مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
معرفت نفس
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
77-88
حوزه های تخصصی:
اهمیت و ضرورت معرفت نفس مورد تأکید هریک از قدیسان و عالمان سنت های بزرگ بوده است. در این میان، کاترین سینایی، عارف قرن چهاردهم میلادی و از شخصیت های برجسته در تاریخ کلیسا، که تأثیر زیادی بر ادبیات ایتالیایی و کلیسای کاتولیک گذاشت نیز به این موضوع مهم پرداخته است. پرسش هایی که در این مقاله به آنها پرداخته می شود، از این قرار است: ضرورت دستیابی به معرفت نفس چیست؟ راه های رسیدن به آن کدام است؟ چه موانعی بر سر راه معرفت نفس وجود دارد؟ و پیامد و نتایج حاصله از معرفت نفس چیست؟ درواقع کاترین پایه الهیات خود را بر معرفت نفس بنا نهاد. به نظر او، معرفت نفس موجب معرفت به خداوند، کامل کردن عشق به پروردگار و از بین رفتن جهل و بیداری آدمی می شود. ازجمله راه های رسیدن به معرفت نفس، مورد لطف خداوند قرار گرفتن است و اینکه فرد، راضی به رضای الهی باشد و اراده خود را با اراده الهی هماهنگ کند. از دیگر راه های رسیدن به معرفت نفس، متواضع بودن و دعا و شب زنده داری است. از موانع معرفت نفس در نظر کاترین، حب نفس و غرور است که به نظر او، منشأ تمام بیماری هاست. از نتایج و ثمرات معرفت نفس، درک نیازمندی به خداوند و هیچ انگاشتن خود، نفرت از گناهان و خطاهای خود و شناخت نیکی و مهربانی خداوند، شناخت خداوند، عشق به خداوند، عشق به همسایه و در نهایت، والاترین ثمره آن، اتحاد و اتصال به خداوند است.
رستگاری از طریق معرفت به نفس در فلسفه بابا افضل کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بابا افضل، فرزانه سده ششم، در عین آنکه نقطه مرکزی هستی یا وجود انسان را نفس وی می انگارد، در همان حال او را هم صاحب خرد می بیند به گونه ای که جدا کردن این دو؛ یعنی نفس و خرد ره یافته از هم امری محال است. در دیدگاه بابا افضل ادراک و دریافت همان حقیقت است؛ از این رو در اندیشه این حکیم، خودآگاهی حرکتی است که انگیزه و شوق آن در خود نفس انسان پدید می آید. نفس به جهت هم سرشت بودن(همجنسی) با اسباب یاری دهنده روحانی، فقط از این اسباب می تواند بهره مندی شایسته یابد تا با شایستگی از نقصان و فرا افتادگی در چاه سار دنیا رهایی یابد و به جاودانگی و رستگاری دست پیدا کند. در اندیشه بابا افضل از آنجا که هر موجودی خاصیّتی دارد که فقط در مرتبه همان خاصیت می تواند کمال خاص خود را پیدا کند؛ با سعادت ها و شقاوت هایی که نه سعادت محض اند و نه شقاوت محض رو به رو می شویم. اماانسان متفکر خردمند در نهایت سلوک معرفتی خود و در پناه خرد می تواند به امن مطلق دست یابد.
