مقالات
حوزه های تخصصی:
در عصر صفوی، هنر موسیقی در سایه حمایت و هنرپروری شاهان و خاندان سلطنتی و نهاد قدرت، از رونق و پویایی قابل توجهی برخوردار
گردید. موسیقی در عصر صفوی جدای از دربار، نزد عامه مردم نیز در مکانهایی نظیر قهوهخانهها و میخانهها ادامه حیات داشته است.
همچنین در این دوره با توجه به منهیات مذهب شیعه در مورد هنر موسیقی و غنا، موسیقی به ناچار برای ادامه حیات خود به مذهب
متوسل شد و روابطی دو سویه و تأثیرگذار میان موسیقی و مذهب برقرار شد. مقاله حاضر بر آن است که از طریق بررسی و مطالعه منابع
عصر صفوی به خصوص سفرنامههای سیاحان اروپایی به عنوان شاخهای مهم از منابع مکتوب عصر صفوی، به توصیف و تحلیل جایگاه
موسیقی و موسیقیدانان در میان شاهان صفوی، انواع موسیقی و آالت موسیقیایی آن دوران بپردازد. در عصر صفوی موسیقی نظری چون
ادوار گذشته رشد نکرد؛ اما موسیقی عملی به عنوان یکی از مظاهر اصلی سلطنت به خصوص شاخه مجلسی آن از رشد چشمگیری برخوردار
گردید که تأثیر خود را بر اعصار بعد به خصوص دوران قاجار بر جای گذاشت.
تحلیل» انسان« در رمان »فقط با یک گره« براساس دیدگاه روانشناسی یونگ
حوزه های تخصصی:
رمان فقط با یک گره، نوشته محمد میالنی، روایتگر مهاجرت دو نوجوان افغانستانی از افغانستان به ایران است. در این رمان به مشکالت و
مصیبتهای مهاجران غیرقانونی پرداخته شده و درد و رنج کسانی که به اجبار به مهاجرت میپردازند را به خوبی نمایش داده است. در طی
زمان، رمان اتفاقاتی را بیان میکند که موجب عبور این دو نوجوان از مرحله نوجوانی به بزرگسالی و یا گاه کهنسالی میشود، اتفاقاتی که
تحملش برای هر ظرفیتی به خصوص قشر کم سن و سال بسیار سخت و طاقتفرسا میباشد. این شرایط موجب شده که نگارنده در پی
رویکرد تحلیلی این رمان براساس نظریات یونگ برود. پرسش اصلی در این پژوهش این است که مفهوم انسان و انسانیت در این رمان چگونه
نمایش داده شده است؟ برای رسیدن به این پاسخ، نگارنده با رویکرد تحلیلی به مطالعه این اثر بر مبنای دیدگاه روانشناسانه یونگ پرداخته
است. این نوشتار با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام گرفته است. پاسخ نهایی که نگارنده به آن دست پیدا
کرد، نمایش درد و رنج انسان در این رمان است. دغدغه نویسنده در این کتاب، به تصویر کشیدن رنج انسانهایی است که به امید یافتن
اندکی آزادی و لقمهای نان، تن به مهاجرت داده و غم غربت و تنهایی را به جان میخرند.
مطالعهای بر جایگاه مخاطب در آثار هنرمندان پیشگام مینیمالیست در دهه 1960 میلادی
حوزه های تخصصی:
جریانهای نوین هنری دهه 19۶0 میالدی با هدف به چالش کشیدن اصول زیباییشناسی هنر مدرن پدید آمدند. در این میان جنبش
هنری مینیمالیسم در واکنش به نقاشی اکسپرسیونیسم انتزاعی سر برآورد. مینیمالیسم نقش بسزایی در گذر هنر از مدرنیسم به
پستمدرنیسم ایفا کرد و بنیانهای تازهای را بنا نهاد. هنرمندمحوری از مؤلفههای هنر مدرن، یکی از اصولی بود که این جنبش آن را به
چالش کشید و آن را به مخاطبمحوری سوق داد. مخاطب که در هنر مدرن جایگاهی نداشت، نقشش در هنر مینیمال تغییر پیدا کرد و
بهعنوان منبع و سرچشمه ادراک در نظر گرفته شد؛ از این رو، اشیاء هنری با تمرکز بر تجربه و درک ملموس از آثار خلق گردیدند. با توجه
به مخاطبمحور بودن اشیاء مینیمالیستی و اهمیت حضور واقعی تماشاگر در برابر آثار، این نوشتار با هدف شناخت مبانی نظری و رویکرد
هنرمندان مینیمالیسم در توجه و تمرکز بر حضور مخاطب در آثارشان نگاشته شده است. این مقاله با روش توصیفی و شیوه گردآوری
اطالعات به صورت کتابخانهای، در پی پاسخ به این سؤاالت است: آیا دیدگاه و رویکرد فلسفی در ورای آثار مینیمالیستی در توجه به حضور
مستقیم و مشارکت مخاطب در آثار وجود داشته است؟ هنرمندان پیشگام مینیمالیست قصد داشتند مخاطب در مواجهه با آثارشان به چه
آگاهی برسد؟ نتایج بیانگر آن است که اهمیت حضور مخاطب در آثار مینیمالیستی مرهون رابطه نظری این جنبش با آراء پدیدارشناسی
فیلسوف فرانسوی، موریس مرلوپونتی، است و دیگر اینکه، تجربه بدنی مخاطب در پیرامون چیدمانهای مینیمالیستی، ارتقاء سطح آگاهی
فرد را نسبت به فضا و خودش در پی دارد.
