مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
غایت مندی
زیبایی طبیعی و اخلاق در اندیشه کانت
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
در نظام فلسفه نقدی، فاهمه قانون گذار طبیعت تجربی و عقل قانون گذار حیطه آزادی است. اما علی رغم این تفکیک، تکالیف اخلاقی وضع شده باید در طبیعت متحقّق شوند. این تکالیف را نمی توان در ساحت طبیعت تجربی عملی کرد زیرا تصویر اخیر، پدیداری و بنابراین متعیّن است؛ ازاینرو مناسب اراده آزاد نیست. کانت تصویر ذهنی غایت مندانه از جهان، که توسط قوه ذوق زیباشناختی(قوه حکم) تبیین می شود را، تأمین کننده نیاز فوق دانسته است. قوه حکم، کثرات اعیان و قانون های تجربی ساخته شده توسط فاهمه را در جریان ادراکی آزاد، مورد تأمل قرار داده و با انتزاع صورت های محض آن ها، و وحدتشان در یک سلسله مراتب ارگانیکی، طبیعت فی نفسة زیبایی عرضه می دارد که مناسب تحقق تکالیف اخلاقی است. تبیین این امر و معرفی قوه حکم زیباشناختی به عنوان قوه واسطه گر بین فهم و عقل، اهدافی اند که نوشتار حاضر درصدد بیان آن ها است.
عقل و خودآگاهی در فلسفه تاریخ هگل
حوزه های تخصصی:
فلسفه تاریخ یکی از شاخه های فلسفه است که به اندازه خود فلسفه قدمت ندارد . نگاه فلسفی به تاریخ از قرون وسطی شروع شده و در هگل به اوج خود رسیده است. در این مقاله نگاه هگل به تاریخ با توجه به مسایل عمده مطرح در فلسفه او ، بررسی می شود. دیالکتیک که به نطر هگل ، جریان جاری در هستی است ، حرکت روان را تبیین می کند و در توصیف فرایند این حرکت است که از هستی محض به شناسایی می رسد . هگل از عقلی سخن می گوید که درفرایند شدن خویش به روان مطلق تبدیل می شود و این نهایت تاریخ است جایی که عقل به خود می اندیشد و سوژه و ابژه یا فاعل و موضوع شناسایی یکی است . ا ز آن جا که بخش های مختلف فلسفه او از هم جدا نیستند، ناگزیر اشاره ای به منطق و پدیدارشناسی خواهیم داشت. مساله خودآگاهی و چگونگی حاکمیت عقل و پدیدار شدن روان در تاریخ و نتیجه ستیزه خواجه و برده در این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت تا سرانجام ببینیم چگونه یگانه شدن اراده جزیی فردی با اراده و خواست کلی یعنی دولت، نهایت آزادی فرد را در پی خواهد داشت.
غایت مندی به مثابه اصل بنیادی پیوند عقل و فاهمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت برای فهم جهان شئونی قائل است و هر شأنی را ناظر به قوه ای منحصر در نفس انسان می داند که عبارتند از قوه شناخت، قوه میل و قوه لذت و الم . هر یک از این قوا متعلق به منبع شناختی است که قانون گذار قوه تحت خود است؛ یعنی فهم، عقل و حکم. همچنین هر یک از این قوا، هرچند از حیث کارکرد متفاوت و متمایز از دیگری است ولی اصلی وحدت بخش همه آنها را به یکدیگر پیوند زده است. کانت درصدد است رابطه ی فهم و عقل را به واسطه ی قوه حکم و اصل بنیادین آن؛ یعنی اصل غایت مندی توجیه کند. در این مقاله نشان می دهیم که با توجه به نقشی که این اصل در اندیشه کانت ایفا می کند، قوای شناختی آدمی را نمی توان همچون جزیره هایی مستقل از هم در نظر گرفت، بلکه به نوعی می بایست یکپارچگی آنها را تأیید کرد.