معنویت در گفتمان علامه طباطبائی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
معنویت شناسی صائب و صادق یکی از ضروری ترین، مهم ترین و در عین حال حساس ترین نیازهای وجودی انسان معاصر است و معنویت گرایی، فطری انسان و هم سرنوشت با اوست؛ زیرا با وجود او سرشته شده است. علامه طباطبائی از جمله عالمان دینی است که نه تنها به معنویتِ اصیل توجه همه جانبه داشت، بلکه خود از عالمان معنوی در سطح عالی بود که در قالب های گوناگون در زمینه معنویت شناسی قلم زده و معنویت تشیع را به مثابه کامل ترین نوع معنویت معرفی کرده است. پرسش محوری نوشتار حاضر این است که معنویت در گفتمان علامه چیست و چه ویژگی هایی دارد؟ روش دستیابی به پاسخ پرسش یادشده، کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی است که بر منطق نقلی و عقلی استوار است. نتیجه مباحث عبارت است از: 1. فطری بودن معنویت؛ 2. تعلق معنویت به عالم باطن و جهان غیب؛ 3. نیاز به استاد معنوی در تربیت معنوی؛ 4. ظهور معنویت توحیدی در معنویت تشیع؛ 5. شناخت شهودی نفس در دستیابی به معنویت حقیقی و نیل به مقام ولایت الهیه.
اثر معرفت نفس بر پیشگیری از بیماری های اجتماعی با تکیه بر قرآن و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال ۳ تابستان ۱۴۰۲شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
139 - 161
حوزه های تخصصی:
معرفت نفس یعنی شناخت تمام ابعاد وجودی و چگونگی ارتباط آن ها با یکدیگر و اثرگذاری هرکدام بر دیگری، شناخت مبدأ و مقصد خود و نیز شناخت استعدادها و توانایی، قوای مثبت و منفی که با این شناخت ها از بسیاری از بیماری ها پیشگیری می شود. پژوهش حاضر با هدف کلی بررسی اثر معرفت نفس بر پیشگیری از بیماری های جامعه (مورد پژوهی خودکشی، اعتیاد، وسواس و طلاق) با تکیه بر قرآن و روایات، با روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای مرتبط، به منظور بررسی علل و عوامل بیماری های نام برده و ارائه راهکار برای پیشگیری از این بیماری ها انجام گرفت. اهمیت این موضوع ازآنجا آشکار می شود که باوجود پیشرفت علم و فنّاوری و ارائه راه حل های مختلف جهت بهبود و حفظ سلامت فردی و اجتماعی انسان ها، مشکلات در این زمینه همچنان پابرجاست، به طوری که یکی از معضلات قرن اخیر در جوامع مختلف است و روزبه روز معضلات جامعه مثل طلاق، خودکشی، اعتیاد و وسواس افزایش می یابد. بهتر است از رهنمودهای قرآن کریم و روایات در باب معرفت نفس هم در این زمینه استفاده شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که با توجه به ریشه یابی این بیماری ها علت اصلی و مادر این بیماری ها عدم شناخت خود است که باعث نگاه تک بعدی به انسان و عدم توجه به نیازهای دو بعد جسم و روح می شود و نتیجه آن خلق این معضلات است. برای کار در زمینه پیشگیری و ارتقا و درمان بیماری ها و موفقیت در این زمینه لازم است انسان به معرفت نفس بپردازد. با فرهنگ مبتنی بر معرفت نفس انتظار می رود بیماری هایی مانند خودکشی، اعتیاد، وسواس، طلاق کاهش یابد.
شاخصه های عرفان مکتب نجف(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شناخت همه جوانب، ساحات و سطوحِ مکتب عرفانی نجف از اهمیت معرفتی و ضرورت سلوکی ممتازی برخوردار است؛ زیرا نزدیک ترین مکتب عرفانی به عرفان در مکتب اهل بیت است. این مکتب ازیک سو مبانی توحیدی (توحید وجودی شهودی) و امامت مداری و ولایت محوری (مرجعیت بینشی، گرایشی و کنشی سلوکی انسان کامل مکمل معصوم) را با مؤلفه هایی از عقلانیت شهودی منطبق با گزاره های قطعی شرعی و از سوی دیگر طی طریق را تحت تربیت استاد معنوی و اجتماعی بودن سیر و سلوک قرار داده است. برای طی این راه هم نقشه راهی را براساس اصول مورد تأیید کتاب و سنت ترسیم نموده و آن را مدار و معیار حرکت وجودی از خود تا خدا و سلوک تا شهود قرار داده است تا شاخصه های زیست سلوک توحیدی را برای سنجش کارکردهای معرفتی و معنویتی مکتب یادشده قرار دهد. روش پژوهش نوشتار حاضر نقلی عقلی با رویکرد توصیفی تحلیلی است.