بررسی تطبیقی اسطوره مانوی در نمایشنامه »نیلوفر آبی« نوشته حمید امجد
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بر آن است تا از منظری زیباییشناختی، به جلوههای نمایشیِ رهاییبخشیِ روح در آیین مانوی بپردازد. نزد مانویان جهان
آمیزهای از نور و ظلمت است و انسان برترین جلوه این آمیختگی است. آئین مانوی، که در زمان حیات مانی از روم تا هند و از چین تا
عربستان گسترش یافت، رسالت انسان را در این جهان آزاد کردن روح، یعنی رهاسازیِ ذرات نور از بند زندان تن میداند. مانی برای بیانِ
اندیشهاش درکتابِ مقدسِ خود، ارژنگ، از نقاشی و امکانات بصری بهره گرفت و از این رو، هنر مانوی بیش از هر چیزی مبتنی بر هنرهای
تجسمی و دیداری است. در این پژوهش نیز به منظور بررسی جلوههایِ تجسمی در آئین مانوی، ابتدا شرحی بر اسطوره مانوی و عناصر آن
آمده و سپس جلوههایِ آن در نمایشنامه مطالعه و ردیابی میشود. بدین منظور نمایشنامه نیلوفر آبی انتخاب شده است. به نظر میرسد که
حمید امجد، بر اساسِ اسطوره مانوی و به مددِ نمادها و عناصرِ این اسطوره،کوشیده تا اندیشه رهایی و رستگاری روح را در آئین مانوی به
نمایش درآورد. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که این هدف از طریقِ بهکار بردنِ نمادهای آئین مانوی در یک روایت دراماتیک و
داستانی و در امتزاج و بهرهگیری از عناصرِ درام تحقق بافته است. روش پژوهش کیفی و توصیفی – تحلیلی و منابع مطالعه به شیوه
کتابخانهای گردآوری شده است.
نگاهی بر مفهوم عشق در جمالشناسی سهروردی
حوزه های تخصصی:
حکمت اشراق سهروردی با دربرداشتن مفاهیم ایرانی-اسالمی، میتواند مبنایی برای بررسی مباحث حکمی در هنرهای سنتی باشد. از آنجا
که حکمای اسالمی بحثی اخص درباب زیبایی نداشته اند، ولی شأن وجودشناختی و حیث معرفتی زیبایی به مثابه یک مفهوم و امر زیبا به
عنوان وجه تحققی آن، زمینههای تأمالت زیباشناختی در این باب را براساس مفاهیم حکمت اشراق فراهم آورده است. بهرغم گسستهای
تاریخی و نفوذ فرهنگهای بیگانه، تحوالت موسیقی سنتی ایران از پیوستگی و تداوم نسبی برخوردار بوده است و وجوه اشتراکات صوری و
مضمونی فراوانی در آثار دورههای مختلف، خصوصاً سالهای بعد از انقالب اسالمی مشاهده میشود. هدف از انجام این تحقیق، پاسخ به این
پرسش بود که مؤلفههای زیباییشناسی حکمت اشراق چیستند و چگونه در تحلیل آثار موسیقی ایرانی مورد استفاده قرار میگیرند؟ روش
انجام این تحقیق از منظر هدف، کاربردی-نظری و از منظر شیوه انجام، توصیفی-تحلیلی بود و اطالعات نیز به شیوه کتابخانهای به دست
آمد. نتایج نشان میدهند آهنگسازی در موسیقی ایرانی با فرض وجود عشق، حسن و حزن در روح این موسیقی همواره نیاز به نوعی سلوک
عرفانی داشته و مفاهیمی چون کثرت در وحدت، سلسلهمراتب، غایتگرایی، نمادپردازی و ... میتوانند مبنایی برای تحلیل آثار موسیقی
سنتی ایران باشند.
