مطالب مرتبط با کلیدواژه

دیالکتیک منفی


۱.

صوفی شالوده شکن: غزالی و واسازی عارفانه متن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تاویل طریقت واسازی علم الیقین تاویل باطنی دیالکتیک منفی انانیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۷۱ تعداد دانلود : ۸۴۸
تاکید غزالی صوفی، هم چون سایر صوفیان، بر علم باطن (حقیقت) در برابر علم ظاهر است، و تاویل از این منظر، کوششی است برای پی بردن به معنی باطنی یک متن. بنابراین، در نظام اندیشگی غزالی تاویل به نوعی با شناخت حکمت و باطن شریعت در ارتباط است. فقط عرفان می تواند شناخت را تا سطح «معرفت» برساند، سطحی که در آن فرد آن چه را که می داند با تمام وجود تجربه می کند، یعنی تجربه بدون واسطه خدا، آن جا که دیگر انانیتی برای فرد باقی نمانده است (حالتی از ترک یا نفیِ نفس که «فنا» نام دارد) و کاملاً جذب وجود خدا شده است («بقا»). غزالی اما معتقد بود که این تجربه برای آن نیست که جایگزین فلسفه و دین شود، بل که برای تکمیل آن ها و برای تامین مبنا و مقصودی برای آن هاست.
۲.

یک متن سترگ فلسفی ـ اجتماعی بازخوانی و نقد کتاب دیالکتیک روشنگری: قطعات فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: صنعت فرهنگ دیالکتیک منفی جامعة مدیریت شده جامعة توده ای یهودستیزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۹۵ تعداد دانلود : ۱۲۴۵
هدف عمدة مقالة حاضر وارسی و ارزیابی نقادانه کتاب دیالکتیک روشنگری نوشتة آدورنو و هورکهایمر است. اثر مزبور یکی از متون اصلی جریان فکریِ «نظریة انتقادی» است که با عنوان صوری مکتب فرانکفورت مشهور شده است. نویسندگان کتاب، به واقع، از پیش کسوتان نظریه انتقادی اند و در معماری این جرگه فکری و طرح مفاهیم محوری آن جایگاه برجسته ای دارند. آدورنو و هورکهایمر دیالکتیک روشنگری (پارادایم فکری و جهان نگری عصر خرد یا مدرنیته) را که بر موضعی خوش بینانه و مثبت گرایانه (پوزیتیویستی) استوار است دیدگاهی توهم آمیز می دانند. به نظر آن ها مواضع عقلانی و فلسفی روشنگری قرن هجدهم، که پیام آور دموکراسی و جامعة مدنی بود، اساساً در جهت استقرار سلطه و توسعة جامعة مدیریت شده (نظارتی) کارکرد داشته است. برخلاف نیچه که کل پیکره آگاهی (معرفت) و دانش مدرنیته را در خدمت قدرت (خواست قدرت) تشخیص می دهد و بر آن نقد بنیان کن دارد، نویسندگان این اثر در برابر دیالکتیک توهم آمیز روشنگری، سرمشق فکری یا پارادایم «دیالکتیک منفی» را پیشنهاد می کنند که ارزیابی و نقد مستمر ساختار قدرت مسلط موجود را توصیه می کند.
۳.

دیالکتیک روشنگری و اسارت انسان

کلیدواژه‌ها: سوژه ابژه عقلانیت ابزاری دیالکتیک منفی دیالکتیک روشنگری اسارت انسان

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عصر روشن نگری (قرون 17 و 18)
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تعداد بازدید : ۳۲۵۷ تعداد دانلود : ۱۶۴۷
عقلانیت خودبنیاد که اساس عصر روشنگری را پایه نهاد، عقلانیّتی ریاضی وار و ابزاری بود. از این رو، کاملاً در خدمت جنبه های مادی و طبیعی انسان قرار گرفت و از ابعاد الوهی او به بهانة نفی اسطوره های حاکم بر سوژة انسانی احتراز جست. این عقلانیت ابزاری و کمیّت محور، که نخست در فلسفة دکارت و نظریة ثنویت گرایانة او (سوژه ابژه) خودنمایی کرد و سپس در فلسفه کانت به اوج والایی خود رسید، عقل آدمی را دارای ساختاری نظام مند می پنداشت که به شناخت منطقی ابژه ها قادر بود، ولی در فرجام عصر روشنگری بواسطة ریاضی وار نگریستن و اندیشیدن، سوژه و ابژه هر دو در چنبرة کمیّت و ابزاروارگی گرفتار شدند و حتی سوژه ای که باید اعمال نظر و عمل می کرد، خود ناخواسته و ناخودآگاه به ابژة عملِ سوژه های گفتمان حاکم (لیبرال سرمایه داری) بدل شد و حتی آزادی و اختیار خویش را نیز کاملاً از کف نهاد. منتقدان مدرنیته، به ویژه متفکران مکتب فرانکفورت، اغلب از این زاویة دید، عقلانیتِ تکنیک محور روشنگری را به نقد کشیده اند. در این مقاله، با تکیه بر آرای دو تن از برجستگان این مکتب انتقادی، یعنی آدورنو و هورکهایمر، اسارت انسان را در نتیجةِ اعمال عقلانیت ابزاری عصر روشنگری به تصویر کشیده ایم.
۴.