بنابراین پرسش نوشتار حاضر این است که در مکتب عرفانی نجف چه شاخصه هایی برای اعتبارسنجی سلوک صائب و ارزش شناختی سلوک صادق مطرح است؟ در نهایت برونداد مقاله حاضر دستیابی به شاخصه های نظری (امکان نیل به ولایت الهیه، طریق معرفت نفس شهودی، اجتهادگرایی و عبودیت حبی) و شاخصه های سلوکی (شریعت گرایی، ولایت محوری، عقلانیت مداری، استادمحوری، اجتماعی بودن زیست عارفانه) در مکتب اخلاقی عرفانی نجف است که براساس شواهدی از آیات، احادیث و سبک سلوکی عارفان مکتب نجف تبیین گردیده است.
تدوین الگوی نظری معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی با تاکید بر آیه 105 سوره مبارکه مائده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
61 - 88
حوزه های تخصصی:
معرفت نفس از جمله مباحثی است که همواره مورد تأکید اندیشمندان بوده است. به رغم بحث ها و مطالعات فراوانی که در این زمینه انجام شده، اما هنوز این مفهوم در قالب یک الگوی نظری، مدون و ارائه نشده است. علامه طباطبایی در تفسیر سوره مبارکه مائده به طور ویژه به معرفت نفس پرداخته اند و در صدد تبیین خودشناسی به عنوان کلید سلوک و شهود و یکی از راه های رسیدن به معرفت رب بوده است. در این پژوهش تلاش شده جهت دستیابی به الگوی نظری معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی، متن تفسیر المیزان ذیل آیه 105 سوره مبارکه مائده به روش تحلیل مضمون واکاوی و تحلیل شود. به منظور تدوین الگوی نظری معرفت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی، از نرم افزار تحقیق کیفی MAXQDA برای انجام تحلیل مضمون استفاده شده است. در این پژوهش متن تفسیر المیزان فی القرآن ذیل آیه 105 سوره مبارکه مائده در قالب 180 عبارت معنادار کدگذاری شده و مضامین مرتبط با سؤال پژوهش در قالب سه دسته مضمون فراگیر و دو لایه مضامین سازمان دهنده و مضامین پایه قرار گرفته اند. پس از آن قالب و شبکه مضامین به دست آمده، در قالب یک مدل نهایی ارائه شده است، که نشان دهنده جایگاه معرفت نفس و ارتباط آن با عوامل زمینه ای، علّی و نتایج حاصل از آن از دیدگاه علامه طباطبایی است.