بررسی چالش های تدریس موسیقی در مدارس به عنوان واحد درسی با تکیه بر هنرستان
حوزه های تخصصی:
موسیقی شکلی از هنر است که احساس، عاطفه، ادراک و شناخت انسان را بدون نیاز به تکلم و زبان منتقل میکند. بحث موسیقی از جمله
مباحثی است که با وجود این که دارای قدمت زیادی است ولی در عین حال، جزو مباحث روز بوده و از جمله مباحثی است که مخصوصاً
جوانان زیادی را به خود مشغول ساخته است و بالتبع سؤاالت زیادی پیرامون آن، مطرح شده و میشود. این پژوهش به منظور بررسی
چالشهای تدریس موسیقی در مدارس به عنوان یک واحد درسی انجام شده است. پژوهش به صورت کاربردی و با مطالعات میدانی و
کتابخانهای انجام گردیده است. پس از شناسایی عوامل مؤثر و موانع پیادهسازی موسیقی در مدارس با استفاده از روش AHP اقدام به
رتبهبندی عوامل مؤثر و موانع پیادهسازی موسیقی در مدارس به عنوان یک واحد درسی شده است. جامعه آماری شامل هنرجویان هنرستان
موسیقی در شهر قزوین میباشد. نتایج تحلیلها نشان داده است تدریس موسیقی به عنوان یک واحد درسی از جنبههای فردی و آموزشی
برای دانشآموزان مفید است و موجب بهبود یادگیری سایر دروس دانشآموزان میشود. همچنین، تدریس موسیقی به عنوان یک واحد
درسی موجب بهبود خلقوخوی دانشآموزان و ارتقای ظرفیتهای هوشی دانشآموزان میشود. موانع پیادهسازی موسیقی در مدارس به
ترتیب عبارت هستند از: بنبست تحصیلی، هزینه باال، کمبود نیروی متخصص، آینده کاری مبهم، بوروکراسی اداری، عدم توانایی در
استعدادیابی و بازخورد نامناسب والدین. عوامل مؤثر در پیادهسازی موسیقی در مدارس به ترتیب عبارت هستند از: استعدادیابی حرفه ای،
کمک هزینه های دولتی، توسعه زیرساخت ها، اشتغالزائی حین و پس از تحصیل، تسهیل بوروکراسی اداری، افزایش نیروی متخصص، همکاری
بین المللی، فرهنگسازی و ایجاد مشوقهای اجتماعی.
زیبایی شناسی عصب محور فضاهای معماری
حوزه های تخصصی:
مردم کشورهای توسعهیافته بیش از 90 درصد از وقت خود را در محیطهای ساختهشده میگذرانند. با این وجود، دانش اندکی در مورد
تأثیرات فراگیر و اغلب پنهان آن بر وضعیت ذهنی و مغز انسان در اختیار است. علیرغم توجه روزافزون به عصبشناسی معماری، اکثر این
پژوهشها توصیفی هستند. رویکرد رایج چنین است که دانش مغز را بر روی ساختارهای مهم معماری پیاده کنند. لذا چگونه میتوان
معماری عصبمحور توصیفی را بر اساس یک خط پژوهشی برنامهمحور به یک علم تجربی تبدیل کرد؟ ما ابتدا به بررسی ادبیاتی میپردازیم
که نشان میدهد چگونه میتوان معماری تجربی را با بررسی نقش ویژگیهای طبیعی در محیط معماری مدنظر قرار داد. سپس به تجربه
انسانی ساکنان میپردازیم و سپس این فرضیه را مطرح میکنیم که پاسخهای زیباییشناسانه در فضای داخلی معماری به ابعاد کلیدی
و تجزیه و تحلیل مؤلفههای اصلی ۶ روانشناسی تبدیل میشوند. با انجام تحلیل شبکه روانسنجی
7
بر روی پاسخهای ارائه شده نسبت به
9 )سهولت در سازماندهی و درک یک صحنه(، شیفتگی ۸ تصاویر منتخب، سه مؤلفه شناسایی شدند: انسجام
)غنای اطالعاتی و عالقه ایجاد
)سهولت و راحتی شخصی(. انسجام و شیفتگی، ابعاد ثابتی برای مناظر طبیعی هستند. راحتی بعد جدیدی است که به 10 شده(، و راحتی
فضای داخلی معماری مربوط میشد. و در تحلیلهای شبکهای روانسنجی در کانون هر سه موضوع، ظرفیت عاطفی قرار داشت. ما همچنین
پرداختیم که در آن شرکتکنندگان تصمیمات زیباییشناسی و نزدیکی- اجتناب 11 به تحلیل مجدد دادههای یک مطالعه پیشین افامآرآی
را در حین مشاهده تصاویر مشابه اتخاذ کردند. صرفنظر از فعالیت، میزان شیفتگی با فعالیت عصبی در شکنج زبانی سمت راست متغیر بود.