مسئله مهاجرت به اتحادیه اروپایی 2008-2016(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مهاجرت اتحادیه اروپایی دیالکتیک منفی ناهویت اندیشی رویکرد فرامفهومی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۶ تعداد دانلود : ۴۷۱
دستورکار جدید روابط بین الملل تغییر کرده است. به عبارتی دیگر مسائل اساسی جهان در قرن بیست ویکم در مقایسه با قرن بیستم عبارتند از: پناهجویی و مهاجرت، بیماری های واگیردار، تغییرات آب و هوایی، دولت های ورشکسته، تروریسم. در این میان مسئله مهاجرت و پناهجویی به خصوص با توجه به وضعیت آن در اتحادیه اروپا به عنوان مسئله ای که جغرافیا، تاریخ، هویت، اقتصاد، فرهنگ و سیاست را تحت تاثیر قرارداده است، از زوایای مختلف نظری و عملی مورد توجه پژوهشگران، تصمیم گیران و سیاستگذاران قرارگرفته است. این مسئله چالش هایی را برای رویکردها و نظریه های موجود در روابط بین الملل در تبیین، فهم و تحلیل به وجود آورده است؛ به شکلی که تغییر ماهیت این مسائل و وضعیت های پیش آمده ضمن روشن کردن محدودیت های تبیینی-تحلیلی نظریه های موجود، ضرورت به کارگیری ابزارهای نظری و مفهومی جدید برای فهم و تبیین این مسائل را اجتناب ناپذیر کرده است. از این رو در این مقاله نگارندگان فراتر از کنوانسیون ها مقررات و قوانین نهادهای بین المللی، به دنبال مشخص کردن نوعی از مفهوم پردازی از مسئله مهاجرت در ابعاد بین المللی توسط یک رهیافت جدید در نظریه انتقادی روابط بین الملل، به معنای خاص آن هستند. روش پژوهش مقاله توصیفی – تفهمی - استدلالی است. گردآوردی داده های نظری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی است. یافته های مقاله نشان می دهد که توسل به رهیافت آدورنویی در فهم مسئله مهاجرت، می تواند ضمن نشان دادن محدودیت های جریان های نظری در روابط بین الملل، ابعاد ناگشوده و تازه ای از آن مسئله را برای پژوهشگران، تصمیم گیران و سیاستمداران اتحادیه اروپایی روشن کند.
۵.

جستار در مقام روش ازمنظر لوکاچ و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جستار روش آیرونی دیالکتیک منفی لوکاچ آدورنو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۴ تعداد دانلود : ۲۹۹
نوشتار حاضر با تمرکز بر آرای گئورگ لوکاچ و تئودور آدورنو درباره جستار می کوشد نسبت شیوه فلسفه ورزی در نظریه انتقادی با این ژانر را روشن کند. ابتدا با مروری تاریخی بر چگونگی ظهور ژانر در فلسفه مدرن، نشان داده می شود که فلسفه با شیوه بیان خود پیوندی ناگسستنی دارد؛ بنابراین، زبان، سبک و فرم، نه عناصری صرفاً ذوقی که واجد دلالت های روش شناختی و معرفت شناختی هستند. جستار با ظهور فردیت مدرن و تبدیل شدن نفس به موضوع تأمل ظهور کرد و در قرن بیستم با رشد خودآگاهی انتقادی و فراروی از نفس، به مقام روش ارتقا یافت. واکاوی متن درباب ماهیت و صورت جستار نشان می دهد جستار وسیله بیانی متناسب تجربه زیسته و فرمی اساساً آیرونیک است. برای لوکاچ، آیرونی همان نسبتی را با جستار دارد که شک با علم. آدورنو در جستار در مقام فرم نشان می دهد جستارْ تمهیدی فرمی و روش شناختی برای تحقق تز دیالیتیک منفی است. آدورنو با نقد قوانین چهارگانه روش دکارتی، ضدروش بودن جستار را صورت بندی می کند. بی روشی روشمند جستار آن را به میدان نیرویی تبدیل می کند که مفاهیم در آن در شبکه ای پویا و باز، گرد هم می آیند. جستار به این طریق، علیه نظام های فلسفی تمامیت ساز و این همانی عمل می کند؛ بنابراین، در آرای هر دو فیلسوف، جستار در مقام روش و درراستای جهت گیری پروژه کلی تر فلسفی آنها به کار رفته است و با مجموع ساختن وجه معرفت شناسی و زیبایی شناختی، از تقابل دوتایی مدرن که علم و هنر را از یکدیگر متمایز می سازد، فراروی می کند.