سه تفاوت مبنایی در علم دینی و علم سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر تبیین سه سؤال مبنایی در خصوص 1) رابطه معرفت نفس با علم دینی، 2) نسبت بین علم انسان، علم خدا و جهان، و 3) مزیت نسبی علوم انسانی- اسلامی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کیفی است که با نگرشی تحلیلی- تطبیقی به منابع دینی و علوم انسانی رایج صورت گرفته است. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که: 1) توجه به معرفت نفس یکی از زمینه های لازم برای تحول در علوم انسانی است. 2) در تدوین نظریه علوم انسانی- اسلامی باید آموزه های وحیانی به عنوان دانش درجه اول قلمداد شود. 3) مزیت نسبی علم دینی، توانایی عبور از ظاهر به باطن امور است که از طریق درک جوهر اشیا حاصل می شود. نتیجه گیری: به دلیل تفاوتهای مبنایی در علم دینی و سکولار، رویکردهای تذهیبی و ترکیبی نمی توانند منتهی به تحول اساسی در علم رایج شوند و تنها یک فلسفه علم جدید می تواند کارساز واقع شود
سنتزپژوهی چیستی معرفت نفس، و وجه طریقیت آن بر معرفت رب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به برداشتهای متعدد از حدیث «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»؛ هدف از انجام این پژوهش، بررسی منظور از معرفت نفس و وجه تلازم آن با معرفت رب بود. روش: فراترکیب یا متاسنتز(سنتز مطالعات کیفی) کمک می کند با احاطه به همه نظرات، به نظریه جدیدی درباره منظور از معرفت نفس و وجه طریقیت آن بر معرفت رب رسید. ۱۲ رساله دکتری و پایان نامه کارشناسی ارشد و مقالات علمی به عنوان جامعه آماری انتخاب شد. یافته ها: بررسی ها نشان داد همه برداشتها از معنای معرفت نفس و وجه تلازم آن با معرفت رب به این مطلب برمی گردد که معرفت نفس، نقطه آغازین همه معارف دیگر است. نتیجه گیری: منظور از معرفت نفس، شناخت ویژگی ها، مبدء و معاد، ارزش وجودی و هدف آفرینش خود است و منظور از تلازم معرفت نفس با معرفت رب، این است که اگر انسان قبل از سیر در آیات آفاقی خداوند، به مبدء و معاد و ذات و صفات و افعال و هویت و استعدادها و ویژگی ها و ابعاد وجودی و هدف آفرینش و موقعیت خود در هستی نیک بنگرد و نیک بشناسد، همین سرمنشأ همه شناختهای دیگر از جمله شناخت خدا خواهد بود.
تحلیل نظام مند قرائت علامه طباطبایی از آموزه «معرفت نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
70 - 95
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین آموزه های اسلامی برای فعال کردن همه ظرفیت های انسان و رساندن او به عالی ترین رتبه ممکن، آموزه «معرفت نفس» است؛ همان آموزه ای که «دین پژوهان» با رهیافت ها، رویکردها و روش های مختلفی به بررسی آن پرداخته و قرائت های گوناگون و بعضاً متضادی از آن ارائه کرده اند. از جمله این قرائت ها، قرائتِ «علامه طباطبایی» است که با توجه به موقعیت ممتاز ایشان در عرصه دین پژوهی می توان به اهمیت بررسی آن پی برد. بر همین اساس در تحقیق حاضر پس از گزارش قرائتِ «علامه طباطبایی» از آموزه «معرفت نفس» در قالب یک مجمومه منسجم و نظام مند، به ارزیابی آن پرداخته ایم. براساس نتائج حاصل از این تحقیق می توان قرائتِ «علامه طباطبایی» از این آموزه دینی (یعنی «لزوم شهود هویت بالغیر و عین الربطِ نفس برای رسیدن به خداشناسی حضوری») را با توجه به ویژگی هایی چون: ابتناء بحث از آموزه «معرفت نفس» بر «آیات قرآن کریم» و تبیین آن براساسِ «گزاره های نقلی»، ارائه یک نگاه تاریخی، تحلیلی، تطبیقی به جریانِ «معرفت نفس»، اثبات امکانِ «معرفه الله» و «معرفه النفس» و رد استحاله آن، اشاره به راهکار عملیِ «تصفیه قلب» و «نفی خواطر» برای رسیدن به «معرفت نفس»، تأکید بر عدم منافاتِ «معرفت نفس» با «رسالت های اجتماعی» و تلاش برای رسیدن به یک «مدل عملیاتی، رقابتی» از آموزه «معرفت نفس»، به عنوانِ «قرائت معیار» معرفی کرد.