نقش فلسفه تاریخ در نظریه امیدِ کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ه گواهیِ کتابِ نقدِ عقلِ محض، یکى از دغدغه های اصلیِ کانت در سرتاسرِ پروژه نقادانه او یافتنِ پاسخى برای مسئله امید است: اگر انسان تکلیف های اخلاقی اى را که عقل بر گردنِ او نهاده به جای آورد، تا چه اندازه می تواند برای رسیدن به سعادت امیدوار باشد؟ جداییِ نظامِ طبیعت از نظامِ اخلاق در فلسفه کانت توجیهِ این امید را به مسئله ای اساسی بدل می کند. اگر چه این مسئله، به گفته خودِ کانت، مسئله ای توأمان نظری و عملی ست، او در آثارِ نخستینِ خود می کوشد تنها با توسل به کارکردِ عملیِ عقل بدان پاسخ دهد، اما به خاطرِ شکافِ عمیقى که در فلسفه نظری و عملیِ او میانِ طبیعت و اخلاق وجود دارد، پاسخِ او چندان قانع کننده نیست. مدعای اصلیِ این مقاله آن است که کانت در نقدِ قوه حکم با پل زدن میانِ طبیعت و اخلاق _ فلسفه نظری و فلسفه عملی _ در واقع در صددِ رفعِ نواقصِ نظریه امیدِ خود برآمد و در نهایت با به کارگیریِ مفهومِ غایت مندیِ طبیعت در فلسفه تاریخ توانست نظریه اى قانع کننده در بابِ امید بپروراند.
بررسی تطبیقی غایت مندی در حرکت جوهری ملاصدرا و حرکت در طبیعت وایتهد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
وجود حرکت در طبیعت، امری بدیهی است اما جهت و غایت آن چیست؟ بین متفکرین اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از پیش سقراطیان، وجود طبیعت را اتفاقی و تصادفی می دانند و غایتی برای آن، قایل نبودند. در مقابل، کسانی هستند که هدفمندی را منحصر در موجوداتی می دانند که دارای شعور و اراده اند. طبیعت فاقد این دو ویژگی است، پس جهت دار و غایت مند نیست. ملاصدرا غایت را منوط به شعور واراده نمی داند. از نظر او، حرکت در سراسر طبیعت، جهت دار و غایت مند است، زیرا بین علت غایی و غایت تفاوت وجود دارد. وایتهد، عنصر اصلی تشکیل دهنده طبیعت را پویش می داند و با اصول و مبانی خود، طبیعت را در تحول و سیلان می داند. او برای طبیعت، نظم قایل است و از این راه، پی به وجود خدا می برد. لذا حرکت در فلسفه پویشی، جهت دار و هدف مند است. دو فیلسوف شرق، غرب با اصول و مبانی مختلف، توانسته اند در باب غایت مندی و جهت داری حرکت، به هم دلی و هم زبانی دست یابند.
رابطه تفکر هنرمند با حُسن بینی و ارتقای کارآمدی او در فرایند خلق اثر برمبنای جهان بینی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از گام های اساسی هنرمند در فرایند خلق اثر، معرفت به حسن و زیبایی است که بر آفرینش هنر او تأثیرگذار خواهد بود. زیبایی که در دیدگاه اسلامی با عنوان حسن مطرح است، فارغ از بود و نبود ادراک انسان در عالم هستی تجلی می یابد. هنرمند به ویژه از جهت رسالتی که درقبال انتقال جلوه های حسن به جامعه مخاطب دارد، باید توانایی دریافت و مشاهده حسن را در فرایند خلق داشته باشد. در این راستا محققان بر لزوم ارتقای نگاه هنرمند و رسیدن از مرتبه بصر به بصیرت تأکید داشته و یکی از راه های مؤثر بر این ارتقا را تهذیب نفس دانسته اند. نظر به اینکه خداوند بصر را از مهم ترین ابزارهای تحصیل علم برای انسان برشمرده، درکنار تزکیه مسیر دیگری که کمتر بدان توجه شده، ارتقای مشاهده از راه تحصیل علم است که نیازمند ارائه راهکار است. مقاله حاضر که از نوع تحقیق بنیادی است، با هدف تبیین مبانی لازم و دست یابی به دستگاهی با مؤلفه های مشخص جهت فراهم ساختن مقدمات ورود به تدوین راهکارهای ارتقای مشاهده هنرمند، ضمن محوریت قراردادن آیات و روایات و بهره مندی از آرای علامه طباطبایی با مجموعه ای از روش های توصیفی- تحلیلی و استدلال قیاسی مسئله فوق را موردپژوهش قرار داده است. در این راستا با مبنا قراردادن مسیر تحصیل علم در انسان، تفکر را عامل مؤثر در ارتقای مشاهده دانسته و تلاش کرده است تا با تجزیه و تحلیل تفکر، به ساختار و مؤلفه های مؤثر آن دست یابد. یافته ها نشان می دهند که تفکر هنرمند در ساختار خود 3 نوع مواجهه را دربرمی گیرد: مواجهه با نیاز، مواجهه با موضوع بیرونی و مواجهه با معلومات قبلی. اینها مؤلفه های ضروری ای هستند که در ارائه هرگونه راهکار جهت ارتقای مشاهده حسن در هنرمند باید موردتوجه قرار گیرند.