
منبع:
پژوهش مسائل اجتماعی ایران دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
109 - 139
حوزه های تخصصی:
ساختار قدرت در خانواده موضوع مهمی است که پایداری خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. در دهه های اخیر تغییرات مختلفی در سطوح مختلف ملی و نیز در درون خانواده ایرانی به وقوع پیوسته و تأثیراتی در پایداری خانواده برجای گذاشته است. هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی ساختار قدرت و رابطه آن با ناپایداری در خانواده در ایران است. این مطالعه با استفاده از روش تحلیل ثانویه 3819 نفر از افراد متأهل داده های پیمایش ملی خانواده به بررسی رابطه بین دو متغیر پرداخته است. ساختار قدرت در سه شاخص ساخت قدرت، آزادی عمل و اعمال قدرت، شیوه اعمال قدرت با زیرشاخص های مربوط و ناپایداری خانواده در سه شاخص در سطوح کنش (تعارض زناشویی و خشونت) و نگرش (نگرش به طلاق) در زیر شاخص هایی مطالعه گردید. یافته ها نشان می دهد در حالی که ساختار کلی قدرت در خانواده ایرانی تا حد قابل توجهی متقارن بوده، برخی از شاخص های قدرت مانند میزان آزادی عمل و اعمال قدرت و شیوه های اعمال قدرت بر تعارضات زناشویی، خشونت و نگرش به طلاق تأثیرات قابل توجهی داشته و ناپایداری خانواده را افزایش می دهند. لازم است به منظور کاهش طلاق و افزایش پایداری خانواده، برنامه ریزی ها و خدمات مختلف اعم از مشاوره ای و غیره به خانواده های دارای تعارضات بیشتر زناشویی و خانواده هایی که خشونت بیشتری در آنها گزارش می شود، اختصاص داد. همچنین نگرش زنان و مردان نسبت به وضعیت ساختار قدرت و نگرش به پیامدهای طلاق متفاوت بوده و زنان با تسامح بیشتری به پیامدهای طلاق می اندیشند.