حقیقت «جان شناسی» و راه کارها و پیامدهای آن از دیدگاه مولوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
75 - 98
حوزه های تخصصی:
مولوی جلال الدین بلخی از معرفت نفس به «جان شناسی» تعبیر می کند: «آن که تو جان خوانیش، کی جان بود جان شناسی پیشه ی مردان بود» (مولوی، 1380، ص 1045). ایشان حق تعالی را ««جانِ جانان» و ژرف ترین لایه ی وجودی انسان بر شمرده و برای جان و روح انسانی ویژگی های ذیل را بر می شمارد: جان، جام جهان نمای هستی است به گونه ای که همه ی عوالم هستی اعم از مادّه و مثال و عقل و الوهیت، نمونه و نماینده ای در وجود انسان دارند. مولوی فربه شدن جان انسان را در گرو خودآگاهی و با خبر بودن جان از حقایق غیبی می داند. ایشان بر این باورند که دل و جان انسان می تواند از مرتبه ی جمادی تا مرتبه ی فرا عقلی و فنای فی الله سیر و تکامل نماید و به مرتبه ای دست یابد که حقیقه الحقایق در او تعیّن و تجلی پیدا کند. از دیدگاه مثنوی آدمی نباید «من» خود را با «تن» خود اشتباه گرفته و در خانه ی بیگانه سکنی گزیند؛ زیرا دل انسان از یک فسحت و فراخی برخوردار است که می تواند به مقام «کون جامع» دست یابد. مراتب وجودی انسان از دیدگاه مولوی عبارت است از: 1- جسم؛ 2- روح؛ 3- عقل؛ 4- روح وحی؛ 5- فنای فی الله. مهم ترین موانع جان شناسی از منظر مولانا: انانیت، توجه افراطی به جنبه ی حیوانی و تن، گناهان و هوس ها می باشد. از سوی دیگر صیقل دادن دل مهم ترین راه کار برای دستیابی به معرفت نفس می باشد. در این پژوهش ماهیت جان انسان و مراتب باطنی او و نیز موانع و عوامل خودآگاهی شهودی از منظر مولوی مورد بازپژوهی قرار گرفته است.
بازخوانی تقسیم جوهر و عرض بر اساس مبانی معرفت نفسیِ شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
127 - 152
حوزه های تخصصی:
یکی ازتقسیم بندی های رایج برای دسته بندی حقائق، تقسیم اشیاء به «جوهر» و «عرض» است. طبق قرائت سینوی و صدرایی با همه اختلافی که دارند، اما جوهر ماهیتی ست که یا در خارج بدون موضوع تحقّق دارد یا اگر در موضوع تحقّق دارد، موضوع هم برای تحقّق خود بدان محتاج است. در مقابل عرض، ماهیتی ست که همواره در موضوعی که از آن بی نیاز است، یافت می شود. این تقسیم بندی براساس قیام یا عدم قیام وجودی ماهیات است. نکته اینجاست که آیا چنین تقسیم بندی ای با همین ملاک در فلسفه شیخ اشراق اوّلاً و بالذّات مطرح است یا نه؟ نقطه شروع شیخ اشراق برای بحث از حقیقت، «من» و وجدان«من» است، نه وجود. در این نگاه، «من» یک حقیقت خودپیداست که به خود علم دارد و علم به غیر هم با اضافه اشراقیه و پرتوافکنی و ظهورِ غیر محقّق می شود. بنابراین آنچه در گام اوّلِ ظهور اشیاء، توجّه «من» را به خود جلب می کند، وجدان و خودیابی اشیاء است. سپس در گام دوّم از دریچه شهود، نحوه قیام اشیاء مورد توجّه «من» قرار می گیرد بدین ترتیب که اگر حقائق نورانی ای که خود سراسر حضور و نور هستند و خود را ادراک می کنند، قائم به خود یافت و وجدان شوند، «جوهر نورانی» بوده و اگر قائم به غیر یافت و وجدان شوند ، «عرض نورانی» هستند. همچنین در مقابل اگر حقائقی که از خود غائب یافت می شوند، مستقلّ از غیر یافت و وجدان شوند، «جوهر غاسق» بوده و اگر قائم به غیر، یافت و وجدان شوند، «عرض غاسق» نامیده می شوند.