در مقابل آن، انسجام، فقط وقتی با فعالیت عصبی در شکنج پسسری تحتانی چپ، متغیر بود که مشارکتکنندگان به قضاوتهای
زیباییشناسی میپرداختند و راحتی تنها زمانی با فعالیت عصبی در کونئوس چپ متغیر بود که تصمیمات نزدیکی-اجتناب اتخاذ میشد.
لذا مغز بصری حساسیتهای پنهانی نسبت به فضای داخلی معماری دارد که با ابعاد انسجام، شیفتگی و راحتی تسخیر میشود. این یافتهها
نشاندهنده گامهای اولیه به سوی یک معماری عصبمحور تجربی است.
ابداع خلاقیت؛ ظهور یک گفتمان
حوزه های تخصصی:
از خالقیت به شکل فزایندهای بهعنوان کلید تحول اجتماعی و اقتصادی در قرن بیستویکم یاد میشود. در عین حال، این مفهومی بسیار
مدرن است که اولین بار در سال 1۸75 به عنوان یک اسم در زبان انگلیسی ظاهر شد. این مقاله به بررسی ساخت فرهنگی خالقیت در
چارچوب تاریخ ایدهها میپردازد و خالقیت را نه بهعنوان یک ویژگی یا توانایی معیّن انسانی، بلکه به مثابه ایدهای میداند که در برهههای
خاص تاریخی، متشکل از گفتمانهای سیاست، علم، تجارت و ملّ ت، پدیدار میشود. این مقاله بستر تحلیل را از مدلهای
طبیعیانگاشتهشدهای که به طور سنتی بر حوزه تحقیقات عمل خالق تسلط داشتهاند، دور میکند تا تاریخی بودن مفهومی را برجسته سازد
که معموالً فاقد تاریخ تلقی میشود.
لزوم توجه به نقش لباس مفهومی در ایران جهت ارتقاء هنر و فرهنگ
حوزه های تخصصی:
تمایز معناشناختی بیان و بیانگری در داللت موسیقایی
حوزه های تخصصی:
نسبت بیان و موسیقی از دیرباز مورد توجه بسیاری از متفکرین بوده است. این مقاله بر آن است تا با دیدگاهی تبارشناختی به بررسی نسبت
میان داللتِ معنایی و موسیقی به عنوان هنری انتزاعی از هنرهای زیبا بپردازد. چنان که نشان داده خواهد شد، برخی از متفکرین این نسبت
را انکار کرده و در مقابل برخی از هنرمندان و متفکرین بر داللتِ موسیقی- حتی در شکل بیکالم آن صحه گذاشتهاند. علیرغم اهمیت و
توجه به جایگاه بیانگری، تعریفی روشن از واژه بیانگری و داللتهای معنایی آن در موسیقی وجود ندارد و همانطور که مالحظه خواهد شد،
دیدگاههای متفاوت و گاه متضادی در باب بیانگری و نسبت آن با هنر وجود دارد. به نظر میرسد منظور از بیانگری در دید اندیشمندان
مختلف متفاوت است. هنر همچون بیانگری احساسات و یا هنر همچون شکل نمادین زندگی، هنرِ ابهامآفرین در حکم معنای زندگی، تا
حتی هنر به مثابه روشی علمی در بیان زندگی، طیف وسیعی از دیدگاهها است که در میان این همه میتوان ردّپایی از بیانگری را مشاهده
نمود که اساساً برداشتهایی متفاوت از بیانگری در میان همه آنها قابل مشاهده است. در این میان ابزارهای بیانگری، مانند توصیف،
روایتگری، داستانسرایی، در مواردی به جای ذاتِ بیانگری به کار رفته است. این مقاله ضمن تبیین ابزارهای بیانگری و خودِ بیانگری در
موسیقی به طرح دیدگاههای مختلف در این زمینه میپردازد.
تبیین نبوغ شعری با تکیه بر جستار نبوغ جورجو آگامبن
حوزه های تخصصی: